ظرفیت‌های تاریخی انقلاب اسلامی ایران در بیداری اسلامی(بررسی ده موج تاریخ معاصر ایران)

مقدمه
وقتی از بیداری اسلامی صحبت می‌شود نمی‌توان از ریشه‌های تاریخی آن غافل ماند. به خصوص ریشه‌هایی كه در یك پروسه‌ای كامل توانسته خود را از اجمال به تفصیل برساند. انقلاب اسلامی ایران در بهمن 57 به رهبری مرجعیت شیعه و در پی آن تأسیس نظام جمهوری اسلامی ایران، با زعامت مرجعیت شیعه، به عنوان پروسه‌ای كامل در جریان بیداری اسلامی می‌تواند مورد ارزیابی قرار گیرد. پروسه‌ای كه در آن سه مؤلفه اصلی بیداری اسلامی یعنی؛ 1. هویت جویی بر اساس مفاهیم عمیق اسلامی و پیوند عمیق با آموزه‌های دینی، 2. حركت اصیل و مردمی و تكیه بر قدرت عموم مردم، 3. ماهیت ضد‌استعماری و ضداستكباری آن. به صورت كاملاً ملموس خودنمایی می‌كند. بر این اساس شناخت ریشه‌های این روند موفق، یاری‌گر ما خواهد بود در فهم هر چه بهتر فضای جریان بیداری اسلامی و الگو بودن انقلاب اسلامی به عنوان یكی از قلل بیداری اسلامی.

مقاله حاضر در واقع پاسخی به این پرسش خواهد بود كه ریشه‌های تاریخی بیداری اسلامی در ایران چیست و چه ارتباطی با استعمار اروپایی و نفوذ غرب در جهان اسلام دارد؟ پاسخی اجمالی به این پرسش عبارت است از اینكه؛ بیداری اسلامی در ایران با سابقه تاریخی عظیم خود به علت ماهیت "عمیق دینی" آن كه برگرفته از "متن اسلام" و "باورهای ناب و خالص" مردم مسلمان ایران است، درصدد است از هویت واقعی خود در مقابل سلطه غرب و ابعاد تمدنی آن محافظت كرده در این راه و مسیر پیچیده و دشوار با توجه به آرمان تمدن نوین اسلامی، الگو بخش نهضت‌های بیداری اسلامی در جهان اسلام باشد. از این رو ابتدا به شرح كلی از رخدادهای تاریخی پرداخته و در ضمن آن به تفصیل بیشتر پاسخ اجمالی طرح شده می‌پردازیم.

كلید واژگان اصلی در این مقاله عبارتند از؛
بیداری اسلامی، هویت‌جویی، تاریخ معاصر، ایران اسلامی، نهضت‌های اسلامی معاصر، اسلام، تجدد، غرب‌زدگی

زمانی كه از تاریخ صحبت می‌كنیم، باید بدانیم همه رویدادها در تاریخ ارزشمند نیستند. تاریخ به عنوان ریشه تحولات و جریانات سیاسی ـ اجتماعی امروزین است و هرچه بتوان، این ریشه را به صورت عمیق‌تر درك كرد، لاجرم شاخه‌ها و برگ‌های آن را نیز بهتر می‌توان مورد ارزیابی قرار داد. از این جهت در میان انبوه گزاره‌های تاریخی، بررسی نقاط عطف و مقاطع حساس تاریخی از اهمیت دو چندانی برخوردار می‌شود. اگر بخواهیم به صورت فهرست‌وار قله‌های تحول‌زا در جریان بیداری اسلامی تاریخ ایران را برشماریم به عناوین زیر برخورد خواهیم كرد، عناوینی كه تحلیل و بررسی هر یك در تفصیل پاسخ ما به سؤال اصلی مقاله راه‌گشا خواهند بود.
نهضت شیعیان صفوی و تأسیس نظام سیاسی شیعی؛
تحولات جامعه ایران در عصر صفویه یعنی قریب پانصد سال پیش می‌تواند به عنوان ریشه هویتی و فرهنگی ایران اسلامی مورد توجه قرار گیرد. نوزایی جامعه ایرانی در عصر صفوی باعث ایجاد ملیت ایرانی با هویت دینی و پشتوانه مذهب شیعه اثنی‌عشری، شد كه ریشه در جان جامعه داشت. این امر جامعه ایران را در آستانه ظهور دنیای جدید، به جامعه‌ای پویا و زنده‌ای تبدیل كرد كه در مسیر خود به دنبال تأسیس تمدن نوین اسلامی بود. نوزایی در هنر و صنعت، فلسفه و حكمت، كلام و ادیان، امنیت و آزادی، سیاست و اقتصاد، معماری و شهرسازی، كه در ایجاد خود و نیز برای بقا دو خصلت بنیادین به همراه داشت: 1- هویت ملی ایرانی؛ 2- هویت اعتقادی ایرانی. صفویان، آیین شیعه را دین رسمی ایران نمودند و آن را به عنوان عامل همبستگی ملّی ایرانیان برگزیدند. كه با ساختار سیاسی جامعه آن روز ایران یعنی پادشاهی صفویه، ایران اهمیتی بیشتر پیدا كرد و از ثبات و یكپارچگی برخوردار شد و در زمینه جهانی نام‌آور شد.

نهضت شیعیان صفوی توانست از ایران «ملت-دولت» مستقل، خودمحور، نیرومند و مورد احترام بسازد در دوره آنان شكل یك فرمان‌روایی متمركز ملی و شیعی پایه‌گذاری شد كه تا حدی اساس فرهنگی و هویتی پایه‌ریزی شده در آن تا به امروز پابرجاست. و همواره به عنوان سرمایه عظیم فرهنگی جامعه ایران در مقاطع مختلف مورد بهره‌برداری فكری و فرهنگی قرار گرفته است. در دوره‌ی صفوی، با تشكیل نظام سیاسی، هویت ملی بر عنصر ملیت ایرانی و تشیع متكی می‌شود از همین جهات است كه در بیان مقام معظم رهبری نیز پادشاهان صفوى، مایه افتخار تلقی می‌شوند، چون پیرو مكتب اهل‌بیت بودند و استقلال و تمامیت ارضى ایران را حفظ كردند.[1]
جنگ‌های ایران و روس؛
به عنوان اولین تلاقی ایران، با لایه نظامی تمدن غرب و در پی آن، معاهدات گلستان، تركمنچای. تحمیل این دو قرارداد، عمود خیمه استقلال خیمه ایران را آسیب جدی رساند، كه در پی آن ما شاهد بروز مشكلات بسیاری در شئون سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جامعه هستیم. پس از انقراض سلسله صفویه در ایران، اگرچه ساختار سیاسی جامعه ایران دچار هرج و مرج و فراز و نشیب می‌گردد، ولی ساختار فرهنگی و فكری جامعه كم و بیش، از ثبات برخوردار است. این امر را می‌توان با توجه به اینكه اثری از خاندان صفوی نیست ولی اندیشه تشیع در تار و پود جامعه موجود است، اثبات نمود.
اهمیت بررسی عنوانی مانند جنگ‌های ایران و روس زمانی دوچندان می‌شود كه ما در این مقطع شاهد حضور فرهنگی رقیب در جامعه ایران هستیم. یعنی ظهور و بروز فرهنگ و تمدن غرب، كه در اولین برخوردها با جامعه ایران لایه نظامی آن در دید مردم مسلمان ایران قرار می‌گیرد.

در این جنگ‌ها به‌رغم شجاعت ایرانیان، به دلیل ناآگاهی آنان از فنون نظامی جدید، خیانت عده‌ای از حكام، استفاده نادرست از بسیج مردمی و سازمان‌دهی نشدن نیروهای بسیج‌شده برای جهاد از سوی دولت و اتحاد سیاست روسیه و انگلستان، به شكست ایران و انعقاد قراردادهای ننگین منجر شد كه بر اساس آن، بسیاری از ولایات شمالی ایران در اختیار روسیه قرار گرفت. و تحمیل كاپیتولاسیون بر ایران و تحقیر شدن روحیه ایرانی را باعث شد. بسیاری از عالمان آن عصر در وجوب جهاد، رساله سیاسی ــ فقهی نگاشتند. و می‌خواستند با استفاده مناسب از سرمایه‌های فرهنگی جامعه ایران به مقابله با این تهاجم برخیزند. در این میان نوشته‌های آیت‌الله شیخ جعفر كاشف‌الغطاء و میرزای قمی پیرامون جهاد بیش از دیگر رساله‌های جهادیه مورد توجه، اهمیت و استناد واقع می‌شده است. شیخ جعفر ــ كه در نوشته‌های جهادی از او به عنوان شیخ‌المجتهدین یاد شده ــ در فصلی دراز از كتاب پرآوازه خود "كشف‌الغطاء"، به مسئله جهاد پرداخته و احكام آن را با موشكافی‌های فراوان مورد بازكاوی قرار داده و جنگ با الفرقه الشنیعه الاروسیه را، وظیفه‌ای حتمی و شرعی دانسته است.

در كنار ایشان نامی چون سید مجاهد نیز به چشم می‌خورد كه فتوا دادند هركس از جهاد با روس‌ها سرباز زند در واقع از اطاعت خداوند سرپیچی كرده و متابعت شیطان نموده است. استقبال عمومی از این فتاوا به همراه حضور جریان‌های دینی در این جنگ به گونه‌ای بود كه بسیاری از دولت‌مردان مخالف جنگ جرأت ابراز مخالفت نكردند. ارتشی كه بدین‌سان مجهز شده بود، در عرض مدتی كوتاه، بیشتر شهرها و ولایاتی را كه قبلاً از دست داده بود، باز پس گرفت. با وجود این، به دلیل خیانت‌هایی كه صورت گرفت، سپاه ایران همه مناطق تصرف‌ شده را یكی پس از دیگری از دست داد.
این جنگ‌ها به عنوان یكی از اولین برخوردهای جامعه ایران با تمدن غرب محسوب می‌شد و شكست در این جنگ‌ها، عزت ملی و دینی مردم ایران را با چالشی اساسی مواجه نمود.
قیام تهران؛
به عنوان اولین مقاومت علیه این شكست و بازیابی بخشی از هویت به یغما رفته. رفتار خاص گریبایدوف روسی كه برای اجرای قراردادها و با عنوان سفیر فوق‌العاده و وزیرمختار دولت تزاری روسیه به ایران آمده بود، به تحقیر جامعه و فرهنگ ایران شدت بخشید. مردم ایران، كه در پس جنگ‌های ایران و روس و تحمیل قراردادهای گلستان و تركمنچای به شدت سرخورده شده بودند، این تحقیر مضاعف را برنتابیدند و در مقابل آن اقدام به واكنش نمودند. به تعبیری احساس عزت‌خواهی در برابر تحقیر. فتوای تاریخی آیت‌الله میرزا مسیح مجتهد این تجمع را به آتشفشان تبدیل كرد: «نجات زنان مسلمان، واجب، و محاربه در این امر، به منزله جهاد محسوب می‌شود». در پی این فتوا، بازار تهران تعطیل شد و مردم به سفارت روسیه حمله بردند و گریبایدوف و 35 نفر همراه وی را به قتل رساندند. این واقعه پیامدهای خاص خود را در تاریخ ایران، به‌ویژه برای بیگانگان ساكن ایران، بجای گذارد. یكی از مستشرقان معاصر تأثیر واقعه گریبایدوف را بر تضعیف موقعیت خارجی‌ها در ایران و نیز تقویت روحیۀ ملّی ایرانیان چنین توصیف كرده است: «اگرچه خشونتی كه در ماجرای گریبایدوف صورت گرفت تكرار نشد، احساسات نهفته در این خشونت در سال‌های آتی، همچنان برجای ماند. و ایرانیان، غربیان را دزد و ماجراجو می پنداشت. ایرانیان غربی‌ها را دوست نمی‌دارند، بلكه تحمل می‌كنند. كافی است در كوچه و خیابان قدم بزنی تا این واقعیت به عیان معلوم شود».[2] می‌توان مهم‌ترین دستاورد نهضت میرزا مسیح مجتهد تهرانی را آگاهی ملّت ایران به توان خود در رویارویی با بیگانگان بدون اتكا به دولت و فقط با پشتیبانی یك مرجع دینی دانست كه پس از آن، همواره به حضور فرد ایرانی در عرصۀ مبارزه با بیگانه رنگ خاص داده و عامل تقویت و توفیق آن بوده است.
نفوذ جریان‌های غرب‌گرا؛
در پی برخی بی‌توجهی‌ها در عرصه سیاست ایران، به سرمایه‌های درونی، در قالب انعقاد قراردادهای استعماری، كم‌كم عرصه فرهنگ و تمدن جامعه ایران مورد هجمه‌های سیاسی و فرهنگی، فرهنگ رقیب قرار می‌گیرد. زیربنای اصلی تحمیل این قراردادهای استعماری، پاسخ به این پرسش بوده است كه چرا ما از روسیه شكست خوردیم؟!. یكی از پاسخ‌هایی كه به این پرسش داده شد، این بود كه جامعه ایران به دلیل دوری از پیشرفت شكل گرفته در غرب دچار این انحطاط و ضعف شده است و راه‌كار علاج این مسئله و نقصان، تنظیم قراردادهایی است كه زمینه حضور استعمار را به معنی قدرتی كه به دنبال آبادانی است، در ایران فراهم كرده در پرتو آن جامعه ایران به پیشرفت دست یابد. نكته قابل توجه در این امر این است كه این پاسخ اگرچه در ظاهر پاسخی منطقی به نظر می‌رسد، ولی عدم توجه به سایر عوامل شكست، همچنین بی‌توجهی به پیامدهای این مسئله و دچار تحیر شدن در برابر آن، این پاسخ را با اشكال مواجه كرده،‌ جامعیت آن را در یك دایره استراتژیك با چالش مواجه می‌كند. بی‌توجهی به ظرفیت‌ها و منابع درونی در تنظیم این قراردادها، نیز عدم توجه فرهنگی به جوانب قراردادهای تنظیم شده كه عمدتاً نیز توسط جریان‌های غرب‌گرا تنظیم و تحمیل می‌شد، باعث شد این پاسخ به جای درمان درد ایرانی، خود دردی بر دردهای جامعه ایران شود.

این موضوع را شاید بتوان همان تعبیری دانست كه رهبری معظم در مورد جریان روشنفكری به عنوان طراحان و محرران قراردادهای استعماری طرح می‌كنند. "من بارها گفته‌ام كه روشنفكرى در ایران، بیمار متولّد شد. مقوله روشنفكرى، با خصوصیاتى كه در عالمِ تحقّق و واقعیت دارد - كه در آن، فكر علمى، نگاه به آینده، فرزانگى، هوشمندى، احساس درد در مسائل اجتماعى و بخصوص آنچه كه مربوط به فرهنگ است، مستتر است - در كشور ما بیمار و ناسالم و معیوب متولّد شد. چرا؟ چون كسانى كه روشنفكران اوّلِ تاریخ ما هستند، آدم‌هایى ناسالمند. اكنون من سه نفر از این شخصیت‌ها و پیشروان روشنفكرى در ایران را اسم مى‌آورم: میرزا ملكم‌خان ارمنى، میرزا فتحعلى آخوندزاده، حاج سیاح محلّاتى. این كسانى كه اوّلین نشانه‌ها و پیام‌هاى روشنفكرىِ قرن نوزدهمى اروپا را وارد ایران كردند، به ‌شدّت نامطمئن بودند. مثلاً میرزا ملكم‌خان كه داعیه روشنفكرى داشت و مى‌خواست علیه دستگاه استبداد ناصرالدّین شاهى روشنگرى كند، خود دلّال معامله بسیار استعمارى و زیانبار «رویتر» بود!

«این آقاى روشنفكرى كه به عنوان معروفترین پیام‌آور روشنفكرى و روشنگرى در ایران مطرح بود - یعنى همین میرزا ملكم‌خان - خودش دلّال قضیه «رویتر» بود! در همین انحصار معروف تنباكو - كه میرزاى شیرازى، مرجع تقلید وقت، آن را تحریم كرد و جلوِ این معامله زیان‌بار را گرفت - میرزا ملكم‌خان خودش دلّال آن بود! واقعاً یكى از دلّالی‌هاى عمده میرزا ملكم ارمنى، همین قضیه «رژى» بود كه دربار هم آن را قبول كرد. این آدم مى‌خواهد در ایران پیام‌آور روشنفكرى باشد؛ یعنى مردم را به آینده، به تجدّد و نوگرایى دعوت كند؛ ببینید مردم چه از آب درمى‌آیند!»[3] به عبارت دیگر، روشنفكر غربى به عنوان كسانی پاسخ به علت شكست را این گونه طراحی كرده بودند، به انعقاد قراردادهاى استعمارى و دخالت استعمار كمك مى‌كرد. میرزا ملكم‌خان به عنوان پدر روشنفكری ایران و و امثال او و بسیارى از رجال قاجار كه جزو روشنفكران بودند. به جای دوای درد ایرانی، به دردی در جامعه ایران تبدیل شدند. به تعبیری به جای اینكه نواقص را رفع كنند، سرمایه‌های مادی و معنوی جامعه ایران را به باد فنا دادند. در روشنفكرى ایران، مبارزه با عقب‌ماندگی، جاى خودش را به مبارزه با اسلام داد.

از اواسط دوره‌ى قاجار جامعه ایران، با نشانه‌هاى پیشرفت اروپایى را به واسطه سفرهای اروپایی جریان‌های روشنفكری، آشنا مى‌شد و خود را در مقابل آنها ناتوان و حقیر مى‌دید. این حرف تكرار شده‌یى است از طرف اغلب روشنفكران ما به گوش می‌رسید كه ما فقط و فقط باید دنبال غربى‌ها راه بیفتیم و به هرچه آنها مى‌گویند، در همه‌ى شؤون زندگى‌مان عمل كنیم؛ ما باید صددرصد به نسخه‌ى آنها عمل كنیم تا پیش برویم؛ یعنى مجال ابتكار، ابداع، خلاقیت و نگاه بومى به مسائل به هیچ عنوان در محاسبه‌ى روشنفكران نمى‌گنجید. این امر را می‌توان یكی از آسیب‌های اصلی در جریان بیداری اسلامی به حساب آورد كه حدود یكصد و پنجاه سال پیش در ایران طرفداران جدی داشت.
نهضت تحریم تنباكو؛
قیام تحریم تنباكو به عنوان اولین حَركت و خیزش سیاسی فرهنگی در تاریخ معاصر ایران محسوب می‌شود و با اینكه كل قیام یك سال هم طول نكشیده است، ولی ظرفیت‌های آن به گونه‌ای است كه تا امروز نیز می‌تواند اثر بخش باشد. این قیام را می‌توان مهمترین خیزش حاكی از بیداری اسلامی در ایران تلقی نمود كه در برابر نفوذ فرهنگ، سیاست و اقتصاد تمدن غرب، مواجهه‌ای جدی داشت. نهضت تحریم تنباكو را می توان جواب عملی دانست كه جریان عقلانیت شیعه به سؤال "چرا شكست؟" داد. در قضیه‌ى تاریخى تحریم تنباكو، كه سرآغاز یك مبارزه‌ى مردمى و آگاهانه بر علیه تسلط غرب بود، مشكل اصلی ایران نه دوری از تمدن غرب كه دوری از سرمایه‌های دورنی و فرهنگی خودش، قلمداد می‌شد. نام آیت‌الله العظمی شیخ محمد‌حسن شیرازی مشهور به میرزاى شیرازى در رأس این جریان نشان از به كارگرفتن سرمایه های فرهنگی و فكری جامعه در مقابل نفوذ تفكرات خانه برانداز است. این خط فكری اگر همان چنانكه ایجاد شده بود به حركت خود ادامه می‌داد و سیاست‌مداران و نخبگان كشور همان خط را دنبال می‌كردند، سرنوشت ایران غیر از آن چیزى می‌شد كه در تاریخ شاهد آن هستیم.

میرزای شیرازی در جریان تحریم تنباكو اولین سیلی را به استعمارگران انگلیسی زد. به تعبیری درد ایران را نفوذ بیش از اندازه استعمار در ابعاد مختلف تشخیص داده و به درمان این درد پرداخت. تعبیر حضرت امام خمینی رحمت‌الله در خصوص میرزای شیرازی و اقدام ایشان چنین است؛ «همیشه علما و زعمای اسلام ملت را نصیحت به حفظ آرامش می‌كردند. خیلی از زمان «میرزای بزرگ»، مرحوم حاج میرزا محمد‌حسن شیرازی» نگذشته است؛ ایشان با اینكه یك عقل بزرگ متفكر بود و در سامره اقامت داشت، در عین حالی كه نظرشان آرامش و اصلاح بود، لكن وقتی ملاحظه كردند برای كیان اسلام خطر پیش آمده است و شاه جائر آن روز می‌خواهد (به)وسیلۀ كمپانی خارجی، اسلام را از بین ببرد، این پیرمرد كه در یك شهر كوچك نشسته و سیصد نفر طلبه بیشتر دورش نبود، ناچار شد سلطان مستبد را نصیحت كند. مكتوبات او هم محفوظ است. آن سلطان گوش نمی‌داد و با تعبیرات سوء و بی‌ادبی به مقام شامخ عالم بزرگ رو به رو شد تا آنجایی كه آن عالم بزرگ مجبور شد یك كلمه بگوید كه استقلال برگردد.»[4] این تعبیر حضرت امام به عنوان رهبر یكی از بزرگترین رخدادهای سیاسی، فرهنگی جهان اسلام، یعنی انقلاب اسلامی، می تواند اثربخشی نهضت تحریم تنباكو نقش مرجعیت دینی در آن را دوچندان نشان دهد. بنابراین نهضت تحریم تنباكو در ایران را می‌توان یكی از حلقه های اصلی در جریان بیداری اسلامی در تاریخ ایران تلقی نمود. حلقه‌ای كه در آن جامعه ایران با استفاده از سرمایه‌های فكری و فرهنگی درونی خود، به مقابله با استعمار به عنوان مشكله اصلی جامعه ایران پرداخته است. و نیز به مقابله جدی با تفكراتی پرداخته كه راهبر فكری خود را در مسائل فرهنگ و تمدن غرب می‌دانستند.
نهضت مشروطیت ایران؛
به عنوان یكی از مهمترین تحولات تاریخ معاصر ایران و موضوعی كه بیشتر مباحث امروز ما را در خود جای داده است. به تعبیری نهضت مشروطیت ایران، نمونه كوچكی از دوره معاصر است. چرا كه غرب بطور جدّی در صحنه سیاسی، فرهنگی و اجتماعی ایران وارد شد و تاریخ نوگرایی غربی ایران را می‌توان از این دوران مشروطیت دانست، بنابراین، با بررسی مباحث دوره مشروطه، می‌توان بسیاری از مسائل روز را ریشه‌یابی و تحلیل نمود. قضیه مشروطه، فراز و نشیب‌های آن و نیز پیش زمینه‌ها و فرجام آن، نشان از ظرفیت بالای ان برای درس آموزی، و عبرت‌گیری است. آن چیزى كه مشروطیت در به ثمر نشستن مدیون آن است، حضور مردمى‌اى بود كه تحت تأثیر علمای دینی به وقوع پیوست. یعنى فتاوى آیت‌الله العظمی آخوندخراسان، شیخ عبداللَّه مازندرانى و ... نبود، امكان نداشت این حركت اثربخش در خارج تحقق پیدا كند. اگرچه فرجام آن، چیزی نبود كه مدنظر توده‌های مردمی و جریان عالمان شیعی باشد. چرا كه شاخصه اصلی نهضت «ضد بیگانه بودن» بود. ولی فرجام آن نفوذ بیگانه در اركان اصلی كشور شد. عنوان یا موضوع مقابله با استعمار را می‌توان اولویت اصلی در مبارزات عالمان شیعی قلمداد كرد به گونه‌ای كه حتی مقابله‌ها و مبارزات ایشان با استبداد نیز، یك وجه پنهان در جنبه‌ها و مبارزات ضدبیگانه و ضداستعمارى این قابل طرح است. در مسأله‌ى مشروطیت هم ما شاهد این امر و مسئله هستیم.

بنابراین یكی از آموزه‌های اصلی مشروطیت ایران توجه داده به مبارزات ضداستعماری است و ما شاهدیم كه شكست هایی كه در این نهضت به چشم می‌خورد ناشی از بی‌توجهی به این وجه مبارزه است. ما از این مقدمه چه نتیجه‌اى مى‌گیریم؟ نتیجه این است كه اگر كسى وجه ضد سلطه‌اى بیگانه را در حركت مشروطه ندیده بگیرد، مثل این است كه ماهیت و هویت این حركت را ندیده گرفته. چنانكه در اثر غفلت‌ها این نادیده انگاری صورت گرفت و مشروطه از ماهیت اصلی خود خارج شد. تنها در برخی شهرها كه این ماهیت اصلی تا حدی حفظ شد، شاهد بروز نتایج مطلوب مشروطه خواهی ایران بوده ایم.[5] چنانكه اشاره شد، مسائل و مباحث موجود در دوره مشروطیت ایران بسیار قابل تطبیق با موضوعاتی كه است ما امروزه در تحولات جهان اسلام شاهد آن هستیم، تحولاتی كه در عراق، مصر، لیبی و ... به چشم می‌خورد. این مسئله در خصوص آسیب‌های این نهضت نیز قابل طرح است. چهارده سال طول مى‌كشد تا جامعه‌ى استبدادى‌اى را كه به‌وسیله‌ى نهضت ملى و اسلامى مشروطیت مردمی داشت مضمحل مى‌شد، با مقدماتى كه انجام پذیرفت، به یك جامعه‌ى استبدادى غیرقابل اضمحلال تبدیل كنند. استبدادی كه مهمترین ویژگی آن تابعیت محض از استعمار بوده و پشتیبان فكری آن جریان‌های روشفكری غرب‌زده.

اگرچه نهضت مشروطیت ایران مایه افتخار تاریخی جامعه ایران است و از نقاط عطف تاریخ ایران به شمار می آید، و جامعه ایران را در مرحله بالاتر از وضعیت قبل خود قرار داد ولی به تبع، مسائل و چالش‌های آن نیز به مراتب عمیق‌تر و حساس‌تر از دوران قبل است. همین نكته است كه جنبش و نهضت مشروطیت ایران را دارای اهمیتی دو چندان می‌كند. تحلیل مسائلی همچون اینكه چه شد غربى‌ها، به خصوص انگلیسى، در این مسأله كامیاب شدند؟ چه شد كه شخصیت‌های دینی و مؤثری چون آیت‌الله شیخ فضل‌اللَّه نوری جلو چشم همین مردم به دار كشیده شود؟ چه شد كه استعمار توانست عده‌اى از اعضاى جبهه‌ى عدالت‌خواه و دینى را فریب دهد؟ و ... تمامی این پرسش‌ها را میتوان در تحلیل جامع نهضت مشروطیت به دست آورد. چنانكه پاسخ دهی به همین پرسش‌ها و چالش‌ها بود كه تا حدی توانست انقلاب اسلامی از افتادن در این دام‌ها محافظت نماید.

مقام معظم رهبری در این خصوص می‌فرمایند. «من به انقلاب خودمان كه نگاه مى‌كنم، مى‌بینم هنر بزرگ امام(ره) این بود كه دچار این غفلت نشد؛ اساس كار امام این است. امام اشتباه نكرد كه حرفى را كه گفته بود و هدفى را كه اتخاذ كرده بود، در سایه‌ى تنبیه و ظاهرسازى‌هاى شعارهاى دیگران گم كند و فراموش كند. این، اساس كار موفقیت امام(ره) بود كه مستقیم به طرف هدف پیش رفت؛ صریح و عریان آن را جلوى چشمش قرار داد و به طرف آن حركت كرد. متأسفانه این كار را زعماى روحانى و مشروطه نكردند و بر ایشان غفلت ایجاد شد؛ فلذا اختلاف شد. اختلاف كه به وجود آمد، آنها تسلط پیدا كردند. وقتى قدرت دست آنها آمد، دیگر كارى نمى‌شد كرد.»[6] آموزه‌هایی كه ما در مشروطه شاهد آن بوده‌ایم را می‌توان در چارچوب آسیب شناسی جریان بیداری اسلامی مدنظر قرار داد؛

مباحثی همچون؛
• سستی اراده‌ها پس از پیروزی‌های اولیه
• مرعوبیت از قدرت‌های ظاهری دنیای غرب
• غرور و غفلت از دشمن
• ایجاد اختلاف
• رخنه در نیات پاك
• روی كارآمدن عناصر وابسته به دشمن
• فریب در قالب طرح مدل‌های نوسازی، قانون اساسی و ...
• هرج و مرج، ترورهای كور و القای نا‌امنی و ناكارآمدی
• اختلاف‌افكنی میان عناصر مختلف داخلی
• اختلاف‌افكنی با كشورهای همسایه
• هجمه‌های تبلیغاتی و فرهنگی
• تحریم‌های اقتصادی
• هجوم همه جانبه به قصد پشیمان كردم مردم
• ترور عناصر صالح نهضت چه فیزیكی و چه شخصیتی
• حمایت همه جانبه از افراد ناصالح برای به قدرت رسیدن
• و ...
كودتای اسفند 1299؛
روی كارآمدن نظام پادشاهی پهلوی و وارد شدن جامعه ایران به روندی كه در آن رضاخان كم‌كم قدرت می‌گیرد، رژیم قاجار نابود می‌شود، و نوع جدیدی از استعمار و استبداد وابسته به آن در ایران پایه‌گذاری می‌شود. كودتای اسفند 1299 هجری شمسی را می‌توان یكی از فرجام‌های ناخواسته نهضت مشروطیت ایران به شمار آورد. فرجامی كه در آن جریان‌های ضدهویتی و ضدفرهنگی جامعه ایران زیر چتر چكمه‌های قزاق، به قدرت دست می‌یابند و آمال و آرمان‌های خود را تحت استبداد نوین به اجرا در می‌آورند. آرمان‌هایی كه ظاهراً هیچ مناسبتی با استبداد نداشت. در این مقطع است كه می‌بینیم قدرت بیگانه در دستگاه‌هاى سیاسى و فرهنگى ایران نفوذ كرده، فعال مایشاء می‌شود. كه اگر انقلاب اسلامى پیش نیامده بود، اگر ملت ایران به رهبری امام خمینی(ره)، این حركت عظیم تاریخى را به وجود نیاورده بود، امروز اثری از هویت فرهنگی و مذهبی جامعه ایران باقی نبود. تنها در این میان منابع و سرمایه‌های مادی و معنوی خود را از دست داده بود.
یكی از مهمترین مسائلی كه در دوران رضاخانی به چشم می‌خورد، حمایت بی‌حد و حصر جریان‌های به اصطلاح روشنفكری از این دوره است. در این دوره، روشنفكران درجه یك كشور، از اساتید، از نویسندگان و از متفكرانى كه جزو زبدگان روشنفكرى بودند، در خدمت رضاخان قرار گرفتند؛ رضاخانى كه از فرهنگ و معرفت بویى نبرده بود. روشنفكران، در این مقطع ایدئولوگ‌هاى حكومت كودتایى رضاخانى شدند. كاری كه در قاموس روشنفكری مجال و جایگاهی به ظاهر نمی‌توانست داشته باشد. این نكته تاریخی را می‌توان مهمترین مسئله و عبرت تاریخی دانست كه جریان‌هایی كه وابستگی فكری، فرهنگی به جامعه خود ندارند، چه بسا بتوانند، به افراد و جریان‌های بپیوندند كه اساس هویت یك جامعه را دگرگون كند. و این امر در بحث بیداری اسلامی بسیار قابل توجه است.
نهضت ملی شدن صنعت نفت؛
شكل‌گیری نهضتی در مقابل استعمار اقتصادی انگلیس در ایران و فرجام آن در كودتای 28مرداد و به عنوان آخرین رمقی كه از سرمایه نهضت مشروطیت ایران باقی مانده بود و می‌خواست لایه‌های اصلی مشروطیت ایران را بازآفرینی كند. در نهضت ملى شدن صنعت نفت شاهدیم كه جریان توده‌های مردم مسلمان به پیوند با جریان دینی، اثرگذاری قابل توجهی در مواجهه با استعمار، البته بیشتر رویه اقتصادی و سیاسی آن، دست می‌یابد. این اثرگذاری نیز تا زمانی است كه این پیوند محكم است. بدین معنی كه تا وقتى روحانیت وسط میدان بود ملت در میدان حضور داشت؛ اما وقتى با سوء رفتارها، كج‌سلیقگی‌ها و انحصارطلبی‌ها، دست جریان دینی كوتاه شد، ملت هم كنار كشید نهضت تنها ماند. اینجاست كه می‌بینیم با یك كودتای نظامی اساس نهضت از میان برداشته می‌شود. یكی از مواردی كه در قضیه نهضت ملی شدن صنعت نفت به چشم می‌خورد و می‌تواند به عنوان موضوعی قابل توجه مورد ارزیابی قرار گیرد اینكه اختلاف افكنی میان جریانات دینی با دیگر جریان‌ها به نحو ملموسی در موفقیت‌ها و ناكامی‌های این نهضت قابل توجه است.
نهضت 15 خرداد؛
شروع نهضت اسلامی امام خمینی(ره) و آغاز منازعه‌ای جدی میان هویت غرب زده با هویت‌جویی شیعی در ایران. به تعبیری شروع خودآگاهی ملت مسلمان ایران از سرمایه‌های درونی خود و بازیابی دستاوردهای فكری تاریخی، جریان عقلانیت شیعی در جامعه ایران. پانزده خرداد چرا به وجود آمد؟ و مبدأ وجود آن چه بود؟ 15 خرداد برای چه مقصدی بود؟ پاسخ به این پرسش‌هاست كه تحلیل مناسبی از چارچوب اصلی جریان عقلانیت شیعی به دست می‌دهد كه لایه رویین آن، اتحاد ملت و رهبری دینی است. شناخت15 خرداد و مقاصد آن و كسانی كه آن را به وجود آوردند، از جمله مهمترین مسائل در تحلیل صحیح نهضت اسلامی ایران و انقلاب اسلامی است. نهضتی كه به عنوان یكی از قلل اصلی بیداری اسلامی امروزه مورد توجه است. نهضت از بطن جامعه دینی ایران یعنی حوزه های علمیه شروع شد و از اولین شعارهای آن مقابله با استعمار بود. «15خرداد برای اسلام بود و به اسم اسلام بود و به مبدأیت اسلام و راهنمایی روحانیت و همین جمعیت‌ها‌ كه الآن اینجا هستند. این‌ها بودند كه 15 خرداد را به وجود آوردند. همین سنخ جمعیت بودند كه 15 خرداد را به وجود آوردند. و همین سنخ جمعیت بودند كه كشته شدند. همین طبقه از افراد اسلامی بودند كه برای اسلام قیام كردند و هیچ نظری جز اسلام نداشتند 15 خرداد را به وجود آوردند. همین جمعیتی كه مقصدی غیر از اسلام ندارند در تعقیب 15 خرداد تا حالا دنبال كردند. از همین جمعیت كه مقصدی غیر از اسلام ندارند امید آن است كه تعقیب كنند و نهضت ما را به ثمر برسانند.»[7]
22 بهمن 57؛
شكوفایی اندیشه ناب شیعی در قالب تأسیس نظام جمهوری اسلامی با محوریت اندیشه ولایت فقیه، یا به تعبیری نظام مردم‌سالاری دینی. كه آرمان خود را در قالب ایجاد تمدن نوین اسلامی مدنظر دارد و در رسیدن به این آرمان خود را بی نیاز از نهضت نرم‌افزاری و تولید علم نمی‌داند. در تحلیل انقلاب اسلامی ایران شاید نتوان سخنی به جامعه بیان رهبری معظم داشت. «بیست و دوم بهمن، عید حقیقى براى ملت ماست. بیست و دوم بهمن، براى ملت ما در حكم عید فطرى است كه ملت در آن، از یك دوران روزه‌ى سخت خارج شد؛ دورانى كه محرومیت از تغذیه‌ى معنوى و مادّى را بر ملت ما تحمیل كرده بودند. بیست و دوم بهمن، در حكم عید قربان است؛ زیرا در آن روز و به آن مناسبت بود كه ملت ما اسماعیل‌هاى خودش را قربانى كرد. بیست و دوم بهمن، در حكم عید غدیر است؛ زیرا در آن روز بود كه نعمت ولایت، اتمام نعمت و تكمیل نعمت الهى، براى ملت ایران صورت عملى و تحقق خارجى گرفت.»[8] با توجه به این بیان دیگر نیازی به اطاله مطلب در خصوص انقلاب اسلامی ایران نیست. چراكه بیان فوق به خوبی تحلیل واقعه نموده و تمام ظرائف و مطالبی كه در این خصوص قابل طرح است را در خود جای داده است.
جمع‌بندی؛
با توجه به مطالب مطرح شده، همچنین بیانات مقام معظم رهبری كه به تناسب موضوعات طرح شد، می توان مجموعه نظرات ایشان را در در خصوص بیداری اسلامی با توجه به ده موج تاریخی بیداری اسلامی در ایران، توجه و تأكید بر موضوعاتی چون؛ هویت‌یابی، عزت‌خواهی، پیروزی در سایه رهبری دینی، اولویت مبارزات ضد‌استعماری و نقش مؤثر مردم با باورهای دینی در رقم زدن تحولات و نهضت‌ها دانست. موضوع اخیر، یعنی نقش توده‌های مردم در كلام و بیان ایشان برجستگی قابل توجهی دارد. چنانكه از میان خاطرات ایشان نقل است كه؛ «نلسون ماندلا» قبل از آنكه در آفریقاى جنوبى به پیروزى برسد - زمانى كه تازه از زندان آزاد شده بود - به ایران آمد و با من ملاقات كرد. راجع به اوضاع آفریقاى جنوبى از او سؤال كردم، چیزهایى گفت. من به او گفتم، ما تجربه‌اى داریم كه گمان مى‌كنم در كشور شما هم قابل عمل باشد؛ و آن تجربه عبارت است از اینكه انسان‌هاى داوطلب - كه اكثریت جمعیت كشور ما را تشكیل مى‌دادند - زن و مرد، با جسمِ خودشان به خیابان‌ها آمدند، نه با مشتشان، نه با سلاحشان، نه با نارنجكشان، نه با خانه‌ى تیمى‌شان، بلكه با تنِ خودشان آمدند؛ روى خود را هم نبستند، با صورتِ باز آمدند؛ لذا نظام را منفعل كردند و او هم دید نمى‌تواند بایستد.

واقعاً بر چه كسى مى‌خواست حكومت كند؟ گفتم به نظر من این الگو در آفریقاى جنوبى قابل عمل است. او سرى تكان داد. بعد از رفتن او، یكى دو ماه طول نكشید كه خبرهاى تظاهرات عظیم مردمى در آفریقاى جنوبى را در روزنامه‌ها خواندیم! من فهمیدم كه این بذر، سبز شد؛ عین همان وضعیت ایران. تمام خیابان‌هاى شهرهاى بزرگ آفریقاى جنوبى از سیاهان پُر شد و یك عدّه از سفیدپوست‌ها هم آمدند و همراه با آنها راهپیمایى كردند و گفتند ما هم با حكومت تبعیض نژادى مخالفیم! نتیجه نیز همان شد؛ یعنى كسى كه در رأس بود، دید اصلاً نمى‌تواند كارى بكند. اوّل رفت و كس دیگرى را جاى خودش گذاشت؛ او هم دید نمى‌تواند؛ لذا در یك انتقال قدرت آرام، حكومت را به دست سیاه‌پوستان دادند و خود «ماندلا» هم رئیس‌جمهور شد! این حادثه تقلیدشدنى و این الگوى ملت‌ها براى آزادی‌خواهى، به وسیله جوان ایرانى در دهه‌هاى پنجاه و شصت اتّفاق افتاد.» این مسئله را ما در تمامی موفقیت‌ها و ناكامی‌های نهضت‌های تاریخ معاصر خود شاهد هستیم. زمانی كه رهبری دینی در اتحاد فكری و عملی با توده‌ها در یك نهضت حضور پیدا می‌كند، موفقیت‌های قابل توجه است و زمانی كه شاهد عدم حضور و ظهور یكی از طرفین این مسئله هستیم. نشانی از كامیابی به چشم نمی‌آید و سرمنشأی می‌شود برای شناخت آسیب‌های تاریخی در نهضت‌های اسلامی.
نتیجه گیری
در یك نتیجه‌ گیری از مجموع مطالب طرح شده كه شاید بتوان آن را پاسخی نیز به سؤال اصلی مقاله دانست می‌توان اشاره داشت،‌ تاریخ تحولات معاصر ایران به خصوص در بررسی نهضت‌های رخداده در طول این پنج قرن، می‌تواند الگویی مناسب برای موضوع بیداری اسلامی باشد، و به تعبیری نمودی عینی بر نظریه بیداری اسلامی. چنانچه در خلال مباحث نیز اشاره شد، تأكیدات مقام معظم رهبری در بررسی متون و منابع تاریخی و نیز آشنایی با بزنگاه‌های تاریخی خود اهمیت این موضوع را دوچندان می‌كند و این‌كه نظام جمهوری اسلامی ایران به پشتوانه تحولات تاریخی خود و فراز و نشیب‌های آن می‌تواند به عنوان الگویی مناسب در بحث بیداری اسلامی تلقی شود. این امر اختصاص به انقلاب اسلامی و نیز نظام سیاسی اسلامی موجود نیز ندارد. هر یك از برهه‌های تاریخ معاصر ایران، می‌تواند با توجه به تحولات صورت گرفته در جهان اسلام، الگو و راهبر باشد، چه آسیب‌شناسانه و چه به عنوان تجاربی كارآمد. به عنوان مثال تجربه تاریخی ایران در نهضت مشروطه و فرجام آن، می‌توان به عنوان یكی آسیب‌های بر سر راه انقلاب‌ها و نهضت‌های اسلامی مدنظر قرارگیرد. و شناخت زوایای آن، نظام یا جامعه را در افتادن در مسیرهای كج راهه، مصونیت بخشد. همچنان ‌كه می‌تواند از ظرفیت‌های بالای آن در رسیدن به جامعه مردم‌سالار دینی نقاط قوت و قدرت قابل توجهی را در مقابل دیدگان نخبگان جهان اسلام قرار دهد. یا مثلاً به عنوان یكی از تجربه‌های مفید در مسئله برخورد با تجدد و فرهنگ غرب، نكات و آموزه‌های قابل توجهی داشته باشد. همین‌گونه سایر تحولات و نهضت‌های رخ داده در طول تاریخ ایران نیز چنین است.

این امر متوقف بر این مسئله فلسفی و تاریخی است كه تاریخ می تواند و باید معلم انسان‌ها قرار گیرد. چراكه طبق اصل فلسفه تاریخ،تاریخ تكرار می‌شود. تاریخ را به عنوان مجموعه‌ای از حوادث دارای قواعدی است. این قواعد می‌تواند در مسیر این تحقیق راه‌گشا باشد. راه‌گشا در اینكه ما بتوانیم از مجموعه رخدادهایی كه در طول تاریخ این كشور اتفاق افتاده به یك‌سری قواعدی دست یابیم كه ما را در تحلیل رخدادهای امروزی در مناطق و جوامعی كه یكسان‌انگاری‌های میانشان وجود دارد تطبیق دهیم. این امر مورد توجه و عمل بسیاری از رهبران دینی نیز بوده است. به طور مثال حضرت امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری در بسیاری از بیانات و تحلیل‌های خود استنادات تاریخی را مبنای تحلیل قرار می‌دهند و این چیزی نیست جز قاعده‌مند بودن تاریخ. چه در غیر این صورت استناد به تاریخ مبنایی نمی‌توانست داشته باشد.
اصل بحث در تحلیل تاریخ این است كه؛ چرا باید خود را از دریای وسیعی كه برای شناخت بهتر وجود دارد، محروم كنیم؟ می‌توانیم با تطبیق علمی عمیق، این كار را انجام دهیم. و این امر مسئله و موضوعی است كه می‌تواند فرهنگ، جامعه، نهضت و ... را از افتادن در كج راه‌ها محافظت نماید. بر این اساس، تبیین ده موج بیداری اسلامی در ایران توجه دادن به این نكته است كه ما با استفاده از ظرفیت‌های تاریخی كه طی پنج قرن در جامعه ایران رخ داده است و نیز با توجه به قاعده‌مند بودن تاریخ، از این دستاوردهای فكری و فرهنگی در جهت رسیدن به راه كارهای مناسب پیروزی بهره‌وری مناسب‌تری داشته باشیم و الگوی انقلاب اسلامی را در چارچوب پروسه‌ای كامل در مسیر بیداری اسلامی مورد توجه قرار دهیم.

روند مواجهه با نگرش‌های استعماری
نحوه برخورد با تجدد و تمدن مدرن
نحوه برخورد با استعمار
توجه به نقش توده‌های مردمی در تحولات
درك صحیح از رهبری دینی در نهضت‌ها
آسیب‌شناسی مناسب از تجارب و دستاوردها.
و ...
 
منابع:
(1). ابوالحسنی(منذر)، علی؛ پایداری تا پای دار، مؤسسه تحقیقاتی و انتشاراتی نور، تهران، 1368.
(2). ابوالحسنی(منذر)، علی؛ جهاد دفاعی و جنگ صلیبی ایران و روس تزاری، دارالحسین، تهران، بی‌تا.
(3). بصیرت‌منش، حمید؛ علما و رژیم رضا شاه، عروج، تهران، 1376.
(4). تیموری، ابراهیم؛ عصر بی‌خبری یا تاریخ امتیازات در ایران، تهران، اقبال، 1332.
(5). جعفریان، رسول؛ دین و سیاست در دوره صفوی، انصاریان، قم، 1370.
(6). داوری، رضا؛ انقلاب اسلامی ایران و وضع كنونی عالم، مركز فرهنگی علامه طباطبایی، تهران، 1361.
(7). رجبی، محمدحسن؛ رسائل و فتاوی جهادی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، 1378.
(8). روحانیت و اسرار فاش نشده از نهضت ملی شدن صنعت نفت، به كوشش گروهی از هواداران نهضت اسلامی ایران در اروپا، دارالفكر، قم، 1358.
(9). كاظم‌زاده، فیروز؛ روس و انگلیس در ایران، ترجمه منوچهر امیری، تهران، كتاب‌های جیبی، فرانكلین، 1354.
(10). كربلائی، حسن؛ قرارداد رژی 1890یا تارخ انحصار دخانیات در سال 1309 ق. تهران، مبارزان، 1354.
(11). موسوی خمینی، روح‌الله؛ مجموعه صحیفه نور، تهران، اداره كل انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
(12). مجتهدی، كریم؛ نخستین آشنایی ایرانیان با فلسفه‌های جدید غرب، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، تهران، 1379.
(13). مستوفی، عبدالله؛ شرح زندگانی من یا تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجار، تهران، زوار، 1343 ـ 1341.
(14). مصدق، محمد؛ خاطرات و تالمات مصدق، انتشارات علمی، تهران، 1365.
(15). مطهری، مرتضی؛ خدمات متقابل اسلام و ایران، صدرا، قم. 1359.
(16). مطهری، مرتضی، بررسی اجمالی نهضت‌های اسلامی در صد سال اخیر، صدرا، قم 1377.
(17). معاصر، حسن؛ تاریخ استقرار مشروطیت در ایران، تهران، ابن‌سینا، 1352.
(18). مكی، حسین؛ تاریخ بیست ساله ایران(8 جلد)، امیركبیر، تهران، 1366 ـ 1358.
(19). نامدار، مظفر؛ رهیافتی بر مكتب‌ها و جنبش‌های سیاسی شیعه در قرن اخیر، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی، 1376.
(20). نجفی، موسی؛ متون، مبانی و تكوین اندیشه تحریم در تاریخ سیاسی ایران، مشهد، بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی، 1371.
(21). نجفی، موسی؛ بنیاد فلسفه سیاسی ایران(عصر مشروطیت)، تهران، مركز نشر دانشگاهی، 1376.
(22). نجفی، موسی؛ حوزه نجف و فلسفه تجدد در ایران، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران و پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1379.
(23). نجفی، موسی؛ اندیشه سیاسی و تاریخ نهضت حاج آقانورالله اصفهانی، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، تهران، 1378، چاپ دوم.
(24). نجفی، موسی، تمدن برتر، خانه مشروطه اصفهان، اصفهان، 1390.
(25). نجفی، موسی، تاریخ تحولات سیاسی ایران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، تهران، 1388، چاپ ششم.
(26). یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمۀ كاظم فیروزمند و همكاران، مركز، تهران، چاپ سوم، 1379.


پی‌نوشت‌ها:
[1]. بیانات در دیدار با جوانان اصفهان.12/08/1380
[2]. آبراهاميان، يرواند ، ايران بين دو انقلاب، ترجمۀ كاظم فيروزمند و همكاران، تهران: مركز، چ 3، 1379، ص66
[3]. بيانات مقام معظم رهبرى در جمع دانشجويان دانشگاه تهران‌ 1377/02/22
[4]. بیانات حضرت امام خمینی در تاریخ 11/9/1341 در مسجد اعظم، به نقل از سایت مقام معظم رهبری
[5]. این مسئله را می‌توان در جریان مشروطه خواهی مردم اصفهان و رهبری دینی آن یعنی آیت الله العظمی آقانجفی و آیت الله حاج آقانورالله مشاهده نمود.
[6]. ‌‌‌بيانات مقام معظم رهبری در ديدار شوراى مركزى و كميته‌هاى علمى همايش صدمين سالگرد مشروطيت9/2/85
[7]. بیانات حضرت امام خمینی در تاریخ 15/3/1358، به نقل از سایت مقام معظم رهبری
[8]. بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار جوانان و فرهنگيان در مصلّاى رشت‌ 12/2/1380