صباغیان: آزاد‌ترین انتخابات جمهوری اسلامی را برگزار کردم/ بهشتی تلاش کرد قانون اساسی ارتجاعی نباشد

در برابر کسی نشسته‌ام که بی‌شک یکی از آزاد‌ترین و سالم‌ترین انتخابات تاریخ ایران را برگزار کرده است. خود این عنوان به تنهایی، هاشم صباغیان، وزیر کشور دولت مهندس بازرگان را برای گفت‌وگو، تبدیل به سوژه‌ای جذاب کرده است. صباغیان با کوله‌باری از خاطرات دوران بحرانی پس از انقلاب، تجربه تدوین آیین‌نامه انتخابات را دارد و برگزاری انتخاباتی که مجاهدین خلق او را به «تقلب» در آن متهم کرده‌اند. خاطرات او از روزهایی که آیت‌الله طالقانی و آیت‌الله منتظری و آیت‌الله بهشتی، هر سه در مجلس خبرگان درباره قانون اساسی بحث و تبادل نظر می‌کردند، شنیدنی است. این خاطرات بخشی از تلاش برای شناختن زمانی است که ایران امروز نتیجه آن است. ۳۰ سال پس از همه آن ‌بحث‌ها، میراث آن‌ها هنوز بحث‌برانگیز است و این بحث‌ها را هرگز تمامی نیست، زیرا آن‌ها یک «قانون اساسی» بر جا نهاده‌اند که قرار بود، پایه ‌و بنیاد تمام نظام باشد.
 
***
 
از اینجا شروع کنیم که دلیل اصرار زنده‌یاد بازرگان و دولت موقت و افراد عضو شورای انقلاب از نهضت آزادی برای تشکیل شورای خبرگان قانون اساسی یا مجلس موسسان، بر چه مبنایی بود؟ چرا به‌‌ همان پیش‌نویس کفایت نکردند؟!
 
این یک روندی دارد که باید از زمان پیش‌نویس آن را در نظر گرفت اما یکی از دلیل‌هایش این بود، وقتی که رهبری انقلاب حکم نخست‌وزیری دولت موقت را صادر کرد، چند مطلب را در آن حکم متذکر شدند. یک اینکه شما جدا از مسوولیت حزبی‌تان برای این سمت انتخاب می‌شوید، دوم اینکه شما باید قانون اساسی را تصحیح کنید، مجلس خبرگان تشکیل دهید، قانون اساسی را تصویب کنید و بعد از قانون اساسی هم انتخابات ریاست‌جمهوری و انتخابات مجلس را و این پنج - شش مسوولیت را بر عهده آقای مهندس بازرگان گذاشتند. لازم است که مقداری سیر تصویب قانون اساسی را از قبل بازگو کنم.
 
 
ما در ادامه به بحث پیش‌نویس هم خواهیم پرداخت. پرسش من به دلیل آن پافشاری برمی‌گردد. گویا در شورای انقلاب دو نظر وجود داشت و در ‌‌نهایت توافق نشد و رفتید پیش حضرت امام(ره). پافشاری برای تشکیل مجلس خبرگان قانون اساسی چه بود، با وجود اینکه‌‌ همان زمان هم نظری وجود داشت که پیش‌نویس قانون اساسی کامل است و نیازی به چنین مجلسی نیست.
 
یک روز در خدمت رهبر انقلاب بودیم که گفتند قانون اساسی به این ترتیب است. آقای مهندس بازرگان گفت که «نه! شما بر اساس تعهدی که در حکم من به مردم داده شده، قانون اساسی را از طریق مجلس خبرگان تصویب کنید. این باید نوشته شود، به مجلس خبرگان فرستاده شود، تصویب شود و بعد هم به رفراندوم گذاشته شود». این اصرار مهندس بازرگان به تعهدشان برمی‌گشت. مهندس بازرگان خیلی انسان منضبط و متعهدی بود. می‌گفت باید بر اساس قولی که به مردم داده‌ایم، عمل کنیم و برای این کار، آنجا بحث شد و خود من هم آنجا حضور داشتم به دلیل اینکه آن زمان مسوولیت وزارت کشور را بر عهده داشتم. بحث شد و خلاصه تصمیم بر این شد که یک مجلس خبرگان «مختصر» تشکیل شود که از هر استانی، بر حسب وسعت و جمعیتی که دارند نماینده انتخاب شود و در مجموع هفتاد و دو نماینده انتخاب شدند و مجلس خبرگان به این ترتیب تشکیل شد؛ که اگر بخواهیم درباره انتخابات و این‌ها صحبت کنیم، خیلی طولانی می‌شود.
 
 
بعد وارد بحث‌های ثانویه در این باره خواهیم شد. به خود پیش‌نویس برگردیم. در آن دوره کوتاه، یعنی از تشکیل دولت موقت تا تشکیل مجلس خبرگان و قانون اساسی، بحث پیش‌نویس قانون اساسی که در پاریس تهیه شده بود و در ایران اصلاحاتی رویش انجام گرفت، مطرح بود. این پیش‌نویس چه نیازی به یک بازنگری مجدد داشت؟ آن زمان و از سوی گروه‌های مختلف، چه لزومی برای بازنگری این پیش‌نویس در مجلسی بزرگتر دیده می‌شد، چون پیش‌نویس تقریبا مورد تایید تمام جریان‌های سیاسی بود و هر گروهی، پیش از انقلاب در تدوینش مشارکت داشت. چرا‌‌ همان پیش‌نویس به رفراندوم گذاشته نشد؟
 
مساله، دو تفکر موجود در آن روز بود که هر دو با هم رفتند قم خدمت رهبری انقلاب. یکی اینکه این پیش‌نویس به رفراندوم گذاشته شود و یکی دیگر اینکه مجلس خبرگان تشکیل شود و خبرگان قانون را تصویب کند. نهایتا نظر دوم، نظر غالب شد که مجلس خبرگان تشکیل شود. حالا در مجلس خبرگان برای اینکه بتواند راه خودش را ادامه دهد، باید پیش‌نویسی ارائه می‌شد. به همین دلیل برای تکمیل آن پیش‌نویس اولیه تهیه شده در پاریس اینجا تحت نظر دکتر سحابی که وزیر مشاور در طرح‌های انقلاب بودند، کمیسیونی تشکیل شد. این قانون دوباره بازنگری شد و آنی که بازنگری شد با تغییراتی به تصویب رسید، بعد به هیات دولت آمد، هیات دولت هم آن را تصویب کرد و در ‌‌نهایت آن را به مجلس خبرگان ارائه داد.
 
 
پیش‌نویس ابتدایی قانون اساسی در برگیرنده تمام مفاهیمی که به عنوان دموکراسی می‌شناسیم، بود؟
 
نمی‌شود گفت شامل همه ‌چیز بود. وقتی که طرح از طرف دکتر سحابی ارائه شد، کامل‌تر از آن چیزی بود که در ابتدا تدوین شد. ابتکار نخست از آقای حبیبی بود که در تهیه و تدوین آن از قانون اساسی فرانسه تاثیر گرفت. هر قانونی باید با موقعیت اجتماعی و جغرافیایی خاص آن کشور مطابقت کند. این خیلی با آن تطبیق نمی‌کرد. در قانون اساسی که آنجا تدوین شده بود، تلاش شد که یک سری مسائل تغییر کند اما اصل‌‌ همان بود.
 
 
یکی از مهم‌ترین انتقادهایی که به پیش‌نویس قانون اساسی، از طرف گروه‌های اسلامی و روحانی وجود داشت، این بود که در این پیش‌نویس هیچ جایگاهی برای بنیانگذار جمهوری اسلامی وجود ندارد. تدوین‌کنندگان این پیش‌نویس گمان می‌کردند قرار است که ایشان در این مملکت پس از انقلاب چه کاره باشند؟
 
چه کسی چنین حرفی می‌زند؟ برای ایشان هم مهم‌ترین جایگاه در نظر گرفته شده بود که «رهبری» بود و اصل ۱۱۰‌‌ همان پیش‌نویس اختیارات رهبری را تعیین کرده بود. ایشان نقش رهبری با آن اختیارات را داشت.
 
 
درست است. پیش‌نویس هم با موافقت رهبری انقلاب روبه‌رو بود؛ جز سه مورد، «شیعه بودن و مرد بودن رئیس‌جمهور»، «بحث پرچم ایران» و «دادگاه‌های اقلیت». ایشان بعد از تدوین پیش‌نویس در کمیسیون شورای انقلاب با آن قانون اساسی، هیچ مخالفت دیگری نداشت. این را تایید می‌کنید؟
 
بله، رهبر انقلاب مخالفت زیادی نداشت. آن سه مورد هم بیشتر نظر مراجع تقلید دیگر بود. ایشان قانون اساسی را داده بود به برخی از علما و آن‌ها هم نظرهایی داده بودند و ایشان، آن نظر‌ها را به ما گفتند. یکی همین مرد بودن رئیس‌جمهور بود که مجلس خبرگان هم از لغت «رجل» استفاده کرد یا بحث شیعه بودن رئیس‌جمهور.
 
 
بنیانگذار جمهوری اسلامی درباره رهبری و‌‌ همان اصل ۱۱۰ و اختیارهای خود هم هیچ نظری نداشتند؟
 
هیچ نظر خاصی نداشتند. تنها همین موردهای کوچک بود که آن هم نظرهای دیگران درباره پیش‌نویس بود. آن روزی که ما خدمتشان بودیم، اغتشاش‌ها و ناآرامی‌هایی در تبریز شده و مشکل‌هایی پیش آمده بود. حزب خلق مسلمان وارد درگیری شده بود.‌‌ همان روز و در‌‌ همان جا، رهبر انقلاب گفت که نزد آیت‌الله شریعتمداری بروید و ببینید چه می‌خواهد، مسائل را حل کنید که کار به آشوب کشیده نشود. بنابراین‌‌ همان جا چهار نفر انتخاب شدند، آقای مهندس بازرگان به عنوان نخست‌وزیر، من به عنوان وزیر کشور، آقای هاشمی رفسنجانی به عنوان نماینده امام و بعد آقای مهندس کتیرایی؛ چون آقای مهندس کتیرایی از پیشتر با آیت‌الله شریعتمداری از طریق انجمن اسلامی و مهندسی ارتباط زیادی داشت. این هیات انتخاب شد و با این هیات خدمت آیت‌الله شریعتمداری رفتیم و آنجا مطرح کردیم که در آنجا ایشان هم نظر خاصی نداشتند. من گفتم اگر شما نظری دارید، نسبت به استاندار، فرماندار، قانون اساسی و... بگویید. ایشان گفت نه! شما باید انتخاب کنید. من هیچ نظری ندارم. فقط نسبت به دادگاه انقلاب که آن زمان آقای موسوی تبریزی رئیس دادگاه انقلاب بود، اعتراض داشت.
 
 
این را به رهبر انقلاب منتقل کردید؟
 
بله! آقای هاشمی رفسنجانی بودند که نماینده ایشان بود و منتقل شد که بعد هم آقای موسوی تبریزی عوض شدند، به تهران آمدند و بعد از مدتی دادستان شدند. خب، پیش‌نویس قانون اساسی ارائه شد، مخالفتی نشد ولی در ‌‌نهایت به تشکیل مجلس خبرگان قانونی اساسی منتهی شد. بحث‌هایی در آن زمان وجود داشت که الان می‌شود بازشان کرد و به عملکرد دولت موقت در آن زمان انتقاد کرد. دولت موقت از جمله کسانی بود که بر اساس وظیفه‌ای که برایش تعریف شده و به آن داده شده بود، پیگیر تشکیل مجلس خبرگان قانون اساسی بود، بر این هم پافشاری می‌کرد. مهم‌ترین دلیل مهندس بازرگان، وعده بنیانگذار جمهوری اسلامی درباره تشکیل «مجلس موسسان» بود. زمانی که این بحث به اختلاف رسید، دیدیم که دولت موقت روی اساس خود مجلس موسسان ایستادگی نکرد. مجلس موسسان با شرایط آن زمان، باید دست‌کم ۸۰۰ نفر نماینده می‌داشت تا گستردگی آن، دربرگیرنده تمام جریان‌ها باشد اما به یک مجلس مختصر هفتاد و دو نفره ختم شد. چرا دولت مهندس بازرگان که به دنبال تشکیل مجلس موسسان بود، روی اساس این مجلس پافشاری نکرد؟
 
 
این عدد ۸۰۰ را از کجا می‌آورید؟!
 
بر اساس تجربه دیگر کشور‌ها در تغییر نظام و ملاک جمعیتی هر پنجاه هزار نفر دیگر، ایران آن زمان نزدیک به ۴۰ میلیون جمعیت داشت.
 
 
این میانگین هر نفر به ازای پنجاه هزار نفر را از کجا می‌آورید؟
 
این جور معیار و قانونی نداریم. اوایل انقلاب جمعیت ایران، چهل میلیون بوده؛ بین سی و شش میلیون تا چهل میلیون. این طور نیست که هر پنجاه هزار نفر باید یک نماینده داشته باشد، البته می‌تواند این طور هم باشد اما می‌تواند جور دیگری هم باشد. آن چیزی که خدمت رهبری انقلاب تصویب شد، مجلس خبرگان مختصر بود! در جلسه‌ای که همه ما خدمت امام حضور داشتیم، این تصویب شد. می‌دانید انتخابات خبرگان، نخستین انتخاباتی بود که در نظام جمهوری اسلامی برگزار شد. من نمی‌خواهم بگویم چون من مجری آن بودم، این ادعا را می‌کنم اما به شکل مستدل و تطبیق آن با سایر انتخابات، بهترین انتخابات نظام جمهوری اسلامی بود؛ از نظر آزادی، حق انتخاب شدن و حق انتخاب کردن. بعد‌ها در انتخابات‌های دیگر، درجه درجه محدود شد. ما می‌خواستیم این کار سرعت بگیرید. آیین‌نامه انتخابات هم نداشتیم. آن زمان شورای انقلاب نقش مجلس را داشت و دولت موقت هم نقش دولت را. شورای انقلاب تصویب کرد که یک هیات منتخب از دکتر باهنر، آقای موسوی تبریزی و بنده باشد که قانون انتخابات را تهیه و اجرا کنند، نه اینکه مجدد به شورای انقلاب بیاورند حتی هرچه آن‌ها تصویب کنند، به اجرا گذاشته شود. زحمتی کشیده شد و یک قانون انتخابات خوب و آزاد و عادلانه تدوین کردیم و ۷۲ نفر هم،‌‌ همان روز و در‌‌ همان هیات دقیقش کردیم. چون صحبت از مختصر بود. در آیین نامه طوری تنظیم شد که حدود هفتاد نفر نماینده باشد.
 
 
فکر نمی‌کنید مختصر بودنش خودش یک ضعف بوده؟
 
نه! آن روز از همه طبقات در این مجلس بودند. اینکه می‌گویم آزاد‌ترین انتخابات تاریخ جمهوری اسلامی بود، به همین دلیل است که هر طبقه فکری موثر آن روز، کاندیدا داده بودند و انتخاب شده بودند. مردم هم انتخاب کرده بودند. حتی حزب توده کاندیدا داده بود، سازمان مجاهدین هم و این خودش سنگ محک بود، بهترین آزمون بود برای آن روز. حزب توده گمان می‌کرد همه آرا را دارد یا سازمان مجاهدین می‌گفت که اصلا حکومت باید مال من باشد! پاسخ این‌ها و اینکه تحلیلشان اشتباه بوده، در کجا داده شد؟ پای صندوق‌های رای!
 
 
به عنوان مجری انتخابات، حزب توده و دیگران شما را متهم به تقلب در انتخابات نکردند؟
 
چرا! چرا!، هم در شیراز و هم از سوی مجاهدین این اتهام مطرح شد. در شیراز، پسر یکی از مراجع انتخاب نشده بود و می‌گفت تقلب شده. من هم مصاحبه کردم و گفتم که این سالم‌ترین انتخابات بوده. البته یک چیزی هم در آن انتخابات گفتم. گفتم تا زمانی که ریشه بی‌سوادی از جامعه کنده نشود، در جامعه ما، انتخابات صد درصد آزاد و سالم نمی‌شود. چرا؟ چون رای آدم بی‌سواد را باید کس دیگری می‌نوشت. اگر فرزندش بود که مطمئن بود اما اگر به کس دیگری می‌داد، ممکن بود سوءاستفاده شود. به هر ترتیب ادعا کردند که در انتخابات تقلب شده، رجوی را رجایی خواندند. اتفاقا ما تمام صندوق‌ها را حفظ کرده بودیم، به ویژه در تهران. رفتیم سالن مدرسه البرز. هیاتی از طرف شورای انقلاب و نماینده مجاهدین انتخاب شد که بروند و آرای صندوق‌ها را بشمارند. اگر برای نمونه سیصد تا صندوق در تهران بود، به شکل رندوم بیست تا را انتخاب کردند و آرا را دوباره شمردند. دیدند نه! اشتباهی انجام نگرفته و تقلبی نشده است. رفتیم به شکل عملی، جلوی دوربین و جلوی چشم مردم با این شائبه روبه‌رو شدیم. بعد در زمان خود انتخابات، ما جلوی چشم خبرنگاران لحظه به لحظه آمار را اعلام کردیم. خود آن‌هایی که می‌گفتند تقلبی شده، در تمام مرحله‌های انتخابات بودند. اتفاقا من در آیین‌نامه انتخابات، نخستین‌باری بود که مساله ناظر را در آن آیین‌نامه آوردم؛ اینکه کاندیدا‌ها باید ناظر داشته باشند. ناظر گذاشتند و ناظر هم در تمام چهار مرحله انتخابات حاضر بود؛ یک: موقع رای دادن، دو: موقع شمارش آرا، سه: تجمیع آرا، چهار: اعلام آرا. در این مراحل ممکن است تقلب انجام شود که در تمامش ناظر تمام گروه‌ها بودند.
 
 
هیات‌های اجرایی را چطور انتخاب کردید؟
 
محلات می‌آمدند خودشان تعیین می‌کردند. هر محله‌ای رای‌گیری می‌کرد و نماینده‌اش را معرفی می‌کرد.
 
 
چقدر این هیات‌های اجرایی صادق و امین بودند؟
 
البته نمی‌توان گفت امین مطلق و صادق مطلق اما صداقت نسبی بالا و امانتداری بالایی داشتند.
 
 
آقای صباغیان، خودتان به شخصه و به ذات چقدر به بحث سلامت انتخابات اعتقاد داشتید و اینکه به هر حال انتخابات به نفع آن دیدگاهی که داشتید، تمام نشود؟
 
ما سالم‌ترین و آزاد‌ترین انتخابات را برگزار کردیم اما توجه داشته باشید که جامعه ما روی دموکراسی ندیده بود. در دوره رژیم طاغوت دموکراسی وجود نداشت. انتخابات هم انتخابات‌ فرمایشی بود و دربار نقش اساسی را در انتخابات‌ داشت. این نخستین انتخابات واقعی ما بود...
 
 
نه! منظورم این است که خودتان، به عنوان مجری انتخابات، نگران نتیجه بودید؟ اینکه مثلا ممکن است از این نتایج، ده تا ضد انقلاب هم دربیاید؟
 
نه، چون آزادی داده بودیم، داوطلب‌ها همه بودند، شورای نگهبان هم نداشتیم که یک عده را حذف کند. فقط یک شرایطی گذاشته بودیم که کسانی که مجرم بودند و جرم‌های جزایی خاص داشتند حق کاندیدا شدن ندارند و یا وابستگان مشخص رژیم گذشته. بنابراین آن‌ها که کاندیدا نشدند، آیین‌نامه به آن‌ها اجازه نمی‌داد. دیگرانی هم که حضور داشتند نسبت به جمهوری اسلامی دیدگاه‌های مختلف داشتند.
 
 
قبل از اینکه وارد خود مجلس خبرگان قانون اساسی شویم، به بحث آقای قاسملو هم اشاره‌ای بکنیم. آقای قاسملو در تبریز رای آوردند، چه شد که اجازه حضور در مجلس را پیدا نکردند؟ دبیرکل حزب دموکرات بود که گویا، با غیرقانونی اعلام شدن حزب متواری می‌شود و فرار می‌کند. 
 
خب، حوادث سیاسی پیش آمد و حزب دموکرات غیرقانونی اعلام شد و وی هم متواری بود. نیامد به مجلس. اگر بود می‌توانست شرکت بکند.
 
 
خب، می‌رسیم به مجلس خبرگان قانون اساسی... شما بار‌ها گفتید که انتخابات آزاد و سالمی بوده. اسناد تاریخی هم همین را می‌گویند اما از دل همین انتخابات، مجلسی شکل گرفت که خیلی هم ایده‌آل شما و دیدگاهتان نبود؟
 
ببینید، آن چیزی که مصوب شد و تغییرهایی که در آن ایجاد شد، مهم‌ترینش موضوع تغییر اصل ولایت فقیه بود که در اصلاحیه بعد هم به ولایت مطلقه فقیه تغییر پیدا کرد. این اصل هم بیشتر نتیجه کار تشکیلاتی حزب جمهوری اسلامی بود. آن حزب تازه تاسیس شده بود و از مسوولان درجه اول کشور هم آن زمان از این مجموعه بود. لیست هم دادند و رای هم آوردند و توانستند کار سازمانی خوبی در مجلس خبرگان قانون اساسی انجام دهند. توانسته بود تا حدودی آرا نمایندگان را جلب کند و به این دلیل، وقتی قانون تصویب شد، دوز اسلامی سنتی آن قوی‌تر شد.
 
 
نکته‌ای وجود دارد که برای خود من خیلی تعجب‌برانگیز است. چطور می‌شود بعضی از آقایان شورای انقلاب، در ابتدا از اساس مخالف مجلس خبرگان قانون اساسی و مجلس موسسان باشند و به‌‌ همان پیش‌نویس کفایت کنند اما بعد ناگهان در مجلس خبرگان قانون اساسی بروند دنبال این حجم از تغییر پیش‌نویس. این چرخش از کی آغاز شد؟
 
اینکه این چرخش از کی آغاز شد را من نمی‌توانم بگویم. ولی به شکل کلی،‌‌ همان زمان هم برخی از روحانیون به ما توصیه کردند که نروید پی تشکیل مجلس خبرگان قانون اساسی. چون اگر تشکیل شد، هم‌لباسی‌های ما آنجا نقش اساسی خواهند داشت و گرفتار می‌شوید.
 
 
نخستین‌بار کلمه ولایت فقیه، کی به گوشتان خورد؟
 
ولایت فقیه از قبل توی صحبت بنیانگذار جمهوری اسلامی بود. ایشان کتابی نوشته بودند درباره «حکومت اسلامی» و آنجا بحثش بود که مال خیلی قبل از انقلاب است. بله، قبل از انقلاب به گوش ما خورده بود، منتها چیزی بود که ابعادش مشخص نشده بود و کسی نمی‌توانست تصور کند چه مقدار اختیار دارد.
 
 
شما یا مهندس بازرگان و همفکر‌هایتان آن کتاب مشهور ولایت فقیه آقای خمینی را مطالعه کرده بودید؟ از آن برداشتی داشتید؟
 
راستش من به عنوان فردی که آن زمان هم فعالیت سیاسی داشتم و زندان هم رفته بودم و این‌ها، روی این مساله فکر نکرده بودم، هیچ کدام برداشتی از آن نداشتیم. چنین ابعادی هم برایم قابل تصور نبود.
 
 
پانزده بهمن ۵۸ حکم رهبری انقلاب برای مهندس بازرگان صادر شد. یک کلمه‌ای هست که خیلی بحث دارد و همیشه به آن استناد می‌شود. آنجا که نوشته‌اند «بنده بر اساس حق شرعی‌ام این حکم را به شما می‌دهم و آنچه ملت به من تفویض کرده است». وقتی ایشان از حق شرعی برای انتصاب آقای بازرگان به رهبری دولت موقت استفاده کرد، شما این تصور را داشتید که این می‌تواند پایه‌ای باشد برای شکل آینده حکومت؟
 
همه می‌دانند که خود نهضت آزادی هم با انتخاب مهندس بازرگان به عنوان نخست‌وزیر موافق نبود. وقتی که این اتفاق افتاد، دفتر سیاسی تشکیل شد و این را بحث کرد اما دیدیم که تنها آلترناتیو آن موقع، مهندس بازرگان است، چون مقایسه دیگرانی که با ایشان بودند، یک مقایسه مع‌الفارق بود، کسی که دارای پنجاه سال پیشینه سیاسی و سوابق اعتقادی و قرآنی باشد. آن روز، ما می‌دانستیم این بحث‌های امروز می‌شود اما گفتیم چون پیروزی انقلاب مطرح است، می‌پذیریم. برای این پذیرفتیم! ما هیچ موافق نبودیم، ولی گفتیم چون انقلاب در درجه اهمیت است، یک گروهی این فداکاری را بکند.
 
 
آقای صباغیان، صادقانه شما آن موقع مفهوم این حق شرعی را نفهمیدید، یعنی بار حقوقی‌اش را درک نکردید یا ساده از آن گذشتید؟
 
هر دو. چون سابقه که نداشت. تا آن روز یک حکومت اسلامی تشکیل نشده بود که کسی حکومت اسلامی داشته باشد و رهبرش بگوید حق شرعی. این نخستین بار بود که اتفاق می‌افتاد و بنده هم که آن زمان حدود ۱۵، ۲۰ سال سابقه فعالیت سیاسی داشتم، متوجه ابعادش تا این اندازه نشدم. هیچ کس دیگر هم به گمانم برداشت متفاوتی نداشت در آن زمان.
 
 
برگردیم به بحث مجلس خبرگان و اینکه پیشنهاد ولایت فقیه مطرح شد. زمانی که این پیشنهاد مطرح شد،‌‌ همان ابتدای امر، متوجه شدید چه چیزی دارد به قانون اساسی اضافه می‌شود یا خیر، در مراحل بعدی فهمیدید؟ چون این مذاکرات قانون اساسی هست و نشان می‌دهد که مرحله به مرحله پیشرفت کرده موضوع در مجلس خبرگان.
 
ببینید، مشروح مذاکرات مجلس خبرگان هست. اگر آن را بخوانید، متوجه می‌شوید که خود آن نمایندگان هم خیلی توجه نداشتند که چه چیزی تصویب می‌شود و این می‌تواند چه ابعادی پیدا کند. البته من اعتقاد خودم را دارم می‌گویم. آن کسانی هم که در مجلس خبرگان بودند و از علمای باسابقه و معاون و رئیس تا پایین بودند، خود آن‌ها هم ابعاد این را نمی‌دانستند و نمی‌دانستند که تا جایی پیش می‌رود که در نماز جمعه بگویند، به حکم ولی‌فقیه، زن طرف بر او حرام می‌شود و باید طلاق دهد. کسی هرگز نمی‌توانست تصور چنین اختیاری را هم بکند.
 
 
مجلس خبرگان قانون اساسی، نخستین کاری که کرد، کنار گذاشتن پیش‌نویس قانون اساسی بود. اعلام کردند که این هم‌ارز با باقی پیشنهادهایی که به ما برسد بررسی می‌شود. دلیلش چه بود؟
 
نه، کنارش نگذاشتند اما خیلی هم توجهی به آنچه تدوین شده بود، نکردند. البته الگو‌‌ همان پیش‌نویس بود، اصلا نمی‌توانست غیر از آن باشد. فصل‌بندی اضافه شد. این نبود که پیش‌نویس قانون اساسی را بگذارند کنار. مشروح مذاکرات را که بخوانید، می‌بینید جز‌‌ همان بحث ولایت فقیه، کمتر پیش آمد که کسی به عنوان نماینده یک ماده تهیه کند و اعلام کند که این ماده را به رای بگذارند. ماده‌های‌‌ همان پیش‌نویس خوانده می‌شد، و برای اصلاح آن حرف می‌زدند.
 
 
پلت‌فرم پیش‌نویس قانون اساسی بود اما یک محتوای دیگری هم بر آن سوار شد...
 
بله! پیش‌نویس را بگذارید کنار قانون اساسی تصویب شده، می‌بینید که اساس و فرم و فصل‌بندی‌هایش همه شبیه است اما خب محتواهای متفاوتی با یکدیگر هم داشتند در برخی جا‌ها.
 
 
یک پرسش همیشه مطرح وجود دارد؛ آیت‌الله طالقانی ریاست مجلس خبرگان را نپذیرفت، چرا؟
 
نپذیرفت دیگر. من این را به شما بگویم که آیت‌الله طالقانی از کارهای ریاستی و اینکه مداوم بخواهد در دهن‌ها باشد، همیشه دوری می‌کرد. ایشان بیشتر به مسائل محتوایی می‌پرداخت. تفسیر قرآنی هم که شروع کرد، برای این بود که به این نتیجه رسیده بود که قرآن دارد از صحنه دین و این‌ها کنار می‌رود و در حوزه‌ها، کمتر مسائل قرآنی بحث می‌شود. به این دلیل اسم تفسیر و درس‌هایش را گذاشت «بازگشت به قرآن». حتی این ویژگی را بگویم وقتی در جلسات نهضت، حزبی که خودش موسس آن بود، از آیت‌الله می‌خواستیم رئیس قسمتی باشد، می‌گفت نه. من را رئیس نکنید.
 
 
نهضت آزادی به ایشان فشار نیاوردند که ریاست مجلس خبرگان را بپذیرند برای اینکه قانون اساسی خیلی از آن روح پیش‌نویس تصویب شده جدا نشود؟
 
نه، نهضت هم چنین کاری نکرد. آقای طالقانی هم به ذات اشتیاقی به ریاست نداشت. از نظر اداره، دکتر بهشتی خیلی خوب اداره کرد مجلس را. می‌دانید، اگر یک جلسه بخواهد راندمان خوب داشته باشد، رئیس خیلی می‌تواند نقش داشته باشد. آیت‌الله منتظری رئیس بود اما نقش اساسی را آقای بهشتی برعهده داشت. یک مساله دیگر هم ریاست همین آیت‌الله منتظری بود. آیت‌الله منتظری و آیت‌الله طالقانی از قدیم با هم خیلی هم دوست و نزدیک بودند. آن موقع نظر نمایندگان بیشتر روی آیت‌الله منتظری بود و آیت‌الله طالقانی هم اصلا صلاح نمی‌دانست در آن مقطع با ایشان وارد رقابت شود.
 
 
در آن زمان که این بحث مطرح شد، توانستید با مراجع تقلید صحبت کنید، نظرشان را بپرسید، ببینید آن‌ها نظرشان چه بود؟
 
به نظر من آن‌ها موافق بودند. برای همه‌شان یک قدرتی بود این اصل، به ویژه که شرطش هم این بود که یک مجتهد باشد.
 
 
دولت موقت با توجه به اینکه مسیر مجلس خبرگان به نوعی به جای دیگری رفت، برای انحلال مجلس خبرگان تلاش کرد. چرا موفق نشد؟
 
ببینید، ما حرفی از انحلال نزدیم، قرار بود یک‌ماهه قانون اساسی تصویب شود اما ماه‌ها به درازا انجامید. ما گفتیم که مهلت این مجلس تمام شده، یا تمدیدش کنید یا منحل و این یکی از راه‌هایی بود که فکر می‌کردیم، باید با توسل به آن جلوی تغییر پیش‌نویس را بگیریم. ما گفتیم که مدت مجلس خبرگان پایان یافته و مصوباتش بعد از این دچار اشکال می‌شود. بیایید آن را تمدید کنید! در ‌‌نهایت هم‌‌ همان پیشنهاد عملی شد. زمان را تمدید کردند تا توانستند ادامه دهند.
 
 
آن اصل رهبری در پیش‌نویس قانون اساسی، با آنچه در مجلس خبرگان تحت عنوان ولایت فقیه تصویب شد، چقدر تفاوت داشت؟
 
خیلی متفاوت بود. اختیارات را بالا‌تر بردند. یک مجلس خبرگان پدید آمد که باید در این زمینه‌ها تصمیم بگیرد. خیلی مشکلات زیادی ایجاد شد.
 
 
خود بنیانگذار جمهوری اسلامی در این فرآیند تصویب، اشارتی، بیانی یا ابراز موافقت و خشنودی‌ای نداشتند؟
 
من مطلع نبودم که آیا چیزی بود یا نه ولی ایشان، خودشان مذاکرات مجلس خبرگان را گوش می‌کرد و گزارش‌ها و تصمیم‌گیری‌ها هم به آگاهیشان می‌رسید. اینکه ایشان چه نظری می‌داد و چه می‌کرد، ما نبودیم که بدانیم.
 
 
در کل روند بررسی قانون اساسی، دخالتی از سمت رهبری انقلاب در بحث‌های مجلس دیدید؟
 
خیر، من ندیدم.
 
 
نقش آقای بهشتی در مجلس خبرگان، یک نقش تاثیرگذار و محوری است، منتها دو روایت درباره‌شان هست، مثل خیلی چیزهای دیگر اول انقلاب. یکی روایت منتقدان بهشتی است که می‌گفتند «آش را ایشان پخت» و یک روایت دومی که می‌گویند، بهشتی در‌‌ همان زمان بازدارنده خیلی مفاهیمی بودند که می‌توانست قانون اساسی را به سمت یک قانون بد سوق دهد. کدام نظر درست‌تر است؟
 
نظر دوم درست است. مرحوم بهشتی هم تلاش بر این داشت که قانون اساسی، خیلی قانون اساسی ارتجاعی نباشد و حقوق مردم رعایت شود. فصل سوم قانون اساسی که الان حقوق مردم در آن بازتاب یافته، از جمله تلاش‌های آقای بهشتی در مجلس خبرگان قانون اساسی بود. در پیش‌نویس هم بود اما در مجلس به آن افزودند و پربار‌تر شد.
 
 
این‌ها را صادقانه می‌گویید دیگر؟
 
بله حتما.
 
 
آیت‌الله منتظری از جمله تئوری‌پردازان بحث ولایت فقیه بود. در مجلس خبرگان قانون اساسی چه نقشی را بر عهده گرفتند؟
 
آیت‌الله منتظری رئیس مجلس بود اما در واقع نقش ریاست را نداشت. ایشان از نظر فکری خیلی ارزش برای حقوق مردم قائل بود.