كشف شبكه جاسوسي شوروي در ايران
اتحاد شوروي به عنوان يكي از دو ابرقدرت دنياي معاصر در رأس اردوگاه سوسياليسم (بلوك شرق) قرار داشت و در صحنه بينالمللي در رقابت با امپرياليسم امريكا، به مثابه قدرت اصلي در دنياي كاپيتاليسم (بلوك غرب) بود. به عبارت ديگر، هر يك از دو ابرقدرت ميكوشيدند تا سلطه و اقتدار خود را در جهان تأمين كنند و مواضع و سنگرهاي رقيب را از چنگ او خارج نمايند. اين استراتژي طي هفت دهه موجوديت اتحاد شوروي عملاً سبب شده بود تا سازمان اطلاعاتي اين كشور، كه در آغاز با نام «چكا» (كميسيون فوقالعاده) و به منظور سركوب مخالفين انقلاب اكتبر و خرابكاري در اقتصاد كشور در 20 سپتامبر 1917 به وجود آمد، به تدريج به عمليات گسترده برونمرزي در بيشتر كشورهاي جهان بپردازد و نقش يك سازمان جاسوسي جهاني را ايفا نمايد.
همانگونه كه ميدانيم، ماركسيسم از آغاز به عنوان يك جنبش بينالمللي پديدار شد. هر چند خاستگاه ماركسيسم اروپاي غربي بود، ولي پس از پيروزي انقلاب بلشويكي و تأسيس «انترناسيونال كمونيستي» (كمينترن) اين جنبش توانست با مركزيت مسكو در بسياري از كشورهاي جهان، از جمله كشورهاي آسيايي و امريكاي لاتين، عوامل خود را پديد آورد و رشد دهد. از بدو تأسيس كمينترن، وظايف اطلاعاتي يكي از وظايف عمده احزاب كمونيست در ساير كشورها محسوب ميشد و بنابر رهنمودهاي كمينترن اين يك تعهد انترناسيوناليستي بود كه بايد احزاب كمونيست سراسر جهان در قبال حزب كمونيست پيروزمند در روسيه انجام ميدادند.
در سالهاي جنگ جهاني دوم، وظايف اطلاعاتي احزاب كمونيست و عناصر ماركسيست (به ويژه در كشورهاي درگير در جنگ) اهميت جدي يافت و مهمترين عوامل نفوذي كمينترن در سراسر جهان مستقيماً به رابطين اطلاعاتي ستاد ارتش شوروي (جي. آر.يو.) وصل شدند. پس از جنگ جهاني دوم و انحلال كمينترن، گسترش شبكههاي اطلاعاتي شوروي در سراسر جهان به شدت ادامه يافت كه به طور عمده دستبرد به اسرار نظامي و سرقت تكنولوژي پيشرفته قدرتهاي غربي و اجراي عمليات تخريبي و گاه براندازي را هدف قرار داده بود. در سالهاي پس از جنگ جهاني دوم، شبكههاي اطلاعاتي شوروي در سراسر جهان به دو دسته تقسيم ميشد، دسته اول شبكههاي اطلاعاتي وابسته به احزاب كمونيست ساير كشورها بود و دسته دوم شبكهها و عوامل منفرد اطلاعاتي كه مستقيماً به سازمانهاي جاسوسي شوروي متصل بودند.
پس از مرگ استالين و آغاز دوران «همزيستي مسالمتآميز» كه خروشچف، دبير كل جديد حزب كمونيست اتحاد شوروي، منادي آن بود، مسئله فعاليتهاي جاسوسي احزاب كمونيست مورد توجه استراتژيستهاي كرملين قرار گرفت. واقعيت اين بود كه اين وابستگي اطلاعاتي، مواضع احزاب كمونيست را به شدت زير ضربه ميبرد و دلايل كافي را براي پيگرد اين احزاب در بيشتر كشورها فراهم ميساخت و مانع جدي بر سر راه گسترش جنبش كمونيستي در جهان به شمار ميرفت. در نتيجه، تصميم به انحلال شبكههاي مخفي اطلاعاتي احزاب كمونيست گرفته شد و برخي از احزاب اروپاي غربي (مانند حزب كمونيست بريتانياي كبير، حزب كمونيست فرانسه و ... ) رسماً اين تصميم را اجرا كرده و تنها سازمان خود را سازمان رسمي حزبي اعلام داشتند. عامل مهم ديگري كه سبب بروز اين پديده شد، آغاز جنبش استقلال طلبي در احزاب كمونيست بود كه در برخي از آنها به صورت حركتهاي نيرومند عليه سيادت كرملين نمود مييافت. در چنين شرايطي، هر چند سازمانهاي اطلاعاتي شوروي اتكاي خود را بر شبكهها و عوامل مستقيم خويش در ساير كشورها قرار دادند، كه برخي از آنان عناصر سابقهدار و فعال كمونيست بودند، اما در شرايط مساعد، بهرهگيري از اطلاعات و عوامل نفوذي احزاب كمونيست را نيز فراموش نكردند.
اين رابطه به وضعيت خاص رهبري احزاب كمونيست جهان سوم بستگي داشت كه به دليل فقدان پايگاه مردمي و ضعف شخصيت رهبري، اين انقياد و تبعيت را ميپذيرفتند. همچنان وظايف اطلاعاتي به عنوان يك «وظيفه انترناليستي» تداوم يافت. نمونه حزب ماركسيستي توده در ايران نمونه بسيار برجستهاي از تداوم اين سنت استالينيِ كمينترن است.
ارگانهاي اطلاعاتي شوروي
در سيستم سياسي اتحاد شوروي ارگانهاي متعددي در رابطه با ايران وجود داشت. برخي از اين ارگانها داراي كاركرد رسمي اطلاعاتي بودند و برخي وظايف رسمي خود را سياسي، ايدئولوژيك و فرهنگي اعلام ميكردند، ولي در حقيقت نقش جدي در عمليات اطلاعاتي ـ جاسوسي حزب كمونيست شوروي ايفا مينمودند. اين ارگانها عبارت بودند از:
1ـ كا. گ. ب (كميته امنيت دولتي اتحاد شوروي)
كا. گ. ب (K.G.B) . سازمان اطلاعاتي و امنيتي اتحاد شوروي بود كه از سال 1954 با اين نام آغاز به فعاليت كرد. پيش از آن، نهاد فوق در سطح وزارتخانه وجود داشت و M.G.B. (وزارت امنيت كشور) خوانده ميشد كه با مرگ استالين و افشاي بخشي از جنايات آن، اين نهاد به سطح «كميته دولتي» تقليل يافت و برخي از سران آن مانند آباكومف و بريا تيرباران شدند. از سال 1971 رهبري كا. گ. ب با يوري آندروپوف بود و از سال 1985 به ويكتور چبريكوف عضو پوليت بورو، محول شد.
فعاليتهاي اطلاعاتي كا. گ. ب در ساير كشورها از طريق اداره كل يكم انجام ميگرفت، كه از طريق ده اداره تابعه، كشورهاي غير سوسياليستي جهان را زير پوشش اطلاعاتي قرار ميداد. اداره هشتم (تابع اداره كل يكم) عمليات جاسوسي را در كشورهاي عربي، يوگسلاوي، تركيه، يونان، ايران، افغانستان و آلباني هدايت ميكرد. در اداره هشتم، دايره ايران وجود داشت، كه كار روزمره آن برنامهريزي، طراحي و اجراي عمليات اطلاعاتي در ايران بود.
همانطور كه ميدانيم، ساختار نظام سياسي شوروي مركب از 15 جمهوري بود كه با اتحاد خود «اتحاد جماهير شوروي سوسياليستي» را تشكيل ميدادند. هر جمهوري شوروي داراي حزب كمونيست، دولت و ساير نهادهاي محلي خويش، از جمله كا. گ. ب، بود. در ميان جمهوريهاي شوروي، كميته امنيت دولتي (كا.گ.ب) جمهوري آذربايجان شوروي داراي فعاليت ويژه در مسايل ايران بود. شووينيسم توسعهطلبانه رهبران حزب كمونيست آذربايجان شوروي و وجود عده كثير مهاجرين ايراني در اين منطقه كه تحت پوشش «فرقه دمكرات آذربايجان ايران» قرار داشتند، همجواري اين جمهوري با آذربايجان ايران و وجوه اشتراك فرهنگي، دلايل اين توجه ويژه اطلاعاتي به شمار ميرفت. در گذشته، رهبري كا. گ. ب آذربايجان شوروي نقش درجه اول را در عمليات اتحاد شوروي در رابطه با ايران داشت.
از جمله، در جريان غائله آذربايجان در ايران (1325ـ 1324ش.) ميرتيمور يعقوب اف، وزير امنيت آذربايجان شوروي به دستور ميرجعفر باقروف، دبيركل حزب كمونيست آذربايجان شوروي، از عوامل تعيينكننده حركت «فرقه دمكرات آذربايجان» در ايران بود و با سران «فرقه» (پيشهوري، دانشيان، پادگان، كاويان، جهانشاهلو و ...) تماس مستقيم داشت. او در جريان تصفيههاي زمان خروشچف از مسئوليتهاي دولتي و حزبي بركنار و مدير يكي از تعاونيهاي دولتي كشاورزي (ساوخوز) در شهر كيروفآباد (گنجه) شد. در سالهاي 1987ـ1965، حيدرعلي اوف در پستهاي معاونت و رياست كا. گ. ب و سپس دبيركلي حزب كمونيست آذربايجان شوروي و بعدها در مقام عضويت پوليت بوروي حزب كمونيست و معاون اول نخستوزير اتحاد شوروي نقش اساسي و تعيينكننده در تنظيم و هدايت عمليات اطلاعاتي و جاسوسي شوروي در ايران داشت. با شكست توطئههاي براندازي و جاسوسي حزب توده در ايران، علياوف نيز موقعيت خود را از دست داد. انوشيروان ابراهيمي، رهبر «فرقه دمكرات آذربايجان» ايران در سالهاي 1361- 1358، مينويسد:
بطوري كه ديده ميشد، علي اوف نسبت به دو دبير سلف خود مصطفييف و آخوندوف، نسبت به مسايل ايران بيشتر علاقه نشان ميداد و احساس ميشد كه از اينكه فرقه تبديل شده بود به يك سازمان تأمينات اجتماعي و معيشتي و وظيفه اصلي خودش (منظور فعاليت سياسي در ايران است) را بالكل به دست فراموشي سپرده بود، خشنود نبود. توصيه ميكرد جوانان وابسته به خانوادههاي مهاجرين (ايراني) در رشتههايي تحصيل كنند كه موردنياز ايران باشد، از جمله ذوب آهن، متالوژي، پتروشيمي، پزشكي و غيره و نه تاريخ و ادبيات و حقوق و يا هر علم اجتماعي ديگر.
در ميان سازمانهاي اطلاعاتي بلوك شرق، سازمان اطلاعاتي آلمان دمكراتيك (M.F.S) نيز در زمينه مسايل ايران فعاليت داشت. سازمان اطلاعاتي آلمان شرقي قدرتمندترين سازمان اطلاعاتي بلوك شرق، پس از كا. گ. ب. محسوب ميشد. علت فعال بودن اين سازمان در مسايل ايران استقرار دستگاه مركزي حزب توده در آلمان شرقي و حضور فعال مهاجرين و دانشجويان ايراني در آلمان غربي و اروپاي غربي بود. سازمان اطلاعاتي آلمان شرقي فعاليت خود را در زمينه ايران در هماهنگي كامل و براساس رهنمودهاي كا. گ. ب انجام ميداد.
2ـ اداره كل اطلاعات ستاد ارتش شوروي (جي. آر. يو)
دومين نهاد رسمي اطلاعاتي شوروي كه در رابطه با ايران نقش فعالي داشت، سازمان جاسوسي ارتش شوروي (جي. آر.يو) ( G.R.U) بود. اين نهاد در سال 1930 به دستور استالين تأسيس شد و در جنگ جهاني دوم نقش بسيار مهمي ايفا نمود، از جمله با نفوذ به سطح عالي، به اطلاعات نظامي ژاپن و آلمان هيتلري دست يافت.
در سالهاي پس از جنگ جهاني دوم نيز جي. آر. يو. موفق به اجراي عمليات نفوذي سطح عالي در كشورهاي بلوك غرب شد. در سال 1985 با كشف وابستگي سرهنگ پوپوف، كارمند جي. آر. يو به «آژانس مركزي اطلاعات» امريكا (سيا) توسط كا. گ. ب، تعدادي از كادرهاي درجه اول كا. گ. ب پستهاي رهبري جي. آر. يو را به دست گرفتند. معمولاً سرويسهاي اطلاعاتي غرب يك كارمند جي. آر. يو. را همپايه يك كارمند كا. گ. ب ارزيابي ميكنند. جي. آر. يو در زمينه تخصصي گردآوري اطلاعات نظامي و تكنولوژي نظامي فعاليت داشت.
جي. آر. يو در سالهاي 1332-1320 در ايران نقش فعال اطلاعاتي داشت و وجود سازمان نظامي حزب توده (كه در آن زمان نيرومندترين سازمان نوع خود در كشورهاي غير سوسياليستي محسوب ميشد) راه فعاليت او را هموار مينمود. عمليات جاسوسي سرلشكر مقربي و گروه سرهنگ حسيني در ارتش رژيم پهلوي در ارتباط با جي. آر. يو بود. نورالدين كيانوري، دبير اول حزب توده، نيز روابط فعالي با افسران اطلاعاتي جي. آر. يو، مانند سرهنگ دولين و لئون داشت. جي. آر. يو. مانند كا. گ. ب دايره ويژه ايران داشت. اهميت ايران و منطقه خاورميانه در استراتژي نظامي بينالمللي علت اين توجه جدي و فعال سازمان جاسوسي ارتش شوروي بود.
3ـ شعبه بينالمللي حزب كمونيست اتحاد شوروي
«شعبه بينالمللي» ارگان تخصصي جنب كميته مركزي حزب كمونيست اتحاد شوروي بود كه كاركرد انترناسيوناليستي حزب و ارتباطات با سازمانها و احزاب كمونيست و چپ را به عهده داشت. معمولاً مسئول شعبه بينالمللي، عضو پوليت بورو بود و «ايدئولوگ» حزب شناخته ميشد. سالهاي متمادي پس از مرگ استالين، ميخائيل سوسلف اين نقش را به عهده داشت. در سالهاي فعاليت حزب توده در ايران (1361- 1358) مسئوليت شبعه بينالمللي حزب كمونيست اتحاد شوروي با بوريس پاناماريف، دبير كميته مركزي و عضو عليالبدل پوليت بورو بود و واديم زاگلادين معاون شعبه بينالمللي و روستيسلاو اوليانفسكي معاون شعبه و مسئول كشورهاي منطقه خاورميانه بودند. شعبه بينالمللي توسط دايره ويژهاي مسايل ايران را پيگيري مينمود كه در سالهاي فوق مسئوليت آن با سيموننكو بود.
با صعود گورباچف به رهبري حزب كمونيست شوروي، مسئوليت شعبه بينالمللي به واديم مدودوف، عضو پوليت بورو، محول شد كه از پيروان خط فكري گورباچف محسوب ميشد.
كميته مركزي حزب كمونيست اتحاد شوروي از طريق شعبه بينالمللي نقش رهبري كننده كمونيسم جهاني را ايفا ميكرد و دايرههاي ويژه كشورهاي مختلف در شعبه، در جهت گسترش فعاليت احزاب كمونيست مربوطه ميكوشيدند و امكانات مالي و فني موردنياز آنها را فراهم ميكردند و استراتژي و تاكتيكهاي مسكو را به آنان منتقل مينمودند. معمولاً كارمندان شعبه بينالمللي كميته مركزي حزب كمونيست اتحاد شوروي از ميان كارمندان مجرب و واجد صلاحيت وزارت خارجه انتخاب ميشدند و كارمندان فوق در وزارت خارجه نيز به نوبه خود كساني بودند كه طي فعاليتهاي متمادي گذشته، مستقيم يا غير مستقيم در رابطه با كا. گ. ب بودهاند.
كميته مركزي حزب كمونيست آذربايجان شوروي نيز داراي شعبه بينالمللي بود كه در آستانه انقلاب اسلامي مسئوليت آن با انورجبرئيل اوف بود. با درگذشت وي در پائيز 1358، قائممقام و معاون او حافظ علياوف، اين سمت را به عهده گرفت. بخش عمده فعاليتهاي شعبه بينالمللي حزب كمونيست آذربايجان در رابطه با مسايل ايران و «فرقه دمكرات آذربايجان» بود.
بعلاوه، به علت تمركز فعاليتهاي دستگاه كميته مركزي حزب توده در آلمان شرقي، شعبه بينالمللي كميته مركزي حزب كمونيست اين كشور (حزب سوسياليست متحده آلمان دمكراتيك) نيز در رابطه با ايران فعال بود و گاه نقش رابط و پيك شعبه بينالمللي حزب كمونيست اتحاد شوروي را در ارسال دستورالعملها و پيامها به رهبري حزب توده ايفا مينمود. در سالهاي فعاليت حزب توده در ايران (1361- 1358) در رأس شعبه بينالمللي حزب سوسياليست متحده آلمان دمكراتيك هرمان آكسن، عضو پوليتبورو، دبير كميته مركزي، قرار داشت. معاون او وينكلمان بود. مسئوليت مستقيم دايره ايران با رودلف گودمان بود كه مسايل جاري كميته مركزي حزب توده ايران و كمونيست تركيه را حل و فصل ميكرد. سه كارمند شعبه زيرنظر گودمان به مسايل كميته مركزي حزب توده ميپرداختند.
4ـ وزارت خارجه اتحاد شوروي
وزارت خارجه اتحاد شوروي در زمينه مسايل ايران دايره ويژهاي داشت، كه وظيفهاش كارشناسي و امور تخصصي بود. وظايف رسمي دايره ايران در وزارت خارجه اتحاد شوروي عمدتاً در چهارچوب مناسبات ميان دولتها محصور بود، هر چند اين نهاد در ارتباط فعال با ارگانهاي پيشگفته قرار داشت و به ويژه همكاري فعالي ميان آن و كا. گ. ب و جي. آر. يو وجود داشت. تهيه پوششهاي ديپلماتيك براي اشتغال كارمندان اطلاعاتي شوروي در ايران از مهمترين وظايف اين دايره به شمار ميرفت.
5ـ مؤسسات شرقشناسي شوروري
مؤسسات شرقشناسي اتحاد شوروي، به ويژه انستيتوي شرقشناسي مسكو به رياست آكادميسين پريماكف، وظيفه جدي اطلاعاتي در مسايل ايران ـ و سپس مسايل انقلاب اسلامي ـ داشت. اصولاً همانطور كه در كشورهاي امريكا و انگليس نيز مرسوم است، پژوهشگران مسايل ايران در مؤسسات دانشگاهي و پژوهشي نقش تحليلگران و نظريهپردازان اطلاعاتي را ايفا ميكنند كه مباني تئوريك و اصول استراتژيك نگرش و برخورد به مسايل انقلاب اسلامي را به كارمندان اجرايي و اطلاعاتي ميآموزند. برخي از اين محققين خود از عوامل سابقهدار سازمان اطلاعاتي شوروي در ايران بودند كه در اين رابطه ميخائيل ايوانف محقق معروف شوروي در تاريخ معاصر ايران، نمونه گويايي است. او كه در سالهاي جنگ جهاني دوم و پس از آن مسئول خبرگزاري شوروي «تاس» در تهران بود، درعين حال يك كارمند برجسته اطلاعاتي محسوب ميشد. ايوانف، پس از بازگشت به شوروي بر مبناي تجارب و مشاهدات و اسنادي كه گردآوري كرده بود به نگارش تاريخ معاصر ايران پرداخت و حتي به تأليف رسالهاي درباره ايلات و طوايف فارس (چاپ مسكو، 1962م.) نيز دست زد.
تحليلهاي تئوريسينهاي انستيتوهاي پژوهشي شوروي در مسايل انقلاب اسلامي ايران و جهان، گاه در نشريه شوروي آسيا و آفريقاي امروز درج ميگرديد. كه از آن جمله ميتوان به مقالات ايرانشناس شوروي به نام س. آقايف اشاره داشت. روشن است كه تحليلهاي محرمانه اين پژوهشگران در درجه اول مورد استفاده سازمانهاي اطلاعاتي شوروي قرار ميگرفت.
همانطور كه ملاحظه شد، تنها دو ارگان «كا. گ. ب» و «جي. آر. يو» وظيفه مستقيم و رسمي اطلاعاتي ميداشتند و ساير ارگانها (شعبه بينالمللي حزب، وزارت خارجه، مؤسسات شرقشناسي) وظيفه خود را فعاليتهاي ايدئولوژيك ديپلماتيك و فرهنگي اعلام ميدارند. با اين وجود، كليه ارگانهاي فوق در ارتباط تنگاتنگ بوده و يك مجموعه واحد و منسجم را تشكيل ميدادند كه ثمره تلاش آنان به صورت بولتنهاي جامع و همه جانبه به استحضار پوليت بوروي (دفتر سياسي) كميته مركزي حزب كمونيست اتحاد شوروي ميرسيد.
پوليتبورو، كه معمولاً رئيس كا. گ. ب، رئيس ستاد ارتش اتحاد شوروي و مسئول شعبه بينالمللي حزب نيز عضو آن بودند، به عنوان عاليترين ارگان رهبري شوروي و جهاني ماركسيسم در سطح عالي تصميمگيري ميكرد. بدينسان، مجموعه ارگانهاي اطلاعاتي، حزبي، دولتي و پژوهشي سيستم سياسي شوروي همچون يك مكانيسم واحد و داراي ارتباط ارگانيك و همبسته عمل ميكردند.
منابع اطلاعاتي شوروي در ايران
منظور از «منابع اطلاعاتي»، كانالهاي اصلي است كه K.G.B و G.R.U، مستقيم يا با واسطه ساير ارگانهاي حزبي و دولتي، از آن براي كسب اطلاعات استفاده ميكردند. اين منابع عبارت بودند از:
1ـ كاركنان، ديپلماتها و اتباع شوروي
بخشي از اتباع شوروي كه با عناوين مختلف (كارشناس فني، وابسته بازرگاني و... ) در ايران اشتغال داشتند، مأمورين اطلاعاتي شوروي بودند كه با برنامهريزي دقيق به ايران ارسال ميشدند. ولي عوامل اطلاعاتي شوروي به همين افراد ختم نميشد. سيستم كارگزيني و ارسال كارشناس به كشورهاي ديگر در شوروي چنان بود كه عملاً همه كارمندان شوروي را در كشورهاي ديگر به منابع و عوامل مستقيم يا غيرمستقيم اطلاعاتي تبديل ميكرد. مثلاً لازمه اعزام يك كارشناس شوروي به كشورهاي ديگر آشنايي با زبان آن كشور بود.
در رابطه با ايران، در شوروي دورههاي تحصيلات عالي زبان فارسي در مسكو، لنينگراد، باكو، تاشكند، دوشنبه و تفليس وجود داشت. اين دانشكدهها كاملاً «در بسته»بودند و شرايط ورود به آنها از لحاظ هويت و سوابق دانشجو بسيار دشوار بود و تنها دانشجويان كاملاً مورد اعتماد انتخاب و دستچين ميشدند. فارغالتحصيلان اين دانشكدهها منحصراً به كار در وزارت خارجه و كا.گ.ب مأموريت مييافتند و اكثراً جزو هيأتهاي بازرگاني، فرهنگي و غيره به ايران اعزام ميگرديدند. تدريسكنندگان در اين مدارس عموماً «از مهاجرين تودهاي و بعضاً» عوامل كا. گ. ب بودند. از سوي ديگر، مسلماً به تمام كارشناسان، ديپلماتها و اتباع شوروي كه براي كار به ايران اعزام ميشدند، اگر مأمور اطلاعاتي نبودند رهنمودهاي لازم براي كسب اطلاعات و اخبار داده ميشد و پس از پايان مأموريت يا در حين مأموريت از آنان گزارشهاي اطلاعاتي ميگرفتند.
2ـ مأمورين اطلاعاتي
اين مأمورين، از كادرهاي ورزيده و آموزش يافته سازمانهاي جاسوسي شوروي انتخاب ميشدند و براي انجام مأموريت ويژه ـ ارتباط با عوامل و يا شبكههاي ايراني كا.گ.ب، كسب اطلاعات ضروري، انجام عمليات ويژه و ... ـ به ايران اعزام ميگرديدند. اين مأمورين به طور عمده از پوششهاي ديپلماتيك و وابستگيهاي بازرگاني، فرهنگي و ... استفاده ميكردند، ولي پوششهاي مأموران اطلاعاتي به اين جا ختم نميشود. كا.گ.ب ميكوشيد تا از متنوعترين و كمخطرترين پوششها استفاده كند، مانند:
1ـ نمايندگيهاي سياسي، اقتصادي و فرهنگي كشورهاي وابسته به شوروي (به ويژه كشورهاي اروپاي شرقي).
2ـ عوامل نفوذي در نمايندگيهاي برخي كشورهايي كه با ايران مناسبات حسنه داشتند، مانند سازمان آزاديبخش فلسطين، سوريه، ليبي، الجزاير و... لازم به توضيح است كه در كشورهاي مختلف كا.گ.ب ميتوانست از عوامل و مأمورين بومي خود و كمونيستهاي نفوذي اين كشورها در نهادهاي دولتي براي مقاصد جاسوسي خود در ايران استفاده كند، مانند هندوستان كه داراي حزب كمونيست نيرومندي بود و مسلماً در نهادهاي دولتي نفوذ داشت.
3ـ اعزام مأمورين اطلاعاتي به ايران با پوششها، پاسپورتها و مليتهاي غير شوروي مثلاً كشورهاي آسيايي، آفريقايي، اروپايي و ... تحت عنوان بازرگان، توريست و...
3ـ حزب توده و فدائيان اكثريت
احزاب كمونيست، و گروهها و عناصر وابسته و هوادار مسكو، منبع مهم جاسوسي شوروي در كشورهاي مختلف بودند. نمونه حزب توده به خوبي نشان داد كه چگونه اين حزب با پوشش برنامه و شعارهاي سياسي عملاً توانست طي 4 سال پس از انقلاب اسلامي صدها نفر را به عوامل مستقيم و غير مستقيم كا.گ.ب تبديل كند و شبكه اطلاعاتي خود را در گوشه و كنار كشور، در مدارس، محلات، دانشكدهها، ادارات، ارتش و ... بگستراند.
4ـ شبكهها و عوامل نفوذي مستقل
قبل از انقلاب و در دوران رژيم پهلوي، كا.گ.ب و جي. آر. يو، در ايران داراي عوامل نفوذي و شبكههاي مستقل خود بودند كه جدا و بدون ارتباط با حزب توده عمل ميكردند. گروه سرهنگ حسيني در ارتش، سرلشگر مقربي، علينقي رباني و افرادي از ايرانيان مقيم شوروي كه به ايران اعزام و دستگير شدند مانند: شاپور وطنپور، محمدعلي پيلا و ... نمونههاي كشف شده جاسوسان كا.گ.ب بودند.
هر چند طي 4 ساله پس از انقلاب اسلامي، به علت فعاليت گسترده و علني حزب توده در ايران، كانال اصلي كا.گ.ب را در كشور، اين حزب و عوامل نفوذي آن تشكيل ميداد، ولي مسلماً با استفاده از شرايط سياسي و اجتماعي بعد از انقلاب اسلامي كوشيده است تا عناصر و مهرههاي ويژهاي را دستچين كند و شبكههاي مستقل نفوذي خود را ايجاد نمايد و يا حتي از گروههاي سياسي ديگر متمايل به شوروي استفاده كند. تماس با سعادتي و سازمان منافقين ـ مجاهدين خلق ـ بازتاب چنين تلاشهايي است.
5ـ پايگاهها و مراكز جاسوسي در نوارهاي مرزي ايران
اين پايگاهها در مرزهاي ايران با شوروي وجود داشت و به تكنولوژي مدرن و ماهوارهاي جاسوسي مجهز بود كه به ويژه در دوران پهلوي براي مقابله با پايگاهها و ايستگاههاي شنود امريكا در ايران ايجاد شد.
در شوروي، نزديك شدن به شهرهاي مرزي ايران از فاصله چند كيلومتري ممنوع بود. مثلاً ورود به شهر لنكران ـ كه نزديك به آستارا است ـ بدون داشتن مجوز مخصوص براي اتباع شوروي غيرممكن بود. سرفرماندهي كل نيروهاي نظامي شوروي مستقر در قفقاز، در شهر تفليس ـ پايتخت گرجستان ـ قرار داشت و نيروهاي تحت فرمان اين سرفرماندهي در جمهوريهاي آذربايجان شوروي، ارمنستان، گرجستان مستقر بودند. اين نيروها علاوه بر عملكرد نظامي كه در شرايط لازم ميتوانستند خاك ايران را مورد تجاوز سريع قرار دهند، داراي وظايف جاسوسي و اطلاعاتي نيز ميباشند.
6ـ مبادلات اطلاعاتي با سرويسهاي جاسوسي غرب
با توجه به همگامي استراتژيك دو قدرت غرب و شرق در مقابله با انقلاب اسلامي ايران و منطقه، كا.گ.ب مبادلات اطلاعاتي ضروري با سرويسهاي جاسوسي غرب داشت.
7ـ مطبوعات و كتابهاي منتشره در ايران و منابع مطبوعاتي و انتشاراتي كشورهاي ديگر در رابطه با ايران
اين منبع به طور عمده مورد استفاده انستيتوهاي شرقشناسي قرار ميگرفت. مطبوعات و كتابهاي منتشره در ايران- به ويژه منابعي كه بازتاب مواضع شخصيتها و نيروهاي سياسي كشور باشند- به طور كامل و دقيق توسط سفارت شوروي در تهران تهيه و به مسكو ارسال ميشدند.
اين منابع در انستيتوهاي شرقشناسي و ديگر مراكز پژوهشي مربوطه به ايران (كا. گ. ب، وزارت امور خارجه، حزب كمونيست و ...) مورد مطالعه دقيق قرار گرفته و مبناي تحليل عمومي از ايران ميشد. منابع مطبوعاتي و انتشاراتي كشورهاي ديگر ـ به ويژه امريكا و اروپاي غربي ـ كه معمولاً بر پايه اطلاعات خبرنگاران و تحليلگران غربي است، نيز در اين مراكز مورد استفاده قرار ميگرفت.
مكانيسم فعاليت كا. گ. ب در حزب توده
سازمان اطلاعاتي شوروي از دو كانال اصلي، مجموعه تشكيلات حزب توده را كنترل ميكرد و از آن به مثابه يك شبكه بالفعل جاسوسي بهره ميجست.
كانال اول، وجود عناصر وابسته و مرتبط با مأمورين اطلاعاتي شوروي در ارگانهاي رهبري سازمانهاي حزب توده بود. كيانوري، دبير اول كميته مركزي و ميزاني، دبير دوم كميته مركزي و مسئول تشكيلات كل، برجستهترين نمونه هاي اين عناصر بودند. در مجموعه ارگانهاي رهبري تشكيلات حزب توده (اعم از دستگاه كميته مركزي، سازمان رسمي، سازمان مخفي، سازمان نظامي) حداقل 16 نفر شناسايي شدند كه در ارتباط مستقيم با افسران و كارمندان اطلاعاتي شوروي، به طور انفرادي و يا با اطلاع دبير اول حزب قرار داشتند. كانال دوم بهرهگيري سازمان اطلاعاتي شوروي از حزب توده كه در واقع نوعي اهرم كنترل و نظارت را نيز تشكيل ميداد، شعبه مركزي بازرسي و رسيدگي حزب بود. اين شعبه كه طبق اساسنامه حزب نقش نظارت بر فعاليت حزب را ايفا ميكرد، عملاً مهمترين ارگان نظارت كا. گ. ب بر عملكرد حزب توده به شمار ميرفت. درباره اهميت نقش اين شعبه براي سازمان اطلاعاتي شوروي كافي است متذكر شويم در حالي كه عموماً در ميان مسئولين و اعضاي ساير شعبه مركزي بيش از يك تا دو عضو كميته مركزي حزب (اصلي يا مشاور) وجود نداشت، كليه اعضاي «شعبه مركزي بازرسي و رسيدگي» (5 نفر) عضو اصلي يا مشاور كميته مركزي حزب بودند. بعلاوه، 4 نفر از 5 نفر فوق (هدايتالله حاتمي، مسئول شعبه مركزي؛ احمدعلي رصدي، عضو شعبه مركزي و مسئول شعبه ايالتي تهران؛ حسن قائمپناه، عضو شعبه؛ حبيبالله فروغيان، عضو شعبه) از عوامل كهنه كار و برجسته كا. گ. ب بودند. حضور عوامل مستقيم كا. گ. ب در رأس مهمترين ارگانهاي حزبي كه به نحوي به جمعآوري اطلاعات مربوط ميشد، اين امكان را فراهم ميساخت تا اين ارگانها در جوار وظيفه رسمي حزبي خود، به مثابه ارگانهاي ويژه جاسوسي عمل نمايند. مهمترين اين ارگانها عبارت بودند از:
1ـ شعب «تشكيلات كل» و «اطلاعات»
شعبه «تشكيلات كل» به مثابه كانال اصلي ارتباطات ميان كليه سازمانهاي حزبي و شعب مركزي عمل ميكرد و بر مجموعه تشكيلات حزب نظارت داشت. ميزاني مسئول كل تشكيلات حزب، از اواخر دهه 1330 با مأمورين كا. گ. ب و جي. آر. يو در ارتباط بود و از مهرههاي مطمئن شوروي به شمار ميرفت. طبق دستور رهبري حزب، هر فرد حزبي موظف بود هر هفته كليه اخبار و اطلاعات خود را در محل كار، سكونت و محيط خانواده دقيقاً گزارش نموده و به مسئول خود تحويل دهد. مجموعه گزارشهاي گردآوري شده توسط شبكه حزبي در نهايت به «شعبه تشكيلات كل» ميرسيد و از آن به «شعبه مركزي اطلاعات» تحويل ميشد. شعبه اطلاعات ضمن دستهبندي موضوعي اين اطلاعات و طبقهبندي آن، جمعبندي نهايي را به هيأت دبيران و هيأت سياسي ارائه مينمود. طبق اعترافات رهبري حزب توده يك نسخه از جمعبندي اطلاعات به رابط شوروي داده ميشد. مشاهده ميشود كه عملاً اين سيستم كسب خبر، مجموعه سازمانهاي حزب توده را به شبكه اطلاعاتي كا. گ. ب و كليه عناصر عضو حزب و حتي آشنايان آنان را به منابع غيره مستقيم اطلاعاتي شوروي تبديل ميكرد.
2ـ شبكه عوامل نفوذي
عوامل نفوذي حزب توده، بسته به كاركرد و اهميت آنها، در ارگانهاي مختلف حزبي سازماندهي شده بودند. اين سازماندهي طيف گستردهاي از سازماندهي نيمه پنهاني در جنب كميتههاي ايالتي سازمان رسمي حزب (مانند «كميته صفر» در سازمانهاي ايالتي تهران) تا سازماندهي كاملاً مخفي (سازمان مخفي) و سازماندهي سري نظامي (سازمان نظامي) را در بر ميگرفت. نقش اصلي عوامل نفوذي حزب توده گردآوري اطلاعات بود. اين اطلاعات در نهايت به دبير اول و دبير دوم حزب انتقال مييافت و به رابطين شوروي تحويل داده ميشد. درباره سازمانهاي مخفي و نظامي حزب توده سخن گفتهايم.
3ـ شعبه پژوهش
اين شعبه كه توسط رفعت محمدزاده (مسعود اخگر)، از عوامل مهم جاسوسي شوروي اداره ميشد، نقش يك ارگان اطلاعاتي كامل را ايفا ميكرد كه علاوه بر كسب اطلاعات خام، وظيفه تحليل اطلاعات را نيز به عهده داشت.
در شعبه پژوهش نيز تعدادي از عوامل مهم نفوذي حزب سازماندهي شده بودند كه برخي از آنها مانند مسعود اصحاب يمين، مستقيماً با رفعت محمدزاده تماس داشتند.
4ـ شعبه كارگري
شعبه كارگري حزب توده با شبكه گستردهاي كه از طريق شعب محلي كارگري، در سراسر كشور تنيده بود، وظيفه گردآوري اطلاعات از محيطهاي كارگري را به عهده داشت. اين اطلاعات در نهايت به ميزاني (دبير رابط شعبه مركزي) انتقال مييافت و مهمترين آن، چه به طور خام و چه در قالب تحليل، به رابط شوروي داده ميشد.
5ـ شعبه امور تودهاي
اين شعبه نيز داراي وظيفه جدي اطلاعاتي بود و گردآوري اطلاعات از مراكز مردمي و محلات را هدف قرار داده بود. مهمترين اين اطلاعات نيز به رابط شوروي انتقال مييافت.
اين ارگانها برجستهترين ارگانها با وظايف اطلاعاتي بود. به همين ترتيب، ميتوان درباره ساير اجزاء سازمان پيچيده حزب توده سخن گفت و در يك كلام بر اين داوري ايرج اسكندري صحه گذاشت:
... شما به جاي اينكه افراد اين سازمان را تعليم بدهيد و ماركسيسم لنينيسم و مسايل تئوريك حزب را به آنها بياموزيد، اين سازمان را به يك سازمان خبرچيني تبديل كردهايد ... يك سازمان حزبي به خودي خودش نميتواند روي چنين پرنسيبي استوار بشود، پرنسيبي كه عبارت از اين باشد كه بنده عضو حزب هستم به مناسبت اينكه به شما خبر ميدهم كه در اداره من چه اتفاقي ميافتد. اينكه حزب نميشود ...
يك حزب، يك سازمان حزبي، اگر بنايش بر خبرچيني باشد، هيچ وقت به جائي نميرسد و نخواهد هم رسيد. اين ديگر ميشود شعبهاي از يك جائي كه از آن خبر ميخواهد، اعم از اينكه پول بگيريد يا نگيريد، و خود به خود يك چيزي خواهد شد كه به جائي نخواهد رسيد. مگر اينكه بگوئيم هدف حزب عبارت از اين است كه فقط خبر بدهيم و من باور نميكنم كه با چنين سازماني بشود كاري كرد...
اين سازمانها (سازمانهاي اطلاعاتي شوروي) براي سهولت كار خودشان با حزب ما رابطه ميگيرند، براي اينكه سازمان دادن خبرچيني و جاسوسي خرج دارد...
عوامل كا. گ. ب در رهبري حزب توده
در اينجا به معرفي 15 نفر از مهمترين عوامل سازمان جاسوسي شوروي در كميته مركزي حزب توده ميپردازيم.
1ـ نورالدين كيانوري: دبير اول كميته مركزي حزب توده مرتبط با علي اوف، مأمور اطلاعاتي شوروي و سرهنگ دولين، افسر جي. آر. يو، تا سال 1334 در ايران. وي در سالهاي اقامت در شوروي و آلمان شرقي نيز در تماس با افسران عاليرتبه اطلاعات شوروي (دولين، لئون و ...) قرار داشت. او در سالهاي 1361- 1358 در ايران به طور مستقيم و غيرمستقيم با مأمورين اطلاعاتي شوروي به نامهاي: لئونيد شبارشين، لئون، ولاديمير كوزيچكين، حسين قلياوف، آوجان فليكس، علي اوف، ايوانف سرگي شيري، گنادي بيچكوف تماس داشت.
2ـ فرجالله ميزاني (ف. م. جوانشير)، دبير دوم كميته مركزي حزب توده و مسئول تشكيلات كل . او از سال 1336 در اتحاد شوروي با كا. گ. ب تماس داشت و اين تماس به طور فعال پيش و پس از انقلاب اسلامي ادامه داشت. وي همچنين با لئون و حسين قلياوف مأمور اطلاعاتي شوروي در سالهاي 1361- 1358 مرتبط بود.
3ـ حبيبالله فروغيان: عضو كميته مركزي حزب توده و عضو شعبه بازرسي و رسيدگي؛ از عوامل درجه اول سازمان جاسوسي كا. گ. ب در ايران. وي در سالهاي دهه 1330 در شوروي با كا. گ. ب مرتبط شد. پس از انقلاب اسلامي با آوجان فليكس، افسر اطلاعاتي شوروي، تماس فعال داشت و با ارتباط با محمد ابراهيم سروري، رابط شماره يك با سفارت افغانستان به شمار ميرفت.
فروغيان به علت اهميت اطلاعاتي، در نيمه اول يا دوم سال 1361 به دستور لئونيد شبارشين، كارمند ارشد كا. گ. ب، از ايران خارج شد.
4ـ گاگيك هرآوانسيان: عضو كميته مركزي حزب توده و مسئول شعبه مركزي تداركات. او در سالهاي 1330 عضو شعبه اطلاعات حزب توده به مسئوليت خسرو بود. وي در سالهاي پس از انقلاب اسلامي رابط شماره يك حزب توده با مأمورين اطلاعاتي شوروي بود و با افسران و مأمورين اطلاعاتي به نامهاي آوجان فليكس، مائسترانكو، كوزيچكين و قاسم اف مرتبط بود.
5ـ رفعت محمدزاده (مسعود اخگر): عضو هيأت سياسي كميته مركزي حزب توده و مسئول شعب پژوهش، آموزش (تعليمات) و هيأت تحريريه ماهنامه دنيا ـ ارگان سياسي و تئوريك كميته مركزي حزب توده. او از سالهاي 1330 در شوروي تماس با كا. گ. ب را آغاز كرد و تا زمان ورود به ايران پس از انقلاب اسلامي در ارتباط فعال با مأمورين اطلاعاتي شوروي قرار داشت. پس از انقلاب، وي اطلاعات مهم سياسي ـ اقتصادي دريافتي از عوامل نفوذي حزب را براي تحويل به كا. گ. ب در اختيار نورالدين كيانوري قرار ميداد.
6ـ محمدپور هرمزان: عضو كميته مركزي و مسئول شعبه انتشارات و هيأت تحريريه مجله مسايل بينالمللي. او از سالهاي 1330 در شوروي تماس با كا.گ. ب را آغاز كرد، به نحوي كه در محيط ايرانيان مقيم شوروي به عنوان «جاسوس» معروف بود. وي مرتبط با افسران اطلاعاتي شوروي به نامهاي رشيدوف ـ پيش از انقلاب ـ و مائو سترانكو ـ پس از انقلاب اسلامي ايران ـ بود.
7ـ غلامحسين قائمپناه: عضو مشاور كميته مركزي، عضو هيأت تحريريه روزنامه مردم، ارگان مركزي حزب توده و عضو شعبه مركزي بازرسي و رسيدگي. او از سالهاي 1330 در شوروي تماس با مأمورين كا. گ. ب را آغاز كرد و به جاسوسي در ميان مهاجرين ايراني مقيم شوروي پرداخت. وي تا سال 1978 در آلمان شرقي تماس منظم اطلاعاتي داشت.
8 ـ احمدعلي رصدي اعتماد: عضو كميته مركزي و مسئول شعبه بازرسي و رسيدگي تهران. او از سالهاي 1950م. با كا. گ. ب مرتبط شد و پس از انقلاب از طريق شركت پوششي «تاپ» و مسافرت به شوروي به فعاليت جاسوسي و ارتباط با كا.گ.ب ادامه داد.
9ـ منوچهر بهزادي: دبير سوم كميته مركزي حزب توده و مسئول هيأت تحريريه در نامه مردم ارگان مركزي حزب و مسئول شعبه كل سازمانهاي تودهاي بود. او از عناصر مورد اعتماد كا. گ. ب بود و از سال 1973 با سازمان اطلاعاتي آلمان شرقي (سرويس امنيت دولتي ـ M.F.S) در تماس بود.
10ـ علياكبر باغبان فردوس: عضو كميته مركزي حزب توده و مسئول سازمان ايالتي خراسان. وي با سازمان اطلاعاتي كا. گ. ب پيش و پس از انقلاب اسلامي مرتبط بود. او همچنين با عوامل اطلاعاتي «خادي» در كنسولگري افغانستان در مشهد رابطه داشت.
11ـ علي گلاويژ: عضو كميته مركزي حزب توده و مسئول سازمان ايالتي كردستان. او از سال 1346 در ارتباط با كا. گ. ب قرار گرفت.
12ـ محمدمهدي پرتوي: عضو هيأت سياسي كميته مركزي حزب توده و مسئول سازمانهاي مخفي و نظامي. او با لئون و حسين قلي اوف، افسران اطلاعاتي شوروي در تماس بود.
13ـ رحمان هاتفي (حيدر مهرگان): عضو هيأت سياسي كميته مركزي حزب توده. وي از مسئولين سازمان مخفي تا سال 1960 و دبير دوم كميته ايالتي تهران بود كه با حسين قلياوف، افسر اطلاعاتي شوروي رابطه داشت.
14ـ سعيد آذرنگ: عضو مشاور كميته مركزي حزب توده و از مسئولين سازمان مخفي بود كه با حسين قلياوف ـ افسر اطلاعاتي شوروي در تماس بود.
15ـ شاهرخ جهانگيري: عضو مشاور كميته مركزي حزب توده و مسئول شاخه هوايي ـ دريايي سازمان نظامي بود و با دو افسر اطلاعاتي شوروي رابطه داشت. قرار ذخيره حزب با كا. گ. ب با وي بود.
مأمورين اطلاعاتي شوروي در ايران
در اينجا به معرفي تعدادي از مأمورين اطلاعاتي شوروي در ايران كه مستقيماً در ارتباط با رهبري حزب توده قرار داشتند، ميپردازيم.
1ـ لئونيد شبارشين: مأمور عالي رتبه اطلاعاتي شوروي در پوشش «رايزن سفارت شوروي» در ايران. او در تاريخ 27/2/58 وارد ايران شد و در تماس مستقيم با نورالدين كيانوري قرار گرفت. وي در پي پناهندگي ولاديميركوزيچكين به غرب از ايران خارج شد.
2ـ ولاديميركوزيچكين: مأمور اطلاعاتي شوروي با پوشش دبير سوم سفارت شوروي در ايران. وي عامل انتليجنس سرويس انگلستان (MT-6) در سازمان اطلاعاتي شوروي بود. او با گاگيك آوانسيان در ملاقاتهاي كيانوري با شبارشين نقش راننده را ايفا ميكرد.
3ـ حسين قلياوف: مأمور اطلاعاتي شوروي با پوشش دبير سوم سفارت شوروي در ايران بود. او در ارتباط با فرجالله ميزاني، نورالدين كيانوري، محمدمهدي پرتوي، رحمان هاتفي و سعيد آذرنگ قرار داشت و در تاريخ 15/2/1362 توسط وزارت خارجه جمهوري اسلامي ايران اخراج شد.
4ـ گنادي بيچكوفك: مأمور اطلاعاتي شوروي كه در تاريخ 22/11/58 با پوشش كارمند نمايندگي بازرگاني شوروي وارد ايران شد. وي با نام مستعمار «الهام» در ارتباط با شاهرخ جهانگيري بود.
5ـ سرگي شيرين: مأمور اطلاعاتي شوروي كه در تاريخ 17/12/1358 با پوشش كارمند نمايندگي بازرگاني شوروي وارد ايران شد. و با يكي از عوامل كا. گ. ب درحزب توده به نام فريدون فم تفرشي رابطه داشت.
6ـ آوجان فليكس: مأمور اطلاعاتي شوروي كه در تاريخ 16/6/56 با پوشش كارمند نمايندگي شوروي وارد ايران شد و در ارتباط با گاگيك آوانسيان و حبيبالله فروغيان قرار داشت. خروج وي از ايران در تاريخ 14/9/1360 قطعي شد.
7ـ محمدابراهيم سروري: مأمور اطلاعاتي كا. گ. ب و سازمان اطلاعاتي رژيم افغانستان (خاد)، در تاريخ 17/10/1359 با پوشش دبير اول و متصدي امور كنسولگري افغانستان وارد ايران شد و با نام مستعمار «سرور» با حبيبالله فروغيان و يكي ديگر از عناصر حزب توده در تماس بود.
سازماندهي ارتباطات جاسوسي
حزب توده به منظور تبادل اطلاعات با مأمورين اطلاعاتي شوروي، ارتباطات پيچيده و وسيعي را به وجود آورده بود. نحوه اين ارتباطات در دو نموداري كه در پي ميآيد، مشخص شده است:
نمودار شماره 1: بيانگر كانالهاي پوششي شبكه جاسوسي حزب و شوروي است. جاسوسان حزب از طريق يكي از اين كانالها كه همه تحت پوشش مؤسسات شوروي است با عوامل كا.گ.ب تماس برقرار ميكردند.
نمودار شماره 2: بيانگر سازماندهي شبكه جاسوسي حزب توده در ارتباط با مأمورين اطلاعاتي شوروي است. مغز رهبريكننده اين شبكه، كيانوري بود كه از طريق رابطهاي متعدد، ارتباطات منظم و منسجم را با مأمورين اطلاعاتي شوروي هدايت ميكرد. اين نمودار، مأمورين اطلاعاتي مرتبط با جاسوسان حزب را نيز مشخص ميكند. نمودار براساس ترتيب زماني ترسيم شده، بدين معنا كه مثلاً فروغيان ارتباط خود را بعد از گاگيك، و پرتوي ارتباط خود را بعد از ميزاني گرفته است.
در نمودار شماره 2 دوسري ارتباط نشان داده شده است: نخست، ارتباطي كه توسط آوانسيان برقرار شده و سپس به فروغيان انتقال يافت و بعد از فروغيان به فم تفرشي وصل شد. در اين سري ارتباطات كه همه به عنوان رابط مستقيم كيانوري برقرار ميكردند، كيانوري اطلاعات سياسي، اجتماعي و اقتصادي خود را همراه با تحليلها و گزارشها در اختيار مأمورين اطلاعاتي شوروي ميگذاشت و رهنمودهاي تشكيلاتي و هدايتهاي كلي و جزئي در زمينههاي مختلف توسط مأمورين شوروي از اين كانال به كيانوري ميرسيد.
ملاقاتهاي حضوري كيانوري همه از طريق سه نفر رابط فوق با مأمورين شوروي برقرار ميشد. در آخرين ديدار، لئونيدشبارشين، افسر ارشد و عاليرتبه كا.گ.ب به كيانوري پيشنهاد كرد كه بهتر است هر چه سريعتر از ايران خارج شود. شبارشين اين پيشنهاد را به دليل پناهنده شدن ولاديمير كوزيچكين، افسر كا.گ.ب و دبير سوم سفارت شوروي به انگليس، مطرح كرد.
اين سري ارتباطات با مأمورين سازمان اطلاعاتي كا. گ. ب بوده است.
سري دوم ارتباطات كيانوري با مأمورين جي. آر. يو. در رابطه با اطلاعات نظامي است. اين ارتباط از ميزاني آغاز ميگردد، به پرتوي انتقال مييابد و سپس به هاتفي و نهايتاً به آذرنگ وصل ميشود. در اين ارتباط كليه اطلاعات نظامي درخواستي، توسط جاسوسان حزبي به مأمورين اطلاعاتي شوروي انتقال مييابد. جالب است كه مأمور اطلاعاتي شوروي كه با اسامي مستعار «لئون» و «آران» ارتباط برقرار ميكرد و به ادعاي نورالدين كيانوري كارمند بخش ارتش در كميته مركزي حزب كمونيست شوروي (و در واقع افسر اطلاعاتي G.R.U) بود، در ملاقاتي با ميزاني درخواست پرواز يك فروند F- 14 را به شوروي و يا افغانستان ميكند و از او ميخواهد كه فقط خلبانش را حزب معرفي كند و بقيه كارها را خود «آنها» انجام خواهند داد.
ارتباط شاهرخ جهانگيري ارتباط ذخيره بود. به پيشنهاد روسها براي آن كه در «روز مبادا» كه احياناً همه ارتباطات (هر دو سري) قطع ميگردد، مأمورين شوروي بتوانند كماكان با حزب مرتبط باشند، اين ارتباط طراحي ميشود. شاهرخ جهانگيري ابتدا، با گنادي بيچكوف با نام مستعار «الهام» مأمور كا.گ.ب (كارمند نمايندگي بازرگاني شوروي) در تماس بود و سپس با مأمور ديگر شوروي مرتبط شده است. نكته جالب توجه در تماس جهانگيري با مأمور اطلاعاتي شوروي، اظهار نگراني اين مأمور از گم شدن يك ديپلماتشان بود. او يك شب كه كيانوري همراه پرتوي در خانه جهانگيري بود، تلفن زد و به جهانگيري گفت:
گمشده ما در انگليس است و براي برادر بزرگ خطر دارد. هر چه زودتر خارج شود. (منظور از برادر بزرگ نورالدين كيانوري است). پرتوي از كيانوري اهميت مسئله را پرسيد و او گفت: «مسئله بسيار جدي است.» جهانگيري در تماس بعدي با آن مأمور درباره ديپلمات پناهنده به انگلستان پرسيد و او گفت: «او (ولاديمير كوزيچكين) فقط راننده مأموري بوده كه در تماس مستقيم با كيانوري بوده است.
تماس ديگر با سفارت افغانستان است. يكي از كادرهاي حزب طي سفر به افغانستان تماسهايي با مقامات عالي رتبه افغاني، مانند ژنرال نجيبالله، ميگيرد و قرارهايي براي ارتباط در ايران ميگذارد. اين ارتباط برقرار ميشود و كيانوري از او ميخواهد تا فروغيان را وصل كند.
فروغيان با محمدابراهيم سروري با نام مستعار «سرور» دبير اول و متصدي امور كنسولگري افغانستان در مشهد، تماس ميگيرد. باغبان، مسئول سازمان ايالتي حزب در خراسان نيز از كانال فروغيان در مشهد با مأمورين شوروي در ارتباط بوده است.
لازم به توضيح است كه نمودار شماره 1، صرفاً بيانگر مراكز علني ارتباطات است و مراكز پوششي، مانند شركت «تاپ» (شركت تجاري كه توسط حزب به منظور جاسوسي بعد از انقلاب اسلامي تأسيس شد)، را نشان نميدهد.
همچنين ارتباطات بيان شده فقط ارتباطات پيچيده، منظم و منسجم جاسوسي حزب با افسران اطلاعاتي K.G.B و G.R.U است و تماسهاي مداوم حزب با عوامل اطلاعاتي شوروي در سفارتخانههاي سوريه، ليبي، الجزاير، كوبا، فلسطين، يمن جنوبي و بلغارستان را دربر نميگيرد.
روشهاي تماس
روشهاي مختلف تماس همواره از جانب مأمورين اطلاعاتي شوروي به جاسوسان حزب توده ارائه ميشد. در تماسها، رعايت حفاظتهاي امنيتي از اهميت خاصي برخوردار بود و مراقبت توسط مأموران اطلاعاتي شوروي از فرد تماس گيرنده صورت ميگرفت. اين تماسها از قرارهاي ساده خياباني تا تماسهاي فنيتر، پيچيدهتر و استفاده از ناقل و وسايل راديويي را در بر ميگرفت. به طور كلي، روشهاي به كار گرفته شده در ارتباطات جاسوسي حزب توده با مأمورين شوروي به شرح زير است:
1ـ قرار ملاقات
دو طرف تماس در زمان و مكان از پيش تعيين شده همراه با مبادله رمز، تماس برقرار ميكنند. جاسوسان حزب توده به پنج طريق از اين شيوه در تماس با افسران اطلاعاتي استفاده ميكردند.
الف- قرار ثابت: زمان و مكان تماس ثابت و از پيش تعيين شده بود. مثلاً هر پنجشنبه ساعت 2 بعد از ظهر در بازرگاني شوروي. به عنوان مثال، گاگيك آوانسيان از اين شيوه در تماس با آوجان فليكس مأمور اطلاعاتي K.G.B استفاده ميكرد.
ب- قرار درخواستي: هر يك از دو طرف تماس، درخواست تماس فوقالعاده ميكنند. اين روش معمولاً توسط تلفن و با رمز از پيش تعيين شده و زمان و مكان معلوم صورت ميگيرد. به عنوان مثال، در تماس گاگيك با آوجان فليكس، تماس تلفني در رأس ساعت معين و بيان رمز «كارو منزل است؟» و جواب «من كارو را نميشناسم»، به معناي ملاقات در روز بعد، در ساعت معيني، در بازرگاني شوروي بود.
ج- قرار متغير: در هر تماس، محل و زمان قرار بعدي تعيين ميشود. اين نوع قرار عموماً با علامت «سلامتي» معين صورت ميگيرد. براي مثال، فرجالله ميزاني در تماس با حسين قلياف از اين روش استفاده ميكرد. همچنين نورالدين كيانوري در تماس حضوري خود با لئونيد شبارشين از اين شيوه استفاده مينمود.
د- قرار اضطراري: در صورت قطع قرارها و عدم امكان استفاده از علامتگذاري و تلفن و ديگر وسايل، يك قرار هميشگي موجود بود. اين قرار در روزهايي از هر ماه كه عدد آن روز برابر با عدد آن ماه باشد (1 فروردين، 2 ارديبهشت، 12،000 اسفند) در ساعت و مكان معين صورت ميگرفت.
ه - قرار ذخيره: اين قرار در صورت عدم دسترسي به طرف تماس به يكي از شيوهها صورت ميگرفت. شاهرخ جهانگيري فرد تماس ذخيره بود كه با افسر اطلاعاتي شوروي، گنادي بيچكوف با نام مستعار «الهام»، تماس برقرار ميكرد.
2ـ استفاده از ناقل و صندوق پستي مرده
اين روش، تماس بدون مواجهه حضوري است. براي اين ارتباطگيري يك «ناقل» (به شكل گوي توخالي و جاسازي شده) توسط مأمور اطلاعاتي شوروي در اختيار گاگيك آوانسيان قرار گرفت و چهار محل براي قرار دادن پيام مشخص شد (صندوق پستي مرده):
ـ سوراخي در ديوار ساختمان تابستاني سفارت شوروي در زرگنده.
ـ پشت يك تيرچراغ برق، روي زمين، در تقاطع خيابان وليعصرـ فرشته.
ـ ديواري در يكي از خيابانهاي فرعي فرشته با استفاده از گوي ناقل.
ـ درِ منزلي واقع در بين خيابان فلسطين و خيابان وليعصر، در روز معين، 4 دقيقه بعد از مغرب، به مدت 10 دقيقه باز ميشد و پيام به داخل آن انداخته ميشد.
امكانات جاسوسي
حزب توده با كمك و مساعدت سازمانهاي اطلاعاتي M.F.S. آلمان شرقي امكانات زير را فراهم ساخته بود:
1ـ جعليات
در دوران قبل از انقلاب، انواع شناسنامه، گذرنامه، گواهينامه رانندگي و مدارك متفاوت جعلي توسط مأموران اطلاعاتي شوروي و آلمان شرقي در اختيار جاسوسان حزب قرار ميگرفت. اين مدارك پس از انقلاب اسلامي مورد استفاده قرار گرفت. از آن جمله فرجالله ميزاني با شناسنامه جعلي خود از سفارت ايران در فرانسه گذرنامه گرفت و به ايران آمد.
در دوران بعد از انقلاب، حزب در سازمان مخفي خود امكانات وسيع جعل مدارك، از قبيل گواهينامه رانندگي، شناسنامه و ... را فراهم ساخت. همچنين در سال 1361 به پيشنهاد مأمورين شوروي و توسط همين مأمورين در سفارت شوروي در تهران تعدادي شناسنامه و گذرنامه جعلي براي رهبران حزب توده تهيه شد كه از آن جمله شناسنامه جعلي نورالدين كيانوري تحويل داده شد.
2ـ مالي
امكانات وسيع مالي از طرف آلمان شرقي و شوروي توسط مأمورين اطلاعاتي شوروي در ايران در اختيار كيانوري قرار ميگرفت و گاه به حسابهاي بانكي حزب در آلمان ريخته ميشد. از جمله، مبلغ 000/800 تومان توسط ولاديميركوزيچكين در اختيار گاگيك، مبلغ چند هزار مارك و فرانك توسط لئون، افسر اطلاعاتي شوروي، در اختيار نورالدين كيانوري قرار گرفت. جالب توجه است كه پس از انقلاب، مقرري ساليانه حزب توده از شوروي و آلمان شرقي، كه به ترتيب 250 هزار دلار و 120 هزار دلار در سال بود، به حساب اين حزب در كشورهاي اروپايي واريز ميشد.
3ـ خروج از مرز
امكانات حزب توده براي خروج از مرز متعدد بود، از جمله امكاناتي در مرز ايران و افغانستان در تايباد و مرز ايران و شوروي در درهگز فراهم شده بود. لازم به تذكر است كه مأمورين اطلاعاتي K.G.B درخواست كرده بودند كه حزب امكانات خود را در اين زمينه گسترش دهد و فعاليتهاي خود را در اختيار آنها قرار دهد.
4ـ تعقيب و مراقبت
در اين زمينه هم حزب توده و هم مأمورين شوروي داراي تيمهاي تعقيب و مراقبت براي انجام فعاليتهاي اطلاعاتي بودند. در مورد رحمان هاتفي، مأموران شوروي ضمن عمليات تعقيب و مراقبت او متوجه تعقيب هاتفي توسط مأموران اطلاعاتي جمهوري اسلامي شده و حزب را مطلع ساختند.
5ـ شنود و شنوديابي
مأمورين اطلاعاتي شوروي داراي امكانات شنود و كشف شنود بودهاند و در اين زمينه به حزب كمك ميكردند. گاه چند شماره تلفن توسط كيانوري به آنان داده ميشد تا معلوم شود كه در معرض شنود قرار داد يا خير.
6ـ فني
مأموران شوروي وسايل پيچيده فني براي برقراري تماس و تهيه سند در اختيار جاسوسان حزبي ميگذاردند. به دليل اطلاع رهبري حزب توده از وقوع ضربه، اين امكانات پيچيده در بسياري موارد نابود شد و تنها 4 مورد آن كشف گرديد.
الف- دستگاه عكسبرداري از سند كه توسط حسين قلياف، مأمور اطلاعاتي شوروي در اختيار محمدمهدي پرتوي گذاشته شد. اين دستگاه از نوع HIRAKAWA.35 ساخت ژاپن است.
ب- حسين قلياف يك راديو همراه با دستور كار آن در اختيار پرتوي قرار داد. پرتوي بايد در شب معيني از هر هفته در ساعت معين، راديو را روي موج معين بگذارد و پيام رمز را (به صورت بوق) كه از سفارت پخش ميشود، بگيرد. علايم در رابطه با قرار اضطراري، لغو كردن تماسها و عادي بودن اوضاع بود.
ج- يك دوربين عكسبرداري از سند را حسين قلياف در اختيار سعيد آذرنگ گذارد. همچنين سعيد آذرنگ درخواست يك دستگاه شنودياب كرد و حسين قلياف دستگاه را آورد ولي ظاهراً در دستگاه اشكالي بود.
در اين رابطه، مقادير زيادي شناسنامه، پاسپورت، گواهينامه رانندگي و مهرهاي جعلي دولتي (ثبت اسناد، وزارت كار، كميته انقلاب اسلامي، سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، ارتش و ... ) و مقاديري مركب نامرئي از آرشيوهاي حزب به دست آمد.
اهداف سياسي ـ اطلاعاتي شوروي
شوروي در رابطه با جمعآوري اطلاعات نظامي، سياسي، اجتماعي و اقتصادي توسط حزب توده، هدفهاي زير را دنبال ميكرد:
الف: اعمال سياست در رقابتهاي سياسي و تسليحاتي جهاني با ابرقدرت امريكا.
ب: شناخت دقيق و كامل و همه جانبه از جمهوري اسلامي ايران و بافت سياسي اجتماعي و اقتصادي كشور، به منظور اتخاذ سياست مناسب در قبال جمهوري اسلامي، براي جلوگيري از گسترش اسلام و انقلاب اسلامي (هدف حداقل) و براندازي نظام و استقرار يك رژيم چپگرا (هدف حداكثر).
ج: كمك به گسترش كمي وكيفي حزب توده در جهت ايجاد زمينههاي هر چه بيشتر نفوذ شوروي در تمامي شئون جامعه ايران و استفاده از اين تشكيلات عريض و طويل براي كسب اطلاعات.
د: استفاده از موقعيت حزب توده به منظور گسترش شبكههاي جاسوسي «K.G.B» و «G.R.U» در ايران و خاورميانه.
ه : مهرهچيني و ايجاد زمينههاي سلطه در جهت مسخ انقلاب اسلامي و نابودي آن.
و: استفاده از كادرهاي تعليم يافته و آموزش ديده حزب توده و تشكيلات پيچيده و گسترده در عرصههاي مختلف، اقليتهاي ملي و مذهبي، گروههاي چپ، اغتشاشات منطقهاي و ...، در راستاي سياستهاي كوتاه مدت و بلند مدت شوروي.
ز: استفاده از حزب توده به منظور شناسايي نيروهاي متنفذ غربگرا، دريافت سياسي جامعه ايران و كشف ايستگاههاي جاسوسي غرب عليه شوروي.
اطلاعات موردنظر شوروي در ايران
مأمورين اطلاعاتي K.G.B و G.R.U در تماسهاي گسترده خود با جاسوسان حزب توده اطلاعاتي را در زمينههاي مختلف به شرح زير درخواست ميكردند:
1ـ اطلاعات با ارزش نظامي (در چهار زمينه)
الف: اطلاعات و اخبار مربوط به مسايل فني پيچيده نظامي.
ب: اطلاعات و اخبار مربوط به ارتش جمهوري اسلامي در زمينههاي:
1ـ تعداد نيروها، سلاحها و سازماندهي نيروها.
2ـ دورنما و برنامههاي آينده نيروهاي سهگانه و طرحهاي تدافعي.
3ـ قراردادهاي تسليحاتي.
ج: اطلاعات همه جانبه از سپاه پاسداران انقلاب اسلامي و بسيج، موقعيت آنها و كم و كيف نيرو و اسلحه و مسايل سياسي مربوط به آن.
د: اطلاعات و اخبار مربوط به جنگ تحميلي عراق عليه ايران.
2ـ اطلاعات گسترده اقتصادي و اجتماعي (در زمينههاي زير)
الف: وضعيت كارخانهها، كارگران، سطح توليد، برنامههاي آينده.
ب: وضعيت كشاورزي، دامپروري و روستاها.
ج: قراردادهاي اقتصادي، واردات و صادرات دولت.
د: بودجه و عملكرد اقتصادي دولت و وضعيت ارزي.
لازم به تذكر است كه در تأمين اين نوع اطلاعات، تحليلهاي شعب پژوهش، دهقاني و كارگري حزب نيز مورد استفاده قرار ميگرفت.
3ـ اطلاعات ريزسياسي(در زمينههاي)
الف: احزاب، گروهها و نيروهاي سياسي.
ب: شخصيتهاي مؤثر در جامعه كه مورد تأييد و يا رد نظام جمهوري اسلامي ايران است.
ج: عملكردهاي سياسي دولت و وضعيت نيروهاي درون و برون حاكميت جمهوري اسلامي ايران.
4ـ اطلاعات در رابطه با وسايل غير نظامي و پيچيده تكنولوژي غرب در ايران.
5ـ اطلاعات و اخبار در رابطه با افغانيهاي پناهنده به ايران، در زمينه نيروها، گروههاي متشكل سياسي و خط مشي آنها و فعاليتهاي ضد شوروي آنها، امكانات و پايگاهها و تعليمات نظامي.
كشف شبكه نفوذ حزب توده
نفوذ عام و خاص
عليرغم اهميت فعاليتهاي نفوذي براي حزب توده، بخش يا ارگان خاصي براي اين منظور درنظر گرفته نشده بود، بلكه سيستم حاكم بر حزب توده به نحوي بود كه مجموعه عوامل حزبي، اعضا و هواداران را به عوامل نفوذي تبديل ميكرد. در اين باره پيشتر گفتيم و با مكانيسم گزارشدهي و كسب خبر از طريق ارگانهاي مختلف به ويژه «شعبه تشكيلات كل» و «شعبه اطلاعات» آشنا شديم. ايجاد چنين سيستم عام نفوذي براي حزب توده فايدههايي داشت. با همگاني كردن نفوذ، كميت آن افزايش چشمگيري مييافت، قبح سياسي اين حركت لوث ميشد و به علاوه اين خطر كه تمركز عوامل نفوذي در يك شبكه مشخص سبب كشف آن و ضربهپذيري حزب شود، منتفي ميگرديد.
بنابراين، مجموعه سازمانهاي حزب توده را ميتوانيم به معناي عام شبكه نفوذي بدانيم. نورالدين كيانوري در اعترافات خود مينويسد:
اين شيوه عادي احزاب كمونيست و شايد ساير احزاب سياسي كه در دولت شركت ندارند، ميباشد كه سعي ميكنند در همه ارگانها و سازمانها افرادي را به سوي خود جلب كنند. افراد خود را در اين سازمانها نگهدارند و در صورت امكان افرادي را به اين ارگانها بفرستند با دو هدف عام، يكي استفاده از آنها براي بدست آوردن اطلاعات و ديگر در صورت امكان مطرح كردن نظريات حزب بوسيله آنها در اين ارگانها و سعي در پيادهكردن اين نظريات. اين شيوه عام است و در هر مورد ويژگي خاص خود را پيدا ميكند.
همانطور كه ملاحظه ميشود هدف كيانوري عادي جلوهدادن عمليات نفوذ حزب توده است. در تكميل سخن وي بايد افزود كه وقتي اين نفوذ عام تبديل به يك شبكه منظم كسب خبر و حتي اخبار طبقهبندي شده دولتي و نظامي شود و در رأس آن شبكه منسجم ارتباطات با سازمانهاي كا. گ. ب و جي. آر. يو قرار گيرد، طبعاً پديدهاي عادي جلوه نميكند و مجموعه سازمانهاي حزبي را به شاخكهاي اطلاعاتي جاسوسي شوروي تبديل ميكند كه در تاروپود جامعه تنيده شده است. در چنين شرايطي كاملاً طبيعي و موجه است كه مسئولين يك نظام، اشتغال عوامل وابسته به چنين حزبي را در اين يا آن نهاد دولتي به مثابه مهرهچيني يك منبع خبري بيگانه تلقي كنند و در صدد پاكسازي آنها برآيند.
اكثر اين افراد در حالي كه شاغل بودند به عضويت حزب توده درآمدند و پس از مدتي كه در مشاغل حساس قرار گرفتند، از حوزههاي محل زندگي به حوزههاي محل كار منتقل شدند تا فعاليتهاي حزب را در محيط كار هماهنگ نمايند. در ميان اين افراد، عناصري كه به عنوان تودهاي ناشناخته بودند، براساس رهنمودهاي تشكيلات سعي در استتار خود داشتند و در اين راه حتي از تظاهر به مسلماني و تهيه پوشش مذهبي خودداري نميكردند.
به هر روي، علاوه بر نفوذ عام كه طيف گستردهاي از اعضا و هواداران حزب توده را دربر ميگرفت، حزب توده داراي شبكه نفوذي خاص بود. عناصري كه نفوذ آنها در ارگان خاصي ضروري تشخيص داده ميشد، با برنامهريزي و هدف از پيش تعيين شده عمليات نفوذ را آغاز ميكردند. اين عناصر در ارتباطات ويژهاي كه طيف متنوعي از سازماندهي (نيمه پنهاني، كاملاً پنهاني، سري ـ نظامي) را در بر ميگرفت، متشكل ميشدند.
منظور از شبكه نفوذي حزب توده در اين بخش، اين عناصر سازمان يافته و استتار شده است. عوامل نفوذ عام حزب را به عنوان «منابع» و عوامل خاص نفوذ را به عنوان «عامل نفوذي» ميخوانيم.
اهداف نفوذ
با توجه به عام و شامل بودن اهداف حزب توده در كليه زمينهها و ابعاد، بديهي است كليه ارگانهاي ادارهكننده كشور، شامل قواي سه گانه (مجريه، مقننه و قضائيه) از رأس تا ذيل، مشمول اهداف نفوذي حزب قرار ميگرفت.
همانطور كه در نقل قول كيانوري مشهود است، طبيعتاً نفوذ در هر مورد ويژگيخاص خود را مييافت. مراكزي كه بيشتر مورد توجه حزب قرار داشت و توانسته بود عوامل منابعي را در آنها رخنه دهد، به شرح زير است:
1ـ مجلس شوراي اسلامي: مجلس، مركز قانونگذاري كشور، همواره مورد توجه ويژه احزاب و گروههاي سياسي قرار دارد و حزب توده نيز سعي فراوان در دستيابي به چند كرسي در مجلس شوراي اسلامي داشت؛ ولي به دليل شناخت ماهيت اين حزب به وسيله مردم، نامزدهاي حزب توده از راهيابي به مجلس محروم شدند. با اين وجود حزب توده از راههاي ديگر وارد شد و در تماس با تني چند از نمايندگان اقليتها توانست آنها را با خود همراه سازد و از اين طريق ضمن جمعآوري اطلاعات و اخبار سعي در القاي نظرات خود در مجلس نمايد.
2ـ كليه وزارتخانهها و ادارات دولتي: در اين بخش عمدتاً اعضاي حزب كه شاغل در اين ادارات بودند، وظيفه پيشبرد اهداف حزب را به عهده داشتند. همانطور كه قبلاً اشاره شد اعضاي شاغل حزب در ادارات دولتي از حوزههاي محل زندگي به حوزههاي محل كار منتقل ميشدند تا بتوانند در مقاصد خويش در هر ادارهاي به طور هماهنگ عمل كند.
3ـ نيروهاي نظامي و انتظامي كشور: حزب توده بيشترين نيروهاي نفوذي و حفاظت شدهترين عوامل خود را در نيروهاي سه گانه ارتش ايجاد كرده بود و اين افراد را تماماً به سازمان نظامي منتقل نموده بود تا از حفاظت عالي برخوردار باشند. اين مسئله نشاندهنده ميزان اهميت نيروهاي مسلح براي اهداف حزب توده و جايگاه آن در پيشبرد مقاصد درازمدت حزب بود. حزب توده همچنين عوامل نفوذي خود را در شهرباني و ژاندارمري رسوخ داده بود. در رابطه با سپاه و كميته، به دليل ضوابط جدي مكتبي در گزينش، ميزان نفوذ حزب توده ناچيز بود.
4ـ رسانههاي جمعي: با توجه به نقش عظيم رسانهها در جامعه و افكار عمومي و مشي سياسي انقلاب و نظام، اين مراكز همواره مورد توجه احزاب و گروههاي ضدانقلاب قرار داشته است. حزب توده نيز به اين هدف توجه خاص داشت. حزب توده، طبق اعتراف رهبران و عوامل نفوذي آن در اين مراكز، از طريق رسوخ در برخي نقاط حساس راديو و تلويزيون و مطبوعات، بر آن بود تا مشي سياسي خود را در پوشش مقالات و گزارشات سياسي و اقتصادي و اجتماعي مندرج در مطبوعات و نيز تهيه و پخش فيلمها و برنامههايي از طريق صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران، به جامعه القا كند.
5ـ حزب جمهوري اسلامي: با توجه به نقش حزب جمهوري اسلامي در جامعه، اين حزب نيز از اهداف خاص نفوذي حزب توده بود.
6ـ مراكز نفوذ عام: ساير مراكز فعال سياسي، اقتصادي و فرهنگي نيز در معرض نفوذ اعضا و هواداران حزب توده قرار داشتند. اين مراكز در واقع اهداف نفوذ عام حزب توده را تشكيل ميدادند. مهمترين اين مراكز به شرح زير است:
ـ كارخانجات دولتي و خصوصي.
ـ شركتهاي تعاوني دولتي، محلي و ...
ـ شوراهاي اسلامي محلات.
ـ انجمنهاي اسلامي.
ـ مراكز بسيج اقتصادي.
ـ هيأتهاي هفت نفره واگذاري زمين.
ـ انجمنهاي اوليا و مربيان مدارس.
ـ دانشگاهها و ...
سازماندهي منابع و عوامل نفوذي
همانگونه كه در مقدمه اشاره شد، مسئله نفوذ براي حزب يك مسئله عام و شامل بود و كليه ارگانها، مراكز دولتي و مملكتي را در بر ميگرفت. طبيعي است كه برنامهريزي نفوذ (به مفهوم خاص آن) براي همه مراكز اشاره شده از عهده هر تشكيلاتي هر چند قوي و منسجم خارج است، پس حزب توده مسئله نفوذ را به طور عام در دستور كار خود قرار داد و از هر موقعيتي، جهت پيشبرد اهداف خود در اين زمينه استفاده ميكرد. جهت روشنشدن موضوع، تعمقي بيشتر در سخنان كيانوري دبير اول حزب توده، درباره اهداف نفوذ ضروري است.
كيانوري مسئله نفوذ را شيوه عادي احزاب كمونيست و شايد ساير احزاب سياسي كه در دولت شركت ندارند، ميدانست و نحوه عمل را در سه محور خلاصه ميكرد:
1ـ در كليه مراكز مورد نظر، افرادي را به طرف خود جلب كنند، يعني با نزديكشدن به افراد نشان شده، آنان را به تدريج به خط فكري خود نزديك سازند و در نهايت فرد مورد نظر را دانسته يا ندانسته به عاملي براي اجراي اهداف حزب تبديل كنند.
2ـ افراد خود را در اين مراكز نگهدارند. اين عمل با آموزشهاي لازم اين افراد در مورد چگونگي تطبيقشان با محيط، نحوه رفتار و كردار و گفتار جهت حفاظت از خود و لو نرفتن صورت ميگرفت.
3ـ افرادي را به اين مراكز بفرستند، يعني با هدف و برنامهريزي از پيش تعيين شده افراد مورد نظر خود را به اين مراكز نفوذ دهند. مفهوم خاص نفوذ، در روش سوم است. همانطور كه در بالا اشاره شد به علت وسعت مراكز مورد نظر حزب و عدم توانايي هر تشكيلاتي بر كار نفوذ در همه اين مراكز، اين روش فقط در موارد معيني به كار رفته است.
حزب توده پس از پيروزي انقلاب اسلامي با اتخاذ مواضع منافقانه در قبال انقلاب و با استفاده از تبليغات وسيع، توانست افرادي را در اوان پيروزي انقلاب عضوگيري كند. بسياري از اين افراد يا داراي مشاغل دولتي بودند و يا در مراكز ديگري كه هدف حزب بود، مانند كارخانجات، دانشگاهها، شوراهاي محلي و تعاوني و غيره اشتغال داشتند و اين خود زمينه جلب افراد جديد را فراهم ميكرد. در ابتدا كليه اين افراد در كنار ساير اعضاي حزب در حوزههاي حزبي كه براساس تقسيم جغرافيايي محل سكونت اداره ميشد، سازماندهي شدند، ولي پس از مدتي عوامل شاغل در برخي از اين مراكز كه از حساسيت بيشتري برخوردار بودند، از بقيه جدا شده و در حوزههاي ويژهاي كه براساس محل كار سازماندهي شده بود قرار گرفتند.
برخي افراد نيز به علت حساسيت شغلي، به صورت انفرادي ارتباط داشتند و در حوزه سازماندهي نشدند. اولين مركزي كه به علت حساسيت فوقالعاده آن سازماندهي شد، نيروهاي مسلح بود. پس از پيروزي انقلاب و انسجام اوليه سازمان مخفي، عوامل نفوذي حزب در ارتش، شهرباني و ژاندارمري در شاخههاي ويژه سازماندهي شده و مستقيماً تحتنظر مسئول تشكيلات مخفي (كه او نيز مستقيماً تحت نظر دبير اول حزب قرار داشت) قرار گرفتند.
در مراكز مهم ديگر، مانند مجلس شوراي اسلامي، سپاه پاسداران انقلاب اسلامي و حزب جمهوري اسلامي، حزب توده عوامل نفوذي خود را يا از طريق ارتباط مستقيم افراد خاصي از كميته مركزي و يا از طريق سازمان مخفي اداره ميكرد.
منابع نفوذي در برخي از مراكز دولتي نيز به علت اهميت زياد آنها، در حوزههاي ويژه محل كار سازماندهي شده و مستقيماً تحتنظر ناحيه دبيرخانه سازمان ايالتي تهران قرار گرفتند. اين مراكز عبارت بودند از: صدا و سيماي جمهوري اسلامي سازمان برنامه و بودجه، مخابرات و مطبوعات (كيهان و اطلاعات). با توجه به اين توضيحات به طور كلي ميتوان گفت منابع و عوامل نفوذي حزب در ارگانهاي مختلف كشوري در پنج بخش سازماندهي شده بودند.
1ـ ارتباطات انفرادي برخي عناصر رهبري حزب با عوامل نفوذي خاص. در اين زمينه ميتوان به ارتباطات محمدعلي عمويي (مسئول شعبه روابط عمومي حزب) با بيت اوشانا (نماينده اقليت دوره اول مجلس شوراي اسلامي) و رفعت محمدزاده (مسئول شعبه پژوهش حزب) با مسعود اصحاب يمين (دبير تشكيلات كل كشور در سازمان اداري و استخدامي و از دوستان و همكاران نزديك يكي از اعضاي عاليرتبه حزب جمهوري اسلامي) اشاره كرد.
2ـ سازمان نظامي، كه عوامل نفوذي مستقر در نيروهاي نظامي و انتظامي را در بر ميگرفت.
3ـ سازمان مخفي: عوامل نفوذي حزب در مراكز حساس نيز در اين تشكيلات سازماندهي شده بودند.
4ـ ناحيه دبيرخانه سازمان ايالتي تهران: منابع و عوامل نفوذي حزب توده در صدا و سيماي جمهوري اسلامي، سازمان برنامه و بودجه، مخابرات و مطبوعات (اطلاعات و كيهان) در شاخههاي مجزا، سازماندهي شده و مستقيماً تحتنظر ناحيه دبيرخانه سازمان ايالتي تهران قرار داشتند. اين ناحيه زيرنظر هيأت دبيران سازمان ايالتي تهران قرار داشت و «ناحيه صفر» خوانده ميشد.
5ـ حوزههاي حزبي: ساير افراد شاغل عضو حزب در حوزههاي محل كار سازماندهي شده و ارتباط آنها از طريق حوزههاي بالاتر صورت ميگرفت. بخشي از اين افراد نيز در حوزههاي پنهانتري با نام «حوزه ويژه» سازماندهي شده بودند كه در جنب سازمانهاي محلي قرار داشت. «حوزه ويژه» اين يا آن عضو «ويژه» (مانند فلان نويسنده يا شاعر معروف) را در بر ميگرفت و گاه اين «ويژگي» به دليل حساسيت شغلي بود.
ناحيه صفر
درباره سازماندهي، سازمانهاي مخفي و نظامي پيشتر گفتهايم و در اينجا به «ناحيه صفر» كه در واقع شبكه سازمان يافته منابع و عوامل حزب توده در مخابرات، مطبوعات، خبرگزاري جمهوري اسلامي، سازمان برنامه و بودجه و صدا و سيما بود ميپردازيم. لازم به توضيح است كه بيشتر افراد به دليل جو سياسي سالهاي اوليه پس از انقلاب، در محيطهاي كار به عنوان «تودهاي» شناخته شده بودند و به همين دليل عنوان «عامل نفوذي» كه شاخص آن استتار و ناشناخته بودن است، در اين افراد كمتر ديده ميشد. با وجود اين، حزب در سالهاي 1361-1360 كوشيد تا با ايجاد تغييراتي در محل كار و زندگي اين افراد، حتيالامكان در جهت حفظ و نفوذ آنان در ردههاي بالاتر تلاش كند. فرجالله ميزاني مسئول كل تشكيلات، درباره كاركرد سازماندهي ويژه براي اين عناصر چنين مينويسد:
ما اينها را از شبكه جمع كرديم و يك جا متمركز كرديم تا هم محفوظتر باشند و هم بتوانند در رشتههاي خودشان به حزب كمك كنند.
ناحيه دبيرخانه (ناحيه صفر) يكي از نواحي سازمان ايالتي تهران محسوب ميشد كه در آن عناصر ويژه سازماندهي شده بودند و در چهارچوب تقسيمات جغرافيايي نواحي تهران نميگنجيد.
ناحيه دبيرخانه، به عنوان يك سازمان ناحيه، توسط يك كميته ناحيه اداره ميشد كه در رأس آن يكي از كادرهاي سابقهدار و مورد اعتماد قرار داشت. اعضاي كميته فوق به نوبه خود كادرهاي برجسته دستگاه مركزي حزب بودند.
سازمان «ناحيه صفر» به دو سازمان بخش تقسيم ميشد. در شاخه نخست كاركنان دستگاه مركزي حزب و شاغلين در شعب حزبي تهران سازماندهي شده بودند كه به دليل نوع كار خود، از نظر امنيتي، سازماندهي آنان در ساير نواحي تهران صلاح نبود.
بخش دوم، عوامل نفوذي حزب در صدا و سيما، مطبوعات، خبرگزاري جمهوري اسلامي، مخابرات، سازمان برنامه و بودجه را در بر ميگرفت كه برحسب محيط كار به 5 شاخه تقسيم ميشد.
در سال 1361 «ناحيه صفر» به عنوان يكي از نواحي تهران در منطقه شمال سازماندهي شد و توسط عباس حجري (مسئول كميته ايالتي تهران) سرپرستي ميشد. جايگاه «ناحيه صفر» را در سازمان ايالتي تهران و سازماندهي دروني آن ميتوان با نموداري كه در پي ميآيد نشان داد.
دستورالعملها و رهنمودها
1ـ دستورالعملها
دستورالعملهاي ارائه شده به منابع و عوامل نفوذي را به طوركلي ميتوان به سه دسته تقسيم كرد:
الف: حفظ خود و سعي در ارتقاء به پستهاي حساس در محيط كار.
ب: گردآوري اخبار و اطلاعات.
ج: طرح و القاي نظرات حزب در قالب مفاهيم اسلامي.
براي تشريح سه محور فوق و جهت نشان دادن دقيق دستورالعملها از اعترافات خود منابع و عوامل نفوذي دستگير شده و نيز مسئولين حزب استفاده ميكنيم.
محور الف: حفظ خود و سعي در ارتقا به پستهاي حساس
ـ «به ما گفته ميشد كه سعي كنيد در پست مهمي قرار بگيريد تا خبرهاي دسته اولي كسب كنيد.»
ـ «رهنمود داده ميشد كه سعي كنيد در قسمتهاي فرهنگي يا گزينش (سپاه) فعاليت كنيد.»
ـ «همواره مسئول من تأكيد داشت كه ميبايستي ظاهر اسلامي را حفظ كرد. تأكيد ميشد كه حتماً نماز بخوانم. كنجكاوي نكنيم كه عامل حساسيت است، حفظ خود كرده و رعايت مخفيكاري بنمائيم.»
ـ «بايد ناشناخته بمانيم تا اگر بعدها حزب ضربه خورد ما ضربه نخوريم و بتوانيم براي حزب كار كنيم.»
ـ «در برخوردهاي روزانه و عادي نيز مانند فرائض ديني با آنها هماهنگي ميكردم».
ـ در تمام مقاطع تأكيد مسئولم اين بود كه بايد خود را حفظ كني. در محلهاي كار هم اين مسئله رعايت ميشد.»
ـ «به من گفته شده بود كه در كارم بايد دقيقاً مثل يك سپاهي عمل كنم. تطبيق كردن خودم با شرايط سپاه مدتي طول كشيد و تمام وقت مرا ميگرفت چون گفته شده بود كه كار ما يك كار دراز مدت و سياسي است».
ـ «دستورالعمل اين بود: حفظ موقعيت خود، سعي در بهتر شدن موقعيت تظاهر به اسلام و حزبالهي بودن. نشان دادن خود به عنوان يك فرد ضد تودهاي.»
ـ «به گفته كيانوري فرد (نفوذي) بايد ظاهري اسلامي داشته باشد. در عمل و گفتار در تمام محيط زندگي ضوابط اسلامي را رعايت كند و هيچ رد غير اسلامي از خود نگذارد.»
ـ «اصل كار همان ناشناختهبودن از نظر تودهاي بودن بود.»
ـ « به ما گفته ميشد كه سعي كنيد ظاهري كاملاً شبيه به يك حزباللهي داشته باشيد ريش را نتراشيد، نسبت به محيط كارتان سعي كنيد كه بشكل عادي برخورد داشته باشيد، وارد بحثهاي سياسي نشويد ( اما ساكت هم نباشيد) در بحثهاي ايدئولوژيك كه احياناً پيش ميآيد وارد جمع نشويد چون ممكن است يك موقع نتوانيد درست بيان كنيد و جاي شك و شبهه بگذاريد.»
ـ «هميشه توصيه ميشد اطراف خودتان را پاكسازي كنيد، حتي اگر لازم شد به حزب فحش بدهيد و موضع بگيريد.»
ـ «سعي كنيد وارد قسمت اطلاعات (سپاه) شويد چرا كه اطلاعات جايي است كه موثقترين خبرها را دارد.»
ـ «در محيط كارخانه يكنفر كه از همه بيشتر شناخته شده است كارهاي تبليغي را انجام بدهد و بقيه فعاليت تبليغي نداشته باشند.»
ـ «در محيط كار محيط را از نظر رواني بشناسيد و موقعيت خود را تثبيت كنيد.»
ـ «پس از پيروزي انقلاب اسلامي به من گفته شد كه به تدريج تظاهر به تودهاي بودن را كم كنم و در مجامع و تظاهرات تودهايها شركت نكنم»
محور ب: گردآوري اخبار و اطلاعات
ـ «رهنمودهائي كه در اين زمينه داده ميشد عبارت بود از: زير پاكشي به عنوان يكي از شيوههاي كسب خبر، داشتن روابط حسنه با مسئولين محيط كار، دستيابي به مشاغل حساس، شناسايي منابع خبري.»
ـ «درجه وثوق اخبار را تعيين كنيد، تغييرات (افراد و پستها) و جهت تغييرات را مشخص كنيد، تعيين وجود نيروها و خطوط مختلف و ميزان تأثير آنها و نظر تكتك آنها نسبت به حزب.»
ـ «هميشه به ما گفته ميشد هر چه ميدانيد بگوئيد فكر نكنيد كه ديگران ميدانند و احتياجي نيست كه شما بگوئيد.»
ـ «سعي كنيد با افرادي كه به نحوي مسئول هستند كسب خبر كنيد.»
ـ «وظيفه مستقيم ما عبارت بود از جمعآوري و دادن خبر هر چه بيشتر ...»
محور ج: طرح و القاي نظرات حزب در قالب مفاهيم اسلامي
ـ «ميتوانيد تمام سياستها و مشي حزب را مطرح كنيد بدون اينكه نامي از حزب ببريد.»
ـ «قصد ما از ورود افرادي به وزارت كشاورزي اين بود كه بتوانيم طرحهاي حزب را در زمينه اصلاحات ارضي تا هر قدر كه ممكن است مطرح سازيم و از اين راه در تصميمات آن وزارتخانه در حل مسايل ارضي اثر بگذاريم.»
ـ «نفوذ فكر و نظرات حزب از طريق تهيه طرح و كوشش براي رساندن اين طرحها به مقامات از هر راه ممكن انجام ميگرفت.»
2ـ رهنمودهاي امنيتي
اين رهنمود را ميتوان در دو بخش خلاصه كرد:
الف: رهنمودهاي امنيتي در مورد نحوه اجراي قرارها و مسايل جانبي آن.
ب: رهنمودهاي امنيتي در زمينه چگونگي جعل اسناد اخبار و اطلاعات و استفاده از جاسازيها.
در اين مورد نيز جهت روشن شدن دقيقتر رهنمودهاي ارائه شده به بخشهايي از اعترافات متهمين اشاره ميكنيم.
الف: نحوه اجراي قرارها و مسايل جانبي آن
ـ «اجراي قرار كه قبلاً در پاركها و بصورت قدم زدن انجام ميگرفت، قطع شده و مسئول ميگفت كه در اتوبوس واحد سوار شده و از سر خط به ته خط ميرويم و حرف ميزنيم و يا او بيشتر مواقع با اتومبيل خود مرا سوار ميكرد و صحبت ميكرديم. وقتي كه ميخواست به منزل ما بيايد، قبلاً يك علامت سلامتي ياد داده بود كه بصورت چسباندن يك تكه نوار چسب زير دستگاه تلفن عمومي نزديك منزلمان بود.»
ـ «از اجراي قرارها در سر چهارراهها و نقاط شلوغ كه بيشتر تحت كنترل هست خودداري شود. اجراي قرار به صورت سيار باشد و در حال حركت و يا در محلهاي پوشيده مثل چلوكبابيها، رستورانها، ساندويچ فروشيها، درمانگاهها، مطب دكتر، سوپرماركتها، داروخانههاي بزرگ.»
ـ «در حين اجراي قرار توجيه لازم را در برخورد با گشت و پست بازرسي داشته باشند.»
ـ «در ارتباطهاي حزب هيچگونه ردّي جهت شناسائي داده نشود حوزههاي حزبي كه در خانه تشكيل ميشد بايد چشم بسته ميرفتيم. ميگفتند در خيابانهاي اصلي قدم نزنيد قرارها با علامت سلامتي اجرا ميگرديد، در خانه هيچگونه كتاب غير مذهبي نگهداري نشود.»
ـ «ارتباطات بصورت يكطرفه بود. هميشه مسئول من آدرس و مشخصاتم را داشت و من هيچ اطلاعي از مشخصات مسئول نداشتم.»
ـ «چيزي كه هميشگي بود و معمولاً روي آن تكيه ميشد چك كردن قبل از قرار بود و اينكه مطمئن شويم كسي نسبت به ما سوءظن پيدا نكرده و يا احياناً تعقيب نميكند و براي اينكار معمولاً گفته ميشد چند خيابان خلوت و يا كوچه خلوت را پشت سر بگذارند و از اتوبوس براي طي مسير استفاده نكنيد.»
ـ «قرار سلامتي كه اين اواخر داشتيم اين بود كه مسئول ما در خيابان مقداري نايلون سبز و قرمز ميريخت و يكي از ما ميبايد ميرفتيم و اگر علامت بود عصر همان روز در ساندويچ فروشي سرپيچ خيابان همديگر را ميديديم و يا براي قرار متقابل كبريتهاي سوخته سركوچه ميريختيم».
ـ «شيوههاي علامتگذاري: هر فردي يك محلي را كه برايش چككردن راحت بود، علامتي را انتخاب ميكرد و به مسئولين ميداد كه اگر مسئولين در خلال بين دو قرار عادي با او كاري داشتند با علامت زدن او را سر قرار حاضر كنند. ديگري موضوع قرارهاي ثابت و قرارهاي اضطراري يا اتصال بود. قرارهاي ثابت قرارهايي بود كه بين افراد و مسئولشان گذاشته ميشد كه زمان و محلش ثابت بود و اگر قرار عادي اجرا نميشد بايد سرقرار ميرفتند تا يكديگر را پيدا كنند. قرار اتصال يا اضطراري، قراري بود كامل با علامت شناسائي و جملات سؤال و جواب لازم براي تماسگيري، كه هر روز براي مسئول بالاتر از مسئول عاديش ميفرستاد، تا در صورتي كه براي مسئولش اتفاقي افتاد ارتباطش قطع نشود و سر قرار اتصال حاضر نشود تا مسئول ديگري با او تماس بگيرد.»
ـ « اين اواخر معمول شده بود كه در مورد همه قرارهاي كتبي عددي را از روز و ساعت قرار كم ميكرديم و عدد را جداگانه نوشته يا شفاهاً ميگفتيم كه اگر قرار گم شد و بدست كسي افتاد نتواند با آن فرد مربوطه تماس بگيرد.»
ب: رهنمودهاي امنيتي در حمل اخبار و اطلاعات
ـ «سعي كنيد جاسازي داشته باشيد.»
ـ «رهنمود اين بود كه اوراق ارسالي را در جاسازي مطمئن قرار دهيم و همچنين جاسازي جديد معرفي ميكرديم.»
ـ « نحوه انتقال اخبار به دو صورت كتبي يا شفاهي بود. مسايل كتبي را توي يك قطعه كاغذ مينوشتم و در يك پاكت پستي ميگذاشتم و به رابط ميدادم و اخباري را كه ميشنيدم در ديدار شفاهاً مطرح ميكردم. موارد كتبي يا در ميان جعبه دستمال كاغذي بود يا در ميان لايههاي مقوائي نقاشي كودكان و يا قاب عكس. از خودكارهائي كه داراي روپوش هستند نيز استفاده ميشد. از حمل هرگونه كتاب و جزوه و نوشته مربوط به حزب و تشكيلات و اخبار بدون جاسازي مطمئن خودداري ميشد.»
ـ «مسئولم هميشه تأكيد داشت كه اخبارم را جاسازي كرده و به او بدهم.»