علل و عوامل پيروزي انقلاب

پرسش :
پيدايي پيروزي انقلاب اسلامي كه يك پديده بزرگ تاريخ معاصر ايران و به تعبير معجزه قرن است معلول چه علل و عواملي بوده است؟
پاسخ :
در پاسخ به اين سؤال لازم است به يك سلسله واقعيت هاي عيني و واقعي كه در پيدايش و يا شتابزايي انقلاب اسلامي تأثيرگذار بوده اند به نحو اجمال بپردازيم.
پرواضح است كه پديده هاي سياسي- اجتماعي مهمي چون انقلاب اسلامي هرگز بدون برخورداري از بار فرهنگي عميق و زمينه هاي گسترده اعتقادي در حد يك مكتب و ريشه هاي مستمر و ممتد تاريخي، در حد يك تمدن و فرهنگ ريشه دار نمي توانست به وقوع بپيوندد كه در اينجا فعلا محل بحث ما نيست. اما درخصوص علل و عوامل عيني و واقعي اهم آنها را مي توان در محورهاي زير خلاصه نمود:
1-تحميل نسخه وارداتي براي پيشرفت
شاه در اواخر صدارت خود تلاش بيشتري نمود تا سياست مدرنيزه كردن كشور را اجرا نمايد و لذا تز دروازه تمدن بزرگ را مطرح ساخت و سعي كرد از طريق اشاعه فرهنگ مبتذل غربي و نسخه هاي وارداتي در تمامي ابعاد و وارد كردن تكنولوژي و وسايل لوكس و مدرن تمدن غرب اين شعار را عملي سازد. اعمال اين سياست به جهت عدم سنخيت با فرهنگ بومي موجبات انحطاط اخلاقي، سياست پوچگرايي، گسترش فرهنگ مصرف و وابستگي بيشتر و همه جانبه به كشورهاي بيگانه را فراهم ساخت و زمينه هاي يك چالش جدي با حكومت وابسته خود را در داخل به وجود آورد.
2- اوضاع نابسامان اقتصادي
فقدان برنامه مشخص اقتصادي و اجراي سياست ويرانگر، ريخت و پاش ها و ولخرجي هاي شاهانه براي امور مبتذلي چون جشن هاي تاجگذاري و جشن هاي دو هزار و پانصد ساله و تقسيم و توزيع ناعادلانه درآمدهاي ملي و در يك كلام فساد، اجحاف، اسراف، ظلم اقتصادي، فقر و محروميت اكثر مردم ازجمله شاخص هاي اوضاع نابسامان اقتصادي بود كه رژيم شاه را در داخل با چالش اقتصادي مواجه ساخت.
3- سياست اسلام زدايي
بدون ترديد هيچ يك از علل و عواملي كه در تحقق پيروزي انقلاب اسلامي تاكنون مطرح شده به اندازه اين علت نقش تعيين كننده در سقوط رژيم شاه نداشته است. اسلام، دشمن وابستگي جامعه اسلامي و حكومت آن به قدرت هاي بيگانه است و وابستگي و ركود و تكيه به استكبار و قدرت هاي الحادي و كفر را مردود مي شمارد. و سلطه اقتصادي، نظامي، سياسي و فرهنگي آنها را بر جامعه اسلامي ممنوع مي داند و رژيم شاه بدون وابستگي و تكيه بر استكبار نمي توانست به رژيم سلطنتي خود ادامه دهد. از سوي ديگر اسلام با نظام استبداد و رژيم ديكتاتوري سلطنتي، به خاطر ماهيت ظالمانه و طاغوتي بودن آن، سرستيز دارد، و رژيم كودتايي شاه بدون ديكتاتوري و قدرت متمركز جابرانه، راه ديگري براي ماندن نداشت.
شاه تصور مي كرد با اعمال سياست اسلام زدايي مي تواند رژيم سلطنتي خود را از چنگال مانع اصلي ادامه حكومتش نجات و خلاصي بخشد. كه بحمدالله اين تصور غلط و شيطاني با رهبري و روشنگري هاي امام راحل(ره) و تبيين آموزه هاي قرآني و وحياني براي مردم به يك موج طوفاني و گسترده عليه نظام استبدادي و طاغوتي شاه تبديل و سرانجام منجر به سقوط آن رژيم گرديد.
درنهايت به عنوان جمع بندي مي توان چنين عنوان نمود كه علل و عوامل متعددي در پيروزي انقلاب اسلامي دخيل بوده اند و هر كدام متناسب با جايگاه و اهميت خود سهمي را در اين راستا داشته اند اما قويترين و موثرترين عامل، آموزه هاي اسلامي و قرآني و برخورداري از فرهنگ اهل بيت(ع) بود كه به مردم ايران نيرو و توان مي بخشيد و آنان را در ادامه حركت الهي خود تا پيروزي نهايي خود محكم و استوار مي ساخت و همين عامل است كه در صورت حفظ و تقويت آن ان شاءالله موجبات تداوم و استمرار انقلاب اسلامي تا ظهور حضرت مهدي(عج) را فراهم خواهد ساخت.