مطهری و سه نکته بنیادین در تمدن سازی

گرچه سخن گفتن از مطهری (ره) بسیار سخت است بویژه برای راقم این سطور که بضائت بسیار اندگی از سرمایه علم و معنویت دارد. اما یکی ادای دین و دیگری دغدغه و دردمندی مانع از سکوت می گردند. دیگر اینکه زوایایی از (حتی) مشی و اخلاق علمی استاد با توجه به رخدادهای جدید و مسایل مبتلا به هنوز مغفول مانده است. مبحثی با عنوان « گفتارهای تمدن ساز» در نشریه جنبش بیداری و همین پایگاه اینترنتی منتشر شد که حول سخنی از مقام معظم رهبری بنا شده بود. مقام معظم رهبری بنا شده بود. مقام معظم رهبری خطاب به دانشجویان می فرمایند: اگر در میدان جهاد علمی، استادی را قبول ندارید از وی علم را بگیرید و در ضمن را دوست داشته باشند. اما نباید محبت شما فقط تاجایی باشد که علم از استاد بگیرید و وی را رها کنید، نباید نگاه ابزاری به استاد و دگر اندیش داشته باشید ، بلکه ذاتا هم او را دوست داشته باشید. البته فحوای کلام معظم له این بود. حقیر از این نوع سخنان به سخنان تمدن ساز یاد کردم و عرض کردم که این جملات منحصر به فرد فقط می تواند از کسی سر بزند که این راهها را رفته باشد و کتاب خوانی صرف بدست نمی آید، بویژه بند آخر آن.
راه نشان داده شده بسیار پیچیده است و احیانا اگر کسی توانست در این مسیر گام بردارد، متهم به مهمل گویی، مهمل اندیشی و تناقض در عمل می گردد. اما بین اجتهاد و گنگ گویی تفاوت بسیار است.
مطهری به حق اسطوره رعایت استانداردهای مذکور است. یعنی در عین اینکه در تحلیل اندیشه چه در حوزه اسلام و چه در غرب بسترهای فرهنگی و اجتماعی آن اندیشه را در نظر داشته و اندیشه های بشری را فراتاریخی نمی داند اما بعنوان مثال در کتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران» در تهی کردن اندیشه صائب از صاحبان آن و عمل بر طبق «انظر الی ماقال ولاتنظر الی من قال » فوق العاده عمل می کند. یعنی در استنادات تاریخی حتی از کسانی که نظام فکری و ابعاد شخصیتی آنها را قبول ندارد، استفاده می کند. مطهری در دفاع از اصول اسلام بسیارسخت گیر بود اما بین حب و بغض ایدئولوژیک با حب و بغض غریزی و غیر عقلی فاصله عمیقی داشت. مساله ای که به شدت بویژه در مدعیان دفاع از نظام فکری استاد شهد را رنج می دهد بدون اینکه خود بدانند. حب و بغض غریزی یکی از بزرگترین تهدیدات جنبش دانشجویی بارگه های مختلف فکری است.
تحجر سیاسی ، محصول حب و بغض غریزی است و حب و بغض غریزی ناشی از ضعف عنصر عقلی، فقدان انصاف علمی و سیاسی و نبود عدالت در قضاوتهای علمی و سیاسی است.
اتفاق یکی از موانع تمدن سازی ما ریشه در همین مطلب دارد که توان مواجهه با افکار مخالف و احیانا جذب و منفعل ساختن مخالفین را از ما سلب می کند. یکی از چالشهای اساسی انقلاب اسلامی ایران، مجموعه روشنفکری بوده و هست و رعایت مختصات فکری وروشی مذکور می تواند چالش مذکور را به نفع اردوگاه فقه سیاسی فیصله دهد. غرب توانست با خالی کردن علوم دینی از قالب سرزمینی و حتی فرهنگی، نهایت بهره برداری را از این علوم بعمل آورد اما اینک نوبت ماست تا حتی از سکولارهای مطلق العنان هم سخنان فراگرفتنی را فرابگیریم و در دام تحجر منفی و سیاسی نیفتیم.
البته کار سختی است اما نمی توان به بهانه سخت بودن مساله، صورت مساله را حذف کرد.
راه تمدن لزوما این است وگرنه به گزاف حق نداریم سخنان حماسی تحویل دیگران بدهیم. اخلاق شهید مطهری نباید به عناصری از قبیل تواضع علمی، تیزبینی و ... خلاصه شود. بین حب و بغض ایدئولوژیک تسامح مبتنی بر آن با حب و بغض غریزی و تساهل برآمده از آن یک تارمو فاصله است که اساسا به ذکر نمی آید. مطهری اسیر حب و بغض غریزی نبود. به ----- قاطع می گویم اگر آنقدر که آثار مطهری بزرگ در تشکلهای دانشجویی و دانشگاه مطالعه می شود، این آثار دریافته و درک می شد، بی شک وضع دانشگاه ما بهتر از حالا می بود.
مساله دیگر که در آثار شهید رعایت شده است، جرات ورود به عالم اجتهاد در بررسی افکار و اندیشه ها و جریانات روز است. وی در عین حال که مرز کلان واحد برای مدرنهای لیبرالها ، کمونیست ها و متحجرین قایل است، برای هر کدام هم مرزی جزئی ترسیم می کند. در درون لیبرالها هم، شخصیتهای مختلف را از هم متمایز کرده و در قبال هر کدام رفتاری خاص از خود بروز می دهد. وی اسیر یک رفتار کلان واحد نیست. این هنر فوق العاده استاد شهید است. یعنی وی در عین حال که نگاهی کلان دارد، از جریانهای خرد هم غافل نیست. نکته حاضر لازمه تمدن است که بحث آن در این مختصر نمی گنجد.
این پارامتر هم دقیقا در کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران رعایت شده است.
نکته سوم اینکه استاد با توجه به مسایل بوجود آمده ، در تعریف دین برحسب مقتضیات زمان گامهای بلندی برداشت اما نکته ای که در جنبش نرم افزاری به کارمی آید ، این است که علم صرفا به نگاه ابزاری خلاصه نمی شود بلکه به تعبیر امام صادق (ع)فقه را برای فقه می جوید. مطهری برای دانش ارزش اصالی قایل است. یعنی از نظر او بین دانایی و کارکرد دانایی تفاوت است. اما دانش لزوما باید بتواند به کار آید.