معین‌فر: کار وزارت نفت از یک دفتر شروع شد

50 ساله بود که لقب اولین وزیر نفت ایران را به خود اختصاص داد. سالیان سال از آن روز‌ها می‌گذرد و امروز وقتی در مقابل او می‌نشینم تا کمی خاطرات آن روز‌ها را ورق بزنیم احساس می‌کنم که ملی شدن صنعت نفت با شعاری آغاز شد که امروز پس از گذشت تمام این سال‌ها این شعار با تعریفی جدید و روشی جدید به راه خود ادامه می‌دهد. علی‌اکبر معین‌فر اولین وزیر نفت ایران و اولین رییس کمیسیون نفت مجلس شورای اسلامی است که چند ساعتی وقت خود را در اختیار خبرآنلاین قرارداد و از تاریخی گفت که شنیدن آن برای هر ایرانی جالب خواهد بود.

 
معین‌فر در گفت‌و‌گو با ما که مشروح آن را در ادامه می‌خوانید به دلیل تاسیس وزارت نفت، زمانی که نفت جزئی از بودجه جاری کشور شد و نحوه اسیر شدن شهید تندگویان اشاره می‌کند و در عین حال از زمانی می‌گوید که وزیر دارایی امور مربوط به اوپک را مدیریت می‌کرد.
 
***
 
آقای معین‌فر با توجه به اینکه شما اولین وزیر نفت ایران هستید باید بهتر از ما بدانید چرا اصلا وزارت نفت تاسیس شد؟
 
برای پاسخ به این سوال باید برگردیم به زمان پیش از انقلاب و حتی زمان مرحوم مصدق و ملی شدن صنعت نفت. در ابتدا باید بدانیم اگرچه ملی شدن صنعت نفت با بهانه مسایل اقتصادی صورت گرفت اما هدف آن سیاسی بود. در آن زمان قدرت شرکت ملی نفت به نحوی بود که می‌توانست وزرا، نمایندگان و تمام امور مملکتی را به نفع خود تغییر دهد. به نوعی قدرت و سلطه امپریالیسم انگلستان بر روی نفت ایران خیمه زده بود.
 
 
پس از ملی شدن صنعت نفت اولین مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران چه کسی بود؟
 
دکتر مصدق برای اجرای قانون ملی شدن صنعت نفت و خلع ید از شرکت نفت بی‌پی ابتدا مرحوم دکتر حسابی را که سناتور بودند برای ریاست هیات مدیره و به مدیریت عالی شرکت ملی نفت ایران (در شرف تاسیس) انتخاب کرد که ایشان پس از دو روز از قبول این کار خودداری کرد و مرحوم مصدق، مهندس بازرگان رییس دانشکده فنی دانشگاه تهران را به این سمت برگزید و اولین هیات مدیره شرکت ملی نفت مرکب از مهندس مهدی بازرگان، دکتر عبدالحسین علی‌آبادی (استاد دانشکده حقوق) و آقای مهندس بیات بود که به اتفاق هیات مختلط مرکب از نمایندگان مجلس شورای ملی و مجلس سنا (که برای نظارت در اجرای خلع ید تعیین شده بودند) به آبادان رفتند.
 
 
آن زمان شرکت نفت در آبادان مستقر بود؟
 
مرکز شرکت سابق ایران و انگلیس در تهران در یک اداره کوچکی بود که در خیابان سپه قرار داشت ولی چون فعالیت‌های اصلی شرکت در جنوب بود اداره اصلی در خرمشهر قرار داشت و آبادان و مناطق نفت خیز را زیر نظر داشت.
 
 
شرکت سابق نفت ایران و انگلیس چگونه خلع ید شد؟
 
هیات مدیره شرکت ملی نفت و هیات مختلط نمایندگان دو مجلس ناظر بر خلع ید در اواخر اردیبهشت ۱۳۳۰ به آبادان عزیمت کردند و برای تفویض کار‌ها با نمایندگان شرکت سابق و آقای دریک رییس شرکت مذکور در جنوب کشور به مذاکره پرداختند. جالب است مهندس بازرگان تعریف می‌کرد که مستر دریک ما را نه به عنوان نمایندگان شرکت جدید ملی نفت بلکه به عنوان نمایندگان دولت ایران پذیرا بود و اتاقی در دفتر مرکزی به ما دادند و هر روز ما در دفتر آقای دریک با او مذاکره داشتیم. یک روز که مستر دریک دیر‌تر به دفتر می‌آید یکی از آقایان تیم خلع ید به آقای بازرگان اصرار می‌کند که تا او نیامده برو و پشت میز کار او بشین. وقتی هم که مستر دریک آمد و این صحنه را دید قهر کرد و رفت و این آغازی بود برای خلع ید شرکت بی‌پی. به این ترتیب ساده مدیرعامل منصوب دکتر مصدق برای شرکت جدید ملی نفت به جای آقای دریک همه کاره شرکت سابق نفت شد.
 
 
شرکت ایرانی انگلیسی نفت پس از خلع ید چگونه اداره می‌شد؟
 
خوب است به نصیحت ابتدایی مرحوم مصدق به بازرگان اشاره کنیم. مصدق در آن زمان به بازرگان تاکید کرد: شما وقتی به نفت رفتید کارتان نباشد که کارهای اصلی چگونه پیش می‌رود. کار‌شناسان را تغییر ندهید. کاری به کارهای جاری نداشته باشید. حتی اگر نفت را فروختید و پولش را هم ندادند سکوت کنید همین که نفت به نام ایران فروخته شود و آن‌ها رسید بدهند که نفت ایران را دریافت کرده‌اند کافی است. تا اینکه بر اثر اعتراض دریک و خارج شدن تمام کار‌شناسان انگلیسی از ایران عملا تمام کار‌ها توسط هیات مدیره شرکت ملی نفت و کارکنان ایرانی انجام می‌گرفت. در این موقع به علت فشار و نفوذ دولت انگلیس صادرات کاملا قطع شد ولی پالایشگاه آبادان برای مصارف داخلی کار می‌کرد. حقوق کارکنان نفت باید عملا از طرف دولت پرداخت می‌شد و مصدق سرگرم مبارزه اصلی در مذاکرات نفت با نمایندگانی که دولت انگلیس و نمایندگان دولت آمریکا که به عنوان میانجیگری وارد کار شده بودند، بود. شورای امنیت نیز از مداخله در این مساله خودداری کرد و تاکید کرد که منتظر قضاوت دیوان لاهه خواهند بود که در ‌‌نهایت این دیوان رای را به ایران داد. تا اینکه این جریان‌ها می‌گذرد و کودتای ۲۸ مرداد پیش می‌آید و قیمت نفت بالا می‌رود. در آن زمان جریان امتیاز به کنسرسیوم پیش می‌آید و با توجه به افزایش قیمت نفت سود ایران از تنی چند سنت به صورت حدود۵۰-۵۰ افزایش می‌یابد.
 
 
پس با این حساب، پول نفت توسط چه کسانی اداره می‌شد؟
 
مقدمات تاسیس سازمان برنامه از زمان قوام‌السلطنه بود و قرار بود تمام درآمدهای حاصله از نفت برای کارهای عمرانی که سازمان برنامه طرح می‌کرد در اختیار این سازمان قرار گرفته و به وسیله سازمان برنامه هزینه شود. در زمان مصدق هم به کار خودش ادامه می‌داد. در آن زمان سازمان برنامه از سرمایه نفتی خرج‌های جداگانه بر اساس برنامه‌های مصوب هزینه می‌کرد و به بودجه کشور ارتباطی نداشت. به نوعی نفت برای خودش به یک دولت درون دولت تبدیل شده بود. همان طور که اشاره کردم نفت خصوصا پس از ۲۸ مرداد قدرت زیادی پیدا کرد. آن زمان ابوالحسن ابتهاج یکی از رجال قدیمی و استخوان‌‌داری بود که قدرت یک نخست‌وزیر را داشت و مدیریت سازمان برنامه را برعهده گرفته بود و پول نفت را در مواردی به غیر از بودجه عمومی مملکت هزینه می‌کرد.
 
 
پس در آن زمان ما اصلا نفت را وارد بودجه جاری و عمومی کشور نکرده بودیم. چه زمانی این اتفاق افتاد؟
 
آن زمان مثل الان نبود که پول نفت به خزانه برود و صرف واردات موز و رب گوجه فرنگی و غیره از چین شود. اما متاسفانه این دید به تدریج عوض شد. از زمان شاه اشتباه در بودجهنویسیها آغاز شد و درآمد نفت را با بودجه جاری مخلوط کردند. در دهه ۴۰ و دهه ۵۰ نفت قدرت عجیبی گرفت. آن زمان نفت در دست شاه بود و حتی مدیرعامل شرکت نفت هم توسط شاه تعیین می‌شد. شاه بود که تصمیم می‌گرفت. هیات مدیره را شاه معین می‌کرد و کلا نفت جدا از دولت بود. این جریان ادامه پیدا کرد تا انقلاب پیش آمد.
 
 
از زمان انقلاب پول نفت چگونه هزینه می‌شد؟
 
درآمد نفت دو بخش بود. بخشی که شامل قرارداد با شرکت‌های نفتی و کنسرسیوم بود که بعضا به خزانه واریز می‌شد و قسمتی شامل درآمدهای اختصاصی شرکت ملی نفت ایران که از قراردادهای شرکت ملی نفت که در سال‌های آخر با شرکت‌های مختلف بسته شده بود و از نفت فلات قاره و خارج از حیطه قرارداد کنسرسیوم بود، تامین می‌شد. این قسمت از درآمد به صندوق شرکت ملی نفت واریز می‌شد. پس از انقلاب و با منتفی شدن قراردادهای کنسرسیوم تمام درآمد‌ها ابتدا به حساب شرکت ملی نفت واریز می‌شد. زمانی که انقلاب پیش آمد و قرار بود دستگاه‌های دولتی یک مرتبه واژگون نشوند برای اداره شرکت ملی نفت، مهندس بازرگان آقای حسن نزیه را به عنوان مدیرعامل شرکت ملی نفت انتخاب کرد. اما اعتصاب‌های کارگری و بالا گرفتن مطالبات کارکنان نفتی باعث ایجاد هرج و مرج در نفت شد و در ‌‌نهایت برای نزیه امکان ادامه کار ممکن نشد. در آن زمان این ذهنیت پیش آمده بود که نفت متعلق به شرکت ملی نفت است. به هر حال یک قدرت شبیه یک دولت در دولت ایجاد شده بود. متاسفانه در این شرایط اقدامات خودسرانه‌ای انجام می‌گرفت، مثلا نزیه به خوزستان می‌رفت و در جمع کارکنان نفتی درآمد یک روز نفت را به آن‌ها اختصاص می‌داد. در حالی که این تصمیم‌ها باید در حد شورای انقلاب و دولت گرفته می‌شد. در آن زمان هم مشکلات سیاسی و اقتصادی ایجاد شد و هم حساب و کتاب‌ها بهم خورد.
 
 
ظاهرا در آن زمان شرکت ملی پتروشیمی و شرکت ملی گاز هم تاسیس شده بود؟
 
در زمان شاه این دو شرکت تاسیس شدند و درست است که شرکت‌های بزرگی بودند اما قدرت نفت را نداشتند. بنابراین مرحوم بازرگان به این دلیل که اعتقادی به پاسخگویی مستقیم به نخست‌وزیر نداشت چرا که تا پیش از آن این دو شرکت زیر نظر شاه اداره می‌شدند و پس از انقلاب باید به نخست‌وزیر جوابگو می‌شدند و ضمن اینکه امور اوپک نیز توسط وزارت دارایی اداره می‌شد و وزیر دارایی در جمع وزرای نفت کشورهای عضو این سازمان به عنوان نماینده ایران حاضر می‌شد، در فکر طرحی بود تا مدیریت این شرکت‌ها را به صورت واحد کند.
 
 
خب چرا مدیرعامل شرکت ملی نفت به عنوان نماینده ایران به اوپک نمی‌رفت؟
 
شرکت ملی نفت قرار نبود در مسایل سیاسی دخالتی داشته باشد. ماهیت این شرکت کاملا تجاری بود و نباید چارت آن دچار تغییر می‌شد.
 
 
پس همین بلاتکلیفی شرکت‌های نفتی و امور اوپک باعث تشکیل وزارت نفت شد؟
 
بعد از انقلاب، بازرگان دنبال راهی بود که امور اوپک نیز زیرمجموعه نفت شود و در عین حال شرکت گاز و پتروشیمی هم به صورت واحد بحث حاکمیتی آن‌ها مدیریت شود. فکر بازرگان این بود که ما هم همانند دیگر کشورهایی که با نفت سروکار دارند یک ستاد نفتی داشته باشیم که تمام امور نفت، گاز، پتروشیمی و امور اوپک در آن مدیریت شود. قرار بود شرکت‌ها کار خودشان را به عنوان یک شرکت انجام بدهند و وزارتخانه نفت تاسیس شود. البته خیلی کوچک‌تر از دیگر وزارتخانه‌ها و بیشتر به صورت یک ستاد که زیر نظر دولت باشد. در این صورت قرار بود شرکت‌ها برای خودشان آزادی عمل داشته باشند و در حیطه وظایف خودشان فعالیت کنند.
 
 
به نظرتان همین کار‌ها را شرکت ملی نفت نمی‌توانست انجام بدهد؟
 
کار شرکت ملی نفت نبود. شرکت نفت باید عامل و عمل کننده باشد. این شرکت باید به صورت تجاری اداره شود. اما امور اوپک کاری سیاسی است که باید نماینده دولت آن‌ها را انجام دهد. به نوعی باید مالکیت در اختیار دولت باشد. هدف این بود که با تاسیس این ستاد مسایل کلی و کلان در دست دولت باقی بماند. قرار بود به جای شاه که دستور آخر را می‌داد ستادی تشکیل شود که برنامه‌های کلی را تعیین و شرکت‌ها آن را اجرا کند. مثلا در خصوص میزان تولید نفت، این شرکت ملی نفت نبود که تصمیم می‌گرفت ما به عنوان دولت تعیین می‌کردیم که این قدر باید شرکت ملی نفت تولید کند و این شرکت در آن زمان مشخص وظیفه داشت با هر راهکاری آن را اجرایی کند. قرار بود شرکت‌ها یک هیات مدیره داشته باشند.
 
 
خب چرا مثلا برای کارهای حاکمیتی نفت را زیر مجموعه وزارت صنایع نکردیم؟
 
به هر حال مهندس بازرگان نمی‌خواست این فکر را تا پخته نشدن کامل عملی کند. منتظر بود تا طرح آن به طور کامل ریخته شود و سر و سامانی به بحث نفت بدهیم. نفت را می‌توانستیم زیرمجموعه وزارت صنایع قرار دهیم اما به هر حال از نظر روانی اثر منفی روی نفتی‌ها می‌گذاشت. چرا که با این کار احساس می‌کردند زیر دست صنعتی‌ها قرار گرفته‌اند و آن هم در شرایطی که روز به روز اعتصاب‌های کارکنان نفتی افزایش می‌یافت حرکتی اشتباه به حساب می‌آمد. اما می‌توانستیم با دادن هویت مستقل به آن‌ها به ایجاد آرامش بیشتر کمک کنیم.
 
 
اما طرح تاسیس وزارت نفت آنچنان پخته نبود که شما تاکید دارید مهندس بازرگان روی آن بسیار کار کرده بود؟
 
مهندس بازرگان تلاش داشت که این فکر را پخته کند اما مسایلی پیش آمد که او ترجیح داد هر چه زود‌تر این فکر را عملی کند. مشکلات سیاسی در خصوص مدیرعامل شرکت ملی نفت در آن زمان ایجاد شد و تظاهرات زیادی صورت گرفت برای همین مهندس بازرگان فکر کرد طرح را زود‌تر اجرایی کند.
 
 
قانون تشکیل وزارت نفت در چند ماده بود؟
 
قانون وزارت نفت در دو ماده توسط شورای انقلاب تصویب شد و شرکت‌های گاز و پتروشیمی و امور اوپک هم زیرمجموعه آن شد. البته وزارت نفت این حق را داشت که اگر نیاز بود شرکت‌های جدیدی هم تاسیس کند. اما قرار بود سیستم شرکت‌های زیر مجموعه وزارت نفت کاملا تجاری باشد. به نوعی قرار بود وزیر یک آدم سیاسی باشد و مدیران عامل شرکت‌ها کاملا تجاری باشند و نه سیاسی.
 
 
پس شما اولین وزیر نفت ایران بودید که پا به نشست‌های اوپک گذاشتید؟
 
بله من کنفرانس اوپک هم رفتم. در زمان شاه مدتی آقای جمشید آموزگار به عنوان وزیر دارایی ایران در کنفرانس‌های اوپک شرکت می‌کرد ولی بعد از اینکه وی از وزارت دارایی رفت و مدتی وزیر کشور بود بازهم او به عنوان نماینده ایران در جلسات شورای وزیران اوپک شرکت می‌کرد. بعد از انقلاب در اولین نشست اوپک بحث نماینده ایران در شورای وزیران اوپک پیش آمد که در آن زمان وزیر دارایی (مرحوم علی اردلان) و آقای نزیه مدیرعامل شرکت ملی نفت در آن شرکت کردند. پس از آن با تشکیل وزارت نفت، وزیر نفت به عنوان نماینده ایران در شورای وزیران اوپک شرکت کرد.
 
 
زمانی که وزیر نفت شدید چند سال داشتید؟
 
حدود ۵۰ سال داشتم.
 
 
آن زمان وزارت نفت در دل شرکت ملی نفت تشکیل شد؟
 
مهندس بازرگان زمانی که ماموریت این کار را به بنده داد تاکید کرد بروید و در شرکت ملی نفت بنشینید. اما من ترجیح دادم آنجا نروم و به ایشان این مساله را گفتم. دوست نداشتم این توهم پیش بیاید که من می‌خواهم مدیریت نفت را برعهده بگیرم. آن زمان در دفتری در سازمان امور اداری و استخدامی کشور مشغول به کار بودم و گفتم تا زمانی که جایی پیدا شود در همان جا نفت را مدیریت می‌کنم. در نهایت دفتری پیدا کردیم در خیابان ویلا (استاد نجات الهی) یک ساختمان متعلق به شرکت اکتشاف بود. یک طبقه از آن را به ما اختصاص دادند و کار شروع شد.
 
 
علت اینکه پیشنهاد مهندس بازرگان برای انتقال به شرکت ملی نفت را نپذیرفتید، چه بود؟
 
به هر حال ساختمان واقع در خیابان طالقانی متعلق به شرکت ملی نفت بود و نمی‌خواستیم این توهم ایجاد شود که ما قصد داریم ترکیب شرکت ملی نفت را به هم بریزیم. در آن زمان کارکنان نفتی خود را تافته‌ای جدا بافته از دیگر کارکنان نفتی می‌دانستند و ما هم قرار نبود فرهنگ سازی کنیم و برای آن‌ها جا بیندازیم که شما با دیگر کارکنان دولت فرقی ندارید. بنابراین سعی کردیم با واقعیت پیش برویم. در عین حال واقعیت دیگری هم وجود داشت شرکت ملی نفت برای خود مدیرعامل داشت و درست نبود وزیر و مدیرعامل شرکت هر دو از یک مرکز مدیریت کنند.
 
 
چه تعداد کارمند داشتید؟
 
حدود ۲۰ تا کارمند دفتری داشتیم. البته قرار بود تعداد کارمند‌ها بیشتر شود اما قرار نبود به این طول و تفصیل الان باشد.
 
 
چه زمانی وزارت نفت به خیابان طالقانی تهران انتقال یافت؟
 
بعد از آنکه من رفتم آرام آرام محل وزارت نفت تغییر کرد و به طالقانی انتقال یافت. در حالی که این ساختمان فعلی وزارت نفت متعلق به شرکت ملی نفت بود. به یاد می‌آورم آن روز‌ها شرکت ملی نفت ساختمان وزارت نفت فعلی در خیابان طالقانی را برای خودش ساخت که البته یکی از زیبا‌ترین ساختمان‌های آن زمان بود. اصلا رسم است که در دنیا که شرکت‌های نفتی زیبا‌ترین و بزرگترین ساختمان‌ها را اختیار می‌کنند.
 
 
ظاهرا در آن زمان مدیرعامل شرکت ملی نفت سمت قائم مقامی وزیر نفت را هم داشت؟
 
در زمانی که بنده وزیر نفت شدم به دلیل مسایلی که ضد آقای نزیه بود او قادر به ادامه کار نشد و لازم بود مدیرعامل جدیدی انتخاب شود و مرحوم دکتر مرشد که مدیریت شرکت ملی گاز را برعهده داشت مدیرعامل شرکت ملی نفت شد و برای آنکه قدرت بیشتری داشته باشد به سمت قائم مقام وزارت نفت منصوب شد.
 
 
حقوق یک وزیر در آن زمان چقدر بود؟
 
حقوق‌ها آن زمان خیلی پایین بود. آن زمان با دلار ۷ تومانی یک وزیر حدود ۱۲هزار تومان حقوق می‌گرفت. البته عدد دقیق یادم نیست اما عدد‌ها پایین بود. با دلار ۷ تومان آن زمان محاسبه می‌شد.
 
 
مشکلات آن روزهای نفت چه بود؟
 
بیشتر اعتصاب‌های کارگری بود. حتی مدیرانی را هم گروگان می‌گرفتند. یک بار رییس پالایشگاه‌ها را که برای سرکشی به پالایشگاه آبادان رفته بود گروگان گرفتند و از طریق دادستانی توانستیم او را آزاد کنیم. که البته این موضوع هم برای ما دردسر شد.
 
 
بعد از شما شهید تندگویان وزیر نفت شد. از چگونگی انتخاب ایشان چیزی به خاطر دارید؟
 
به خاطر می‌آورم زمانی که در مجلس نشسته بودم و نامه‌ای به دستم داده شد که در آن نام چند تن از مدیران بود که شهید رجایی آن‌ها را برای وزارت نفت در نظر گرفته بود و از من خواست تا در مورد آن‌ها اظهارنظر کنم. بنده هم یک جدولی کشیدم و ستون‌هایی چون میزان تحصیلات، میزان محبوبیت در نفت، سابقه مبارزات انقلابی و سابقه نفتی را درج کردم و برای ایشان فرستادم.
 
 
چه کسانی در این لیست بودند؟
 
تندگویان، آیت الهی، بوشهری و سادات که معاونان زمان وزارت بنده بودند نیز در این لیست به چشم می‌خوردند.
 
 
اولین امتیاز را به چه کسی دادید؟
 
بهتر است در مورد اولین نفر حرفی نزنیم. چون هنوز چند تن از این افراد در قید حیات هستند و شاید درست نباشد اسم آن‌ها را ببرم. اما در مورد شهید تندگویان که برگزیده شدند باید بگویم که ایشان نفر سوم در لیست بنده بودند.
 
 
پس از آن شهید رجایی با شما مشورت دیگری در خصوص انتخاب وزیر داشتند؟
 
بعد از آنکه بنده نامه را توسط کارکنان خدمات مجلس به دست ایشان رساندم زمان خروج بنده از مجلس به من نزدیک شدند و از لیست فرستاده شده تشکر کردند. بعد از آن هم گفتند که تصمیم دارند سومین فرد لیست بنده را وزیر کنند یعنی‌‌ همان شهید تندگویان.
 
 
شهید رجایی دلیل این تصمیم خودش را به شما نگفت؟
 
چرا؛ ایشان همان جا گفتند من سومی را انتخاب می‌کنم. چون بچه پایین شهر است. شهید تندگویان آن زمان در خیابان مولوی زندگی می‌کرد.
 
 
شخصیت شهید تندگویان را چگونه دیده بودید؟
 
شهید تندگویان خیلی مرد شریفی بود. بسیار آدم خاکی به نظر می‌رسید. اگرچه من عقیده‌ای به انتخاب آدم‌ها بر اساس پایین شهری یا بالا شهری بودن ندارم. معتقدم باید آدم‌ها را بر اساس توانایی‌ها محک زد اما به هر حال انتخاب شهید تندگویان انتخاب مناسبی بود. وقتی شهید تندگویان وزیر نفت شد بنده رییس کمیسیون نفت مجلس بودم. تندگویان سابقه خدمت در شرکت نفت را داشت اما متاسفانه فرصت زیادی برای مدیریت نفت پیدا نکرد.
 
 
ظاهرا زمانی که ایشان اسیر شدند شما هم همراهشان بودید؟
 
بله از اهواز به سمت آبادان می‌رفتیم که ماشین اول که شهید تندگویان در آن حضور داشت به دست عراقی‌ها متوقف شد. و ما در ماشین‌های بعدی بودیم.
 
 
چقدر از آغاز جنگ می‌گذشت؟
 
یک ماه از آغاز جنگ می‌گذشت که این اتفاق افتاد. عراقی‌ها آبادان را محاصره کرده بودند.
 
 
برای چه کاری به آبادان می‌رفتید؟
 
مرحوم مهندس سحابی و بنده به عنوان نمایندگان مجلس برای هدف دیگری به آبادان می‌رفتیم و شهید تندگویان هم به دلیل احساس مسوولیت نسبت به کارکنان نفتی در آبادان به این شهر می‌رفت که کنار کارکنان باشد و در آن شرایط تنها نمانند.
 
یک ماهی بود که جنگ شروع شده بود که خبر رسید استاندارد خوزستان در تلاش است تا سد مسجدسلیمان را خراب کند تا آب به سمت عراقی‌ها سرازیر شود. نمایندگان وزارت نیرو دست به دامن ما شده بودند. چرا که این تصمیم بدون مطالعه بود و اضافه بر آن تمام نیروگاه برق این منطقه خراب می‌شد و آب صدمات جبران‌ناپذیری به کشور وارد می‌کرد. آن موقع هر کسی برای خود تصمیم می‌گرفت و هر کسی هر کاری به نظرش خوب می‌رسید انجام می‌داد. استاندار خوزستان هیچ مطالعاتی انجام نداده بود و خوشبختانه این کار انجام نشد. بنده به همراه مهندس سحابی رییس کمیسیون برنامه و بودجه به اهواز به محل سد رفتیم تا جلوی این کار را بگیریم. بعد از آن هم تصمیم گرفتیم به آبادان سری بزنیم که رفتن ما مصادف با حضور شهید تندگویان در اهواز شد.
 
با وزیر نفت و معاونین ایشان رفتیم به طرف آبادان. سه تا ماشین بودیم ماشین اول شهید تندگویان و دو تن از معاونش، ماشین دوم آقای دکتر منافی وزیر بهداری بودند و سومین ماشین ما بودیم به همراه یکی دو تن از نفتی‌ها مثل آقای عظیمی مدیر امور بین‌الملل نفت. اولین ماشین که تندگویان در آن نشسته بود متاسفانه توسط عراقی‌ها متوقف شد و تندگویان اسیر شد که بعد هم آن اتفاق ناگوار افتاد و ایشان شهید شدند.
 
 
شما چطور اسیر نشدید؟
 
ما سومین ماشین بودیم. دومین ماشین، راننده زرنگی داشت سریع به جاده خاکی زد و از خطر دور شد و ماشین سوم که ما بودیم ما را پشت یک تپه پیاده کرد. مدتی طول کشید تا توانستیم ما خودمان را با یک سختی نجات دهیم.
 
 
پیاده رفتید تا اهواز؟
 
نه راننده به زبان عربی مسلط بود. ما را پیاده کرد و گفت می‌رود آن طرف تپه‌ها منتظر ما می‌شود که خوشبختانه او توانست خودش را از دست عراقی‌ها خلاص کند و به آن طرف تپه رفت. ما هم خودمان را رساندیم آن طرف تپه و به اهواز برگشتیم.
 
 
بعد از شهید تندگویان چه کسی به جای او نشست؟
 
آقای سادات که معاون شهید تندگویان بود کفیل نفت شد و حتی تا آن زمان هم وزارت نفت در‌‌ همان طبقه ساختمان اکتشاف بود. فکر کنم در زمان وزارت آقای غرضی، وزارت نفت انتقال به ساختمان طالقانی انتقال یافت.
 
 
آقای معین‌فر به نظر شما وزارت نفت باید اساسنامه داشته باشد؟
 
وزارتخانه اساسنامه نمی‌خواهد. یک قانون تشکیل می‌خواهد که حدود وظایف و اختیارات را مشخص کند. زمانی که وزارت نفت در شورای انقلاب تاسیس شد کل قانون نیم صفحه بود و باید این قانون جامع‌تر می‌شد. وزارتخانه قانون و مجوز تاسیس می‌خواهد و شرکت است که باید اساسنامه داشته باشد. شرکت ملی نفت باید مستقل باشد و نقش وزارت نفت نقش یک صاحب سهام است که مسوولیت تغییر مدیرعامل و تعیین هیات مدیره شرکت ملی نفت را برعهده دارد. در حقیقت صاحب سهم در امور داخلی شرکت دخالت نمی‌کند. مدیرعامل شرکت ملی نفت‌‌ همان قدر باید از وزیر نفت فرمان برداری داشته باشد که یک مدیرعامل شرکت از صاحب سهم خود فرمانبرداری دارد و صاحب سهم هم حقوقی که دارد در مجامع عمومی است.