مقاومت در برابر سياست‌هاي محدودسازي انقلاب

در ادبيات سياسي و روابط بين الملل امروز، علاوه بر تعريف رايج از قدرت و اقتدار كه همان توانايي براي تحميل اراده و عقيده بر طرف مقابل است، ميزان مقاومت و ايستادگي بازيگر «الف» در برابر تحميل اراده بازيگر«ب» را نيز قدرت مي نامند. از اين منظر با نگاهي به تحولات انقلاب اسلامي در طول چهار دهه عمر خود، بايد جمهوري اسلامي ايران را داراي اين مزيت دانست؛ چرا كه انقلاب اسلامي توانسته است علاوه بر مقاومت در برابر طراحي ها، دشمني ها و سناريوهاي مختلف مخالفان كه با هدف براندازي اش صورت گرفته، در مقابل سياست هاي منطقه اي نظام سلطه و صهيونيسم جهاني براي تحت فشار گذاشتن دوستان و طرفداران انقلاب و حاميان خط مقاومت نيز ايستاده است. امروز بر هيچ كس پوشيده نيست كه نظام سياسي برخاسته از انقلاب اسلامي ايران، نه تنها جلودار ايستادگي و مقاومت در برابر سياست هاي استكباري و سلطه طلبانه ابرقدرت هاي جهاني است، بلكه بزرگ ترين حامي اعتقادي جنبش هاي مقاومت در خاورميانه محسوب مي شود.

مقاومت اسلامي و قدرت‌يابي جمهوري اسلامي

ايران كه تا پيش از پيروزي انقلاب اسلامي به صورت مستقل نمي توانست در معادلات سياسي و تصميم گيري هاي منطقه اي و جهاني نقش موثر و تعيين كننده اي داشته باشد، متأثر از آموزه هاي اسلام به ويژه مقوله مهم مقاومت، پايه هاي نظام اسلامي را در داخل تثبيت كرد و با انتشار آموزه هاي انقلاب اسلامي در جوامع مختلف، توانست در مرحله اول، بين مسلمان ها و نهضت هاي اسلامي و سپس در عرصه جهاني با ايفاي نقش حمايتي و هماهنگ ساز به الگوي عملي آنها تبديل شود.

اين همفكري، همگرايي و عملكرد، زمينه توسعه اهداف انقلاب در منطقه و جهان را فراهم كرد و به تعبيري به اهداف راهبردي انقلاب اسلامي عمق بخشيد. بر اين اساس است كه ايران امروز به عنوان كشوري قدرتمند و تأثيرگذار در مناسبات و روابط بين الملل، داراي يك رأي مهم است و به تعبير رهبر معظم انقلاب، ملت ايران در هر قضيه مهم جهاني كه با آن به طور جدي مخالف باشد، آن مسئله پيش نمي رود و متوقف مي شود. اين قدرت و اقتدار را بايد ناشي از حمايت الهي از ملت ايران، اسلامي بودن حكومت و اعتماد عميق اين ملت به دين و اسلام، رهبري شايسته و به صورت خاص، پاسداشت روح مقاومت ديني و ايماني در عرصه دفاعي- امنيتي دانست.

راهبرد مقاومتي و قدرت‌ساز امام(ره) و رهبري

راهبرد مقاومتي كه امام خميني(ره) با الگوگيري از مرام سياسي شيعه در ايران به اجرا درآورد و پس از ايشان از سوي خلف صالح شان، مقام معظم رهبري تاكنون مورد اهتمام و پيگيري بوده است، بسيار مورد توجه ملت هاي منطقه قرار گرفت و بهانه اي براي آغاز حركت هاي مشابه با مقياس كوچك تر شد. بي ترديد بارزترين نمونه اين اثرپذيري ها، شكل گيري مقاومت اسلامي حزب الله در لبنان بود كه توانست به پيروزي هاي حيرت انگيزي دست يابد و ارتش افسانه اي اسرائيل غاصب را كه همواره در مواجهات نظامي بر اعراب چيره گشته بود، دو بار در سال هاي 2000 و 2006 به زانو درآورد و بساط تجاوزگري صهيونيست ها را از جنوب لبنان برچيند. اكنون نيز حزب الله لبنان، كنشگري قدرتمند و با نفوذ در معادلات لبنان و خاورميانه قلمداد مي شود.

الگوگيري مبارزان فلسطين و حماس از انقلاب اسلامي و مشاهده مقاومت نتيجه بخش حزب الله به عنوان مولود انقلاب اسلامي در برابر تهاجمات ددمنشانه رژيم صهيونيستي، همچنين سبب ساز دو پيروزي شيرين براي حماس در جنگ 22 روزه سال 2008 و نبرد نابرابر هشت روزه غزه در سال گذشته ميلادي شد.

شكست و عقب نشيني مفتضحانه آمريكا از عراق با بيش از چند هزار كشته و بالاي يك ميليارد دلار هزينه جنگي، دستاورد ديگري از مقاومت اسلامي در منطقه عليه منافع ظالمانه غرب است.

يكي از محورهاي مقاومت كه غرب تمايل دارد با تضعيف آن، براي هميشه خود را از شر مقاومت اسلامي منطقه مهم آسياي غربي (خاورميانه) راحت كند، سوريه است. غربي ها از طريق حمايت از تروريست هايي كه به نيابت از آنها در اين كشور مي جنگند و از ديگر كشورها كه با رويكرد اسلام سلفي در صدد به محاق بردن بيداري و مقاومت اسلامي هستند، به سوريه آمده اند هستند به دنبال ارائه كاريكاتوري از به اصطلاح بهار عربي و انقلاب هاي مردمي در اين كشور كه البته تا به امروز راه به جايي نبرده اند.

حتي اقدامات تخريبي غرب براي اجراي الگوي سوريه در عراق نيز از ديگر اقدامات جبهه غربي صهيونيستي با كمك كشورهاي منطقه اي براي تضعيف جبهه مقاومت است.

اما نكته مهم در تحولات اخير، تداوم سياست مقاومت از سوي ايران در حمايت از طرفداران و دوستداران انقلاب در جغرافياي سياسي منطقه اي و جهاني است. امروز سياست محدودسازي انقلاب اسلامي در ژئوپليتيك جمهوري اسلامي ايران از سوي مجموعه كشورهاي غربي به سردمداري آمريكا به شدت پيگيري مي شود، اما استواري و ايستادگي ايران بر روي حفظ و تقويت خط مقاومت منطقه اي، با وجود هزينه هايي كه براي نظام اسلامي دارد، همچنان در دستور كار ديپلماسي ما بوده و انقلاب اسلامي در حمايت از خط مقاومت و ديگر دوستان جديد منطقه اي كه در اثر پارادايم بيداري اسلامي به جبهه مقاومت در برابر استكبار و صهيونيسم جهاني پيوسته اند، نه تنها لحظه اي به خود ترديد راه نداده، بلكه مطابق با روحيات انقلابي و بر اساس راهبردهاي آرماني و اصول قانون اساسي خود محكم تر از گذشته به اين روند ادامه مي دهد.

گسترش موج بيداري اسلامي و مسئوليت رهبري ايران

مشاهده پيگيري سياست هاي استكبارستيز از سوي ايران طي سه دهه گذشته و پايداري رهبران جمهوري اسلامي علي رغم حجم عظيم فشارها، تحريم ها، تهديدها و توطئه هاي براندازنده، سبب شده است تا بسياري از دولت ها و ملت هاي جهان خصوصاً در آسيا، آفريقا و آمريكاي لاتين، ايران را تنها سنگر مقاومت باقي مانده در برابر امپرياليسم نظام سلطه بپندارند و به وجود آن دلگرم باشند.

به نظر مي رسد كه اكنون، رابطه جمهوري اسلامي ايران با ساير جنبش ها و حركت هاي مقاومت استكبارستيز، حكم بازي دومينو را پيدا كرده است كه در آن هزاران قطعه را به صورت زنجيره علي ـ معلولي در امتداد هم مي چينند و سپس با وارد آمدن اولين تلنگر به قطعه نخست، تمامي قطعه ها به تبع آن با برخورد متوالي به يكديگر فرو مي ريزند. امروز بيشتر تحليلگران و سياست سازان در غرب به اجماع رسيده اند كه جمهوري اسلامي ايران در خط مقدم جبهه ايستادگي در برابر برتري ايالات متحده قرار دارد و الهام بخش ملل آزاديخواه است و در صورتي كه ايران گامي در اين حوزه به پس نهد، يك فرايند دومينويي برگشت ناپذير در سركوب جنبش هاي مقاومت خصوصاً در آسياي غربي (خاورميانه) آغاز خواهد شد كه به تخليه ظرفيت انقلابي ضدهژمونيك خواهد انجاميد.

رهبر انقلاب در همين زمينه مي گويند: «حركت جمهوري اسلامي و ملت ايران موجب شد كه احساسات اسلامي در هر گوشه دنيا بيدار شود؛ در آسيا، در آفريقا و حتي در اروپا مسلمانان با نام اسلام احساسات اسلامي خودشان را سر دست گيرند و مبارزه اي را به نحوي شروع كنند.» لذا به گمان دشمنان، اگر بتوان به نحوي مقاومت ايران را در هم شكست، برمبناي قاعده بازي دومينو لاجرم ساير گروه هاي مبارز كه در پناه انقلاب اسلامي سنگر گرفته اند نيز سر تعظيم فرود خواهند آورد و ظرفيت مقاومت در مناطقي مانند لبنان، فلسطين، سوريه، عراق، افغانستان، يمن و ديگر نواحي از بين خواهد رفت.

اما اتفاقات و حوادث اخير در جهان اسلام، به خصوص در مصر، تونس و ليبي و ديگر كشورهاي اسلامي نشان مي دهد كه دومينوي مقاومت به سرعت در حال پيشرفت است. موج بيداري اسلامي در جهان اسلام به حدي گسترش يافته كه ديگر نمي توان به سادگي از آن گذشت و با فرض محال، اگر جمهوري اسلامي هم بخواهد، نمي تواند از بار مسئوليت و افتخار رهبري موج مقابله با نظام سلطه شانه خالي كند.