فاتح فتح مبين
در سال 1323 در شهرستان درگز در استان خراسان ديده به جهان گشود. او پس از اتمام تحصيلات ابتدايى و دبيرستان وارد دانشکده افسرى و در سال 1346 موفق به اخذ دانشنامه ليسانس از اين دانشکده شد.
صياد شيرازى از معدود نظاميانى بود که از بدو ورود خود به ارتش طاغوت در زمان رژيم شاهنشاهى سعى مىکرد براساس اعتقاد مذهبى خود عمل کرده و در ماههاى اوجگيرى نهضت اسلامى مردم ايران، تلاش مىکرد با پيروى از ديدگاههاى حضرت امام خميني(ره) در مسير حرکت انقلابى مردم ايران قرار گيرد. او در آن هنگام از افسرانى بود که در مرکز توپخانه اصفهان، مشغول به کار بود. در اين مرکز تلاش مىکرد افکار انقلابى را در بين همکاران خود مطرح و آنها را به همسو شدن با مردم دعوت کند.
بلافاصله بعد از پيروزى انقلاب اسلامى صياد تمام توان خويش را براى ايفاى نقش موثر در ارتش جمهورى ايران به کار بست. در آن زمان که ساختار کشور از رژيم شاهنشاهى به نظام جمهورى اسلامى تغيير يافت، نياز داشت با رويکرد جديدى به مجموعه ارتش نگاه کرد و از اين روى وجود نظاميانى همچون صياد شيرازى در بدنه ارتش اهميت زيادى مىيافت تا بتوانند به جهتگيرى ارتش به سمت خواستههاى مردم و ماموريتهاى متفاوت با دوران رژيم گذشته کمک کنند. انقلاب اسلامى ايران که با وحدت کلمه مردم و رهبرى الهى و بدون هيچگونه وابستگى و ارتباط با قدرتهاى بزرگ حاکم بر جهان و با شعار فراگير “نه شرقى نه غربى جمهورى اسلامي” پا به عرصه وجود نهاده بود موجب تغيير توازن قوا در منطقه حساس خاورميانه شد. از اينرو برخى کشورهاى بزرگ و قدرتمند مانند آمريکا و انگليس که منافع خود در ايران را از دست داده بودند نمىتوانستند يک حکومت مستقل در ژئوپليتيک حساس مانندايران را تحمل کنند بنابراين تلاش کردند با برخورد با اين نظام نوپا به اشتراک و وحدت منافع دست يابند و تمامى ترفندها و تجارب استعمارى خود را در نطفه خفه ساختن انقلاب اسلامى بهکار گيرند. در اين زمان که رژيم بعثى عراق هم نگران گسترش يافتن افکار انقلاب اسلامى در ميان مردم آن کشور بود و از سوى ديگر کينه شديدى از ايرانيان در سينه داشت، سعى کرد با استفاده از تشکيل گروههايى همچون احزاب دموکرات و کومله، سرزمين کردستان را آماج حملهها و تهاجمهاى مسلحانه و کشت وکشتار بىرحمانه خود قرار دهد. در چنين شرايطى شهيد صياد شيرازى از جمله فرماندهان ارتشى بود که با اعتقاد کامل به مقابله با چنين برنامهاى در کنار سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، در کردستان حضور يافت. در آن هنگام بسيارى از گروههاى به ظاهر سياسى مانند منافقين سعى داشتند تا ارتش را از مقابله با تحرکات ضدانقلاب در استانهاى مرزى کشور برکنار نگه دارند. صياد شيرازى با درک عميق از ريشههاى خارجى حوادث کردستان در کنار شهيدان بزرگى همچون بروجردى و شهيد ناصر کاظمى و ساير فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامى در کردستان حضورى فعال يافت و موفق شد با فرهنگ بسيجى و با کمک سپاه به مقابله با گروههاى بىريشه ضدانقلاب بپردازد.
او عميقا معتقد بود با فرهنگ و روحيه بسيجى که هديه بزرگ امام(ره) به ملت سلحشور ايران بود، مىتوان با دشمنان خارجى و ايادى زبون داخلى آنان جنگيد و به همين دليل بود که او در رفتار و گفتار خود چنين روحيهاى را بروز مىداد و از اينرو نزد اطرافيان خود محبوبيت خوبى کسب کرده بود.
او که ابتدا از سوى رئيس جمهور وقت، بنىصدر مورد تشويق قرارگرفته بود وقتى که ديدگاههاى متفاوتى درباره چگونگى برچيدن فتنه گروههاى مسلح در کردستان را از خود بروز داد از سوى بنىصدر غيرقابل تحمل شد و همين مسئله باعث گرديد تا صياد از ارتش برکنارشود و براى مدت چهار ماه بنا به دعوت سپاه در ستاد مرکزى سپاه مستقر شده و به همکارى آموزشى با سپاه پاسداران انقلاب اسلامى بپردازد.
در تابستان سال 1360 پس از برکنارى و عزل بنىصدر از فرماندهى کل قوا بر تحرک نيروهاى نظامى در جبهههاى جنگ بهطور چشمگيرى افزوده شد و راه براى فعاليت و ايفاى نقش افرادى همچون صياد شيرازى گشوده شد. در اين زمان صياد از سوى شهيد محمدعلى رجايى به ارتش فراخوانده شد و با اعطاى دو درجه به وى به فرماندهى همزمان دو لشکر 64 اروميه و 28 سنندج منصوب شد و عملا فرماندهى يگانهاى ارتش در شمال غرب کشور را بر عهده گرفت. در طول مدت حدود يک ماه و نيمى که او در شهر اروميه مستقر شد، سعى داشت با سپاه پاسداران انقلاب اسلامى ارتباط نزديکى برقرار کرده و از اين طريق ارتش را در کمک به سپاه براى برچيدن بساط گروههاى مسلحى که از طرف صدام حمايت مىشدند، بهکار گيرد. در اين زمان سردار شهيد مهندس مهدى باکرى فرماندهى عمليات سپاه استان آذربايجان غربى را بر عهده داشت و سپاه اروميه طرحى را براى بيرون راندن گروههاى مسلح غيرقانونى تهيه کرده بود و برنامهريزىهاى لازم را هم براى انجام عمليات گستردهاى عليه احزاب مسلح موردحمايت رژيم بعثى صدام انجام داده بود، بنابراين در تابستان سال 1360 سپاه آذربايجان غربى موفق شد با همکارى نيروهاى محلى کرد و همدلى و حضور برادران لشکر 64 و ناحيه ژاندارمرى آذربايجان غربي، شهر اشنويه را از دست حزب دموکرات خارج کرده و آن را آزاد سازد. در اين هنگام صياد شيرازى که علاقه زيادى به حضور در صحنههاى عملياتى داشت، به همراه شهيد آبشناسان و شهيد مهدى باکرى در معيت فرمانده سپاه اروميه از آن شهر آزادشده بازديد به عمل آوردند و مطمئن شدند همدلى نيروهاى مسلح مىتواند موفقيتهاى عظيمى را به همراه آورد.
در 30 شهريور سال 1360 و درست يکسال پس از آغاز جنگ تحميلي، صيادشيرازى از سوى فرمانده معظم کل قوا، حضرت امام خميني(ره) به فرماندهى نيروى زمينى ارتش منصوب شد. او بلافاصله از اروميه راهى تهران و سپس جبهههاى جنوب گرديد و در اين منصب در عملياتهاى پيروزمند ثامنالائمه، طريقالقدس، فتح المبين و بيتالمقدس حضور داشت. ياد فاتح بزرگ فتحالمبين و بيتالمقدس فراموشناشدنى است چرا که فتحالمبين و بيتالمقدس از يادنرفتنى است. عملياتى که سرنوشت جبهههاى اسلام عليه کفر را به پيروزى رقم زد و مسير و روند جنگ تحميلى را در مسير پيروزى ارتش اسلام قرار داد.
در دوران 5 سالى که او اين سمت را بر عهده داشت تلاش کرد سازمان موجود ارتش را به يک سازمان فعال که با فرهنگ اسلامى انقلاب تطابق داشته باشد سوق دهد. به همين جهت از فکر ايجاد قرارگاههاى مشترک عملياتى با سپاه پاسداران انقلاب اسلامى استقبال کرد. نام قرارگاه کربلا براى همکارى مشترک ارتش و سپاه انتخاب شد و صيادشيرازى هميشه از آن بهعنوان يک “ترکيب مقدس” ياد مىکرد. در اين قرارگاه فکر و ابتکارات و روحيات برادران سپاهى با فکر و دانش نظامى برادران ارتشى با هم مطرح شده و در نهايت يک سلسله عمليات موفق با عنوان کربلاى 1 تا کربلاى 12 طراحى و با اجراى آنها دشمن از سرزمينهاى اشغالى عقب رانده شد. شهيد صيادشيرازى براى تقويت ستاد طراحى قرارگاه کربلا، دانشکده فرماندهى و ستاد ارتش را تعطيل و استادان آن را براى طرحريزى عمليات به جبهه جنوب فراخواند. بنابراين براى برنامهريزى براى هر عملياتى ابتدا از سوى طراحان ارتش و سپاه طرحهاى جداگانهاى تهيه مىشد و آنگاه در قرارگاه مشترک کربلا، اين طرحها مورد بحث و بررسى قرار مىگرفت و طرح نهايى که طرح قرارگاه کربلا بود يعنى ارتش و سپاه بر محتواى آن توافق داشتند به مرحله اجرا در مىآمد.
در 18 ارديبهشت 1366 با پيشنهاد رئيس شوراى عالى دفاع و موافقت امام خميني(ره) به درجه سرتيپى ارتقاى مقام يافت. در مهرماه سال 1368 به درخواست رئيس ستادفرماندهى کل نيروهاى مسلح و موافقت مقام معظم رهبرى و فرماندهى کل قوا به سمت معاونت بازرسى ستاد فرماندهى کل نيروهاى مسلح منصوب شد.
امير شجاع سپاه اسلام در شهريورماه 1372 با حکم فرماندهى معظم کل قوا به سمت جانشين رئيس ستاد کل نيروهاى مسلح منصوب گشت. تيمسار سرتيپ صياد شيرازى در 16 فروردين 1378 همزمان با عيدخجسته غدير با حکم مقام معظم فرماندهى کل قوا به درجه سرلشکرى نايل آمد.
عمر با برکت او در عرصه نبرد فرهنگى و نظامى سپرى شد. سالها در هر نماز و نيمههاى شب از خداوند رستگارى و شهادت را طلب مىکرد، همواره در مسيرى گام بر مىداشت و فعاليت مىکرد که ضمن ثمربخش بودن تلاش بىپايانش آثار مفيد و ارزشمند زحماتش جاودانه باقى بماند. او هرگز به لذات و زر و زيورهاى دنيا و سرگرمىهاى زودگذر آن دل نمىبست و کليه اعمالش در جهت رضاى خدا بود.
سينه ستبر تاريخ مالامال از خاطرات حيات وممات مردان مردى است که روحشان فراتر از زمان و عرصه فراخ زمين تنگتر از قلب سرشار از عشقشان بوده است. عشق به يگانه هستىبخش که اشتياق لقائش آرام از جسم و جان آنها گرفته و سر سودايىشان را همواره بر آستان داشته است.
بانگ جرس به گوش مىرسد و پرستويى ديگر عزم کوچ کرده است. باز هم شقايقى بدرقه شد. باز هم در شهادت باز شد و شهيد ديگري. در چنين روزى باز تهران از بوى عطر لاله پر شد.
مردى از قبيله خورشيد بال گشود تا بيکرانها، هم او که عمرى را با شهيدان گذرانده بود، حال نداى تمامى آن شهيدانى را که صدايش مىکردند امروز پاسخ گفت. اين بار دست خدا گلى چيد که به بودنش عادت کرده بوديم، از او که بوى شهدا را استشمام مىکرديم.
امير کمنظير ارتش اسلام، سپهبد على صيادشيرازى يکى از پروبال سوختگان وصال نور است که لباس زيباى شهادت زيبنده قامتش و کمترين مزد اخلاص، فداکاري، ايثار و پروانگى اوست. سردار سرافراز جبهه توحيد و بسيجى آشناى جبهههاى افتخار و شرف و نور اين جهادگر عرصههاى پيکار و شير بيشه شجاعت، ايثار و عاشق بىقرار، اسوه اخلاص و استقامت با صدق و صفا، پس از عمرى جهاد خالصانه و جانبازى در خطوط مقدم دفاع از اسلام و ولايت با پيکر خونين و چهره رنگين به ديار معشوق شتافت و شهيد شاهد جوار قرب حق گرديد.
صياد لحظههاى عشق و ايثار، بسيجىوار از همان روزهاى آغازين پيروزى شکوهمند انقلاب خونبار اسلامى سينهاش را در مقابل جبهه نفاق و تزوير و ترور سپر کرد و با خون دل و عرق جبين به پاسدارى از حرمت خون شهيدان سرافراز انقلاب سفر عشق را آغاز نمود. بازى روزگار اينگونه بود که از ميان آن همه خاک و خون در جبهههاى حق عليه باطل بگذرد و اينجا در تهران غريبانهتر از غريبانگان دشت کربلا به دست منافقين به درجه رفيع شهادت نايل شود.
روح بلند و سرفرازش صبح روز 21 فروردين ماه 1378 در سن 55 سالگى به آسمانها پر کشيد و به آرزوى ديرينه خويش که همانا شهادت در راه معبود و وصال معشوق بود نايل گشت. بوسه بر تابوت حامل پيکر مطهر آن شهيد والامقام توسط قلب تپنده امت اسلام، رهبر معظم انقلاب اسلامى حضرت آيتالله العظمى خامنهاى (مدظله العالي) اوج تجليل از مقام شامخ اين شهيد عاشق و سردار عشق و تمام شهيدان گلگونکفن انقلاب اسلامى و دوران دفاع مقدس است که آرى نيز امام شهيدان خمينى کبير بر بازوان پرتوان و دشمنشکن آنان بوسه مىزد.
انگار همين ديروز خيابان شهيد قدوسى و خيابانهاى منتهى به ستاد کل نيروهاى مسلح صحنه وداع ملت با سردارى بود که مردم، او را در دلهايشان جاى داده بودند. شهر شهيدان، تهران در فراق شهيد صياد شيرازى يکپارچه شور و اشتياق و وفادارى بود و مردم اعم از زن و مرد، پير و جوان و کوچک و بزرگ در اين وداع باشکوه شرکت کردند.
و اما بهشت زهرا، قطعه 29 محل دفن فرماندهان شهيد نيروى هوايى در سال 78 شاهد حضور بسيارى از همرزمان شهيد صيادشيرازى و پرسنل نيروهاى نظامى وانتظامى بود که در فقدان فرمانده دلاور خود عزادارى مىکردند.