طبقه متوسط ایران کانون توسعه همه‌جانبه

مقدمه

یکی از مهمترین تحولات سیاسی کنونی ایران، سرمایه‌گذاری کنشگران سیاسی روی طبقه متوسط برای آینده سیاسی کشور است؛ چنان که پس از انتخابات 1388 گفتار رسانه‌ای و بیانیه‌های منتقدین به گونه‌ای تنظیم شد که طبقه متوسط را مخاطب خود قرار داد. در عین حال، این طبقه بزرگترین نیرویی بود که در اعتراض به نتایج آرا در انتخابات ریاست جمهوری 1388 پیش از سخنان مقام معظم رهبری به خیابان‌ها آمد.

پس از انتخابات 1388 جریانی که به قدرت رسید، شروع به یارگیری از طبقه متوسط کرد و به طور کلی رفتارهای مجموعه دولت اصولگرا از طبقه فرودست به طبقه متوسط تغییر جهت داد، زیرا نقش این طبقه را در انتخابات آتی تعیین کننده یافتند. این موضوع مورد توجه تبلیغات رسانه‌ای قدرت‌های خارجی نیز قرار گرفته است، چنان که در آمریکا و اروپا حوزه‌های رسانه‌ای طبقه متوسط ایران را مـدِّنظر دارند، چرا که نقش مؤثر این طبقه را در آینده ایران درک کرده‌اند. البته بیشتر مخاطبان رسانه‌های فارسی زبان که توسط آمریکا و انگلستان راه‌اندازی شده نیز طبقه متوسط هستند.

اکنون پرسش اساسی این است که در این یارگیری، کدام یک از این جریانات می‌ تواند موفق شود؟ چه شعارهایی در بسیج این نیروها مؤثر است؟ در چه موقعیت‌هایی ممکن است طبقه متوسط به یکی از این گروه‌ها وفادار بماند یا پشت کند و به قول معروف تغییر موقعیت دهد؟  امروزه این قبیل پرسش‌ها، موضوع مباحثه کارشناسان علوم اجتماعی ـ سیاسی است.
 
نقش طبقه متوسط در تاریخ معاصر ایران

یکی از مشکلات اساسی تاریخ تحولات اجتماعی ایران در فهم تاریخ و مسائل ایران که اصل بسیار مناقشه برانگیزی است و حوزه سیاسی را نیز متأثر کرده و بیشتر توسط راویان ایدئولوژیک تاریخ ایجاد شده و در متن تاریخ اجتماعی جامعه ایرانی باقی مانده است، نادیده گرفتن نقش طبقه متوسط در تحولات اجتماعی صد سال اخیر ایران است. در دوره معاصر، طبقه متوسط کانون تحولات جامعه ایرانی بوده است. انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی، انقلابات کاملا شهری با محوریت طبقه متوسط هستند. تاریخ تحولات ایران معاصر نشان می‌ دهد که طبقه متوسط نقش تعیین کننده‌ای در انقلاب اسلامی داشته است.

در تحولات اجتماعی ایران، طبقه متوسط به دلایل متعدد طبقه تعیین کننده‌ای است، زیرا گستردگی و چگونگی آن از لحاظ تعدد افراد و گروه‌های اجتماعی و اقشار درون آن روز به روز در حال افزایش است. جامعه ایران یک جامعه کاملا شهری است و مسائل آن نیز مسائل مدرن و مسائل شهری و زندگی مدرن است.

از سوی دیگر، موضوع مباحث طبقه متوسط موضوعات جامعه مدرن نظیر حقوق شهروندی، جامعه مدنی، آزادی، عدالت، قانون‌گرایی و اخلاق حرفه‌ای است. البته تنوع  و تکثر عناصر درون این طبقه بسیار است. طبقه متوسط خود را پیشتاز روشن بینی و تحول خواهی می‌ خواند و در جهت‌دهی افکار و کنش نیروهای اجتماعی نقش محوری ایفا می‌ کند. از جنبه اقتصادی بخش اعظم طبقه متوسط ـ مستقل از دولت ـ در بخش خدمات، تجارت و تولید فعال است. این استقلال اقتصادی نقش مهمی در مناسبات اجتماعی و سیاسی برای طبقه متوسط فراهم کرده است.

دغدغه‌های طبقه متوسط

مسأله اساسی طبقه متوسط ایران، سامان دادن یک زندگی مدرن در جامعه و توسعه همه جانبه است. از منظر این طبقه، کیفیت زندگی و نحوه بهره گیری از زندگی اهمیت بسیار دارد. جامعه ایرانی از جهت ارزشی یک جامعه دو قطبی نیست؛ چنان که «سکولار یا متدین»، «لیبرال دمکرات یا سوسیال دمکرات» و «غرب‌گرا یا شرق‌گرا» باشند. جامعه ایرانی یک جامعه پویا با ترکیب بندی‌های متفاوت است که در این چهارچوب از دو حد افراطیِ ضدیت با فرهنگ سنتی و تحجرگرایی گذر کرده است. آزادی اندیشه، حفظ حریم خصوصی، آزادی مطبوعات و گردش اطلاعات از دغدغه‌های اصلیِ اجتماعی طبقه متوسط است. از جهت مدل زندگی، دغدغه اصلی این طبقه بهبود و بهره وری هر چه بیشتر از زندگی است، در حالی که اخلاق نیز از اهم مسائل مورد توجه این طبقه است.

جامعه ایران جامعه‌ای است دینی که دینداری اصلی‌ترین مسأله آن است. بر خلاف تبلیغات غربی اکثریت انبوه طبقه متوسط ایران دیندار است، نـه بی قید و بند و غرب زده. این طبقه در قبال کنترل و بهره‌برداری خود توسط یک گروه خاص به شدت حساس است. قدرت‌های غربی و برخی افراد در حاکمیت ایران بر این باورند که می‌‌توانند با کنترل طبقه متوسط ایرانی، آنها را در جهت اهداف خود هدایت کنند. در حالی که به گواه تاریخ با جامعه ایرانی نمی‌ توان این چنین معامله کرد.

نخست این که اثبات شده این سناریو برای ساختن جامعه اشتباه است و دوم از آن جهت که نیروی مذکور دارای یک تاریخ و پیشینه طولانی است، در برخورد حوزه سیاسی با آن حساس شده واکنش نشان می‌‌دهد. چنان که هر زمان که تلویزیون‌های ایرانیِ فارسی زبان خارجی شروع به ایجاد حساسیت در جامعه می‌ کنند، طبقه متوسط واکنشی متناسب با آن موضوع بروز می‌‌دهد؛ برای نمونه، وقتی القا می‌‌شود، جامعه ایران دچار بحران دین داری شده، طبقه متوسط حساسیت دینی خود را بیشتر نشان می‌ دهد. دغدغه اصلی کنونی طبقه متوسط فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی موجود ایران، توسعه همه جانبه اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اخلاقی ایران است.
 
خواست‌های طبقه متوسط

حرکت جامعه ایرانی متناسب با حرکت‌های جامعه جهانی است. طبقه متوسط جریانی نیست که به واسطه یک نیروی اجتماعی تولید شده باشد تا با مدیریت آن توسط یک یا چند نهاد بتوان به منافع مورد نظر دست یافت. طبقه متوسط ایران در متن نظام اجتماعی استقرار یافته و بازگو کننده ایده‌ها و انتظارات جامعه ایرانی است. در جامعه ایران نمی‌ توان چند فرد کلیدی و عمده را رهبر تام و تمام یک جریان خواند. حرکت ترقی خواه جامعه ایرانی در حال استمرار است و همچنان  به زندگی خود ادامه می‌‌دهد. این جریان رهبران عمده و اساسی ندارد که بتوانند جنبش اجتماعی ایران را رادیکال کرده، یا آن را متوقف کنند. طبقه متوسط ایران، جنبشی «عقل‌گرا» و «خود اصلاح‌گر» است که هماهنگ با مقتضیات و ظرفیت‌های خود، جامعه و حاکمیت در جهت رشد و توسعه همه جانبه به پیش می‌‌رود.

«توسعه»، «دمکراسی»، «عدالت»، «قانون‌گرایی» و «اخلاق» در چهارچوب اسلام رحمانی خواسته‌های اصلی طبقه متوسط ایرانی است، که هر یک از این خواست‌های پنجگانه محور حرکت برخی از طبقات و گروه‌های اجتماعی دیگر ایرانی است. ‌هم‌اکنون عملا طبقه متوسط، طبقات و گروه‌های دیگر اجتماعی را مدیریت می‌ کند. طبقه متوسط از اینکه عده‌ای به نام دین اعمالی خلاف شرع بییَن می‌کنند، به نام دمکراسی دینی فقط حق حیات سیاسی برای یک جریان خاص قائلند، به نام عدالت بزرگترین مفاسد اقتصادی بوقوع می‌پیوندد به نام قانون برخی ازحقوق اساس مردم را سلب می‌کنند و بنام اخلاق بدترین رفتارها را با رقبای سیاسی خود می‌کنند رنج می‌برد و خواستار تغییر این گونه منش‌ها و رفتارها  در سپهر سیاسی و اجتماعی ایران است که با روح  بلند ملت ایران، انقلاب اسلامی و ارزش‌های شهیدان گلگون کفن این مرز وبوم در تنافر است.

غرب و طبقه متوسط ایرانی

قدرت‌های خارجی همواره درصدد طرح مطالبات طبقات اجتماعی شهری هستند. نگاه غرب به طور کلی وَ کانون غرب یعنی آمریکا و انگلیس به ویژه به جامعه ایرانی، نگاهی کاملا تهی است. آنها جامعه ایرانی را از نظر ظرفیت‌های ایرانی، بسیار تهی می‌ بینند و تصورشان این است که جامعه ایرانی، جامعه‌ای خسته از تمایل به فرهنگ، دین، اخلاق، مناسبات اجتماعی، روحانیت و اسلام است. غرب تصور می‌ کند جامعه ایرانی جامعه‌ای تهی است که با چند حرکت ایذایی و با توسل به فیس بوک و تویتر و جنجال تبلیغاتی در رسانه‌های خارجی و پمپاژ زندگی به سبک غربی از طریق رسانه‌ها می‌ توان آن را دچار فروپاشی کرد. این نگاه غیرعلمی ترین نگاه به جامعه ایرانی است. جامعه ایرانی جامعه‌ای است با یک تجربه تاریخی طولانی مدت که خاطرات تلخی از استعمار انگلیس، روسیه و امپریالیسم آمریکا دارد.

به نظر من، طبقه متوسط ایران به تقاضای تغییر نظم سیاسی ـ اجتماعی از طریق غرب پاسخ مثبت نخواهد داد. نگاه غرب در رابطه با جامعه ایرانی بسیار سطحی و ساده انگارانه است. این تفکر خاص افرادی است که ایران را با ادبیات عصر روشنگری اروپا روایت می‌ کنند؛ که از سویی ملت نادان و جاهلند وَ از سوی دیگر، حاکمیت مستبد و مقتدر درمانده که با این جامعه چه کند. جامعه امروز ایران، جامعه عصر رنسانس یا روشنگری اروپا نیست، بلکه شرایط و مقتضیات خاص خود را داراست که از شرایط اروپا متمایز است.

مقایسه طبقه متوسط ایران و بورژوازی اروپا

در دوره رنسانس بورژوازی در اروپا خودبنیاد بود و اسباب تحول بزرگ تمدنی و فرهنگی در اروپا شد. اروپای عصر فئودالیته از طریق مناسبات تولیدی طبقه متوسط به تمدن صنعتی و عصر خردگرایی و روشنگرایی ـ با همه چنبه‌های مثبت و منفی‌اش ـ تحول یافت. اما طبقه متوسط ایرانی که محور انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی ایران بود، هنوز نتوانسته به آرمان‌های خود برسد و تمدنی بر پایه ارزش‌های خود بنا نهد. از این روی، این طبقه بر خلاف طبقه متوسط کنونی غرب، همچنان خصلت انقلابی خود را نگه داشته است.

فرجام سخن

طبقه متوسط ایران، طبقه‌ای است خودبنیاد است که در پی ایجاد انقلابی دیگر نیست، بلکه خواسته‌های خود را از طریق اصلاحات پیوسته یا ناپیوسته با صبوری و اعتدال پی می‌‌گیرد. این طبقه مخالف اقتدارگرایی و طالبانیسم است. محور جنبش ترقی خواهی جامعه ایرانی در چهارچوب تعالیم اسلام رحمانی و آزادیِ عدالت محور است. طبقه متوسط به دنبال هرج و مرج نیست، بلکه خواستار حاکمیت قانون برای همگان است. این طبقه هم با استبداد داخلی مخالف است، هم با تهاحم خارجی به مام میهن. خصلت ملی گرایی و توجه به جهانی شدن از دیگر ویژگی برجسته طبقه متوسط ایرانی است.