ضرورت مفهوم سازى مشاركت سياسى در جمهورى اسلامى

مشاركت سياسى از جمله مفاهيمى است كه در دهه اخير مورد مناقشه گروه ها و نيروهاى سياسى / فكرى جامعه سياسى ايران قرار گرفته است. ساده ترين تعريف, آن است كه مشاركت سياسى را مجموعه افعالى بدانيم كه شهروندان جهت نفوذ و تإثير گذارى بر ساختار سياسى و فرايند تصميم سازى سياسى انجام مى دهند. ساختار سياسى مجموعه پايگاه هاى قدرت مستقر و نهادينه را در بر گرفته و تصميم سازى سياسى نيز توسط مسوولان مستقر در اين پايگاه ها صورت مى گيرد. هر چند اين اقدامات همواره در طول تاريخ در درون نظام هاى سياسى جريان داشته; اما امروزه قلمرو و عرصه آن افزايش يافته است. مجموعه اين اقدامات را مى توان بر اساس الگوى ساختارگرا ـ كاركردى به چهار مرحله, تقسيم نمود: مرحله اول فعاليت هايى است كه در سطح ورودى يا داده ها انجام مى پذيرد. در اين مرحله شهروندان مى توانند در سه سطح به مشاركت سياسى بپردازند; اول, در فرايند استخدام سياسى است كه مسوولان يك نظام توسط مردم انتخاب مى شوند. كليه افرادى كه نامزدى براى دست يابى به مناصبى را تقبل مى نمايند, كسانى كه براى آنان تبليغ مى نمايند و بالاخره آنانى كه به نامزدهاى خاص رإى مى دهند, در سياست مشاركت مى جويند. فرايند دوم به صورت بيان (تصريح) منافع و جمع بندى (تإليف) آن منافع است. در اين فرايند, شهروندان حمايت ها و تقاضاهاى خود را به سيستم سياسى ارأه داده و در نهايت, اين مجموعه داده ها به صورت اطلاعات وارد سيستم سياسى مى شود. و فرايند سوم, ارأه و تقديم خدمات و ثروت به سيستم سياسى است. در اين فرايند, مردم با پرداختن ماليات و يا رفتن به خدمت سربازى در سياست و قدرت مشاركت مى جويند.
مرحله دوم مربوط به فرايند تصميم سازى است. گاهى مردم به طور مستقيم تصميم مى گيرند; مثل شركت در رفراندوم, و گاهى نيز با مكانيزم هاى ديگر در تصميم گيرى شركت مى نمايند.
مرحله سوم, در خروجى سيستم سياسى است كه شهروندان با اطاعت و اجراى مصوبات و تصميمات و با سرباز زدن از قواعد و قوانين به گونه اى خاص در سياست شركت مى جويند.
و سرانجام در مرحله چهارم, شهروندان مى توانند با انعكاس نظرات و ديدگاه هاى خود و تإثير در تصميمات و اقدامات سياسى سياستمداران, در عرصه سياست شركت جويند.
مشاركت سياسى, مشاركت در نوعى مبارزه سياسى است كه در آن, هر گروهى در صدد است تا تقاضاها و منافع خود را تبديل به تصميمات و قوانين مصوب سيستم سياسى نمايد كه پس از آن توسط سيستم سياسى اعلام يا اجرا گردد.
اما اين مبارزه در درون سيستم سياسى و بر اساس قواعد و قوانين آن سيستم انجام مى پذيرد. بنابراين, مشاركت سياسى نوعى مبارزه در رژيم است نه مبارزه با رژيم. در آن جا كه مبارزه آغاز مى گردد, مسإله مشاركت سياسى منتفى است. هر چند مشاركت سياسى نيز داراى چهره هاى مختلف مسالمتآميز و خشونتآميز (تظاهرات) مى تواند باشد; اما همواره ضمن پذيرش ساختار كلى در جهت تغييرات مسوولان و يا تصميمات آنهاست.
مسإله اى كه در دهه اخير در ايران مورد مناقشه است, قلمرو و عرصه مشاركت سياسى و مشاركت كنندگان سياسى است; چه آن كه مفهوم سازى و تبيين هر دو مقوله, به مفهوم سازى حاكميت سياسى و منشإ و خاستگاه آن مربوط مى شود. در صورت پذيرش حاكميت مردم و جمهوريت نظام سياسى, هم قلمرو و موضوعات مشاركت سياسى و هم حقوق سياسى مشاركت جويان گسترش خواهد يافت. اما با استناد حاكميت به هر گونه اى غير از منشإ مردمى و عمومى آن, دامنه هر دو مقوله كاهش خواهد يافت. بر اين مبناست كه مفهوم حكومت, سياست, حاكميت, شهروندان, حكام, دولت, مشاركت و ... تعيين مى شوند.
هر چند بخشى از مناقشات مربوط به نظرات متفاوت در زمينه حاكميت است; اما واقعيت اين است كه احتمالا هيچ يك از گروه هاى درگير, همت و كوششى جدى براى مفهوم سازى حاكميت ننموده اند, و البته بخشى از مسأل به ابهامات عديده اى باز مى گردد كه به علت عدم نظريه پردازى در اين زمينه به وجود مىآيد.
مسإله ديگر آن است كه با چهار نگرش متفاوت فلسفى, فقهى, جامعه شناسى و علم سياسى مى توان به مفهوم سازى مشاركت سياسى پرداخت كه هر يك داراى حوزه و قلمرو خاص خود مى باشند و اختلاط آنها بر ابهام اين قضيه خواهد افزود. اولين مسووليت بر عهده انديشمندان و فلاسفه سياسى است كه به بحث حوزه و قلمرو, ضرورت و اهميت و ماهيت مشاركت سياسى با نگاهى فلسفى بپردازند. پس از فلاسفه, از فقها انتظار مى رود كه به صورت جزيى و مصداقى احكام شرعى مربوط به رفتار سياسى شهروندان را در اين زمينه اعلام نمايند; چه آن كه, مردم اين كشور, مسلمان و مقيد به احكام دينى مى باشند. در احكام عملى / سياسى مطروحه در جامعه ما جاى خالى احكام فقهى به شدت ملاحظه مى شود و زيان ها و خسارت هاى جبران ناپذيرى تاكنون بر رفتار و اعتقادات مذهبى / سياسى مردم وارد شده و مى شود. مردم مى خواهند بدانند تكاليف و حقوق آنان نسبت به رإى دادن, تبليغ براى نامزدها, نامزد شدن براى احراز مناصب, بيان نظرات و انتقادات به مسوولان نظام سياسى چيست؟ متإسفانه در اين زمينه كم ترين احكام شرعى در دسترس مى باشد و درست به همين دليل, لازم است كه در اين زمينه كه كار نظرى و فكرى جدى و سريعى صورت گيرد.
مسلما نظام سياسى ما نمى تواند نسبت به مشاركت سياسى بى تفاوت باشد; اما حوزه و قلمرو اين مشاركت هنوز توصيف و تبيين و تشريح نشده است. بر متخصصين رشته علوم سياسى است كه با جهت گيرى كاربردى و بومى نمودن اين رشته, به مفهوم سياسى مشاركت سياسى بپردازند. و در نهايت, مشاركت سياسى مثل هر پديده ديگر اجتماعى, تابع قواعد و قوانين خاص خودش است; افزايش و يا كاهش كمى و كيفى آن درگرو آگاهى از قواعد جامعه شناختى و بهره گيرى از اين قواعد مى باشد. مسلما بى توجهى به اين قواعد, موجب كاهش مشاركت سياسى و ناكارآمدى اين فرايند و گاه پيامدهاى ناگوارى در جامعه خواهد شد. پيدايش و گسترش و نهادمند شدن مشاركت سياسى كارآمد, منوط به شرايط روان شناختى, اعتقادى, فرهنگى, اقتصادى و سياسى مناسبى مى باشد كه در ابتدا بايد آنها را فراهم نمود.
نظام سياسى جمهورى اسلامى بر دو پايه جمهوريت و اسلاميت بنا نهاده شد و اين دو اصل, زمانى تحقق مى يابد كه مشاركتى سياسى اسلامى در جامعه نهادينه شود. اما با توجه به تاريخچه طولانى نظام خود كامه سنتى و عدم مشاركت سياسى در جامعه و نوپايى آن در جامعه اسلامى, نياز و مسإله فورى, آن است كه انديشمندان اين مرز و بوم به بررسى هاى مختلف در اين زمينه بپردازند و فرهنگ سياسى مشاركت جويانه را در جامعه بگسترانند و نهادهاى مشاركت سياسى را در جامعه ايجاد نمايند.