مبانی فقهی اندیشه امام خمینی(ره)

فقه سیاسی امام خمینی(ره)، مبتنی بر نگرش فقهی و اصولی ایشان می‌‌باشد که متاثر از دیدگاه عقل گرایانه اصولیون است. در ستون زیرین، فهرست وار به مهمترین ویژگی‌های فکری فقهای اصولی شیعه از جمله امام خمینی پرداخته وهرکدام را بطور خلاصه توضیح می‌ دهیم.

اعتقاد به حجیت عقل
اصولیون شیعه، عقل را در کنار کتاب، سنت و اجماع، یکی از منابع چهارگانه استنباط احکام شرعی می‌‌دانند. ایشان تحت عنوان قاعده ملازمه عقل وشرع معتقدند که هرچه راعقل به آن حکم کند، شرع نیز طبق آن حکم خواهد کرد و هر آنچه را که شرع حکم کند، عقل نیز آن را تایید می‌‌کند.

اعتقاد به اجتهاد ونقش زمان و مکان در آن
اجتهاد که نوعی توانایی علمی است که شخص می‌‌تواند احکام فرعی را ازاحکام اصلی شرعی استنباط کند، از ویژگی‌های فقهای اصولی است. امام خمینی نیز همواره با تاکید بر ضرورت احیای اجتهاد برای حل معضلات کشور تاکید داشتند که باید به نقش زمان و مکان در اجتهاد توجه بیشتری گردد.

پذیرش اصل تبعیت احکام از مصلحت و مفسده
طبق این اصل، احکام شرعی بر اساس مصالح و مفاسد واقعی و نفس الامری، وضع شده اند و اگر عقل انسانی بتواند برخی از این مصالح را درک کند، می‌‌تواند موضوعات احکام را بر اساس این مصالح تغییر دهد که این امر در اندیشه سیاسی امام خمینی نیز کاربرد بسیار داشته است.

پذیرش قابلیت انعطاف پذیری احکام بر اساس شرایط
از نظر اصولیون، احکام به احکام اولیه و ثانویه تقسیم می‌‌شوند و از این دیدگاه، در شرایط خاصی مانند اضطرار، عهد و پیمان وحفظ نظام می‌‌توان از احکام ثانویه استفاده کرد که تعیین تحقق این شرایط به عقل واگذار شده است. احکام حکومتی در اندیشه سیاسی امام خمینی که طبق این اصل استنباط شده اند، قابلیت زیادی در حوزه عمل سیاسی برای اجرای انعطاف پذیر احکام در حکومت اسلامی، فراهم می‌‌کردند.

اعتقاد به حجیت علم احتمالی و ظن
طبق این اصل، در مواردی که رسیدن به حکم شرعی قطعی ممکن نیست، می‌ توان به علم احتمالی عمل کرد، این اعتقاد در اندیشه فقهی اصولیون و از جمله امام خمینی موجب گردید تا در تعیین احکام موضوعات جدید، بعد از تفحص کامل در قرآن وسنت و اجتهاد لازمه، به نتیجه حاصله به عنوان نتیجه ای مورد قبول خداوند، عمل نمایند.

پذیرش بنای عقلا و عرف در تعیین مصادیق حکم شرعی
امام خمینی، معتقد بودند که اگر ائمه مخالف سیره جدید باشند. حتماً باید بیان می‌‌کردند، زیرا آنها آگاه به حال و آینده می‌‌باشند. بنابراین همه سیره هایی که در بیان عرف عقلا در زمان غیبت رایج می‌‌شود، مورد امضای ائمه است، مگر آنهایی که مردود شمرده باشند.

استفاده از اصول عملیه در مواردی که نصی وجود ندارد
در مواردی که اصولیون حکم الهی را کشف نکنند، از اصول عملیه بهره‌ می‌‌‌‌‌‌‌‌گیرند. این اصول عبارتند از:
الف- اصل برائت: یعنی اصل این است که ما تکلیفی نداریم،
ب- اصل احتیاط: بر ما لازم است که طوری عمل کنیم که اگر در واقع تکلیفی وجود دارد، به آن عمل کرده باشیم،
ج- اصل تخییر: ما اختیار داریم که یکی از دوتا را به میل خود برگزینیم،
د- اصل استصحاب: اصل این است که آنچه بوده، بر حالت اولیه باقی است و خلافش نیامده است.

حوزه فراغ و اباحه ‏
بر اساس این اصل، علاوه بر وجود چهار تکلیف واجب، حرام، مستحب و مکروه، حوزه دیگری نیز وجود دارد که از آن تحت عنوان مباحات، یاد می‌‌شود که در حیطه آن، آدمی به عقل خود واگذار شده است. نتیجه این تفکر این است که در تفکر اصولیون و امام خمینی، بخش وسیعی از راهکارها، به بنای عقلا ومصالح تعیین شده از سوی آنها، واگذار شده است که مصلحت اندیشی، واقع گرایی و انعطاف پذیری را در مواجهه با تمدن جدید آسان تر کرده و قدرت انطباق بیشتری به افراد می‌‌دهد. همانطور که گفته شد، به این حوزه، مباحات یا حوزه فراغ یا مالانص فیه نیز اطلاق می‌‌شود که در اندیشه امام خمینی نیز شاهد گسترش و کاربرد بیشتر این حوزه بوده‌ایم.