عملیات روانی آمریکا علیه انقلاب اسلامی ایران

پیروزی انقلاب اسلامی ایران در بهمن ۱۳۵۷ مهمترین تحول سیاسی در تاریخ معاصر خاورمیانه و جهان اسلام به شمار می رود. پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) موجب سقوط نظام ستمشاهی گردید و معادلات سیاسی بین المللی و منطقه ای و داخلی را بر هم زد و مطامع آمریکا در ایران و منطقه شدیدا مورد تهدید قرار گرفت، در نتیجه سیاست خارجی آمریکا در سه حوزه استراتژیک نظام بین الملل، نظام منطقه ای خاورمیانه و حوزه جغرافیای سیاسی ایران، دچار فروریختگی شد.
 
جنگ نرم، عملیات روانی
پس از انقلاب اسلامی لحظات حساسی برای آمریکا بود تا با شیوه ها و تکنیک ها و حتی تغییر استراتژی بتواند قدرت و نفوذ گذشته خود را باز یابد به همین خاطر با تبدیل سفارتخانه به لانه جاسوسی و توطئه آفرینی علیه نظام نوپا و ارتباط گیری با مخالفین انقلاب فعالیت های خود را شروع کرد و همین موضوع گزارش ماست. اما آنچه که در این گزارش باید به آن بپردازیم موضوع استفاده از شیوه های تبلیغی و جنگ روانی و پروپاگاندای آمریکا در طی سه دهه گذشته است که البته بیان این توطئه ها فرصت زیادی را می طلبد که در حال حاضر امکان آن وجود ندارد.
اما در چند محور تنها به صورت کلی برخی از اهداف و شیوه های عملکردی آمریکا در مایوس کردن مردم از انقلاب آورده می شود که عبارتند از: جنگ روانی در جنگ نظامی، القای ناکارآمدی نظام جمهوری اسلامی، تشدید مهار و تغییر از درون، استفاده از دوم خرداد، حمایت از مطبوعات وابسته، اتهام زنی در خصوص مسایل هسته ای.
¤ جنگ روانی در جنگ نظامی
تهاجم نظامی عراق بزرگترین شوک روانی بود که آمریکا در ابتدای پیروزی انقلاب به آن وارد کرد و آمریکا کوشید با حمایت سیاسی، نظامی، اقتصادی و تبلیغاتی خود صدام را به حمله به کشور همسایه خود که چهار سال قبل از آن با آن قرارداد الجزایر (۱۹۷۵) را امضا کرده بود تشویق وتهییج کند، تا به اهداف خود در زمینه های گوناگون دست یابد. اهم اقدامات روانی و تبلیغی و حتی نظامی صورت گرفته در جنگ تحمیلی به شرح ذیل می باشد:
۱-تشویق و تهییج صدام به آغاز جنگ با ایران
۲-ارائه اطلاعات نظامی از طریق ماهواره ها به عراق
۳-ممانعت از تصمیم گیری سازمانهای بین المللی در متوقف کردن جنگ
۴-تشدید جنگ روانی برای دلسرد کردن مردم در مقابله با صدام از طریق رسانه ها و برخی عوامل داخلی
۵-ایجاد جو بدبینی بین المللی علیه ایران مبنی بر مقصر بودن در جنگ
۶-حمایت از جدا شدن قسمتهایی از خاک ایران و الحاق آن به عراق
۷-مقابله با کشتی های نفت کش ایران و حمله به سکوهای نفتی برای تضعیف منابع مالی ایران در ادامه دادن دفاع
۸-تحریم تسلیحاتی و بلوکه کردن دارائی های ایران
۹-نمایش و توصیف آخرین سلاح های اهدایی کشورهای اروپایی و آمریکا به عراق و برجسته کردن قدرت فوق العاده ارتش صدام و ایجاد ترس و دلهره در مردم ایران
۱۰- نمایش تبلیغاتی چهره ای مظلوم از عراق و تشویق کشورهای عربی برای کمک به او و انسان دوستانه معرفی کردن یاری به صدام
۱۱- حذف نام عراق از فهرست کشورهای حامی تروریسم همزمان با آغاز جنگ
۱۲- مشروع جلوه دادن حمله عراق و نامشروع جلوه دادن دفاع ایران در رسانه ها
۱۳- انعکاس گسترده انتقادات برخی از گروه های کم تعداد داخلی از جنگ با عنوان مخالفت مردم ایران
¤ تشدید مهار و تغییر از درون
بعد از حمله عراق به کویت و جنگ دوم خلیج فارس که طی آن معادلات قدرت در منطقه به کلی دگرگون گردید و ایران به عنوان طرف پیروز جنگ تحمیلی و قدرت مسلط منطقه خلیج فارس نمودار شد، آمریکا با درس گیری از تجربیات گذشته و شکست استراتژی های سابق، سیاست جدیدی را تحت عنوان “سیاست مهار دوگانه ” با شعار تشدید مهار و کنترل ایران و تسلط بر حوادث منطقه در دستور کار خود قرار داد.این طرح که در پایان دوران ریاست جمهوری جرج بوش توسط استراتژیست های صهیونیست آمریکایی از جمله مارتین ایندایک معاون صهیونیست وزیرخارجه وقت آمریکا تهیه شده بود با روی کارآمدن کلینتون، به عنوان استراتژی ملت دولت آمریکا در برخورد با ایران، به اجرا درآمد. استراتژی مهار دوگانه چند هدف اساسی را دنبال می کرد که عبارت بودند از:
- محاصره سیاسی : نظامی ایران و ایجاد نوعی دیوار آهنین در اطراف آن
- اخلال در مناسبات سیاسی ایران با سایر کشورها به ویژه همسایگان و کشورهای اروپایی
- تشدید محاصره و تحریم اقتصادی
- تضعیف و تخریب بنیادهای فکری، فرهنگی و اخلاقی ملت ایران
- ایجاد فاصله بین مردم و حکومت و نشان دادن ناکارآمدی حکومت دینی
همچنین در تابستان ۱۳۷۴ در هامبورگ آلمان جلسه ای تشکیل می شود که “اجلاس همبستگی ” یا “کمیته همبستگی ” نام گرفت. در آن جلسه که سرکردگان تمام جریان های ضد انقلاب ایرانی (به جز منافقین که همواره در خواب و خیال قیام مسلحانه بوده اند!) تحت اشراف آمریکایی ها جمع می شوند، جمع بندی تحقیقات و مطالعات سرویس های اطلاعاتی و امنیتی آمریکا طی چند محور به عنوان دلایل پیروزی و بقای جمهوری اسلامی و شکست اقدامات گذشته آنان مطرح و استراتژی جدید برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران به آنان اعلام می شود. در این اجلاس، عامل پیروزی جمهوری اسلامی ایران را در حوادث گذشته، وجود ایمان و اعتقادات مذهبی در مردم، رهبری دینی (ولایت فقیه) و پیوند بین مردم و حکومت در ایران دانستند و گفته شد تا این عوامل موجود باشند نمی توان نظام جمهوری اسلامی را در ایران از پای درآورد. همچنین گردانندگان اجلاس دو دلیل عمده را برای شکست های سابق ذکر می کنند. دلیل اول آنکه آنها در اقداماتشان برای براندازی، نه تنها هماهنگ و منسجم عمل نکرده اند بلکه گاه در تعارض با هم قرار داشته اند و این یکی از دلایل شکست آنان بوده است. دلیل دوم که بسیار مهمتر بوده است اینکه استراتژی های گذشته آنان اساسا اشتباه بوده و هیچکدام به نتیجه نرسیده اند، لذا باید استراتژی دیگری را اتخاذ کنند، استراتژی ای که در مناطقی از دنیا پیاده شده و به نتیجه رسیده بود. در آنجا به تجربه آمریکا در برخورد با دولت انقلابی نیکاراگوئه و همچنین شوروی سابق اشاره کردند که هر دو مورد نیز به براندازی و فروپاشی آنها منجر شده بود و خلاصه این استراتژی آن بود که به جای نشستن در خارج و برخورد مستقیم و قهرآمیز بانظام جمهوری اسلامی و دشمنی علنی با آن، می بایست نیروهای خود را به داخل کشور و به درون حاکمیت نفوذ بدهند و با در اختیار گرفتن ابزار و رسانه های فرهنگی به اتکای ضعف ها و نارسایی های موجود در کشور به تدریج و با حوصله، اعتقادات دینی و گرایشات انقلاب مردم را تضعیف کنند، بین مردم و حکومت فاصله ایجاد کنند و مردم را نسبت به کارآمدی رهبری و نظام دینی دچار تردید کنند و در طی زمان با استفاده از افکار عمومی و به کمک عوامل خود در درون نظام، حکومت دینی را تغییر داده و به خیال خود یک حکومت لائیک طرفدار غرب در ایران به وجود آورند! خود آنها به این حرکت نام “استراتژی بزرگ “! یا “استراتژی تغییر از درون ” اطلاق کردند. در این اجلاس فهرستی از اقدامات سلبی و اقدامات ایجابی در چارچوب برنامه های یاد شده مطرح شد که از جمله اقدامات سلبی یکی متهم کردن نظام به دیکتاتوری و نبود آزادی در ایران بود که از نیمه دوم سال ۱۳۷۴ دقیقا تمامی نشریات ضد انقلاب خارج نشین، رسانه های غربی و جریان ها و افراد مختلف ضد انقلاب در خارج و داخل، این محور را در دستور کار تبلیغاتی خود قرار می دهند. محور دوم از اقدامات سلبی مقابله با اصل ولایت فقیه و ناکارآمد نشان دادن نظام ولایت فقیه برای اداره کشور بود که دقیقا برخوردها با ولایت فقیه از این سال اوج می گیرد و به عنوان اقدامات ایجابی، تحقق شعار “دموکراسی ” تشکیل “جامعه مدنی ” در دستور کار آنها قرار گرفت. استراتژی جدید در آن تاریخ به تمام جریان های ضد انقلاب ایرانی ابلاغ گردید و اقدامات عملی از آن پس آغاز شد. عناصر ضد انقلاب و فراری یکی پس از دیگری تحت عناوین مختلف وارد کشور شدند و به جریان های دگراندیش داخل کشور و برخی عناصر درون نظام متصل شدند و به نفوذ به ویژه در بخش های فرهنگی و رسانه ای پرداخته و مجوزهای زیادی برای انتشار نشریه، ابتدا تحت عناوین عمومی و سپس با جهت گیری های مستقیم فرهنگی و سیاسی به دست آوردند. در همین سالها بود که در کنگره آمریکا پشتیبانی از اپوزیسیون و جریان فرهنگی در داخل کشور ایران به بحث گذاشته شد و برای جریان براندازی فرهنگی در آن موقع ۲۰ میلیون دلار تصویب کردند. سازمان سیا و سازمان های جاسوسی و بنگاه های عظیم رسانه ای غرب از این حرکت حمایت کردند. اسناد زیادی وجود دارد که نشان می دهد آمریکایی ها به اقدام فرهنگی و تغییر فرهنگ جامعه ایران به منظور رسیدن به هدف های خود چه میزان امید بسته بودند. یکی از سیاست مداران آمریکایی اظهار داشت: “اگر طرح مهار دو جانبه نتواند ایران را دچار مشکل بکند، برنامه های تلویزیونی MTV و امثال آن می تواند ساختار ذهنی و فکری مردم ایران را متحول سازد و زمینه را برای بازگشت آمریکا فراهم کند! ” و این چیزی بود که از سوی مقام معظم رهبری در همان سالها به عنوان تهاجم و شبیخون فرهنگی نامیده شد و همه مردم ایران و مسئولان به خصوص مسئولان فرهنگی را به رویارویی با این هجوم و جنگ جدید فراخواندند. این استراتژی تا دوم خرداد ۱۳۷۶ ادامه داشت و روز به روز دامنه اقدامات دشمن وسیع تر می شد و مع الاسف کارگزاران حکومتی و به خصوص دستگاه های مسئول فرهنگی کشور به رغم هشدارهای مکرر مقام معظم رهبری، گرفتار ذهنیات خود بودند و ابعاد این توطئه خطرناک را درک نکردند و بعضا خود زمینه ساز و آلت دست آن شدند.
¤ استفاده از دوم خرداد
دوم خرداد ۷۶ و انتخاب سیدمحمد خاتمی در هفتمین انتخابات ریاست جمهوری باعث شد که مسئولان آمریکایی یک بسته از درخواست ها و مطالبات خود را با دادن وعده های جذاب اما کوچک با سر و صدای تبلیغاتی در فضای سیاسی کشور پراکنده سازند.
روزنامه واشنگتن پست به نقل از مقامات آمریکا در ۸ خرداد ۷۶، یک هفته پس از انتخاب آقای خاتمی فهرست ۱۰ اقدام اساسی برای ایران جهت نزدیکی به آمریکا را مطرح کرد که عبارت بودند از: ۱- در کابینه جدید کسانی سیستمهای وزارت کشور و وزارت دفاع را احراز کنند که با آمریکا و غرب نظر مخالفی نداشته باشند. ۲- حکم قتل سلمان رشدی باطل شود ۳- لشکر قدس منحل گردد ۴- اجازه استرداد دو متهم که از سوی مقامات سوئیس به خاطر کاظم رجوی حکم پیگیری آنان صادر گردیده است، داده شود ۵- به تولید سلاح های کشتارجمعی خاتمه داده شود ۶- خاتمه دادن به دخالت در امور سایر کشورها به ویژه در خاورمیانه ۷- پایان دادن به مخالفت با روند صلح (به رسمیت شناختن اسرائیل) ۸- آزادی مطبوعات، مجلس، مذهب و حکومت قانون ۹- تساوی حقوق زن و مرد در زمینه های سیاسی اجتماعی و فرهنگی ۱۰- آزادگذاشتن زنها در انتخاب لباس و شغل!
در این حال کلینتون رئیس جمهور وقت آمریکا پیشنهاد سه ماده ای را در ۲۳ مرداد مبنی بر: ۱پذیرش مذاکرات انتقادی میان تهران و واشنگتن ۲- پذیرش روند صلح خاورمیانه ۳- مذاکرات مستقیم ایران و آمریکا را به صورت واسطه برای رئیس جمهور ایران فرستاد. خاتمی هم در مصاحبه ای با سی ان ان در ۱۸ دی ۷۶ اول از احساس ملت بزرگ آمریکا به خاطر گروگانگیری (لانه جاسوسی) اظهار تاسف کرد و گفت در بحبوحه شور انقلابی بوده است، از آتش زدن پرچم آمریکا هم اظهار شرمندگی کرد و سخنگوی وزارت امورخارجه در ۱۹ دی از این لحن آقای خاتمی استقبال کرد.
مادلین آلبرایت وزیر امورخارجه آمریکا هم گفت: هیچ گونه تردیدی وجود ندارد که انتخاب آقای خاتمی به ریاست جمهوری موجب وسوسه و تحریک ما برای نزدیکی به ایران شده است.
اظهار خرسندی اصلاح طلبان از خرسندی آمریکا از انتخابشان تا آن اندازه بود که بدون تایید آمریکا شاید ایرانی وجود نداشته باشد. به خاطر همین بود که عطاءالله مهاجرانی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در پاریس در تاریخ ۸ فروردین ۷۷ اظهار خرسندی می کند که آمریکا کشور ما را به رسمیت شناخته است و گفت: اظهارات رئیس جمهور آمریکا در مورد عید فطر و عید نوروز و بیان اینکه طرح داماتو قابلیت اجرایی ندارد به نظرم همگی نشانگر آن است که دولت آمریکا در حال تجدید نظر در برخی مواضع خود است. آنچه اهمیت دارد آن است که آمریکا ملت و کشور ما را به رسمیت شناخته و در صدد تضعیف آن نیست!
اما آمریکا بعد از روی کارآمدن خاتمی هر چقدر، عقب نشینی بیشتری از ایران می دید درنده تر می شد. تهاجمات روانی و تبلیغاتی بیشتری علیه کشور ما انجام می داد که برخی از آنها عبارتند از:
۱-دولت آمریکا تضعیف سرمایه گذاری شرکت های خارجی در صنعت نفت و گاز ایران را از ۴۰ میلیون دلار به ۲۰ میلیون دلار تقلیل داد (۱۸ مرداد ۷۶)
۲-آمریکا قانون تحریم ایران را در مورد کنسرسیوم فرانسوی، روسی و مالزیایی به اجرا گذاشت (۸ مهر ۷۶)
۳-سه تن از اعضای سازمان مجاهدین خلق (منافقین) پس از گفت وگو با کلینتون رئیس جمهور آمریکا با وی سر میز نشستند و رسمیت بیشتری یافتند (۱۳ آبان ۷۶)
۴-یکصد تن از نمایندگان مجلس آمریکا طرحی تحت عنوان حفاظت در برابر تهدید موشکی ایران را به مجلس تقدیم کردند با ۳۰۰ میلیون دلار بودجه (۱۰ بهمن ۷۶)
۵-ژنرال برونت کرافت مستشار سابق آمریکا: شعار ملت ایران در مورد اینکه آمریکا شیطان بزرگ است باید برچیده شود.
۶-جورج شولتز وزیر خارجه سابق آمریکا: تهران طرفی ستیزه گر و حامی تروریسم است.
۷-شلیک دو موشک در ۷ آذر و ۵ بهمن به خاک ایران.
۸-آمریکا دو شرکت کانادایی و انگلیسی را به خاطر قرارداد نفتی با ایران تهدید به تحریم کرد (۱ اسفند ۷۷)
۹-ویلیام کوهن وزیر دفاع آمریکا قرار داد پیمان مشترک نظامی با کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس را برای مقابله نظامی با ایران امضا کرد.
۱۰- وزارت امورخارجه آمریکا در گزارشی ایران و شش کشور دیگر جهان را متهم کرد که از تروریسم حمایت می کند (۱۲ اردیبهشت ۷۸)
۱۱- کلینتون رئیس جمهور آمریکا مجازات های اقتصادی و مالی آن کشور علیه ایران را تمدید کرد و گفت: بحران میان دو کشور هنوز به طور کامل حل نشده است (۱۸ آبان ۷۸)
نگاهی به سه دهه جنگ روانی علیه انقلاب اسلامی ایران
۱۲- آلبرایت وزیر امورخارجه آمریکا: ایران و چند کشور دیگر سزاوار تحریم ها و مجازات های بیشتری هستند ولی چون این کشورها از پیش در لیست سیاه وزارت خارجه آمریکا قرار دارند و مورد تحریم هستند، تحریم های بیشتر علیه آنان اعمال نخواهد شد (۳ دی ۷۸)
۱۳- ریکر سخنگوی وزارت امورخارجه آمریکا: با تمام قوا برای جلوگیری از سرمایه گذاری در ایران تلاش خواهیم کرد، ایران و لیبی را تحریم کرده ایم؛ ایران به خاطر حمایت از تروریسم مورد غضب است (۶ دی ۷۷)
۱۴- سخنگوی وزارت امورخارجه آمریکا: سیاست واشنگتن، مخالفت با اعطای اعتبارات نهادهای بین المللی به ایران است (۵ بهمن ۷۸)
۱۵- مجلس نمایندگان آمریکا با ۴۲۰ نماینده به اتفاق آرا طرح مجلس سنای آمریکا را مبنی بر تحریم کشورهایی که با ایران همکاری تسلیحاتی دارند تصویب کرد (۱۲ اسفند ۷۸)
۶۱- رئیس جمهور آمریکا تحریم نفتی سال ۱۹۹۵ را که به موجب آن شرکت های نفتی این کشور اجازه بستن قرارداد و همکاری های نفتی با ایران را ندارند، تمدید کرد. بیل کلینتون در نامه اش به نمایندگان آمریکا نوشت: سیاست ها و اعمال ایران همچنان تهدید کننده منافع ملی، سیاست خارجی و اقتصادی آمریکا است، لذا تحریم نفتی ایران باید تمدید شود (۲۴ اسفند ۷۹)
۱۷- آلبرایت وزیر امور خارجه آمریکا در شورای ایرانیان مقیم آمریکا، ایران را متهم به سرکوبگری در داخل، حمایت از تروریسم، آزارمذهبی علیه بهائیان و دستگیری ۱۳ جاسوس یهودی کرد (۱۴ فروردین ۷۹)
۱۸- آلبرایت: کنگره آمریکا در حال تهیه طرحی برای مصادره دارایی های ایران به عنوان غرامت خسارت های خود می باشد (۱۴ فروردین ۷۹)
۱۹- ایرانیان تبعیدی در آمریکا با بودجه دولت آمریکا یک شبکه ماهواره ای ۲۴ ساعته “تلویزیون ملی ایران ” برای براندازی ایران راه اندازی کردند (۲۰ فروردین ۷۹)
۲۰- جیمز روبین سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا: آمریکا بر چند نهاد ایرانی و کره شمالی تحریم هایی را اعمال خواهد کرد. آمریکا وزارت دفاع و سازمان پشتیبانی نیروهای مسلح، سازمان صنایع هوانوردی، گروه صنعتی شهید همت و گروه صنعتی صنام را در ایران مشمول اعمال تحریم های جدیدی خواهد کرد (۲۸ فروردین ۷۹)
۲۱- دخالت در امور داخلی ایران در هنگام محاکمه ۱۳ جاسوس یهودی و توقیف برخی نشریات زنجیره ای.
جیمز روبین گفت: از مقامات ایرانی می خواهیم به آزادی مطبوعات احترام بگذارند. ال گور معاون رئیس جمهور آمریکا هم گفت: محاکمه جاسوسان همانند توقیف روزنامه ها در جهت متوقف کردن اصلاحات است ما این محاکمات را با قاطعیت محکوم می کنیم (۳ خرداد ۷۹)
موارد فوق نمونه های متعددی از جنگ روانی و سیاسی است که فقط در طول سه سال از دوران اصلاحات ایران و در زمان دموکرات های آمریکا صورت گرفته است و علیرغم عقب نشینی و تجدیدنظرهای دولت ایران در مسائل سیاسی فرهنگی و سیاست خارجی؛ آمریکا همچنان چماق خود را روز به روز بزرگتر کرده است.
¤ حمایت از مطبوعات و جریان های وابسته
آمریکا در سال ۲۰۰۱ همزمان با دهه سوم انقلاب گزارش ۹۹ صفحه ای در انستیتو استراتژیک وابسته به دانشگاه جنگ نیروی زمینی آمریکا برای براندازی جمهوری اسلامی ایران را ارائه داد و کلید زد:
تا جمهوری اسلامی در ایران پابرجاست، خطرات همچنان از ناحیه اسلام و نگرش های ضدآمریکا پیش روی ما خواهد بود. ابزارهای سنتی مبارزه با ایران دوای اصلی مشکلات آمریکا خواهد بود. آمریکا باید فرهنگ اسلامی در جامعه ایران را دگرگون کند و ولایت فقیه را بی اعتبار و حذف کند. از طریق ایجاد گروه های اصلاح طلب طرفدار دموکراسی… روشنفکران ضد حکومت دینی باید تقویت گردند. مبارزه اقتصادی و نظامی علیه رژیم ایران، در نهایت با شکست مواجه خواهد شد، مگر این که از اهرم های فرهنگی نیز استفاده کامل شود. در این راستا آزادی و دموکراسی با تلقی آمریکایی، کالاهای مهمی است که باید به جوانان ایرانی فروخته شود… ما باید وسایل ارتباط جمعی خود را ایجاد کنیم. در نوامبر ۱۹۹۷ کنگره مبلغ چهارمیلیون دلار برای ایجاد رادیو ایران آزاد اختصاص داده است که زیر مجموعه رادیو اروپایی آزاد و رادیو آزادی است. مخاطبین آمریکا باید ۳۰ میلیون جوان ایرانی باشند که از زمان انقلاب تاکنون به دنیا آمده اند…
آمریکا می تواند با پخش برنامه ها نقش راهنمای مبارزات و خط دهی به تشکل ها و گروه های سیاسی را بازی کند. این طرح تلاش می کند بین مردم و جمهوری اسلامی ایران فاصله ایجاد کند و در این راه ۳۰ میلیون جوانی که بعد از انقلاب تاکنون به دنیا آمده اند و ذهنیتی که از حکومت شاه و مردم آمریکا ندارند، مخاطبین اصلی ما خواهند بود… تا از این طریق با بهره گیری از اهرم های فرهنگی، سیاسی و تبلیغاتی به دگرگونی در ایران مبادرت کند.
به همین منظور با تقویت مخالفان و گسترش شبکه های ماهواره و فارسی زبان گام اول در جهت تخریب فرهنگی و ضربه زدن به ارزش های اسلامی و انقلابی را برداشته اند. نشریه نیوزویک در مقاله ای به قلم کریستوفر دیکی می نویسد: انقلاب جدیدی در ایران در حال شکل گیری است. امروز جوانان ایرانی به یمن رادیوها و دیش های ماهواره ای از جهان خارج باخبر و با سوادترند و همه این عوامل نیرویی را برای یک انقلاب فرهنگی و سیاسی تشکیل داده است. برنامه ریزی برای ایجاد و هماهنگی میان گروه ها و احزاب مخالف قانون اساسی و ضد نظام در داخل کشور از یک طرف و ایجاد هماهنگی میان طیف های مختلف ضد انقلاب در خارج از کشور از طرف دیگر و مرتبط ساختن این دو جریان به یکدیگر و ایجاد نوعی وحدت استراتژیک میان آنها در دستور کار CIA و موساد قرار گرفت. هدف آنها برنامه ریزی برای اجرای مرحله اول طرح فروپاشی است. روزنامه نیویورک تایمز طی گزارشی فاش ساخته که سازمان سیا برای فعالیت جبهه نجات ایران به رهبری امنیتی مبلغ پنج میلیون دلار در اختیار وی قرار داده است. نظیر این کمک ها به گروه ها و جریان های مخالف نظام بسیار زیاد می باشد. به دنبال این اقدامات حمایت از نشریات و مطبوعات وابسته جهت ایجاد تشنج و تهییج افکار عمومی به خصوص قشر دانشجو در دستور کار مقامات آمریکایی قرار گرفته است.
رسانه های وابسته به آمریکا با ایجاد اغتشاش و بزرگ نمایی آن جو متشنجی را در جامعه به راه انداختند که نمونه بارز این اقدام را می توان حوادث ۱۸ تا ۲۳ تیر ۱۳۷۸ نام برد. در زیر دیدگاه و نظرات بعضی از مخالفان نظام در خصوص ضرورت گسترش نشریات در جهت ضربه زدن به نظام ذکر می گردد. برای براندازی نظام جمهوری اسلامی باید محافل و فعالیت های فرهنگی را تقویت و سازماندهی کرد. هر کس می تواند نشریه ای بگیرد و از این تریبون به مبارزه برخیزد. برای مقابله با نظام بهترین روش نوشتن و نشر کتب فرهنگی، علمی و تاریخی است. این حرکت لزوما باید به صورت منسجم و آرام و تدریجی صورت گیرد “و هرمان دیفندل ” سردبیر کانون بین المللی نویسندگان اعلام می کند که به نظر ما کافی است که یک سازمان یگانه نویسندگان ایرانی را شکل بدهد بدون آنکه نویسندگان عضو الزاما هم نظر باشند. این شکل یگانه آلترنایتو برای فعالیت فرهنگی است و اگر از دست ما در این زمینه کاری ساخته است آماده ایم تا همه امکانات و توانمان را در اختیار شما قرار بدهیم، به طور خلاصه می توان اهداف آمریکا از ترویج و گسترش نشریات وابسته و حمایت مالی از آنان را به شرح زیر برشمرد:
تضعیف قانون اساسی، تضعیف نهادهای امنیتی، قضایی و انتظامی، تطهیر دشمنان خارجی و داخلی، تخریب فرهنگ ملی : مذهبی، تهاجم به اسلام و ارزش های اعتقادی، اشاعه و ترویج فرهنگ غربی، بی اعتبار کردن شخصیت های مستقل و دلسوز، حذف نیروهای مومن و کارآمد از صحنه با ترور شخصیت، بزرگ نمایی و مطرح ساختن عناصر و جریان های مرتبط با آمریکا و اسرائیل، ایجاد چتر حمایتی در عرصه تبلیغات برای ضد انقلاب و مخالفان قانون اساسی، قرار دادن دین در برابر آزادی و نفی حکومت مبتنی بر مردم سالاری دینی و اشاعه و ترویج فساد و تهاجم فرهنگی و سیاسی.

¤ القای ناکارآمدی جمهوری اسلامی
آمریکا و دستگاه های تبلیغاتی آن در سه دهه گذشته همواره کوشیده اند تجربه انقلاب اسلامی را ناکارآمد معرفی کنند و با شانتاژ های تبلیغاتی درصدد بوده اند که به مردم ایران و آزادیخواهان جهان بگویند که انقلاب اسلامی نتوانسته است نیازهای مردم را پاسخ دهد. رسانه های غرب درصدد بوده اند که چنین القا کنند که دین یک امر عبادی، شخصی و رابطه بنده با خدا است و نباید از آن انتظار مدیریت و حکومت در یک جامعه مدرن را داشت.
برخی محورهای القایی رسانه های غربی از این قرار است:
۱-بزرگ نمایی برخی از کاستی ها و نابسامانی ها که لازمه هر حرکت و تحول بنیادین و به خصوص انقلاب اسلامی است.
۲-تخطئه کردن نظام اسلامی به دلیل نارسایی هایی که به دست عوامل دشمن به وجود آمده است.
۳-نادیده انگاشتن دستاوردهای عظیم انقلاب به ویژه استقلال سیاسی و فرهنگی
۴-تعمیم عملکرد نامطلوب و غیرقابل دفاع برخی از مدیران و مسئولان لغزیده در دام دنیاطلبی به کلیت انقلاب و مسئولان نظام
۵- بالا بردن سطح توقعات مردم و ناراضى کردن آنان از وضعیت موجود و سیاه جلوه دادن نظام جمهورى اسلامى در خدمت رسانى به مردم
۶- تحلیل هاى منحرف کننده و مغالطه آمیز از حوادث و رویدادهاى طبیعى و انتساب آن به عملکرد انقلاب مانند؛ سیل، زلزله و حتى خشکسالى
۷- مقایسه هاى سطحى و غلط بین ایران اسلامى و برخى کشورهایى که به صورت فانتزى رشد رفاهى داشته اند بدون در نظر گرفتن حجم فعالیت هاى زیرساختى که به دست ایرانى ساخته شده است .
۸- در مقابل هم قرار دادن فرهنگ ملى و فرهنگ اسلامى و تبلیغ عدم همزیستى این دو
۹- تبلیغ ایران به عنوان یک کشور منزوى که توان تامین احتیاجات مردم را ندارد و گریزان کردن از اندیشه ایرانى گرایى
۱۰- القاى عدم امکان استقلال سیاسى، اقتصادى و فرهنگى در شرایطى که جهان به سمت جهانى شدن و دهکده جهانى به پیش مى رود.
¤ اتهام زنی در خصوص فعالیت های صلح آمیز هسته ای
حادثه انفجار برج های دوقلوی آمریکا شرایط بین المللی را برای فعالیت های هسته ای ایران بسیار سخت کرد. کاخ سفید به این حادثه به عنوان یک فرصت نگاه کرد و با کمک منافقین به پرونده سازی علیه نظام جمهوری اسلامی در زمینه مسائل هسته ای پرداخت. متعاقب مسائل فوق، بوش در سخنرانی معروف خود در ۱۰ بهمن ۱۳۸۱ در اجلاس سالانه منظور رفع بدگمانی ها
۲-به پیش رفتن گام به گام جهت دستیابی به بمب اتم در مسیر عراق و استفاده از یک راکتور وارداتی کوچک جهت تولید مقادیر آزمایشگاهی پلوتونیوم و به عنوان دومین سوخت اصلی بمب هسته ای، در سلول های داغ
۳-وارد نمودن هگزا فلوراید اورانیوم در سانتریفیوژهای گازی بدون اعلام اولیه به آژانس با توجیه تولید ۶۰۰ مگاوات برق. این ماده یک عنصر شش بعدی گاز اتم است که در اثر ترکیبات معدنی و گاز به وجود می آید و به عنوان یک مرحله مهم در غنی سازی اورانیوم برای مصارف نظامی به کار می رود.
۴-پرتوافکنی بر نمونه های فلز بیسموت در راستای تولید پلوتونیوم ۲۱۰ که همراه با بریلیوم به عنوان آغازگر در سلاح های هسته ای قدیمی به کار گرفته می شود در حالی که صرفه اقتصادی آن برای استفاده در کاربردهای غیرنظامی بسیار محدود می باشد و این نشانه وجود یک برنامه تولید سلاح های هسته ای در مراحل اولیه آن است.
۵-مشکوک بودن درخواست اورانیوم غنی شده بیشتری از فدراسیون روسیه جهت سوخت راکتورهای ایران در حالی که تامین نیازهای انرژی در ایران از نفت تامین می شود.
۶-وارد نمودن ابهاماتی درباره غنی سازی توسط لیزر
۷-کشف آثار اورانیوم بسیار غنی شده ۲۳۵ تا ۳۶ درصد در یک کارگاه در ایران فراتر از آنچه برای استفاده در راکتورهای آب سبک غیرنظامی لازم است (اورانیوم طبیعی برای این غنی سازی می شود که غلظت اورانیوم ۲۳۵ به ۳ تا ۵ درصد افزایش یابد تا بتوان به عنوان سوخت در راکتورهای آب سبک استفاده کرد. عموما اورانیوم لازم برای تولید سلاح های هسته ای را تا بیش از ۹۰ درصد غنی سازی می کنند با این حال اورانیومی که بیش از ۲۰ درصد غنی سازی شود در تولید سلاح کاربرد خواهد داشت) برخلاف ادعای جمهوری اسلامی ایران که آثار اورانیوم بسیار غنی شده را ناشی از آلودگی تجهیزات وارداتی می داند.
۸-آلوده بودن قطعات به انواع متفاوتی از اورانیوم غنی شده، در کالای سانتریفیوژهای وارداتی و تفاوت نوع آلودگی در قطعات موجود در شرکت کالای الکتریک نطنز
۹-سانتریفیوژهای استفاده شده در ایران از نسل دهه ۵۰ بوده و صددرصد غیر اقتصادی است و اگر ایران سوخت هسته ای می خواهد دلیلی ندارد که برنامه غنی سازی غیراقتصادی داشته باشد.
۱۰- کشف طرح های فنی سانتریفیوژهای p2 مشابه یافته های آژانس در لیبی که به اطلاع آژانس نرسیده بود.
۱۱- مخفی نمودن و عدم گزارش به آژانس در مورد بسیاری از اجزای چرخه سوخت هسته ای و آزمایش های تجزیه پلوتونیوم
۱۲- دستیابی جمهوری اسلامی ایران به سلاح هسته ای در اواخر سال ۲۰۰۵ یا نیمه اول ۲۰۰۶ میلادی
۱۳- واقع شدن ۷ کارگاه در تاسیسات نظامی در مجموع ۱۳ کارگاهی که در ایران دستگاه های گریز از مرکز به منظور غنی سازی اورانیوم می سازد.
۱۴- تناقض در اطلاعات ارائه شده در مورد اطلاعات ساخت داخل و یا خرید خارجی دستگاه های گریز از مرکز p2
15- مشکوک بودن خرید ۱۵۰ قطعه مغناطیسی و سفارش خرید ۴ هزار قطعه مغناطیس دستگاه گریز از مرکز p2 از طریق یک شرکت خصوصی از واسطه اروپایی که قاعدتا برای تجهیز ۲ هزار دستگاه گریز از مرکز p2 کفایت می کند و همچنین تقاضای دریافت بیشتر در ازای قیمت پایین تر تنها پس از ۱۰ روز از ارسال اطلاعیه خود به آژانس
۱۶- ادامه یافتن فعالیت غنی سازی اورانیوم در سه مرکز خصوصی وابسته به یک مجتمع نظامی : صنعتی در حالی که ایران رسما تمام فعالیت های غنی سازی اورانیوم را متوقف کرده است.
۱۷- عدم همکاری کامل، به موقع و فعالانه
۱۸- مشکوک بودن تاخیرهایی که ایران در فراهم نمودن بازرسی های ماه مارس گذشته انجام داده بود.
۱۹- عدم ارائه تصویر کامل از برنامه های هسته ای خود در ماه اکتبر
۲۰- تعلق منشأ اورانیوم غنی شده کشف شده در شرکت کالای الکتریک در پاییز سال گذشته به روسیه و مربوط به زیر دریایی های اتمی آن نه پاکستان
همه تهاجمات و دروغ پراکنی های فوق در حالی صورت گرفته است که آژانس بین المللی انرژی اتمی ۱۴ گزارش را در مورد صلح آمیز بودن برنامه هسته ای ایران منتشر کرده است که آخرین آن در اول آذر گذشته بود.
*نکته پایانى
پیروزى هاى بى شائبه جمهورى اسلامى ایران اکنون علیرغم دشمنى هاى آمریکا روز به روز گسترده تر و عمیق تر می شود.
گیتس که اکنون وزارت دفاع دولت اوباما را برعهده دارد در اولین موضعگیری خود از نفوذ فزاینده جمهوری اسلامی ایران در حیات خلوت آمریکا یعنی کشورهای آمریکای لاتین اظهار نگرانی کرد. این نگرانی او در حالی است که هنگامی که وی در دهه ۹۰ میلادی مسئول سازمان سیا بود هر روز به کارمندان سیا گوشزد می کرد که ایرانی معتدل کسی است که با گلوله کشته شده باشد و امروز به این نتیجه رسیده اند که ایران در حال تکثیر است؛ غزه ایرانی شده است و با گلوله هم کشته نشد، لبنان رنگ ایرانی گرفته است، عراق، سوریه، افغانستان و… شاید تنها جمله ای که می توان گفت این است که ایران دیگر یک کشور فقط در خاورمیانه نیست بلکه اندیشه ای است به پهنای جهانی که دیگر توان خفه کردن وحتی مسدود و محدود کردن آن وجود ندارد و این با تجربه سه دهه جنگ نظامی و تبلیغی که علیه آن صورت گرفته است حاصل شده.