فغان بقایای رجوی از بی اعتباری مجاهدین

اصولاً سی خرداد نه یک واکنش به عملکرد حاکمیت و وضعیت سیاسی و اجتماعی، بلکه یک کودتای طراحی  شده و گام به گام بود که با تشکیل میلیشیا، نفوذ در ارکان کشور و جداکردن رئیس جمهور از حاکمیت و تشکیل دولت کودتا زیر عنوان جبهه متحد ضد امپریالیسی که بعدها نام شورای ملی مقاومت به خود گرفت بنابود مجاهدین را به قدرت برساند که در عمل شکست خورد
سی سال پس از شکست کودتای نظامی مجاهدین برای سرنگونی حکومت ایران، بررسی ریشه ها و علل این اقدام - هر چند به طور ناقص و با رعایت حال مجاهدین -  دستمایه ی چند برنامه مختلف در رادیوهای فارسی زبان گردید و افرادی که عموماً ساکن در خارج کشورند و دیدگاه های خاص سیاسی دارند از این طریق به نقد و نظر در باره آن رویداد پرداختند.

در مورد این برنامه ها و اظهارات اشخاص شرکت کننده در آن و به طور ویژه اصل ماجرای سی خرداد سخن بسیار است و هرچند این نوشته سرپرداختن به آن را ندارد و در باره واکنش بقایای رجوی به این برنامه ها است، لیکن یادآوری این نکته مهم و مستند به اسناد تاریخی و مواضع شخص رجوی در بررسی قضیه ی سی خرداد ضروری است که اصولاً سی خرداد نه یک واکنش به عملکرد حاکمیت و وضعیت سیاسی و اجتماعی، بلکه یک کودتای طراحی  شده و گام به گام بود که با تشکیل میلیشیا، نفوذ در ارکان کشور و جداکردن رئیس جمهور از حاکمیت و تشکیل دولت کودتا زیر عنوان جبهه متحد ضد امپریالیسی که بعدها نام شورای ملی مقاومت به خود گرفت بنابود مجاهدین را به قدرت برساند که در عمل شکست خورد و بمب گذاری ها و ترورهایی که تا هم اکنون توسط مجاهدین به عنوان یک مشی دنبال می شود در حقیقت واکنشی به شکست در کسب قدرت سیاسی در آن روز است که نباید از نگاه صاحب نظران دور بماند.

و اما واکنش بقایای رجوی به نقد و نظرهای مطروحه در برنامه ی رادیوهای فارسی زبان در مورد سی خرداد، اگرچه با اتهام همیشگی دست داشتن جمهوری اسلامی در ساخت این برنامه ها و توطئه ای از پیش طراحی شده برای نابودی مجاهدین همراه بود، اما اذعان غالب عبارت است از

    - طرد و بی اعتباری مشی تروریستی مجاهدین از سوی غرب
    - ناکامی مجاهدین در تحریک غرب برای حمله نظامی به ایران
    - شکست مجاهدین از بهره برداری از اوضاع سیاسی منطقه خاورمیانه و جازدن خود به عنوان یک جنبش مردمی
    - برگزیدن خط مشی رقیب اصلاح طلب مجاهدین توسط غرب و حمایت از آن
    - محکوم نمودن سی خرداد و ادامه مشی تروریستی توسط مجاهدین از سوی تمام صاحب نظرانی که نماینده اپوزیسیون شناخته می شوند.

در همین مورد اخیر به این اعتراف توجه کنید:

" هدف متهم کردن مجاهدین و هورا کشیدن برای صیاد شیرازی قاتل مردم کردستان و قصاب زندان اوین لاجوردی و بهشتی معدوم بوده است ."(1)

یا در مورد شکست مجاهدین در بهره برداری از شرایط منطقه:

غرب به خصوص آمریکا هم باید بداند ... سیاست یک بام و دو هوا جواب ندارد . یعنی در افغانستان به عنوان مبارزه با تروریست و در لیبی مبارزه با سرهنگ قذافی آنگونه ناتوتهاجم هوایی کنند که حتی موجب قتل افراد بی گناه می شوند. ولی در سوریه و عراق و به خصوص ایران کهرهبران شان اگر جرم شان خیلی بیشتر از سرهنگ قذافی نباشد کمتر هم نیست طور دیگری برخورد می کنند."(2)

در مورد بی اعتباری مجاهدین ومشی تروریستی آنان:

" خبرنگار ویزه صدای آمریکا در پاریس هم که این را به خوبی میفهمید هیچ علاقه ای به تهیه گزارشی از تجمع بیسابقه این همه ایرانی در چند کیلومتری خانه اش نشان نداد و آگاهانه آن را سانسور کرد ... البته در واشنگتن ، چون اصل خبر از همه رسانه های بین المللی پخش شده بود ، صدای آمریکا چاره ای جز این نداشت که برای حفظ آبرو و حفظ ادعای بیطرفی ،" گزازشکی" منتشر کند. لذا با زحمت زیاد گزارشی سر همبندی کرد که هم خبر را کوچک و مینیمیزه می کرد و هم محتوی آن را به ضد آن برمیگرداند. یعنی چند تصویر از گوشه و کنار سالن بزرگ صد هزار نفره که در آن بیش از صد یا دویست نفر دیده نمی شدند وچند جمله از گزارشگر که در آن به خصوص تاکید شده بود که مجاهدین تروریست هستند ودر لیست آمریکا. "(3)
در مورد محکومیت حرکت تروریستی سی خرداد:

"بازیگران این شوی سیاسی از ابتدا تا انتها فقط یک "خط" را پیش میبردند. "مسئولیت ارعاب در سی سال گذشته در ایران بطور مساوی متوجه رژیم و مجاهدین است". (4)
اعتنای غرب به رقیب مجاهدین و برگزیده شدن آنان:

" تلاشی برای جا انداختن برنامه ی حساب شده اپوزیسیون سازی ا زدرون رژیم ضد بشری قرون وسطایی مقابل اپوزیسیون بر انداز است که شامل گله های اعزامی مدعیان اصلاح طلب و روزنامه نگار و خبر نگار هاو فعالان سیاسی و طنر پرداز به برون مرز است که پس از دوم خرداد 76 شروع شد . سپس اینان وصل به مهره هایی شده اند که پس از 22 خرداد 88 زیر پوشش جنبش سبز وحمایت لابی های برون مرزی به برون مرز اعزام شدند از جمله به آمریکا و انگلیس و فرانسه و دیگر کشورهای اروپایی وارد شدند تا که باز هم از طریق لابی های پشت پرده در این دو شبکه ی فارسی زبان برون مرزی به ویژه شبکه بی بی سی و رادیو فردا مستقر شوند."(5)

موارد فوق بخشی از واکنش پیش فرستادگان عربده کش رجوی نسبت به نقد و بررسی سی خرداد در رسانه های فارسی زبان است، اما واکنش اصلی که نبایستی بی توجه به آن بود، همانا سکوت رهبری مجاهدین در برابر این برنامه ها است.

تأکید بر سکوت رهبری مجاهدین صرفاً برجسته کردن عدم موضع گیری آنان در باره این برنامه ها نیست، چرا که کاملاً قابل پیش بینی است که اگر هم بنا باشد مجاهدین رسماً موضعی اتخاذ نمایند، تکرار پررنگ ترهمین اتهامات خواهد بود، بلکه منظور سکوت توأم با ناتوانی آنان در پاسخ به صدها سئوال مطرح در این زمینه است و این که چرا امروز پس از سی سال به جای ارائه یک جمع بندی صریح و شفاف از اقدامات جنایاتکارانه و خائنانه ای که هیچ محصولی جز ریخته شدن خون انسانها نداشته است، فرصت طلبانه از این شاخه به آن شاخه می پرند و هر روز به رنگی در می آیند تا شاید کسی پیدا شود دستشان را بگیرد و از خوردن به زمین نجاتشان دهد.

1- "اهداف شوهای 30 خرداد بی بی سی و 7 تیر افق رادیو فردا و وظیفه ی اپوزیسیون
2- همان
3-    تکوین دگردیستی آیت الله VOA
4- همان
5- اهداف شوهای 30 خرداد بی بی سی و 7 تیر افق رادیو فردا و وظیفه ی اپوزیسیون