عبور از فتنه‎ها / گفت‎وگو با مصطفي پورمحمدي

ساختمان شش طبقه سازمان بازرسي كل كشور، در تقاطع دو نام مهم در مركز پايتخت (خيابان‎هاي شهيد سپهبد قرني و آيت‎الله طالقاني) حالا شش هفت ماهي است كه دستخوش تغييراتي شده تا بر بالاي آن طبقاتي تازه ساخته شود؛ صداي پتك‎ها و چكش‎ها، مانع از انجام مصاحبه در دفتر كار مصطفي پورمحمدي، وزير كشور سابق و رئيس فعلي بازرسي كل است و او مي‎گويد: «اين صدا روزي دو سه ساعتي هست؛ چون مي‎خواهيم سريع‎تر كار ساختمان تمام شود، تا به ديگران بگوييم مي‎شود كارها را زودتر هم انجام داد.»

نام پورمحمدي اگر چه تا قبل از انتخاب شدنش به‎عنوان وزير كشور دولت اول محمود احمدي‎نژاد، چندان براي عموم شناخته شده نبود، اما جانشيني وزارت اطلاعات (پستي كه او پس از روي كار آمدن دولت دوم خرداد از آن‎ استعفا كرد) و فعال شدنش در كسوت يكي از چهره‎هاي موثر بر شكل‎گيري اصلي‎ترين ساز و كار تشكيلاتي درون جبهه اصولگرايان (يعني شوراي هماهنگي نيروهاي انقلاب)، وي را به چهره‎اي شناخته شده در ميان اهل سياست مبدل كرد؛ جبهه‎هايي كه احمدي‎نژاد را با فعاليت منظم در انتخابات شوراها و تشكيل آبادگران، به شهرداري تهران و پس از آن رياست‎جمهوري ايران رساند؛ هر چند كه بعدها برخي ميثاق‎هاي نوشته شده و توافق‎هاي انجام شده، ناديده گرفته شد.

پورمحمدي گرچه ترجيح مي‎دهد تا درباره اين ماجراهاي قديمي و انتخابات اخير سخن نگويد، اما به ناگزير در طي مسير سوالات، نكاتي تازه را درباره رويدادهاي سياسي يك دهه اخير ايران بازگو كرده است.

آنچه مي‎خوانيد ماحصل بيش از دو ساعت گفت‎وگوي خواندني با يكي از جوان‎ترين اعضاي شوراي مركزي جامعه روحانيت مبارز است. گفت‎وگويي كه در آن تحولات بعد از دوم خرداد و ماجراي قتل‎هاي زنجيره‎اي، نحوه تشكيل شوراي هماهنگي نيروهاي انقلاب، انتخابات سال 84 و رقابت‎هاي سياسي فشرده پيش از آن، رويدادهاي وزارت كشور دولت نهم، موضع جامعه روحانيت در انتخابات اخير و گزارش سازمان بازرسي درباره بازداشتگاه كهريزك بازخواني شده‎اند.

آقاي پورمحمدي، نخستين‎باري كه نام شما در فضاي سياسي كشور مطرح شد، مربوط به زماني مي‎شود كه بعد از دوم خرداد عمادالدين باقي و مجموعه‎اي كه با وي همراه بودند، شروع به فضاسازي عليه مديران وزارت اطلاعات كردند و كسي تا آن موقع شما را به صورت آشكار نمي‎شناخت. با توجه به اينكه در آن برهه در متن قضايا بوديد، فكر مي‎كنيد چه اتفاقاتي در فضاي سياسي آن روز در حال رخ دادن بود؟

متأسفانه در فضاي سياسي كشور ما، جرياني در آن زمان با طرح شعارهاي مبهم، ايجاد جنجال، فضاسازي رواني و تبليغي در پي اين بود كه سياست‎هاي خود را به پيش ببرد و به نظرم اين بدترين حركتي بود كه در آن زمان جريان دوم خرداد از خود بروز داد. به اين معنا كه جريان چپ در فضاي سياسي كشور براساس جوسازي و تقويت فضاي احساسي، طرح ايراد اتهامات، فضاسازي و مظلوم‎نمايي جايگاه خود را در نزد افكار عمومي بالا برد و سبب به‎وجود آمدن حادثه دوم خرداد شد. بعد هم توانست پيروز انتخابات شود و هنرش هم فضاسازي رسانه‎اي و رواني بود و برجستگي ديگري از قبيل طراحي و برنامه‎ريزي توسعه‎اي در كشور نداشت. ديديم كه به سرعت اين تفكر در حوزه‎هاي گوناگون خود را نشان داد و براي هر مسأله‎اي پرونده‎اي تبليغاتي، رواني و جنجالي ايجاد مي‎كرد تا از اين طريق بتوانند رقباي خود را از ميدان خارج كند. به‎طور طبيعي هدف يكي از اين پرونده‎ها، بنده و دوستانمان بوديم و چون تلقي‎شان اين بود كه ما در وزارت اطلاعات هستيم و تيم حاكم را قبول نداريم و با آنان همفكر نيستيم، پس بنابراين بايد با ما برخورد شود. زيرا بخشي از افرادي كه در دايره قدرت سياسي حضور يافته بودند، داراي سوابق امنيتي بودند و از قبل نسبت به همديگر شناخت داشتيم و همين موضوع سبب مي‎شد كه آنان ما را به عنوان رقيب خود محسوب كنند.
 
در آن زمان حوزه فعاليت شما در وزارت اطلاعات بخش خارجي بود و طبيعتا اين حوزه كاري نبايد زياد براي شما در فضاي سياسي آن زمان مشكل ايجاد مي‎كرد؛ لطفا كمي در اين باره توضيح دهيد؟

در آن مقطع زماني بنده در حوزه خارجي مشغول فعاليت بودم و همزمان سمت جانشيني وزير اطلاعات را نيز داشتم و خواه ناخواه به‎عنوان يك مدير ارشد وزارت اطلاعات مطرح بودم و طبيعي بود كه آنان مي‎خواستند بدنه اجتماعي و مديريتي را كه گرايش حزب‎اللهي و انقلابي داشت را بزنند و بخشي از اين بدنه در سپاه، وزارت اطلاعات، نهادهاي انقلابي و رسانه‎ها حضور داشتند و جريان دوم خرداد اين فكر انقلابي را معارض جدي و رقيب خود مي‎دانست و در سالهاي بعد نيز اين جريان انقلابي به اصولگرايان معروف شدند.

آنان در آن زمان جريان‎سازي و فضاسازي عليه جريان انقلابي را به جد تعقيب مي‎كردند و پس از آن نيز داستان قتل‎هاي زنجيره‎اي مطرح شد و چون اساسا اين مسأله به مصلحت كشور نبود، ما درباره آن سكوت كرديم. زيرا فكر مي‎كرديم كه ورود به اين مسأله به نوعي بازي كردن در زمين دشمن است و هر چقدر درخصوص آن بيشتر صحبت كنيم، به نفع دشمن مي‎شود و در اين راستا نيز شايد برخي از مسائل كه مربوط به دفاع از حقوق شخصي ما نيز مي‎شد، به سبب جلوگيري از ايجاد تنش و اختلاف، در آن باره سكوت كرديم. واقع مطلب اين بود كه در قتل‎هاي زنجيره‎اي اغلب عوامل اصلي در آن از لحاظ ذهني طرفدار جريان دوم خرداد بودند و در آن مقطع نيز اين موضوع مطرح شد.

به هر حال پرونده قتل‎هاي زنجيرهاي، پرونده‎اي پيچيده و سخت بود و اينكه ما بگوييم اين پرونده متهم اصلي‎اش جريان دوم خرداد بوده و طرف ديگر مسأله ديگري را طرح كند و اختلافات تشديد شود به نفع دشمنان نظام بود و اساسا دشمنان دوست دارند كه به آن بپردازند.

به هر حال موضوعي بود كه مخالف همه ارزش‎ها، اعتقادات و اصول ديني و قانون اتفاق افتاده بود و بايد با قدرت با آن مبارزه مي‎شد كه ديگر تكرار هم نشود، اما نبايد تبديل به يك جنجال و مسأله‎اي تضعيف كننده و ضد امنيت ملي تبديل مي‎شد كه از اين جهت بنده خيلي دقت كردم تا وارد اين بازي‎ها نشوم.
 
در آن برهه چه اتهاماتي عليه شما از سوي آنان طرح شد؟

با وجود اين، اتهامات زيادي نيز عليه بنده طرح شد و خودشان نيز مي‎دانستند تخلفات صورت گرفته در حوزه كاريم نبوده و اساسا در اين جهت بنده دخيل و مطلع نبوده‎ام. ولي آنها قصد داشتند بنده را در حواشي اين موضوع وارد كنند و با اتهام‎زني، يك حادثه شخصي و خيلي ناگوار را كه در خانواده ما به‎وقوع پيوسته بود و خانم عفيف و نجيبي به شديدترين شكل به قتل رسيده بود را سوژه خوبي براي اهداف خود يافتند و اين موضوع را بردند جزو پرونده قتل‎هاي زنجيره‎اي و پس از مدتي بنده را هم شريك اين پرونده كردند و اين خود جزو هنرمندي‎هاي ژورناليستي و جنگ رواني‎اي بود كه در آن زمان از سوي جريان دوم خرداد اجرا شد و بايد گفت كه آنقدر قضيه لوث و رسوا بود كه آقاي خاتمي نيز در نامه‎اي اعلام كرد كه اتهاماتي كه به فلاني نسبت داده‎اند، ناروا و محكوم است.
 
پس با اين اوصاف در آن مقطع فشار رواني زيادي روي شما بوده است؟

‎بله، جنگ رواني عليه بنده و ديگر نيروهاي ارزشي فوق‎العاده بود و براي بيان اين مسأله، آن را بايد درك كرد. هركسي در آن زمان اگر كلمه‎اي مي‎گفت، مورد هجوم رسانه‎هاي دوم خردادي و هم‎پياله‎هاي آنان قرار مي‎گرفت كه هنوز هم اين روابط بين آنان وجود دارد، اينكه برخي از دوم خردادي‎ها ادعاي اين را دارند كه از جهت مباني نظري با هم‎پياله‎هاي خود همگرا نيستند، بايد گفت كه تاكنون آنها با هم بوده‎اند و اين يكي از مشكلاتي است كه فضاي سياسي جامعه را به نحوي آلوده كرده و هنوز نيز اين واقعيت تلخ نه فقط وجود دارد، بلكه تشديد هم شده است، ولي در ظاهر ادعاهايي مطرح ميكنند كه با رفتار آنان تطبيق ندارد.
 
تقريبا مي‎توان گفت كه جنگ عناصر اطلاعاتي بوده است؟

خير، جنگ اطلاعاتي نبوده. البته در اين حوزه عناصر اطلاعاتي بودند، ولي بخش بزرگي از آنها در فضاي سياسي و رسانه‎اي فعال شده بودند و دولت را نيز در اختيار داشتند كه به هر حال فضاي حاكم در آن زمان اينچنين بود.
 
بعد از طرح اتهامات عليه شما، چه شد كه در دادگاه طرح شكايت كرديد؟

وقتي كه اتهامات عليه بنده با كدهاي ريز و شبهه‎برانگيز طرح شد، ديدم كه ديگر جاي سكوت نيست و بايد نسبت به آن واكنش نشان دهم. از اين‎رو عليه آقاي گنجي و باقي شكايت كردم و در دادگاه نيز شخصا شركت كردم و وكيل هم نگرفتم و درنهايت هر دو نفر در دادگاه محكوم شدند. البته بنده اصلا تمايل ندارم كشمكش‎ها و مسائل شخصي را مطرح و تعقيب كنم، ولي در اين قضيه ديدم كه اين موضوع، شخصي نيست و درواقع ترور شخصيت و اتهام‎زني ناروا براي مقاصد پليد و غيرانساني است كه در جامعه دارد اتفاق مي‎افتد و اگر در اينجا كوتاهي شود، اين موضوع تبديل به فرهنگ و سنت مي‎شود و به هر دليلي كسي را كه بخواهند از صحنه حذف كنند، از اين روش استفاده خواهند كرد. به همين علت در دادگاه طرح دعوا كردم.
 
در آن سالها نيروهاي ارزشي و انقلابي تشكلي به‎ نام شوراي هماهنگي نيروهاي انقلاب را تشكيل دادند و حضرت‎عالي نيز در آن حضوري فعال داشتيد. لطفا كمي درخصوص روند تشكيل اين شورا توضيح دهيد؟

بعد از داستان دوم خرداد، شوك جدي به نيروهاي حزب‎اللهي و كساني كه روي مسائل انقلابي و ارزشي حساسيت و تأكيد ويژه داشتند، وارد شد و آنان را بيش از يك سال زمين‎گير كرد. بنده نيز تا يك سال پس از جريان دوم خرداد در وزارت اطلاعات بودم و امكان فعاليت سياسي برايم وجود نداشت. پس از يك سال و نيم و عزل از مسئوليتم، از آنجا استعفا دادم و وقتي كه بيرون آمدم با توجه به شرايط و موقعيت‎ها ترجيح دادم كه بيشتر، فعاليت‎هاي فرهنگي ـ سياسي انجام دهم و به مباحث علمي و كارهاي حوزوي روي آوردم. پس از مشورت با دوستان به اين نتيجه رسيديم كه كار مشتركي را به صورت جمعي بايد تعقيب كنيم تا بتوانيم از اين مرحله عبور كنيم و تقريبا در تشكيل اين شورا همه فعالان عرصه سياسي حضور داشتند. عده‎اي از تشكل‎ها مانند جبهه پيروان خط امام و رهبري و برخي از شخصيت‎ها مانند آقايان ناطق نوري و لاريجاني و دوستان ديگر حضور داشتند و همه همفكر بودند و البته در آن مقطع بنده براي كارهاي تشكيلاتي خاص كمي فعال شدم و يك مقدار هم جلو رفتم.
 
 يعني قصد تأسيس حزب داشتيد؟

بله، حزب يا شبه‎حزب. ولي به دلايلي ادامه پيدا نكرد تا بحث شوراي هماهنگي نيروهاي انقلاب پا گرفت و بنده شوراي هماهنگي نيروهاي انقلاب را بهترين و مناسب‎ترين مدل براي آن لحظه تاريخي جريان ارزشي و انقلابي ديدم، براي همين نيز همه در اين جهت بسيج شدند و بنده نيز چون فراغت بيشتري داشتم، در شهرهاي مختلف سخنراني ميكردم و تقريبا از اواسط سال ١٣٧٨ شوراي هماهنگي به‎صورت جدي كار خود را آغاز كرد.
 
 بعد از حادثه ١٨ تير 1378 و گروه وفاق، شوراي هماهنگي فعال شد؟

گروه وفاق تحرك زيادي نداشت، ولي تشكيل شوراي هماهنگي با يك فاصله انجام شد و نخستين تجربه كاري اين شورا نيز در انتخابات شوراهاي شهر و روستا بود.
 
نسبت شما با ايده آبادگران چه بود؟

آبادگران عنواني بود كه در شوراي هماهنگي براي تيم شوراي شهر تهران در نظر گرفته شد و هويتي مستقل نداشت.
 
چگونه شد كه آبادگران داراي هويت مستقل شد؟

در آن مقطع آقاي احمدي‎نژاد از سوي شوراي هماهنگي نيروهاي انقلاب، مسئول كار ساماندهي در تهران براي انتخابات شوراها بود و ما نيز در انتخابات شوراهاي مابقي استانها فعاليت مي‎كرديم. گروه تهران به نام آبادگران آمد و تابلوي تبليغاتي آنها به اين نام بود و عملا آبادگران هويت مستقل نداشت. البته بعد از پيروزي دوستان، عده‎اي تصميم گرفتند آن را به عنوان هويت سياسي مطرح كنند كه مي‎شود گفت بهره‎برداري برخي از اين آقايان از موقعيت پيش آمده بود، در حالي‎كه آن مجموعه‎اي از شوراي هماهنگي بود كه براي انتخابات شوراي شهر تهران شكل گرفته بود.

بعد از انتخابات شوراها، آيا در انتخابات مجلس و رياست‎جمهوري نيز همچنان در شوراي هماهنگي نيروهاي انقلاب فعاليت مي‎كرديد؟
بله، تا آخر فعاليت ميكردم.
 
در انتخابات رياست‎جمهوري بحث ميثاق و تعهد آقايان در ميان بود و در آن زمان كداميك از آقايان برخلاف قول خود كه به نظرسنجي وفادار باشد، درنهايت وفادار نماند؟

به نظر بنده در آن مرحله تجربه خوبي را در شوراي هماهنگي نداشتيم، زيرا نتوانستيم به يك حركت مشترك برسيم، چون دوستان ديدگاه‎هاي متفاوتي داشتند و برخي از كانديداها نيز اصرار جدي بر حضور و بقا داشتند و درنهايت اين مسائل سبب شد كه مجموعه نيروهاي شوراي هماهنگي به جمع‎بندي نهايي نرسند و عملا شوراي هماهنگي نيروهاي انقلاب نتوانست ظرفيت جريان اصولگرا را روي كانديداي واحد متمركز كند.
 
آن ميثاق و ايده نظرسنجي به چه علت موفق نشد؟

چون افرادي كه كانديدا بودند، خود را نسبت به آن ملتزم ندانستند.
 
مگر وعده و امضا نكرده بودند؟

چرا، ولي دليل مي‎آوردند كه فلان كس موردي را نقض كرده يا فلان كس چنين حرفي را زده و همين مسائل سبب شد به آن عمل نكنند.
 
به نظر شما چرا فرديت افراد توانست اين تجربه گروهي را متلاشي كند؟

ما در كشور تجربه كار تشكيلاتي قدرتمند و موفق نداريم و دوستاني كه بيشترين بهره‎برداري را از فضاي سياسي و مجموعه شوراي هماهنگي كردند، بعد آمدند و خود، تئوري ضدتشكيلاتي و حزبي را در كشور تبليغ كردند و يكي از آنها آقاي احمدي‎نژاد است كه خيلي با رفتار تشكيلاتي و سازمان‎يافته سياسي، دست کم در حال حاضر موافق نيست و آن را نمي‎پسندد. ولي ايشان تمام مسير رشد خود را به اين وسيله طي كرده است. ظاهرا ايشان با كار تشكيلاتي تا جايي همراهي داشت كه به آن باور داشت و جايي كه با عقيده‎اش متعارض بود، آن را رها كرد. چون التزام قانوني و يا تشكيلاتي قوي به اين موضوع وجود ندارد، از اين جهت شوراي هماهنگي نيز كه متشكل از افراد حقيقي و مستقل بود نمي‎توانست براي اعمال نظر اعضا را تحت فشار قرار دهد.
 
  آيا پیش از انتخابات ١٣٨٤ شايعه‎اي مربوط به اينكه آقاي لاريجاني قصد كناره‎گيري دارد، مطرح بود؟

بله، حتي مرحله‎اي پيشنهاد شد كه با وجود تفرقه‎اي كه ايجاد شده، آقاي لاريجاني ادامه ندهد. ولي برخي از دوستان و آقاي لاريجاني گفتند كه خيلي‎ها به اتكاي ما وارد صحنه شدند و اين خود بدعهدي و بدقولي است كه در اين زمان انصراف دهيم و درنهايت تا آخر ادامه دادند.
 
بعد از انتخابات رياست‎جمهوري نهم، شما و آقاي جهرمي تنها كساني بوديد كه از شوراي هماهنگي نيروهاي انقلاب وارد مجموعه دولت به عنوان وزير شديد، اين موضوع به چه علت بود؟

خير، ما تنها نبوديم؛ افراد متعددي در دولت حضور داشتند.
 
 بقيه افرادي كه در دولت حضور پيدا كردند، افرادي را شامل مي‎شدند كه در ستاد آقاي احمدي‎نژاد كار كردند و يا از ايثارگران جدا شده و به ستاد ايشان رفته بودند، اما به‎طور مشخص شما و آقاي جهرمي در ستاد آقاي لاريجاني كار كرديد و به‎عنوان وزير در كابينه حضور يافتيد.

اين بخش از افراد بين هفته اول و دوم و تقريبا در فاصله بين دو هفته جابه‎جا شدند و اتفاقا آقاي جهرمي با آقاي احمدي‎نژاد همفكري مي‎كرد و مشورت مي‎داد. زيرا آقاي جهرمي ارزيابي‎شان اين بود كه احمدي‎نژاد مي‎تواند موفقيت پيدا كند، ولي در آن زمان نظرسنجي‎هايي كه در اختيار ما بود اين موضوع را نشان نمي‎داد. از اين جهت آقاي جهرمي به آقاي احمدي‎نژاد نيز كمك مي‎كرد و بنده نيز طبق روال شوراي هماهنگي به علت فكر تشكيلاتي‎ام، مشغول فعاليت بودم و آقاي احمدي‎نژاد نيز بعد از اينكه رأي آورد اظهار داشت كه از همه نيروهاي اصولگرا استفاده خواهد كرد كه تا حدودي اين موضوع انجام شد.
 
 لطفا يك مقدار راجع به نحوه ورودتان به دولت توضيح دهيد؟

بنده در اين قضايا داستان ديگري داشتم، كه از اين قرار بود؛ عده‎اي از افراد براي وزارت اطلاعات پيشنهاد شده بودند و آقاي احمدي‎نژاد با آن دوستان صحبت كرده بود و همه آنها آدرس بنده را داده بودند. اين موضوع سبب شد كه آقاي احمدي‎نژاد با بنده نيز صحبت كند. در ابتدا من استنكاف كردم، اما ايشان گفت كه برنامه‎اي براي اين وزارتخانه تهيه كنيد تا هركسي مي‎خواهد مسئوليت آن را برعهده بگيرد، استفاده كند. پس از چند روز آقاي احمدي‎نژاد بنده را دوباره خواست و گفت كه موضوع وزارت شما را با مقام معظم رهبري در ميان گذاشتم و ايشان نظر موافق داشتند و بنده نيز گفتم اگر نظر ايشان است، حرفي ندارم و اين سبب شد كه وارد كابينه شوم.
 
اين موضوع براي زماني است كه گزينه وزارت اطلاعات بوديد؟

بله، بنده و آقاي صفارهرندي اولين كانديداي دو وزارتخانه‎اي بوديم كه توسط آقاي احمدي‎نژاد انتخاب شديم و ايشان در جلسه‎اي به ما دو نفر گفت كه شما به‎عنوان وزير قطعي شده‎ايد و بعد ايشان به بنده، آقاي جهرمي و آقاي صفارهرندي گفتند كه شما با كانديداهاي پيشنهادي مصاحبه كنيد كه مسئوليت مصاحبه با اعضاي سياسي، امنيتي و فرهنگي كابينه با ما بود.
 
 آقايان الهام، رهبر و دانش‎جعفري هم ظاهرا كار مصاحبه از اعضاي كابينه را انجام دادند؟

بله، آقايان رهبر و دانشجعفري با وزراي اقتصادي مصاحبه مي‎كردند. چند روز بعد از آن نيز آقاي رهبر و دانشجعفري حضورشان در كابينه قطعي شد و فقط جايشان مشخص نبود كه وزير اقتصاد يا معاونت رييس‎جمهور شوند.
 
به چه صورت كانديداي وزارت كشور شديد؟

نهايتا براي وزارت كشور هم چند نفر كانديدا شدند و كميته ما پس از مصاحبه با آنها گزارش آن را به آقاي احمدي‎نژاد داد كه مورد قبولشان واقع نشد.
 
چه كساني بودند؟

حالا ديگر از اين موضوع گذشته و بازگو كردن نام آنها لزومي ندارد.
 مرحوم كردان هم مطرح بودند؟
خير.

 آقاي سيدمهدي هاشمي چطور؟
خير، ايشان هم مطرح نبودند.

يعني وزرايي كه بعد از شما در وزارت كشور آمدند، اصلا در ابتدا مطرح نبودند؟
خير، هيچ‎كدام از آنها در ابتدا مطرح نبودند.

داشتيد در مورد كانديدا شدن خودتان در وزارت كشور توضيح مي‎داديد؟

بله، در روزهاي آخر يكي دو بار آقاي احمدي‎نژاد به دوستاني كه در جلسه ليست افراد را تهيه مي‎كردند، گفت كه اسم آقاي پورمحمدي را هم براي وزارت كشور بنويسيد. بنده هم به شوخي به آقاي احمدي‎نژاد گفتم كه نه آقا، حالا كه قرار شده ما به شما كمك بدهيم، ما را از اين قضيه محروم نكنيد و همان وزارت اطلاعات براي ما بس است، چون دو تا پست كه بخواهيد به ما بدهيد، در نهايت از ده مانده و از شهر رانده مي‎شويم. قرار بود روز يكشنبه اعضاي كابينه به مجلس معرفي شوند كه بنده جمعه قبل از آن در مسافرت بودم و ساعت ١١ شب ظاهرا آقاي زريبافان تماس گرفتند و گفتند كه آقاي احمدي‎نژاد شما را براي وزارت كشور در نظر گرفته و برنامه‎تان را براي اين وزارتخانه تهيه كنيد. بنده گفتم كه در اين شرايط آمادگي براي تهيه برنامه ندارم كه آقاي زريبافان گفت كه به هر حال آقاي احمدي‎نژاد تصميم خود را گرفته است و خدمت مقام معظم رهبري نيز مطرح شده و مورد موافقت ايشان نيز قرار گرفته است. در آن مقطع با وزارت كشور آشنا نبودم. فردا صبح سريعا به تهران آمدم و با وزارتخانه تماس گرفتم و برنامه‎هاي وزراي سابق را درخواست كردم كه برايم بفرستند. همان روز با آقاي محسني‎اژه‎اي براي وزارت اطلاعات صحبت شده بود كه ظاهرا ايشان ترديدي داشتند كه خدمت مقام معظم رهبري مي‎رسند و با تأكيدي كه رهبري مي‎كنند، همان روز يعني شنبه آقاي محسني‎اژه‎اي براي وزارت اطلاعات و بنده براي وزارت كشور قطعي شديم و البته برنامه‎ام را روز سه‎شنبه ارایه كردم.
 
شما زماني كه براي كسب رأي اعتماد به مجلس رفتيد، جزو وزرايي بوديد كه مخالفين زيادي داشتند. ولي بعد از سه سال كه از وزارت كشور مي‎خواستيد كنار برويد، برخي از آن افرادي كه جزو مخالفين شما بودند، تبديل به موافق شده و نسبت به كناره‎گيريتان از وزارت كشور مخالفت مي‎كردند، علت مخالفت‎هاي اوليه و موافقت‎هاي بعدي را چه مي‎دانيد؟

جريان چپ در مجلس با بنده مخالف بود و بعد از آن چند نفر از آنها مي‎گفتند كه ما به تو رأي داديم، ولي بنده اين قضيه را باور نداشتم، چون ٩٠ رأي مخالف و ٤٠ رأي ممتنع داشتم كه تقريبا جزو سنگين‎ترين رأي‎هاي منفي بود. تمام دوم خردادي‎هاي مجلس به بنده رأي منفي دادند و يك جمع متشكل از جريان اصولگرا نيز به بنده رأي منفي دادند و حرف اين دوستان نيز اين بود كه پورمحمدي چهره‎اي امنيتي است و اگر در وزارت كشور حضور يابد، اين وزارتخانه را امنيتي مي‎كند كه براي كشور مناسب نيست. بنده نيز در جواب اين شبهه گفتم كه وقتي يك طلبه با لباس روحانيت وارد دستگاهي امنيتي مي‎شود، نشان از اين دارد كه براساس تكليف و نه ميل خود بوده، چون طلبه اساسا لباسش گوياي اين موضوع است كه عنصري فرهنگي است و به‎دنبال كار فكري بوده است. در مجلس گفتم كه در وزارت اطلاعات هم بيشتر كارهاي غيرامنيتي انجام داده‎ام.

پس از رأي اعتماد و وقتي كه در وزارت كشور حضور يافتم، مجال عملي براي بروز آنچه كه حرفش را زده بودم فراهم شد و در مدت ٣٣ ماه حضورم در وزارت كشور، شايد قوي‎ترين كاركردهاي سياسي و اجتماعي و حتي عمراني را داشتم و به بياني، به دليل تجربه‎هاي مختلف و ازجمله امنيتي، علاوه بر موفقيت در بخش امنيت، در ساير بخش‎ها نيز طبق اظهار بسياري از افراد مطلع موفق بوديم كه خداوند را بي‎نهايت شاكرم.
 
يكي از موارد جدي در وزارت كشور شما كه سبب اعتراض نمايندگان مجلس شد، بحث تغيير استاندارها بود. در اين خصوص مقداري توضيح دهيد؟

خير، به اين شكل نبود. وقتي دولتي جديد روي كار مي‎آيد و مردم با انتخاب تمايلات خود را بروز مي‎دهند، طبعا كابينه حالتي جديد پيدا مي‎كند و استانداران نيز جزو مقامات بالاي هر دولتي هستند و تغيير استانداران كاري طبيعي است.
 
منظورم تغييراتي بود كه در حين كار داديد؟

ما در جابه‎جايي اول استانداران تا جايي كه امكان داشت، نظرات نمايندگان را گرفتيم و تعامل قابل قبولي نيز بين وزارت كشور و نمايندگان ايجاد شد و در باره دیگر تغييرات نيز دو ـ سه تغيير بيشتر در زمان بنده صورت نگرفت. وليكن بنا بود تغييراتي ايجاد شود كه بنده با آن موافق نبودم و علت هم اين بود كه اعتقاد داشتم نظام اجرايي و مديريتي كشور متزلزل مي‎شود و به مصلحت نيست و تغييرات سبب لطمه به كشور مي‎شود، زيرا در هر استان ٧٠ اداره كل و سازمان و مؤسسه وجود دارد كه تغيير يك استاندار، سبب تغيير مسئولان ادارات كل، فرمانداران و بخشداران مي‎شود كه پیامدهایی به‎دنبال خود دارد. اين خود يكي از موضوعاتي بود كه سبب اختلاف ديدگاه‎هاي بنده با آقاي احمدي‎نژاد شد. در وزارت كشور سعي كردم افرادي همگرا و همفكر با دولت انتخاب شوند و نتيجه آن را تقريبا مي‎شد در انتخابات مجلس و بعد از آن در انتخابات رياست‎جمهوري دهم ديد و اگر اساسا تيم همكار بنده ناموفق بودند، نبايد آقاي احمدي‎نژاد اين مقدار رأي مي‎آورد و رأي ايشان محصول تلاش مجموعه بزرگ اجرايي كشور بود كه بار سنگين آن بر دوش وزارت كشور است.
 
درباره نحوه كنار رفتن شما از وزارت كشور لطفا مقداري توضيح دهيد؟

در هفته اول سال، بعد از تعطيلات چند روز اول، يعني در هشتم فروردين ماه ٨٧ در جلسه شورايعالي امنيت ملي آقاي احمدينژاد را ديدم و ايشان پرسيد: «كجاييد؟» گفتم: «هفته اول بعد از انتخابات، خسته و مريض بودم و مقداري استراحت كردم. اگر بشود دو ـ سه روزي را مي‎خواهم به سفر بروم.» كه آقاي احمدي‎نژاد گفت: «چه زماني برمي‎گرديد؟» در جواب ايشان گفتم كه روز چهاردهم فروردين وقتي ادارات باز مي‎شوند، برمي‎گردم. گفت: «در اين روز شما را ببينم.» پس از آن جلسه، آقاي لاريجاني گفت: «خبرهايي شنيدم كه احتمال جابه‎جايي شما وجود دارد.» در روز سيزده فروردين از دفتر آقاي رييس‎جمهور تماس گرفته شد كه براي روز چهاردهم فروردين وقت ملاقاتي براي بنده گذاشته شده و بعد از يك ساعت دوباره از دفتر رئيس‎جمهور تماس گرفته شد و گفتند كه وقت ملاقات نيم ساعت جابهجا شده. بنده كه ديدم دفتر رئيس‎جمهور اينقدر نسبت به اين دیدار حساس است، آقاي لاريجاني نيز آن سخنان را در جلسه شوراي امنيت به بنده گفته بود و آقاي احمدي‎نژاد هم خواستار ديدار با بنده است، فهميدم كه مسأله‎اي درباره رفتنم از وزارت كشور مطرح شده.
 
در دیدار با آقاي احمدي‎نژاد چه گذشت؟

چهارشنبه، مصادف با چهاردهم فروردين پيش آقاي احمدي‎نژاد رفتم و ايشان گفت كه مي‎خواهد در وزارت كشور جابه‎جايي صورت دهد. بنده نيز گفتم كه اختيار با شماست و از اينكه امكان خدمت در اين مدت را به من داده‎ايد تشكر ميكنم. ايشان گفت: «شما بايد به جاي ديگري برويد.» در پاسخ گفتم: «اينكه به كجا بروم مهم نيست، وزارت كشور مهم است.» همچنين به آقاي احمدي‎نژاد گفتم: «كسي را براي وزارت كشور در نظر داريد؟» ايشان گفت: «خير.» گفتم: «اگر كسي را در نظر داريد عنوان كنيد تا برايش در مجلس رأي بگيرم و اگر هم مي‎خواهيد سرپرست بگذاريد، توجيهش كنم.» ايشان در اين ملاقات اظهار داشت كه موضوع خودتان مهم است كه من باز هم گفتم كه وزارت كشور مهمتر است و بعد از آن هم ٢٠ روز ديگر مرحله دوم انتخابات را داريم و شرايط خيلي سختي براي ماست. فرداي آن روز، سمينار مشترك استانداران و وزرا بود و به آقاي احمدي‎نژاد گفتم: «مي‎خواهيد اين موضوع را فردا اعلام كنيم؟» كه ايشان در جواب گفتند: «هيچ‎كس نفهمد.» در سمينار به علت اينكه ما ميزبان بوديم در جلسه يك مقدار جدي‎تر كارها را پيگيري كردم تا كسي متوجه اين موضوع نشود و حتي يكي ـ دو بار به آقاي احمدي‎نژاد انتقاد كردم و نظر دادم كه آقاي احمدي‎نژاد نيز موضوع را فهميد كه ايشان نيز يك مقدار جدي‎تر و گرمتر، مثل كسي كه تا حالا هيچ مسأله‎اي با هم ندارند برخورد كرد و بعد هم كه خبرنگارها از سخنگوي دولت موضوع بركناري من را سوال كردند كه ايشان گفت دروغ سيزده است، تحليل من اين بود كه آقاي الهام از گرمي رفتار بنده و آقاي احمدي‎نژاد اصلا فكر نمي‎كرد كه قضيه كنار رفتن من از وزارت كشور جدي باشد. پس از اين قضايا، يك بار آقاي احمدي‎نژاد در دولت به من گفت: «چه كار كرديد؟» گفتم: «شما براي وزارت كشور چه كار كرديد؟» و ايشان دو ـ سه پيشنهاد براي سفارت و فعاليت‎هاي خارجي دادند كه بنده گفتم: «تمايل به رفتن به خارج از كشور ندارم.»
 
علت طولاني شدن اين موضوع چه بود؟

به آقاي احمدي‎نژاد گفتم كه درخواستي از شما ندارم، ولي از شما يك مطلب را مي‎خواهم كه به آن فكر كنيد و آن اين است كه ٢٠ روز بيشتر به انتخابات مرحله دوم مجلس هشتم نمانده است و شايد جابه‎جايي من مشكلي براي اين موضوع پيش بياورد. توديع بعد از مرحله دوم باشد بهتر است كه يكي از دوستان درنهايت به من گفت كه آقاي احمدي‎نژاد گفته كه برنامه جابه‎جايي بعد از مرحله دوم انتخابات صورت مي‎گيرد كه ما نيز كارها را جدي دنبال كرديم و پس از مدتي كه از انتخابات گذشت، شنيديم كه مقام معظم رهبري با آقاي احمدي‎نژاد صحبتي داشته و گفته‎اند كه خوب است گزارش انتخابات را وزير كشور به مجلس ارائه كند و ما نيز در حال تهيه گزارش انتخابات بوديم كه در روزهاي آخر ارديبهشت و 10 روز قبل از تشكيل مجلس، حكم پايان مسئوليت من صادر شد.
 
آيا مقام معظم رهبري با جابهجايي شما موافقت كردند؟

 در مورد جابه‎جايي بنده نيز ظاهرا نظر رهبري گرفته نشده بود و چون قضيه علني شده بود، حضرت آقا نيز در اين رابطه اظهار نظري نكردند.
 
در مورد انتخاب سرپرست يا وزير بعدي با شما مشورتي شد؟

خير، بنده رفته بودم براي افتتاح حسابداري عملياتي يكي از مناطق شهرداري تهران و سخنراني در آنجا، بعد هم در مسير رفتن به اجلاس دادستان‎هاي سراسر كشور در سالن كنفرانس اسلامي بودم كه در بين راه از دفتر رئيس‎جمهور تماس گرفتند و گفتند نامه‎اي حاوي تقدير و تشكر و معرفي سرپرست وزارتخانه براي شما ارسال شده كه در آنجا به آيت‎الله هاشمي شاهرودي گفتم كه اين آخرين نطق بنده به‎عنوان وزير كشور است.
 
بعد از اين ماجراها، مي‎رسيم به انتخابات امسال؛ شما عضو جامعه روحانيت مبارز هستيد، چرا جامعه روحانيت مبارز براي حمايت از نامزد واحد در انتخابات به توافق نرسيد؟

در جامعه روحانيت بحث‎هاي زيادي مطرح شد. شاخص‎هايي در آنجا مطرح بود و آقايان براساس آن شاخص‎ها كه از كانديدا مطرح مي‎كردند، يك سري انتقاداتي نيز داشتند. به‎خاطر اين قضايا اين سوال مطرح شد كه آيا جامعه روحانيت بايد در انتخابات كانديدايي معرفي كند يا اينكه تنها دعوت به مشاركت و انتخاب اصلح كند؟ بحث بر سر اين مسأله بود كه كانديدايي اگر بخواهد معرفي شود، فقط آقاي احمدي‎نژاد است و نه كانديداي ديگر؛ از طرفي خود آقاي احمدي‎نژاد نيز بيان مي‎كرد كه وابسته به هيچ تشكيلاتي نيست و حالا اگر دوستاني مي‎خواهند از وي حمايت كنند، معني اين را نمي‎دهد كه كسي كه وي را تأييد كند، فردا اگر ديدگاهي داشته باشد، ايشان ملتزم به اجراي آن هستند و از طرفي هم جامعه روحانيت، جايگاه آقاي احمدي‎نژاد را خيلي متزلزل نمي‎ديد كه احتياج به حمايت جدي داشته باشد.
 
ولي افرادي مانند آقاي ناطق در جلسه جامعه روحانيت ظاهرا نظرشان روي آقاي موسوي بوده؟

در جلسه جامعه روحانيت به اين عنوان كه از آقاي موسوي براي كانديداتوري حمايت شود، صحبتي نشد. ولي مثلا براي دفاع از آقاي احمدي‎نژاد الزاما بايد عليه آقاي موسوي موضع بگيرند، مورد مخالفت برخي از افراد قرار گرفت و ضرورت آن را رد كردند و اين موضوع به اين معنا نبود كه از موسوي حمايت كنند.
 
يعني اين شائبه كه جامعه روحانيت بعضي از اعضايش از موسوي حمايت مي‎كردند، درست نبود؟

يكي- دو نفر نظرشان به آقاي موسوي بود و در برخي جاها هم اعلام كرده بودند، ولي هيچ ظهور و بروزي در جلسات نبود و تنها كانديداي مطرح در جامعه روحانيت، احمدي‎نژاد بود و براي وي نيز رأي‎گيري شد و تعداد آراي آقاي احمدي‎نژاد، دو - سه نفر بيشتر از عدمرأي بود، اما به حد نصاب نرسيد و اگر رأي‎ها به حد نصاب مي‎رسيد، جامعه روحانيت ايشان را معرفي مي‎كرد و اين عدم حد نصاب سبب سكوت جامعه روحانيت در اين خصوص شد.
 
آيا با تصوري كه آن موقع از آقاي موسوي داشتيد، اصلا فكر مي‎كرديد كه ايشان بعد از انتخابات چنين فضايي را به‎وجود بياورند؟

خير، يكي از ابهامات و نقاط كور ذهني ما در آن موقع اين بود كه اصلا چنين تلقي‎اي نداشتيم و در اين راستا بايد گفت كه ادعايي كه آقاي موسوي درباره خود دارد، در زمان دوم خرداد عليه كانديداي اصولگرا به بدترين شكل انجام شد و اصولگرايان سكوت كردند و به رأي مردم احترام گذاشتند. سوال خيلي بزرگ اينجاست كه چطور آنها به رأي مردم احترام نمي‎گذارند و چنين غيرمدني برخورد مي‎كنند؟
 
شما با آقاي موسوي ديداري هم داشتيد؟

فقط پارسال در مجمع تشخيص مصلحت نظام، زماني كه براي قانون انتخابات يكي ـ دو بار رفته بودم با آقاي موسوي دیدار داشتم، ولي قبل از انتخابات با برخي افراد كه مرتبط با آقاي موسوي بودند، صحبت و به سوالات آنها درباره نظارت سازمان بازرسي پاسخ گفته بودم، همچنين در آن زمان به آنها اين توصيه را نيز كرده بودم كه آقاي موسوي داراي سوابق انقلابي است، ولي برخي از افرادي كه از ايشان حمايت مي‎كنند خطشان با آقاي موسوي نميخواند و آقاي موسوي نيز دو ـ سه بار پيغام يا تلفني راجع به شرايط انتخابات سوال كرده بودند كه بنده گفتم نظارت‎ها برابر قانون و روند انتخابات صورت مي‎گيرد.
 
آيا پس از انتخابات با آقاي موسوي صحبتي هم داشتيد؟

بله، روز بيست و چهارم خرداد زماني كه آقاي احمدي‎نژاد در ميدان وليعصر برنامه داشت، زماني كه جمعيت از ميدان وليعصر بازمي‎گشت و بنده نيز از ساختمان سازمان بازرسي در خيابان طالقاني جمعيت را نظاره ميكردم، ديدم كه از دور دود آتش بلند شده است.

در اين رابطه از همكارانم سوال كردم كه گفتند بين طرفداران آقاي موسوي و پليس درگيري شده و چند اتوبوس آتش گرفته است، در دو - سه نقطه ديگر تهران نيز اتفاقاتي رخ داده و در چند نقطه ديگر كشور نيز اين اتفاقات به‎وقوع پيوسته است.  در اين زمان بنده تلفني با آقاي موسوي صحبت كردم و به ايشان گفتم كه در حال حاضر بنده دود آتش را در خيابان مي‎بينم و اين علائم خطر است و اتفاقاتي در كشور در حال رخ دادن است كه به نام شما خواهد بود و شما نمي‎توانيد خود را مبرا كنيد.

بنده هم چون تجربه امنيتي دارم، فوقالعاده نگران هستم و بهتر اين است كه اين صحنه را تغيير دهيد، زيرا با اين روش به جايي نمي‎رسيد، همچنين به آقاي موسوي توصيه كردم اگر موردي است از طريق مجاري قانوني پيگيري و شكايت كند. كه متأسفانه در درگيري فرداي آن روز نيز چند نفر كشته شدند كه بنده روز پنجشنبه نامه‎اي براي ايشان نوشتم و در آن نامه اين نكته را نيز دوباره يادآوري كردم.
 
در زمان انتخابات سازمان بازرسي به صدا و سيما تذكر داد و تذكر سازمان بازرسي اين شائبه را ايجاد كرد كه سازمان از كانديدايي خاص حمايت مي‎كند، در اين خصوص نظرتان چيست؟

كسي كه در رأس قدرت اجرايي قرار دارد، طبيعي است كه از امكانات بيشتري مي‎تواند استفاده كند و در اين جهت مخاطب تذكرات ما دستگاه‎هاي دولتي بود و البته از سوي ديگر به سايت‎هاي جناح مقابل كه رعايت نمي‎كردند نيز تذكراتي داديم.
 
نامه شما حاوي نكته‎اي بود كه اگر آقاي موسوي شكايتي دارد بايد به قوه قضاييه مراجعه كند، چرا آنها از هيچ‎كدام از اين روش‎ها استفاده نكردند؟

يك تلقي اشتباهي براي آنها ايجاد شد و آن تلقي هر روز بزرگتر مي‎شد. دشمنان هم بر آن دميدند و عده‎اي نيز با فتنه‎گري سبب گسترش آن شدند. به نظرم اين آقايان در دام فتنه‎ها گرفتار شدند و فضا را در اختيار فتنه‎گران گذاشتند و در مواردي نيز با آنان همراهي كردند.
 
دلايل سكوتتان در ماه‎هاي گذشته چه بود؟

چون بنده در گذشته مسئوليت برگزاري انتخابات كشور را داشتم، اگر مي‎خواستم در اين زمینه اظهار نظري كنم، آسيب‎زا بود، زيرا اگر در سخنان خود ١٠ نكته مثبت را بيان و نكته‎اي منفي را نيز طرح مي‎كردم، شايد عده‎اي با برجسته‎سازي نكته منفي، سبب ايجاد ابهام در جامعه مي‎شدند؛ از اين رو سكوت كردم.

ولي اينكه آقاي احمدي‎نژاد رأي اكثريت قاطع را آورده، واقعيتي انكارناپذير است و واقعا طرح مسأله تقلب در انتخابات اتهامي ناروا بود كه در اين رابطه چندين مرتبه سخنراني كردم ولي وارد جزييات نشدم و از طرفي به دليل مسئوليت در سازمان بازرسي و حيثيت قضايي، ناچار از رعايت و احتياط بيشتر از اظهار نظرها و قضاوت‎ها هستم.
 
سازمان بازرسي كل كشور گزارشي درباره بازداشتگاه كهريزك تهيه كرده بود، لطفا كمي هم در اين زمینه توضيح دهيد؟

سازمان بازرسي از دو سال قبل نسبت به رفتاري كه در بازداشتگاه كهريزك صورت مي‎گرفت، گزارش‎هايي را دريافت كرده بود، نسبت به اين موضوع حساسيت خود را هم نشان داده بود و قصد بازرسي از آن را داشت كه با موانعي از جانب مسئولين مربوطه رو به رو شده بود. به هر حال، اين موضوع به تعويق افتاد تا اينكه در حوادث بعد از انتخابات، برخي اخبار به دست ما رسيد و در جلساتي كه ما در قوه قضاييه داشتيم و بنده، دادستان كل كشور و معاون اول رئيس قوه قضاييه نيز حضور داشتيم، دو خبر در مورد برخي بازداشتي‎هايي كه به كهريزك برده شده‎اند را طرح كرديم و آقاي محسني‎اژه‎اي، وزير اطلاعات وقت از مسئولان خواهش كرد كه با توجه به سوابق بازداشتگاه كهريزك، لطفا كسي به آنجا اعزام نشود.
 
آقاي مرتضوي هم در جلسه حضور داشت؟

آقاي مرتضوي يكي، دو جلسه حضور داشت، ولي در آن جلسه در خاطرم نيست كه حضور داشته باشند. ولي در دو، سه جلسه‎اي كه حضور داشت، به ايشان تأكيد كرديم كه پرونده‎ها زودتر تشكيل و كساني كه مي‎توانند آزاد شوند، زودتر آزاد شوند و تعيين تكليف متهمين نيز در اسرع وقت صورت گيرد. بعد از اين قضايا ما مصر شديم كه از بازداشتگاه كهريزك بازرسي كنيم و چون خبر فوت يكي از بازداشتي‎ها به ما رسيده بود، با حضور در پزشكي قانوني، مشخص شد فردي فوت كرده است.  از اين رو از آيت‎الله هاشمي شاهرودي درخواست بازرسي ويژه كرديم و سرانجام رفتيم و گزارشي از اتفاقات آنجا تهيه كرديم.

در اين بازداشتگاه گاه حتي با بازداشتي‎هاي مواد مخدر و اراذل و اوباش نيز برخوردهاي بدي صورت گرفته بود. هيأتي كه از شوراي عالي امنيت ملي گزارشي را به مقام معظم رهبري ارايه كرد، سبب شد كه ايشان سريع دستور تعطيلي بازداشتگاه را صادر كنند و اگر اقدام حضرت آقا نبود، ديگر تحركات موجب تعطيلي بازداشتگاه نمي‎شد، چون به هر حال برخي مي‎گفتند اين بازداشتگاه براي اشرار نياز است و ما در پایان گزارش خود را به دادسراي انتظامي قضات و سازمان قضايي نيروهاي مسلح ارسال كرديم.
 
اطلاعاتي از روند رسيدگي به دو پرونده فوق داريد؟

هر دو پرونده در حال پيگيري است و شعب مربوطه فعال هستند و ظاهرا پرونده سازمان قضايي نيروهاي مسلح جلوتر از پرونده دادسراي انتظامي قضات است.