در مسیر بالندگی / مروری بر سی سال سرگذشت پرافتخار انقلاب اسلامی

می‌توان تمامی فراز و فرودهای این سی ساله را در نگرشی کلی نموداری رو به رشد دید که اگرچه ریزش‌هایی داشته است، رویش‌های آن به‌قدری شکوفا، تناور و پربار است که می‌توان همۀ مراحل این انقلاب را مثبت و تکاملی دانست؛ از سختی‌های سال‌های اولیۀ انقلاب و محنت‌های دوران جنگ گرفته تا کم و کاستی‌های عصر سازندگی و اصلاحات و فشارهایی که هم‌اکنون بر مردم ایران انقلابی از سوی دشمنان وارد می‌شود. به‌هرحال هرچه بود گذشت و اکنون انقلاب اسلامی سرافراز است و خواهد بود.
مقالۀ پیش‌رو این دوره را، که با تهدیدهای مختلف دشمنان انقلاب و مقاومت ملّت ایران در برابر آنها همراه بود، مرور کرده است.
 
آنچه در پي مي‌آيد، نگرشي كلي بر شكل‌گيري و پيروزي انقلاب اسلامي ايران در سال 1357 و حدود سي سال حيات نظام جمهوري اسلامي ايران است؛ با اين فرضيات كه 1ــ ايدئولوژي اسلام شيعی ‌‌محوري‌ترين شعار، و برقراري نظام سياسي مبتني بر آموزه‌ها و احكام اسلامي هدف غايي اكثر نیروهای انقلابي بود؛ انقلابی که اساساً علما و مراجع ديني و به‌طور مشخص  امام‌خميني آن را رهبري و هدايت مي‌کردند؛ 2ــ به‌رغم تمام مشكلات و تهدیدهاي پيش‌رو، نظام جمهوري اسلامي ايران، طی دوران حيات تقريباً سي‌سالۀ خود، به‌طور كلي، سیر مطلوب و اميدواركننده‌اي طي كرده است و با گام نهادن در راه بالندگي بيشتر، به سوي توسعه، تعالي و موفقيت‌هاي تعيين‌كننده‌تري رهنمون خواهد شد.
 
1ــ انقلاب
انقلاب اسلامي را می‌توان، به تعبیری، برآيند بیش از هفتاد سال حاکمیت ناموفق نظام مشروطه در ايران دانست كه در سال 1285.ش/1324.ق و اساساً با هدايت و رهبري علما و مجتهدان جهان تشيع در ايران برقرار شد، ولي خيلي زود از مسير صواب و قانوني خود منحرف گردید و به‌ویژه با وقوع كودتاي 3 اسفند 1299 و تأسيس سلسلۀ پهلوي تقريباً به طور كلي عاري از محتوا شد. رضاشاه و فرزندش، محمدرضاشاه، تا توانستند براي مشروطيت‌زدايي، فرهنگ‌ستيزي و زير پا نهادن حقوق سياسي، اجتماعي، اقتصادي و فردي جامعۀ ايراني از هيچ تلاشي فروگذار نكردند؛ بدين‌ترتيب خيلي زود ناكارآمدي نظام مشروطه در ايران محسوس شد. بااين‌حال فقط پس از تحولات و ناآرامي‌هاي سياسي ــ اجتماعي كشور طی سال‌هاي نخست دهۀ 1340 كه سرانجام به قيام 15 خرداد 1342 انجاميد، بر همگان، به‌ویژه فعالان سياسي و مذهبي، آشکار شد كه از آن پس، پيگيري مسالمت‌آميزتر حقوق مبتني بر دستاوردهاي نظام مشروطه راه به جايي نخواهد برد؛ بنابراين قيام 15 خرداد را بايد مهم‌ترين رویداد در شكل‌گيري انديشه و تداركات ايدئولوژيك انقلاب اسلامي برشمرد. در همان مقطع بود كه شكاف ميان دولت و ملّت به مرحلۀ ترميم‌ناپذیری رسيد و به‌ويژه علما و اسلام‌گرايان مخالف حكومت، كه كماكان از سوي امام‌خميني (رهبر نهضت منجرشده به قيام 15 خرداد 1342) رهبري و هدايت مي‌شدند، مبارزه با رژيم پهلوي را در عرصۀ نظري و عملي تداوم بخشيدند، و برخلاف ديگر مخالفان سياسي حكومت، كه تقريباً هيچ‌گاه در ميان مردم كشور نفوذ و حضوري گسترده و در خور اعتنا نداشتند، به‌تدريج و به‌طور مداوم دامنۀ مخالفت و مبارزه با رژيم پهلوي را به تمام نقاط كشور و نیز درون لايه‌هاي مختلف جامعۀ ايراني گسترش دادند. بر همين اساس هم بود كه تحولات انقلابي جامعۀ ايراني فقط زماني شكل گرفت و گسترش يافت كه علما و اسلام‌گرايان در رأس جنبش قرار گرفتند، و درحالي‌كه از اواخر سال 1355 بدان‌سو، به‌تدريج حكومت، ناگزير، از دامنۀ سركوبگري‌ها و رعب‌افكني‌هاي پيشين خود كاسته و نوعي فضاي سياسي، اجتماعي تحمل‌پذیر‌تري ايجاد كرده بود، احزاب و گروه‌هاي سياسي، نظير جبهه ملّي، نهضت آزادي ايران و نيز حزب توده و ساير گروه‌هاي چپ و به‌ویژه گروه‌هاي چريكي (نظير سازمان مجاهدين خلق و چريك‌هاي فدايي خلق) در ميان قشرهای مختلف مردم ايران جاذبۀ چنداني ايجاد نكردند و مي‌شود گفت هيچ‌يك از اين احزاب و گروه‌ها را تواني ولو اندك براي بسيج انقلابي مردم كشور بر ضد رژيم پهلوي نبود. در چنين وضعیتی بود كه واقعۀ رحلت شهادت‌گونۀ سيدمصطفي خميني و حوادث متعاقب آن، كه به انتشار مقالۀ توهين‌آميز روزنامۀ اطلاعات (همان مقالۀ معروف: ايران و استعمار سرخ و سياه، نوشتۀ نويسندۀ مستعار احمد رشيدي مطلق، كه در صفحۀ 7 روزنامه اطلاعات به تاریخ 17 دي 1356 منتشر شد)[1] انجاميد، در روز 19 دي 1356 قيام مردم قم را بر ضد حكومت به دنبال آورد و به رویدادی بس مهم و تعيين‌كننده برای آغاز جدي‌تر تحركات انقلابي مردم مسلمان ايران بر ضد رژيم پهلوي تبديل شد. سلسله حوادث و رخدادهای انقلابي متعاقب آن در شهرهاي مختلف ايران، كه تقريباً با سرعت به نقاط كشور گسترش يافت، آشكارا رنگ و بويي (شكل و ماهيتي) اسلامي و ديني داشت كه اساساً علما، و به عبارت صحيح‌تر  امام‌خميني، آن را رهبري و هدايت مي‌کردند. جايگاه تعيين‌كننده و قاطع امام‌خميني در رهبري تحركات انقلابي مردم ايران بر ضد رژيم پهلوي بسيار آشكارتر از آني بود كه حتي بدبين‌ترين و سرسخت‌ترين مخالفان اسلام‌گرايان در عرصۀ داخلي، خارجي و بين‌المللي دربارۀ آن ترديد داشته باشند و اساساً اگر اسلام‌گرايان تحت رهبري امام‌خميني در رأس جنبش انقلابي مردم ايران قرار نمی‌گرفتند، در آن مقطع، هيچ‌گونه مخالفت سياسي جدي در خور اعتنايي با رژيم پهلوي متصور نبود. علاوه بر اينكه گروه‌هايي مانند جبهه ملّي، نهضت آزادي، حزب توده و ساير گروه‌هاي چپ و نيز گرو‌ه‌های چريكي و مسلح در ميان قشرهای وسيعي از مردم كشور جايگاهي نداشتند، رژيم پهلوي حداقل از اواخر دهۀ 1340 بدان‌سو تقريباً تمام اين گروه‌ها را از عرصۀ سياسي و اجتماعي كشور منزوي ساخته و از ميان برداشته بود؛ بدين‌ترتيب تحركات انقلابي مردم ايران بر ضد رژيم پهلوي در موقعيتي در سال 1357 تداوم يافت و گسترش پايان‌ناپذيري پيدا كرد كه شعائر، آموزه‌ها و فرهنگ سياسي دين اسلام و مذهب تشيع عميقاً بر محتواي آن پرتو افكنده بود و رهبري امام‌خميني (در جايگاه مرجع بزرگ جهان تشيع) بر انقلابي كه آشكارا مي‌رفت بر حيات نظام شاهنشاهي پهلوي پايان دهد، بر كسي از آگاهان به امور پوشيده نبود تا جايي كه حتي احزاب و گروه‌هاي كمتر مطرح، نظير جبهه ملّي، حزب توده، گروه‌هاي چريكي و...، نیز به ناگزير رهبري و زعامت ايشان را بر انقلاب  پذيرا شده بودند و همۀ اينها از حمايت و پشتيباني بسيار گسترده و تعيين‌كنندۀ انقلابيون و مخالفان رژيم پهلوي از امام، اسلام‌گرايان و آموزه‌ها و شعائر اسلامي ــ شيعي ناشی می‌شد؛ بنابراين همچنان كه تحولات بعدی نیز نشان داد، مهم‌ترين شعار انقلاب، اسلام‌خواهي بود؛ ضمن اينكه طی دوران تحركات انقلابي نیز رژيم پهلوي و نيز حاميان خارجي آن اسلام‌گرايان تحت رهبري امام‌خميني را مهم‌ترين و مي‌شود گفت تنها مخالفان آشتي‌ناپذير خود مي‌دانستند و بسيار كوشيدند با حمايت مخالفان ميانه‌رو (نظير جبهه ملّي) از دامنۀ تحركات انقلابي بكاهند.
اسلام‌گرايان، تحت رهبري امام‌خميني، برخلاف احزاب و گروه‌هايی مانند جبهه ملّي، حزب توده و گروه‌هاي چريكي (سازمان مجاهدين خلق و چريك‌هاي فدايي خلق) طی دوران انقلاب با هيچ‌يك از دولت‌ها و كشورهاي تأثيرگذار در عرصۀ سياسي ايران ارتباطي همدلانه نداشتند و هيچ مدرك و قرينه‌اي وجود ندارد كه نشان دهد اسلام‌گرايان، در از ميان برداشتن نظام شاهنشاهي پهلوي، مرهون كمك و احياناً همراهي و مساعدت كشورهاي خارجي باشند. از سوي ديگر امام‌خميني، رهبر انقلاب، ضمن حمايت از حقوق و خواسته‌‌هاي عموم ملّت ايران در تمام سخنراني‌ها، اعلاميه‌ها، مصاحبه‌ها و نوشته‌هاي خود، همواره و بدون شائبه از سهم شعائر، آموزه‌ها و احكام اسلام و مذهب تشيع در شكل‌گيري انقلاب مردم ايران بر ضد رژيم پهلوي و حاميان خارجي آن سخن به ميان می‌آورد و همچنان كه در آثار و كتب پيشين خود هم متذكر شده بود، آشكارا بر برپايي نظامي نوين بر بنيان آموزه‌ها، احكام و قوانين شرع مبين اسلام تأكيد و تصريح مي‌كرد و برای صدها هزار تن از نیروهای انقلابي كه تقريباً همه‌روزه در تظاهرات و راهپيمايي‌هاي خياباني در پيروي از انديشه‌ها و رهنمودهاي ايشان شعار می‌دادند و رژيم پهلوي را به مبارزه مي‌طلبيدند ترديدي باقي نمي‌گذاشت كه انقلاب ايران برپايي نظامي مبتني بر آموزه‌ها و قوانين اسلام را هدف قرار خواهد داد.
 
2ــ از پيروزي تا استقرار
عده‌ای بر اين باورند كه انقلاب ايران تقريباً خيلي زود به پيروزي رسيد که سخن چندان بی‌پايه‌اي نيست. در سرعت اين پیروزی، رهبري‌ قاطع، هوشمندانه و بسيار ظريف آيت‌الله خميني بسیار تعيين‌كننده‌ بود. طي سال‌هاي پیش از پیروزی انقلاب، انديشۀ برپايي نظامي اسلامي بر مبناي نظريۀ ولايت فقيه را ايشان در کتاب‌هایشان مطرح نموده بود، بااين‌حال مطرح شدن انديشۀ حكومت اسلامي در عرصه عمل، كه تبيين و تلفيقي هوشمندانه و شايد بشود گفت هنرمندانه از دستاوردها و تجربيات تاريخي ملّت ايران در عرصۀ سياسي با محتواي ديني ــ اسلامي بود، براي نظام نوپاي اسلامي كه در آن برهه از زمان تقريباً هيچ الگوي مطلوب و كارآمدي در ساير نقاط جهان اسلام در پيش رو نداشت، بسيار كارسازتر مي‌نمود؛ بدين‌ترتيب تأسیس اولين نهادهاي انقلاب، كه با تأسيس شوراي انقلاب و سپس دولت موقت بازرگان در واپسين روزهاي حيات رژيم پهلوي آغاز شده بود، در بامداد پيروزي انقلاب با جديت و حساسيت بيشتري از سوي رهبران انقلاب تداوم يافت.
در آن برهه، خطر ضد انقلاب داخلي و دشمنان خارجي انقلاب ــ كه به سرعت با به‌وجود آمدن اختلافات تقريباً گسترده در سطح گروه‌هاي مختلف سياسي به‌انقلاب‌پيوسته (نظير جبهه ملّي، نهضت آزادي، حزب توده، گروه‌هاي چريكي) توأم شد ــ از تهدیدهای مهم پيش روي رهبري انقلاب و نظام بود. در چنين وضعی بود كه پاسداران و مدافعان انقلاب، هرچند به دشواری، با پشتوانۀ عظيم مردم ايران به‌تدريج كنترل اوضاع را در دست گرفتند، بااين‌حال تا تثبيت موقعيت نظام نوپاي انقلابي مدت‌ها زمان لازم بود.
ميانه‌روهايي كه در قالب گروه‌هايي مانند جبهه ملّي و نهضت آزادي ايران در درون نظام جمهوري اسلامي مقام‌های حساس و درجه اولي را به‌دست آورده بودند، در بسياري از مسائل داخلي و خارجي، با رهبران اسلام‌گراي انقلاب اختلاف نظر داشتند و به‌رغم تمام كوشش‌ها، توطئه‌هاي ضدانقلاب داخلي و حاميان خارجي آن (و در درجۀ اول امريكاييان) براي به سقوط كشانيدن يا لااقل همسو ساختن انقلاب با اهداف و منافع خود در ايران ادامه داشت. بااين‌حال هرچه زمان بيشتري سپري مي‌شد به‌ویژه تحت رهبري‌هاي مدبّرانۀ امام‌خميني و تأييد و تأسيس نهادهاي كارآمدتر جديد، نظير تشكيل گسترده‌تر كميته‌هاي انقلاب، تدوين قانون اساسي، برگزاري رفراندوم تعيين نظام جمهوري اسلامي ايران، تشكيل مجلس شوراي اسلامي، كه با حضور كارآمدتر و تعيين‌كننده‌تر اسلام‌گرايان، علما و روحانيان در عرصۀ فعاليت‌هاي سياسي، اجتماعي (و در مجموعه حاكميت) همراه بود، نظام نوپاي جمهوري اسلامي تحكيم بيشتري پيدا مي‌كرد. شاخص‌ترين ويژگي نظام انقلابي، از همان آغاز، اتكای آن بر آرای عمومي بود كه مي‌توانست سهم بسيار مهمي در تضمين و تداوم حيات آن داشته باشد. نفوذ و حضور گسترده و عميق علما و روحانيان و نيز احكام و آموزه‌هاي اسلامي ــ شيعي در ميان جامعۀ مسلمان ايراني و اعتقاد گستردۀ قشرهای مختلف مردم به حمايت از نظام جمهوري اسلامي ايران، باز هم نظام انقلابي جدید را در برابر مشکلات پيش ‌روی توانمندتر مي‌ساخت. بر همين اساس هم بود كه بسياري از بحران‌ها و مشكلات سياسي، اجتماعي، امنيتي داخلي و مداخلات خارجي طي سال‌هاي 1357 تا 1359، كه در سال بعد سرانجام به عزل بني‌صدر از رياست‌جمهوري انجاميد، به‌رغم خسارت‌ها و صدمات بسياري كه بر نيروهاي انقلاب وارد ساخت، با موفقيت پشت سر نهاده شد و در آستانۀ دهۀ 1360 رهبران اسلام‌گراي انقلاب بيش از هر زمان ديگري بر مقدّرات نظام جمهوري اسلامي ايران حاكم شدند. تشكيل دولت شهيد محمدعلي رجايي در تابستان 1360 را مي‌شود نقطۀ آغازين اين دوره در نظر گرفت، بااين‌حال هنوز بحران‌ها و مشكلات پيش روي نظام انقلابي جمهوري اسلامي پرشمار مي‌نمود: امريكاييان كه از همراهي گسترده با ضد انقلاب و برپايي توطئه‌هايي مانند واقعه طبس و كودتاي نوژه براي ناكام گذاردن نظام به نتيجۀ مطلوب نرسيده بودند، در آخرين روز تابستان 1359، رژيم بعثي عراق را به حملۀ نظامي تمام‌عيار به خاك ايران واداشتند و در همان حال با آشكارتر شدن صف‌بندي‌هاي جديد ميان احزاب و گروه‌هاي مختلفِ به‌انقلاب‌پیوسته، در آستانۀ دهۀ 1360 و حتي قبل از آن، به‌تدریج جبهه ملّي، تا حدي نهضت آزادي، سازمان مجاهدين خلق، چريك‌هاي فدايي خلق، حزب توده و ديگر گروه‌هاي چپ در صف مخالفان انقلاب و نظام جمهوري اسلامي ايران قرار گرفتند و به شکل‌های گوناگون درصدد برآمدند به نظام جمهوري اسلامي ضربه زنند. اما تمام اين معادلات، به يمن پشتيباني عظيم و يكپارچۀ ملّت ايران از رهبري نظام جمهوري اسلامي به نفع نظام انقلابي تمام شد. در اين برهه ايثارگري‌ها و ياري‌رساني‌هاي گستردۀ تمام قشرهای مردم به اهداف انقلاب بس ستودني و تحسين‌برانگيز بود و به‌رغم تمام مشكلات معيشتي و اقتصادي، و مشكل‌آفريني‌هاي تمام‌ناشدني دشمنان داخلي و خارجي انقلاب، ميان رهبران و كارگزاران نظام جمهوري اسلامي با مردم كشور اعتماد، اتحاد و همدلي بسیاری وجود داشت.
در اين دوره سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در كنار كميته‌هاي انقلاب و بسيج مستضعفين و ديگر نهادهای انقلابي در حمايت و پاسداري از نظام در برابر خطرها و بحران‌هاي داخلي و تجاوزات خارجي سهم بسزایی داشت و به‌رغم آنكه هنوز ضد انقلاب در ميان نيروهاي انقلاب، سازمان‌ها، وزارتخانه‌ها و ديگر اركان حاكميت نفوذ و حضوري گاه خطر‌آفرين داشت، با شكل‌گيري و قوام يافتن دستگاه اطلاعاتي ــ امنيتي، به‌تدريج از آسيب‌پذيري نظام جمهوري اسلامي در برابر مخالفان كاسته ‌شد. بااین‌حال هنوز اعمال فشارها، تحريم‌هاي اقتصادي، حملات رسانه‌اي و تبليغاتي، حمايت‌هاي نظامي و سياسي از رژيم بعثي عراق، حمايت از گروه‌هاي ضدانقلاب و... از سوي امريكا، اسرائيل، اروپا، شوروي و بعضي از كشورهاي خاورميانه و آسيايي بر ضد نظام جمهوري اسلامي به‌شدت ادامه داشت و تلاش‌های بسیاری می‌شد تا موقعيت نظام جمهوري اسلامي ايران در عرصۀ داخلي و بين‌المللي تثبیت و تقویت نگردد، بااين‌حال ايستادگي‌ها و مقاومت‌هاي تحسين‌برانگيز رهبران نظام و قشرهای مختلف مردم كشور مهم‌ترين مانع تحقق اهداف دشمنان داخلي و خارجي نظام جمهوري اسلامي بود؛ چنان‌كه حتي ترور و به قتل رسانيدن صدها تن از رهبران و وفاداران به نظام جمهوري اسلامي در سال‌هاي پاياني دهۀ 1350 و اوايل دهۀ 1360 هم نتوانست این معادله را به سود مخالفان تغيير دهد؛ هرچند شهادت آن همه نيروي توانمند و وفادار به انقلاب، در مسیر توسعه و تعالي كشور و نظام جمهوري اسلامي دشواري‌هايي جدي ايجاد ‌كرد. در همين حال، هم‌زمان با ايستادگي ملّت و مجموعۀ نظام در برابر مشكلات و بحران‌هاي جاري و پيش ‌روي كشور، سلسله حوادث سريع و پي در پي، تقريباً خيلي زود نسل جوان و جديد رهبران و كارگزاران نظام جمهوري اسلامي در سطوح و شئون مختلف را كارآزموده و آبديده ‌نمود.
 
3ــ دوران دفاع مقدس
هرچند نظام نوپاي جمهوري اسلامي از همان آغاز در دفاع از دستاوردهاي انقلاب اسلامي در عرصۀ داخلي و خارجي بسيار فعال ظاهر شد و درحالي‌كه انتظار مي‌رفت با فروپاشي نظام سياسي پيشين كار سازندگي كشور براساس اهداف انقلاب رونق و شتاب بسیاری بگيرد، دشمنان داخلي و خارجي آن خيلي زود در برابر آن موضع گرفتند. اما احتمالاً بزرگ‌ترين مانعي كه بر سر راه پيشبرد اهداف انقلاب اسلامي ايجاد شد، به راه انداختن جنگ تحميلي عراق بر ضد ايران بود، كه هشت سال طول کشید. اين برهۀ حساس از حيات نظام جمهوري اسلامي ايران به دورۀ دفاع مقدس هم مشهور شده است (1359 ــ 1367.ش).
بيشترين دوران دفاع مقدس با مقطع رياست جمهوري آيت‌الله سيدعلي خامنه‌اي (رياست جمهوري: 1360 ــ 1368.ش) مقارن بود. در اين دوره بيشترين نيرو، وقت و انرژي كارگزاران حكومت، كه از حمایت عظيم نيروي انساني گروه‌های مختلف مردم كشور بهره‌مند بودند، صرف نبرد با متجاوزان بعثي عراق شد كه به‌طور گسترده‌اي از سوي اروپا، امريكا، روسيه، و بعضی از كشورهاي منطقه حمايت مالي، تجهيزاتي، اطلاعاتي ــ امنيتي، تبلیغاتی و... مي‌شدند. بدين‌ترتيب در اين برهه بیگانگان به شدت با نظام جمهوري اسلامي دشمني داشتند، اما همۀ اينها مانع از آن نمي‌شد كه مجموعۀ نظام عمدتاً با اتكا به نيروي ملّت و رهبري امام‌خميني، ضمن ايستادگي در برابر تجاوزات و اعمال فشارهاي پايان‌ناپذیر خارجي، موقعيت خود را در عرصۀ داخلي محکم سازد. در اين زمان، به‌رغم تمام ددمنشي‌هاي دشمن خارجي، به‌شدت تلاش شد تا نهادهاي قانوني حاكميت و دولت در سیري طبيعي كار خود را آغاز كنند و ادامه دهند، هيچ‌گونه انتخاباتي در اين برهه متوقف نشد، و تلاش ‌شد حس اعتماد و اعتقاد متقابل ملّت ــ حاكميت تداوم پيدا كند، ضمن اينكه نارسايي‌ها و مشكلات عمدتاً اقتصادي هنوز وجود داشت، در عرصۀ فرهنگي، مطبوعاتي، آموزشي و نظاير آن فضاي مناسب و مورد قبولي حاكم بود و به‌ویژه تداوم رهبري‌هاي مدبّرانه و ظريف امام(ره)‌ روحيۀ انقلابي قشرهای مختلف مردم را حفظ و اميد به آينده را در آنها تقويت می‌کرد؛ زیرا جايگاه رهبري نظام در نزد مردم كشور بدون بديل بود. بسیاری از نيروهاي داوطلب مردمي در جبهه‌هاي نبرد با متجاوزان حضوري فعال داشتند. مجلس شوراي اسلامی، كه امام‌خميني(ره) آن را در رأس امور مي‌دانست به فعاليت‌هاي قانوني و طبيعي خود ادامه مي‌داد و امر قانون‌گذاري در كشور مسير مطلوبي را طي مي‌كرد. پس از مجلس اول به‌تدريج نمايندگانِ همگام‌تري با اهداف رهبران انقلاب راهي مجلس ‌شدند، بااين‌حال از مجلس دوم بدان‌سو به‌تدريج صف‌بندي‌هاي جديدي در میان گروه‌های مختلف فكري، سياسي درون نظام به‌وجود آمد؛ ضمن اينكه اين‌گونه صف‌بندي‌ها در درون مجموعۀ حاكميت و دولت هم محسوس‌تر شد؛ بدین‌ترتیب بنيان مشخص‌تر جناح‌هاي چپ و راست در ميان كارگزاران، رهبران و ديگر وفاداران به انقلاب و نظام جمهوري اسلامي در حال سربرآوردن بود. بگذريم از اينكه درهرحال لايه‌هاي نخستين شكل‌گيري اين صف‌بندي‌ها از همان ماه‌هاي نخست پس از پيروزي انقلاب اسلامي هم قابل رديابي بود. همۀ اينها مي‌توانست در تحكيم و تقويت موقعيت نظام جمهوري اسلامي در داخل و نيز عرصۀ بين‌المللي مفید و مؤثر واقع شود. نظام جمهوري اسلامي از همان آغاز نشان داده بود كه به گونه‌اي مديريت‌شده استعداد مرد‌م‌سالاري ديني را در خود دارد و اين خود اساساً در ويژگي‌هاي مذهب تشيع و فقه و اجتهاد پوياي شيعه ريشه داشت. نبرد با متجاوزان خارجي، به‌رغم تمام دشواري‌ها و خرابي‌ها و نيز درگير ساختن هزاران تن از نيروهاي خلاق، مستعد و پوياي كشور، مانع سیر طبيعي زندگي سياسي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي، دانشگاهي و آموزشي و... مردم كشور نشد و تقريباً هيچ‌گاه فضاي سياسي، اجتماعي و فرهنگي كشور تا حد نگران‌كننده‌اي دچار محدوديت نشد. ترديدي نبود كه هرگاه آن همه كارشكني‌ها، دشمني‌ها، بحران‌سازي‌ها، جنگ تحميلي و ده‌ها موضوع محدودكنندۀ دشمنان داخلي و عمدتاً خارجي ادامه پيدا نمي‌كرد، نظام جمهوري اسلامي در شئون و سطوح مختلف سياسي، اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي، آموزشي و... در زماني نه چندان طولاني به پيشرفت‌هاي مطلوب‌تر و مقبول‌تری دست مي‌يافت. در اين برهه دشمنان و مخالفان سرسخت‌تر داخلي نظام جمهوري اسلامي تا حد زيادي از عرصۀ سياسي و اجتماعي كشور منزوي، و از ميان برداشته شدند. از حدود پايان سال 1361.ش بدان‌سو در عرصۀ نبرد با متجاوزان بعثي عراق همواره ابتكار عمل در اختيار نيروهاي ايراني بود. طي سال‌هاي 1364 ــ 1366 سيطرۀ نيروهاي نظامي ايران بر متجاوزان عراقي آشكارتر از آنی شد كه در مورد آن ترديد شود و با همّت و مديريت مطلوب كارگزاران نظام و جانفشاني‌ها و ايستادگي مردم كشور دشمن متجاوز مأيوسانه تا حتي پشت مرزهاي سياسي دو كشور عقب‌نشيني ناگزيرانه‌اي كرد و به‌رغم تداوم فشار كشورهاي خارجي، شواهد و قراين موجود از تحكيم و بهبود موقعيت نظام جمهوري اسلامي در عرصۀ داخلي و خارجي حکایت مي‌كرد. در عرصۀ نبرد با متجاوزان خارجي، چنان به نظر مي‌رسيد كه گويا نظام جمهوري اسلامي در برابر تمام جهان ايستاده است. هرچند طي ماه‌هاي پاياني جنگ تحميلي دشمنان انقلاب، به‌ویژه امريكاييان، حتي از تجاوز مستقيم نظامي به ايران خودداري نكردند، هنگامي كه نظام جمهوري اسلامي قطعنامۀ پايان دادن به جنگ را پذيرفت، تقريباً همگان باور كردند كه ايران برنده و پيروز آن تجاوز گستاخانه و شرم‌آوري شده است كه به هدف از ميان برداشتن نظام جمهوري اسلامي طراحي، و اجرا شده بود؛ چنانكه وقتي رهبر انقلاب و نظام جمهوري اسلامي ايران در 14 خرداد 1368 رحلت كردند، موقعيت نظام جمهوري اسلامي در شئون و سطوح مختلف داخلي و خارجي تحكيم پيدا كرده بود و با اينكه هنوز تهديدات و دشمني‌ها به قوت خود باقي بود، ديگر بحث دربارۀ مسائلي نظير احتمال به سمت سقوط كشاندن نظام و آسيب‌پذير بودن جدي آن در مقابل مخاطرات داخلي و خارجي عبث و دور از ذهن مي‌نمود. در اين مقطع كارگزاران، رهبران، مؤثران، تصميم‌سازان و ديگر فعالان انقلاب و نظام جمهوري اسلامي در شئون مختلف سياسي، اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي، نظامي، امنيتي و... و مجموعۀ كشورداري و سياست‌ورزی تجارب بسياري اندوختند و نظام سياسي  مبتني بر انديشۀ ولايت فقيه (مردم‌سالاری دینی) در جامعۀ ايراني در حال نهادينه شدن بود. در چنين شرايطي بود كه آيت‌الله سيدعلي خامنه‌اي با انتخابی بسیار با درایت و هوشمندانه به مقام رهبري نظام جمهوري اسلامي منصوب شد و البته هنوز هم حمايت‌هاي گسترده و عميق مردم كشور مهم‌ترين نقطۀ اتكاي نظام به شمار مي‌رفت.
 
4ــ دوران سازندگي
مقطع رياست‌جمهوري آيت‌الله هاشمي رفسنجاني (رياست‌جمهوري: 1368 ــ 1376.ش) به دوران سازندگي موسوم شده است. جنگ تحميلي لطمات و صدمات مالي، اقتصادي و جاني فراواني به بار آورده و به‌ویژه در مناطق غربي و جنوبي كشور ويراني‌ها بسيار گسترده بود، ضمن اينکه سال‌ها جنگ و تداركات مالي، انساني و مديريتي ــ فنّي فراواني كه مصروف آن مي‌شد بر سر عمران و آباداني كشور در بخش‌هاي مختلف اقتصادي، صنعتي، آموزشي و فرهنگي، راه‌سازي و ديگر زيرساخت‌هاي ريز و كلان اقتصادي موانع بسياري ايجاد كرده بود و اينك كارگزاران نظام جمهوري اسلامي به جد بر آن بودند كار بازسازي و توسعۀ كشور را با سرعت و مديريت بيشتر و مطلوب‌تري ادامه دهند و به‌ویژه براي بازسازي خرابي‌هاي پرشمار ناشي از جنگ تحميلي به‌طور گسترده برنامه‌ریزی شد. در اين ميان به دنبال پايان یافتن جنگ تحميلي، به‌تدريج در فضاي سياسي، اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي كشور هم تحولاتي در حال شكل‌گيري بود. چنين به نظر مي‌رسيد كه تصميم‌سازان كلان‌تر نظام براي توسعه و تعالي كشور در سطوح و شئون مختلف و در چهارچوب نظام جمهوري اسلامي و قانون اساسي آن استراتژي‌هاي بلندمدت و كلاني را طرح کرده‌‌اند و دولت وقت هم تقريباً جسورانه و به‌رغم تمام مشكلات پيش‌رو (نظير كمبود نقدينگي) به منظور بازسازي كشور و تحول اقتصادي، علمي و آموزشي طرح‌هاي بسیاری را تعريف و به‌تدريج به حيطۀ عمل مي‌آورد. در اين برهه صف‌بندي‌هاي سياسي ــ فكري ميان كارگزاران و وفاداران به نظام در درون و بيرون از حكومت محسوس‌تر از گذشته تداوم پيدا كرد و به تدريج مخالفان درون حکومت و وفاداران به نظام از سياست‌هاي اقتصادي، فرهنگي و سازندگي دولت جديد با صراحت بيشتری انتقاد کردند، ضمن اينكه افزايش تورم و مشكلات اقتصادي و معيشتي گريبانگير مردم كشور هم اعتراضات و نارضايتي‌هاي پيدا و پنهاني را به دنبال آورد. بااين‌حال دولت مصمم بود براي توسعۀ كشور در شئون مختلف و نيز ايجاد ارتباط و تعامل بيشتر با جهان خارج گام‌هاي مؤثرتري بردارد و اين نگرش وجود داشت كه با پشت سر نهادن مشكلات پيش ‌رو در عرصۀ داخلي و خارجي، كشور و مجموعۀ نظام جمهوري اسلامي چشم‌انداز بسيار روشن و اميدبخشي در پيش‌ خواهد داشت. رهبري نظام نیز برای توسعه و تعالي كشور، ضمن حمايت از دولت، مجموعه رهنمودهاي لازم را در مقاطع مختلف در اختيار كارگزاران نظام در بخش‌هاي گوناگون قرار مي‌داد. به‌رغم انتقادات و مشكلات پيش‌ رو و اينكه گاه حتي بخشي از وفاداران و كارگزاران نظام، سياست‌هاي دولت در بخش‌هاي مختلف اقتصادي و فرهنگي را چندان هماهنگ با اهداف نظام تبيين و تحليل نمي‌كردند، دولت در شئون مختلف اقتصادي، عمراني، فرهنگي، دانشگاهي، علمي، سياسي، اجتماعي و نيز روابط خارجي گام‌هاي مهمي برمی‌داشت. در اين دوره ساير نهادهاي حكومت و نظام، نظير مجلس شوراي اسلامي، مجلس خبرگان، شوراي نگهبان و قوۀ قضائيه، در جهت اهداف و وظايف محوله گام‌هاي مؤثرتري برداشتند. درحالي‌كه هنوز تهديدات خارجي و بحران‌هاي منطقه‌اي فروكش نكرده بود، نيروهاي انتظامي، نظامي و اطلاعاتي كشور كوشيدند حريم امنيتي و حراستي كشور را بيش از پيش تأمين و تضمين كنند. مخالفان آشتي‌ناپذير و سرسخت‌تر نظام در داخل و خارج از كشور بيش از پيش از عرصۀ كشور منزوي شدند و در همان حال در درون نظام و در ميان وفاداران به انقلاب و نظام به‌تدريج جناح‌هاي فكري ــ سياسي و انديشه‌اي پربارتري در بخش‌هاي مختلف نظام در حال شكل‌گيري بود. در اين برهه به‌تدريج بر دامنۀ تأسيس و فعاليت كمّي و كيفي دانشگاه‌ها و مراكز علمي ــ پژوهشي در شهرهاي مختلف افزوده شد و در حوزه‌هاي علميه و علوم ديني هم جهش‌هاي علمي و فرهنگي در خور توجهي آغاز گردید؛ به‌ويژه آيت‌الله خامنه‌اي، رهبر نظام جمهوري اسلامي، از گسترش كمّي و كيفي فعاليت‌هاي علمي، فرهنگي و پژوهشي در دانشگاه‌ها، مراكز پژوهشي، حوزه‌هاي علميه و... به شدت حمايت مي‌كرد و همۀ اينها ظرفيت‌هاي نظام جمهوري اسلامي را براي گام نهادن در فضاي فكري، سياسي، فرهنگي، اقتصادي و علمي استوارتر و بالنده‌تر افزايش داد، ضمن اينكه مخالفان سياسي نظام در داخل و خارج از كشور هم ديگر ايدۀ سياسي در خور توجهی براي عرضه به مردم کشور نداشتند. گروه‌هايي نظير سلطنت‌طلبان، مجاهدين خلق، چريك‌هاي فدايي خلق، حزب توده و حتي جبهۀ ملّي و نهضت آزادي در چنان عقب‌ماندگي سياسي، فكري و واپس‌گرايي سير مي‌كردند و نيز رفتار سياسي برخي از آنان چنان نفرت‌انگيز و ضدملّي و خلاف قاعده شده بود كه ديگر نظام جمهوري اسلامي هيچ نيازي به مواجهۀ احتمالي با آنان نداشت. به‌رغم بعضي از مشكلات و نارسايي‌هاي اقتصادي و احياناً سياسي و اجتماعي و نقدهايي كه نسبت به عملكرد بخش‌هايي از بدنۀ دولت و حاكميت وجود داشت، مردم كشور به طور كلي به نظام جمهوري اسلامي وفادار بودند و مشاركت گستردۀ آنها در امور مختلف سياسي، اجتماعي (و به طور مشخص‌تر انتخابات و نهادهاي مردم‌سالار) نشان می‌داد كه مردم كشور اميدوارانه در راه توسعه و تعالي كشور و موفقيت‌ها و بالندگي بيشتر نظام جمهوري اسلامي، كه مي‌توانست تأثير مستقيمي بر زندگي آنان بر جاي بگذارد، گام برمي‌دارند. اين احساس مشاركت تعيين‌كننده در امور مختلف سياسي، اجتماعي و اقتصادي و نيز آستانۀ تحمل مطلوب و مناسبي كه مجموعه نظام و به‌ويژه دولت براي انتقادپذيري بيشتر داشت (تا جايي كه حتي مردم كوچه و بازار آزادانه سياست‌هاي دولت را نقد می‌کردند) بيش از پيش تداوم حيات سياسي و بالندگي نظام جمهوري اسلامي را تضمين مي‌كرد. در اين دوره زيرساخت‌هاي اقتصادي، عمراني و فرهنگي مهمی در كشور ايجاد شد؛ به گونه‌ای که گاهی گفته مي‌شد دولت چندان در عرصۀ توسعۀ سياسي و احياناً فكري ــ انديشه‌اي فعال عمل نمي‌كند، بااين‌حال طي سال‌هاي مياني دهة 1370 لايه‌هاي پيدا و پنهان بسياري از ظرفيت‌هاي فكري، فرهنگي و سياسي در مجموعۀ نظام جمهوري اسلامي و نيز ديگر بخش‌هاي كشور ظهور پیدا کرد. در عرصۀ اقتصادي و عمراني هم كشور به موفقيت‌هاي مناسبي دست يافت و ديگر از آن ويراني‌ها و صدمات دوران جنگ تحميلي به‌ندرت اثري بر جاي مانده بود و مجموعه كارگزاران و رهبري نظام به جد در تلاش بودند زندگي مردم كشور را در سطوح و شئون مختلف سياسي، اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي ارتقا دهند. هرچند از آن شور و احساسات انقلابي دهه‌هاي 1350 و 1360.ش تا حدي كاسته شده بود، نظام جمهوري اسلامي با كسب تجربيات جديدتر بيش از پيش در حال نهادينه ساختن اركان خود در كشور و در ميان مردم كشور بود و اقتدار و جايگاه تثبیت‌شده و انكارناپذیر خود را به‌ویژه بر دشمنان و معارضان خارجي خود تحميل مي‌كرد. شواهد و قراين روشني وجود داشته است و دارد كه نشان مي‌دهد نه در آن مقطع و نه در برهه‌هاي آتي حيات نظام جمهوري اسلامي، هيچ‌گاه فضاي سياسي و اجتماعي كشور (به‌ويژه در چهارچوب قانون اساسي و سازوكارهاي قانوني و مدني نظام جمهوري اسلامي) انسداد نخواهد يافت و اين از ويژگي‌هاي ممتاز مذهب تشيع و نهاد مرجعيت، اجتهاد و فقاهت در جهان تشيع بوده است و بنابراين علما، مراجع و مجتهدان شيعه و انديشه اسلام تشيع مهم‌ترين و تعيين‌كننده‌ترين پاسدار و حافظ تداوم نظام‌مند نظام جمهوري اسلامي (مردم‌سالاري ديني بر بنيان انديشۀ ولايت فقيه) بوده‌اند و خواهد بود. در برهه‌هاي مختلف عمر نظام جمهوري اسلامي ايران طي چند دهۀ گذشته بارها و مي‌شود گفت همواره شاهد جايگاه تعيين‌كنندۀ مرجعيت و علما و مجتهدان در حفظ و توسعۀ نظام مردم‌سالاري ديني (نظام جمهوري اسلامي) در ايران بوده‌ايم؛ به‌ويژه استقلال فكري، سياسي و مذهبي مرجعيت در اين زمینه سهم بسزایی داشته است.
 
5ــ عصر اصلاحات
ظرفيت‌هاي ايجادشده در دورۀ موسوم به سازندگي در شئون و سطوح مختلف سياسي، اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي، كه تأثيرگذاري‌هاي پيدا و پنهان آن در ميان مردم محسوس بود، در آستانۀ برگزاري دورۀ جدید انتخابات رياست‌جمهوري، نظام جمهوري اسلامي و جامعۀ ايراني را براي ورود به عرصه‌هاي بالنده‌تر سياسي، اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي آماده كرد و جلوه‌هاي گسترده‌تر و اميدواركننده‌تري از آستانۀ تحمل‌پذيري و ظرفيت‌هاي فكري، سياسي و فرهنگي نظام جمهوري اسلامي را به نمايش گذاشت. رهبري‌هاي هوشمندانه، مدبّرانه و تحسين‌برانگيز آيت‌الله خامنه‌اي تأثیر قاطعي در مديريت و سامان‌دهي اين عصر نوين از حيات نظام جمهوري اسلامي داشت. اين دوره از حيات نظام جمهوري اسلامي مقارن با رياست‌جمهوري حجت‌الاسلام سيد محمد خاتمي (رياست جمهوري: 1376 ــ 1384) بود كه با شعار اصلاحات و توسعۀ سياسي توانست نظر مساعد اكثر مردم كشور و نيز كارگزاران ريز و كلان نظام جمهوري اسلامي را به سوي خود جلب كند. هرچند از همان آغاز در ميان علما و مراجع، كارگزاراني از نظام و ساير وفاداران به نظام جمهوري اسلامي، نگراني‌هايي از پیامدهای ظهور اين عصر نوين براي حيات نظام پديد آمده بود و طی دوران هشت‌سالۀ رياست‌جمهوري خاتمي نیز مشکلات پرشماري در برابر دولت و گاه مجموعۀ نظام ظاهر شد، عصر موسوم به اصلاحات آستانۀ تحمل‌پذيري و ظرفيت‌پذيري نظام جمهوري اسلامي را به گونۀ بي‌سابقه‌اي گسترش داد. این دوره در ادبيات سياسي، اجتماعي و فرهنگي جامعۀ ايران و فعاليت‌ها و تعاملات فكري، فرهنگي و سياسي تحولات بسياري ايجاد كرد و در بالندگي و تثبيت موقعيت نظام جمهوري اسلامي در داخل كشور و نيز در عرصۀ بين‌المللی و جهاني سخت مؤثر افتاد. هوشمندي، بردباري، درايت، و تجربۀ رهبران و كارگزاران حكومت در جناح‌هاي مختلف در مديريت عصر اصلاحات و جلوگيري از تبديل آن به برهه‌اي احياناً بحراني و مهارناپذير بسيار كارآمد واقع شد. در اين دوره رفتار و عملكرد علما و مراجع و در درجۀ اول رهبري نظام جمهوري اسلامي بسيار داهیانه و تحسين‌برانگيز بود. تقريباً هيچ‌گاه در تاريخ معاصر ايران سابقه نداشت چنان فضاي سياسي، اجتماعي و فرهنگي منبسط و در عين حال مديريت‌شده و سامان‌پذيري ايجاد شده باشد. در مجموع آسيب‌ها و پیامدهای سوئي كه ويژگي‌هاي اين دوره مي‌توانست متوجه مجموعه نظام سازد، در برابر آن‌ همه بركات و پیامدهای سودمند و تضمين‌كننده و كسب تجربه‌های سياسي، اجتماعي و فرهنگي جديد در چهارچوب قانون اساسي نظام جمهوري اسلامي سخت ناچيز مي‌نمود. عصر جديد رابطۀ ميان دولت و حاكميت با ملّت ايران را بسيار نظام‌مندتر و استحكام‌يافته‌تر ساخت و نهادها و اجزای مختلف نظام در عرصۀ سياسي، اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي كشور بسيار فعال و كارآمد ظاهر شدند. در اين برهه دو جناح بزرگ اصول‌گرا (محافظه‌كاران) و اصلاح‌طلبان به جد در برابر هم صف‌آرايي كردند و البته دو طرف تندروي‌هايي نیز نمودند كه مي‌توانست بر جنبش مطلوب و متعادل اصلاح‌طلبي آسيب‌هايي وارد سازد؛ به‌ویژه دقیقاً تعريف و مديريت نکردن دامنۀ اصلاح‌طلبي و تندروي‌هاي گاه ناخوشايند اردوگاه اصلاح‌طلبان، به نوعي عکس‌العمل دلسوزان و حاميان نظام را برمي‌انگيخت كه سخت نگران به خطر افتادن كيان نظام جمهوري اسلامي بودند؛ به‌ویژه اينكه گاه موضوع اصلاح‌طلبي در ايران شائبۀ طمع بعضي از كشورهاي خارجي در اثرگذاري بر امور داخلي ايران را قوت (صحيح يا سقيمي) مي‌بخشيد.
در اين دوره دو مجلس پنجم و ششم شوراي اسلامي در عرصۀ قانون‌گذاری فعالیت کردند كه به‌رغم بعضي ناملايمات، دامنۀ ظرفيت‌پذيري و آستانۀ تحمل مجموعه نظام جمهوري اسلامي را در شئون و سطوح مختلف ارتقا بخشيدند و باز هم رهبري هوشمندانۀ آيت‌الله خامنه‌اي در مديريت فعاليت اين مجالس بسيار تعيين‌كننده شد.
هم مجلس پنجم و هم مجلس ششم، به‌رغم بعضي تندروي‌ها و ناملايمات، در مقاطعي نشان دادند كه در رأس امور هستند و ظرفيت فكري و عملي بسيار ارزشمندي از خود بروز دادند. در همان حال تدبير و بردباري دقيق رهبري نظام مانع از به‌وجود آمدن بحراني جدي در عرصۀ فعاليت‌هاي مجلس شد. به‌درستي رهبران و دلسوزان نظام تلاش‌های فراوانی کردند تا جريان اصلاح‌طلبي از چهارچوب قانون اساسي و ديگر قوانين و مقررات نظام جمهوري اسلامي خارج نشود. به‌دليل كم‌تجربگي و شايد بعضی نگراني‌ها، گاه بعضی از اركان و بخش‌هاي نظام تندروي‌ها و تحركات پيشگيرانة شتاب‌آلودي انجام می‌دادند كه البته باز هم تصميم‌سازان كلان نظام به گونه‌اي مناسب آنها را مديريت و كنترل می‌کردند. در اين دوره نشريات، روزنامه‌ها و ديگر آثار نوشتاري و مكتوب فكري، فرهنگي، علمي و... رشد و توسعۀ کمّی و کیفی در خور توجهی یافت. بااين‌حال تردید نمي‌توان كرد كه بعضي انحرافات و تندروي‌هاي خواسته و ناخواسته در عرصۀ مطبوعات و ديگر مسائل فرهنگي، كه مي‌توانست بر سلامت چهارچوب‌هاي قانونی نظام خدشه وارد سازد، بر جريان اصلاحات ضرباتي گاه جدي وارد ساخت. در همين برهه فعاليت قوۀ قضائيه عمدتاً برای مديريت و كنترل جريان اصلاح‌طلبي افزایش کمّی و کیفی یافت و نيز نيروهاي امنيتي، اطلاعاتي، انتظامي و نظامي با حساسيت بيشتري تحولات سياسي، اجتماعي داخلي كشور و احياناً تهديدات احتمالي خارجي را زير نظر داشتند. به‌رغم تمام تقويت‌ها، حمايت‌ها و پشتيباني‌هاي تاريخي مستقيم و غيرمستقيم غرب و امريكا از رژيم صدام، طالبان و بعضی از كشورهاي نه چندان داراي ارتباط خوب با ايران در منطقه، در اين برهه رژيم صدام در سیري تدريجي از ميان رفت و نيز طالبان از تأثيرگذاري جدي در سياست و مديريت كشور افغانستان بی‌بهره ماند و مجموعه تحولات سياسي، اجتماعي، نظامي گوناگون موجبات تقويت موقعيت منطقه‌اي و جهاني ايران را فراهم آورد و تهديدات خارجي بر ضد ايران به حداقل رسيد. در عرصۀ فعاليت‌هاي اقتصادي و عمراني، كشور آهنگ رشد مناسبي را طي مي‌كرد و دولت اصلاحات به نوعي متعادل‌تر همان سياست‌هاي اقتصادي و عمراني دولت گذشته را کامل می‌نمود و ادامه مي‌داد. در دورۀ اصلاحات شوراي نگهبان در مديريت انتخابات، قوانين مصوّب و لوايح مطرح‌شده در مجلس شوراي اسلامی فعال‌تر عمل کرد. به‌رغم تمام انتقاداتي كه به‌ویژه اصلاح‌طلبان به شوراي نگهبان داشتند، اين شورا، در چهارچوب قانون اساسي و ديگر قوانين و مقررات نظام، وظايف محول‌شده را در حد مناسب و مقبولی انجام مي‌داد. در اين برهه نظام آزمون ديگري را نیز با موفقيت پشت سر نهاد و آن مواجهۀ مطلوب، منطقي و هوشمندانه با واقعۀ قتل‌هاي موسوم به زنجيره‌اي و مجموعه حواشي مربوط به آن بود. اين واقعه، به‌رغم آنكه مدتي جامعۀ ايراني و نيز كارگزاران و رهبران نظام جمهوري اسلامي را با مشکل روبه‌رو ساخت، در عرصۀ تأمين امنيت و تعريف و تبيين شیوه و دامنۀ امور اطلاعاتي ــ امنيتي تحولاتي جدي و مثبت ايجاد كرد. به‌ویژه موضع‌گيري مدبّرانۀ رهبر نظام در قبال اين واقعه به نظام جمهوي اسلامي توانايي و ظرفيت‌پذيري بيشتر و منطقي‌تري ‌بخشيد. در اين دوره انتخابات شوراهای اسلامي نیز برگزار و شوراهاي شهر هم تشکیل شد، كه به‌رغم كارنامۀ نه چندان مقبول طرفداران اصلاحات در مدیریت شوراها (به‌ویژه در شهرهاي بزرگ)، با این اقدام گام بسيار مطلوبي در جهت تحقق اهداف قانون اساسي نظام جمهوري اسلامي و مردم‌سالاري برداشته شد. در مجموع در اين دوره رشد و توسعۀ كشور در سطوح و شئون مختلف سياسي، اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي، علمي و نيز نظامي و تكنولوژيكي و پيروزي و موفقيت‌هاي نظام جمهوري اسلامي در عرصه‌هاي مختلف داخلي و بين‌المللي را شاهدیم. عصر اصلاحات نمايش تحسين‌برانگيز و مقتدرانه‌اي از ظرفيت‌پذيري و آستانۀ تحمل بالای نظام جمهوري اسلامي و مجموعه كشور در سطوح مختلف سياسي، اجتماعي، فرهنگي، علمي، اقتصادي، روابط خارجي و... نشان داده و به‌ویژه گام بسيار مؤثر و مي‌شود گفت تعيين‌كننده‌تري در تثبيت و تحكيم موقعيت نظام جمهوري اسلامي در عرصه‌هاي داخلي و خارجي برداشت. هرچند مجموعه طرفداران اصلاحات به‌رغم تمام مشكلات، بي‌تجربگي‌ها، تندروي‌ها در تأثيرات مثبت اين عصر از نظام جمهوري اسلامي سهم بسزایی داشتند، جناح به‌اصطلاح محافظه‌كار و اصول‌گرايان نیز (باز هم با تمام نقدهايي كه بر رفتار و عملکرد آنان در مقاطع مختلف وارد بود) در مديريت، سامان‌دهي و تداوم تحولات سياسي، اجتماعي، فرهنگي، و اقتصادي ايران در چهارچوب قانون اساسي نظام جمهوري اسلامي بسيار مؤثر و تعيين‌كننده ظاهر شدند، ضمن اينكه اقدام قاطع رهبري نظام جمهوري اسلامي در ايجاد فضايي متعادل و مديريت مشكلاتي كه مي‌توانست بحران‌ساز شود بسيار سودمند واقع شد و ایشان به منظور گام نهادن نظام جمهوري اسلامي در مرحله‌اي نوين و در عين حال كسب تجارب فراوان سياسي، اقتصادي، فرهنگي، نظامي و... رفتار و عملكردي شایان تقدير ارائه نمود.
 
6ــ دولت نهم
با آغاز رياست‌جمهوري دكتر محمود احمدي‌نژاد (از سال 1384.ش) نظام جمهوري اسلامي و مردم كشور به قلمروهاي نويني از رفتار سياسي، اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي و نيز سياست خارجي وارد شده‌اند و در مجموع افق روشن و اميدبخشي پيش روي آنان قرار دارد. هنوز دشمنان تاريخي نظام جمهوري اسلامي (و در درجۀ اول امريكا و اسرائيل) كماكان بر همان نهج سابق رفتار مي‌كنند، بااين‌حال موقعيت نظام جمهوري اسلامي، هم در عرصۀ داخلي و هم در عرصۀ خارجي بسيار مستحكم به نظر مي‌رسد. موقعيت نظام بيش از پيش در عرصۀ داخلی كشور نهادينه شده و به‌رغم آنكه هنوز مشكلات اقتصادي و معيشتي مردم به قوت خود باقي است و انتقادات و نارضايتي‌هايي نیز دربارۀ عملكرد دولت و نظام وجود دارد، هيچ نشانه‌اي از كاهش مشروعيت نظام جمهوري اسلامي در نزد مردم ایران وجود ندارد. مشاركت عمومي، به‌ویژه در عرصۀ سياسي و انتخابات گوناگون (مجالس شوراي اسلامی و خبرگان، رياست‌جمهوري، شوراها) با جديت و هوشمندي‌هاي بيشتر و گسترده‌تر تداوم دارد و مجموعه شواهد و قراين موجود حاکی است كه مردم كشور از قشرها و گروه‌هاي مختلف به‌طور كلي راهي را كه پس از پيروزي انقلاب اسلامي در سال 1357.ش برگزيده‌اند، كماكان مطلوب‌ترين شيوۀ دستيابي به اهداف، خواست‌ها و مطالبات خود در شئون مختلف مي‌دانند.
 
منابع:
1ــ امام‌خمینی(ره)، صحیفه نور، 22 جلد، تهران: وزارت ارشاد اسلامی، 1361
2ــ تراب زمزمی، عبدالمجید. جنگ ایران و عراق، ترجمۀ مژگان نژند، تهران: سفیر، 1368
3ــ خاطرات حجت‌الاسلام والمسلمین ناطق نوری، [2 جلد]، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1384
4ــ خاطرات سیاسی محمدی ری‌شهری، چاپ دوم، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1369
5ــ سازمان مجاهدین خلق: پیدایی تا فرجام، 3 جلد، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1385
6ــ شاهدی، مظفر. ساواک؛ سازمان اطلاعات و امنیت کشور، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1386
7ــ کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی (سال 1364)، به کوشش سارا لاهوتی، تهران: دفتر نشر معارف انقلاب، 1387
8ــ هیرو، دیلیپ. ایران در حکومت روحانیون، ترجمۀ محمدجواد یعقوبی دارابی، تهران: انتشارات باز، 1386
 
پی‌نوشت:

 
________________________________________
[1]ــ نگارندۀ این سطور دربارۀ این مقاله و نویسندۀ واقعی آن در فصلنامه «مطالعات تاریخی» (سال 5، ش 20، بهار 1387) مقالۀ مبسوط و مستندی با عنوان: نیکوخواه یا رشیدی مطلق نوشته‌ است.