مروری بر برخی موسسات تحقیقاتی ضد انقلاب در خارج از کشور

چکیده: در امریكا برخی از دانشگاهها به مراكزی مانند سیا و پنتاگون به طور رسمی و نیمه رسمی سرویسهای تحقیقاتی می‌دهند. این امر از مسائل آشكار جامعه امریكاست. به عنوان نمونه، دانشگاه استانفورد پروژه‌های تحقیقاتی وزارت دفاع آمریكا را انجام می‌دهد و دانشگاه بركلی و هاروارد به سازمان سیا سرویس می‌دهند. دانشگاه كلمبیا نیز در شمار دانشگاههایی است كه بسیاری از پروژه‌های تحقیقاتی خود را به سفارش و زیر نظر سازمان سیا انجام می‌دهد. این وابستگی از نكاتی است كه همكاران یارشاطر نیز بدان معترف هستند: « یكی از اعضای بنیاد كیان و از مرتبطین فعال تحریف‌نامه ایرانیكا – كه ضمنا از دوستان نزدیك یارشاطر است – در سفری به ایران ، در این زمینه اذعان می‌كند كه دانشگاه كلمبیا تحت نظارت سازمان سیا می‌باشد. این دانشگاه كه در ایالت نیویورك قرار دارد، دارای كرسی ایران‌شناسی است. این كرسی را دولت آمریكا در سال 1340 ایجاد كرده و از آن زمان تاكنون ریاست آن با احسان یارشاطر است. دانشگاه كلمبیا از منابع اصلی تأمین بودجه 35 میلیون دلاری دانشنامه " ایرانیكا " به شمار می‌رود .منبع دیگر تأمین هزینه‌های " ایرانیكا " تشكیلاتی به نام بنیاد علوم انسانی است. این مؤسسه نیز با سازمان سیا ارتباط دارد.
 



ویژگی هایی چون ضدیت با اسلام ، پیروی از فرقه ضاله بهائیت ، ارادت به صهیونیسم بین‌الملل و عضویت در شبكه جهانی فراماسونری موجب شد تا دولت امریكا ، احسان یارشاطر را مناسب‌ترین كاندیدا برای تصدی پست ریاست " مركز ایران شناسی " تشخیص دهد و او را رسما در این مقام به كار گیرد . به این ترتیب یارشاطر در مأموریتی جدید موظف شد تا تمامی توان خود را در خدمت به كانونهای قدرت وابسته به جریان جهانی سلطه و تحقق اهداف امپریالیسم و صهیونیسم جهانی به كار گیرد و با سازماندهی عناصر مورد نظر غرب ، مجموعه‌ای به نام " دایرة المعارف ایرانیكا " را تهیه و تدوین كند و به تعبیر دیگر با استفاده از عناصر غربی بیگانه با تمدن و فرهنگ اصیل ا یران اسلامی و تعدادی از روشنفكران وابسته و مسئله‌دار و عناصر ساده‌اندیش ایرانی در امریكا ، برای ملت مسلمان ایران " دانشنامه " و دایرة‌المعارف " تدوین نماید .
یارشاطر شخصا در مورد چگونگی پرداختن به دایره‌المعارف ایرانیكا و سوابق آن می‌گوید : « من از دوران تحصیل در دانشكده متوجه این نقص بودم كه مرجع دقیق و قابل اعتماد برای تاریخ و تمدن و فرهنگ ایران در دسترس نیست ... این انگیزه‌ای شد تا درصدد جلب همكاری عده‌ای از دانشمندانی كه محقق مسائل ایران در نقاط مختلف دنیا بودند ، برآیم و با كمك آنان شالوده دانشنامه‌ای را بنیان بگذارم كه آخرین اطلاعات درباره ایران را به صورتی منظم و مستند و در خور اعتماد با ذكر مراجع ارائه دهد ... »
یارشاطر شخصا در مورد چگونگی پرداختن به دایره‌المعارف ایرانیكا و سوابق آن می‌گوید : « من از دوران تحصیل در دانشكده متوجه این نقص بودم كه مرجع دقیق و قابل اعتماد برای تاریخ و تمدن و فرهنگ ایران در دسترس نیست ... این انگیزه‌ای شد تا درصدد جلب همكاری عده‌ای از دانشمندانی كه محقق مسائل ایران در نقاط مختلف دنیا بودند ، برآیم و با كمك آنان شالوده دانشنامه‌ای را بنیان بگذارم كه آخرین اطلاعات درباره ایران را به صورتی منظم و مستند و در خور اعتماد با ذكر مراجع ارائه
دهد ... »
پژوهش و جستجو در زمینه منابع مالی " ایرانیكا " ما را به این نتیجه می‌كشاند كه در عرصه تهیه و تدوین این دایره‌المعارف ، مسائل بسیاری در پس پرده و پنهان از چشم مردم وجود دارد . مؤسسات آمریكایی عمدتا تأمین‌ كننده نیازهای مالی ولجستیكی دایره‌المعارف ایرانیكا هستند و این حمایت محصول پیوند و ارتباطات احسان یارشاطر و همراهی و تلاش وی در جهت تحقق اهداف امپریالیستی در ایران است .
یارشاطر و دوستانش تأمین اعتبار و تعیین بودجه مجموعه دایره‌المعارف ایرانیكا از سوی امریكا را محصول علم دوستی و روحیه دانش‌پروری این دولت معرفی می‌كنند . اما شواهد موجود نشان می‌دهد كه این كمك ، بیشتر از اینكه نتیجه دانش‌پروری و علم دوستی دولت امریكا باشد . بخشی كوچك از طرح بسیار گسترده و برنامه از پیش تدوین شده تهاجم فرهنگی غرب علیه ایران اسلامی است .
احسان یارشاطر چندی پیش در گفتگویی با نشریه ایران تایمز ، چاپ خارج از كشور ، بودجه مجموعه دایره‌المعارف ایرانیكا را 35 میلیون دلار اعلام كرد .
یارشاطر همواره در مصاحبه‌ها و سخنرانی‌هایش بر این نكته تأكید دارد كه دولت امریكا در اوج ماجرای گروگانگیری حاضر شد تا به او و طرح دایره‌المعارف ایرانیكا كمك كند و این توافق را دلیل دانش‌پروری این دولت می‌داند . در حالی كه كمك به یارشاطر و همكارانش در آن شرایط ، این نكته را ثبات می‌كند كه دولت امریكا بیشتر از مبارزه سیاسی ، درصدد مبارزه فرهنگی با ایران انقلابی و اسلامی است و از یارشاطر به عنوان یك ژنرال مهاجم فرهنگی سود می برد .
یارشاطر در مورد محل‌های تأمین بودجه ایرانیكا می‌گوید : « هزینه‌های دانشنامه [ایرانیكا] از سه محل تأمین می‌شود ؛ بنیاد علوم انسانی دانشگاه كلمبیا ، مؤسسات و افراد فرهنگدوست [!!] تأمین محل كار و آب و برق و برخی وسایل دیگر و همچنین پرداختها و نظارت در امور مالی دانشنامه [نیز] بر عهده دانشگاه كلمبیاست ... »
در امریكا برخی از دانشگاهها به مراكزی مانند " سیا " و " پنتاگون " به طور رسمی و نیمه رسمی ، سرویسهای تحقیقاتی می‌دهند . این امر از مسائل آشكار جامعه امریكاست . به عنوان نمونه ، دانشگاه " استانفورد " پروژه‌های تحقیقاتی " پنتاگون " ( وزارت دفاع آمریكا ) را انجام می‌دهد و دانشگاه " بركلی " و " هاروارد " به سازمان " سیا " سرویس می‌دهند . دانشگاه كلمبیا نیز در شمار دانشگاههایی است كه بسیاری از پروژه‌های تحقیقاتی خود را به سفارش و زیر نظر سازمان " سیا " انجام می‌دهد . این وابستگی از نكاتی است كه همكاران یارشاطر نیز بدان معترف هستند : « یكی از اعضای بنیاد كیان و از مرتبطین فعال تحریف‌نامه ایرانیكا – كه ضمنا از دوستان نزدیك یارشاطر است – در سفری به ایران ، در این زمینه اذعان می‌كند كه دانشگاه كلمبیا تحت نظارت سازمان " سیا " می‌باشد »
این دانشگاه كه در ایالت نیویورك قرار دارد ، دارای كرسی ایران‌شناسی است . این كرسی را دولت آمریكا در سال 1340 ایجاد كرده و از آن زمان تاكنون ریاست آن با احسان یارشاطر است . دانشگاه كلمبیا از منابع اصلی تأمین بودجه 35 میلیون دلاری دانشنامه " ایرانیكا " به شمار می‌رود .
منبع دیگر تأمین هزینه‌های " ایرانیكا " تشكیلاتی به نام بنیاد علوم انسانی است . این مؤسسه نیز با سازمان " سیا " ارتباط دارد . " بنیاد علوم انسانی " یك مؤسسه دولتی امریكایی است . این همان مؤسسه ای است كه یارشاطر آن را مظهر علم دوستی و دانش‌پروری دولت امریكا معرفی می‌كند و می‌نویسد : « از این مؤسسه تقاضا كردم كه برای نشر دایره‌المعارف و برای ادامه آن كمك كند و باید عرض كنم كه این یك نشانی از علم دوستی و بی‌طرفی و بی نظری اینگونه مؤسسات در امریكاست كه تقاضای من مصادف بود دقیقا با گروگانگیری در ایران ... اینها با كمال خوشرویی تقاضای مرا پذیرفتند و الان شش سال است كه كمك اصلی مالی برای اداره دایره‌المعارف از جانب این مؤسسه تأمین می‌شود ... البته یكی دو مؤسسه دیگر از جمله مركز مطالعات ایرانی در دانشگاه كلمبیا هم كمك می‌كند . گذشته از آن یكی از افراد نیكوكار و علم دوست یعنی ابوالفتح محوی كه در سویس سكونت دارد به این كار كمك می‌كند و وقتی آقای محوی شنیدند كه یكی از شرایط مؤسسه آمریكایی آن است كه از منابع دیگری هم كمك به این مؤسسه برسد ، ایشان آمادگی خود را اعلام كردند و الان چهارسال متوالی است كه به طور منظم هر سال كمك مالی برای اداره دایره‌المعارف می‌كنند و نظیر این كمك را همان مؤسسه امریكایی علاوه بر كمك اصلی خودش می‌پردازد ».
احسان یارشاطر در مصاحبه‌ای با ماهنامه " آرش " چاپ خارج كشور ، برخی از منابع مالی
" ایرانیكا " را بدین شرح معرفی می‌كند : « تا حال چند مؤسسه فرهنگی ایرانی مثل " بنیاد محوی " ، " بنیاد كیان " ، " بنیاد میراث ایران " و عده‌ای از افراد وطن‌دوست ایرانی در این مقصود كمك كرده‌اند . مثلا در فرانسه ، دانشنامه ایرانیكا [از كمك ] میرحسین زنگنه برخوردار شده است ... » .
احسان یارشاطر تعلق خاطر ویژه‌ای به صهیونیسم بین‌الملل دارد ، تا جایی كه برخی از دوستان قدیمی‌اش ، از جمله سعیدی سیرجانی وی را " یك یهودی صهیونیست "‌ می‌نامیدند . او همكاران خود در مركز ایران‌شناسی دانشگاه كلمبیا را عمدتا از میان یهودیان و عناصر صهیونیست انتخاب می‌كند و رفتارهایی از خود بروز می‌دهد كه موجب شده است تا صهیونیست‌های پر نفوذ امریكایی بر روی او حساب ویژه‌آی باز كنند . نگاهی به اسامی همكاران وی نشان دهنده علاقه و اعتماد او به صهیونیست‌هاست . حدود نیمی از دستیاران و معاونین یارشاطر از مستشرقین غربی می باشند كه در میان آنها عناصر شناخته شده سازمان سیا نظیر " استیل ولان " و " پردزاكتور شهر " و " جان والبریج " دیده می‌شوند . همچنین چهره‌های مسئله‌دار ایران همچون داریوش آشوری و احمد اشرف از دستیاران دائمی وی هستند . داریوش آشوری یكی از اعضای جریان روشنفكری ایران است كه اعتقادات صهیونیستی خود را علنا به نمایش می گذاشت و در جراید روزگار ستمشاهی مقالات و مطالبی علیه حركت رهایی‌بخش مردم فلسطین می نوشت . او در زمره مأموران و حقوق بگیران سازمان جاسوسی " موساد " است كه بارها به اسرائیل سفر كرده و پس از هر سفر ، سلسله مقالاتی را در دفاع از صهیونیسم انتشار داده است.
بنیاد محوی
یكی از بنیادهای ظاهرا «خیریه ـ فرهنگی» فعال در خارج از كشور ، «بنیاد محوی» نام دارد كه توسط یكی از وابستگان محمدرضا پهلوی به نام «ابوالفتح محوی» ایجاد گردیده است. تشكیلات «محوی» بر اساس آئین‌نامه مصوب خود، علی‌الظاهر حق دخالت در هیچگونه فعالیت سیاسی را ندارد، اما عملا در خدمت اهداف سیاسی قرار گرفته و به یكی از پایگاه‌های مهم ضد انقلاب مبدل شده است و بسیاری از هزینه‌هیا نهادها و نشریه‌های ضد انقلابی، و بخش اعظم مخارج سفر روشن‌فكران وابسته مقیم داخل كشور به سرزمین‌های اروپایی و ایالات متحده امریكا و صورت‌حساب هتل و پذیرایی و حتی پول جیبی آنان را پرداخت می‌نماید.
این بناید در سال 1983 میلادی برابر با 1361 شمسی، با نام بنیاد ترویج فرهنگ ایران در كشور سوئیس به وجود آمده و در شهرهای ژنو و لزوان به ثبت رسیده است. بر اساس مارك ثبت شده، مركز این بنیاد و محل استقرار دفاتر مركزی آن در شهر «ژنو»‌ قرار دارد، اما حوزه عمل و عرصه فعالیت آن، تمام كشورهای جهان، به ویژه مناطقی كه به نوعی با «ایران» و «ایرانی» سر و كار دارند، معین شده است.
تشكیلات محوی «بنیاد عام‌المنفعه غیر انتفاعی و غیر سیاسی است» و كلیه امور آن زیر نظر یك هیأت امنای سه نفره و یك دبیركل اداره می‌شود. مؤسس این بنیاد «ابوالفتح محوی» نام دارد و اعضای هیأت امنای آن را دكتر ذبیح‌الله صفا ـ استاد سابق دانشگاه تهران و عضو لژهای ماسونی «مهر» و «وفا» ، كامران احد و محمود اسفندیاری تشكیل می‌دهند. مقام دبیركلی بنیاد محوی را ناصرالدین پروین، داماد ابوالفتح محوی بر عهده دارد.
«ابوالفتح محوی» فرزند «ابتهاج السلطنه محوی» و پسر خاله محمدرضا پهلوی است. خویشاوندی و نسبت او به خاندان پهلوی را منابع خارجی هم تأیید كرده‌اند و یكی از جاسوسان امریكایی، مستقر در پایگاه تهران او را از خویشاوندان ملكه پهلوی (مادر محمدرضا ) معرفی می‌كند. وی در سال‌های قبل از انقلاب، مالك شركت‌ةای ایرانی هلی‌كوپتر و رییس سازمان هواپیمایی پارس و سهامدار عمده صنایع هواپیماسازی ایران بود و نمایندگی انحاصری شركت‌ةای «بوئینگ» و «آلیسون اینجین» در ایران را بر عهده داشت. «محوی» افزون بر نسبت فایملی با خاندان پهلوی دارای عنوان «پیش‌خدمت مخصوص» محمدرضا شاه بود و به عنوان «دلالت محیت» وسایل عیش و نوش و خوش‌گذرانی او را فراهم می‌آورد.
«احمد علی مسعود انصاری» كه افزون بر داشتن پیوند فامیلی نزدیك با فرح، در شمار نزدیك‌ترین دوستان محمدرضا و فرح پهلوی قرار داشت، و از اعضای ثابت محافل و مجالس بسیار خصوصی آنها بود، «ابوالفتح محوی» را دلال اسلحه معرفی می‌كند و اعتقاد دارد كه او ثروت كلان و بی‌حسابش را از همین راه به دست آورده است: «... محوی بیشتر اوقات را در سوئیس می‌گذراند و می‌شود گفت كه ساكن سوئیس بود، اما در هر حال از دوستان نزدیك شاه به شمار می‌رفت. وی دلال اسلحه بود و از همین راه ثروت كلانی به دست آورده بود ...»
همین شخص «بنیاد فرهنگی محوی» را سرپوش اینگونه فعالیت‌های «محوی» می‌داند و آن را وسیله‌ای برای استتار فعالیت‌های تجاری ناسالم او معرفی می‌نماید و می‌نویسد: «.... او اخیرا بنیادی هم به نام «بنیاد محوی» درست كرده كه ظاهرا هدف این بنیاد ، معرفی و بزرگداشت فرهنگ ایرانی است ... اما به طور قطع این بنیاد فرهنگی، پوششی برای روابط او می‌باشد ...»
مسئله سوءاستفاده‌های «ابوالفتح محوی» از موقعیتش در دربار و نزدیك با محمدرضا پهلوی، موضوعی نیست كه در چهارچوب جوامع ایرانی مطرح باشد. این امر بسیار فراتر از جوامع ایرانی رفته و به مجامع بین‌المللی نیز راه یافته است. تا جایی كه روزنامه (لوس آنجلس تایمز» در یكی از شماره‌های خود «ابوالفتح محوی» را اینگونه معرفی می‌كند: «از میان ایرانیان كه ثروت زیادی به دست آوردند و تحت حمایت شاه سوءاستفاده‌های فراوانی كرده‌اند، «ابوالفتح محوی» از بالاترین درجه برخوردار است. او به عنوان دوست نزدیك شاه، دلال فروش كامپیوترهای ارتش، اسلحه و هواپیما و راكتور اتمی است... ابوالفتح محوی با تشكیل شركت‌هایی در پاناما و برمودا سرمایه‌گذاری‌های زیادی كرده ... قبلا او را معامله شركت پاان آمریكن با شركت نفت ملی ایران و «استاندارد اویل ایندیانا» برای نفت فلات قاره اقداماتی كرده بود و همچنین بعدها وارد معامله هوپایماهای نظامی ، به وسیله شركت «نورثروپ» شد و حتی دلالی زیادی بابت فروش هواپیماهای « f5» به دست آورد ... در سال 1975 كمیسیون فرعی سنای آمریكا به تحقیق درباره پرداخت حق كمیسیون توسط شركت‌های امریكایی به كشورهای خارجی پرداخت كه دراین تحقیق مشخص شد كه مبلغ 45 میلیون دلار نصیب ابوالفتح محوی شده است».
«ابوالفتح محوی» یكی از «پدرخوانده‌های» پرقدرت «مافیای ایران» بود. او به اتفاق ارتشبد خاتمی ـ فرمانده وقت نیروی هوایی و شوهرخواهر شاه فاطمه پهلوی ـ و سپهبد خادمی » رییس سازمان هواییمایی ملی ایران ـ و تیمسار سرتیپ علی رفعت، تشكیلات «مافیای هواپیمایی ایران» را اداره می‌كرد.
مسئله حضور تشكیلات «مافیا» در ایران، امری ساخته و پرداخته اذهان عمومی و محصول شایعات نیست. این حضور كاملا واقعیت داشته است، تا جایی كه «ارتشبد حسین فردوست» ـ متولی امور اطلاعات و جاسوسی رژیم پهلوی ـ آن را تأید می‌كند، و «فیلیكس آقایان» نماینده فرمایشی ارامنه ایران در رژیم پهلوی و دوست بسیار صمیمی محمدرضا پهلوی را به عنوان رییس كل مافیای ایران معرفی می‌نماید و به نبرد قدرت و درگیری خاصی كه پیرامون مسئله خرید كلان شكر بین «فیلیكس آقایان» نماینده «مافیا» و «شاپور ریپورتر» عضو ارشد «انتلیجنس سرویس» مطرح بود، اشاره می‌كند.
بر اساس اسناد و مدارك موجود، عضویت «ابوالفتح محوی» در «مافیای هواپیمایی ایران» موضوعی اثبات شده است، و علاوه بر مدارك و شواهد داخلی، اسناد به دست آمده از لانه جاسوسی امریكا در تهران هم بر صحت آن گواهی می‌دهند.
پایگاه سازمان جاسوسی سیا مستقر در تهران ابوالفتح محوی را در شمار «رابطین خوب» و افرادی كه می‌كوشند تا به هر صورت «منشاء خدمت یا خدماتی برای دولت امریكا باشند» دسته‌بندی می‌كند و گزارش‌هایی پیرامون نقش و جایگاه او در هرم حاكمیت پهلوی، به دفتر مركزی «سیا» ارسال داشته است.
و اما تشكیل مجلس سخنرانی برای اساتید مسئله‌دار و عناصر و سركردگان ضد انقلاب، بخش مهمی از فعالیت‌های بنیاد محوی است. سران این بنیاد قسمتی مه از توان خود را مصروف جهت دادن به علوم انسانی در دانشگاه‌ها می‌كند و با ترتیب‌دادن برنامه ویژه‌ای با نام «سخنرانی ماهانه» و گردآوری برخی از اساتید و مبلغان ادبیات معاصر، سعی در تأثیرگذاری بر مجموعه ادبیات غیر رسمی كشور دارند. بنیاد محوی از شهریور ماه 1368 برنامه سخنرانی‌های ماهانه را در دسترو كار خود گذشته و تاكنون برای افرادی چون دكتر باستانی پاریزی (استاد دانشگاه تهران)، دكتر محمد دبیرسیاقی (استاد دانشگاه علامه طباطبایی) ، دكتر محمد ترابی (استاد دانشگاه علامه طباطبایی) دكتر احمد تمیم‌داری (استاد دانشگاه و مدیر مركز تحقیقات فارسی ایران و پاكستان) و چند تن دیگر از اساتید دانشگاه‌های ایران، برنامه‌هیا ویژه‌ای ترتیب داده است.
نكته جالب در عرصه فعالیت‌های به اصطلاح فرهنگی بنیاد محوی، همگامی و همرهای این بنیاد با آخرین تحولات و برنامه‌های امپریالیستی است. به عنوان مثال از روزی كه تئوری استحاله و خط بازگشت و نفوذ در دستور كار كانون‌های ضد انقلابی قرار گرفت، بنیاد محوی هم خود را با آن تطبیق دارد و موضوعات سخنرانی، سخنرانان ماهانه این بنیاد در ارتباط با این نظریه تعیین می‌شود. نگاهی به متن سخنرانی فریدون تنكابنی، نویسنده توده‌ای و فراری این نكته را اثبات می‌كند. او كه تا چندی پیش صحبت از مبارزه خشن و رودررویی صریح با جمهوری اسلامی می‌كرد، اینكه هوادار نظریه استحاله شده و در سخنرانی خود ایرانیان مقیم خارج از كشور را به بازگشت به ایران و نفوذ در مجامع و محافل و نهادها و سازمان‌ها تشویق می‌كند و از آنان می‌خواهد تا در جهت استحاله جمهوری اسلامی ایران به كشور بازگردند و با نظام اسلامی همكاری كنند! تنكابنی در قسمتی از سخنرانی خود می‌گوید: «به گمان من فعالیت‌های فرهنگی و هنری ایرانیان خارج از كشور اگر در رابطه تنگاتنگ و ارگانیك با فعالیت‌های داخل كشور نباشد كاری خواهد بود پوچ و بیهوده و برای جامعه ایرانی بیگانه. «فرع» فقط در پیوند با «اصل» می‌تواند زنده و پویا باشد و جدا از آن می‌پژمرد و می‌میرد...»
اتخاذ اینگونه مواضع و بروز چنین رفتارهایی نشان می‌دهد كه پرداختن بنیاد محوی به مقوله فرهنگ و هنر و ادبیات تنها با هدف بسترسازی برای فعالیت‌های سیاسی ضد انقلاب و وابستگان به كانون‌های قدرت دنبال می‌شود. در راستیا همین سیاست نفوذ و استحاله، سركردگان بنیاد محوی، تعامل با داخل كشور را آغاز كرده‌اند و می‌كوشند تا در مطبوعات داخل كشور جای پایی برای خود ایجاد نمایند كه متأسفانه این تلاش آنان از رهگذر حاكمیت جو تساهل و تسامح بر ارگان‌های مسئول و سازمان‌های متولی امور فرهنگی كشور، با موفقیت‌هایی نیز همراه بوده است. متأسفانه دامنه این تساهل و تسامح تا آن حد گسترده شده است كه یكی از كتب ناصرالدین پروین ـ دبیركل بنیاد محوی ـ در لیست نامزدهای كتاب برگزیده سال 1378 قرار می‌گرد. غفلت حاكم بر نهادهای مسئول، مهم‌ترین نقطه امید كانون‌های امپریالیستی در برخورد با انقلاب اسلامی است. برای نشان دادن اهمیت موضوع توجه خوانندگان عزیز را به بخشی از نوشته‌های «آموس پرل موتر» سردبیر مجله آمریكایی و صهیونیستی مطالعات استراتژیك جلب می‌كنیم:« آمریكا نباید از بودجه‌هایی نظیر بودجه بیست ملیون دلاری تصویب شده در كنگره، در كار انجام عملیات مخفی سود جوید. بلكه باید از این وجوهات برای تبلیغات روانی به مقیاس وسیع و دستیازی به فعالیت‌های فكری به پشتیبانی از قدرت‌های اسلامی ضد بنیاد‌گرای یعرفی منش و گروة های معتقد به جدایی دین و دولت سود جوید».
 مركز مطالعات و تحقیقات مسائل ایران (سیرا)
مركز مطالعات و تحقیقات مسائل ایران كه به صورت اختصاری " سیرا " نامیده می‌شود ، یكی از نهادهای وابسته به كانونهای امپریالیستی است كه چند ماه پس از پیروزی انقلاب ، یعنی در سال 1980 میلادی توسط چند تن از عوامل و عناصر وابسته به بیگانه در شهر واشنگتن دی ، سی پایتخت امریكا تشكیل شد . از میان عناصر تشكیل دهنده " سیرا " می‌توان از علی اكبر مهدی دانشیار جامعه شناسی دانشگاه ایالتی " وزلین اوهایو " و « رئیس انجمن جامعه شناسان ایرانی مقیم ایالت میشگا » نام برد . علی‌اكبر مهدی كه این تشكیلات به ریاست او ایجاد شد ، " سیرا " را كانونی تحقیقاتی معرفی می‌كند كه در حوزه پژوهشی ایران و خاورمیانه فعالیت دارد . این مركز ظاهرا غیرانتفاعی است و بودجه و هزینه‌های خود را از طریق حق عضویت اعضا كه ماهانه 20 تا 70 دلار است ، تأمین می‌كند.
در این میان هوشنگ امیراحمدی خود را مؤسس و بنیانگذار اصلی " سیرا " معرفی می‌كند و می‌گوید : « ... من از بنیانگذاران اولیه و اصلی " سیرا " بودم و اصولا من بودم كه موجبات رشد آن سازمان را به وجود آوردم . چون بیش از ده سال مدیرعامل سیرا بودم ... »
امیراحمدی از سال 1371 با برقراری ارتباط بین دیپلماتهای ایرانی سازمان ملل متحد ارتباط با داخل كشور را آغاز كرد و هر ساله كوشید تا این ارتباطات را گسترش و عمق بیشتری ببخشد . امیراحمدی در سال 1374 سمیناری با عنوان « گذر از سیستم ولایت فقیه به كثرت‌گرایی » ترتیب داد كه در آن نمایندگانی از طیف‌های مختلف ضد انقلاب حضور داشتند .
اجلاس بعدی " سیرا " در تاریخ 9 فروردین 1375 با عنوان " ایران و نظم نوین جهانی " در شهر " كاونتری " انگلستان تشكیل شد . مهمترین سخنران این اجلاس " فرد هالیدی " – استاد روابط بین‌الملل دانشگاه لندن بود كه تحت عنوان " ایران – پس از آخوندیسم " سخنرانی كرد .
" سیرا " تشكیلاتی است كه از لحاظ طیف‌بندی اجتماعی در شمار نیروهای شدیدا غربگرا قرار دارد و اعضای آن از پژوهشگران و اساتید رشته‌های علوم اجتماعی و سیاسی هستند . این سازمان در ابتدا به صورت محدود فعالیت می‌كرد ، اما اندك اندك بر دامنه فعالیت‌های خود افزود و كوشید تا به صورتی گسترده در عرصه روابط دیپلماتیك ایران و امریكا خودنمایی كند.
" سیرا " از سال 1364 برای خود یك مركزیت و هیأت اجرایی ایجاد كرد كه هم اكنون با 10 عضو فعالیت می‌كند و هر دو سال یكبار یكی ا ز اعضای هیأت اجرائیه را به عنوان مدیر اجرایی خود انتخاب می‌كند . اولین مدیر اجرایی " سیرا " هوشنگ امیراحمدی بود . او تاكنون چندین بار عهده‌دار این سمت شده است . او از ابتدای تأسیس سیرا ، همواره عضویت هیأت اجرائیه را داشته است تا جایی كه محافل بین‌المللی امیراحمدی را به عنوان مسئول این بنیاد می‌شناسند .
از جمله برنامه‌های مشكوك و بسیار پیچیده " سیرا " ارتباط گیری فوق‌العاده نزدیك و فعال این تشكیلات با عناصر دانشگاهی ، بویژه اساتید دانشكده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران ، دانشگاه شهید بهشتی ، دانشگاه زنجان و دانشگاه امام صادق (ع) بوده است . برخی از عوامل شركت كننده در سمینار ننگین و خفت‌بار برلین همچون مهرانگیز كار و عزت‌الله سحابی و بسیاری از اعضای كانون نویسندگان ایران و ایرانسرای فردوسی نیز دارای ارتباطات نزدیك و برنامه‌های كاری با " سیرا " و هوشنگ امیراحمدی هستند .
از دیگر فعالیت‌های " سیرا " برگزاری سمینارهایی در زمینه مسائل ایران به صورت سالیانه در دانشگاههای اروپا و امریكاست . در این سمینارها عده‌ای از عناصر ضد انقلاب با تحلیل‌ها و سخنرانی‌های خصمانه و بی‌محتوا به فعالیت علیه جمهوری اسلامی می‌پردازند ؛ به عنوان مثال در سمینار هشتم " سیرا " در سال 1369 فیلمی هتاكانه عیه حضرت امام خمینی (ره) پخش شد و در سمینار 1377 منافقین با اجازه مسئولین این سمینار كه ریاست آن بر عهده امیراحمدی بود ، اقدام به نمایش چند فیلم علیه مقامات جمهوری اسلامی ، از جمله علیه حجت‌الاسلام والمسلمین خاتمی كردند .
از جمله مسائل همیشگی این سمینار پخش اعلامیه‌های خصمانه علیه انقلاب می باشد ، این مسئله تا آن حد چشمگیر است كه حتی هفته نامه كیهان سلطنت طلب ، چاپ لندن سمینار " سیرا " را در شمار تندترین سمینارها علیه جمهوری اسلامی و ولایت فقیه معرفی كرده است .
 بنیاد مسا
مهمترین و اصلی‌ترین فعالیت مركز مطالعات خاورمیانه، برگزاری كنفرانسهای سالانه در دانشگاهها و مراكز پژوهشی آمریكاست. این مركز در شهر واشنگتن قرار دارد و با نام اختصاری مسا (MESA) نیز شناخته می‌شود. ریاست این بنیاد را احسان یارشاطر، بهایی مقیم آمریكا بر عهده دارد.
 بنیاد پر
بنیاد "پر" از دیگر مراكزی است كه در آمریكا به موازات دیگر بنیادهای پیش‌بینی شده در سناریوی تهاجم فرهنگی، به دفاع از فرهنگ مورد نظر غرب مشغول است. این تشكیلات در سال 1364 در شهر واشنگتن تأسیس شد. هیأت مدیره نشریه "پر" – ارگان این بنیاد – از عناصری همچون حسین مشاوری، خسرو ناقد، بیژن نامور، رامین احمدی، پروین شكیبا، علی سجادی و محمود گودرزی تشكیل شده است. بنیاد "پر" برخلاف مراكز مشابه، كلمه غیرسیاسی را در توصیف خود بكار نبرده و در ارگان آن، مقالات سیاسی آشكاری بر ضد نظام اسلامی و ملت مسلمان ایران به چاپ می‌رسد. بنیاد "پر" با انتشار نشریه، چاپ كتاب، برگزاری شب‌های شعر، مراسم بزرگداشت عناصر شبه‌روشنفكر غربی و برپایی جلسات سخنرانی و كنفرانس‌های مختلف سعی می‌كند مبانی ارزشی فرهنگ ملی مردم مسلمان ایران را مورد هدف قرار دهد. بنیاد "پر" در جذب عناصر داخلی، فعالیت محسوسی دارد و تلاش می‌كند جدا از روشنفكرنمایان وابسته، افراد دیگر را نیز با ترغیب انگیزه‌های علمی و تحقیقاتی به خود جذب كند.