مصاحبه با دکتر کوشکی نویسنده کتاب سازمان مجاهدین خلق محصول و ادامه نهضت آزادی است

اصولا هدف این بود که کتابی نگارش یابد که مخاطب آن یک فرد غربی است. چون غرب حامی منافقین است ما سعی کردیم به گونه‌ای بنویسیم که برای غربیان اقناع کننده باشد. به همین دلیل به سراغ اسنادی رفتیم که خود سازمان آنها را منتشر کرده است و فقط از این نوع سندها استفاده کردیم. در این کتاب، بسیاری از عملیات‌های تروریستی که یقین داریم سازمان انجام داده را نیاوردیم. چون سازمان آن را به صورت رسمی به عهده نگرفته است.

خبرنگار مرکز اسناد انقلاب اسلامی: جناب آقای کوشکی ، به عنوان اولین سؤال ، لطفا در مورد کتاب «تبار ترور» توضیح دهید که چه تمایزی با دیگر کتاب‌هایی که در این زمینه نوشته شده است دارد. چون کتاب‌های زیادی در مورد سازمان مجاهدین نوشته شده و خاطرات زیادی هم از اعضای سابق منافقین گردآوری و منتشر شده است.

* نوشتن این کتاب یک داستان مفصل دارد. از سال ۷۸ که نوشتن این کتاب آغاز شد، با چند مسئله مواجه بودیم. قرار بود که فقط در حوزه تروریسم سازمان کار کنیم ولی بعدا این کار گسترده تر شد و جنبه تحلیلی به خود گرفت. ما به این نتیجه رسیدیم که «کارنامه‌ی تروریستی سازمان را بر اساس اسناد درون گروهی سازمان مجاهدین » استخراج کنیم و این بخش اول کار ما بود. اما به عنوان مقدمه‌ی بحث، یک کار تحلیلی صورت گرفت که چگونه سازمان وارد کار تروریستی شد و چرا تروریسم را انتخاب نمود. سؤال اصلی کتاب این است.

 

 

ـ بخش دوم جواب به این سوال بود که چرا سازمان منحرف شد. یعنی بر خلاف نام کتاب مروری بر تاریخ نیست بلکه سیر انحراف سازمان را بررسی می‌کند و دلائل ورود به تروریسم نوشته می‌شود.

 

چگونه این کتاب برای مخاطب غیر ایرانی قابل استفاده است و سندیت دارد.

 

* اصولا هدف این بود که کتابی نگارش یابد که مخاطب آن یک فرد غربی است. چون غرب حامی منافقین است ما سعی کردیم به گونه‌ای بنویسیم که برای غربیان اقناع کننده باشد. به همین دلیل به سراغ اسنادی رفتیم که خود سازمان آنها را منتشر کرده است و فقط از این نوع سندها استفاده کردیم. در این کتاب، بسیاری از عملیات‌های تروریستی که یقین داریم سازمان انجام داده را نیاوردیم. چون سازمان آن را به صورت رسمی به عهده نگرفته است. مانند عملیات شکنجه‌ی سه پاسدار که یقین داریم سازمان انجام داده است. اما چون این عملیات را به عهده نگرفته است، ما در کتاب ذکر نکردیم.

 

ما در رابطه با ترورهای سازمان با سه دسته مواجه هستیم:

 

دسته‌ای از ترورهای اوایل جنگ به علت ناآگاهی از عامل واقعی آن به منافقین نسبت داده شد و بعدا معلوم شد که استخبارات عراق آنرا مرتکب شده‌اند مانند انفجار نمازجمعه ، انفجار ناصرخسرو که توسط جدایی طلبان کرد با برنامه‌ریزی استخبارات عراق انجام شد. مقامات امنیتی تا سال ۱۳۶۰ هر انفجاری که صورت می‌گرفت به سازمان نسبت می‌دادند و علت این بود که منشاء آن شناسایی نمی‌شد. اما به تدریج مشخص شد که بسیاری از این انفجارها توسط استخبارات عراق صورت گرفته است.

 

دسته دوم ترورها توسط سازمان منافقین انجام شده ولی سازمان مسئولیت آنرا نپذیرفته است. جمهوری اسلامی برای انتساب آن به منافقین اسناد و اعترافات عاملان عملیاتهای تروریستی را در دست دارد اما سازمان آنها را نمی‌پذیرد و بنابراین در خارج از کشور قابلیت طرح ندارد. چون منافقین مدعی می‌شوند که این اعترافات تحت فشار گرفته شده و سندیت ندارد. مثلا ممکن است بگویند فاجعه‌ی هفت تیر را شما به سازمان نسبت می‌دهید و این بمب‌گذاری توسط سازمان مجاهدین انجام نشده است.

برخی از عملیات‌های ترورریستی را سازمان به دلایل مشخص نپذیرفته است. مشخص‌ترین آنها، شکنجه‌ی سه پاسدر و یک کفاش است که تحت شکنجه‌ی منافقین به شهادت رسیدند. سازمان این موضوع را قبول نکرده است. اما در این مورد مدارک قطعی داریم که با دستور سازمان اتفاق افتاده است . از جمله اسناد درون سازمانی داریم که سازمان مستقیما دستور شکنجه را داده است. برخی از عملیات‌های تروریستی را نیز سازمان به دلایل دیگری نپذیرفته است. مانند انفجار دفتر نخست‌وزیری و شهادت شهید باهنر و رجایی و انفجار دفتر حزب جمهوری و شهادت شهید بهشتی . سازمان این‌ها را نیز نپذیرفته است. البته باز هم جمهوری اسلامی توانسته است ثابت کند که مجری این عملیات‌ها وابسته به منافقین بوده‌اند. اما سازمان نپذیرفته است. من در این کتاب فرضیه‌ای را مطرح کرده‌ام. به نظر من فاجعه‌ی ۸ شهریور و هفت‌تیر ، از قد و قواره‌ی تروریستی سازمان خارج بود و احتمال زیادی دارد که توسط سازمان‌های جاسوسی خارجی مانند سیا طراحی شده و توسط عوامل سازمان به اجرا در آمده است.

اما دسته سوم ترورها، مواردی هستند که منافقین رسما مسئولیت آنها را پذیرفته‌اند و بنابراین نمی‌توانند اکنون آنرا انکار نمایند. این نوع ترورها را می‌توان مبنایی برای اثبات ماهیت واقعی این گروه قلمداد نمود. ما سعی کردیم روی اینگونه ترورها متمرکز شویم. در این کتاب مواردی را آورده‌ایم که هم سازمان پذیرفته است و هم جمهوری اسلامی مدارک کافی دارد که منافقین این ترورها را انجام داده‌اند. مانند به شهادت رساندن شهدای محراب.

 

ـ چگونه منافقین وارد جنگ مسلحانه با جمهوری اسلامی شدند؟

 

*در مورد ورود سازمان منافقین به فاز نظامی، یک دیدگاه داریم که سازمان ابتدا سالم بود و بعد منحرف شد ولی ایده‌ کتاب تأیید این نکته است که سازمان از ابتدا منحرف بوده است. به همین منظور منابع و متون درسی و ایدئولوژیک سازمان و نویسنده‌های آنها مورد بررسی قرار گرفت.

 

اسناد و مدارک نشان می‌دهد که بنیانگذاران سازمان از ابتدا به مسائل شرعی پایند نبوده‌اند. هر چند برخی از آنها نیت‌های پاکی داشته‌اند ولی دارای اندیشه‌های منحرفی بوده‌اند.

 

در این کتاب اصرار زیادی وجود دارد که نشان دهد تفکر اسلام منهای روحانیت که توسط نهضت آزادی ارائه شد، در عمل به سازمان تروریستی مجاهدین خلق ختم می‌شود. امام در پیام خود، منافین را «فرزندان عزیز مهندس بازرگان» خواندند و این تعبیر خود مهندس بازرگان بود. همانطور که خود بازرگان این سازمان را ادامه طبیعی خط فکری خود می‌داند.حتی تروریسم آن محصول انحراف فکری مهندس بازرگان است.

 

این کتاب اثبات این فرضیه است و شواهدی از گفتار خود اعضای سازمان و مهندس بازرگان و طیف کاری آنها آمده است. مثلا ما یک مناظره مکتوب از مهندس بازرگان و رجوی در سال ۱۳۵۴ آورده‌ایم.

 

در این مناظره رجوی می‌گوید که ما همه تفکراتمان را از شما گرفته‌ایم و بازرگان تصریح می‌کند که همین طور است و شما در خط فکری نهضت آزادی و من هستید، اما کار مسلحانه در تفکر نهضت آزادی جایی نداشته است . شما دست به عملیات‌های مسلحانه می‌زنید و ما این را قبول نداریم.

 

نوآوری کتاب بررسی روند ورود سازمان به فاز مسلحانه مبتنی منابع نهضت آزادی و نقل قول‌ چهره‌های شاخص این جریان است.

 

ـ گرایشی وجود دارد که در صدد تطهیر منافقین است و اینگونه تبلیغ می‌کند که منافقین ابتدا مایل به کار تروریستی نبودند. اما نظام آنها را به اصطلاح بر سر لج انداخت و دست به اسلحه بردند. آیا این یک جریان آگاهانه است یا یک اشتباه تاریخی؟

 

*من مطمئنم که این یک حرکت برنامه‌ریزی شده است. زیرا سازمان مجاهدین خلق محصول و ادامه نهضت آزادی است. با این کار اسلام منهای روحانیت تطهیر می‌شود. چون اگر اثبات شود اسلام منهای روحانیت به تروریسم ختم می‌شود، نهضت آزادی زیر سؤال می‌رود.

 

این افراد می‌گویند نظام سازمان را به سمت فاز مسلحانه وارد کرد و سازمان در اصل تروریست نبوده است. اما با توجه به اسناد نهضت آزادی مشخص می‌شود که رهبری سازمان اعضا را وادار کرد به فاز مسلحانه بروند. در این کتاب اثبات شده که خود سازمان تصمیم گرفت وارد جنگ مسلحانه شود. حتی برخی از نیروهای سازمان موافق این قضیه نبودند و فقط تحت فشار رهبری سازمان وادار شدند که به کار مسلحانه بپردازند.

 

منافقین ادعا می‌کنند چون نظام به ما فشار می‌آورد و مجبور شدیم از خود دفاع کنیم. حتی خود سازمان در سال ۵۹ مدعی این نکته است. بارها رجوی در سال ۵۹ گفته بود که ما نمی‌خواهیم دست به اسلحه ببریم. ما کشته می‌دهیم و از حزب‌الهی‌های چماق به دست آسیب می‌بینیم و بچه‌ها از من می‌خواهند که اجازه‌ی دفاع بده. این دیدگاه مرکزیت سازمان است که ما می‌خواستیم کار دموکراتیک بکنیم، ولی جمهوری اسلامی ما را وادار کرد که رویکرد مسلحانه را برگزینیم .

 

ما در این کتاب موارد متعددی را آورده‌ایم که نشان دهیم سازمان کار دموکراتیک نمی‌کرده و به سمت تروریسم پیش می‌رفت. مثلا رجوی در انتخابات مجلس رأی نیاورد و در انتخابات ریاست جمهوری هم به علت مخالفت با قانون اساسی نتوانست شرکت کند. و از لیست ۱۰ نفره‌ی منافقین هم فقط یک نفر که با لیست‌های دیگر مشترک بود (علی گلزاده غفوری) رأی آورد. در این زمان بعضی از مسوؤلین نظام گفتند که یک مسئولیتی به اینها بدهیم، یک بخشی از نظام را به اینها وا گذار کنیم تا دست از لج‌بازی بردارند. پیشنهاد کردند که به رجوی سمت شهرداری تهران را بدهیم. پس تا سال ۵۹، در بین مسئولین نظام، هیچ کسی نبود که دشمن سازمان باشد. در واقع تا این زمان اصلا سازمان غیر خودی شناخته نمی‌شد، بلکه آنها را بچه‌های انقلاب به شمار می‌آوردند.

 

اما سازمان تمامیت خواه بود. رجوی می‌خواست همه چیز را داشته باشد. به دموکراسی اعتقاد نداشت. او خودش را به مقام شبه نبوت رسانده است. در تلویزیون ، روزنامه و سایت رسمی اعلام کرد من اشتباه نمی‌کنم حتی امام حسین اشتباه می‌کند. حتی از سوی نیروهای سازمان زیارت وارث خطاب به او خوانده می‌شود. اصولا رجوی دین تازه‌ای آورده است. مریم رجوی پیشنماز عید فطر اردوگاه اشرف است. حلال و حرام را عوض کردند. رجوی دیگر رهبر سازمان نیست، بلکه خود را به مقام نبوت رسانده است. معلوم است که این شخص حاضر نیست کار دموکراتیک در پیش بگیرد و به رقابت سیاسی بپردازد.

 

منطق زدن و ترور کردن در سازمان منطق قدیمی بوده است. وزارت خارجه امریکا سه مورد از عملیات‌های قبل از انقلاب علیه آمریکا را مبنی قرار داد تا این سازمان، گروه تروریستی شناخته شود.

 

شهید لاجوردی تنها کسی است که این گروه را شناخته بود و بعد از انقلاب محکم در برابر سازمان ایستاد. حتی بعد از آغاز فاز نظامی منافقین باز هم تحت فشار بود که با سازمان برخورد نکند.

 

ـ در مورد منابع کتاب هم لطفا توضیح دهید.

 

*تا جایی که ممکن بوده است از اسناد ساواک و کتاب‌های چاپ سازمان، استفاده شده است. اگر به این منابع دسترسی نداشتیم از منابع درجه دو هم استفاده شده است.

 

در بخش اول فقط از اسناد سازمان مجاهدین استفاده شده است.

در فصل دوم از روزنامه مجاهد به عنوان مدارک دال بر تروریستی بودن سازمان استفاده شده است. همچنین تسویه‌های درون سازمانی را به عنوان سندی در مورد اثبات ماهیت تروریستی سازمان آورده‌ایم .

 

ـ به عنوان آخرین سؤال، پایان کار سازمان با توجه به تخلیه‌ی اردوگاه اشرف چگونه خواهد بود؟

 

* از زمان اشغال عراق تا کنون مسعود رجوی مشاهده نشده است. شاید کشته شده باشد ولی آمریکایی‌ها برای جلوگیری از متلاشی شدن جنازه سازمان، مرگ مسعود را علنی نمی‌کند.

 

برخی از نیروهای سازمان که تخصص داشتند و تعداد محدودی را شامل می‌شدند، توسط آمریکا جذب شده‌اند مانند جعفرزاده.

 

نیروهای رده‌ی میانی پناهندگی سیاسی گرفته‌اند به امید اینکه آمریکا بعدا بتواند علیه جمهوری اسلامی از آنها استفاده کند. این افراد و در کل اروپا و آمریکا پخش هستند. استرالیا ، کانادا، هلند، آلمان و …

 

نیروهای رده پایین‌تر در سازمان‌های تروریستی مانند موساد و … جذب شده‌اند و حتی برخی از آنها در اردن ساکن شده‌اند و در خدمت اردن قرار دارند.

 

نیروهای به درد نخور و پیاده سازمان در عراق ماندگار شده‌اند. برخی از این افراد جذب القاعده شده‌اند به شیعه کشی روی آورده‌اند و این خط را هم آمریکا به آنها داده است .

 

در ۴ سالی که اردوگاه تحت محاصره‌ی آمریکا بود، از اعضای سازمان به صورت موردی استفاده شده‌است. مثلا برای ایست و بازرسی شهرهای زیارتی و یا جاسوسی میان زوار ایرانی .

 

حدود هزار نفر نیز توسط جمهوری اسلامی مورد عفو قرار گرفته‌اند و به ایران بازگشتند و هیچ مجازاتی هم شامل حال آنها نشد.

 

باقیمانده‌ی افراد در اردوگاه اشرف کسانی هستند که همه‌ی پل‌ها را پشت سر خود خراب کرده‌اند و دیگر به هیچ دردی نمی‌خورند. اکنون که اردوگاه اشرف به دست نیروهای عراقی افتاده است به شدت پیگیر اخراج آنها از عراق است. زیرا این افراد سابقه‌ی سیاهی در کشتار کردها (طی عملیات مروارید) و شیعیان (انتفاضه‌ی رمضان) دارند و مردم عراق کینه‌ی عجیبی نسبت به آنها دارند. آمریکا به دنبال این است که اینها را نیز به کشور دیگری منتقل کند. پیشنهاد شد که به اسرائیل بروند ولی اسراییل آنها را نپذیرفت زیرا هیچ فایده‌ای برای این رژیم ندارند و کسانی که توانایی کار تروریستی داشته‌اند قبلا جذب شده‌اند.

 

اما فاز جدیدی که سازمان سعی کرده است خود را کارآمد نشان دهد و نظر آمریکاییان را جلب کند این است که نام سازمان مجاهدین خلق را به فراموشی بسپارد و در قالب سازمان‌هایی بدون سابقه‌ی سیاه ، به فعالیت خود ادامه دهد. مانند شورای ملی مقاومت. زیرا خود سازمان سابقه‌ی بدی در اروپا دارد. اولا در مورد حقوق بشر و تروریسم و ثانیا دخالت در کارهای مالی کثیف. به همین دلیل فعالیت با نام سازمان مجاهدین خلق در دنیا دیگر غیر ممکن شده است.