نگاهي سريع بر زندگاني آيت الله العظمي سيد شهاب الدين مرعشي نجفی
حضرت آيتالله العظمي سيدشهابالدين، محمدحسين حسيني مرعشي نجفي، در روز پنجشنبه 20 صفر 1315 در نجفاشرف، پا به عرصة هستي نهاد. قسمتي از تحصيلات مقدماتي را در نزد پدر، مادر و جده پدري فرا گرفت. نخستين اساتيد وي در اين دوره عبارت بودند از: آيتالله سيدشمسالدين محمود حسيني مرعشي ( والد آيتالله مرعشي ) و بيبي شمس شرف بيگم ( جده آيتالله مرعشي كه مبادي احكام شرعي، قرائت قرآن و ادبيات عرب تا كتاب مغنياللبيب را نزد وي فرا گرفت) .
پس از اين دورة اوليه ، پدرش او را به مدارس جديد فرستاد تا علوم رياضي، هندسه، جغرافي و ديگر علوم رايج را بياموزد. وي دروس جديد را در مدت پنج سال به صورت شايسته به پايان رساند و با احراز مقام اول، موفق به اخذ گواهينامة عالي آن زمان گرديد. برخي از علوم جديد را، پس از اتمام دورة مدارس جديد نيز نزد اساتيد خصوصي ادامه داد; در اين مقطع رياضيات، هيئت و طب را از دانشمندان بزرگ و عالمان متخصص در اين رشتهها فرا گرفت.
كوششهاي خستگيناپذير و مستمر آيتالله مرعشي نجفي در 27 سالگي به ثمر نشست. او خود از تلاشها، كوششها و جديتهاي تحصيلي خود چنين ياد كرده است:
«هيچگاه در سنين جواني به دنبال تمايلات نفساني نرفتم، هميشه در پي تحصيل علم بودم، به صورتي كه شبانهروز بيش از چند ساعت نميخوابيدم و هر كجا نشاني از استادي يا عالمي و يا جلسه درسي كه مفيد تشخيص ميدادم، مييافتم، لحظهاي در رفتن به نزد آن استاد، عالم و جلسه درس درنگ نميكردم».
آيتالله مرعشي نجفي بهترين دوره عمر خود را در راه تحصيل علم و ملكات نفساني گذراند و از هيچ كوششي در راه نيل به مدارج عالي علمي، فرهنگي، معنوي و اخلاقي دريغ نورزيد تا به قله اجتهاد رسيد و مدارج كامل علمي، عملي و اخلاقي را پشت سر نهاد.
اجازات اجتهادي و روايتي كه به آيتالله مرعشي داده شده بسيار است. نام برخي از كساني كه به ايشان اجازه اجتهاد و روايت دادهاند، عبارت بودند از : آيتالله شيخ محمدباقر بيرجندي ، آيتالله ميرزامحمدحسين ، آيتالله حاجآقا حسين طباطبائي بروجردي ، آيتالله آقابزرگ تهراني ، محدث جليلالقدر حاج شيخ عباس قمي ، آيتالله آخوند ملامحمدحسين فشاركي اصفهاني ، آيتالله العظمي حاج شيخ عبدالكريم حائري يزدي ، آيتالله علامه سيدمحمد بن محمود حسيني لواساني معروف به عصار تهراني ، آيتالله العظمي آقا ضيأالدين ، آيتالله آقاشيخ محمدرضا مسجدشاهي اصفهاني ، آيتالله العظمي سيدابوالحسن اصفهاني ، آيتالله العظمي شيخ محمدكاظم شيرازي و آيتالله العظمي ميرسيد علي يثربي كاشاني .
آيتالله مرعشي نجفي، پس از رحلت پدر بزرگوارش در سال 1338 قمري، براي تكميل معلومات و حضور در جلسات اساتيد ، فقها و علماي ديگر شهرهاي عراق به كاظمين، سامرا و كربلا عزيمت كرد و چند سالي در حوزههاي درس علماي بزرگ اين سه شهر شركت نمود و پس از سالها تلاش مستمر در كسب علم و فضيلت و اندوختن تجربههاي ارزشمند در عراق ، به قصد زيارت و عتبهبوسي آستان امام هشتم ، عليبن موسيالرضا (ع) و نيز ديدار با اقوام به ايران مسافرت كرد. گفتني است، مهاجرت آقاي مرعشي به ايران در زماني بود كه اوضاع داخلي ايران دچار بحران و ناآراميهايي بود، علاوه بر آن كه تبوتابهاي پيامدهاي جنگ جهاني اول در جاي جاي اين كشور ملموس بود، آثار و عوارض نهضتهاي ميرزا كوچكخان در گيلان ، شيخ محمد خياباني در آذربايجان ، محمدتقي پسيان در خراسان ، رئيسعلي دلواري در خطه جنوب و بوشهر و سيطره شوم رضاخان كه بوسيله كودتاي استعماري انگليس در سوم اسفند ماه 1299 كودتاي استعماري انگليس در سوم اسفند ماه 1299، 49 بر ملت مسلمان ايران تحميل شد، در هر كوي و برزن مشهود بود.
ايشان در 21 محرمالحرام 1342 از نجف اشرف مهاجرت كرد و در 6 صفر همان سال وارد كرمانشاه شد . پس از چند روز استراحت و ديدار با برخي از علماي آن ديار، از طريق همدان و زنجان به تبريز رفت و با اقوام و دوستان خود ملاقات نمود . باري شوق عتبهبوسي ثامنالحجج كه او را به ايران كشانده بود ، مجال درنگ بيشتر را در تبريز به او نداد . از اين رو در همان سال عازم سفر به مشهد مقدس شد و سر بر آستان مقدس حضرت علي بن موسيالرضا (ع) ساييد . ايشان در زمان تشرف در مشهد مقدس از كتابخانه و گنجينههاي نفايس آستان قدس رضوي (ع) ديدار كرد و سپس به ديدار علما و مدارس علمي مشهد مقدس رفت .
آيتالله مرعشي نجفي در 21 جماديالثاني همان سال وارد تهران گرديد و نزديك به يك سال يا كمتر در تهران توقف كرد و در حوزههاي درس شخصيتهاي بزرگ علمي مانند آيتالله شيخ عبدالنبي نوري ، آيتالله آقاحسين نجمآبادي ، آيتالله ميرسيدحسن رضوي قمي ، آيتالله ميرزاطاهر تنكابني ، آيتالله ميرزامهدي آشتياني و آيتالله ميرزا حيدرعلي نائيني دروس فقه ، اصول، فلسفه و كلام را دنبال كرد و از كتابخانههاي مهم آن روز تهران نيز بازديد به عمل آورد.
آيتالله مرعشي نجفي عصر روز 7 شعبان 1343 تهران را به قصد زيارت مرقد مطهر حضرت فاطمه معصومه (س) ترك كرد و پس از زيارت حضرت عبدالعظيم حسني (ع) در 12 شعبان همان سال وارد شهر قم گرديد و بنا به درخواست حضرت آيتالله العظمي حاج شيخ عبدالكريم حائري يزدي ، مؤسس و زعيم حوزه علميه قم در اين شهر رحل اقامت افكند و مدتي در جلسات درس آنحضرت و نيز حضرات آيات: آيتالله حاج شيخ مهدي حكمي قمي، آيتالله ميرسيدعلي يثربي كاشاني و حاج ميرزا علياكبر مدرس يزدي، معروف به حكيم الهي و ديگر دانشمنداني كه از شهرستانهاي دور و نزديك به قم مسافرت و يا مهاجرت كرده بودند مانند آيتالله حاج ميرزا محمدصادق اصفهاني، شركت كرد و بهرههاي فراوان برد. همانطور كه اشاره رفت معظمله يكي از كساني بود كه به دعوت و امر آيتالله حائري يزدي در قم رحل اقامت افكند و اين درست سه سال پس از تأسيس حوزه علميه اين شهرستان بود. ايشان از همان 1343 قمري كه در قم رحل اقامت افكند، به دستور آيتالله حائري جلسات تدريس سطح تشكيل شد و هر روز به صورتي مرتب و منظم بين شش تا هفت جلسه درس در مدرسه فيضيه ، صحن و حرم مطهر حضرت معصومه (س) برقرار ميكرد. آيتالله مرعشي پس از رحلت آيتالله حائري، با آيات و مراجع وقت ( آيتالله حجت ، آيتالله صدر و آيتالله خوانساري ) ، همكاري نزديكي در نگهباني و حفظ و حراست از اين سنگر علم و آزادي داشته است. اين فقيه فرزانه در اين مقطع تاريخي درس خارج فقه و اصول را شروع كرد و از جمله كساني بود كه از آيتالله العظمي بروجردي دعوت كرد تا به قم عزيمت نمايد و زعامت حوزه را به دست گيرد .
آيتالله مرعشي از 1343 قمري ابتدا به تدريس سطح پرداخت و اين تدريس تا آخر عمر ايشان ادامه يافت . او در روزهاي آخر عمر نيز همان قدر به بحث و درس اهتمام داشت كه در ايام جواني . گرچه در اين چند سال اخير به علت ضعف بينايي و كسالتي كه داشت برخي از درسهايشان تعطيل شده بود ، اما با اين حال كوشش داشت كه وقفهاي در درسها پيش نيايد و حداكثر فرصت خود را در راه پرورش نيروي علمي و فكري طلاب به كار ميگرفت . آيتالله مرعشي از بياني گرم و فصيح برخوردار بود . مطالب را به صورت دستهبندي شده و فشرده و پيوسته بيان ميكرد چنان كه طلاب و شاگردان را به تأمل و تعمق وا مي داشت.
آيتالله مرعشي نجفي پس از رحلت آيتالله حاج شيخ عبدالكريم حائري، درس خارج فقه و اصول را آغاز كرد و در شمار علماي طراز دوم حوزه علميه قم مطرح گرديد و پس از رحلت آيات عظام، آيتالله سيدمحمد حجت، آيتالله سيدصدرالدين صدر و آيتالله سيدمحمدتقي خوانساري، به عنوان يكي از مراجع حوزه علميه قم شناخته شد و نخستين رسالههاي عمليه ايشان با عنوان نخبةالاحكام و ديگري با نام سبيلالنجاة در بين سالهاي 1366 تا 1373 قمري منتشر گرديد . بعد از رحلت آيتالله العظمي بروجردي، معظمله به عنوان يكي از مراجع طراز اول ايران مطرح گرديد و جمع زيادي از شيعيان در ايران، هند، پاكستان ، افغانستان و برخي از كشورهاي عربي از ايشان تقليد كردند.
مقدمهها و تقريظهاي آيتالله مرعشي بر كتابها و تأليفات ديگران يكي ديگر از جلوههاي شخصيت آقاي مرعشي مي باشد كه در ابتداي دهها كتاب آمده است .
آيتالله مرعشي در طول زندگي پربركت و توأم با نشيب و فرازهاي زياد، پيوسته از هر فرصت كوتاهي سود جسته و به تأليف و تصنيف و نگارش كتاب و رساله پرداخته است. تأليفات معظمله به چند دسته تقسيم ميشوند: دستهاي از آنها به چاپ رسيدهاند، برخي ديگر آثاري است كه به صورت مخطوط باقي مانده و اكنون در كتابخانه آيتالله مرعشي موجود هستند و شماري از دستنوشتههاي ايشان نيز به صورت اوراق پراكنده است كه در وصيتنامه معظمله خطاب به فرزندشان حجتالاسلام والمسلمين سيدمحمود مرعشي آمده است :
« سفارش ميكنم او را به تدوين و تنظيم كتاب خودم، مشجرات آل رسولالله الاكرم (ص)1رسولالله الاكرم (ص)، 49، و نيز حواشي و تعليقاتي كه بر كتاب عمدةالطالب دارم و تمامي آثار حقير و آنچه از قلم من بر صفحات جاري شده، چه بسا شبهاي بسياري را تا صبح بيدار بوده و چه رنجهايي در روزها جهت استخراج از گوشه و كنار صدها كتاب، بلكه هزاران كتاب در فنون مختلف كشيدهام. سفارش ميكنم او را به تكميل آنچه از قلم من صادر شده، از تأليف و تصنيف و نيز نشر آنها شامل نوشتجات زيادي در فقه، اصول، كلام، انساب، رجال، درايه، تفسير، حديث، تاريخ، تراجم، مجموعهها، سير و سلوك و عرفان و مقامات و نيز نوشتجات ديگر در حالات معنوي، مكاشفات، مجاهدات، رياضتها و سختيهايي كه متحمل شدهام » .
آيتالله مرعشي نجفي، از آن زمان كه در نجف اشرف، مشغول به تحصيل بود ، به فكر گردآوري كتب و آثار دانشمندان و ميراث بزرگ جهان اسلام و گنجينههاي عظيم و نفيس عالم تشيع افتاد. او كه خود شاهد به غارت رفتن منابع اسلامي و نسخ منحصر به فرد خطي بود با اينكه توان مالي خريداري اين نسخهها را نداشت و توان مقابله با دلالان كتاب كه براي كشورهاي اروپايي اين نسخ را به نازلترين قيمت خريداري و به آن كشورها ميفرستادند ، نداشت، با اين حال، لحظهاي درنگ نكرد، ايشان در راه گردآوري اين نسخهها و آثار با مشكلات فراواني دست به گريبان بود. براي جبران عدم توان مالي ، شبها در يك كارگاه برنجكوبي به كار ميپرداخت و روزها روزه ميگرفت و نماز استيجاري ميخواند و بيشتر اوقات يك وعده از غذايش را حذف ميكرد و درآمد حاصل اين چند مورد را صرف خريد كتاب مينمود . گاهي هم عبا يا قبا و يا كفشهاي خود را گرو ميگذاشت، تا كتاب مورد نظر از چنگش بيرون نرود . بر بيشتر نسخههاي خريداري شده كه از اين راه به دست آمدهاند، چگونگي خريد آنها را با خط خود يادداشت كردهاند.
سعي و تلاش آيتالله مرعشي نجفي در جمعآوري گنجينههاي فرهنگي و كتب نفيس درحدي بود كه بعضاً براي خريد يك كتاب با دلالان به مقابله ميپرداخت. پافشاري ايشان در اين باب تا سرحد محكوم شدن به زندان ميرسيد. براي نمونه آقاي مرعشي نجفي در يكي از خاطرههاي خود چنين نوشتهاند:
« آن وقتها من در مدرسه قوام كه در محله مشراق نجف واقع است، حجرهاي داشتم. يك روز از مدرسه، به قصد بازار، كه جنب صحن علوي بود، حركت كردم. در ابتداي بازار ناگهان چشمم به زني تخممرغفروش افتاد كه در كنار ديوار نشسته بود و از زير چادر وي گوشه كتابي پيدا بود . حس كنجكاوي من تحريك شد، به طوري كه مدتي خيره به كتاب نگاه كردم. طاقت نياوردم، پرسيدم اين چيست؟ گفت: كتاب، و فروشي است. كتاب را گرفتم و با حيرت متوجه شدم كه نسخهاي ناياب از كتاب رياضالعلما علامه ميرزا عبدالله افندي است كه احدي آن را در اختيار ندارد . مثل يعقوبي كه يوسف خود را پيدا كرده باشد، با شور و شعفي وصفناشدني به زن گفتم اين را چند ميفروشي؟ گفت: پنج روپيه ، من كه از شوق سرازپا نميشناختم، گفتم: دارايي من صد روپيه است و حاضرم همه آن را بدهم و كتاب را از شما بگيرم. آن زن با خوشحالي پذيرفت. در اين هنگام سروكله كاظم دجيليكه دلال خريد كتاب براي انگليسيها بود، پيدا شد. او نسخههاي كمياب، نادر و كتابهاي قديمي را به هر طريقي به چنگ ميآورد و توسط حاكم انگليسي نجف اشرف، در زمان تسلط انگلستان بر عراق ، كه گويا اسمش و يا عنوانش «ميجر» بود ، به كتابخانه لندن ميفرستاد . كاظم دلال كتاب را به زور از دست من گرفت و به آن گفت : من آن را بيشتر ميخرم و مبلغي بالاتر از آنچه من به آن زن گفته بودم، پيشنهاد كرد. در آن لحظه من اندوهگين رو به سمت حرم شريف اميرالمؤمنين (ع) كردم و آهسته گفتم: آقاجان من ميخواهم با خريد اين كتاب به شما خدمت كنم ، پس راضي نباشيد اين كتاب از دست من خارج شود. هنوز كلامم تمام نشده بود كه زن تخم مرغ فروش، رو كرد به دلال و گفت: اين كتاب را به ايشان فروختهام و به شما نميفروشم. كاظم دجيلي شكست خورده و عصباني از آنجا دور شد. پس من به آن زن گفتم: بلندشو برويم تا پول كتاب را بدهم. زن همراه من به مدرسه آمد، اما در حجره بيشتر از بيست روپيه نداشتم . از اينرو تمام لباسهاي كهنه و قديمي را با ساعتي كه داشتم به فروش رساندم تا پول كتاب فراهم شد و به آن زن دادم و او رفت. اما طولي نكشيد كه كاظم دلال همراه چند شرطه پليس به مدرسه حمله كردند و مرا دستگير نموده و پيش حاكم انگليسي (ميجر) بردند. او نخست مرا به سرقت كتاب متهم كرد و بسيار عربده كشيد، و بعد چون نتيجه نگرفت به زبان انگليسي شروع به فحاشي و تهديد كرد. از اين كار هم نتيجه نگرفت. دستور داد مرا زنداني كنند. آن شب در زندان مدام با خدا رازونيازي كردم كه كتاب در مخفيگاهش محفوظ بماند . روز بعد مرجع بزرگ آن وقت ، آيتالله ميرزا فتحالله نمازي اصفهاني، معروف به شيخالشريعه فرزند مرحوم آخوند خراساني را به نام ميرزا مهدي ، با جماعتي براي آزادي من به نزد حاكم شهر فرستاد. بالاخره نتيجه اين شد كه من از زندان آزاد شوم با اين شرط كه در مدت يك ماه كتاب را به حاكم انگليسي تسليم كنم. پس از آزادي به سرعت به مدرسه رفتم و همه دوستان طلبهام را جمع كردم و گفتم : بايد كار مهمي انجام بدهيم كه خدمت به اسلام و شريعت است ! طلاب گفتند: چه كاري؟ و من گفتم: نسخهبرداري و استنساخ از روي اين كتاب، و فوراً دست به كار شديم و قبل از مهلت مقرر چند نسخه از روي آن استنساخ گرديد و من اصل نسخه رياض را برداشتم و به منزل شيخالشريعه رفتم و گفتم: شما امروز مرجع مسلمين هستيد و اين هم كتابي است كه مثل و نمونهاش در جهان اسلام پيدا نميشود و حالا يك نفر انگليسي ميخواهد آن را تصاحب كند. شيخالشريعه چون كتاب را ديد، چند بار به احترام كتاب از جاي خود بلند شد و نشست و گفت: الله اكبر، لاالهالاالله. بعد كتاب را از من گرفت و تا پايان مهلت مقرر نزد خود نگهداشت. جالب است كه پيش از پايان مهلت مقرر حاكم وقت انگليسي به دست عدهاي از مردم نجف به قتل رسيد و كتاب نزد شيخالشريعه اصفهاني باقي ماند و پس از رحلت ايشان ديگر نميدانم آن كتاب چه شد و به دست چه كسي افتاد. اما از روي آن نسخه كتاب، تعداد دوازده نسخه ديگر تهيه شد كه يك نسخه نزد آيتالله سيدحسن صدر و ديگري نزد آيتالله علامه سيدعبدالحسين شرفالدين عاملي باقي ماند و نسخهاي هم كه اينجانب استنساخ كرده بودم، اكنون در كتابخانه موجود است و از روي همين نسخه، چاپ كنوني رياضالعلمأ انجام گرفته است. تاريخ اين واقعه به سالهاي 1340 ـ 1341 قمري بازميگردد.»
سرانجام كوششهاي خستگيناپذير آيتالله مرعشي نجفي ثمر داد و بسياري از نسخ خطي و كتب نادر و نفيس جمعآوري گرديد. پس از مهاجرت به ايران و سكونت در قم نيز معظمله به كار گردآوري نسخ خطي و خريداري كتب مهم و ارزنده ادامه دادند تا اين كه منزل آن حضرت ديگر گنجايش كتابهاي جمعآوري شده را نداشت . از اين رو در مدرسه مرعشيه كتابخانه كوچكي تشكيل گرديد و اين كتابخانه سنگ بناي اوليه كتابخانه عمومي فعلي ايشان گرديد. اما ديري نپاييد كه در اثر استقبال روزافزون مراجعهكنندگان به آن كتابخانه و كمبود فضاي مناسب براي پذيرش مراجعين بيشتر و كمبود فضاي لازم جهت استقرار كتابهاي جديد، حضرت آيتالله مرعشي را به فكر تأسيس كتابخانهاي عمومي انداخت. از اين رو قطعه زميني در خيابان ارم در چند نوبت و در مجموع با 2400 متر مربع فراهم گرديد و كارهاي ساختمان آن طي چند مرحله آغاز گرديد .
آيتالله مرعشي نجفي علاوه بر تأسيس كتابخانه مزبور در شهرستان قم، در خصوص تأسيس و يا كمك و مساعدت به كتابخانههاي مدارس علميه و دانشگاهي اهتمام وافري داشتند، از جمله تعداد 278 نسخه خطي نفيس از كتبي كه با تحمل رنج و زحمتهاي زياد فراهم نموده بود به دهها كتابخانه داخلي و خارجي اهدا كردند .
از آيتالله مرعشي نجفي در حوزه خدمات اجتماعي نيز آثار و خدمات گرانسنگ و جاودانهاي در داخل و خارج ايران باقي مانده است .
آيتالله مرعشي صدها مسجد، حسينيه و مدرسه را در ايران و كشورهاي هند ، پاكستان ، اميرنشينهاي خليج فارس و برخي كشورهاي ديگر از طريق هزينه وجوه شرعيه و سهم مبارك امام (ع)، به افراد نيكوكار اجازه ساخت و تعمير دادهاند و يا اين كه خود اقدام كردهاند . از باب نمونه ايشان در قم، مسجد راهآهن را كه متفقين در زمان جنگ به عنوان كليسا از آن استفاده ميكردند ، پس از رفتن آنان به عنوان مسجد تجديد بنا كرد .
ايشان در قسمت امور درماني و بيمارستاني نيز همانند احداث و يا تعمير مساجد، حسينيهها و مدارس يا خود شخصاً اقدام كرده و يا به افراد خير و نيكوكار اجازه داده است كه از باب وجوهات با هزينه كردن وجوهات شرعيه بسازند از جمله آنها بيمارستان كامكار در قم ميباشد .
از جمله خدمات اجتماعي آيتالله مرعشي نجفي، احداث ساختمان جهت مسكن طلاب علوم ديني ميباشد، ايشان در در قم، اقدام به ساختن 140 باب خانه براي طلاب كردند كه در قطعات كوچك و بزرگ به صورت يك شهرك ساخته و در اختيار طلاب محروم قرار گرفت. اين شهرك هماكنون به عنوان «كوي حضرت آيتالله العظمي مرعشي نجفي» معروف است.
همانگونه كه قبلاً اشاره شد آيتالله مرعشي همراه مراجع ديگر و در پيشاپيش آنان حضرت امام خميني (ره) كوششهاي زيادي كرد تا حوزه علميه قم و جامعه روحانيت شيعه را از ضربات پيدرپي عوامل رضاخان و پس از آن محمدرضا پهلوي نجات دهد . وي نوعي مبارزه منفي با رژيم رضاخاني را آغاز كرد. اين مبارزه منفي و پنهاني در تمام دوران استبداد پهلوي نيز ادامه يافت و در موارد بسياري به كمك انقلابيون شتافت. از جمله ارتباط بسيار نزديكي ميان ايشان و فدائيان اسلام وجود داشت.
همچنين در مقاطع بعد ايشان به همراه ساير مراجع و علماي طراز اول به منظور حمايت از حضرت امام خميني، اقدامات مختلفي را انجام دادند .
آيتالله مرعشي كه از ديرباز با امام خميني همراه بود با صدور بيانيهها، اعلاميهها و تلگرافها از مقام و منزلت علمي امام خميني دفاع كرد و خواستار آزادي و رفع محدوديتها از معظمله گرديد.
آيتالله مرعشي از جمله اولين مراجعي بود كه پس از دستگيري امام خميني با صدور اعلاميه از مردم مسلمان ايران خواست هشياري خود را حفظ كرده و صحنه مبارزه خالي نكنند ايشان در اين اعلاميه فرمود :
«خون ما رنگينتر از خون برادر عزيزمان آيتالله خميني نيست و مادامي كه ايشان را صحيح و سالم به دست ما ندهند، دست از اقدام برنميداري و تا آخرين قطره خون خود از حريم اسلام دفاع خواهيم كرد».
آيتالله مرعشي در جواب جمعي از طلاب حوزه علميه قم در خصوص مقام و منزلت علمي امام خميني ، سرسختانه اظهار ميدارد كه :
«چنانچه كراراً اينجانب عقيده خود را اظهار كردهام، باز هم به موجب اين سوال عرض ميكنم كه حضرت آيتالله خميني ـ دامت بركاته ـ يكي از مراجع تقليد عالم تشيع هستند و از اساطير روحانيت اسلام و از مفاخر عالم تشيع. اميد است خداوند متعال موجبات رفع نگرانيهاي مسلمين و انجام منويات مقدسه روحانيت اسلام را فراهم فرمايد».
پس از تبعيد امام خميني از تركيه به عراق با ارسال تلگرافهايي به نجف اشرف براي آيتالله حكيم ، آيتالله خويي و آيتالله شاهرودي از آنان ميخواهد از ميهمان عزيز و بزرگوار خود به گرمي استقبال نموده و احترام نمايند.
آيتالله مرعشي نجفي طي سخنراني كه در 23 رجب 1384 در مسجد بالاسر حرم مطهر حضرت معصومه (س) اظهار داشتند:
« نقش برجسته روحانيت شيعه در دفاع از احكام اسلام و قوانين شريعت و حفظ استقلال مملكت در طول تاريخ ايران1ايران، 49 و در مواقع حساس و بحراني، واقعاً به يادماندني است. ايشان در اين سخنراني از علماي مجاهدي ياد ميكند كه به هنگام هجوم بيگانگان به اين كشور و تجاوز به مقدسات اسلام چگونه فداكارانه جان باختند، اما استقلال كشور را حفظ كردند و از اسلام دفاع نمودند».
پس از شهادت آيتالله حاج آقا مصطفي خميني، اولين مجلس ترحيم از سوي آيتالله مرعشي نجفي در حسينيه ايشان منعقد گرديد و پس از ختم مراسم ، شركتكنندگان با شعارهاي كوبنده خود مظالم رژيم پهلوي را بازگو كرده كه عدهاي دستگير شدند . در جريان سرمقاله موهن و فرمايشي در روزنامه اطلاعات در سال 1356 كه در آن به ساحت مقدس حضرت امام خميني اهانت شد ، باز هم وي از نخستين افرادي بود كه اعلاميه شديداللحني صادر كرد و از مقام شامخ امام و روحانيت دفاع نمود و نسبت به حوادث تلخ و ضرب و شتم طلاب و مردم مسلمان و كشتار آنان اظهار تأسف نمود و مجازات جنايتكاران را خواستار شد. پس از هجرت امام خميني از عراق، آيتالله مرعشي نجفي طي تلگرافي به رئيس جمهور عراق از وي ميخواهد كه سريعاً ترتيب بازگشت امام را به محل اقامت قبليشان فراهم نمايد. بعد از مهاجرت امام به پاريس معظمله با ارسال تلگرافي به امام از پيشامد ناگواري كه براي ايشان اتفاق افتاده بود، فوقالعاده اظهار تأثر مينمايد و پس از آن تلگرافي براي رئيس جمهور فرانسه ميفرستد و از او و ملت فرانسه ميخواهد كه مهماننوازي خود را به مرتبه كمال برسانند.
با اعلام نخستوزيري شاپور بختيار و ادعاي وي مبني بر موافقت اكثر روحانيون بزرگ با نخستوزيري او، آيتالله مرعشي در تاريخ 30 دي 1357 اعلاميهاي منتشر ميكند و قوياً ادعاي وي را تكذيب و بختيار را نيز دستنشانده رژيم فاسد، ظالم و ديكتاتور كه دستش به خون ملت مسلمان ايران1ايران، 49 آلوده شده، به شمار آورده و او را غيرقانوني و مردود ميشمارد. و هنگامي كه بختيار فرودگاههاي كشور را به روي هواپيماي امام ميبندد، اين حركت مذبوحانه را محكوم مينمايد.
رژيم دستنشانده پهلوي به وضوح دريافته بود، تا هيمنه و نفوذ معنوي فقها و علماي راستين اسلام بر عقايد و فرهنگ اجتماعي مردم مسلمان ايران وجود داشته باشد، هرگز نخواهد توانست مأموريتهاي ضداسلامي صهيونيستها و آمريكا را در اين كشور به اجرا درآورد ، به همين جهت با طرح توطئههاي گوناگون همواره سعي كرد مانع نفوذ قدرت روحانيت در ميان مردم مسلمان شود. رژيم شاه كه از پايداري و مجاهدات آيتالله مرعشي نجفي در برابر تهاجم فرهنگي غرب و طرحهاي انحرافي و ضداسلامي آنان آگاه بود، با ايجاد تضييقات، كارشكنيها و اقدامات ناجوانمردانه و با بسيج عوامل پيدا و ناپيداي خود مجموعه فعاليتها، موضعگيريها و مراسلات آيتالله مرعشي نجفي را در مراقبتها و كنترل خود درآورده بود در اينجا به برخي از توطئهها و عمليات ساواك عليه معظمله را كه در اين مجموعه اسنادي آمده است اشاره ميكنيم:
1ـ اداره دوم ارتش طي گزارشي به شماره : 14604 ر د 2 تاريخ 9/6/42 اعلام ميكند:
«آقاي شهابالدين نجفي مرعشي كه از علماي طراز اول قم هستند، در پاسخ اطلاعيهاي كه سازمان امنيت در مورد آزادي آقاي خميني و تعهد ايشان مبني بر عدم مداخله در امور سياست دادند. اطلاعيهاي منتشر و در آن شديداً به تشكيلات ساواك و اهانت ايشان به مقام روحانيت تاخته است. اين اطلاعيه سوءظن و ترديدي كه بسياري از مؤمنين در مورد آقاي خميني ايجاد كرده بود برطرف ساخت.»
2ـ آيتالله مرعشي نجفي كه در جريان نهضت 15 خرداد و دفاع از موضعگيريهاي حضرت امام خميني عليه رژيم پهلوي به تهران مهاجرت نمودند، ساواك حضور ايشان را در تهران خطرناك تلقي كرد. در سند شماره 1212 س ت / 7 تاريخ 27/5/42 ميگويد :
«وجود آيتالله نجفي در وسط بازار و آزادي عملي كه در ملاقات با معين و روحانيون دارد موجبات تقويت او را فراهم آورده و چنان كه مشهور است از هيچگونه مخالفتي با خواستههاي دولت كوتاهي نمينمايد. ساواك در سند 25/6/42 اداره دوم عمليات (321) طي اطلاعيهاي به مقامات ساواك به نقل از مديركل اداره سوم ساواك اعلام ميكند: وجود آيتالله نجفي از نقطه نظر اين كه در وسط بازار از آزادي كامل برخوردار است براي تقويت روحانيون مخالف دولت دور از مصلحت است.»
مديركل اداره سوم ساواك طي سند شماره : 24754/316 ـ 24/4/46 به ساواك قم دستور سپهبد نصيري رييس ساواك را ابلاغ ميكند:
«به فرموده با توجه به اين كه اخيراً فعاليت نامبرده فوق ]آيتالله مرعشي[ به طور محسوس افزايش يافته شخصاً با مشاراليه تماس حاصل و توجه داده شود كه ادامه رويهاي كه در پيش گرفته عواقب وخيمي براي او دربر خواهد داشت»
3ـ مفاد اسناد : 7071 ـ 27/6/42 و 7093 ـ 28/6/42 و 7098 ـ 28/6/42 و 25031/321 ـ 28/6/42 حاكي از تعقيب و مراقبت دقيق از فعاليتهاي ايشان است، ساواك مركز طي تلگرافي دستور ميدهد:
«آيتالله مرعشي با هواپيما به مشهد حركت كرد اقدامات و فعاليتهاي وي را تحت كنترل قرار داده نتيجه را گزارش نمايند».
4ـ آيتالله مرعشي نجفي در جريان مخالفت با طرحها و لوايح ضداسلامي رژيم پهلوي، طي نامهاي به آيتالله حاج سيداحمد خوانساري در خصوص مخالفت «با لايحه خانواده» متذكر شدند:
«در حالي كه ملت اسلام مبتلا به تجاوز دولت منفور اسرائيل شده و افكار متوجه اين ضايعة بزرگ ميباشد از چنين موقعيت حساس سوءاستفاده شده است و اين مواد و طرح غيراسلامي تصويب شده ...»
مفاد اسناد شماره : 24636/316 ـ 15/4/46 و 1136/21 ـ 14/4/46 و ... حاكي است سپهبد نصيري رئيس ساواك، به مجرد اطلاع از موضوع فوراً به ساواك قم دستور داد با صحنهسازي، عكاس اعلاميهها را جهت تهيه كپي قبول و پس از اين كه به عكاسخانه برد، در حال تهيه كپي از آنها ترتيبي داده شود كه با تظاهر به اين كه اين اطلاع از منبع ديگري رسيده، عكاسخانه بازرسي و ضمن ضبط اعلاميهها و وسايل فتوكپي مربوطه ظاهراً عكاس مزبور توقيف و همراه با اعلاميهها به مركز اعزام و نتيجه را سريعاً اعلام دارند .
5ـ آيتالله مرعشي نجفي در فاجعه تجاوز ظالمانه صهيونيستها به مسلمانان بيپناه فلسطين در سال 46 با پخش اطلاعيهاي از مردم مسلمان ايران خواستند با كمكهاي مالي خود به ياري مردم ستمديده فلسطين بشتابند و به همين منظور شماره حسابي را در بانك باز كردند. در همين راستا ايشان از مردم خواستند به منظور اظهار همدردي با مصيبتزدگان مسلمين از تظاهر به جشن و چراغاني در روز مولود مسعود پيغمبر اكرم (صلوةالله عليه و آله) خودداري نمايند، در ضمن اعلام نمودند، به همين مناسبت آن روز را جلوس نخواهند داشت. نصيري رييس ساواك دستور داد:
«هر چاپخانهاي كه اعلاميه را چاپ كرده و هر كس دستاندركار چاپ آن بوده است، بازداشت شوند.»
فرزند ارشد آيتالله مرعشي كه دستيار مورد اعتماد ايشان نيز بود، در جريان كمكها و اعانات مردم ايران به مسلمانان آواره فلسطين، به امر آيتالله مرعشي وجوه مذكور را، از بانك تحويل گرفته تا به آوارگان فلسطين برسانند. برابر سند «35552/316 ـ 7/6/46» سپهبد نصيري رييس ساواك دستور ميدهد:
«در شهر شايع نمايند كه فرزند آيتالله نجفي وجه مزبور را كه جهت آوارگان عرب جمعآوري شده، به منظور استفاده شخصي از بانك برداشت نموده».
در سند «2613/21 ـ 17/7/46» امنيت داخلي ساواك اظهارنظر ميكند :
«با اشاعه اينكه پسر نجفي وجوه جمعآوري شده آسيبديدگان جنگ را به مصارف شخصي رسانده، افكار روحانيون را متوجه آن ساخته كه تحقيقاً بدانند اين وجوه كه وسيله ايشان از بانك اخذ شده به چه مصرفي رسانده شده».
در سند «45629/316 (8/8/46» مديركل اداره سوم ساواك به رييس ساواك قم دستور ميدهد:
«... نتيجه اقدامات آن ساواك را نسبت به شايع نمودن اين كه فرزند نامبرده بالا وجوه جمعآوري شده را به مصرف شخصي رسانيده اعلام نمايند».
مفاد سند «2955 ـ 13/8/46» حاكي است كه رييس ساواك قم به اداره سوم اعلام ميكند:
«در اجراي اوامر، اقدامات لازم در زمينه شايع نمودن مفاد امريه شماره 35552/316 ـ 7/6/46 از طرف اين ساواك وسيله منابع به عمل آمده و سپس ساواك قم پيشنهاد ميكند «در صورتي كه با درج مقالهاي در روزنامه موافقت حاصل است ابلاغ كه اقدام گردد»
در سند «3285/21 ـ ساواك قم همچنان اصرار بر اشاعه حيف و ميل وجوه مزبور را دارد، در سند «37370/316 ـ 13/7/47» ساواك مركز دستور ميدهد:
«خواهشمند است دستور فرماييد به منظور تضعيف بيش از پيش نامبرده، به نحو غيرمحسوس شايع نمايند مشاراليه وجوه جمعآوري شده را به نفع شخصي خود بهرهبرداري مينمايد و به مصارف خصوصي ميرساند».
6ـ آيتالله مرعشي نجفي همانند ديگر مراجع ديني جلسات شوراي استفتأ داشتند، ساواك كه با حساسيت زياد كليه فعاليتهاي ايشان را زير نظر و كنترل درآورده بود طي سند شماره 35563/316 ـ 8/6/46» به ساواك قم دستور ميدهد:
«خواهشمند است دستور فرماييد به نحو غيرمحسوس در جلسات متشكله نامبرده بالا ]آيتالله مرعشي[ نفوذ نموده و علت اين كه جلسات مورد بحث به طور سري و براي عده مخصوص تشكيل ميشود روشن و منعكس نمايند...»
7ـ ساواك براي كنترل و مراقبت هر چه بيشتر و دقيقتر از فعاليتهاي آيتالله مرعشي نجفي همواره از مجموع اقدامات مستقيم و غيرمستقيم ايشان مراقبت مينمود از جمله سانسور، جمعآوري و جلوگيري از ارسال و ايصال مكتوبات و مراسلات معظمله به مقصد بود، در سند شماره «4274/21 ـ 16/11/46» به اداره كل سوم گزارش مينمايد :
«هر ماه به طور غيرمستقيم از توزيع نامههاي وي جلوگيري كه عيناً در اداره پست ضبط گرديده...»
8ـ ساواك پيوسته تلاش ميكرد با سياست تهديد و تطميع بتواند آيتالله مرعشي نجفي را به كنترل سياستهاي خود درآورد، اما به مشاهدت زندگي سرشار از مجاهدات و مبارزات آن فقيه فرزانه و نيز با استناد به اسناد متعدد در اين مجموعه اسنادي، سياستهاي تهديدي و تطميعي ساواك در خصوص معظمله هيچگاه تحقق نيافت. براي نمونه ساواك قم در سند شماره «4575/21 ـ 3/12/46» طي استفساريهاي از اداره كل سوم ساواك مركز درخواست مينمايد:
«با توجه به اينكه طي امريه شماره «77285/316 ـ 18/11/46» ابلاغ گرديده به منظور تضعيف موقعيت و از بين بردن وجهه مشاراليه ]آيتالله مرعشي نجفي[ طرح تضعيفي تهيه و تقديم گرديد و در امريه 77740/316 ـ 28/11/46 ابلاغ گرديده تسهيلاتي جهت مشاراليه در مورد ساختن كتابخانه فراهم گردد تا بتوان از وجود وي استفاده نمود، با عرض اين كه اوامر صادره يكي در جهت تضعيف نامبرده و ديگري مربوط به تسهيل امور كتابخانه ميباشد، مقرر فرماييد نظريه در ثاني ابلاغ تا اقدامات لازم به عمل آمده و نتيجه به استحضار برسد»
همانطور كه قبلاً نيز آمد، عوامل ساواك هرگز نتوانستند اراده حضرت آيتالله مرعشي نجفي را به كنترل خود درآورند.
سپهبد نصيري رييس ساواك در سند شماره : «17880/316 ـ 1/12/46» گفته است:
«آقاي مرعشي قابل اعتماد نيست»
9ـ اداره كل سوم ساواك در سند «4228/316 ـ 21/9/49» به ساواك قم ابلاغ ميكند:
«به فرموده مقرر است براي نامبرده بالا و همچنين اطرافيان وي محدوديتهايي نظير اقدامات معموله درباره آيتالله گلپايگاني فراهم شود».
در سند تاريخ «21/10/49» اداره كل سوم ساواك طي گزارشي به سپهبد نصيري رييس ساواك اعلام مينمايد:
«به طوري كه استحضار دارند وزارت دربار شاهنشاهي در نوروز سال 49 جزوهاي كه حاوي شرح حال اوليا ديني بوده تهيه و جهت برخي از روحانيون از جمله آيتالله نجفي فرستاده لكن نامبرده از دريافت آن خودداري نموده است، در اجراي اوامر صادره به ساواك قم ابلاغ گرديده محدوديتهايي براي تضعيف نجفي فراهم آورند. پاسخ رسيده حاكي است، تنها موضوعي كه در تحكيم موقعيت نجفي كمك ميكند، برگزاري نماز جماعت در اعياد مذهبي در صحن مطهر قم ميباشد».
ساواك قم در گزارش «3652/21 ـ 14/10/49» به اداره كل سوم ساواك اعلام ميكند:
«در نظر است از نوع طرحهايي كه در مورد 1آيتالله گلپايگاني، 49آيتالله گلپايگاني و ... تا به حال اجرا شده است به آيتالله نجفي مرعشي هم اجرا گردد و ابتدا با تهيه و اجاره پلاكاتي در حوالي منزل وي نسبت به نصب فرستنده در داخل هدف به منظور آگاهي از فعاليتهاي وي اقدام گردد»
در سند «3643/21 ـ 4/10/49» ساواك قم به مركز اعلام ميكند:
«تنها مسئلهاي كه به تضعيف و انكسار موقعيت نجفي لطمه وارد ميآورد، انجام پيشبينيهاي لازم به منظور عدم برگزاري نماز در صحن مطهر و اعياد ميباشد».
اداره كل سوم ساواك به منظور كسب تكليف از رييس ساواك در سند تاريخ «22/10/49» گزارش ميدهد:
«مشاراليه از روحانيون مخالف دولت ميباشد و به طوري كه استحضار دارند يادشده در سال جاري از گرفتن جزوات اهدايي وزارت دربار شاهنشاهي امتناع نموده كه مقرر گرديده براي يادشده نيز محدوديتهايي فراهم شود. ساواك قم اعلام ميدارد به منظور آگاهي از فعاليتهاي يادشده ابتدا با انتخاب و اجاره ساختماني در حوالي منزل وي نسبت به نصب فرستنده در داخل هدف اقدام گردد. با عرض مراتب فوق و اينكه نصب فرستنده در منزل نامبرده ضروري ميباشد، در صورت تصويب با اجراي طرح مذكور موافقت گردد».
اداره كل سوم ساواك در سند «4747/316 ـ 1/11/49» به ساواك قم ابلاغ ميكند :
«با پيشنهاد آن ساواك موافقت ميگردد خواهشمند است دستور فرماييد اقدامات معموله را اعلام نمايند».
آيتالله مرعشي پس از پيروزي انقلاب تا آخرين لحظه عمر شريف و با بركت خود در كنار ملت مسلمان، با ايمان و فداكار ايران و همگام با رهبر كبير انقلاب اسلامي، امام خميني و ديگر مسئولين مملكتي در كوران حوادث و لحظههاي حساس سرنوشتساز انقلاب كشور باقي ماند و لحظهاي از منويات اسلام و روحانيت مبارز دور نشد. در زمان جنگ تحميلي عراق عليه ايران ياور رزمندگان اسلام در جبههها بود و در پشتيباني از رزمندگان دهها بار سخنراني كرد و اعلاميه صادر نمود. كمكهاي زيادي را به جبهههاي جنگ فرستاد و در ايامي كه انتخابات برگذار ميشد در پاي صندوقهاي رأي حاضر ميگرديد.
تقدير الهي آن بود، آن فقيه فرزانه و عارف واصل در شامگاه روز چهارشنبه هفتم شهريور 1369 شمسي در سن 96 سالگي پس از اقامه آخرين نماز جماعت در صحن مطهر حضرت فاطمه معصومه (ع) در بازگشت به منزل گرفتار سكته قلبي شده و پس از عمري در تلاش و مجاهدت در سنگر قرآن كريم و علوم اهل بيت عصمت و طهارت عليهمالسلام به ملكوت اعلي پيوست.