كارنامه مطبوعاتي روحانيت ايران از آغاز تا پيروزي انقلاب اسلامي ايران ( 1247-1357ه.ش )

حدود 170 سال از چاپ نخستين نشريه در ايران نمي‌گذرد و تا كنون در ابعاد مختلف اين صنعت ، تحولات شگرفي به وجود آمده است؛ به طوري كه فرهنگ كنوني ايران را نمي‌توان بدون درنظر گرفتن فرايندهاي مطبوعات ايران تحليل كرد.
در واقع تحولات فرهنگي دورة معاصر كاملاً آميخته با اين عنصر است. به هنگام مطالعه در اين زمينه همواره اين سئوالات خودنمايي مي‌كند:
- روحانيت به عنوان نهاد فرهنگي و ديني چه نقشي در مطبوعات داشته است ؟
- علل و زمينه‌هاي رويكرد يا احياناً واگرايي روحانيت از مطبوعات چه بوده است؟
- تأثير مطبوعات بر روحانيت چيست و چگونه است ؟
- نخستين روحانياني كه به روزنامه‌نگاري روي آوردند چه كساني بودند و چه انگيزه‌هايي داشتند؟
- روزنامه نگاران بزرگ روحاني كدام‌اند ؟
- نشريات روحانيت چه تأثيري در جامعة ايران در ابعاد مختلف داشته است؟
- ارزيابي نهايي از ضعف‌ها و قوت‌هاي روحانيت در اين زمينه چيست ؟
- آيا نشريات منتسب به روحانيت، نمايندگي و رهبري عموم مردم ، روشنفكران و ديگر اقشار اجتماعي را داشته ‌اند؟
- تعارضات و تلائمات روزنامه‌نگاري با روحانيت چگونه بوده است؟
پاسخ به اين پرسش ها و مانند آنها نياز به تتبع و پژوهش فراواني دارد كه تا كنون مورد اهتمام كامل قرار نگرفته است. كارنامة روحانيت تا كنون از اين منظر ، تحليل و ارزيابي نشده است. اين مقاله در صدد تحليل همه جانبه و بررسي همة ابعاد اين موضوع نيست ، بلكه فقط اطلاعات اوليه و گاه تحليل‌هايي از روند و سير مطبوعات منتسب به روحانيت ارائه مي‌كند. در واقع مواد خام را گردآوري كرده تا بستري فراهم آيد و مطالعات جديتر در اين زمينه آغاز گردد.
مطبوعات ابزار نويني است كه همچون راديو ، تلويزيون ، ماهواره و... نوظهور و متعلق به دورة جديد است. روزنامه نگاري با زبان و ادبيات جديد به گفتگو با تودة مردم و نخبگان پرداخت و بستري براي تعاملات جديد اجتماعي فراهم آورد. پيش از اين روحانيت فقط با منبر و از طريق پايگاه مسجد و حسينيه با مردم سخن مي‌گفت. با آمدن مطبوعات ، روحانيت امكان استفاده از اين ابزار براي تعيين رفتار عمومي را هم يافت. البته اين ابزار كوچكي نبود ، بلكه در بسياري از شؤون و ابعاد اجتماعي ، انقلاب درانداخت؛ به طوري كه برخي انقلاب مشروطيت را مرهون اين ابزار دانسته‌اند. روحانيت با استفاده و بهينه‌سازي بهره‌گيري از آن مي‌توانست بر بسياري از حوادث تسلط يابد. كساني همچون سيد جمال الدين اسدآبادي اين ابزار را زودتر شناختند و آن را در خدمت اهداف خود به كار گرفتند. روحانيت مي‌بايست همچون بقيه نوپيداها، از اين زمينه هم به خوبي سود مي‌جست.
تأخر شناخت و تعويق بهره‌برداري از آن توسط روحانيت، پيامد‌هاي متعددي مي‌توانست به همراه داشته باشد؛ از جمله زمينه براي ديگران فراهم مي‌شد و ميدان به دست ديگران مي‌افتاد. يكي از كارهاي مطبوعات دورة اول ، انعكاس اخبار علمي و درج گزارش‌ها از پيشرفت‌هاي غرب در عرصه‌هاي صنعت و تكنولوژي بود. اين به نوعي آگاهي عمومي منجر مي‌شود كه با آموزه‌هاي سنتي و متعارف، كه گاه مورد حمايت روحانيت بود، تعارض داشت. اين وضعيت غير از تأخير فرهنگي به افزايش گسستگي‌هاي اجتماعي مي‌افزود.
تطور و تحول روزنامه‌نگاري روحانيت را مي‌توان از نظرهاي مختلف تقسيم و تحليل كرد. به دليل همبستگي‌هاي صعود و افول هاي روزنامه نگاري و دولت‌ها ، دوره بندي‌هاي سياسي دربارة تطور روزنامه‌ نگاري هم مصداق دارد. از اين رو روزنامه نگاري روحانيت را به سه دورة مشروطيت ، پهلوي و جمهوري اسلامي مي‌توان تقسيم كرد و تحولات روزنامه‌نگاري روحانيت را در هر دوره نشان داد. البته اين مقاله فقط به دو دوره نخست مي‌پردازد. بررسي‌هاي اين نوشتار تعلق به روحانياني دارد كه با مقاله نگاري متعدد يا تأسيس و مديريت يك نشريه به عنوان روزنامه نگار مطرح بوده‌اند.
قم به عنوان يكي از مراكز مهم روحانيت شيعه با تلاش هاي مرحوم آيت الله شيخ عبدالكريم حائري يزدي احيا و تجديد حيات يافت و پس از آن بود كه به كاركردهاي نهادي دست يافت. پيش از اين مركزيت مهم و اصلي روحانيت شيعه در عراق متمركز بود. به همين دليل تاريخ نخستين مطبوعات در قم به دورة رضا شاه باز مي‌گردد. روحانيت قم حدود يك صد سال پس از ظهور نخستين نشريه در ايران ( يعني كاغذ اخبار در 1215 ) وارد عرصة نشريه‌نگاري شد. بنابراين با اين كه بيش از يك سده و نيم از عمر روزنامه‌نگاري در ايران مي‌گذرد، اما عمر مطبوعات قم حدود هشتاد سال است؛ چون اولين نشرية قم مربوط به سال (1302ه.ش) است.
از نظر تطور تاريخي ، دوره‌هاي مختلفي براي مطبوعات مي‌توان در نظر گرفت. در اين مقاله سه دورة مهم تشخيص داده شده است: دورة اول، از پيدايش روزنامه‌نگاري تا شكل‌گيري دولت پهلوي (1304ه.ش). دورة دوم، از حاكميت پهلوي تا شكل‌گيري انقلاب اسلامي (1357ه.ش). دورة سوم، مربوط به حاكميت جمهوري اسلامي است. اين سه دوره تمايزها و تفاوت‌هاي بسياري از نظر فرهنگي دارند. در دورة اول آشنايي مردم ايران با نوع جديدي از نظام اجتماعي و سياسي و تلاش براي پياده سازي اين نظام بود. در دورة دوم نوعي حاكميت با استراتژي نوسازي اقتصادي- اجتماعي و نوعي استبداد سياسي استقرار يافت. تحولات مربوط به توسعه و مدرنيته پيامد‌هاي خاصي در فرهنگ ايران داشت. در دورة سوم حاكميت سياسي ديني با نفي هرگونه اعتقاد به فرهنگ غرب و طرد نوسازي پهلوي روي كار آمد و فرهنگ ايران ويژگي‌هاي ديگري يافت.
در دورة سوم روزنامه‌نگاري روحانيت رونق فوق العاده يافت. نشريات متعددي در زمينه‌هاي مختلف عمومي و تخصصي توسط روحانيان منتشر شده است. حتي چندين روزنامه مشهور توسط روحانيت بنيان گذاري و مديريت مي‌شده است و گاه روحانياني پيامد‌هاي تلخ اين حرفه – مانند زندان – را چشيده‌اند. اما به دليل در دسترس نبودن اسناد و مداركي لازم در اين زمينه، از پرداختن به اين دوره صرف نظر كرده و فقط به دو دورة پيشين مي‌پردازيم.
لازم به تذكر است كه اين نوشتار در حد و قواره يك مقاله است و در صدد ارائه همة اطلاعات و همه نشريات نيست. از اينرو سرگذشت همة نشريات در اين گزارش نيامده است و بعداً در كتاب مستقلي عرضه مي‌شود. البته درصدد گزينش نشرياتي بوده‌ام كه به نحوي برجستگي داشته است و نشرياتي همچون حكمت، پرچم اسلام، مسلمين و غيره كه حدود 25 نشريه است در اين مجموعه از سر عمد نيامده است.

پيدايش نشريه تا تأسيس دولت پهلوي ( 1304 ه.ش )
بيشتر مردم ايران تا آستانه جنبش مشروطيت و اكثريت نخبگان جامعه تا پيش از دورة ناصرالدين شاه، روزنامه و روزنامه‌نگاري را نمي‌شناختند. مانند بسياري از ديگر پديده‌هاي نو ، تنها گروهي انگشت شمار از درباريان و ديوانيان عالي رتبه و بازرگانان كه با خارج در تماس بودند، از وجود « كاغذ اخبار »‌ يا « گازت » آگاهي داشتند. قديمي ترين سند راجع به نخستين روزنامة فارسي ، نشانگر آگاهي مسئولان دولتي به اهميت روزنامه است. روزنامه را ابزار آگاه ساختن و به تبع آن ترتيب جامعه مي‌دانستند و بر ضرورت چاپ و نشر آن تأكيد داشتند.
سلسله جنبان روزنامه‌نگاري در ايران ، ميرزا صالح شيرازي ناشر اولين روزنامة ايران بود. اين روزنامه به اخبار يا كاغذ اخبار مشهور است. دورة انتشار آن محدود و عمر آن ديري نپاييد. اولين شمارة آن در نيمه دي ماه 1215 ( نيمه دوم رمضان 1252 ) انتشار يافت. از اينرو برخي اولين نشرية ايراني را وقايع اتفاقيه دانسته‌اند. اين نشريه پانزده سال پس از كاغذ اخبار منتشر شد.
ميرزا محمد صالح از اهالي شيراز و به دستور عباس ميرزا نايب السلطنه در 1230 ق. همراه چهار دانشجوي تبريزي براي ادامة تحصيل به لندن اعزام شد. او از پيشروان روشنفكري ايران و مؤثر در بيداري ايرانيان بود.
دو عامل را در تحليل روزنگاري اين دوره بايد به خاطر داشت، يكي تعارض دو ديدگاه مشروعه و مشروطه حتي در عرصة مطبوعات است. مشروطيت خواهي همراه با مشروعيت بخشي به مطبوعات به عنوان ركن مهم جامعه جديد و نهاد اساسي مدني بود. اما مشروعه گرايي افراطي، مطبوعات را مروج اباجيگري و مبلغ آموزه‌هايي كه فتوا به كفرش داده بود، مي‌دانست. دوم آنكه اكثر روزنامه نگاران را فارغ التحصيل يا استادان دارالفنون تشكيل مي‌دادند. اينان با تحصيلات سنتي كه روحانيت داشت ، فاصله داشتند.
در بين روحانيون ، اولين فردي كه برجستگي خاصي در روزنامه‌نگاري داشت سيد جمال الدين اسدآبادي بود. مهارت او در اين عرصه تا اندازه‌اي بود كه ناصرالدين شاه اظهار تمايل به سپردن كار روزنامة ايران به او نمود. البته پس از مدتي كه اختلاف شديدي بين آنها رخ داد، از اين تصميم منصرف شد. در دوره‌اي هم قرار بود مديريت اطلاع به سيد جمال الدين سپرده شود ولي عملي نشد. برخي گزارش‌ها تصريح دارند كه مقالاتي از نشرية العروه الوثقي از سيد جمال و محمد عبده ، به فارسي ترجمه مي‌شد و در نشرية اطلاع درج مي‌گرديد.
سيد جمال را مي‌توان بنيان گذار روزنامه نگاري سياسي در جهان اسلام دانست.
اين نشريه به زبان عربي در پاريس منتشر و در كشورهاي مختلف اسلامي پخش مي شد. خط مشي او در اين نشريه بيداري مسلمانان، نقادي عملكرد دولت‌هاي اسلامي به ويژه حكومت‌هاي ايران و عثماني و مصر بود. هر چند اين نشريه در خارج از ايران نشر مي‌يافت. اما در داخل هم پخش مي‌شد. به طوري كه ناصرالدين شاه دستور ممنوعيت نشر آن را در ايران صادر كرد. از اينرو سبك و روش سيدجمال در روزنامه‌نگاري ايران به ويژه در روحانيت مؤثر بود. براي نمونه اين تأثير را مي‌توان در انتشار حبل المتين ديد. چون اين نشريه به توصيه و پيشنهاد سيد جمال پا گرفت. همچنين نقش او در تأسيس نشرية تربيت در اسناد آمده است. سيد حسين خان كه در تاريخ روزنامه‌نگاري ايران جايگاه ويژه‌اي دارد و به چاپ و نشر الحديد و عدالت قبل و بعد از جنبش مشروطيت مي‌پرداخت و در انديشه‌هاي ايرانيان بسيار تأثيرگذار بود از سيدجمال‌الدين متأثر است. آريان پور مي‌نويسد: در پترسبورگ قريب دو سال مصاحب و انيس سيد جمال‌الدين بود و نفس سيد تأثير عجيبي در وي كرد. غير از روزنامه نگاري خود روحانيت ، انعكاس روحانيت در مطبوعات اين دوره هم قابل مطالعه است.
مطبوعات اين دوره گاه نقدهاي تندي عليه روحانيت منتشر كرده‌اند، براي نمونه نشرية مجاهد كه مديريت آن را سيد محمد ابوالضياء و ميرزا آقا بلوي داشتند و از 1325ق. در تبريز منتشر مي‌شد، مقاله‌اي عليه آيت الله سيدكاظم يزدي مرجع تقليد شيعيان نوشت. همين مقاله موجب تنبيه ابوالضياء و اخراج او از شهر شد.
غير از نشريه‌هاي علني، نشريه‌هايي هم از سوي جمعيت‌ها و احزاب مخفي به صورت غير علني و شبنامه منتشر مي‌شد. به دليل اينكه برخي از اين انجمن‌هاي سري توسط روحانيون اداره مي‌شد، اين نشريات هم مروج افكار آنها بود. اينگونه نشريات را در اين مقاله نياورده‌ام.
مجله‌هايي كه توسط روحانيون تأسيس و اداره مي‌شد يا در تحريريه آنها روحانيت حضور جدي داشت را به ترتيب تاريخ انتشار اولين شماره آورده‌ام. گفتني است برخي چهره‌هاي مهم مطبوعاتي كه در زمان نشر مجله يا مقاله‌نگاري جزء روحانيت محسوب نمي‌شدند ولي داراي پيشينة روحاني بودند نيز در پايان همين بخش معرفي شده‌اند. برخي از آنها ساليان دراز به تحصيلات حوزوي مشغول بودند و مدت ها در كسوت روحانيت بودند ولي بعداً انصراف دادند. به دليل اهميت اين چهره‌ها به معرفي آنها مي‌پردازيم . اين اهميت به چند دليل است: اولاً تأثيرگذاري آنها بر فرهنگ معاصر ايران و نقش آنها در تحولات فكري است . دوم آنكه با در اختيار داشتن اين اطلاعات كشف رابطه كناره‌گيري و بريدگي از روحانيت و روزنامه نگاري مي‌توان به بررسي آنها پرداخت. چون بسياري از اين چهره‌ها از مطبوعاتي‌هاي برجسته و صاحب شهرت بوده‌اند.
به هر حال پرداختن به روزنامه نگاري كساني همچون سيد حسن تقي زاده يا سيد ضياء الدين طباطبايي نه از باب اين است كه در دورة روزنامه نگاري روحاني بوده‌اند بلكه به لحاظ پيشينة آنهاست.
اميد: نشريه هفته‌اي در قزوين كه از 1247ش / 1288ق. منتشر مي‌شد. صاحب امتياز و مدير مسؤول آن ميرزا ابوتراب مجد معروف به مجدالكتاب از روحانيون مبارز و آزاديخواه بود. عمر آن كوتاه و به علل نامعلومي تعطيل شد.
اين غير از دو نشرية ديگري است كه زير عنوان اميد در تبريز و اميد ترقي در رشت منتشر مي‌شد.
فرهنگ: نخستين نشرية منظم در اصفهان بود كه به مديريت ميرزا تقي‌خان كاشاني و پس از وفات او ميرزا محمودخان منتشر مي‌شده است. اولين شمارة آن در دوم جمادي الاول 1296ق نشر يافت. ميرزا تقي خان طبيب و منشي ظل السلطان بود. او و جانشينش روحاني نبودند. اما از روحانيون در اين نشريه مطالب و مقالاتي آمده است. با در نظر گرفتن اينكه در آن زمان اصفهان مركزيت مهمي براي روحانيت بود و حوزه‌هاي علميه در اين شهر رونق داشتند، مطالعة تعاملات اجتماعي آنان به ويژه روزنامه نگاري آنان اهميت دارد.
روحانيون بزرگي كه در اين نشريه اثري دارند عبارتند از : ميرزا محمد علي ( امام جمعه ) ، محمد باقر، ميرزا محمد هاشم چهار سوقي و احمد موسوي.
العروه الوثقي: اولين شماره آن در 15 جمادي الاول 1301ق. توسط سيدجمال الدين اسدآبادي منتشر شد. آخرين شماره‌اش در 26 ذوالحجه 1301 نشر يافت.
سيد جمال الدين اسدآبادي (1254-1315ق. ) كه بنابر رأي بسياري از پژوهشگران ايراني الاصل و از اسدآباد همدان است. تحصيلات حوزوي را در قزوين و نجف اشرف به انجام رساند. وي به هنگام اقامت در پاريس، از محمد عبده كه در آن زمان در تبعيد در بيروت به سر مي‌برد دعوت به همكاري كرد. با مسافرت عبده به پاريس، چاپ اين نشريه پي‌ريزي شد. بخشي از هزينه‌هاي اين نشريه توسط اسماعيل پاشا، خديو مخلوع مصر و برخي از مسلمانان متمول هند تأمين مي‌شد.
مطالب العروع الوثقي تأثير زيادي در ايران داشت. نشرية اطلاع ، برخي مقالات عروه الوثقي را در ايران ترجمه و در دسترس خوانندگان قرار مي‌‌داد. اين ترجمه‌ها توسط ميرزا محمد حسين فروغي و ميرزا علي محمد كاشاني به فارسي برگردانده مي‌شد. همين نوشته‌ها توسط محمد حسن‌خان وزير انطباعات به نظر ناصرالدين شاه هم مي‌رسيد. خود نشريه در ايران هم غير رسمي پخش مي‌شد.
فعاليت‌هاي مطبوعاتي سيد منحصر به عروه الوثقي نبود. سيد در تأسيس الاهرام نشرية مهم مصري تأثير داشت. او ميرزا ملكم خان را در نشر منظم جريده قانون كمك كرد. قانون مقالاتي دارد كه گرچه انشاي فارسي آن‌ها اثر قلم ميرزا ملكم است، ولي معاني و افكار همه زادة فكر سيد است. او سيد جمال الدين حسيني كاشاني را تحريك به انتشار حبل المتين كرد. نيز مقالاتي در جرايد عربي النحله ، مصر ، كوكب الشرق داشت. تأثير سيد در راه انداختن نوعي روزنامه نگاري غير دولتي كه به نيازهاي واقعي مردم بپردازد و در خط بيداري مسلمانان باشد بركسي پوشيده نيست. گاه او را بنيان گذار روزنامه نگاري سياسي در جهان اسلام دانسته‌اند.
حبل المتين: اين نشريه به صورت هفتگي در 1311ق. در كلكته توسط سيد جمال الدين حسيني ملقب به مؤيد الاسلام به زبان فارسي تأسيس شد. شمارة اول آن در دهم جمادي الثاني همان سال منتشر گرديد. حدود چهل سال در كلكته چاپ و در كشور‌هاي هندوستان ، مصر، عراق، عثماني، روسيه و خود ايران منتشر مي‌شد. از 1325 علاوه بر چاپ و نشر در كلكته ، حبل المتين ديگري در تهران به مديريت حسن كاشاني برادر مؤيد الاسلام و صاحب امتيازي خود مؤيد الاسلام نشر يافت. حبل المتين تهران تا 1327ق. تداوم داشت و در اين تاريخ توقيف شد. حبل المتين تهران در واقع شعبه‌اي از حبل المتين كلكته بود و همه‌روزه با كاغذ و حروف خوب به چاپ مي‌رسيد. چون مقالات آن را شيخ يحيي كاشاني مي‌نوشت، خواننده زياد داشت.
مؤيد الاسلام فرزند سيد محمدرضا مجتهد كاشاني در 1280 ق. در كاشان متولد شد. پس از تحصيلات مقدماتي در كاشان به اصفهان رفت. ابتدا در مدرسة حكيم نزد حجه الاسلام عبدالمعالي و سپس در مدرسة صدر نزد آخوند ملامحمد كاشي و آيت الله شريعت به تحصيل دروس معمول روحانيت پرداخت. پس از پنج سال سكونت در اصفهان به كاشان بازگشت و از آنجا به تهران، خراسان و عراق مسافرت كرد. مدتي در سامرا نزد آيت الله ميرزا محمد حسن شيرازي شاگردي كرد. در سال 1305ق. با اذن ميرزاي شيرازي به بندرعباس هجرت كرد. عكسي كه از او باقي مانده نشانگر ملبس بودن او به لباس روحانيت است.
در بندرعباس مدتي را با سيد جمال الدين اسد آبادي محشور بود. پس از سفرهاي ديگر در 1308ق. وارد بمبئي شد. در اين مدت مؤيد الاسلام با سيدجمال الدين اسد آبادي و ميرزا ملكم در تماس بود و تصميم آنان بر اين شد كه به منظور آماده سازي ايرانيان عليه استبداد قاجار، چاپ نشريه‌اي به زبان فارسي در منطقه هند و پاكستان برنامه‌ريزي شود. برخي اشاره دارند كه سيد جمال الدين او را تحريك به انتشار حبل المتين كرد.
تأثير اين نشريه بر جنبش مشروطيت و بيداري مردم ايران و براندازي نظام، سياسي و فكري قجري بركسي پوشيده نيست. بارها با تهديد و توقيف در هند، ايران عثماني، افغانستان و عراق مواجه شد. به دليل حمايت مالي حاجي زين العابدين تقي اف باكويي ثروتمند مشهور قفقازي، نسخه‌هايي از آن به رايگان در حوزه‌هاي روحانيت توزيع مي‌شد و نقش بارزي در برانگيختن علماي و تشويق آنان به دفاع از مشروطيت داشت و در واقع پل ارتباطي فرهنگ ديني با انديشه‌هاي جديد بود و به تطور انديشه ديني كمك كرد.
مؤيدالاسلام فقط به نشر حبل المتين اكتفا نكرد. در 1315ق. به انتشار هفته نامة مفتاح الظفر و در 1316ق. به چاپ مجلة آزاد و در همين سال به نشر روزنامة كلكته به زبان اردو اقدام كرد. فعاليت‌هاي مطبوعاتي او تا 1349ق/ 1309ش. كه در دفتر كارش در كلكته دچار حمله قلبي و مرگ شد، بدون وقفه ادامه داشت. پيكر او را به ايران آورده و در ايوان عباسي صحن حضرت اما رضا (ع) به خاك سپردند.
با اينكه خود داراي تحصيلات معمول در حوزه‌هاي روحانيت بود اما به نقادي روحانيت درباري و روحانيون مخالف مشروطيت در حبل المتين پرداخت. در رجب 1327ق. مقاله‌اي زير عنوان « اذا فسد العالم فسد العالَم » در حبل المتين منتشر كرد و بر اعدام شيخ فضل الله نوري صحه گذاشت و ضمناً به نقد روحانيت پرداخت. اين مقاله جنجال زيادي به همراه داشت.
در شعري چنين گفته است:
در سياست اقتضاي وقت بين مسلك پيغمبران را برگزين
ما نمي خواهيم آخوند و قجر در سياست قطع يد كن زين دو سر
حبل المتين را مي‌توان اولين نشريه بين الملل اسلامي دانست. چون در چندين كشور از جمله ايران، مصر و هندوستان نماينده داشت و اخبار و گزارش رويدادهاي اين كشورها را منعكس مي‌نمود.
نويسندگان بسياري از كشورها براي آن مقاله ارسال مي‌كردند. اين باعث شد كه مسلمانان از اوضاع و احوال ديگر كشورهاي اسلامي باخبر شوند.
ويژگي ديگر حبل المتين ، ترويج انديشه وحدت مسلمانان و اتحاد اسلامي بود. شايد اين ايده را از سيد جمال الدين اسدآبادي گرفته بود.
در دورة رضاشاهي انتشار آن در كلكته ادامه يافت. اسنادي مربوط به سال 1307 وجود دارد كه نشانگر نارضايتي دولت رضاشاه از مطالب مندرجه در آن نشريه است.
گزارش صدر هاشمي از اين جريده چنين است:
يكي از روزنامه‌هاي كثيرالانتشار و مفيد زبان فارسي است. خدماتي به آزادي ايرانيان نمود. مؤيدالاسلام با انتشار آن بزرگ ترين خدمت را به برقراري اساس مشروطيت و آزادي ايران نمود.
ميرزا سيد حسن كاشاني برادر كوچك مؤيد الاسلام حبل المتين تهران را در پانزدهم ربيع الاول 1325 منتشر كرد. گويا حبل المتين كلكته به دليل انتشار نشريات متنوع در ايران رونق سابق خود را از دست داده بود، از اينرو چاپ نشريه‌اي با همان نام ولي متنوع‌تر احساس مي‌شد.
پس از به توپ بستن مجلس، چند نفر توسط محمد علي شاه تبعيد شدند. از جملة آنان سيد حسن كاشاني بود. او چند ماهي در رشت توقف داشت. و چند شماره در آنجا منتشر كرد. اما با اخراج محمد علي شاه ، وي به تهران بازگشت و انتشار مجدد اين نشريه را آغاز كرد. وي در شمارة ششم 1327ق. مقاله‌اي زير عنوان « اذا فسد العالم فسد العالم » چاپ كرد. كه هياهو و غوغايي در تهران عليه آن به پا شد. وزارت معارف از وزارت عدليه تقاضاي محاكمه مدير حبل المتين را نمود و پس از محاكمه طولاني به پرداخت دويست و پنجاه تومان، 23 ماه زندان و 23 ماه توقيف نشريه محكوم شد.

ادب: اين نشريه در تبريز و به مديريت سيد محمد صادق قائم مقامي ملقب به اديب الممالك انتشار مي‌يافت. اولين شمارة آن با عنوان جريده ادب در 1316ق. انتشار يافت. شماره‌هاي بعدي با عنوان ادب و در دو سال ، 22 شماره منتشر شد. با نصب امير نظام به ولايت آذربايجان در 1314ق، اديب الممالك همراه او به تبريز رفت. در 1316ق. با بازگشايي مدرسة لقمانيه تبريز، اديب الممالك مسئول آن مدرسه و نيز در همين سال لباس روحانيت پوشيد و معمم شد. او منبر و خطابه هم داشت. در همين ايام به نشر ادب هم همت گمارد.
وي از تبريز به مشهد مهاجرت كرد و از 1318 تا 1320 ق. ادب را در مشهد انتشار داد. اولين شمارة ادب خراسان در چهارم ماه رمضان 1318 منتشر گرديد. مندرجات آن علمي، ادبي ، تجاري و تاريخي است. چهارده شماره در مشهد انتشار داد و با آمدن اديب الممالك به تهران، مديريت و نشر آن هم به تهران انتقال يافت. اولين شمارة ادب تهران در 27 رجب 1321 / 19 اكتبر 1903 بود. سه سال يعني تا 1324ق. در تهران پخش مي‌شد.
در اين مدت مجدالاسلام تهراني در انتشار آن مشاركت داشت و به هنگام عدم حضور اديب الممالك در تهران و مسافرت او به قفقاز، مجدالاسلام كرماني تمامي مديريت آن را برعهده داشت. مجدالاسلام كرماني، مديريت روزنامه‌هاي نداي وطن، كشكول و محاكمات را نيز متصدي بوده است. از اين رو يكي از روزنامه‌نگاران بزرگ اين دوره است.
اديب الممالك غير از ادب، در ادارة نشريه‌هاي مجلس، ايران سلطاني، طهران و بخش فارسي ارشاد چاپ بادكوبه نقش و مسئوليت داشت.

الاسلام: مطابق گزارش رابينو در 1320 ق. در اصفهان تأسيس شد. با چاپ سنگي و ماهانه منتشر مي‌شد. بنابراين از نوادر نشرياتي است كه پيش از آغاز انقلاب مشروطيت شروع به فعاليت كرد.
داراي گرايش مذهبي و دفاع از دين اسلام و مذهب تشيع بود. اساساً به منظور نقد ميسونري به دليل فعاليت‌هاي زياد هيأت‌هاي تبشيري درآن زمان در اصفهان پايه ريزي شد. مدير آن محمد علي داعي الاسلام بود. عكسي كه از وي منتشر شده غير معمم است. به دليل وابستگي اين نشريه به « صفاخانه اصفهان » كه نام ديگرش دعوت الاسلاميه و محل آن جلفاي اصفهان بود، خط مشي‌ صفاخانه را اجرا مي‌كرد. اين مركز به دستور روحاني مشهور شيخ نورالله ثقه الاسلام بنيان گذار ي شد. ايشان از طرف روحانيت اصفهان مأمور به مباحثه با علما و مبلغان دين مسيحي شد. از اين رو مي‌توان اين نشريه را در زمرة كارنامة روزنامه‌نگاري روحانيت درج كرد. در كتابخانة ابن مسكويه اصفهان، شماره‌هاي 1 تا 12 از سال اول ( 1320 – 1321 ق ) و شماره‌هاي 1 تا 10 از سال سوم ( 1322-1323 ق ) موجود است.
عليرغم اينكه اين نشريه متكي به مساعدت و پشتيباني دستگاه حكمران اصفهان بود و از حمايت ركن الملك شيرازي نايب الحكومه اصفهان برخوردار بود؛ اما با انتشار شمارة اول ، توقيف شد. توقيف آن پنج ماه به طول انجاميد.
در هر شمارة مجله، گفتگويي كه بين آنها و مسيحيان انجام شده بود، درج مي‌شد.
شرح حال اجمالي داعي الاسلام اينگونه است: در 1295ق. در لاريجان متولد شد. از پنج سالگي در آمل به مدرسه رفت. در مدرسه مسجد جامع به آموختن صرف و نحو عربي پرداخت. منطق و ادامة ادبيات عرب را در تهران ادامه داد. بقية درس‌هاي حوزوي را در مدرسه سپهسالار تهران آموخت. شهرت آخوند ملامحمد كاشي و جهانگيرخان قشقايي او را به اصفهان كشاند و در اين حوزه به تكميل تحصيلات خود پرداخت. در پي رونق يافتن مسيحيان در اصفهان، حوزة علميه اصفهان ، او را مأمور پاسخ گويي به مبلغان مسيحي مي كند.

دعوه الحق: داراي گرايش مذهبي بود و توسط شيخ محمد علي دزفولي ( بهجت ) و مشهور به بهروز خاوري در 1321ق / 1904م. تأسيس شد. و به صورت ماهانه نشر مي‌يافت. پس از مدتي تعطيل شد و مجدداً در ربيع الثاني 1324 شروع نمود. پس از فرمان مشروطيت ، دو شماره از آن بيرون آمد و براي هميشه تعطيل شد.
در مقدمة اولين شمارة آن آمده است:
دعوه الحق صحيفه‌اي است كه بحث مي‌نمايد از حقايق دين اسلام و منافع راجع به حوزة مسلمين .
شيخ محمد علي در خانواده اي روحاني به دنيا آمد و خود او از فضلاي آن دوره بوده است. تحصيلات حوزوي در سطح عالي داشت و از مرحوم خراساني اجازة اجتهاد دريافت كرد.
شيخ محمد علي مجلة ديگري زير عنوان معارف منتشر كرد. اين نشريه در 1324ق. تأسيس و منتشر شد. در واقع وابسته به انجمن علمي يا انجمن مجموعة معارف بود كه توسط او در 1321ق. در تهران تأسيس شده بود.

اسلاميه: نشرية هفتگي كه از 1324ق / 1906م. در تبريز به مديريت ميرزا ابوالقاسم ضياء العلماي تبريزي انتشار يافت. ضياء العلما از خانواده‌اي بزرگ و فاضل و از اولين مشروطه خواهان بود. ايشان در تحصيلات قديم و جديد موفق بود. او در تمام دورة شش سالة مشروطيت ، خويشتن را كاملاً وقف ملت كرد. بالاخره به دست مأمورين روسية تزاري به دار آويخته شد.
از اين مجله فقط هشت شماره تا 29 ربيع الاول 1325ق. منتشر شد. كسروي ضياء العلما را در كنار محمد خياباني و ميرزا اسماعيل نوبري ياد كرده و آنها را در مشروطه خواهي پايدار مي‌داند. عكس وي ملبس به لباس روحانيت است.

اميد: اين هفته نامه در تبريز در 1324ق. منتشر شد. طلاب مدرسة لقمانيه آن را انتشار مي‌دادند. بيست و چهار شمارة آن بيرون آمد.

دعوت الاسلام : در شهر بمبئي هندوستان به مديريت سيد محمد علي اصفهاني ملقب به داعي السلام به زبان‌هاي فارسي و اردو در 1324ق. تأسيس و منتشر شد. شمارة اول آن با عنوان اسلام نامه بيرون آمد.
اين نشريه دنبالة مجله الاسلام وابسته به صفاخانه اصفهان است كه آقاي داعي الاسلام آن را در اصفهان منتشر مي‌نمود. پس از مسافرت داعي الاسلام به هندوستان صفاخانه يا دعوت اسلاميه اصفهان به ادارة دعوت الاسلام بمبئي تبديل شد.
دعوت الاسلام از بدو تأسيس مورد توجه مسلمانان هند و ديگر كشورها قرار گرفت و كمك‌هاي مادي و معنوي براي رونق و گسترش آن اعانه مي‌كردند. در شمارة اول آن حكم دو تن از آيات عظام نجف يعني صدر و آخوند ملامحمد كاظم را كه مشروعيت پرداخت اعانات به اين نشريه و خواندن آن را توصيه مي‌كنند، چاپ كرده است.
بهرحال اين نشريه در زمرة فعاليت‌هايي است كه روحانيون ايراني روزنامه‌نگار در بيرون از مرزهاي ايران به ثمر مي‌رساندند.

مجلس: پس از اعلام مشروطيت و آزادي مطبوعات و گشايش مجلس، نخستين نشريه، مجلس بود كه در 8 شوال 1324 ق. منتشر شد. ميرزا سيد محمد صادق طباطبايي فرزند ميرزا سيد محمد طباطبايي بنيان گذار آن بود. سيد محمد يكي از دو پيشواي روحاني مشروطيت و صاحب نام بود.
سيد محمد صادق از تعاليم حوزوي بهره مند بود و از سوي ديگر با آموزه‌هاي جديد آگاهي داشت. از اينرو اين نشريه با سبك ويژه‌اي ، مروج نوعي روشنفكري بود. مثلاً مردم را به تمدن ، ترقي كشور و آزادي دعوت مي‌كرد.
روش وي اينگونه بود كه مذاكرات مجلس و نطق‌هاي نمايندگان را همراه با نام آنها منتشر مي‌كرد. اين در ارتقاي آگاهي و بيداري مردم بسيار مؤثر بود.
اين نشريه از تفتيش و نظارت دولت معاف بود. درباره مظفرالدين شاه نتوانست آن را خاموش سازد. خود مظفرالدين شاه هم علاقمند به آن شده بود او در يادداشتي به صدراعظم در شعبان 1324، ميرزا محسن مجتهد رابه عنوان اينكه جامع اطلاعات علمية شرعيه و سياسيه و درستي و ديانت كاملاً معلوم و مشهود است ناظر بر فعاليت‌هاي اين نشريه قرار مي‌دهد.
اين نشريه پس از پايان استبداد صغير و برقراري مجدد مشروطه زير نظر شيخ يحيي كاشاني با خط مشي معتدل‌تر تداوم يافت.
گزارش محيط طباطبايي از اين نشريه اينگونه است:
در 1327ق. دوباره انتشار يافت و نشر آن تا 1329ق. ادامه يافت. سال‌هاي سوم و چهارم انتشار خود را بعد از دوران استبداد صغير گذراند.
بار اصلي تحرير مجله بر دوش شيخ يحيي بود. اين نشريه بدون آنكه رسماً و صريحاً اعلام كند، به حزب اعتدال كه سيد محمد صادق طباطبايي در رأس آن قرار داشته وابستگي داشت.

نسيم شمال : سيد اشرف الدين حسيني قزويني ( 1250-1312ش) بنيان گذار اين نشرية هفتگي بود. اولين شمارة آن در 1324 يا 1325ق. در رشت چاپ شد. خط مشي آن ادبي و فكاهي و انتقادي بود.
سيد اشرف الدين در قزوين در خانة شيخ عبدالله امام جمعه اين شهر متولد شد. پس از فرا گرفتن علوم مقدماتي، براي تكميل تحصيلات به كربلا و نجف اشرف مسافرت نمود. تصاوير او نشانگر كسوت روحاني اوست. بعد از پنج سال به قزوين مراجعت كرد. مدتي را در تبريز براي ادامه تحصيلات گذراند، آنگاه به رشت رفت. اقامت او در رشت مصادف با اعلان مشروطيت بود. و در اين زمان نسيم شمال را تأسيس نمود. او در 1333ق. به تهران رفت و نسيم شمال را در تهران منتشر كرد. اين نشريه حدود بيست سال منتشر مي شد و تأثير زيادي بر زندگي مردم داشت. شخصيت مردمي او ، عدم تقيدش به رياست و گردآوري اموال و اهتمامش به معضلات و مشكلات مردم او را محبوب عموم ساخته بود. هنگامي كه روزنامه فروشان دوره گرد فرياد اعلان چاپ و فروش اين روزنامه را سر مي‌‌دادند، راستي مردم هجوم مي‌آوردند. زن و مرد ، پير و جوان ، كودك و برنا، باسواد و بي‌سواد اين نشريه را دست به دست مي‌گرداندند. در قهوه‌خانه‌ها، در سرگذرها، در جاهايي كه مردم گرد مي‌آمدند باسوادها براي بي‌سوادها مي‌خواندند و مردم حلقه مي‌زدند و روي خاك مي‌نشستند و گوش مي‌دادند.
سيد اشرف الدين را از چهره‌هاي معتبر روزنامه‌نگاري و فكاهي‌نويسي و منتقد سدة چهاردهم ايران دانسته‌اند. همين شهرت او ، ترس حاكميت سياسي را در پي داشت و او را مجنون دانسته به تيمارستان بردند. اما با مساعي سيد حسن مدرس نجات يافت.
نسيم شمال، تأثير جدي بر ترويج انديشه‌هاي مشروطه خواهي و آزادي طلبي داشت روزي نشد كه ولوله‌اي در تهران نيندازد. دولت‌ها مكرر از دست او به ستوه آمدند. حتي در زندان هم آرام نمي‌نشست و به سرايش و نشر شعر مي‌پرداخت.
اين نشريه با شفافيت مسائل اجتماعي و سياسي را مطرح مي‌كرد. سخن و ادبيات آن از تكلفات و مجامله گويي‌ها خالي بود. از اين رو روزنامه‌ نگاري را وارد عرصة جديدي نمود. در اين عرصه‌، روابط اجتماعي و سياسي ، به سادگي و عريان مطرح مي‌شد.
از سوي ديگر اين نوع ادبيات و فرهنگ مطابق ميل و طبع عده‌اي نبود و نسيم شمال را به ترويج مسائل خلاف عفت و مضر به اخلاق متهم كردند و حتي سيد اشرف الدين را به همين اتهام مجازات نمودند.
از قول او نقل كرده‌اند: قصدم اين است كه بر فراز خرابه‌هاي اين تمدن ظالمانه و ستمگر صليب جانداري نصب كنم كه دنيا را به زير بازوان توانا و گل و سنبل آراستة خود بياورد. مي‌خواهم روزنامه‌اي تأسيس كنم كه به زبان شعرهاي بسيار ساده و دلنشين با مردم صحبت بدارد.
نسيم شمال در زمرة معدود جرايدي است كه با زبان فكاهي و طنز به ابراز عقايد ديني ، نقد آموزه‌هاي اجتماعي غلط و تبليغ گرايش‌هاي مدرن مي‌پرداخت.

انجمن بلديه: آقا ميرزا نورالدين مجلسي در رمضان 1325 در اصفهان آن را تأسيس و منتشر كرد. اين نشريه ابتدا به فرج بعد از شدت نام‌گذاري شده بود و از شمارة چهارم به بعد تغيير نام يافت.
وابسته به انجمن جديد اصفهان كه جمعي از علما و بزرگان و اعيان در آن عضويت داشتند بود. رييس انجمن ، وثيق الملك بود.
نورالدين مجلسي مدير اين نشريه در 1274ق. در اصفهان متولد شد و در 1374ق / 1307ش وفات يافت. وي از روحانيون و واعظان و امام جماعت مدرسة شمس آباد بود.

الجمال: اين هفته نامه از 13 صفر 1325 درتهران آغاز به كار كرد. مديريت آن را ميرزا محمد حسين خان اصفهاني برعهده داشت. ايشان روحاني نبود. اما چون منعكس كنندة سخنراني‌ها و ديدگاه‌هاي سيد جمال الدين واعظ اصفهاني بود، آن را در زمرة كارنامة مطبوعاتي روحانيت آورده‌ايم. واعظ اصفهاني از روحانيون و خطيبان دورة بيداري ايرانيان و مشروطيت بود. او در زمرة چهار نفر مشروطه خواهان يعني ملك المتكلمين ، ميرزا جهانگيرخان شيرازي و مساوات بود كه محمد عليشاه قاجار خواهان تبعيدشان بود و پس از به توپ بستن مجلس او مخفيانه فرار كرد. و بالاخره او در اين راه در 1328ق. به شهادت رسيد.
اين نشريه به دليل همين مقالات واعظ اصفهاني تأثير فراواني در بيداري و آگاهي ايرانيان داشت. ميرزا محمد حسين شخصاً در پاي منبر او حاضر مي‌شد و گفته‌هاي سيد را مي‌نوشت، آنگاه به نظر سيد مي‌رساند و سپس به چاپخانه مي‌فرستاد.
شماره‌هاي 1 تا 21 مربوط به 1325ق. اين نشريه در كتابخانه ابن مسكويه اصفهان موجود است.
آقاي يغمايي شكل گيري الجمال را اينگونه بيان مي‌كند: خطابه‌هاي واعظ اصفهاني پر اثر و مسحور كننده بود، به طوري كه بسياري از بازاريان و اهل حرفه براي شنيدن بياناتش كار خويش را رها مي‌كردند و پاي منبرش جمع مي‌شدند. بسا اتفاق مي‌افتاد جا براي نشستن و ايستادن نمي‌ماند و عدة زيادي مشتاقان از فيض استماع سخنان بيدار كننده‌اش محروم مي‌ماندند.
افزون بر اين ، ساكنان شهرهاي دور و نزديك را بهره بردن از مواعظش حاصل نمي‌شد. از اين رو مجدالاسلام كرماني مدير روزنامة نداي وطن كه از معتقدان و همگامان صديق سيد بود . به قصد خدمت به مردم در انديشة نشر گفتارهاي خطيب برآمد. نداي وطن را گنجايش درج آن همه مطلب نبود، ناچار براي نيل به مقصود مصمم به نشر روزنامه‌اي جداگانه شد و نام الجمال را انتخاب كرد. ميرزا حسين خان اصفهاني كه جواني روشنفكر و آزاده و پر همت بود آمادة همكاري با او شد.

جهاد اكبر: اين نشريه در اصفهان به مديريت ميرزا علي آقا خراساني در ششم محرم 1325ق. منتشر شد. همانند ديگر جرايد مشروطيت ، علاوه بر اخبار و گزارش ها ، چند مقاله دربارة مسائل و موضوعات ديني و اجتماعي داشت. اكثر مقالات به تظلم و دادخواهي از حاكمان مستبد و ضديت با طرفداران ظلم گرايش داشتند. هدف اصلي اين نشريه را ترويج تهذيب اخلاق دانسته‌اند.
نشرية ميرزا علي آقا خراساني به جهاد اكبر معروف شده بود. از خاندان فضل و دانش و روحانيت و خود از روحانيون فاضل بود.

روح القدس: سلطان العلماي خراساني آن را در تهران تأسيس و اولين شماره در 25 جمادي الثاني 1325ق. منتشر كرد. گويا فقط 26 شمارة آن منتشر شد. از نشريات ضد استبدادي به ويژه ستيزه‌گير عليه محمد علي شاه قاجار بود. به همين دليل پس از به توپ بستن مجلس توسط محمد علي شاه در باغشاه زنداني گرديد. در عكس همراه با زندانيان ديگر با عبا و عمامه ديده مي‌شود. بالاخره او را به وضع فجيعي كشته و در چاه انداختند.

روزنامه شيخ فضل الله : پس از آنكه شيخ و ديگر مخالفان مشروطه و پيروان او در حضرت عبدالعظيم بست نشستند. به منظور نشر مقاصد خود در بين مردم و نشان دادن زيان‌هاي مشروطه، درصدد توزيع اوراقي در ميان مردم برآمدند. از آنجا كه چاپخانه‌ها به چاپ مقالات و گزارش‌هاي آنها اقدام نمي‌كردند، چاپخانه‌اي را خريداري و در حضرت عبدالعظيم راه اندازي كردند و نشريه را منتشر كردند كه به روزنامة شيخ فضل الله موسوم شد. مجموعاً 19 شمارة آن در 1325ق. نشر يافت. برخي مطالب اين روزنامه را ديگر نشريات مانند حبل المتين نقل و نقد مي‌كردند. 
فضل الله كجوري معروف به نوري در 1259 ق. در تهران متولد شد، در تهران ، نجف اشرف و سامرا نزد استادان بزرگ آن دوره تحصيل نمود. در 1300 ق. به تهران باز مي‌گردد و از جملة مجتهدين و فقهاي بزرگ اين شهر گشته به تدريس و تبليغ مشغول مي‌شود. در جريان مشروطيت عليرغم موافقت اوليه ، پس از مدتي به مخالفت با مشروطه طلبان برخاسته و بالاخره در دادگاهي محكوم به اعدام و بالاخره اين حكم در 1327 ق. اجرا مي‌شود.

كوكب دري: در تهران به مديريت ناظم الاسلام كرماني در 1325ق. تأسيس شد. اين نشريه به جاي نوروز بود كه آن هم توسط ناظم الاسلام كرماني از 1322 ق. چاپ مي‌شد.
نام وي ، محمد و از روحانيون معروف كرمان بود. در كرمان در 1280ق./ 1242ش. متولد شد. تحصيلات مقدماتي را در كرمان به پايان رساند. براي تكميل آموزش‌ها به تهران رفت و نزد استاداني همچون ميرزا جلوه ، سيد محمد مجتهد طباطبايي و شيخ هادي نجم آبادي به تحصيل دانش‌هاي طلاب پرداخت. با پيدا شدن مبارزات عليه [ كمپاني ] رژي و تحريم تنباكو به عرصة فعاليت‌هاي سياسي و اجتماعي كشيده شد.
داوري آقاي محمد طباطبايي دربارة كوكب دري اين است كه صرف نظر از يادداشت‌هاي مربوط به تاريخ بيداري ايرانيان ، ساير مطالب و مقالات كوكب دري چنگي به دل نمي‌زند. به هر حال كتاب تاريخ بيداري ايرانيان كه بعدها منبع و مأخذ اصيل براي پژوهشگراني همچون براون ، كسروي و ملك زاده درآمد ، ابتدا به صورت مقالاتي در همين نشريه منتشر مي‌شد.

خراسان: اين نشريه در مشهد به مديريت سيد حسين اردبيلي در 25 صفر 1327ق. تأسيس و منتشر شد. اردبيلي در 1297ق. در اردبيل متولد شد و از هفت سالگي شروع به آموختن كرد. صرف و نحو ،‌ بلاغت ، منطق ، رياضيات و هيئت را نزد استادان بنام آموخت. در مشهد نزديك به شش سال مشغول تحصيل فقه و اصول و كلام و حكمت شد. به تدريس درس‌هاي طلاب نيز مي‌پرداخت. در راه تحقق مشروطيت ، تلاش زيادي داشت. در يك دوره وكالت مردم مشهد در مجلس شوراي ملي را عهده دار بود. خدمات و مجاهدات مرحوم اردبيلي در عالم مطبوعات فراموش نشدني و نوشته‌هاي او در بسياري از جرايد مورد توجه است.

زاينده رود: اولين شمارة اين هفته نامه در محرم 1327ق. در اصفهان منتشر شد. مدير آن ميرزا سيد عبدالحسين ملقب به معين الاسلام خوانساري و معروف به زاينده رود بود. او مدتي مدعي العموم عدليه اصفهان بود. در عكسي كه از او باقي مانده ، لباس روحانيت دارد.
زاينده رود، از نشريات مفيد و بسيار خوب ابتداي مشروطيت است. مدير آن با ايمان و عقيدة مخصوصي از مشروطيت دفاع مي‌كرد. از نظر گسترش مشروطيت در اصفهان ، بسيار مؤثر بود.

آئينه : اين نشريه در شيراز به مديريت سيد مرتضي شجاع السادات در 1329ق. تأسيس و منتشر شد. شجاع السادات در 1289ق. متولد و در سن هفت سالگي در مدرسة خان شيراز مشغول به تحصيل شد. تا 25 سالگي كتاب‌هاي درسي فقه، اصول فقه را مي‌آموخت. عكسي كه از او به يادگار مانده ملبس به لباس روحانيت است. در سال 1328 امتياز نشرية آيينه را دريافت كرد. گويا در همين سال شروع به انتشار كرد. حكومت فارس در اين زمان برعهدة نظام السلطنه بوده و چون نمي‌خواست مردم به حقوق خود آگاه شوند و آيينه را سد راه خود مي‌ديد به تعطيلي آن اقدام كرد.

اسرار الانصار : آقاي ميرزا حسن خان انصاري اين نشريه را در 1329ق / 1299ش. منتشر كرد. اما يك شماره بيشتر از آن نشر نيافت. نام اصلي مدير آن محمد حسين فرزند ميرزا علي از نوادگان جابر انصاري است كه در 1287ق. به دنيا آمد. ادبيات ، فقه، حديث، كلام و فلسفه را نزد پدرش آموخت. تحصيلات حوزوي داشت و به كسوت روحانيت درآمد. در دورة مشروطيت با نگارش مقالات و نشر آنها ، خدمات شاياني در پيشرفت مشروطيت داشت. كتاب‌هاي زيادي مانند تاريخ نصف جهان دارد. مندرجات مجلة اسرارالانصار بيشتر مطالب اخلاقي و به صورت درس آمده است.

قزوين: اين هفته نامه از فروردين 1329ق / 1290ش آغاز به كار كرد. مديريت آن را سيدعلي رعد مجابي برعهده داشت. مركز مديريت آن در حسينية مرحوم حاجي آقا قرار داشت. رعد مجابي از واعظان مشهور قزوين و از مبارزان بوده است. اين نشريه بيست سال تداون يافت و بالاخره در 1311 با وفات رعد مجابي تعطيل شد. در سر مقالة اولين شماره (23ربيع الثاني 1329) چنين آمده است:
« پس از يك ماه تلاش و دوندگي ، امتياز و اذن از انجمن معارف قزوين يافتم كه يك جريده بنام رعد چاپ كنم. چون قانون مطبوعات شرايط سختي دارد.
اكنون كه قلم گرفته‌ام براي نوشتن جريده رعد هرچه فكر مي‌كنم مي‌نگرم هيچ نتوان نوشت كه سودمند به حال ملت باشد و برخلاف قانون مطبوعات نباشد. »
اين نشريه تشابه اسمي با روزنامة رعد كه توسط سيدضياء الدين طباطبايي منتشر مي‌شد دارد.

الاسلام : شيخ عبدالعلي مازندراني لاريجاني در 1331ق. آن را در تهران تأسيس كرد. اين نشريه به عربي و ماهانه منتشر مي‌شد. بيشتر مطالب آن ، مربوط به احكام و فلسفه و پاسخ به سئوالات است. و از مقالات تاريخي و سياسي در آن خبر كمي هست.
به دليل فقر مالي مدير مجله دست ياري به سوي مسلمانان دراز كرد و در شمارة (7) اظهار داشته كه اين مجله مشتري نداشته و هر ماه بيش از يكصد عدد آن به فروش نمي‌رسد.

ايران امروز: اين نشريه به مديريت شيخ يحيي كاشاني در ربيع الاول 1332ق. تأسيس و منتشر شد. در هر هفته سه شمارة آن نشر مي‌يافت. شيخ يحيي ، به لباس روحانيت ملبس بود. او از آزاديخواهان و مدافعان مشروطيت شمرده شده است. قبل از مشروطيت در كميتة سري عليه امين السلطان عضويت داشت. اين كميته در سال‌هاي 1319 – 1320 قمري نشرية غيرت را چاپ مي‌كرد. همچنين شيخ يحيي بعد از اديب الممالك ، سردبيري روزنامة مجلس و مدتي رياست هيئت تحريرية نشريه ايوان را بر عهده داشت . او در 19 اسفند 1308 در تهران درگذشت.

تجدد: با مديريت ابوالقاسم فيوضات و شيخ محمد خياباني از 1335 تا 1338 ق. به طور هفتگي منتشر مي‌شد. از زمان تشكيل كميتة ايالتي تبريز توسط حزب دمكرات، اين نشريه ارگان رسمي اين كميته و بيانگر ديدگاه‌هاي آن بود.
البته كساني كه در تحرير اين نشريه مشاركت داشتند اگرچه در ظاهر همه از دستورها و انديشه‌هاي سياسي شيخ محمد خياباني پيروي مي‌كردند ولي در بنياد فكر و تربيت خود با او اختلاف مشرب داشتند.
شيخ محمد خياباني فرزند حاجي عبدالحميد خامنه‌اي در 1297ق. در خامنه متولد شد. پس از گذراندن درس‌هاي مكتب خانه به تحصيل درس‌هاي طلاب پرداخت. فقه و اصول را نزد ميرزا ابوالحسن آقا انگجي، هيئت و نجوم را نزد ميرزا عبدالعلي آموخت. مدتي امامت جماعت مسجد كريمخان را برعهده داشت.

جنگل: شماره اول اين نشريه در يكشنبه نوزدهم شعبان 1335منتشر شد. انقلابيون آزاديخواه جنگل براي رشد و گسترش انديشه‌ها و عقايد خود در جامعه به انتشار اين نشريه پرداختند.
نام اصلي ميرزا كوچك ، يونس فرزند ميرزا بزرگ بود. در 1298ق. در رشت متولد شد. سال‌هاي اول عمر را در مدرسة حاجي حسن واقع در صالح آباد رشت و در مدرسة جامع به آموختن صرف و نحو و تحصيلات ديني گذراند. چند وقتي هم در تهران در مدرسة محموديه به همين منظور اقامت گزيد، قاعدتاً مي‌بايست با اين مقدمات يك امام جماعت و يا يك مجتهد جامع الشرائط از كار درآيد، اما حوادث و انقلابات كشور مسير رفتارش را تغيير داد و عبا و نعلين و عمامه را به تفنگ و فشگ و نارنجك مبدل ساخت.
هر چند مديريت مستقيم هفته نامه جنگل برعهدة غلامحسين نويدي كسمائي و حسين كسمائي بود، اما نمي‌توان گفت ميرزا كوچك از آن بي اطلاع و نقشي در تدوين آن نداشته است.
گزارش‌هاي صدر هاشمي چنين است:
« پس از تشكيل هيئت اتحاد اسلام به رياست ميرزا كوچك جنگلي، از طرف اين هيئت روزنامة جنگل منتشر شد. اين نشريه ارگان رسمي جنگليون بود. پس از رفتن ميرزا كوچك خان و همكارانش از شهر رشت، آن نيز تعطيل شد. »

ارمغان: حسن فرزند محمد قاسم معروف به وحيد دستگردي در 1298ق. در اصفهان متولد شد. ابتدا در مدرسة ميرزاحسن به تحصيل ادبيات عرب پرداخت. يكي از استادانش در اين مدرسه، ميرزا يحيي مدرس بيدآبادي بود. فقه را نزد شيخ حسن شيرازي و فلسفه و حكمت را نزد جهانگيرخان قشقايي و آخوند ملامحمد كاشي آموخت.
در دورة مشروطه خواهي از مشروطه طلبان و آزاديخواهان بود. خطابه‌هايي عليه مستبدين داشت. پس از آن به كارهاي علمي و فرهنگي رو آورد. يكي از خدمات او انتشار مجله ارمغان است. اولين شمارة آن در بهمن 1338ق/ 1298ش. در تهران منتشر شد. عمر اين نشريه 22 سال طول كشيد. ارمغان يكي از مجلات ادبي و تاريخي است كه خدمات گرانبهايي به زبان و ادبيات فارسي نموده است. زندگينامه بسياري از شاعران و دانشمندان و بسياري از موضوعات گوناگون در اين نشريه در قالب مقالات متنوع آمده است.

اقدام: عباس خليلي در 1299ش. آن را منتشر ساخت. وي از نوادگان حاج ملاعلي خليلي از علماي بزرگ ديني سدة سيزدهم است. عباس خليلي در نجف اشرف متولد شد. تحصيلات حوزوي را در همان شهر به انجام رساند. به هنگام جنبش عراقي‌ها عليه استعمار انگلستان، جمعيتي به نام نهضت اسلام تأسيس كرد و مورد تعقيب انگليسي‌ها قرار گرفت. اما به تهران فرار كرد.
مدتي را در نشرية رعد (به مديريت سيد ضياء الدين طباطبايي) مشغول بود. پس از فرار سيد ضياء الدين ، خليلي به انتشار نشرية اقدام پرداخت. به دليل قلم تند خليلي و تظاهر به مخالفت با سياست بيگانگان ، همواره با تهديد و توقيف مواجه مي‌شد. اقدام در طول حكومت رضاشاه تعطيل بود تا اينكه در شهريور 1320 مجدداً فعاليت خود را آغاز كرد.

ايران آزاد: سيد ابراهيم ضياء الواعظين آن را در 1300 ش. در تهران انتشار داد. او در 1237ش. در شيراز به دنيا آمد و در 1322ش. در تهران دارفاني را وداع گفت. با مسافرت به هندوستان و اقامت در آنجا با مؤيد الاسلام در چاپ و نشر حبل المتين همكاري داشت. وي از واعظان روشنفكر و آزاديخواه بود كه نطق‌هاي مهيجي عليه استعمار داشت.
ايران آزاد، از ابتداي نشر، به درج مقالات تند و آتشين مي‌پرداخت از اينرو خوانندگان زيادي پيدا كرده بود. در 1301ش. براي مدتي توقيف شد. و نيز مجدداً در همين سال به دليل چاپ دو مقاله تند « وضعيت پوشالي » و « مجلس پوشالي » ، مدير آن محاكمه و به هندوستان تبعيد شد. ضياء الواعظين در مسير رفتن به هند، به شيراز رسيد و در آنجا با پافشاري سران عشاير كانديداي مجلس و سپس انتخاب شد و در سنبله يا ميزان 1302 به تهران بازگشت. پس از اين مجدداً اقدام به نشر ايران آزاد نمود. به هرحال به علت چاپ انتقادات از وضع اجتماعي و سياسي از 1312ش. براي هميشه بسته شد.

الكمال: در 1338ق/ 1299ش. در مشهد تأسيس و منتشر شد. مدير آن فضل الله آل داوود معروف به بدايع نگار بود و به صورت ماهانه منتشر مي‌شد. مندرجات آن مطالب قرآني ، حديثي، اخلاقي و گاهي ادبي بود. تمام قسمت‌هاي مجله به قلم مدير آن تأليف و ترجمه مي‌شد. چون يك نشرية ديني بود از اين رو مشتركين و طالبان آن از روحانيون و عالمان ديني بودند. در شمارة سال سوم زير عنوان مراسلات وارده ، تقريضاتي از علما و روحانيون مانند سيد حسين نجفي و حسن الحسين لواساني آورده كه بعضاً مسلمانان را به خريد و مطالعة اين نشريه توصيه مي‌كردند. گاهي بزرگان روحاني، چند شمارة آن را وقف طلاب مي‌كردند.

الاسلام: اين ماهانه در 1341ق/ 1302ش. در شيراز به مديريت شيخ محسن فقيه شيرازي تأسيس شد و اولين شمارة آن در ذيقعده همان سال منتشر گرديد. آخرين شماره آن در دي ماه 1310 بود.
محتواي آن بيشتر فلسفه، كلام و فقه اسلامي است. داوري صدر هاشمي اين است كه مندرجات آن خشك و غير دلچسب است، و همين موجب عدم رغبت خوانندگان به آن است. به همين دليل مديريت آن، ناچار به استعانت از مراجع مجتهدين مانند سيد ابوالحسن اصفهاني مي‌گرديد.
در سندي درخواست‌هاي دفتر مجلة الاسلام مبني بر مساعدت به اين مجله به منظور جلوگيري از تعطيل شدن آن، همراه با نامة آيت الله سيد ابوالحسن اصفهاني در اين زمينه آمده است. اين نامه مربوط به سال 1345ق ./ 1305 ش. و آدرس آن شيراز است. در متن نامه آمده كه :
« چهار سال است كه «مؤسسه ديانتي» خدمت به عالم اسلام نموده و قريب دو ماه است كه با وجود مرقومة آيت الله اصفهاني كه در لف عريضه است به واسطة عدم مساعدت مسلمان‌ها دچار تعطيلي گرديد... متوسل به مراحم حضرت عالي گرديد. »
در پاسخ آيت الله سيد ابوالحسن اصفهاني آمده است كه:
«‌ چون مجله جليله دينيه الاسلام كه از رشحات قلم عالم جليل و فاضل نبيل علم الاعلام ثقه الاسلام آقاي آقا شيخ محسن شيرازي دامت تأييداته نگارش مي‌يابد براي ارشاد جهال و جلوگيري از مقالات مضره اهل ضلال و دفع و رفع تشويش اذهان مستضعفين ... طبع و نشر آن خدمت بزرگي است به عالم اسلاميت. »
تاريخ اين نامه جمادي الاول 1344ق. است.
سند ديگر مربوط به عبارتي است كه روي پاكت نامه به رضا شاه آمده است:
به آستان ملايك پاسبان اعلي حضرت قدر قدرت.... السلطان رضا شاه پهلوي. اين نشانگر نشر اين مجله در دورة رضا شاه است.
اينكه مرجع تقليدي ، استفاده از وجوهات زكات و سهم امام را به مجله‌اي اجازه دهد، در مطبوعات فارسي بي‌سابقه بوده است.
شيخ محسن فقيه، از روحانيون و واعظان معروف شيراز بود كه در ارديبهشت 1324 وفات يافت.

الحق : شمارة اول آن در 23 رمضان 1341 / 1302ش. با صاحب امتيازي حسن هاشمي و مدير مسؤولي آقا شيخ محمد شريعت در تهران منتشر شد. از اين نشريه هفت شماره در دست است. هدف اصلي آن اطلاع رساني در زمينه سياست اسلامي و نشر مسائل ديني است.

عرفان: شمارة اول اين نشريه در 1341ق / 1303ش. در اصفهان منتشر شد. مديريت آن برعهدة احمد مراغي عرفان بود او در 1311ق. تولد يافت، تحصيلات حوزوي را در مدرسة صدر و مدرسة ميرزا حسين گذراند. همزمان، درس‌هاي جديد مانند زبان انگليسي هم مورد اهتمام او بود.
قلمرو فعاليت اين نشريه، مباحث علمي، ادبي، اخلاقي و اجتماعي بود. كتاب تاريخ انقلاب ايران نوشتة ادوارد براون را ترجمه و در چند شمارة آن درج نمود. اين مجله ، چهار سال انتشار مي يافت.
آقاي عرفان مجوز روزنامة عرفان را هم گرفت كه در 1306ش / 1345ق. منتشر كرد. البته ابتدا هفتگي و بعداً روزانه شد. مندرجات آن ، اخبار محلي اصفهان ، مقالات كوتاه ادبي و اخلاقي و نقد‌هاي اجتماعي بود. انتشار آن تا پايان عمر او تداوم داشت. شمارة آخر آن 3231 و مربوط به 27 آبان 1330 است.

اتحاد اسلام: اولين شمارة آن در 26 شوال 1342 / 11 جوزاي 1303ش. به مديريت شيخ حسين لنكراني در تهران انتشار يافت.
علت اصلي تأسيس آن دفاع از مسلمانان بين النهرين در مقابل سياست‌هاي استعماري انگلستان بود. اين نشريه وابسته به جمعيت مسجد شاه تهران بود و بيشتر به ترويج و اشاعة افكار شيخ مهدي خالصي، مجتهد و مرجع تقليد تبعيدي مي‌پرداخت.
شيخ حسين لنكراني از آزاديخواهان و معمم بود. از سوي ديگر به طرفداري از عقايد كمونيستي متهم بود. در زمان رضا شاه در انزوا و مدتي در زندان بود. در دورة چهاردهم به نمايندگي مجلس انتخاب شد.

صلاح بشر: اين هفته نامه از 1342ق / 1203ش. به مديريت سيد محمد صادق نقيب الاسلام شيرازي (مجابي) كار خود را آغاز كرد. وي از روحانيون مشهور قزوين و اصالتاً شيرازي بود. در چاپ اين هفته نامه از كمك و مساعدت ميرزا ابوتراب شيخ الاسلامي و ميرزا حسين خيال بهره‌مند بود. پس از ده سال فعاليت در 1313 تعطيل شد. مدتي در تهران و سپس در قزوين منتشر مي‌شد. البته اين غير از هفته نامة صلاح بشر به مديريت حجازي است كه در تهران منتشر مي‌شد.

نصيحت: اين هفته نامه از 1342ق / 1302ش. به مديريت ميرزا يحيي واعظ كيواني قزويني آغاز به كار كرد. او فرزند ابوالقاسم واعظ قزويني بود. ميرزا يحيي از روحانيون سرشناس قزوين بود.
پس از انتشار شمارة 21 ( آبان 1304 ) توقيف شد. واعظ براي رفع توقيف از قزوين به تهران مي‌رود اما در ميدان بهارستان ترور مي‌شود و با فوت او اين نشريه هم براي هميشه تعطيل مي‌گردد.
راجع به شخصيت واعظ داوري‌هاي مختلف ابراز شده است. البته تنوع داوري دربارة همة روزنامه‌نگاران به ويژه روزنامه نگاران روحاني وجود داشته و دارد. هركس از منظر و ديدگاه خودش به تحليل فعاليت آنها مي پردازد.
گاهي او را وابسته به سفارت روس دانسته‌اند و كسي كه نوشته‌هاي تندي عليه برخي از روحانيون مانند حاج سيد حسين مجتهد، حاج سيد جوادي منتشر مي‌كرد دانسته‌اند.
به هر حال با اينكه اين نشريه عمر دراز نيافت ولي مقالات آن در افشاي استعمار غرب در ايران و نقد وضعيت سياسي و اجتماعي جذابيت داشت و به طوري كه در روستاها هم طرفداراني داشته است.
در سند منتشر شده‌اي نام پنج تن از مشاهير روحاني قزوين به چشم مي‌خورد كه با خشنودي از اقدام دولت، خواستار ادامة توقيف نصيحت شده‌اند. در بخشي از تلگراف آنها آمده است :
«‌ مدتي بود مدير جريدة اين ورقه پاره را وسيلة معاش و حربه براي حمله به ديانت و هتاكي قرار داده و حتي سياست ذي قيمت دولت را آلت ملعبه هواي نفس خود كرده تا به حمداله مژده توفيق آن رسيد. »
اين تلگراف مربوط به مهر 1304 است و نشانگر تعارض ديدگاه‌هاي روحانيون دربارة ماهيت و عملكرد دولت رضاشاه است.

نور شرق: در 1344ق. به مديريت و نويسندگي شيخ نورالله دهاقاني معروف به نور شرق منتشر شد. بيشتر مطالب آن مربوط به موضوعات اسلام و مسائل روحانيت بود.
مدير آن در مدارس قديم اصفهان به آموختن پرداخت. به علوم قرآن و تفسير علاقه‌مند بود، همچنين به جامعه‌شناسي و زبان فرانسه آشنايي داشت.

تذكرات ديانتي: جمعيت ديانت اسلامي آن را در 1345ق. تأسيس و منتشر كرد. سرپرست اين نشريه را شيخ غلامحسين آقا و جمعي از روحانيون تبريز برعهده داشتند. بيشتر حجم آن، مطالبي بود كه توسط شيخ غلامحسين آقا ايراد و توسط گروهي از روحانيون تقرير مي‌شد. اهم اين مطالب در رد شبهات مانند رد آموزه‌هاي بابيه بود.

آفتاب شرق: در شهر كرمان به مديريت مجد نوابي تأسيس و در 1353ق / 1313ش. اولين شمارة آن بيرون آمد. مجد نوابي در 1316ق. در كرمان متولد شد و تحصيلات جديد و قديم داشته است. از چهارده سالگي به منبر و وعظ مشغول بوده است. وي معمم بود و مشاغلي دولتي در ارتش و آموزش و پرورش نيز داشت. مندرجات آفتاب شرق، مطالب ديني ، اخلاقي و اجتماعي است.

روزنامه‌نگاران با پيشينة روحانيت
همانگونه كه در مقدمه آمد برخي نويسندگان دوره‌اي در كسوت روحانيت و بعداً جدا شدند يا درس‌هاي طلبگي را آموخته و بعداً تغيير رشته داده و به مراكز جديد آموزشي رفتند. رد اين بخش اينان مختصراً معرفي مي‌شوند. هرچند در دورة روزنامه‌نگاري در زمرة روحانيون محسوب نمي‌شوند اما اقدامات فرهنگي آنها به گونه‌اي بود كه در روحانيت تأثير مستقيم و غير مستقيم داشت.

ميرزا آقاخان كرماني: نام اصلي او ميرزا عبدالحسين و معروف به ميرزا آقاخان كرماني و متخلص به بهار كرماني است. او در خانوادة ميرزا عبدالرحيم مشيزي از عارفان و مشاهير اهل حق منطقه بردسير در 1270ق. به دنيا آمد. علوم مرسوم زمانه را نزد استاداني همچون حاجي آقا صادق از شاگردان ملاهادي سبزواري و حاجي سيد جواد شيرازي معروف به كربلايي فرا گرفت.
پس از چندي، راهي عثماني شد و در استامبول اقامت گزيد، از اين زمان همكاري خود را با نشرية اختر آغاز كرد. اختر از سال 1292ق / 1875م. در استامبول شروع به كار كرد و تا 1313ق / 1895م. در همان شهر چاپ و مخفيانه در ايران توزيع مي‌شد. بنابراين حدود بيست سال به نشر و ترويج ديدگاه‌هاي روشنفكري و مشروطيت طلبي پرداخت.
محمد طاهر تبريزي و ميرزا مهدي، مديريت آن را برعهده داشتند كه هر دو روحاني نبودند اما كساني همچون ميرزا آقاخان كرماني از نويسندگان اين نشريه بودند. اختر تنها نشرية فارسي بود كه در آن زمان در خارج از ايران منتشر مي‌شد. مشي آن، ترقي و تجدد طلبي و انتقاد از وضع اجتماعي و سياسي ايران بود. در دورة ناصرالدين شاه، ورود آن به ايران ممنوع شد ولي مخفيانه توزيع مي‌شد. تأثير آن در جنبش نوين آن روز به حدي بود كه براي روشنفكران ، اصطلاح « اختري مذهب » رايج شد.
اگر انتساب كتاب هشت بهشت به آقاخان كرماني درست باشد، وي از به حق بودن فرقة ازلي دفاع كرده است.
ديگر نويسندگان اختر، شيخ احمد روحي ، ميرزا مهدي خان تبريزي و ميرزا علي محمدخان كاشاني بودند. مقالات توسط نجفقلي نايب سفارت كه در زبان فارسي و عربي و معارف اسلامي اديبي پرمايه بود تحرير مي‌شد. او كه نام اصلي‌اش ميرزا نجفقلي خان دانش خويي است در ابتدا جزء طلاب علوم ديني در عتبات و در كسوت روحانيت بود. بعدها تغيير لباس داده و عمامه را به كلاه مبدل كرد و به خدمت ديوان درآمد.

سيدحسن تقي زاده: او در آخرين روز رمضان 1295ق. در تبريز در خانة يك روحاني مشهور به نام آقا سيد تقي اردوبادي از شاگردان شيخ مرتضي انصاري متولد شد. سيد حسن علوم متداول را در تبريز تحصيل كرد. و بنابر آنچه در سرگذشت نوشته است، در جواني مجتهد شد و لباس روحانيت پوشيد. اما پس از مدتي از لباس روحانيت بيرون آمد.
هنگام اعلان مشروطيت تقي زاده سي ساله بود، مجتهد يا قريب به اجتهاد بود و به برخي از دانش‌هاي روز آگاهي داشت، زبان‌هاي فرانسه و انگليسي را مي‌دانست. در سفرهايي به مصر و قفقاز تجاربي كسب كرده بود. بنابراين مجهز به طرح و برنامه‌هايي بود.
تقي زاده در سفر به قاهره، ملاقات‌هايي با جرجي زيدان مدير مجلة الهلال داشت. اين فرصت خوبي براي تجربه آموزي براي كارهاي بعدي روزنامه نگاري او بود.
تقي زاده در برلين كاوه را در 1334ق / 1916م . منتشر كرد. هدف اصلي آن جهت دهي به افكار عمومي ايرانيان بود. همكاران تقي زاده در اين نشريه جمال زاده، محمد قزويني ، پورداوود ، ابوالحسن علوي، حسين كاظم زاده ايرانشهر، رضا تربيت ، طاهرزاده بهزاد و اسماعيل اميرخيزي بودند.
در مدت عمر پنج سال و دو ماه كاوه برلين ، پنجاه و نه شماره از آن منتشر شد و توانست روش و سبك نويني در روزنامه‌نگاري فارسي ابداع كند. در اين سبك بيشتر به پژوهش‌هاي آكادميك توجه مي‌شد و تلاش داشتند نوع و اسلوب تحقيقات پژوهشگران غرب را به فرهنگ ايراني تحميل كنند.
غير از كاوة برلين، تقي زاده فعاليت مطبوعاتي ديگر داشته است. نشرية گنجينة فنون را در 1320 ق. با همكاري ميرزا محمد علي خان ( تربيت )، ميرزا سيد حسين خان ( عدالت ) و ميرزا يوسف خان آشتياني اعتصام راه‌اندازي كرد. مقالاتي زير عنوان تحقيق احوال كنوني ايران با محاكمات تاريخي در نشرية حكمت قاهره در 1324 منتشر كرد. مقالاتي در صوراسرافيل ، مساوات و نداي وطن داشت. چهار مقالة سياسي به زبان فرانسه دربارة اوضاع سياسي ايران و عثماني و ممالك عربي در مجلة دنياي اسلام انتشار داد.

علي اكبر دهخدا : در 1297ق. در تهران متولد شد. ده سال در محضر استادان بزرگي همچون شيخ هادي نجم آبادي و شيخ غلامحسين بروجردي دانش‌هاي مرسوم در حوزه‌هاي علميه روحانيت مانند ادبيات عرب، فقه و اصول فقه، كلام و حكمت را فرا گرفت. بعداً با افتتاح مدرسة علوم سياسي، در آن ثبت نام كرد و به تحصيل زبان فرانسه و ديگر علوم جديد پرداخت.
پس از اتمام تحصيل در اين مدرسه به اروپا به ويژه وين پايتخت اتريش رفت و به تكميل زبان فرانسه اقدام كرد. دو سال در آنجا اقامت داشت و در 1284ش. همزمان با آغاز جنبش مشروطيت به ايران بازگشت.
هر چند دهخدا به سلك روحانيت درنيامد و او را در زمرة روحانيت رسمي نشمرده‌اند ولي به دليل داشتن استادان بزرگ روحاني ، و تحصيلات طولاني او در علوم حوزوي ، او را مي‌توان يك روحاني غير رسمي دانست.
دكتر محمد معين دربارة او مي‌نويسد:
« تعليم و تربيت دهخدا را يكي از فضلاي عصر به نام شيخ غلامحسين بروجردي عهده‌دار بود. وي حجره اي در مدرسة حاج شيخ هادي داشت . مردي مجرد و به تدريس زبان عربي و علوم ديني مشغول بود. چون منزل دهخدا در جوار منزل مرحوم آيت الله حاج شيخ هادي نجم آبادي بود، وي از اين حسن جوار استفادة كامل مي‌برد و با وجود صغر سن ، مانند اشخاص سالخورده از محضر آن بزرگوار بهره‌مند مي‌گشت. »
در نشر صور اسرافيل همكاري داشت. اين نشريه با سرماية ميرزا قاسم خان تبريزي و كوشش ميرزا جهانگيرخان شيرازي اداره مي‌شد. ميرزا جهانگيرخان از مشروطه خواهان و آزاديخواهان سخت كوش بود. بالاخره پس از به توپ بستن مجلس در 1326ق. به دستور محمدعلي شاه در باغشاه تهران كشته شد. اولين شماره هفته نامة صور اسرافيل 10 خرداد 1276 / 17 ربيع الآخر 1325 در هشت صفحه منتشر شد. در فاصله 14 ماه فعاليت و 32 شمارة خود با كارشكني‌ها و توقيف‌هاي متعدد روبه رو شد. پس از كشته شدن ميرزا جهانگيرخان شيرازي، دهخدا هم به اروپا تبعيد شد. اما انتشار آن در سوئيس به اهتمام دهخدا از سرگرفته شد. بيش از سه يا چهار شماره منتشر نشده بود كه دهخدا قصد عزيمت به استامبول نمود. در استامبول به همكاري با اعضاي تحريرية نشرية سروش پيوست و سردبيري اين هفته‌نامه را برعهده گرفت تا بالاخره به ايران بازگشت.
همچنين مدتي سردبيري هفته‌نامة روح القدس به صاحب امتيازي و مديريت سلطان العلماء خراساني را در اروپا برعهده داشت. همچنين با نشريات، مجلس، شوري، پيكار، شفق سرخ و ايران كنوني همكاري داشت.
رويكرد اصلي صوراسرافيل نقد اوضاع اجتماعي و سياسي ، بيدارسازي مردم و تنبه آنان به مصايب و مشكلات خودشان ، شناسايي موانع پيشرفت جامعة ايران و معرفي آنها به مردم بود. اين نشريه تأثير زيادي در جامعة ايران داشت. ستون چرند و پرند كه توسط دهخدا نوشته مي‌شد با زبان طنز به تحليل و نقد زواياي مختلف جامعه ايران و به ويژه عملكرد نظام حاكم مي‌پرداخت. يكي از ويژگي‌هاي اين نشريه، نقد عملكرد، نظرات وسنت‌هاي متداول در روحانيت بود. اعتقاداتي مانند قضا و قدر ، انزوا طلبي و گوشه نشيني كه توسط روحانيون ترويج مي شد، مورد نقادي قرار مي‌داد.
صور اسرافيل از نشريات مهم دورة مشروطيت است و كمك بزرگي به بيداري و آگاهي بخشيدن ايرانيان نمود. از اوضاع سياسي و اجتماعي شديداً انتقاد مي‌كرد و آلام مردم را باز كرده و نشان مي‌داد.

محمد حسين فروغي: او هر چند در كسوت روحانيت نبود ولي داراي تحصيلات طلبگي بود. زندگينامة او بدين شرح است:‍ او ملقب به ذكاء الملك و فرزند محمد مهدي ارباب بود. در 1255ق. در اصفهان زاده شد. تحصيلات خود را ابتدا در اصفهان و تهران و بعد در نجف و كربلا تكميل كرد.
پس از مدتي سير و سياحت به تهران بازگشت و با اعتماد السلطنه وزير انطباعات و دارالترجمة همايوني آشنا شد و جذب همكاري با او در تأليف و چاپ گرديد. در 1311ق. به معاونت او در وزارت انطباعات برگزيده شد.
مقالاتي در زمينه اصلاحات كشور در روزنامة اطلاع ( مديريت: محمد حسن خان اعتمادالسلطنه ) نوشت و به همين دليل، ناصرالدين شاه قاجار دستور تعقيب و زنداني شدن او را صادر كرد و مدتي را در زندان گذراند تا اينكه با روي كار آمدن مظفرالدين شاه آزاد و به سمت مدير مدرسة سياسي برگزيده شد. به هر حال او از نويسندگان و روزنامه‌نگاران و محققان دورة قاجار است. وي در 1325ق. در گذشت.
گويا سيد جمال الدين اسدآبادي، فروغي را تحريك و تشويق كرده بود كه به انتشار نشرية تربيت بپردازد. اين هفته نامه از اوايل سلطنت مظفرالدين شاه يعني در 1314ق. كار خود را در تهران شروع كرد. 434 شماره يعني تا 29 محرم 1325 چاپ و توزيع مي‌شد.

ثقه الاسلام تبريزي: پسر ارشد حاج ميرزا موسي آقا ثقه الاسلام است كه در 1277ق. در تبريز زاده شد. نام اصلي او ميرزا علي آقا ثقه الاسلام است. معاني و بيان و قسمتي از اصول فقه را در آذربايجان مي‌گذراند. به منظور تكميل آموزش هاي خود به نجف و كربلا مسافرت مي‌كند و از درس‌ استاداني همچون شيخ علي يزدي بفروئي ، ملاحسين فاضل اردكاني ، زين العابدين مازندراني حايري به تحصيل مي‌پردازد. در 1308 ق. به كشور خود باز مي‌گردد و به تدريس و تبليغ مي‌پردازد. او را رييس شيخيه در آذربايجان دانسته‌اند. و بالاخره به دست سربازان روسي كشته شد.
او در سال 1328 و 1329 ق. مقالات متعددي به چند مجله معروف عربي از جمله الهلال و المقتطف ارسال كرد. گفتني است كه مجلة مقتطف پر رونق‌ترين مجلة آن دوره بود و از اعتبار بالايي نزد متفكران برخوردار بود. اين نشريه هفتاد سال در بيروت و قاهره منتشر مي‌شد. وي مقالة شيعه در جبل عامل را نقد مقالة شكيب ارسلان نوشت كه به نقادي شيعه پرداخته بود. مقالاتي هم در نشرية تبريز داشت.

سيد ضياء الدين طباطبايي: در 1310ق/ 1268ش. در شيراز متولد شد. پدرش آقاسيد علي يزدي در دربار مظفرالدين شاه ، محمدعلي شاه و احمد شاه به شغل خطابت و روضه‌خواني اشتغال داشت. او در نجف از شاگردان ميرزا حسن شيرازي بود.
سيد ضياءالدين به دليل تعارض و تضادي كه با افكار پدرش داشت، هيأت و شكل‌ ظاهري خويش را تغيير داد. لباس روحاني را از تن به در كردن و به كلاه و شلوار ملبس گشت.
در نوجواني در شيراز به تحصيلات حوزوي مبادرت ورزيد.
در جريان فتح تهران، نشرية شرق را در تهران تأسيس كرد. در اين نشريه، افرادي نظير دكتر حسين خان كحال، علي اكبر خان داور، شيخ موسي نجم آبادي با او همكاري مي‌كردند.
پس از انتشار شمارة 106 شرق، در 21 شعبان 1328 براي هميشه توقيف شد. سيد ضياء الدين به جاي شرق، نشرية برق را در 5 شوال 1328 منتشر كرد. پس از انتشار سيزدهمين شماره، آن هم توقيف شد. بلافاصله پس از توقيف برق، رعد به جاي آن منتشر شد. تحليل‌هاي گوناگوني دربارة اهداف سيد و ساختار اين سه نشريه شده است.
پيش از اقامت در تهران، در شيراز ، نشريه‌هاي اسلام و نداي اسلام را منتشر كرد. جالب است بدانيم ، سيدضياء پس از روي كار آمدن ، تعدادي از جرايد مهم پايتخت از قبيل گلشن، حلاج و ستاره را توقيف كرد. با اينكه بسيار شعار آزادي مي‌داد.

ميرزا تقي حكيم‌باشي كاشي ( 1256- 1303ق ) : از روزنامه‌نگاران صاحب سبك و مجهول القدر دورة ناصري است. در شيراز و اصفهان، روزنامه‌نگاري چاپي فارسي را بنيان نهاد. با ميرزا حسين قزويني در انتشار وقايع عدليه صميمانه همكاري داشت. علم حساب، هيئت، نجوم، فقه و اسطرلاب را نزد جدش ملامحمد حسين انصاري معروف به بابا آموخت. در اوائل جواني وارد مدرسة نظامي دولتي شد و به كسب دانش‌هاي جديد پرداخت. البته در همين دوره ، صبح‌ها به يك درس فقه و اصول فقه مي‌رفت. او عليرغم ملامت دوستان و استادان قديمش بوده كه چرا از كسوت روحانيت و فقاهت چشم پوشيده مدرسة نظامي دولت را رها نكرد.

علي نائيني (صفاء السلطنه) ( 1246-1318ق): از روزنامه‌نگاران برجسته و فعالان عرصة مطبوعات دورة ناصري است. او در نشريات وقايع اتفاقيه ، وقايع ، دولت عليه ايران كار كرده است. در دارالطباعه به تحريري مشغول بود.
تحصيلات حوزوي او در اصفهان در محضر آخوند ملاحسن نائيني بود. او در مدرسة نيماورد واقع در بازار اصفهان و از مدارس مشهور طلاب به تحصيل و تكميل آموخته‌هاي خود پرداخت.

نتيجه گيري:
فعاليت‌هاي روحانيت در زمينه‌هاي مختلف نشريات و روزنامه در اين دوره، داراي ضعف‌ها و قوت‌هايي است. پردازش اين ضعف و قوت‌ها سوژه‌هاي خوبي براي تأليف مقالات متعدد مي‌تواند باشد. به هرحال روحانيت از طريق روزنامه‌نگاري آموز‌ه‌ها و افكار جديدي را ارائه كرد و به جريان تحقق مشروطيت كمك كرد. از سوي ديگر روزنامه‌نگاري روحانيت متكي به افراد بود و با فوت يا تغيير مسير ، موجبات تعطيل شدن كل نشريه را فراهم ‌مي‌آوردند. به عبارت ديگر روزنامه‌نگاري روحانيت، نهادينه و سازماني نبوده است.
در كوران حوادث مشروطيت به دليل تعارض‌ها و مجادله‌هايي كه بر سر مشروطيت و مشروعيت وجود داشت، روحانيت بيش از پيش پا به عرصة مطبوعات گذاشته و اين وسيله را وسيله‌اي مفيد براي بيان ديدگاه‌هاي خود يافتند.

دورة پهلوي
رضا شاه پهلوي پس از كودتاي اسفند 1299 و گذشت 5 سال از تصدي وزارت جنگ و رييس الوزرايي، در آذر 1304 رسماً به تخت نشست و روي كار آمدن سلسلة پهلوي را اعلام كرد. چون مطبوعات از پيش، با روية رضاخان آشنا بودند به خصوص پس از قتل عشقي، همه فكر كار خود را كرده و كاملاً مراقب وضع خود بودند.
رفتار دولت در آغاز تغيير سلطنت چندان خشونت آميز نبود ولي كم كم روية دولت عوض شد به‌طوري كه در 1310 تعداد انگشت شماري جريده در كل كشور منتشر مي‌شد. در حالي كه در اوائل تغيير سلطنت بيش از 30 عنوان نشريه در كشور فعاليت داشتند.
در دورة رضاخان، شهرباني كاملاً بر مندرجات جرايد نظارت داشت و مديران جرايد حق نشر هيچ گونه مطلبي را بدون اجازة شهرباني نداشتند. كوچكترين سوء ظني دربارة مدير هر جريده حبس و تبعيد و حتي قتل را در پي داشت. رفتار دولت و شهرباني نسبت به بعضي از مديران نشريه‌ها به اندازه‌اي خشن و سخت بود كه عاقبت پس از تحمل رنج‌هاي فراوان در زندان جان داده و مدت‌ها كسي حق بردن نام آنان را نيز نداشت. از جمله فرخي روزنامة طوفان است كه چنين سرنوشتي پيدا كرد.
رفتار شهرباني پس از سال‌هاي 1316 به بعد كه جريان‌هاي چپ در ايران حضور داشتند، به مراتب سخت‌تر شد و فعاليت جرايد منحصر در گزارش‌ها و اخبار شاه شده بود.
تا اينكه حادثة شهريور 1320 پيش آمد و رضاخان از سلطنت كناره‌گيري كرد. پس از آن جرايد دوباره رونق يافت . و نشريات فراوان جديد تأسيس شد. جرايد انتقادات تندي عليه رضاشاه و دولت او داشتند. تا بالاخره قوام السلطنه به عنوان رييس الوزراء تمام جرايد را توقيف كرد. فقط اخبار روز اجازة انتشار داشت. تا اينكه قانون جديد مطبوعات از تصويب مجلس گذشت و مجدداً چند نشريه عليرغم شرايط سخت قانوني مجوز گرفتند. از اينرو روزنامه‌نگاري در اين دوره به شدت ضربه ديد و كم مايه گرديد.
اين دوره از روزنامه نگاري روحانيت قابل مطالعه است. چون پروژه مدرن‌سازي ايران كه توسط رضاشاه در دستور كار قرار گرفت در برخي مواضع با ديدگاه‌هاي ديني تعارض جدي داشت. اينكه روحانيت تا چه اندازه در اين زمينه‌ها حساسيت داشت و از روزنامه‌نگاري چه بهر‌ه‌اي برد و حتي اينكه روحانيت تا چه اندازه با سياست‌هاي دولت هم آهنگ بود، پژوهش‌هاي جدي مي‌طلبد. در اين مقاله به پژوهش‌هاي تحليلي نمي‌پردازيم. فقط گزارش توصيفي از جرايد ارائه مي‌دهيم.

بازپرس: اين هفته نامه فعاليت خود را از 1345ق/ 1304ش. به مديريت سيد جعفر مجابي واعظ مشهور به فخر المتكلمين آغاز كرد و دوازده سال تداوم داشت. البته گاهي به صورت سه شماره در هفته منتشر مي‌شد.
سيد جعفر مجابي تحصيلات حوزوي را نزد استاداني همچون حاج سيد يحيي واعظ يزدي به پايان برد. چند سال با علامه حاج سيد ابوالحسن رفيعي قزويني هم مباحثه و هم حجره بود. اجازة نقل روايت از آيت الله مرعشي نجفي داشت. مهمتر آنكه از واعظان مشهور منطقة قزوين بود و از دو ابزار منبر و روزنامه نگاري براي ترويج دين و مبارزه با فساد تلاش مي‌نمود.

دنياي امروز: اين هفته‌نامه از 1344ق / 1304ش. كار خود را آغاز كرد. مديريت آن برعهدة سيد حسين تنكابني قزويني فرزند سيد ابراهيم مجتهد تنكابني قزويني (متولد 1271ق) بود.
مدير آن روحاني نبود اما شيخ علاء الدين شهيدي يكي از روحانيون مبارز قزوين با آن همكاري داشت. اين هفته‌نامه معارض هفته‌نامة نصيحت بود و مدام بر مقاله‌هاي مندرج در نصيحت نقد مي‌نوشت. در تعهدنامة آن بر نشر و بسط معارف و تهذيب اخلاق عمومي مطابق مقتضيات عصر حاضر تأكيد شده است.

سعادت ايران : اولين شمارة آن در بهمن 1304ش. با اخذ اجازه از شوراي عالي معارف منتشر شد. اما با نشر يكي دو شماره، تعطيل شد. مديريت آن را شيخ ابراهيم كرماني از طلاب حوزة اصفهان برعهده داشت، او در مدرسة جده كوچك سكونت داشت. غير از اين نشريه، كرماني چند بيانيه در طرفداري از سردار سپه منتشر كرد. به دليل مخالفت‌هايي كه با او مي‌شد، نشريه را تعطيل و به تهران رفت.

صداي كرمان: آقا ميرزا عباس سعيد ملاباشي آن را در 1305ش. منتشر كرد. شوراي عالي معارف امتياز آن را در 5 بهمن 1304ش. تصويب كرد. اين نشريه حدود دو دهه تداوم داشت. چارچوب مطالب آن، سياسي، اجتماعي ، ادبي و فكاهي بود.
عباس سعيد در 1270ش. متولد شد. در سن بيست سالگي از تحصيلات حوزوي فارغ و با داشتن اجازه از چند مرجع ديني به فعاليت‌هاي اجتماعي وارد شد.

عنقا: شماره اول اين ماهنامه در اول فروردين 1305ش / پنجم رمضان 1344ق. در اصفهان منتشر شد. مديريت آن را شيخ اسدالله گلپايگاني ( ايزد گشسب ) برعهده داشت. امتياز آن در 1304 به تصويب شوراي عالي معارف رسيد.
ايزد گشسب در 1262ش. در گلپايگان به دنيا آمد. در حوزة علميه اصفهان به تحصيل پرداخت و موفق به كسب اجازات شد. مدتي در فرهنگ اصفهان مسئوليت‌هايي داشت.

تمدن اسلام: اين هفته نامه به مديريت سيد جعفر علوي شير و خورشيدي از 1346ق / 1306ش. شروع به نشر كرد. سيد جعفر علوي فرزند سيد حسين مجتهدي علوي تحصيلات حوزوي را نزد پدر و در قزوين، سپس در كربلا و نجف اشرف تا مرحلة اجتهاد ادامه داد. پس از بازگشت به ايران به آزاديخواهان و مشروطيت‌ خواهان پيوست.

دعوت اسلامي: در شهر كرمانشاه به مديريت سيد محمد تقي واحدي بُدَلا تأسيس و شمارة اول آن در ارديبهشت 1307ش. منتشر شد. همانگونه كه از عنوانش پيداست به ترويج و تبليغ دين اسلام مي‌پرداخت. از اينرو همواره از سوي علما و روحانيون پشتيباني مي‌شد و در نشر آن كمك مي‌كردند. نيز به نقادي مسيحيت و بابيت اهتمام مي‌ورزيد.
واحدي بُدَلا از واعظ و خطيبان آن شهر بود. او در لباس روحانيت همواره به ارشاد و راهنمايي مردم مشغول بود.

سحاب: در 1307ش. در اصفهان به مديريت سيد ابوالحسن فروز تأسيس و منتشر شد.
فروز اصالتاً قمي و در سلك طلاب علوم ديني بود. ولي در اصفهان اقامت و در مدرسة صدر سكونت داشت. همان اوان كه به شغل نامه‌نگاري مشغول بود در دادگستري نيز وكالت مي‌كرد. در آن هنگام با تأسيس كلاس قضايي در تهران، نهضتي در ميان طلاب علوم ديني به وجود آمد و اغلب آنها شغل روحانيت را ترك و با تغيير لباس در يكي از ادارات دولتي مخصوصاً ادارات عدليه و ثبت اسناد وارد شدند. فروز نيز با تغيير لباس در عدليه مشغول شد و به روزنامه نگاري هم مي‌پرداخت.

مفتش ايران: در 1310ش. در شهر اراك منتشر شد. اين نشريه دنبالة مفتش ايران است كه متجاوز از بيست سال در اصفهان منتشر مي‌شد و در 1310ش. توسط مديريت آن به اراك منتقل شد.
مدير آن سيد نورالدين عراقي معروف به ايران مدارمكي بود. او پس از تحصيلات در چند رشتة طلبگي به اجتهاد دست يافت البته درس‌هاي جديد را هم آموخت.

دخو يا كيوان قزوين: اين هفته نامه از دي ماه 1330 به مديريت عبدالحسين فرخي قزويني (1275-1337) با گرايش انتقادي، اجتماعي، ديني ، علمي و بدون وابستگي به هيچ گروهي آغاز به كار كرد.
در زمرة اولين نشرياتي است كه بيشتر به بحث‌هاي علمي مي‌پردازند و كمتر به درج آگهي اقدام مي‌كند، روحانيوني همچون حسين لامع با اين نشريه همكاري مي‌كردند.
ابتدا عنوان آن دخو بود و بعداً به درخواست چند تن از معتمدين قزوين و شهروندان آنجا به كيوان قزوين تغيير نام داد.
عبدالحسين فرخي قزويني از نوادگان شيخ بهاء الدين عاملي بود. نسل شيخ بهاء اكثراً در كسوت روحانيت بودند. فرخي هم در مدرسه‌هاي شيخ الاسلام و التفاتيه قزوين به كسب دانش‌هاي روحانيت پرداخت.
فرخي ستوني انتقادي در قالب طنز زير عنوان « دري وري » در اين نشريه منتشر مي‌كرد.

نجات قزوين: اين هفته‌نامه به مديريت حاج سيد رحيم سياهپوش از 1330 كار خود را آغاز كرد.
داراي گرايش ديني، ادبي و اجتماعي بود. سياهپوش در حوزة علمية پيغمبريه و التفاتيه نزد استاداني همچون علي محمد حكيم جوادي، حاج ميرزا محمود رئيسي، ميرزا يحيي مفيدي، حسين مداحان بيگي و سيد محمد مهدي تقوي دانش‌هاي حوزوي را فرا گرفت. علاوه بر روزنامه نگاري به وعظ و منبر و امامت جماعت هم مي‌پرداخت.
علت شكل‌گيري اولية آن، دست يافتن به رسانه‌هاي عمومي براي تبليغات در انتخابات دورة هفدهم مجلس شوراي ملي در قزوين بود.

شهر دانش: آقاي سيد حسين دبير حاج سيد جوادي آن را در 1331 تأسيس كرد. اين نشريه پانزده روز يكبار منتشر مي‌شد و تا سال 1332 ادامه داشت تا اينكه با حملة پليس به آن، مصادرة اموال و تعطيل شد. خود سيد جوادي دروس حوزوي را نزد كساني همچون سيد عباس حاج سيد جوادي ، آيت الله مفيدي، شيخ اكبر الهياني تلمذ كرده بود. در تحريريه آن هم چند روحاني سرشناس وجود داشتند. از جمله سيد عباس حاج سيد جوادي معروف به مدرس، علاء الدين شهيدي ، محمدباقر كرماني ، حجه الاسلام ميرزا قزويني و سيد محمد مهدي تقوي حضور داشتند.
بعدها او به تشكيل مجمع علمي و اسلامي جوانان قزوين اقدام كرد كه محفل گرمي براي فعاليت‌هاي مذهبي جوانان بود و از فعالان سياسي و همفكران دكتر باهنر و شهيد رجايي در دورة انقلاب اسلامي است.

منشور برادري: ارگان رسمي فدائيان اسلام بود كه بين سال‌هاي 1331 تا 1332 منتشر شد. تمام كارهاي نويسندگي ، چاپ و توزيع آن را سيد محمد واحدي و سيد محمد علي لواساني كه ملبس به لباس روحانيت بود انجام مي‌دادند. پيش از منشور برادري دو روزنامة اصناف به مديريت مرحوم ابراهيم كريم ‌آبادي و روزنامة نبرد ملت به مديريت آقاي كرباسچيان ناشر افكار فدائيان بودند. ولي اصناف چون گرايش‌ شديد به مصدق داشت بعد از اينكه نواب صفوي از مصدق در بهار 1330 جدا شد، از همكاري دريغ ورزيد. اما نبرد ملت به همكاري خود با علاقه ادامه داد تا در ماجراي تحصن در زندان قسر به منظور آزادي نواب صفوي با اين اقدام مخالفت كرد و كشمكش‌هايي بين مديريت نبرد ملت و فدائيان بروز نمود. از اينرو كادر اصلي فدائيان را به تأسيس نشريه‌اي مستقل وا داشت.
عمر آن از 14 هفته تجاوز نكرد. برخي مقالات آن را خود نواب صفوي تأليف مي‌كرد.

مكتب اسلام: عنوان كامل آن درس‌هايي از مكتب اسلام است. در سال 1337 در قم به صورت ماهانه تأسيس شد. سال‌ها به عنوان تنها نشرية وابسته به حوزة علمية قم و در واقع سخنگوي اين حوزه شناخته مي‌شد. در مديريت آن روحانيوني همچون ناصر مكارم شيرازي ، جعفر سبحاني، داود الهامي شركت داشتند.
مديريت آن تلاش نمود با زبان و فرهنگ جديد به ترويج ديانت بپردازد و مانع گسترش انديشه‌هاي غير ديني يا گرايش‌هاي غير اخلاقي در جامعه شود.

بعثت: اين نشريه بين سال‌هاي 1342 تا 1344 منتشر شد. مجموعاً چهارده شماره از اين نشريه به عنوان نشرية داخلي دانشجويان حوزة علميه قم انتشار يافت. اين نشريه به مديريت اكبر هاشمي رفسنجاني ، علي حجتي كرماني، سيد هادي خسروشاهي و سيد محمد دعايي، چهار تن از روحانيون مقيم قم منتشر مي‌شد. همة مطالب آن توسط روحانيون تهيه مي‌شد. گرايش كلي آن نقد نظام شاهنشاهي پهلوي بود.
آقاي علي حجتي كرماني تمامي شماره‌هاي آن را به همراه مقدمه‌اي به صورت كتاب تجديد چاپ كرد.

كتابخانة مسجد اعظم: كتابخانة مسجد اعظم قم از 1344 نشريه‌اي با عنوان مزبور به صورت ماهانه انتشار مي‌داد. مقالات آن را روحانيون حوزة علمية قم آماده مي‌كردند. اين نشريه گرايش به درج مباحث علمي و ديني داشت.

نشرية دانشكدة الهيات و معارف اسلامي مشهد: از 1347 به صورت فصلنامه آغاز به انتشار نمود. وابسته به دانشگاه مشهد ( فردوسي ) است. در مديريت آن كساني همچون محمد راميار، علي اكبر شهابي، محمد واعظ زاده خراساني و غلامرضا تافلي مشاركت داشتند. در واقع مي‌توان آن را در زمرة اولين نشريات آكادميك دانشگاهي دانست كه روحانيت در چاپ و نشر آن حضور داشتند.

پيام شادي: اين ماهنامه از 1350 به مديريت سيد حسن شريعتمداري و هادي خسروشاهي در قم آغاز به كار كرد و وابسته به دارالتبليغ اسلامي از مراكز فرهنگي منتسب به آيت الله شريعتمداري بود. مجله‌اي عمومي بود كه به طرح مباحث ديني و علمي و اجتماعي مي‌پرداخت.
آقاي حسن شريعتمداري، مجلة ديگري زير عنوان نسل نو از 1351 به صورت ماهانه منتشر مي‌كرد. اين مجله هم وابسته به دارالتبليغ اسلامي در قم بود.

الفكر الاسلامي: از سال 1351 به صورت ماهانه به مديريت عباس مهاجراني در تهران آغاز به كار كرد. در طليعة آن بر نشر معارف اسلامي و ارائه خدمات ايرانيان به پيشرفت فرهنگ اسلامي تأكيد شده است. در هر شماره ، مقالات عربي و فارسي را با هم انتشار مي‌داد.

در پايان
با مطالعة دوران پر فراز و نشيب كارنامة مطبوعات روحانيت به نكات زير مي‌توان پي برد:
1. تبديل فرهنگ شفاهي به فرهنگ كتبي و مدون: وعظ و خطابه و منبر، قوي‌ترين رسانة عمومي و وسيلة ارتباط جمعي در جامعه‌هاي اسلامي تا پيش از پيدايش روزنامه بود. اين رسانة جمعي تأثيرگذاري شگرفي بر افكار عمومي داشت. اما اين تأثيرگذاري فقط در لاية فرهنگ شفاهي مردم مؤثر بود. چون واعظان و مخاطبان با سخن گفتن و شنيدن رابطه برقرار نمي‌كردند و اين نوع رابطه نسبت به نوشتن و قرائت ، زودگذرتر و موقتي‌تر بود.
يكي از لوازم پيشرفت، تحول فرهنگ شفاهي به فرهنگ ماندگار كتبي است و اين با ظهور روزنامه نگاري اتفاق افتاد.
بايد اين واقعيت را پذيرفت كه روحانيت روش سنتي وعظ و خطابه كه مربوط به لاية فرهنگ شفاهي است را هرگز از دست نداد و در لاية فرهنگ كتبي روزنامه‌نگاري عليرغم نويسندگان روحاني متبحر، فراگير و مورد استفادة روشمند نبوده است. تنها در سال‌هاي اخير روحانيت ، نگارش و نويسندگي را جدي‌تر گرفت.
2. تبديل گزارش‌گري به تحليل‌نگاري: در روزنامه‌هاي اوليه بيشتر به گزارش وقايع ديني مانند درگذشت‌ها، اعياد و مراسم يا حداكثر پرداختن به تاريخ مانند تحرير بخشي از تاريخ اسلام يا رخداد شهادت امام حسين (ع) مي‌پرداختند. اما به تدريج به عرصة تحليلي پا نهادند. تحليل نگاري توسط روحانيون در دو دهة اخير به اوج خود رسيده است.
تحليل‌نگاري در پرتو چند زمينه رشد و گسترش جدي يافت. يكي، توجه به تطبيق و مقايسة آموزه‌هاي خودماني با ديگر باورها، دوم، تعويض روش و گرايش به روش‌هاي جديد علي، ميداني و كلاً جامعه شناختي براي پژوهش دربارة آموزه‌ها؛ سوم ، اهتمام به مسائل و موضوعات جديد؛ چهارم، اهتمام به اطلاع رساني و كسب خبر از ديگر ملل.

3. نهادينگي نقد و نقادي در جوهرة روزنامه نگاري: اصولاً روزنامه‌نگاران دغدغة بيان مشكلات و كاستي‌ها را دارند. از سوي ديگر روزنامه‌نگار خود را روشنگر انديشه‌ها ، بيدار كنندة دل‌ها و خردها مي داند و با اين انگيزه به فعاليت مي‌پردازد. اين نوع فعاليت‌ها در سازمان روحانيت پر مخاطره‌تر بوده است. چون روزنامه‌نگاران روحاني بايد به نقد آموزه‌هاي سنتي كه به نظرشان غلط و ناكارآمد تشخيص داده مي‌شد مي‌پرداختند و از سوي ديگر اينگونه نقدها با بدنة اصلي حوزه تعارض جدي داشت. از سوي ديگر نقد دولت و جامعه هم براي آنان مشكل آفرين بود.
راه حل خلاصي از اين بحران را در دورة پهلوي پناه بردن به نوعي روزنامه نگاري كه فقط به مباحث ديني صرف بپردازد دانستند. مجلات اين دوره كه توسط روحانيت اداره مي‌شد فارغ از اين دغدغه و در واقع با كنار نهادن نقد و انتقاد به فعاليت پرداختند. البته گاهي نقدهاي جزئي داشتند.

4. تأخير مطبوعاتي روحانيت : در دورة مشروطيت ، روحانيت به سرعت اين دانش و فن را به دست گرفت. البته نمي‌توان گفت همة روحانيت، اما قشر اجتماعي‌تر روحانيت به اين حرفه به دليل ضرورت‌هاي فراوان روي آوردند. اما در دورة پهلوي اين رويكرد و گرايش كاهش جدي يافت.
از نگاه ديگر تأخير روحانيت قم هم اهيمت دارد. اولين نشريه منتشره در قم مربوط به 1302 است. اين در حالي است كه چند دهه پيش از اين، چاپ نشريه در تهران و تبريز وجود داشت.

5. مطبوعات درون پرداز روحانيت: روزنامه‌نگار بيشتر دغدغه‌هاي فراحوزوي داشته‌اند، بسيار به ندرت به بررسي خود ساختار و سازمان روحانيت پرداخته‌اند. در دو دورة پيشين، نشرية ويژه‌اي به طور جدي و اساسي در اين زمينه پا نگذاشت. از اين رو بسياري از مشكلات لاينحل باقي ماند.

6. تأثيرگذاري دروني يا بازخوردهاي مطبوعاتي: همانگونه كه مطبوعات موجب و علت تحولات ژرف و بنيادين در جامعه ايران شدند، آيا دامنة اين تحولات به خود حوزه‌ها هم كشيده شد؟ اين سئوالي است كه نياز به مطالعة فراوان دارد.
نتيجه‌گيري نهايي اين است كه روزنامه‌نگاراي روحانيت ابعاد و زواياي مختلفي دارد كه تا كنون دربارة آنها پژوهش جدي نشده است. اين مقاله فقط تلاش كرد اطلاعات توصيفي و آماري ارائه كند و به هيچ وجه قصد تحليل در كار نبوده است. اميد است پژوهش‌گران با جديت به تحقيق در اين باره بپردازند.