قاعده "تبدل موضوع"؛ نوآوري امام در عرصه اجتهاد ناشناخته مانده است
رئيس پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي از ناشناخته ماندن نوآوري امام در عرصه اجتهاد سخن گفت و اظهار داشت: امام خميني(ره) نگاه عميقي در مسئله اجتهاد داشتند و بر اين اساس قاعده تبدل موضوع را ارايه کردند که يک امر دو سويه است که هم به مثابه تعميق روش استنباط است که عمدتا پويايي را ايجاد ميکند و هم به مثابه شناخت مسائل واقع و جامعه معاصر است.
وي اضافه کرد: در واقع شاهکار امام(ره) که متاسفانه ابعاد آن ناشناخته مانده و بيش از آنچه امروزه به عنوان انديشه نو براي امام شناخته ميشود و ظرفيت دارد، همين قاعده تبدل موضوع است که هم نگاه امام به حوزه روش را نگاه تحوليافته، عمقي و تکميلکننده معرفي ميکند و هم نگاه ايشان را به رابطه اجتهاد با واقعيت ترسيم ميکند. مسئول مرکز تحقيقات علمي مجمع تقريب مذاهب اسلامي، با اشاره به اينکه فلسفه اجتهاد همان پاسخگويي به نيازهاي معاصر با استفاده از منابع شرعي است که داراي ظرفيتهاي بالايي هست ، گفت: اجتهاد در روش، عرضه نيازهاي معاصر به منابع پرظرفيت و پاسخگويي شرعي در استخراج و دريافت جواب نهفته در منابع شرعي نسبت به اين نيازها را برعهده دارد. به همين خاطر اجتهاد نميتواند در شناخت نسبت به مسائل معاصر کوتاهي يا به يک شناخت نيمبند نسبت به مسائل معاصر اکتفا کند.
مبلغي تاکيد کرد: از آن جا که کار اجتهاد اين است که در هر عصري مسائل معاصر آن را به منابع شرعي عرضه کند، بنابراين ابتدا بايد مسائل و پس از آن منابع قابليتها و مقدمات لازم را براي اين کار بشناسد و قواعد لازم براي استخراج نهفتهها در منابع را در اختيار داشته باشد. رييس پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي، خاطرنشان کرد: فلسفه اجتهاد چيزي نيست مگر پاسخگويي و از اين بحث مفهومي به عنوان پويايي توليد ميشود. به اين معنا که حالت ايستايي ندارد، بلکه همواره به سمت جلو در حرکت است و متعاقب زمان و موازي تحولات زمان پاسخ مسائل روز را پيدا ميکند، چراکه شناخت زمان و عرضه کردن آن به منابع و گرفتن جواب لازم براي مسائل آن يک پويايي است. وي با بيان اينکه پويايي در ذات اجتهاد نهفته است، تصريح کرد: اگر اجتهاد عملا اين پويايي را نداشت فقط نامي از اجتهاد دارد و با حقيقت اجتهاد بيگانه است.
مسئول مرکز تحقيقات علمي مجمع تقريب مذاهب اسلامي، ادامه داد: اگر اجتهاد به خوبي به سمت زمان پيش نرفت و به معرفتهاي نيمبند و نارسا نسبت به زمان اکتفا کرد به همان اندازه فلسفه وجودي خود را از دست ميدهد و پويايي استاندارد و مطلوب لازم را نخواهد داشت. اين محقق و پژوهشگر مسائل ديني، معتقد است: پويا نبودن اجتهاد از طرفي به دين نيز ضربه ميزند، زيرا که وقتي چنين منابع شرعي که عامل و رابط بين مسائل روز هستند دچار نقص و کاستي باشد، نميتواند استخراج کننده ظرفيتها و درونمايههاي منابع نسبت به مسائل معاصر باشد و در نتيجه منابع شرعي را از توان پاسخگويي دور ميکند. هر چند اين منابع اين قابليت را در ذات خود دارند. لذا اگر نتوانند منطق و جواب خود را در قبال مسائل معاصر بدهند پيامد آن تضعيف دين خواهد بود. مبلغي تاکيد کرد: همه اين مشکلات ناشي از اين است که اجتهاد مطابق با فلسفه وجودي خود شکل نگيرد. رييس پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي، در ادامه با اشاره به قرائتها و تفسيرهاي متفاوتي که از پويايي اجتهاد ارائه ميشود، افزود: گاهي از پويايي اجتهاد معناي غلطي متصور ميشود به اين معنا که ميگويند ما فراتر از اينکه لازم است زمان را بشناسيم، بايد روش اجتهاد را دچار تحول 100 درصدي و دگرگوني تمامعيار کنيم. اما اين پويايي، پويايي اجتهاد نيست، بلکه تغيير فقه و روشهاي پذيرفته شده است و بنيانگذاري علم جديدي است که نميتوان به آن فقه يا اجتهاد پويا گفت.
وي ادامه داد: گاهي مقصود از پويايي به نظر عدهاي اين است که منابع شرعي را کنار بگذاريم و منابع ديگر بشري را جايگزين کنيم که در اين حالت نيز علم ديگري ايجاد ميشود و اين پويايي نيز تاسيس علم جديد است.
مسئول مرکز تحقيقات علمي مجمع تقريب مذاهب اسلامي، با بيان اينکه نسبت به کتاب و سنت که جزو منابع فقه و اجتهاد هستند هرگونه تغيير و تحول و کم و زياد موجب نابودي فقه ميشود، تصريح کرد: اگر پويايي در شناخت نسبت به مسائل معاصر و رفتن اجتهاد به سمت همه حقايق زمان و منظور داشتن آن ها در فرآيند مراجعه به منابع باشد نه تنها مشکل ندارد بلکه لازم است و اگر اين گونه نباشد اجتهاد فلسفه خود را از دست ميدهد.
مبلغي تاکيد کرد: اگر پويايي در اجتهاد به معناي تنقيح روشها و تکميل قواعد استنباط باشد مورد قبول است، زيراکه روش استنباط همواره در حال تکميل و تکامل بوده و ايستايي در آن مضر است.
رييس پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي، با اشاره به اين که بحث پويايي از سوي حوزههاي علميه و دستگاههاي مرتبط به نحو دقيق پرداخته نميشوند، گفت: متاسفانه فقط ادبيات پويايي شکل گرفته، اما بحث تکامل يافتهاي را به خود نديدهاند و امروز عدهاي صفت مدرن را براي فقه ذکر ميکنند، به اين معنا که روشهاي استنباط را تماما دچار تغيير کنند و به منابع شرعي نگاه حداقلي دارند، يا منابع بشري را اضافه ميکنند. اما آن فقه مدرن از ديدگاه ما نامطلوب بوده و در واقع تاسيس فقه جديدي است.