فرزندی که امام به او می گفت کودتاچی

مطلبی را که در ادامه می خوانید گفتگویی است که با خانم دکتر سیده زهرا مصطفوی خمینی صورت گرفته است که بانوی برگزیده کشور در سال 90 و مدیر گروه کلام و فلسفه دانشکده الهیات دانشگاه تهران و دبیرکل جمعیت زنان ایران و دبیرکل اتحادیه بین المللی سازمان های غیردولتی حامی فلسطین و رئیس جمعیت ایرانی دفاع از ملت فلسطین هستند. از ایشان مقالات گوناگونی هم منتشر شده است.

***

در فضای گرم و صمیمانه منزل دکتر سیده زهرا مصطفوی خمینی هستیم که بانوی برگزیده کشور در سال 90 هستند و مدیر گروه کلام و فلسفه دانشکده الهیات دانشگاه تهران و دبیرکل جمعیت زنان ایران و دبیرکل اتحادیه بین المللی سازمان های غیردولتی حامی فلسطی ن و رئیس جمعیت ایرانی دفاع از ملت فلسطین هستند. از خانم دکتر مقالات گوناگونی هم منتشر شده است در  برنامه صدای خاطره با افکار واندیشه های خانم مصطفوی آشنا می شویم.
 خدمت شما عرض سلام دارم و امیدوارم توفیقات بیشتری بدهد به خدمت به کشور و اسلام و مستضعفین جهان.
 نظرتان در رابطه با جایگاه سیاسی زنان در جامعه امروز ایران چیست ؟
 دیدگاه من شبیه دیدگاه حضرت امام است من واقعا بین زن و مرد فرق نمی گذارم از جوانی این خصوصیت را داشتیم یک وقتی به من گفتند که نگاه کردن به صورت مرد حرام است. دیدن با نگاه کردن فرق می کند. من می رفتم روضه حدود 14 سالم بودم و به امام گفتم که من اگر به صورت آقا نگاه نکنم حرفهایش را نمی فهمم گفتند: کجا می روی گفتنم: مسجدی که خودشان درس می دادند . گفتند: آقایی که روضه  می خواندند عمامه اش سفید است یا سیاه؟ کمی فکر کردم گفتم: نمی دانم . گفتند اشکال ندارد. نگاه کردن و دیدن فرق می کند نگاه آن است که عمدا نگاه کنیم. نگاه کردن در برخورد اول اشکالی ندارد ولی اگر برگردید دوباره به طرف مقابل نگاه کنید این اشکال شرعی دارد.
 بحث جایگاه سیاسی جامعه زنان را می فرمودید؟
 من یک جمعیتی را تشکیل داده بودم و خانم ها را برای مجلس کاندید کرده بودم و هیأت های مختلفی را برای صحبت ها و سخنرانی ها و سمینارهای مختلف در ایران و خارج از کشور فرستادم و معتقدم که فرقی بین زنان و مردان وجود ندارد  در رهبری و ریاست جمهوری اش هم همین را می گویم. فقط زنان چون فقیه نیستند ممکن است در فقه چیزی باشد که خانم ها رهبر نشوند.
 در چه سالی ازدواج کردید ؟
 در سال 1340 . من 5 خواستگار داشتم چون خیلی شیطون بودم و خیلی معتقد به کارهای خودم بودم و اعتقاد قلبی داشتم به کار خودم و دلیل و برهان می آوردم که با کی ازدواج کنم. آن زمان امام خیلی ها را پسندیدند و من گفتم موافق نیستم و آخر گفتند که چرا نمی خواهی ازدواج کنی؟ من گفتم که با چه گروهی نمی خواهم ازدواج کنم. ولی زمانی که بروجردی آمده بود چون پدرش از دوستان خیلی صمیمی پدر بود و امام وقتی که قم آمدند اولین نفری که با هم دوست بودند پدر بروجردی بودند. به نقل از خود آقای بروجردی می گویم زمانی پدر آقای بروجردی در حرم روبروی صحن بودند تا همسر من را صدا کردند که سوالی را بپرسند محمود گفته می دانم می خواهید چی بگید گفته از کجا می دانی گفته شما می خواهید بگویید که می خواهید بروم خواستگاری دختر حاج آقا روح ا... ؟ بله گفتند خب برو همین را می خواستم بپرسم. بعد آمدند به شوهر خواهرم آقای اشراقی گفتند که بیایند خواستگاری. آقای اشراقی گفته بودند که شما پنجمی هستید چهار نفر جلوتر از شما هستند اگر آن چهار نفر رفتند کنار بعد من مطرح می کنم و همسرم گفته که من به شما می گویم که آن چهار نفر را کنار بگذارید و خود من هم آن چهار نفر را مناسب نمی دیدم.
 حضرت امام به شما کودتاچی می گفتند چرا؟
 همیشه نمی گفتند ولی علتش این بود که در منزل ما امام آبگوشت دوست داشتند و بیشتر ناهارها غذا آبگوشت بود و من آبگوشت دوست نداشتم و چند وقتی که گذشت یک روزی گوشت کوبیده در دست من بود و امام هم وضو گرفته بودند و می آمدند بالا در منزل قم. من ناراحت بودم از اینکه باید آبگوشت بخورم و گوشت کوبیده را پرت کردم گوشت کوبیده به دیوار چسبید و بشقاب پرت شد و به امام گفتم چه دلیلی دارد شما که بزرگتر هستید و ما همیشه باید آبگوشت بخوریم ما چند نفریم در منزل خب همه نظر بدهند که هر روز ناهار چی بخوریم. ایشان هیچ چیزی به من نگفتند و بعد به مادرم گفته بودند که هر روز بچه ها را جمع کن و هر روز غذا را به سلیقه یک نفر انتخاب کن. خب این عدالت بود و من از بچگی منطقی بودم و بعد به من گفتند که تو کودتا کردی و مادرم به من گفتند که حاج آقا به شما می گویند کودتاچی.
در بحث ازدواج حضرت امام به شما فرمودند که من  می دانم  تو در منزل محمود راحت خواهی بود نکته خاصی از دکتر بروجردی دیده بودند.
 نه ؛ جواب من بود . یک خواستگاری داشتم که از تهران آمده بود و ظاهرش را دیده بودم خوب بود و از نظر اداری هم خوب بود. همان موقع امام به من گفتند که این هست و بروجردی هم هست و من گفتم که اگر قرار است شوهر کنم خوب این یکی بهتر است و خیلی امتیاز داشتند و گفتند بسیار خوب اگر خودت می خواهی عیبی ندارد و قبول کردند. ولی امام به مهر خیلی اعتقاد داشتند و متأسفانه مهری که در حد توان مرد باشد برای دادن و به همین دلیل هم عروس هایشان را مهرشان را دادند از منزلی که زندگی می کردند یک دانگ مهر برای عروس بزرگشان و بعد هم پولش را دادند و عروسشان خانه گرفت و اجاره داد و یک دانگ هم برای خانم احمد آقا که او گفت من نمی خواهم و  بعد از اینکه ایشان فوت کردند خانه تقسیم شد. گفتم که چرا شما آن را ترجیح می دهید بر این در حالیکه این از نظر ظاهر بهتر است. گفتند که من اطمینان دارم که تو در منزل او راحت زندگی می کنی. و عجیب حرفشان صادق بود در اوایل هم خیلی مشکل داشتیم ولی واقعا من راحت بودم چرا که بروجردی  می گفت من همین هستم و نمی توانم از دیوار خانه کسی هم بالا بروم . تا آخر هم پول دست من بود و هیچ کاری نداشت . مهر من خانه بود که بعد از فوت پدرشوهرم به من دادند و از منزلی که امام در قم داشتند هم خانه را گرفتم برای پسرم . مهریه من سه دانگ منزل پدری آقای بروجردی بود. چون پدرش می دانست که امام حتما می گفتند که باید زمین باشد چون امام پول قبول نمی کردند و چون پسرشان نداشت پدر از خودش مهر کرد.
 با توجه به اینکه ایشان مدتی سفیر کشورمان در فنلاند بودند شما همراه ایشان بودید؟
بله متأسفانه از نظر دانشگاهی خودم هم ضربه دیدم ولی قبول کرده بودیم و ناچار بودیم و علت قبولی من هم این بود که خیلی به ایشان پیشنهاد داده بودند برای سفارت.
چی شد که قبول کردید؟
بعد از فوت احمد که خیلی بیشتر از خواهر و برادر احساس علاقه می کردیم و من خیلی حالم بد بود و یک شب آمد گفت که پیشنهاد فنلاند را دادند و گفتم هر کجا که پیشنهاد دادند قبول کن من دیگر نمی خواهم در تهران بمانم.
 از فنلاند و خاطراتش بگویید؟


 من چادر داشتم و در ابتدا هم که وارد شدیم سالگرد پیروزی مان قرار بود جشن بگیریم. همه جا که جشن می گرفتند زن و مرد با هم بودند. من موافقت نکردم و شب بیست و دوم بهمن خانم ها را دعوت کردم و روز بعد آقایان را دعوت کردیم.  شبی که خانم ها آمدند من 7 – 8 دقیقه ای صحبت کردم و گفتم ما مسلمان ها برای زن ها خیلی ارزش قائلیم و از آن طرف اسلام گفته که باید پوشش داشته باشیم و این دور از انصاف است که ما وقتی یک جشنی می گیریم و باید شادی کنیم خانم های ما با حجاب باشند و بهشان سخت بگذرد و به همین دلیل من آقایان را جدا کردم برای اینکه نشان دهم که شخصیت زن در ایران چقدر محترم است و خیلی هم خوششان آمد که یک مجلس جدا گرفتیم و با اینکه من دعوت کرده بودم نه بروجردی ولی سفیر آمد وزیر آمد . همگی آمدند و چقدر تشویق کردند برای اینکه شخصیت می دهیم به زن. ولی همه جا من با چادر می رفتم. تا وقتی که می خواستیم برویم پیش رئیس جمهور. از سفارت خانه برای من پیغام می آمد که آیا می خواهید با چادر بروید؟ چندین بار این پیغام آمد. و وقتی هم که وارد شدیم دو تا دوتا حرکت می کردیم وقتی که می خواستیم برویم برای دست دادن. من با هیچ مردی دست نمی دادم. ولی با رئیس جمهور نمی دانستم . من با بروجردی قرارمان این بود که تو روبروی آقا بایست و من روبروی خانم. من به خانم که دست دادم سرم را می اندازم پایین و می روم و شما هم که با آقا دست دادید سرتان را بندازید و بیایید. همین کار را هم کردیم و دوستانی که نیامده بودند ضبط کرده بودند و وقتی ضبط را دیدم و ترجمه کردند  که این هم چادر همانطور که از دور پیدا شدیم بلندگو گفت این هم چادر لباس ایران.



 شما اشاره کردید نظر امام نسبت به عرف نظر مساعدی بود و خود شما هم می توانستید بدون چادر و با مانتو و فلسفه حجاب را رعایت کنید نه اینکه چادر سرتان باشد؟
دکتر: در فنلاند اینطور نبود که غریبی باشم که هیچ کس من را نبیند تمام ایرانی ها می آمدند و می رفتند من را می دیدند و این را نمی پسندیدند که دختر امام ولو در کشور غریب چادر را بردارد. مسئله دوم اینکه به من بر می خورد که من بخواهم به خاطر دیگری لباسم را عوض کنم. همین لباسی که چهار سال تنم بود و جلساتی که می رفتم با همان می رفتم یک سوالی ممکن است برای بعضی ها پیش بیاید و آن اینکه چرا شما از خارج که می آیند مقیدشان می کنید که حجاب اسلامی داشته باشند اگر شما به خاطر دیگران دوست ندارید تغییر لباس بدهید آیا انصاف است که دیگری که می آید حجاب اسلامی داشته باشد. ما قانون مان است نه تنها قانون عرفی بلکه قانون شرعی مان است که زن باید حجاب داشته باشید و این فرق خیلی فرق می کند مثلا رسم یک بیمارستان این است که روپوش سفید بپوشند حالا دو نفر هم لباس آبی بپوشند مشکلی پیش نمی آید . قانون ایران این است که حجاب باید باشد چرا سرچشمه گرفته از ایمان و اعتقاد ایمانی ما. نه سرچشمه گرفته باشد از هوا و هوس ما . رسم و رسوم نیست. به همین دلیل ما نمی گوییم این بی عدالتی نیست. قانون آنها حجاب نیست ولی لخت مادرزاد هم نیست. همانطور که آنها خلاف قانون ببینند می گیرند آنها قانونشان این نیست که اعتقادی باشد ولی برای ما اعتقاد و شرع ماست تمام هویت و درک ما از زندگی مان است .
به یکی از مهمترین رویدادهای اخیر کشورمان اشاره کنید که بحث درگذشت بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران است. رحلت رهبر انقلاب برای تمامی مردم کشور ما و امت اسلامی در هر جای جهن و حتی خیلی از مریدان و فارغ از  بحث اعتقاد و اسلام جانکاه بود در آن ایام بر خانواده آن حضرت چه گذشت؟
می دانم واقعا طبیعی است که هر خانواده ای برای پدر از دست رفته اش ناراحت است اما این ناراحتی مضاعف ما بود که هم پدر می رفت و هم رهبر می رفت من به خود امام گفتم که انقلابمان را بیشتر از شما دوست دارم و حالا هم می گویم که من رهبر بودن امام را بیشتر از پدر بودنش دوست دارم یعنی اطاعت از یک رهبر می کنم . اگر یک جایی به پدرم حرفی بزنند دفاع نمی کنم چه ایشان باشند و چه مقام معظم رهبری باشد به جهت رهبریت و ولایتش است که من مخالفت می کنم اگر جایی ببینم خدایی ناکرده و این از اعتقادات قلبی است و امر واجب است . همین طور که بر من واجب است که به پیامبر و دین و قرآن و انبیا توهین کنند ما بنشینیم فعل حرام است همین طور اگر به ولایت توهین شود و ساکت بشینیم فعل حرام است.
با توجه به اینکه از فضای غمناک و درد جانکاهی که در غم از دست دادن حضرت امام ایجاد شد آن روزها و لحظاتی که مردم به ویژه باتوجه به اینکه مقام ولایت مقام پدری برای مردم هم هست فارغ از اینکه خود حضرت امام ویژگی های فراوانی داشتند که مهرشان به دل مردم بود قبل از دفن ایشان شما چه خاطره ای به یاد دارید و نکته ای هست که تا حالا شنیده نشده است؟
برام خیلی سخت بود برای اینکه هم تمام دوران کسالتشان همراهشان بودم خیلی بالاسر ایشان بودند حتی ساعت عصر رفتم خدمتشان دیگه همه ازشان دست شسته بودند ولی ایشان هنوز زنده بودند من دست ایشان را دیدم که یک تکانی خورد و در ذهنم آمد که ایشان لابد فکر کردند نماز است چون یک وقتی به من گفته بودند که اگر آدم در دریا هم بیفتد یادش بیفتد نماز نخوانده است باید با همان دست و سر نماز بخواند آن زمان که بالاسر ایشان بودند این در ذهنم آمد که ایشان فکر کردند که نماز را نخواندند که لابد یادشان آمده و دارند نماز می خواندند   چشمشان نیمه باز و من هیچ کس را ندیده بودم که در آن لحظه فوت بالاسرشان باشم و خیلی هم شنیده بودم که کسی که می میرد چشمش به طاق می افتد ولی واقعا ندیده بودم و برای اولین بار دیدم که چشم ایشان یک دفعه آمد بالا و نفهمیدم یعنی چی و نگاه کردم که چرا اینجوری شد. من روزهای سخت تری را از امام به یاد دارم تا زمانی که یک عصری رفتم خدمتشان و شنیدم که ایشان قطعنامه را قبول کردم خیلی من ناراحت شدم  من از قبول قطعنامه عجیب ناراحت شدم و دیدم همیشه در ایوانشان می شستند و دیدم روی نیمکت دراز کشیده اند و من یک چارپایه کشیدم جلو و نشستم و چون خیلی خودم ناراحت بودم از قبول قطعنامه و رو کردم به ایشان و شنیدم که شما را وادار کردند که قبول کنید قطعنامه را. می خواستم ببینم واقعیت چیست؟ امام هیچ چیزی به من نگفتند دیدم دستشان را روی چشمشان گذاشتند و من فهمیدم که انقدر ناراحت هستند که نمی توانند با من حرف بزنند و من آمدم منزل و یک هفته از زیرزمین منزل بیرون نیامدم.
دیگه هیچ وقت سوال نکردید؟
نه دیگه هچی سوال نکردم ایشان خیلی ناراحت شدند  و وقتی که گفتند که دکتر باهنر و دکتر بهشتی شهید شدند بسیار ناراحت شدند.
خانم دکتر شما چندین کتاب فلسفی را به رشته تحریر درآوردید از جمله نوآوری های فلسفی صدرالمتألهین دلیل علاقه شما به صدرالمتألهین چیست؟
 حکمت متعالیه نام فلسفه ای است که ملاصدرا آن را تنظیم کرده در این مکتب فکری فلسفی علاوه بر استفاده از حکمت مشا از مولفه های دیگری هم استفاده شده و لذا امروز بین مکاتب فلسفی اسلامی بیشترین توجه را به خودش جلب کرده و مقالات بسیاری هم در این مورد نوشته شده و هستی شناسی در این حکمت متعالیه رنگ و بوی دیگری دارد در فلسفه های هستی شناسی چیزی که اصیل است و منشأ اثر است موجود خارجی است. ملاصدرا از گام اول وجود را جانشین موجود کرده و وجود را تنها شی اصیل می داند که خارج است و این به این معنا است که ما در خارج می گوییم که ماهیتی موجود است این موجود بودن اولا و بذات به خود وجود است که این موجود بودن ماهیت در خارج به تبع آن وجود است . مولفه دیگری که این مکتب دارد عرفان است صدرالمتألهین مبانی عرفان و فلسفه را متحد کرده و با استدلال عقلانی و خود را به درک عرفا نزدیکتر کرده و کوشیده فلسفه ای را مطابق با حقایق و مکاشفات عرفانی را پی ریزی کند لذا کتب ملاصدرا با اصطلاحات عرفانی آمیخته شده و البته بسیار هم موفق بوده است مولفه دیگری که می توان نام برد استفاده ای است که ملاصدرا از آیات و روایات کرده و در بسیاری از موارد اعتراف کرده که درک و کشف حقایق علمی را به برکت تدبر در کلام الهی و یا معصومین دانسته و کوشش کرده از طریق تدبر در آیات و روایات به بحث های فلسفی نگاه کند و استدلال عقلی را به کلام وحی درآمیزد. نه اینکه با سلاح عقل و فلسفه به توجیه و تفسیر آیات بپردازد گروهی معتقدند که ملاصدرا از خودش نظری نداشته و نظرات مشا و اشراق را جمع آوری کرده که این خیلی بی عدالتی نسبت به ملاصدرا است چرا که ملاصدرا با ایجاد بعضی از مسائلی که خودش ابداع کرده بسیاری از مسائل مشکل فلسفی را حل کرده چگونه است که آدم بیاید اینطور بی محابا قضاوت کند.
مهمترین فعالیت های کنونی شما شامل چه مواردی می شود؟
 من نسبت به مسائل فلسطین خیلی حساس هستم و می دانستم که امام نسبت به مردم فلسطین حساس هستند واقعا پیش قدم شدم وقتی دعوتم کردند استقبال کردم اتحادیه بین المللی است که در 5 قاره نماینده داریم سه نماینده دارم در آفریقای جنوبی و انگلستان و سوئیس که مشغول کار هستند این اتحادیه تشکیل شده از ان جی او هایی که مدافع ملت فلسطین هستند و افراد حقیقی که مایل بودند و واقعا فعال هستند که الان 54 اتحادیه عضو هستند.
در چه کشورهایی نماینده داریم؟
 در همه جای دنیا هستند وجه مشترک اتحادیه این است که مدافع ملت فلسطین باشند مسلمان باشد یا نباشد لائیک باشد یا نباشد این را در سمیناری که از طرف مجلس ده سال پیش برگزار شد و الان دومین اجلاسش در شرف وقوع است آنجا یک عده ای آمده بودند و من سخنرانی داشتم و به نظرشان رسید که اتحادیه ای تشکیل شود که من به عنوان دبیرکل باشم و انجام شد و به عنوان دبیرکل انتخاب شدم و هر دو سال یک بار در یک کشور برنامه های دو سال آینده را می گذاریم.
 چه هدفی را امسال دنبال می کند اتحادیه بین المللی سازمان های غیردولتی حامی ملت فلسطین و جمعیت ایرانی دفاع از ملت فلسطین؟
 هدف یکی است . تأسیس این تشکیلات مدافع بودن ملت فلسطین است. هر زمانی بر مبنای آن زمان بحث ها شروع می شود ظلم هایی که اسرائیل می کند و بی عدالتی هایی که می شود. ما بیشتر مقید هستیم که مردم را آگاه کنیم.
 از فعالیت های دیگر شما به غیر از اتحادیه سازمان های غیردولتی حامی فلسطین مباحث دیگری را بفرمائید؟
 یکی اتحادیه بین المللی است یکی جمعیت زنان است و تفاوت جمعیت زنان این است که حزبی بودنش  است آنها حزب نیستند آنها ان جی او هستند و یکی هم جمعیت دفاع از ملت فلسطین که حیطه کاری اش بیشتر داخل کشور است در حالیکه اتحادیه بین المللی حیطه کاری ما در خارج از کشور است. جمعیت دفاع جمعیتی است که هیأت امناش 34 نفر هستند و افراد بسیار سرشناس و قوی هستند و من هم ریاست را دارم و دبیرکل آن هم آقای رحماندوست هستند که هیأت اجرایی هم دارد که هیأت اجرایی بیشتر کار را ادامه می دهند و کمیته های مختلفی دارد که آنجا هم فعالیت می کنیم.
در حال حاضر خانم دکتر مصطفوی با توجه به نوع نگاهشان هم به اندیشه های حضرت امام و با توجه به نوع تفکر مستقل خود شما چه توصیه ای برای افرادی که در جامعه حضور دارند و فضا را درک می کنند باید چه کاری را انجام دهیم؟ و باید یادآوری شود؟
لازم است هر فردی با خودش خلوت کند و ببیند آنچه که می شنود و آنچه که در جو جامعه جریان دارد آیا عقلایی فکر کرده یا احساسی. این خیلی مهم است ما نیاز داریم که این انقلاب ما و این جامعه ما نه تنها از مضرات دور باشد و از سقوط دور باشد اسلام این قوت و قدرت را دارد که یک حکومت قوی و پیشرو داشته باشد اما این شرط دارد همینطوری که نمی شود مردم باید همت داشته باشند واقع گرا باشند و حقیقت بین باشند .
فقط این مطلب را از سلسله مراتب مردم می بینیم یا سیاسیون ما هم باید نظر داشته باشند؟
همه مردم تمام افراد لازم است . جامعه باید آن چیزی که دید و شنید را باید بیاید تحلیل کند ما نمی دانیم در پس پرده چیست و اگر برای ما توضیح بدهند تازه می فهمیم که حق با گروهی است که ما محکومش کردیم. من می خواهم بگویم واقعا دلم می خواهد همه ما از بزرگ و کوچک اول حقیقت را به دست بیاورند و بعد هم تحلیل کنند .
تا روشن شدن مسئله و شفاف شدن اصل موضوع اولویت چیست برای وفاق ملی؟
 هر کسی وقتی شروع می کند به صحبت کردن می داند که چه می خواهد بگوید و  می خواهد چه کسی را محکوم کند به همین دلیل است که می گویند اصلا فعلی بدون هدف صورت نمی گیرد عبث می شود. حرکت من اگر بی هدف باشد یک کار عبث است و کار عبث را عاقل نمی کند و هر کسی که می خواهد کاری انجام دهد دفاعی بکند حمله ای کند خودش و ضمیر خودش می داند قصدش چیست با خودش خلوت کند و ببیند که آیا حق دارد با این مقدار اطلاعات کسی را محکوم کند اگر واقعا همه همینطور فکر کند هیچ وقت در جامعه مشکل پیدا نمی شود خیلی ها عمد دارند ما با آنها کار نداریم کسی که عمد دارد مظلومی را ظالم نشان دهد من دیگه چی بگویم . من روی سخنم با کسانی است که آدم های  بی طرف هستند و می خواهند حقیقت را بدانند من می گم این حقیقت را در خودتان ایجاد کنید که تا به چیزی یقین ندارید نه دفاع کنید نه حمله. واجب نیست که ما در هر کاری فضولی کنیم و صحبت کنیم در جایی باید صحبت کنیم که نفعی برای جامعه و دوستا نمان  دارد نفعی که سالم باشد.
تشکر می کنم آرزوی توفیق و موفقیت برای همه شما و برای همه ملت ایران و آرزو می کنم که انشاءا.. روزی همه دستها در هم و متحد مثل همان اول انقلاب که آن پیرزن کاسه پول را می آورد دم دکه تلفن که مردم سکه را بردارند و تلفن کنند.