محکی بر ولایت پذیری شهید آیت
پس از کنفرانس مطبوعاتی شهید آیت و تشریح ماجرا، به نظر می رسید کسانی که به دنبال حقیقت هستند، جواب خود را یافته باشند اما جناح طرفدار بنیصدر و برخی به ظاهر دوستان، غوغای خود علیه شهید آیت را همچنان ادامه دادند.
دفتر تحکیم وحدت (که یک ضلع اصلی انقلاب فرهنگی محسوب می شد) در روز 1 تیر 59، اطلاعیهای صادر کرد و در آن ضمن اشارهای کوچک و گذرا به روزنامه انقلاب اسلامی و محکوم کردن آنکه این روزنامه، انقلاب فرهنگی را تلویحاً توطئه شمرده بود، قسمت عمده اطلاعیه را به پرخاش و توهین به دکتر آیت اختصاص داد و سعی نمود در فرصت به دست آمده تا میتواند حزب جمهوری اسلامی را نیز مورد حمله قرار دهد.
در بخشی از این اطلاعیه آمده بود: «آقای آیت از بانیان حزب جمهوری اسلامی و رئیس بخش سیاسی این حزب با یک سری تحلیلهای ذهنگرایانه خویش خیال میکند میتواند نیروهای متعهد و معتقد به خط امام را به بازی گرفته و با بیهوده گوییهای خود، ملت را به تمسخر بکشد. اما در اینجا این سؤال مطرح است که آقای آیت به عنوان رئیس بخش سیاسی حزب جمهوری اسلامی آیا می تواند غیر از مواضع حزب، مواضع دیگری بیان دارد؟ ... ما نسبت به آنچه که آقای آیت در مورد انجمنهای اسلامی گفته است اعلام جرم میکنیم. حزب جمهوری اسلامی بایستی پاسخگوی این یاوهسراییهای آقای آیت باشد که خیال میکند خط سیاسی مملکت را در دست دارد و هر حرفی را که میخواهد میتواند بزند.» (روزنامه جمهوری اسلامی، 2 تیر 1359، صفحه 10)
جالب بود که در این اطلاعیه اینگونه جلوه داده شده بود که شهید آیت میخواسته پس از انقلاب فرهنگی، از آن به نفع خود سوءاستفاده کند: «به خیال خود پس از طرح انقلاب فرهنگی در دانشگاه ها توسط دفتر تحکیم وحدت اینان می خواسته اند برای رسیدن به هدف خویش از آن بهره برداری سیاسی نمایند.» این در حالی بود که نوارها (همچنان که در آنها تصریح شده بود) قبل از تعطیلی دانشگاه ها و انقلاب فرهنگی ضبط شده بود!
به هر حال این قبیل مسائل (در کنار برخی نشانههای دیگر که به بعضی از آنها اشاره کردیم) نشان میداد که مخالفان زبان سرخ و بصیرت نافذ شهید آیت، تنها در لباس دشمنان حضور ندارند و باید گفت: «سعدی ازدست دوستان فریاد».
تأکید امام بر ضرورت دوری از جنجال سازی
در این بین، امام امت که از بالا ناظر قضایا و شاهد جنجال آفرینی روزنامه ها علیه هم و ایجاد تفرقه به بهانههای واهی و سیاست بازانه بودند، در روز اول تیر 59 و در دیدار گروهی از پاسداران، ضمن تأکید بر ضرورت حفظ اسلامیت نظام، به لزوم وحدت داشتن و پرهیز از جنجالآفرینی تأکید کرده و فرمودند: «از اختلافات و این چیزهایی که اخیراً می بینید که به جان هم افتادهاند و روزنامه ها چه می کنند باید از این اختلافات بری باشیم.»
خواص بی بصیرت، تکمیل کننده پازل دشمن
جناح طرفدار بنی صدر ظاهراً قصد نداشت دست از جنجال آفرینی بردارد. روزنامه انقلاب اسلامی در روز 31 خرداد (یک روز قبل از سخنرانی امام) به سراغ برخی خواص جامعه (که متأسفانه تشخیص درستی از قضایا نداشتند و به همین جهت به ابزاری در دست بنی صدر و منافقین بدل شده بودند) رفت و نظر آنان را در باره این نوار منعکس کرد. در تمام این نظرات سعی شده بود که «توطئه» (یعنی همان چیزی که اساساً وجود نداشت) شدیداً بزرگنمایی شود.
مثلاً شیخ علی تهرانی فرصت را مناسب یافته بود تا غیر از شهید آیت بشدت، یاران امام وحزب جمهوری اسلامی را هم بکوبد. او بدون توجه به نقش شهید آیت و دیگرانی چون شهید بهشتی در انقلاب و سپس در تدوین و تصویب قانون اساسی مدعی شده بود: «نظر بنده این است که توطئه عمیقی بوده که نه تنها علیه رئیس جمهور است بلکه علیه نظام جمهوری اسلامی میباشد چون بنده معتقدم مثل آقای آیت و کسانی که با او همدست هستند که بعضیهایشان هم سمت برتری دارند، اینها اصلاً این نظام جمهوری اسلامی و قانون اساسی را به رسمیت نمیشناسند.»
البته او در ادامه سعی کرد محملی هم برای توجیه سخنانش بیابد، لذا سریعاً ادامه داده بود: «اینها شرکتشان در تصویب قانون اساسی برای این بوده که ملت را گول بزنند و گرنه می بینید که اسلام همه را هم التقاطی و نادرست می دانند و نظر خودشان را درست می دانند.» همچنانکه ملاحظه می شود، از نظر شیخ علی تهرانی، شنید آنکه شهید آیت و دیگر انقلابیون به قانون اساسی معتقد نیستند و برای گول زدن ملت به آن رأی داده اند آن است که به التقاط فکری برخی افراد (که بعدها التقاط و انحرافشان آشکار تر هم شد) ایراد می گیرند!
جالب بودکه وی در صحت مدرک دکترای شهید آیت (که سال ها با آن مدرک، عضو هیأت علمی دانشگاه بوده و کسی در آن شکی نداشت) هم تردید کرده بود و سپس با زدن سنگ خط امام به سینه گفته بود: «خطشان را می بینید که الآن از خط امام چقدر دارند سوء استفاده میکنند. ... خط امام یعنی چه؟ نمیگویم نمیداند، میداند ولی میخواهد تحمیل کند به مردم و میگوید آنکه من میگویم خط امام است، آنکه منافع گروهی ماست آن خط امام است. و الّا خط امام معلوم است؛ خط اسلام و قرآن و پیغمبر و عرفان و فلسفه است.» البته شاید بد نباشد بدانیم که همین مدعی انحصاری خط امام، چندسال بعد از کشور فرار کرد و در عراق تبدیل به روحانی ارشد منافقین شد.
او در خاتمه سخنانش هم ادعا کرده بود که دکتر آیت تئوریسین «اینها» است و «گفته» خواهان دیکتاتوری کردن است. البته ما هر چه گشتیم در متن دو نوار (حتی طبق همان نسخه روزنامه انقلاب اسلامی) چنین جمله ای و حتی چنین مضمونی در سخنان شهید آیت نیافتیم. و این هم نمونه ای دیگر بود از دروغی که باید آنقدر بزرگ باشد تا نشود باورش نکرد!
موج نفرت از گروه نواریون!
آیتالله یحیی نوری هم در این زمینه اظهار نظر کرده و هر چه خواسته بود به شهید آیت و یاران امام توهین کرده بود. در بخشی از سخنان وی آمده بود: «این روزها همه جا با خشم از «نوار» و گروه نواریون یا اصحاب نوار بحث است. از مسئله نوار، همه متأسف و ناراحتند، جز دشمنان ما.»
او، افشای این نوار را «رحمت غیبی» خوانده بود و در ادامه تا توانسته بود به «انحصار طلبی» و «قدرت طلبی غیر اسلامی» و تلاش برای «دولت در دولت سازی» توسط یک گروه خاص سخن گفته و مدعی شده بود که چون این نوار، افشاکننده امیال مخرب تشکیلاتی است، این مسئله «سکوت را جایز نمی گذارد و ریشهکن ساختن چنین توطئه ها و نفی چنین پایگاه ها را لازم می سازد.»
او در ادامه سعی کرده بود که جملاتی در آن نوارها نظیر «برنامه ای داریم که بابای بنیصدر هم نمی تواند مقاومت کند» را دلیلی بر آن بداند این توطئه عمیق، نمی توانسته فقط کار شخص دکتر آیت باشد و حتماً گروه و تشکیلات گستردهای پشت این توطئه بوده اند.
جالب بود که او در عین این همه حملات وحدتشکنانه و این همه تهمت به یاران امام، خواستار آن شده بود که با حمایت از رئیسجمهور، ذیل رهبری امام خمینی وحدت صورت گیرد.
اما در ادامه، ظاهراً به نظر او این همه تهمت کافی نیامده بود و لذا شروع کرده بود به آوردن دلیل برای عدم حقانیت فعالیت هرگونه حزب؛ گرچه مدعی شده بود فعالیت «گروه های ثبت شده و ثبت نشده» باید آزاد باشد ولی «انحصارگرایی» ممنوع است. ترجمه این سخن آن بود که همه گروه ها و گروهک ها از مجاهدین خلق و فدائیان خلق اکثریت و اقلیت و پیکار و کوموله و دموکرات و فرقان و خلق عرب و خلق ترکمن و ... همگی حق فعالیت دارند ولی «حزب» جمهوری اسلامی نباید فعالیت کند چون ما میگوییم انحصارگراست!
او سپس مدعی شده بود که در این ایام به هر کجا می رود مشاهده می کند که موج نفرت و نارضایتی و شکایت از «انحصار گرایی» یک گروه خاص همه جا را فرا گرفته و لازم است رئیسجمهور با قاطعیت جلوی این انحصارگراها را که اتفاقاً درصدد توطئه هم هستند بگیرد.
درخواست لاهوتی برای محاکمه دکتر آیت
شیخ حسن لاهوتی (که موضعگیریهایش قبل از انقلاب به نفع مارکسیستها و بعد از انقلاب به نفع منافقین مشهور است) هم در این ماجرا اظهار نظر کرده بود. او در سالروز مرگ شریعتی، در مشهد حاضر شده و در جمع طرفداران او و در حضور محمد تقی شریعتی و شیخ علی تهرانی سخنرانی نموده بود که بخشی از این سخنان توسط روزنامه انقلاب اسلامی منعکس شده بود.
او هم در سخنانش با تأکید بر توطئه بودن کارهای دکتر آیت (که با تکبیر مورد تأیید حاضران قرار گرفت) به بحث خط امام پرداخته و سعی نموده بود با سخنانی خاص، خود و هماندیشان خود را پیرو واقعی خط امام بخواند. او در این باره گفته بود: «امروز آنقدر طرفدار خط امام زیاد شده که اگر شاه را هم بیاوریم میگوید خاندان پهلوی، ما همه سرباز توییم خمینی. طرفداری امام امروز برای همه نان می کند.» او سپس در جملهای معنادار از حاضرین پرسیده بود «اگر رئیس جمهوری، آیت را محاکمه نکند چه باید کرد؟» که به نوشته روزنامه انقلاب اسلامی به مدت هشت دقیقه حاضرین شعار «درود
بر لاهوتی» سر دادند و تکبیر گفتند و کف زدند! جالب بود که لاهوتی در این سخنرانی در حالی خواستار محاکمه دکتر آیت به دلیل عمل فراقانونی بود که خود، در انتهای سخنرانیاش در جواب کسی که راجع به پخش این سخنرانی از صدا و سیما پرسیده بود، گفته بود: «من همان طور که نماینده رشت هستم نماینده خراسان هم هستم. شما اگر رادیو و تلویزیون سخنرانی را پخش نکرد، به من اطلاع دهید تا تکلیف انقلاب را با آنها روشن کنم.» همان طور که مشخص است این منتقد انحصارگرایی، نه تنها خط امام را منحصر به خود میدانست بلکه انقلاب را هم منحصر به خود می شمرد.
نگرانی سلامتیان برای «موجودیت انقلاب»
در این بین، احمدسلامتیان (یار غار بنی صدر) هم طی یادداشتی به سخنان شهید آیت درباره او پرداخته و در بخشی از مطلبش نوشته بود: «مرحله دفاع از خویش نیست، مرحله دفاع از موجودیت انقلاب اسلامی و جمهوری نوپای آن است.»
غوغاسالاری در برابر آرامش
در هر حال ضد انقلاب سعی می نمود با پمپاژ گسترده تبلیغاتی و با ژست مظلومانه، وجود توطئه علیه رئیس جمهور را واقعی و مسلّم جلوه دهد. اما جناح خط امام و شخص شهیدآیت سعی مینمودند به ماجرا دامن نزنند. این روند ادامه یافت تا افتتاح مجلس و بررسی اعتبار نامه شهیدآیت.
اعتراض سلامتیان به اعتبارنامه شهید آیت و ایجاد شدن مجدد بحث
ماجرای موسوم به «نوار آیت» که در اواخر خرداد و اوایل تیر 59 بحث اصلی جناح های سیاسی شده بود، در اواخر تیر، کمی از تب و تابش کاسته شد. گویی طراحان آن سناریو با مشاهده عدم توفیقشان، از شدت مانور خود کاسته بودند و نبایداز یاد برد که جواب های روشن شهید آیت درباره این ماجرا نقش مهمی در زدودن غبار ایجاد شده داشت. اما این همه ماجرا نبود. شاید بتوان ضربه قطعی به توطئهگران و ناکام ماندن توطئه را در سخنان شهید آیت در جلسه بررسی اعتبارنامهاش در مجلس جست؛ سخنانی که پرده از مسائلی تازه برداشت و تقریباً زاویه تاریکی را باقی ننهاد. پس از انتخاب شهید آیت به نمایندگی مجلس، اعتبارنامهاش مورد اعتراض احمد سلامتیان (یارغار و دست راست بنیصدر) قرار گرفته بود، لذا کمیسیون تحقیقی در این باره تشکیل شده بود و قرار بود گزارش آن درجلسه اول مرداد 59 قرائت شود. پس از قرائت این گزارش (که در آن به بیپایه بودن اعتراض سلامتیان اشاره شده و اعتبار نامه شهید آیت از نظر اعضای کمیسیون معتبر شناخته شده بود) احمد سلامتیان هم پشت تریبون رفت و باز در اثبات ادعاهایش برای رد اعتبارنامه داد سخن داد تا بلکه بتواند موجبات رأی منفی نمایندگان به این اعتبارنامه را در رأیگیریای که باید به همین منظر برگزار میشد کسب کند. دفاع شهید آیت از خودش به جلسه بعدی موکول شد.
دفاع شهید آیت از اعتبارنامهاش
فردای همان روز یعنی در دوم مرداد 59، نوبت شهید آیت بود تا پشت تریبون برود و دفاع از خود را با این جملات آغاز کند: و مکروا و مکر الله و الله خیر الماکرین. گفت آن یار کز او گشت سر دار بلند، جرمش آن بود که اسرار هویدا می کرد.» و از قضا او در این نطق حدوداً نیم ساعته اسرار دیگری را هم هویدا کرد که از نظر ضد انقلاب، پرونده جرم های او را سنگینتر می نمود.
شهید آیت در ابتدا با اشارهای به دلایل حملات گسترده به او گفت: «معلوم میشود ضربتی که من به اینها وارد کرده ام و خواهم گفت که آن ضربت چه بوده آنقدر کاری و مؤثر بوده که آنها را گیج کرده و دیوانه وار دست به هرکاری میزنند» و سپس با طرح این مسئله که نوار اصلی در اختیار او قرار گرفته است و تفاوت فاحشی میان آن و متن منتشر شده در روزنامه بنیصدر وجود دارد، گفت: «اصل مطلب را که چون استخراج کردند ومن خواندم اصلاً زمین تا آسمان با این چیزی که دراین روزنامه منتشر شده فرق میکند. این روزنامه و این مطلب را من به شما صریحاً بگویم یک عدهای متخصص نشستهاند و تنظیم کردهاند که قطعاً همه شان هم ایرانی نبودهاند. سیا و موساد نشستهاند چون از یک کاه، کوه ساختن خیلی مهم است.»
روایتی بکر از نحوه عملی شدن توطئه
اما شاید جالبترین قسمت این نطق مربوط بود به روایت بکر و ناگفته شهید آیت از پشتپرده این سناریو. او در اینجا علاوه بر روایت نحوه عملی شدن سناریو و ضبط نوار، به قسمتهایی از سخنانش در آن جلسه اشاره کرد که در روزنامه انقلاب اسلامی منتشر نشده بود و مبیّن بیشتر توطئه بودن اصل ماجرا بودو آن هم مربوط بود به سؤالات جهت دار مخاطب نوار که اگر شهید آیت انحرافی داشت و در دام می افتاد، توطئه مخالفانش می توانست به خوبی جامه تحقق بپوشد. شهید آیت ماجرا را این گونه روایت کرد: «شخصی که پیش من آمد و با دسیسه قبلی آمد و ضبط صوت هم توی جیبش بود، شخصی است اهل محلات به نام عزتالله کفایتی. این قبل از انقلاب هم پیش من آمده بود. منتها آن موقع ساواک بود و ما احتیاط می کردیم و نمیگفتیم که کاری داریم. میگفت بمب دارم و وسایل دارم میگفتیم نابود کن چون به او اعتماد نداشتیم. بعد از انقلاب هم یک روز آمد وگفت که دانشجویان دانشگاه تبریز اینها را ما متشکل کردیم و اینها دارند از انقلاب فرهنگی مأیوس میشوند وفلان و بهمان. ما هم به این سؤالات جواب دادیم که دیدم چیزی نیست منتها تحریف کردند توی روزنامهها و حذف کردند. اما مسئلهای از این مهمتر بود. ایشان سؤالات دیگری هم کردند از جمله اینکه: ما میتوانیم رجوی را بکشیم، توچه میگویی؟ گفتم که خیر، رجوی قابلیت کشته شدن را ندارد و ما هم نمی خواهیم کشته بشود، ما باید مردم را تبلیغ بکنیم. من چون دیدم آن جواب را دادم و گرنه حالا دنباله توطئه را بگویم به چه نحوی می خواستم پیاده بکنم! گفت حالا او را نکشیم، موسی خیابانی را که ممکن است از تبریز بیرون بیاید [رأی بیاورد] بکشیم؟ گفتم آن هم نمیخواهد بکشیم. گفت موسی خیابانی درتبریز رأی میآورد، اجازه میدهید ما برویم درتبریز تقلب بکنیم؟ گفتم که خیر، ما تقلب هم نمی خواهیم، شما [با تبلیغات قانونی] نگذارید آن انتخاب بشود. شاهدش این آقای موسوی [تبریزی] است، دادستان تبریز. این آقای کفایتی پیش ایشان هم رفته و همین سؤالات را کرده.
حالا توطئه چی بود؟ توطئه این بود که فردا من بگویم رجوی را بکش، خودش احساس کرد، خب شرمش میآمد، خب بکشیم خوب است وآنها می کشند و فلان آقا هم بگوید یکی از تبریز یکی از تهران. پیش چند نفر دیگر هم خارج از این مجلس من سراغ دارم که رفتهاند چون الان آنها اینجا نیستند [اسم نمی آورم] بعد هم نوار آقای موسوی [تبریزی] و بعد هم نوار بنده که بله، اینها [یعنی انقلابیون خط امامی] توطئه می خواهند بکنند [و می خواهند ترور و تقلب و... کنند]. از کِی شروع کردند؟ یادتان هست که در تلویزیون موقعی که با آقای بنی صدر مناظره برای انقلاب فرهنگی داشتند ایشان گفت برای ما یک توطئه چیدهاند برای چهارده خرداد گفت و همه هم شنیدند، باید بالاخره برای این توطئه یک دلیلی بیاورند چه بهتر ازدلیل نواری، نوار از آیت و یک نوار از ایشان و چند نوار از جاهای دیگر.» دبیر سیاسی حزب جمهوری اسلامی، در ادامه پرده از وابستگی سازمانی آن شخص هم برداشت و گفت: «صاحب نوار عضو سازمان مجاهدین خلق است وهمه می دانند، این که چیزی است مشخص، تبریز می دانند، محلات هم می دانند.»
رسوایی بنیصدر؛ بزرگ تر از رسوایی نیکسون در واترگیت
دربخشی از این نطق، شهید آیت با اشاره به ماجرای واترگیت و ساقط شدن نیکسون به دلیل استراق سمع و با تأکید بر بزرگ تر بودن این ماجرا از واترگیت گفت: «واترگیت نیکسون به مراتب از این کوچکتر بود ولی نیکسون را ساقط کرد. آنجا در یک سالن ضبط صوت کارگذاشته بودند ولی در این مورد یک نفر آمده توی خانه من و توی جیبش ضبط صوت بوده است و شما می دانید آدم توی خانه چه جور حرف می زند، توی جلسه خصوصی چه جور حرف می زند، توی جلسه عمومی چه جور حرف میزند. من حرف ناحقی نزدم ولی آن کار زشت است. قانون اساسی تفتیش عقاید، استراق سمع وتمام اینها را ممنوع کرده است. بردن حیثیت یک فرد را کجای دنیا اجازه می دهند که توی یک روزنامه صبح بلند بشوی و یک نوار تحریف شده و مونتاژشده منتشرکند؟» بگذریم که بنی صدر لیبرال و مدعی دائمی قانون و حقوق بشر، هیچ گاه پاسخی به این سؤال نداد.
شهادت موسوی تبریزی و روشن شدن دامنه توطئه
پس از سخنان شهید آیت، نوبت دیگران رسید تا در موافقت یا مخالفت او سخن گفته و ادای شهادت کنند. در این بین، آنچه به ماجرای نوار مربوط می شد، سخنان سید حسین موسوی تبریزی دادستان وقت تبریز بود که اتفاقاً با وجود علاقهمند نبودن موسوی تبریزی به شهید آیت، ابعاد توطئهای را که شهید آیت به آن اشاره نموده بود روشنتر میکرد.
موسوی تبریزی در این جلسه، شهادتش را این گونه ادا کرد: «جریانی که آقای آیت گفتند، بنده با توجه به اینکه هیچ سابقه آشنایی و رفاقت با آقای آیت ندارم و فقط در جریانات عمومی ایشان را دیدم، شهادت ما این است که همان آقایی که پیش ایشان آمده بود همان شخص پیش من آمده بود درهمان روزهایی که هنوز این توطئه بزرگ به دست آقایان کشف نشده بود [کنایه به اصطلاحی که طرفداران بنی صدر به کار میبردند] همان روزها بود.
ایشان دردادگاه انقلاب اسلامی تبریز پیش من آمده و گفت مطالب خیلی خصوصی دارم چون در دادگاه انقلاب اینجا دانشجویان کار میکنند و با ما همکاری می کنند اینها چون مرا میشناسند و هیچکس نباید بداند که من با شما ارتباط دارم وقت خصوصی بدهید تا به خانه بیایم، من هم وقت دادم و ایشان دوجلسه به خانهام آمد.
خدا شاهد است. پروردگار عالم را به شهادت میطلبم و درروز قیامت هم حاضرم بگویم تمام این سؤالاتی که اینجا شد و درروزنامه ها نوشته وسؤالاتی که درروزنامهها نوشته نشده درباره ترور آقای رجوی، درباره ترور آقای خیابانی، درباره اینکه چرا آقای بنیصدر با گروهها باید مذاکره و مصاحبه در رادیو وتلویزیون بکند درباره بحث آزاد، بحث درباره تمام این سؤالات شد ولی بحمدالله من آنطوری که عقیده ام هست نه اینکه سیاست بازی کرده باشم گفتم بحث آزاد خوب است باید باشد با ترور مخالفم و میخواست مردم را علیه آن ساختمانی که جنبش تبریز [سازمان مجاهدین خلق شاخه تبریز] هست بسیج کند آنجا حتی گفت ما میتوانیم کارهایی بکنیم و چه بکنیم وچه فلان ... وگفت ما به هیچ گروهی وابسته نیستیم و باید مخفی باشیم و اصرار میکرد که من عدهای از نیروهای کمیته وسپاه را درتبریز دارم. این شهادت من است که عرض می کنم.» به این ترتیب ابعاد بیشتری روشن شد از توطئه بزرگی که شهید آیت علیه بنی صدر طراحی نکرده بود بلکه ضد انقلاب، علیه شهید آیت و انقلاب طراحی کرده بودند. البته در این جلسه، با آنکه کسانی چون محمد خاتمی و عطاءالله مهاجرانی به اعتبارنامه شهید آیت رأی ممتنع دادند و کسانی چون بازرگان و یدالله سحابی و محمد مجتهد شبستری و ابراهیم یزدی و سلامتیان و صباغیان و غضنفرپور و سامی و عزت الله سحابی هم رأی منفی به گلدان رأیگیری انداختند، ولی اعتبارنامه شهید آیت با اکثریت آرا تصویب شد.
محکی بر ولایت پذیری شهید آیت
در همین ایام اتفاقی رخ داد که محکی جدی بود بر التزام شهید آیت به ولایت فقیه. ماجرا از این قرار بود که در همین ایام که متن تحریف شده نوار، محل مانور ضد انقلاب شده بود، اصل نوار از طریقی به دست اعضای حزب جمهوری رسید و با پیاده کردن آن، سند محکمی پیدا شد علیه بنی صدر و روزنامه تحت امر او که دست به تحریف و تهمت زده بودند. آقای بادامچیان (که در آن زمان عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی بود) قضیه را این گونه به خاطر می آورد:
«نوار را دادیم به آقای شهید جواد مالکی پیاده کرد و متن را آورد به شورای مرکزی و گفت اصلاً آقای آیت این بحث ها را که بنی صدر می گوید مطرح نکرده است ... آقای دکتر محمود کاشانی گفت: «این بهترین موقعیت برای کوبیدن قانونی بنی صدر است و حق دکتر آیت است که علیه بنیصدر به دیوان عالی کشور شکایت کند. چون بنی صدر سخنان او را تحریف کرده است.» همه این نظر را تأیید کردند. آقای بهشتی گفتند: «چون بنیصدر رئیس جمهور است، باید این مسئله را ابتدا در محضر امام مطرح کنیم و از امام اجازه بگیریم.» ... آقای بهشتی خدمت امام رسید و سپس گزارش دیدارشان را با امام به شورای مرکزی حزب دادند. ایشان گفتند: «امام بعد از عرایض من فرمودند: اگر بشود، شما یک میثاق وحدتی با آقای بنی صدر ببندید. من کارهای بنی صدر را توضیح دادم و گفتم آقای آیت می خواهد شکایت بکند و حق هم دارد ولی ما نظرمان این بود که چون مسئله مهم است شما در جریان باشید. امام دوباره فرمودند: من نظرم این است که اگر میثاق وحدتی با آقای بنی صدر ببندید خوب است.» آقای بهشتی به [حاضران در] جلسه گفت: «حالا نظر شما چیست؟» سر و صدای بعضی دوستان درآمد. ... از آقای آیت پرسیدند نظر شما چیست؟ این بزرگوار هم گفتند که «هرچند من مظلوم واقع شده ام و اگر شکایت بکنم چیزی برای بنی صدر باقی نمی ماند، ولی وقتی فقیه عادل ما میگوید بروید با ایشان میثاق وحدت ببندید... من نظرم این است که باید به نظر امام عمل کنیم.» که این موضع انصافاً موضع خیلی مهمی بود که شهید آیت به رغم آن همه مظلومیتی که از بنی صدر دیده بود در پیش گرفت.» (سیره شهید بهشتی، نشر شاهد، صفحه 426)
پایان ماجرا و سرافرازی شهید بصیر
به این ترتیب مسئله نوار خاتمه یافت و حقانیت شهید آیت در همان زمان روشن شد و بعدها نیز آیندگان با روشن شدن مسائلی دیگر، بیشتر به بصیرت نافذ این شهید مظلوم ایمان آوردند؛ شهیدی که خود در همان کنفرانس مطبوعاتی راجع به نوار، با آگاهی به خطرات راهی که در پیش گرفته، گفته بود: «این مبارزه را ادامه می دهیم و آنها نمی توانند شخصیت من را ترور کنند، مگر اینکه جسم مرا ترور کنند.»