طرح کودتای منافقین در زمستان 1358

 سال 1358 با دسیسه‌های خونین گروههای مختلف ضد انقلاب در کشور، حمایت قدرت‌های غربی و شرقی از آنان و صعود اندیشه جدایی‌طلبی تحت عنوان فریبنده "خودمختاری" و "خودگردانی" در چهار سوی ایران، سال بسیار سختی برای انقلاب بود. رهبر کبیر انقلاب اسلامی امام خمینی (ره) با قاطعیت تمام در برابر موج‌خیز حوادث ایستادند اما ناراحتی قلب مهربانشان، ایشان را در بیمارستان قلب تهران (بهمن و نیمه اول اسفند 58) بستری نمود.
مجاهدین خلق به رهبری مسعود رجوی که در سال 1358 در اکثر اعلامیه‌هایشان، منافقانه از امام خمینی (ره) با عنوان "پدر بزرگوار" و از خودشان با عنوان "فرزند مجاهد ایشان" یاد می‌کردند، در واقع مراحل آماده‌سازی خود را جهت به چنگ آوردن قدرت و تشکیل حکومت "مجاهدتاریا" (مانند پرولتاریا، حکومت خشن کارگری!) طی می‌نمودند و با اقدامات تند و منحرف خود مسیری در جهت مخالف امام خمینی و انقلاب اسلامی می‌پیمودند. در ابتدای انقلاب سران مجاهدین خلق به دیدار امام رفته و توسط ایشان نصیحت و راهنمایی شدند. امام خمینی (ره) در ملاقات سران سازمان مجاهدین خلق با ایشان بعد از پیروزی انقلاب، ضمن اشاره به کتاب "تغییر ایدئولوژی" آنان فرموده بود:
"شما جوانید، الان انقلاب شده و مردم ما متحول شده‌اند. باید دست به دست همدیگر بدهیم برای سازندگی و شما می‌توانید اشکالاتتان را برطرف کنید. اگر اشتباهی بوده مربوط به گذشته است. بروید خودتان را اصلاح کنید و بعد با توجه به (اصلاح) اشتباهتان بروید تبلیغ کنید و بروید با مردم باشید، ‌خدا هم کمکتان می‌کند. " (1)، اما آنها فراخوان جدی امام را جهت تحویل سلاح، عدم ایجاد تشنج در کشور، عدم برگزاری تظاهرات و گردهماییهای توأم با خشونت، وحدت نیروها و.... و در نهایت، دادن رأی مثبت به قانون اساسی اجابت نکردند و سپس وقیحانه رهبر خود را کاندید اولین دوره ریاست جمهوری نمودند !(2)
آری به فرموده امام علی (ع): "گفتار منافقان درمان درد اما عملشان درد بی‌درمان است. "
رجوی و همه اعضا و هواداران سازمان تحت سلطه‌اش به قانون اساسی جمهوری اسلامی رأی مثبت نداده و اصولا آن را ناقص و قابل قبول نمی‌دانستند(3).
معلوم نبود وی در صورت رسیدن به مقام ریاست جمهوری، کشور ایران را با کدام قانون اساسی اداره می‌کرد؟!
امام خمینی (ره) که خطر را عظیم می‌دید، طی حکمی کاندیداهایی که به قانون اساسی رأی مثبت نداده بودند را فاقد صلاحیت برای ریاست جمهوری ایران اعلام داشت(4) و با خروج رجوی از جرگه کاندیداها، توطئه بزرگ منافقین نقش بر آب شد.
لازم به یادآوری است بر اساس اصل 110 قانون اساسی (مصوب آبان 1358) تصدیق صلاحیت کاندیداهای اولین دوره ریاست جمهوری بر عهده رهبر گذاشته شده بود. (5)
در واکنش به این امر، سران منافقین طرح کودتایی را تنظیم کردند با این هدف شوم که تا انقلاب تثبیت نشده و بازوهای اجرایی و نظامی آن قوام نگرفته‌اند و کشور نیز در التهاب و نگرانی از سلامتی امام و آینده نامعلوم (از لحاظ رهبری) به سر می‌برد، قدرت را با اقدامات خشن و خونین به دست گیرند!
این طرح با عنوان "عملیات بزرگ" مبتنی بر اشغال مراکز مهمی چون رادیو و تلویزیون، نخست‌وزیری، زندان اوین، بیمارستان قلب تهران و... توسط نیروهای سازمان مجاهدین بود و به این ترتیب آنها کودتای خود را به مرحله اجرا در می‌آوردند. این طرح که به صورت نامه و سندی درون گروهی بود و توسط مرحوم شهید آیت‌الله قدوسی دادستان کل انقلاب در مصاحبه مطبوعاتی مورخ چهارشنبه 8 اسفند 1358 افشا گردید، ‌چنین بود:
"به نام خدا و به نام خلق قهرمان ایران"
عملیات بزرگ هر لحظه که بچه‌ها آمادگی و بسیج لازم را داشته باشند [شروع خواهد شد]، درنگ جایز نیست. رادیو و تلویزیون و نخست‌وزیری و زندان اوین(6) باید به طور همزمان به تسخیر نیروهای انقلابی مسلمان در بیاید. بیمارستان مهدی رضایی [قلب تهران] نیز به منظور جلوگیری از هر گونه صدمه احتمالی به [امام] خمینی باید به محاصره کامل نیروهای انقلابی در آید. در لحظه شروع عملیات، واحد تسخیر کننده نخست‌وزیری، مرا هم همراه خودش بردارد (اصطلاح رمزی)، همین امروز چطور است؟ ستاد ارتش باید به وسیله نظامیان انقلابی تسخیر شود. " (7)
شهید آیت‌الله قدوسی به دلیل حساسیت مسئله و لزوم پیگیری آن، از قرائت بقیه سند مذکور خودداری کرد. اما در بیان اینکه چه عللی باعث شد تا این کودتا و دیگر طرح‌های خشن و نظامی مجاهدین خلق در دو سال 1358 و 1359 (تا فتنه خونین 30 خرداد 1360 و ترورهای متعاقب آن) عقیم ماند، می‌توان موارد زیر را مورد توجه قرار داد:
1. کشف طرح مذکور و در نتیجه سوخته شدن آن و هشیاری مسئولان نظام جهت آمادگی در برابر کودتاهای احتمالی گروه‌های مسلح.
2. نداشتن فرصت لازم جهت مسلح ساختن اعضا و هواداران سازمان در سطح وسیع مانند آنچه که در خرداد 1360 رخ داد.
3. امید داشتن به مهره باارزشی چون بنی‌صدر که بر ریاست جمهوری تکیه زده بود و تعامل نزدیک با او جهت رسیدن به اهداف مشترک (کودتا و تقسیم قدرت).
وقتی در 20 خرداد 1360 وی با حکم امام از فرماندهی کل قوایی عزل و عدم کفایت سیاسی‌اش در مجلس به تصویب رسید، در واقع این مهره و سرپل سوخت و لذا منافقین حرکت نظامی خود علیه انقلاب را شروع کردند. اقدام مجاهدین جهت مخفی کردن بنی‌صدر و سپس خارج ساختن پنهانی او از کشور همراه مسعود رجوی، تعامل نزدیک بنی‌صدر را با سازمان مجاهدین به خوبی نشان می‌دهد. (9)
4. اتخاذ سیاست صبر جهت از دور خارج شدن گروههای مسلح دیگر در درگیری با نظام و خالی شدن میدان از شریکان و مدعیان احتمالی تقسیم قدرت در صورت پیروزی.
در آخر مطلب باید در نظر داشت که اگر خدای نکرده طرح کودتای مجاهدین در سال 1358 به نتیجه مثبت می‌رسید، آنان قادر می‌شدند در تصرف بیمارستان قلب با عملیات پزشکی مخصوص! امام خمینی (ره) را به شهادت برسانند و خود با عنوان واهی "فرزندان مجاهد امام" پرچم خونخواهی را به دست گیرند و آنچه می‌خواهند بکنند!
بی‌شک با یافتن و انتشار اصل نامه‌ی درون‌گروهی مجاهدین که شهید آیت‌الله قدوسی ارائه کرده، زوایای تاریک دیگری را روشن خواهد شد.

ارجاعات:
1. رضا کیوان‌نژاد از اعضای برجسته مجاهدین خلق بعد از ذکر سخنان امام خمینی (ره) اضافه می‌کند: از این دیدار هیچ نوار و متنی به طور رسمی تهیه نشد، فقط نواری را به صورت پنهانی خود سازمان تهیه کرد و به عده‌ای از افراد داخلی سازمان دادند و من هم از کسانی بودم که نوار را گوش کردند. کارنامه سیاه؛ مناظره زندانیان اوین، تهران، دادستانی انقلاب اسلامی مرکز، ‌1362، ج 1، صص 135-134.
2. از مصاحبه موسی خیابانی، روزنامه اطلاعات؛ 16 دی 1358، ص 2. از مجموع اسامی 106 نفر کاندید دوره اول ریاست جمهوری که توسط وزارت کشور اعلام شد، مسعود رجوی با شماره ردیف 104 مشخص شده است. روزنامه اطلاعات؛ 16 دی 1358، ص 2.
3. از اطلاعیه مسعود رجوی، روزنامه اطلاعات؛ اول اسفند 1358، ص 2.
4. روزنامه اطلاعات، 30 دی 1358، ص 10.
5. اصل 110 قانون اساسی و نیز پیام امام در 14 دی 1358؛ روزنامه اطلاعات، 16 دی 1358، ص 12.
6. گویا زندان اوین از این لحاظ اهمیت داشت که بخشی از نیروهای مورد نیاز کودتا در آن زندان در حبس بودند.
7. روزنامه اطلاعات، پنج‌شنبه 9 اسفند 1358، ص 2.
8. برای مطالعه جنایتهایی که در 30 خرداد 1360 و پس از آن توسط منافقین و به اعتراف خود آنان روی داد. ر. ک: کارنامه سیاه؛ تهران، دادستانی انقلاب اسلامی، 1363، جلد 1 تا 5 و نیز: جزئیات شکنجه سه پاسدار شهید، تهران، دادستانی انقلاب اسلامی، 1363.
9. ر. ک: خاطرات ابوالحسن بنی‌صدر؛ به کوشش حمید احمدی، انتشارات انقلاب اسلامی (خارج از کشور)، 1380، صص 368-367.