مجلس در رأس هست یا نیست؟
مجلس در رأس امور هست یا نیست؛ این موضوعی است که فضای سیاسی جامعه ایران را ملتهب کرده است. احمدی نژاد که به تابو شکنی و طرح مسائل جنجال برانگیز عادت دارد و این کار از عهده هر کسی هم بر نمیآید، در آستانه سفر به نیویورک، یک باره سخنی را بر زبان آورد که چونان جرقهای در خرمن آرامش نسبی فضای سیاسی ایران، به ویژه در اردوگاه اصولگرایان بود. هنوز تب ناشی از طرح " مکتب ایرانی" جناب مشایی چندان فروکش نکرده که ناگهان " مجلس در رأس امور نیست " از جانب رئیس جمهور فضا را دچار یک تب سرسام نموده است. اکنون چند پرسش مهم درباره این موضوع مطرح است. آیا این محمل قانونی دارد یا قانون شکنی است؟ آیا این سخن مبتنی بر واقعیت سیاسی ایران کنونی است یا خیر یک ادعای غیر واقعی است؟ اصلاً پرسش جدی تر این است که هدف رئیس جمهور محترم از طرح مسائلی از این قبیل چیست؟ اگر چه سوالات دیگری را هم میتوان راجع به این قضیه مطرح کرد، مع هذا پاسخ یابی برای همین سه پرسش مزبور، به دور از هیجان زدگی و غرض ورزی میتواند ابعاد این بحث را رو شن نماید. نگارنده این مطلب اعتقاد دارد که چنین مباحثی را باید در یک فضای کاملاً آرام و بدون تنش مطرح و تحلیل نمود. اینکه تا سخنی از دهان کسی بیرون میپرد، در هوا آن را با تیر میزنند، قطعاً نمیتواند نتایج سازندهای در بر داشته باشد. سخن تازه همچون آش داغی است که دهان را میسوزاند و اگر زیاد هم سرد شود از دهن میافتد و اهمیت خود را از دست میدهد. بنابراین باید در زمان مناسب آن بلع و هضم شود تا مفید واقع گردد. اگرچه برخی معتقدند که تا تنور گرم است باید نان خود را بچسبانند. به همین سبب هم قبل از انعقاد هر سخن آن را به سیخ نقد میکشند؛ مع هذا باید توجه نمود که نتایج حاصل چیست. اکنون برگردیم به پاسخ پرسشها: رئیس جمهور معتقد است که مجلس در زمان امام قبل از تجدید نظر در قانون اساسی در رأس امور بوده است. زیرا در آن زمان مجلس رئیس دولت یعنی نخست وزیر را تعیین میکرد. اما اکنون رئیس جمهور یعنی رئیس دولت را مردم مستقیماً بر میگزینند. این سخن قابل تامل و واکاوی است و حب و بغض در بررسی این سخن چاره ساز نیست. و اما منتقدان میگویند که این سخن برخلاف سیره و اندیشه امام و در تضاد آشکار با قانون اساسی است و همچنان معتقدند که مجلس در رأس امور است؛ زیرا به موجب اصول متعدد و مصرح در قانون اساسی، حق نظارت بر تمام شئون حکومت بر عهده مجلس گذاشته شده است. مضافاً این که مجلس به موجب اصول قانون اساسی میتواند رئیس جمهور را استیضاح کند. پس این دلیلی است بر اینکه مجلس در رأس امور قرار دارد. اما اینکه سخن رئیس جمهور و منتقدان تا چه اندازه با واقعیت کنونی جامعه ما مطابقت دارد موضوع دیگری است که از زاویه دید عموم مردم پنهان نیست. همه امور مملکت چه در داخل و چه در خارج در ید قدرت و کنترل دولت است. به عنوان نمونه مهمترین منبع درآمد کشور یعنی نفت در اختیار دولت است. واقعاً مجلس تا چه اندازه بر همین یک مورد کنترل و نظارت دارد؟ واقعیت این است دولت به هر کاری که خواسته تاکنون دست زده است و از نمایندگان مجلس فقط گلایه و انتقاد سر زده. در عمل حرف کدام یک به کرسی نشسته است؟ از تعطیلات روزها و ادارات و کاهش ساعات کاری گرفته تا حذف سازمانها و اضافه مناصب، همواره مورد مناقشه دولت و مجلس بوده است؛ اما با واقع بینی نگاه کنیم کدامیک پیروز میدان بوده است؟ به گفته شمس الواعظین از منتقدان دولت، یکی از ویژگیهای احمدی نژاد نسبت به رئیس جمهور قبلی این است که با اعتماد به نفس، شجاعت و لجاجت اهداف و شعارهای خود را پی گیری میکند و پیش میبرد. آیتمهایی که درجات آنها در منتقدان پائین تر است. چه کسی جرأت داشت با رئیس جمهور آمریکا نامه نگاری کند و به او تبریک بگوید؟ چه کسی میتوانست قبح بحث مذاکره با آمریکا را تا این اندازه بشکند؟ چه کسی تا این اندازه میتوانست نقش و اهمیت کوروش و منشور وی را در اذهان عمومی ایرانیان جا بیندازد و احیا نماید؟ چه کسی میتوانست تمام قد حامی مکتب ایران باشد؟ و اکنون چه کسی میتوانست بی پروا بگوید مجلس در رأس امور نیست؟
این تابو شکنیها فقط از یک نفر برمی آید و آن کسی نیست جز جناب آقای احمدی نژاد. واقعیت این است هیچ اصلاح طلب و حتی اصولگرای دیگری جرات وارد شدن به این قلمروها را نداشت و ندارد. تردیدی نیست که رئیس جمهور کنونی به ظرفیتها و واقعیتهای قوه تحت امرش به خوبی آگاه است و میداند که در عمل دست بالا را دارد، حرف خود را میزند و در زمان مناسب آن را عملی میکند یکی از شگردهای وی و همراهان نزدیکش موج آفرینی است. خوب هم میداند چگونه کشتی خویش را از میان امواج متلاطمی که ساخته به ساحل امن مقصود برساند. وقتی دریا طوفانی است افکار از نجات دادن تور ماهیگیری و صید ماهیهای خود منصرف و معطوف رهایی از دریای متلاطم میشود. هم اکنون تورم و بیکاری و تحریمها جامعه را درگیر خود کرده تا جایی که مراجع و علما و منتقدان دلسوز و رسانهها از طرح آنها ناگزیر بوده اند، آمار طلاق و جرم و جنایت هر روز بالاتر میرود، گلوی بدهکاران بانکی که بیکار هم شده اند روز به روز فشرده تر میگردد، در این میان آقای مشایی سنگی به نام مکتب ایرانی میاندازد و موج میآفریند، هنوز دریا آرام نشده، باز رئیس جمهور محترم سنگ بزرگتری میاندازد و طوفان ایجاد مینماید. تا ببینیم که سنگ بعدی را که خواهد انداخت؟ و چه میزان موج ایجاد خواهد کرد؟ واقعیت این است، البته از دیدگاه نگارنده.