مشارکت سیاسی، فقه اسلامی و انتخابات پیشرو

مشارکت سیاسی به لحاظ مفهومی، یک پدیده جدید و مختص به دولتهای مدرن عصر حاضر است؛ هر چند به لحاظ مصداقی، نمودهایی از آن را میتوان در نظامهای کهن گذشته نیز شناسایی کرد. تعاریف مختلف مشارکت سیاسی بیانگر عدم اتفاقنظر صاحبنظران در خصوص تعریف، شاخصها و مؤلفههای آن است؛ اما در مجموع میتوان گفت؛ مشارکت سیاسی، مجموعهای از فعالیتها و اعمال شهروندان برای «اعمال نفوذ بر حکومت» یا حمایت از نظام سیاسی است.

نوشتار حاضر درصدد است تا رابطه مشارکت سیاسی و فرهنگ سیاسی اسلام را مورد بازخوانی قرار دهد. از اینرو میکوشد تا به این پرسش پاسخ گوید که با توجه به ماهیت تاریخی فقه اسلامی و تازه بودن مفهوم مشارکت سیاسی، چه رابطهای میتوان میان ایندو یافت؟

برخی از پژوهشگران بر این باورند که هرگونه تلاش برای اثبات هر نوع رابطه میان ایندو با شکست مواجه خواهد شد. در مقابل برخی دیگر ضمن تأکید بر محتوای غنی فقه و شریعت اسلامی وتوان پاسخگویی آن برای نیازمندیهای هر عصر و زمانهای، بر این باورند که مبانی فقهی و دینی مشارکت سیاسی را میتوان از متن دینی و نظریات فقهی پیشوایان استخراج کرد.

نگارنده با اتکاء به نظر دوم معتقدند است که محورها و عناوینی در فقه اسلامی موجود است که میتواند تشکیل دهنده بستر نظری پدیده مشارکت سیاسی بوده و مبانی آن را توجیه کند. مهمترین این موضوعات عبارتند از: بحث مساوات و برابری، مبحث النصیحةلائمةالمسلمین، نظارت بر حکومت اسلامی، شورا، امر به معرف و نهی از منکر، تعاون، بیعت، رضایت عمومی و ... با عنایت به اینکه پرداختن به هر یک از این موضوعات مجال وسیعی میطلبد. در سطور آتی به تبیین دو مفهوم «شورا» و «بیعت» میپردازیم و بحث پیرامون دیگر موضوعات را، به فرصتی دیگر وامیگذاریم.

الف) شورا
شورا و مشورت، یکی از آموزهها و تعالیم دینی است که فرهنگ اسلامی، بر آن اهتمام و تأکید ورزیده است. مشورت به مفهوم تبادل آراء و افکار، به منظور دستیابی به تصمیم صحیح یا صحیحتر، از وظایف حکومت اسلامی و کارگزاران دینی شمرده شده است.

بیتردید، عینیت و تحقق چنین آموزهای با مبحث مشارکت سیاسی به مفهوم حضور مردم در تعیین سرنوشت سیاسیشان رابطه عمیقی خواهد داشت. هر چند شیوههای اجرایی «شورا» و «مشورت» هیچگاه روند مشخصی را طی ننموده است اما از مباحث نظری مقوله شورا؛ اهتمام فرهنگ سیاسی اسلام به نقش افراد و جامعه در تعیین سرنوشتشان به خوبی فهمیده میشود. بنابراین مشورت و شورا به مفهوم تضارب آرا و بهرهگیری از نظرات متخصصان و کارشناسان برای رسیدن به تصمیم درست و شایسته، زمینههای جدی مشارکت سیاسی را در جامعه اسلامی فراهم میسازد.

هر چند در مورد سبک و شیوه اجرایی شورا و مشورت و آیات مربوط به آن اختلافنظرهای بسیاری وجود دارد لیکن در هر حال از منظر بحث حاضر و تلقی شورا بهعنوان یکی از مؤلفههای فرهنگ سیاسی که خود، تمهیدکننده زمینههای نظری مشارکت سیاسی است، به دعواهای مذکور خللی وارد نمیسازد؛ زیرا بر فرض پذیرفتن نازلترین مرتبه برای نهاد شورا و قایل به مستحبی بودن آن نیز، باز هم اهمیت شورا و جایگاه آن در رابطه با مقوله مشارکت سیاسی محفوظ است و حرف اهتمام فرهنگ سیاسی دین نسبت به بهرهگیری از آراء و اندیشههای گوناگون، به نوعی تشویق مشارکت افراد در تصمیمگیریهای اجتماعی و سیاسی را بازگو میکند.

از طرف دیگر، فرهنگ مشورت و اشاعه آن در جامعه اسلامی، آثار و سودمندیهایی را به همراه دارد که در ادبیات سیاسی جدید بهعنوان دستآوردهای مشارکت سیاسی عنوان میگردد.

بنابراین از منظر عملی و کارکردی نیز میتوان گفت: آنچه امروز از طریق مکانیزم مشارکت سیاسی شهروندان دنبال میگردد، در فرهنگ اسلامی با در نظر گرفتن اصل شورا و تشویق آن، مورد توجه قرار گرفتهاست.

ب) بیعت و مشارکت سیاسی
هر چند که در خصوص میزان تأثیر رأی و نظر مردم در مشروعیت حاکم و حکومت اسلامی، میان صاحبنظران و اندیشمندان اسلامی اختلافنظر وجود دارد لیکن اصل این مطلب را نمیتوان منکر شد که پیشوایان دینی ما همواره به رضایت عمومی مردم و لزوم همراهی آنان در قالب بیعت اهتمام ویژهای مبذول داشتهاند.

روابط بیعت و مشارکت سیاسی، از نظر شرایط و زمینههای تحقق و عینیت حاکمیت دینی میتواند اوج مشارکتسازی در حکومت دینی را به نمایش گذارد. اگر سطح نازل اهمیت رأی مردم در مشروعیت حکومت را در نظر بگیریم و قایل به مقبولیت پیدا کردن حکومت با پذیرش از جانب مردم شویم باز هم اقبال و حضور آنان که امروزه در قالب مشارکت سیاسی طرح میشود از اهمیت جدی برخوردار بوده و مانع از اعمال حاکمیت سیاسی با استفاده از زور و اجبار میگردد.

حضرت علی(ع) هنگام بیعت مردم با وی، حق حاکمیت وتعیین حاکم را از حقوق اختصاصی و مسلم مردم عنوان نموده و تصریح میکند: «ای مردم! تعیین حاکم جزء حقوق شماست و کسی نمیتواند بر مسند حکومت بنشیند، مگر آنکه شما او را انتخاب کنید. من به عنوان حاکم، تنها امین و کلیددار شما هستم.» این نمونه و نمونههای دیگری که مجال طرحشان نیست از مظاهر نقش و جایگاه مردم درنظام اسلامی است. حتی اگر امام معصوم را مردم از روی جهالت و عدم تشخیص نخواستند، حقی برای او در تحمیل ولایت خود به زور و اجبار وجود ندارد.

مقام معظم رهبری مشروعیت حکومت را مبتنی بر دو رکن دینی و مردمی دانسته و در مورد نقش مردم و اهمیت رضایت آنان میفرماید: « ... رکن دوم قبول و پذیرش مردم است. اگر مردم آن حاکمی را، آن شخصی را که دارای ملاکهای حکومت است، نشناختند و او را به حکومت نپذیرفتند، او حاکم نیست ... پس قبول و پذیرش مردم، شرط حقیقی در حاکمیت است ...»

در هر حال، همانگونه که قبلاً نیز متذکر شدیم، پرداختن به تمامی جوانب و زوایای مشارکت سیاسی از نگاه فقه اسلامی و فرهنگ سیاسی اسلام، مجال وسیع و وسع فراوانی میطلبد، اما به همین مقدار اکتفا نموده و در اینجا مسألهای را متذکر میشوم که ضرورت روزها و هفتههای آتی، یعنی برگزاری انتخابات «مجلس خبرگان رهبری» و شوراهای مربوطه، نمایانگر و تجلی بخش اهمیت حضور مردم در عرصههای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و ... نیازمند پشتوانه قوی آرای مردم در ایفای وظایف و مسئولیتهای مهم و خطیر خویشند. این نهادهای برخاسته از مردم، اگر بتوانند قشر عظیمی از افکار عمومی جامعه را نمایندگی کنند، به قطع و یقین نخواهند توانست که در کشمکشها و مجادلات و تصمیمگیریها بر حقوق مردم پای بفشارند و از منافع آنان دفاع نمایند. از اینرو حضور پر شور آحاد ملت در پای صندوقهای رأی و انتخاب نمایندگان واجد شرایط برای مجلس خبرگان و شوراهای اسلامی شهر و روستا دارای اهمیت است.