مشروطه، مقدمۀ انقلاب اسلامی

در نهضت مشروطه، با وجود وقایع تلخی که پیش آمد، و به‌رغم اینکه در مشروطۀ دوم سر علمای ما بالای دار رفت، عده‌ای تبعید، عده‌ای دیگر خانه‌نشین، و عده‌ای به لحاظ اجتماعی چند دهه منزوی شدند، جریان دینی به نوعی پیروز شد؛ با نگاهی کلان به تاریخ این دوره متوجه می‌شویم که دورۀ مشروطه برای جریان دینی مرحلۀ بازسازی است؛ زیرا نظریه‌پردازی‌های علما در دورۀ مشروطه در حافظۀ تاریخی ملّت ثبت، و ذخیرۀ معرفتی نسل‌های بعدی شد. از سوی دیگر رساله‌هایی را که علمای شیعه در این دوره نگاشتند می‌توان یکی از دستاوردهای مثبت مشروطه برای جریان دینی و انقلاب اسلامی دانست؛ زیرا تا قبل از نهضت مشروطه، علما کمتر دربارۀ مسائل اجتماعی می‌نوشتند و بیشتر مطالب رساله‌های آنها فقهی، اصولی، تفسیری و کلامی بود، اما در دورۀ یادشده جریان دینی برای معرفی خودش زبان جدیدی به کار برد و حتی در سطح اجتهاد نیز قالب رمان، شعر اجتماعی، طنز و … را برای بیان عقایدش مدّنظر قرار داد. با توجه به همین مسائل است که مشروطه مرحله‌ای رو به جلو تلقی می‌شود.
در این میان جریان روشنفکری می‌داند که نظام مشروطه کامل‌تر از انقلاب اسلامی نیست و امکان ندارد جامعۀ ایرانی به وضع قبل از مشروطیت باز گردد (زیرا زمانی که جامعه‌ای وضع کامل‌تری داشته باشد، دیگر به وضع پایین‌تر از آن تن نمی‌دهد؛ چون به سطح بالاتری رسیده است)، اما می‌کوشد با استفاده از واژگانی مثل رؤیای ناتمام مشروطه، آن جنبش را حرکتی کامل‌تر از این انقلاب معرفی کند؛ زیرا در این دوره از تاریخ ایران، البته در ظاهر، جریان روشنفکری برای نخستین‌بار در جامعه جایگاه محوری یافت. شایان ذکر است که روشنفکران، طی تاریخ پیدایش روشنفکری در ایران، همواره از اینکه مردم هیچ‌گاه به آنها اجازه نمی‌دادند صحبت‌هایشان شنیده شود رنج می‌بردند و این انزوا را با تمام وجودشان حس می‌کردند. روشنفکران کسانی بودند که به گفتۀ خودشان به کشورهای گوناگون مهاجرت کردند و در آنجا با جدیدترین علم‌ها، فن‌ّها و صنعت‌ها آشنا شدند، زبان‌های دیگر را فراگرفتند، سپس به جامعۀ خود بازگشتند و خواستند مردم را جمع کنند و با آنها سخن گویند، اما در این زمینه موفق نشدند. این در حالی بود که روحانی محلی به ‌راحتی با مردم صحبت می‌کرد؛ مردم هم گرد او جمع می‌شدند، با تمام وجود به سخنان او گوش می‌دادند و براساس آن عمل می‌کردند؛ در واقع نوعی قداست برای کلام، اندیشه و رفتار آنها قائل بودند. این فرصت برای جریان روشنفکری، در دورۀ مشروطۀ دوم، فراهم شد. در این دوره آنها موفق شدند مردم را گرد خود جمع کنند و از راه وانمود کردن هماهنگی صحبت‌هایشان با فتوای مراجع نجف، توجه آنان را به سوی خود جلب نمایند. از همین روست که روشنفکران برای مشروطه اهمیتی به مراتب بیش از انقلاب اسلامی قائل‌اند.