مناسبات عدالت و صلح جهانى از ديدگاه امام خمينى
چكيده
اين نوشتار مىكوشد مناسبات عدالت و صلح جهانى از منظر امام خمينى، بنيانگذار انقلاب اسلامى، را مورد بررسى قرار دهد. نگرشهاى موجود درباره مناسبات عدالت و صلح را مىتوان به دو دسته نگرش مادى و نگرش الهى تقسيم نمود.
در نگرش مادى، صلح به معناى نبود و توقف جنگ بوده و با عدالت هيچ مناسبتى ندارد، ولى در نگرش توحيدى، صلح بدون عدالت معنا نمىيابد؛ چنانكه در نگرش توحيدى امام خمينى، صلحى كه هدف آن توقف جنگ به تنهايى باشد، تأمينكننده منافع ظالمان بوده و خود ظلمى مضاعف تلقّى مىگردد.
در بينش توحيدى امام خمينى، عدالت زمينهساز صلحى حقيقى و پايدار است و از سويى، اين صلح و امنيت گسترشدهنده عدالت بوده و تربيت انسانها و سعادت بشر را كه هدف انبياى الهى است، تحقق مىبخشد.
امام خمينى ساختار ضدانسانى و ناعادلانه روابط بينالملل را مخلّ صلح و امنيت جهانى مىداند. اين ساختار ناعادلانه، ساختارهاى فرعى ناعادلانه را شامل مىگردد كه هر كدام با شاخصهاى خود تأمينكننده منافع ابرقدرتها و مستكبران و تضييعكننده حقوق مظلومان است.
كليدواژهها : امام خمينى، عدالت، صلح جهانى، ساختار ناعادلانه.
مقدّمه
مهمترين هدف انبياى الهى و يكى از اهداف دين مبين اسلام، برقرارى عدالت و صلح جهانى بوده است. دو هدف مهم در الگوى توسعه اسلامى ـ ايرانى نيز تحقق عدالت و صلح جهانى است. يكى از مسائل مهم براى رسيدن به توسعه همهجانبه ضرورت و لزوم صلح و آرامش در جهان است؛ چراكه در صورت جنگ و ناامنى و فقدان صلح، منابع مادى و نيروى انسانى تباه مىگردد. اين نوشتار بر آن است تا مناسبات و ارتباط عدالت و صلح جهانى را در الگوى توسعه اسلامى ـ ايرانى از منظر بنيانگذار جمهورى اسلامى و نظريهپرداز حكومت اسلامى در عصر غيبت بررسى نمايد. از اينرو، سؤال اصلى مقاله اين است: مناسبات عدالت و صلح جهانى در ديدگاه امام خمينى چيست؟
در همين زمينه، مسائل ديگرى نظير: چيستى نگرشها در مورد عدالت و صلح جهانى، چيستى عدالت از منظر امام خمينى، چيستى صلح جهانى از منظر ايشان، و موانع و راهكارهاى تحقق صلح جهانى در ديدگاه امام خمينى خواهيم پرداخت.
خلأيى كه در پژوهشهاى گذشته احساس مىگردد نبود مناسب و ارتباط بين عدالت و صلح است. در اين پژوهش برآنيم تا مناسباتى كه بين اين دو در انديشه سياسى حضرت امام 1 وجود دارد را به بحث بگذاريم.
سؤالاتى كه در اين نوشتار مطرح و پاسخ گفته مىشود عبارتند از :
1. نگرشهاى موجود در مناسبات عدالت و صلح جهانى چيست؟
2. تعريف عدالت و شاخصههاى آن از منظر امام خمينى چيست؟
3. صلح جهانى و شاخصههاى آن از منظر امام خمينى چيست؟
4. ساختار روابط بينالملل در انديشه امام خمينى كدام است؟
5. موانع صلح پايدار جهانى از ديدگاه امام خمينى چيست؟
نگرشها در مناسبات عدالت و صلح جهانى
برخوردارى از عدالت و صلح جهانى آرزوى ديرينه بشر از ابتداى تاريخ تاكنون بوده است، اما مناسبات عدالت و صلح جهانى چگونه است؟
ديدگاههاى متفاوتى درباره مناسبت و ارتباط اين دو مقوله با هم وجود دارد. تفاوت ديدگاهها ناشى از اختلاف مكتب فكرى، روش شناخت و بينش صاحبان آنان است كه به طور كلى در دو نگرش قرار مىگيرند :
الف. نگرش مادى
در اين نگرش، مناسبتى بين عدالت و صلح جهانى برقرار نمىگردد و اين دو مقوله متمايز از هم هستند و اگرچه بر تأمين عدالت در درون جامعه تأكيد شده، ولى صلح جهانى با كمترين ارتباطى با عدالت مدنظر است. ديدگاههاى مادى را مىتوان بر روى طيفى تصور نمود كه آرمانگرايى در يكسو و واقعگرايى در سوى ديگر قرار دارد :
1. ديدگاه آرمانگرا (ايدهآليسم) : در اين ديدگاه، با روش عقلى مسائل بررسى مىشود و انسان موجودى مختار و خير فرض مىگردد كه داراى همگونى منافع و خواهان همكارى با همنوعان خود است و بر همين اساس، جنگ را غيرعقلانى مىداند. اين ديدگاه بعد از جنگ جهانى اول و در شرايطى كه جهانيان از درگيرى و جنگ به ستوه آمده بودند شكل گرفت و صلح را در كانون توجه قرار داد و مورد استقبال كشورهاى مختلف واقع شد. آرمانگرايان تلاش كردند با تأسيس نهادها و سازمانهايى همچون جامعه ملل و با همكارى كشورها صلح مطلق را برقرار سازند. اين نگرش در پى تغيير وضع موجود و برقرارى صلح بود و بر همين اساس، جامعه ملل به عنوان سازمانى براى تحقق صلح شكل گرفت. 2
2. ديدگاه واقعگرا (رئاليسم) : از ديگر ديدگاههاى مادىنگر، واقعگرايى است كه پس از جنگ جهانى دوم و شكست ديدگاه آرمانگرايى شكل گرفت. از آنرو كه جامعه ملل و نگرشهاى آرمانگرايى عملا نتوانست مانع بروز جنگ شود و صلح را برقرار سازد، انديشمندان واقعگرا مهمترين اصول آرمانگرايى يعنى عقلانى بودن انسانها و تحققپذيرى صلح مطلق را مردود شمردند و روش حسى را در بررسى مسائل در پيش گرفتند. آنها انسان را موجود شرور و با توان محدود و غيرقابل اصلاح مىدانند كه تضاد منافع و خصومت از مشخصههاى آن است. 3
اين نگرش كه درصدد تحقق صلح در چارچوب حفظ وضع موجود است، راهكارهايى همچون «بازدارندگى»، «كنترل تسليحات» و «نظريه بازىها» را مطرح مىكند. 4
هر دو نگرش مزبور كه از جهانبينى مادىگرا نشأت مىگيرند، صلح را در جهت منافع قدرتهاى بزرگ معنا مىكنند. هيچيك از آنها عدالت را در صلح دخالت نمىدهند و همين امر، يعنى عدم توجه به مبادى و علل بروز جنگ و ناامنى و عوامل مخلّ صلح كه بىعدالتى و ظلم است باعث شده صلح حقيقى در جهان محقق نگردد.
همانگونه كه وضعيت امنيت در جهان نيز نشان مىدهد، امروزه آمريكا به عنوان ابرقدرت خود را منادى صلح و امنيت مىداند و در هر گوشه از جهان به اين بهانه، يعنى اجراى صلح و امنيت، حضور مىيابد، ولى روز به روز ناامنى و جنگ بيش از گذشته دامنگير بشر مىگردد. مبدأ اين ناامنىها را بايد در قوانين ناعادلانه سازمان ملل و حق ناعادلانه وتو براى چند قدرت خاص، و بىتوجهى به ضرورت تأمين عدالت در سطح جهان در منشور سازمان ملل متحد دانست. 5
ب. نگرش توحيدى
اين نگرش در مقابل طيفى از ديدگاههاى مادى و تحريفشده الهى قرار مىگيرد. روش شناخت در اين ديدگاه بر اساس سه عنصر عقل، شرع و حس استوار است. در اين بينش، انسان موجودى بالقوه خيرخواه، خداخواه، كمالجو و هدفدار است كه مىتواند يكى از دو صفت سعادت يا شقاوت را كه ناشى از مختار بودن اوست به خود بگيرد. خط و مشى كلى صاحبان اين نگرش كه انبياى الهى هستند، هدايت انسانها و به كمال رساندن آنهاست. اين امر در سايه برپايى عدالت و برقرارى صلح و آرامش محقق مىگردد و بشر با هدايت انبيا و اولياى الهى تريبت شده، به كمال مىرسد.
ديدگاه امام خمينى „ در مورد مناسبات عدالت و صلح جهانى از بينش توحيدى ايشان نشأت مىگيرد و متأثر از آموزههاى الهى اسلام و قرآن است. در اين ديدگاه، نه همانند ديدگاه آرمانگرايى واقعيات انكار مىگردد و نه همچون واقعگرايى از آرمانها چشمپوشى مىشود و قربانى وضع موجود مىگردد. ديدگاه توحيدى امام خمينى، ديدگاه آرمانجوى واقعنگر است. امام خمينى سعى كردند با حس و عقل واقعيات را مورد كاوش قرار دهند و با تصميم صحيح از طريق عقل و شرع به سوى آرمانها حركت كنند. 6
مكتب جهانشمول اسلام در قانون اساسى خود، يعنى قرآن، همه انسانها اعم از مسلمان و كافر را مورد خطاب قرار مىدهد و با دعوت آنان به زندگى مسالمتآميز و ايجاد روابط حسنه بر اساس حق و عدل، حسن همجوارى در مورد همسايگان را مورد تأكيد قرار مىدهد. 7
امام خمينى عدالت و صلح را دو مسئله مرتبط به هم دانسته و صلح بدون عدالت را ناپايدار و ناكافى مىشمرند. انبياى الهى با هدف برقرارى عدالت و صلح جهانى مبعوث شدهاند و صلح بدون تأمين عدالت در نگرش توحيدى جايگاهى ندارد و خاستگاهى مادىگرايانه دارد.
ديدگاه امام در مورد صلح و عدالت، نگرشى مستقل به شمار مىرود و با هيچيك از دو ديدگاه مادىگرا منطبق نيست. مناسبات عدالت و صلح جهانى به صورت مستقل در آراء امام بحث نگرديده، بلكه به صورت محتوايى با واژههايى همچون عدالت، صلح، مبارزه با ظلم، احقاق حق مظلومان، و عدم جنگطلبى مأموريت انبيا مورد اشاره قرار گرفته است. از اينرو، نبايد در پى دانش، دو واژه عدالت و صلح در كنار هم بود.
در اين مقاله، مناسبات عدالت و صلح جهانى در ديدگاه امام مدنظر قرار گرفته و مسائل حقوق بينالملل و شرايط صلح بين كشورهاى متخاصم مورد نظر نبوده است.
عدالت در ديدگاه امام خمينى
عدالت يكى از ارزشهاى انسانى است. همه انسانها بالفطره خواهان عدالتند و عدالت را دوست دارند. عدالت از مفاهيمى است كه نظرات مختلفى از سوى انديشمندان در مورد آن مطرح شده است. نقطه اشتراك همه اين نظرات اين است كه عدالت، ارزشى معنوى است كه مشمول زمان و مكان نمىگردد.
از منظر امام، عدالتْ اصلى از قوانين اجتماع بشرى است. هدف از بعثت انبياى الهى برپايى قسط و عدل و آرامش و مساوات بوده و هدايتها، قيامها و همه تلاش پيامبران و ائمّه ما در همين مسير بوده است. امام خمينى در اينباره مىفرمايند :
عدالت اجتماعى، حكومت عدل و رفتار عادلانه حكومتها با ملتها و بسط عدالت اجتماعى در بين ملتها و امثال اينها كه در صدر اسلام و يا قبل از اسلام، از آن وقتى كه انبيا مبعوث شدند وجود داشته و قابل تغيير نيست. عدالت معنايى نيست كه تغيير بكند. 8
از لحاظ مفهومى، استفاده امام 1 از واژه «عدالت» در موقعيتهاى گوناگون به اقتضاى جنبهاى از معناى اين مفهوم صورت گرفته است. كاربردهاى مختلف اين مفهوم از منظر حضرت امام در موقعيتهاى گوناگون عبارتند از:
1. عدالت به معناى قايل نشدن امتياز براى اقشارى خاص، مگر به امتيازات انسانى كه خود آنها دارند. 9
2. عدالت به معناى اينكه طبقات مختلف به طبقات پايين ظلم نكنند. «بايد حق فقرا و مستمندان داده شود. در جمهورى اسلامى اين طور مسائل كه زورگويى باشد نيست، بايد مستضعفين حمايت بكنند و بايد مستضعفين تقويت شوند و همه با هم برادر در اين دنيا ـ در اين مملكت ـ همه با هم باشند.» 10
3. عدالت به معناى «قيام انسانها به قسط» كه به معناى «رفع ستمگرىها و چپاولگرىهاست.» 11
4. اقامه عدل «نجات مستمندان از زير بار ستمگران» و «كوتاه كردن دست ستمكاران.» 12
5. بسط عدالت يعنى «رفع ايادى طالحه و تأمين استقلال و آزادى ـ تعديل ثروت عادلانه و قابل عمل و نيت در اسلام.» 13
امام خمينى برپايى عدالت و مبارزه با ظلم و نجات ستمديدگان را سرلوحه و هدف اصلى تمام سياستگذارىهاى نظام و حكومت اسلامى مىدانند. مهمترين وظيفه انبيا برپايى نظام عادلانه اجتماعى از طريق اجراى قوانين و احكام است و هدف اصلى آنان تنظيم روابط اجتماعى بر اساس عدل و تشكيل حكومت بر اين اساس بوده است.
حكومت حق براى رفع مستضعفان و جلوگيرى از ظلم موجود و اقامه عدالت اجتماعى همان است كه سليمان بن داوود و پيامبر عظيمالشأن اسلام ˆ و اوصياى بزرگوارش براى آن كوشش مىكردند؛ از بزرگترين واجبات، و اقامه آن از والاترين عبادات است. 14
مهمترين مسئله در تحقق صلح پايدار جهانى عدالت است. بىتوجهى به اين اصل در نظام بينالملل باعث شده همچنان جنگ و ناامنى دامنگير جهانيان باشد.
از منظر امام خمينى، «بىعدالتى و نرسيدن مردم به حق خود و نارضايتى ملتها، باعث شورش و قيام مردم براى رسيدن به حق خود مىشود.» 15
امام خمينى بىعدالتى را در عرصههاى مختلف بينالمللى عامل اصلى نزاع و درگيرى، و مانع تحقق صلح مىدانند. اين بىعدالتى از نفس سركش و حيوانى قدرتهاى بزرگ نشأت مىگيرد كه در همه عرصهها حق مظلومان را زير پا مىگذارند و آرامش و صلح را از بين مىبرند: «زيادهخواهى و نفس سركش حيوانى قدرتهاى بزرگ آرامش را هم براى خودشان و هم براى جهانيان از بين برده است و صلح را لگدمال كرده است.» 16
صلح جهانى از ديدگاه امام خمينى
در آنجا كه صلح به عنوان موضوعى فرعى در مطالعات امنيت مطرح است، بيشتر مفهوم زور و تهديد نظام در كانون توجه بوده و انديشمندان حوزه امنيت براى صلح استقلال ذاتى قايل نبودهاند. بنابراين، صلح به عنوان يك مسئله حاشيهاى تحتالشعاع مسائل مختلف قرار گرفته است. 17 از صلح، دو تعريف عمده مىتوان ارائه داد :
1. صلح در معناى سلبى : در اين معنا، صلح به معناى نبود و توقف جنگ است كه مورد توجه آرمانگرايان و واقعگرايان بعد از جنگ جهانى اول و بعد از جنگ دوم جهانى مىباشد. هر دو ديدگاه داراى رويكرد سلبىنگر نسبت به صلح هستند و تحقق صلح را در جهان در جهت تضمين منافع قدرتها و بدون تأمين عدالت جهانى دنبال مىكنند.
2. صلح در معناى ايجابى : صلح ايجابى به معناى استقرار آرامش و نبود جنگ همراه با عدالت و مساوات است كه زمينه توسعه اخلاق و تربيت انسانها را مهيا مىسازد. مكتب توحيدى اسلام اين صلح را مورد تأييد و تصديق قرار مىدهد. اسلام مذهب صلح دوستى است و همه انبيا و ائمّه اطهار : از جنگ براى برانداختن ستم و جلوگيرى از ظلم استفاده مىكردند. جنگ در سيره معصومان : براى دفاع از حقوق انسانى و رفع فتنه است. اسلام در پى صلح و آرامش است تا بتواند انسان تربيت كند.
از منظر اسلام، صلح وقتى ارزشمند است كه حقوق مسلمانان و مظلومان رعايت شود و عدالت برقرار گردد؛ زيرا در اين صورت است كه نتيجه استقرار صلح، يعنى آسايش و تربيت انسانها، محقق مىگردد. صلح بدون عدالت، اسارت و ذلت است و مايه ناامنى. 18 پيامبر و معصومان : نيز پيش از شروع جنگ، با نصايح و اندرزهاى پى در پى به لشكر دشمن، مىخواستند تا حد امكان مانع جنگ شوند و صلح و آرامش را حفظ كنند؛ از اينرو، هيچگاه در جنگ پيشدستى نمىكردند. همين امر نشاندهنده اهميت صلح و آرامش در اسلام است. 19
حضرت امام نيز طبق احكام و قوانين اسلام و سيره معصومان :، صلحى را مورد تأييد قرار مىدهند كه در پى آن، حق مظلومان گرفته شود، متجاوزان به سزاى اعمال خود برسند و عدالت برقرار گردد. ايشان صلحى را كه فقط در آن توقف جنگ مدنظر باشد مردود مىشمارند: «ما هميشه صلحطلبيم، لكن نه صلحى كه جانى را بر سر جنايت خودش باقى بگذارد. همچو صلحى صلح نيست.» 20
بنابراين، حضرت امام صلحى را قابل قبول مىداند كه مورد تأييد اسلام بوده و با اصول اسلامى منافات نداشته باشد؛ زيرا صلحى كه همراه با عدالت نباشد ظلم است: «صلح از امورى است كه ما به تبع اسلام قبول كرديم.» 21
در ادامه، موانع تحقق صلح پايدار و حقيقى و جايگاه تأمين عدالت در ايجاد صلح را از منظر امام 1 مورد بحث و بررسى قرار مىدهيم.
ساختار روابط بينالملل از ديدگاه امام خمينى
مهمترين و اصلىترين عنصر تأثيرگذار بر صلح و امنيت بينالمللى ساختار روابط بينالملل است. ماهيت و چگونگى اين ساختار، به گونهاى سازنده فرايندها و عملكردهاى واحدهاى نظام بينالملل است. ساختار روابط بينالملل عبارت از روابط نهادينه شده در بين بازيگران در مدت زمان طولانى. 22 ساختار نظام و روابط بينالملل را بايد با عنايت به ابعاد وجودى انسان و واحدهاى انسانى مورد بررسى قرار داد. در صورتى كه بر ساختار روابط بينالملل قوانين و مقرّرات انسانى حاكم باشد و اين ساختار ماهيت انسانى داشته باشد، صلح و امنيت بر پايه ارزشهاى انسانى تأمين مىگردد. در غير اين صورت، روابط بين كشورها و جوامع، روابط ظالمانه بوده و قانونى بدتر از قانون جنگل حاكم مىشود و اگر صلح نيز محقق گردد صلحى خواهد بود كه تأمينكننده منافع مادىگرايان و مستكبران است و محرومان و مستضعفان زير چنگالهاى جهانخواران از بين خواهند رفت.
از منظر حضرت امام، ساختار روابط بينالملل ماهيتى ضدانسانى دارد و امروزه ساختار استكبارى اسارت بر روابط بينالملل حاكم بوده و مستكبران حدّ و مرزى در تجاوز براى خود نمىشناسند و جهان را به دو بخش آزاد و قرنطينه تقسيم كردهاند و خود آزاد و ديگر دولتها و ملتها محصور و زندانى هستند :
واقعيت اين است كه دول استكبارى شرق و غرب و خصوصآ آمريكا و شوروى، عملا جهان را به دو بخش آزاد و قرنطينه سياسى تقسيم كردهاند. در بخش آزاد جهان، اين ابرقدرتها هستند كه هيچ حد و مرزى قانونى نمىشناسند. و تجاوز به منافع ديگران و استعمار و استثمار و بردگى ملتها را امرى ضرورى و كاملا توجيه شده و منطقى و منطبق با همه اصول و موازين خودساخته بينالمللى مىدانند. اما در بخش قرنطينه سياسى كه متأسفانه اكثر ملل ضعيف عالم و خصوصآ مسلمانان، محصور و زندانى شدهاند هيچ حق حيات و اظهارنظرى وجود ندارد. 23
سلامت و صلح جهانى بسته به انقراض مستكبرين است، و تا اين سلطهطلبان بىفرهنگ در زمين هستند مستضعفين به ارث خود كه خداى متعال به آنها عنايت فرموده است نمىرسند. 24
در ادامه، ساختار كلى روابط بينالملل را در ساختارهاى جزئىتر با عنوان «موانع تحقق صلح از منظر امام» بررسى مىنماييم :
موانع تحقق صلح پايدار جهانى از ديدگاه امام خمينى
1. ساختار روانى و فرهنگى ناعادلانه
واحدهاى نظام بينالملل داراى بعد روحى و مادى هستند. بعد روحى نظامها، مبناى شكست و پيروزى آنهاست و بر همين اساس، دولتها و قدرتها هميشه براى دستيابى به پيروزى و مقاصد خويش در پى تأثيرگذارى بر ابعاد روانى يكديگر بودهاند.
هجمههاى تبليغاتى دشمنان، القاى ضعف و ناتوانى توسط غربيان (از جمله انگليس و آمريكا) به ملتهاى اسلامى، مأيوس نمودن ملتها و تزريق جهالت به آنها، تلقين غلط بودن فكر استقلال، مسخ شخصيت انسانى ملتهاى ضعيف و ايجاد شخصيت وابسته اروپايى، از مصاديق ساختار روانى روابط بينالملل در ديدگاه امام است كه از سوى كارشناسان و روانشناسان غربى براى تسلط هر چه بيشتر بر ملتهاى ضعيف و چپاول هر چه بيشتر در سايه صلحى كه خود تعريف مىكنند از يكصد سال پيش تاكنون انجام مىگيرد. همه اين اعمال ظالمانه در جهت حفظ صلح و آرامش صورت مىگيرد تا مظلومان در اين فضاى رعبانگيز جرئت اعتراض و قيام را نداشته باشند تا مستكبران در اين فضا به مطامع خود دست يابند. خصوصيات ملتهاى مستضعف عبارت است از: سستى، ناتوانى، وابستگى، ترس، احساس حقارت، و خودباختگى.
در يكصد سال اخير قدرتهاى بزرگ با بهرهگيرى از ابزار جديد و رسانههاى مختلف سعى كردهاند ساختار ارعاب و وحشت و ترور را بر نظام بينالملل حاكم سازند تا از اين طريق، صلحى كه هدف آن حفظ وضع موجود است و هيچگونه عدالتى در آن ديده نمىشود برقرار باشد. 25
اين يك رعبى است و ارعابى است كه واقعيت ندارد زياد؛ آنقدر كه واقعيتش است صد چندان تبليغات است. دامن مىزنند به آن و همه مردم را يا همه ملتها را مىترسانند. به نظر مىرسيد كه بايد اگر بخواهد يك ملتى پيش ببرد يا مقابله كند با دولت يا مقابله كند با ملتهاى بزرگ، به نظر مىرسيد كه اگر ما بخواهيم يك عملى انجام بدهيم بايد اين بتها را شكست و او به اين است كه بايد خود آنهايى كه در رأس واقع شدند هدف قرار داد. عمده اين است كه اين خوفهايى كه اينها ايجاد كردند در دل ملتها شكسته شود. 26
ايجاد و جايگزينى ساختار روانى انسانى به جاى ساختار روانى ضد انسانى، اولين گام در جهت تحقق صلح حقيقى در جهان است. اين امر مستلزم عزم و اراده جدى، خوديابى و اعتماد به توانايىهاى خود، و كسب استقلال روحى ملتهاى تحت ستم براى مقابله با مستكبران ساختار بينالمللى است.
جمهورى اسلامى ايران بايد با توسعه شبكههاى ارتباطى، رسانههاى گوناگون و به كارگيرى ابزارهاى گوناگون در جهت شكستن اين ساختار روانى تلاش كند تا زمينه بيدارى و قيام ملتها پديد آيد و زمينه برپايى عدالت و صلح حقيقى ايجاد شود.
در مورد ساختار ناعادلانه فرهنگى حاكم بايد گفت: رواج فرهنگ غربى در كشورهاى مسلمان، تبليغات فرهنگى در جهت جذب نخبگان كشورهاى عقبافتاده و تحت استعمار و تلاش ابرقدرتها براى از خود بيگانگى و بىهويتى نسل جوان اين كشورها، همه براى تسلط هرچه بيشتر بر اين ملتها صورت گرفته است كه نمونههاى روشنى از بىعدالتى فرهنگى و عقبافتادگى فرهنگى كشورهاى جهان است.
ساختار فرهنگى روابط بينالملل به گونهاى است كه تلاش مىشود به صورت بسيار ناعادلانهاى ملتهاى محروم در غفلت بمانند و مانع خروج آنان از قيد و بند استعمارگران شوند و خود را هميشه وامدار كشورهاى ابرقدرت بدانند. امام 1 مىفرمايند :
از جمله مسائلى كه به مسلمانان و مستضعفان جهان اجازه هيچگونه فعاليت براى خروج از قيد و بند استعمارگران را نمىدهد و آنان را به حال ركود و عقبماندگى نگاه مىدارد، تبليغات همهجانبهاى است كه غربزدگان و شرقزدگان يا به ابرقدرتها، يا به كوتاه نظرى خود، در سراسر كشورهاى اسلامى و استضعافى به راه انداختهاند و مىاندازند. و آن است كه علم و تمدن و پيشرفت مختص به دو جناح امپرياليسم و كمونيسم است و آنان خصوصآ غربىها و اخيرآ آمريكايىها، نژاد برتر هستند و ديگران نژاد پست و ناقص هستند و ترقى آنان در اثر والانژادى آنان است و عقبافتادگى اينان در اثر نقص نژادى است. 27
ايجاد ساختار عادلانه فرهنگى در روابط بينالملل، نيازمند انقلاب فرهنگى و فكرى تمام واحدهاى نظام بينالملل و دستيابى به آزادى فكرى فرهنگى است كه در اين مسير، انقلاب اسلامى ما پيشتاز است : «اگر شما آقايان و همه ملت ما بخواهند آزادى خودشان را و مىخواهند، بايد اول افكارشان را آزاد كنند.» 28
2. ساختار سياسى و اجتماعى ناعادلانه
سياستهاى ناعادلانه كشورهاى قدرتمند براى تأمين صلح و امنيت جهان بعد از جنگ جهانى دوم باعث گرديد كشورهاى قدرتمند بيش از پيش قدرتمندتر و كشورهاى ضعيف و مستعمره به شكل جديد مورد استعمار آمريكا درآيند و روز به روز ضعيفتر گردند.
با وقوع جنگ جهانى دوم و ناكارآمدى جامعه ملل، بعد از جنگ، سازمان ملل متحد شكل گرفت تا صلح و امنيت را بر اساس قواعد و قوانين جديد بينالملل برپا سازد، ولى مسئلهاى كه كمترين اهميت بدان داده شد، عدالت بود. با بررسى منشور سازمان ملل متحد، بايد گفت: اگرچه مىتوان از منشور اهتمام به اصل عدالت را استخراج كرد، ولى از ضرورت تأمين عدالت يا حداقل توجه به آن سخن به ميان نيامده است. از اين اصل، نه در تنظيم روابط جنگ و صلح ميان ملتها و نه در مباحث همكارىهاى اقتصادى و اجتماعى بينالمللى بحثى به ميان نيامده است (نه به صورت هدف و نه به صورت ملاك و مبناى اقدامها.) در مواردى هم كه صحبت شده، صلح و امنيت مقدم بر آن خوانده شده است. 29
هدف در اين دوران، توقف جنگ و مخاصمات و تداوم حفظ وضع موجود و برترى گروه غالب است و عدالت فداى اولويت حفظ ثبات مىگردد. بنابراين بر همين اساس، شاهد تقسيم عضويت به دايم و غيردايم و امتيازهايى همچون حق وتو هستيم كه براى رسيدن به ثبات و صلح و امنيت صورت مىگيرد.
وجود اين امتياز از نظر حقوق اسلامى اشكال دارد و با قاعده «نفى سبيل» كه در حقوق اسلامى آمده متعارض است. قرآن هرگونه معاهدهاى ميان مسلمانان و ساير ملل جهان را كه متضمن سلطه و رابطه غيرمتوازن به نفع كفار و بر ضد مسلمانان باشد منع كرده و مىفرمايد: (وَلَن يَجْعَلَ اللّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلا) (نساء: 141)؛ كافران هيچ سلطهاى بر مؤمنان نخواهند داشت. 30 امام 1 نيز بر اين نكته تأكيد مىكنند :
وتو... اين از آن حكومت جنگل بدتر است، حكومت جنگل با جنگلش است. حكومت جنگلى حكومت قلدرى است، لكن اينها حكومت مىكنند و بدتر از جنگل عمل مىكنند و به خورد ملتها مىخواهند بدهند كه سازمان حقوق بشر ما داريم، سازمان ملل متحد ما داريم. همان معنايى كه در جنگل بايد حاصل بشود بدتر از او را در آمريكا و شوروى مىكنند و بعد سازمان بينالمللى هم مىآيد يك مانورى مىدهد و يك بساطى درست مىكند، رأى هم يك عدهاى بر خلاف مىدهند...، لكن همه هم مىدانند كه اين رأى بر خلاف، اثرى ندارد. وقتى همه اينها مىدانند رأى بر خلاف، اثر ندارد براى اينكه آمريكا ايستاده و با يك «نه» تمام مىشود. 31
تا زمانى كه از لحاظ سياسى و اجتماعى روابط عادلانه و پايدار ميان جوامع انسانى پديد نيامده، نمىتوان انتظار داشت صلح و امنيت واقعى و پايدار ميان كشورها فراهم شود.
در دنياى امروز، حمايتهاى آمريكا از رژيم اشغالگر اسرائيل و لشكركشى به خاورميانه به بهانه مبارزه با تروريسم و اظهار نگرانى از ناامنى خاورميانه و ادعاى برقرارى صلح به دست آمريكا، همه سياستهاى تزويرگرانهاى است كه به گفته سياستمداران زورگو و قدرتطلب آمريكا، در جهت حفظ منافع ملى كشورشان اتخاذ مىگردد؛ منافع ملى كه هميشه در خارج از مرزهاى ملى و در دورترين نقاط از مرزهاى ملى آمريكا و در خاك مسلمانان و ملتهاى ستمديده جستوجو مىگردد. امام مىفرمايند :
خدا نكند سياستمداران چاقوكش از كار درآيند. وقتى سياستمداران بر طريقه اخلاق انسانى نباشند چاقوكش از كار درمىآيند، اما نه چاقوكش سر محله، چاقوكش در يك منطقه وسيع در دنيا. 32
جهانخواران با نامهاى پر زرق و برق و شعارهاى طرفدارى از حقوق بشر و صلح دوستى و آرامش جهان و طرفدارى از تودههاى كارگر و كشاورز، به جان جهانيان مظلوم افتادهاند و فساد و ترور و قتل و غارت را در صحنه گيتى روزافزون مىكنند و از بيدارى مظلومان و ستمديدگان جهان در طول تاريخ خطر را از نزديك مىبينند، به فكر اغفال آنان افتادهاند و رفت و آمدها براى برچيدن سلاحهاى مخرب كه جهان را تهديد مىكند جز شعارى بيش نتواند بود. كدام عاقل است كه باور كند كه اينان از اينگونه مسائل صرفنظر نمايند و به حال بشريت رحم كنند. 33
خروج از اين باتلاق مستلزم اراده مستضعفان و ملتها براى حاكميت حق و وراثت خود بر زمين مىباشد؛ چراكه جهان، مدرسه اراده انسانهاست : «هيچ پيروزى بالاتر از تصميم و عزم و اراده استوار آنان براى رسيدن به حق خود نيست.» 34
صحنه روابط بينالملل، يك صحنه تنازع بقا با گستردگى خاص خود است كه حفظ استقلال، آزادى و ارزشهاى انسانى در چنين محيطى، نيازمند لوازمى است. امام خمينى نيل به مقاصد متعالى براى يك حكومت اسلامى همانند انقلاب اسلامى ما را در شرايط كنونى جهان، پيشرفت مادى و معنوى و مسلّح شدن به علوم و دانشهاى روز مىدانند تا بتوانيم هم ملتهاى ديگر را بيدار كنيم و همه را در كنار هم متحد سازيم تا اين ساختار ناعادلانه را كنار بزنيم و ساختار عادلانه و صلح و امنيت حقيقى را جايگزين نماييم.
كوشش كنيد در بهتر كردن روابط با كشورهاى اسلامى و در بيدار كردن دولتمردان و دعوت به وحدت و اتحاد كنيد كه خداوند با شماست. 35
همه با هم برادر شوند، همه مجتمعآ در مقابل غرب... حتى بودايىها بايستند در مقابل غرب و در بين خودشان حكومت آرام تشكيل دهند و اگر خواست تجاوز كنند همه با هم همناله شوند. 36
قدرتهاى بزرگ براى استمرار سلطه خويش بر ملتهاى ضعيف، هميشه از سياست «تفرقه بينداز و حكومت كن» بهره گرفتهاند و هميشه در تلاشند تا با ايجاد اختلاف در بين جوامع مسلمانان، قبايل و طوايف و مذاهب اسلامى، بر اختلافات گذشته نيز دامن زنند تا از اتحاد و بيدارى آنان جلوگيرى كنند و بدينوسيله، آنان را به حل اختلافات و امور داخلى مشغول نمايند و از فهم آنچه در محيط بينالمللى مىگذرد بازدارند.
ابرقدرتها مىكوشند به بهانه برقرارى صلح و آرامش، در اين كشورها حضور يابند و با دامن زدن به اختلافات اجتماعى در داخل كشورهاى جهان سوم، حضور نيروهاى خود را در اين كشورها هميشگى و ضرورى كنند و نيز بازار خوبى براى تسليحات خود ايجاد نمايند. قدرتطلبان، از جمله آمريكا، امروزه با اين سياستها در اجتماعات بشرى رخنه مىكنند و با استعمار نو كه جايگزين استعمال كهنه انگليس شده، و با نقاب انسان دوستى و صلح و امنيت، منافع و مقاصد پليد خود را پى مىگيرند. امام 1 براى رهايى و مبارزه با قدرتطلبان، حفظ سياست «نه شرقى و نه غربى» را الزامى مىدانند :
بر هيچيك از مردم و مسئولين پوشيده نيست كه دوام و قوام جمهورى اسلامى ايران بر پايه سياست نه شرقى و نه غربى استوار است و عدول از اين سياست، خيانت به اسلام و مسلمين و باعث زوال عزت و اعتبار كشور و ملت خواهد بود. 37
3. ساختار اقتصادى ناعادلانه
ناعادلانه بودن روابط بازيگران در نظام بينالملل در حوزه اقتصاد از ديگر حوزههاى ديگر نمايانتر و مشهودتر است. ساختار اقتصادى روابط بينالملل ساختار چپاول و بردگى است؛ زيرا قدرتمندان ثروت كشورهاى ضعيف را به يغما مىبرند. بارزترين مصداق اين رابطه ناعادلانه را بايد در خريد نفت كشورهاى نفتخيز و به غارت بردن منابع زيرزمينى ملتها و كشورهاى محروم دانست. خريد نفت خام اين كشورها به قيمت ارزان و سپس فروش فرآوردههاى توليدى از اين نفت به چندين برابر قيمت، از سياستهاى چپاول اين قدرتهاست كه باعث گرديده اين كشورها با داشتن منابع نفتى و زيرزمينى غنى روز به روز فقيرتر گردند.
خروج مواد اوليه از كشورهاى زير سلطه و سرازير شدن كالاهاى خارجى به آنها، فروش اسلحههاى كمپانىهاى غربى و آمريكايى و خارج شدن ارز از اين كشورها به جاى به كارگيرى در توسعه داخلى آنها، مصرفى بار آوردن اين كشورها به جاى توليد و توسعه داخل و به كارگيرى نيروى انسانى، همگى از مصاديق ناعادلانه بودن روابط اقتصادى در نظام بينالملل است كه كشورهاى قدرتمند مدعى آرامش و امنيت در آن هستند. امام 1 اينگونه رابطه را استفاده حيوانى از ساير بازيگران مىدانند :
آمريكا شما را براى نفتتان مىخواهد. آمريكا شما را براى اين مىخواهد كه بازار درست كند كه نفتتان را ببرد و بنجلها بياورد به شما بفروشد به قيمت گران. چه كار دارد آمريكا به اينكه شما چه حال داريد... او مىخواهد كه از شما استفاده ببرد، نه استفادهاى كه يك انسان از انسان مىبرد، نه استفادهاى كه يك انسان از يك عبد مىبرد؛ استفادهاى كه حتى از حيوانات هم پستتر ما را حساب مىكنند و مىخواهند استفاده ببرند. 38
بايد ملتها و حكومتهاى مظلوم و زيرسلطه قدرتها بيدار شوند و با تفكر استقلال از بيگانگان در همه عرصهها قدم گذارند؛ چراكه بدون دستيابى به توسعه اقتصادى، فراهم آمدن استقلال از بيگانگان ميسر نخواهد شد. استقلال همهجانبه تنها با محو سلطهپذيرى و زدودن پيرايههاى وابستگى از دامان يك ملت محقق مىشود و ملت سلطهپذير هرگز روى سعادت نخواهد ديد. در قانون اساسى ما نفى هرگونه سلطهپذيرى و ستمگرى و ستمكشى به عنوان ابزارى براى قسط و عدل و استقلال سياسى، اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى مطرح شده است. 39
يكى از مسائل بسيار مهمى كه به عهده علما و فقها و روحانيت است مبارزه جدى با دو فرهنگ ظالمانه و منحط اقتصادى شرق و غرب و مبارزه با سياستهاى اقتصاد سرمايهدارى و اشتراكى در جامعه است چون بردگى جديدى بر همه ملتها تحميل شده... . حق تصميمگيرى در مورد مسائل اقتصاد جهان از آنان سلب شده است و علىرغم منابع سرشار طبيعت، آبها، جنگلها و ذخاير و... در فقر و درماندگى گرفتار آمدهاند... . كشورهاى اسلامى به واسطه ضعف مديريتها و وابستگى به اين وضعيت اسفبار گرفتار شدهاند. 40
نتيجهگيرى
امام خمينى „ هدف اصلى از بعثت انبيا و تشكيل حكومت اسلامى را برقرارى حكومت عدل و عدالت در سراسر گيتى مىدانند. ايشان برقرارى صلح جهانى را بدون تأمين عدالت و احقاق حق مظلومان ناكافى شمردهاند. صلحى كه در آن عدالت ملاحظه نگردد و فقط توقف جنگ مدنظر باشد، تأمينكننده منافع ظالمان و مستكبران است. همه نگرشهاى مادى، اين مفهوم از صلح را مطرح كردهاند و به همين علت است كه تاكنون صلح حقيقى و پايدار در جهان ايجاد نشده است. در نگرش توحيدى امام خمينى كه از مبانى الهى و احكام اسلامى نشأت گرفته، عدالت پيششرط و زمينهساز تحقق صلح واقعى در جهان معرفى شده است. در غير اين صورت، صلح بدون عدالت در معناى توقف جنگ، خود ظلمى صدچندان بر ملتهاست؛ چون در اين صلح، قدرتمندان به بهانه آرامش، با سركوب هر اعتراض و قيامى كه در جهت احقاق حق صورت مىگيرد، در اصلْ فضاى خفقان و رعب و وحشت را به نام صلح و آرامش حاكم مىكنند.
پس در ديدگاه توحيدى امام خمينى، بر خلاف ديدگاه مادىگرايان كه عدالت و صلح جهانى هيچ مناسبت و ارتباطى با هم ندارد، عدالت و صلح جهانى مرتبط هستند و عدالت زمينهساز صلح و مقدّمه صلح حقيقى و پايدار است و صلح و آرامش نيز خود گسترش عدالت و تربيت انسانها را محقق مىسازد و سعادت بشر را به همراه دارد.
امام 1 مانع و عامل مخلّ صلح و امنيت را در جهان، ساختار ضد انسانى و ناعادلانه روابط بينالملل مىدانند. حاكميت ساختار استكبارى و حاكميت قانون بدتر از جنگل، شاخصه كلى اين ساختار است كه مانع اصلى برقرارى عدالت و تحقق صلح پايدار است. اين ساختار كلى از ساختارهاى فرعى شكل گرفته كه بايد در الگوى توسعه اسلامى ـ ايرانى شناخته شود. در ذيل، پس از ذكر شاخصههاى هريك از ساختارىهاى فرعى، راهكارهاى مناسب براى اصلاح آنها، از ديدگاه امام خمينى بيان مىگردد :
1. شاخصههاى اصلى ساختار روانى و فرهنگى ناعادلانه : بهرهگيرى از ابزار جديد و تبليغات همهجانبه در جهت ايجاد فضاى رعب و وحشت از سوى قدرتها، مسخ شخصيت انسانها، خودباختگى فرهنگى، تزريق جهالت و نادانى به ملتها، بىهويتى، برتر بودن هويت غربى، جذب نخبگان فكرى و علمى، ترس، و احساس حقارت.
راهكارها : توسعه شبكههاى ارتباطى و رسانهها و فناورى جديد در جهت شكستن اين ساختار، جايگزينى ساختار روانى و فرهنگى انسانى، ارتباطات و تبادل فرهنگها، شناساندن فرهنگ خودى اسلامى ـ ايرانى، اعتماد به توانايىهاى خود، كسب استقلال فرهنگى و روحى، و بالندگى هويت داخلى.
2. شاخصههاى ساختار سياسى ـ اجتماعى ناعادلانه : اسارت و بردگى ملتهاى مظلوم و ضعيف، تسلط قدرتها و تصميمگيرى و دخالت در امور داخلى آنها، لشكركشى قدرتها به بهانه صلح و امنيت و ناچيز شمردن قدرت ملتهاى ضعيف، حمايت از قدرتهاى اشغالگر، شعارهاى فريبنده حقوق بشر، سياست «تفرقه بينداز و حكومت كن»، و مسلح كردن كشورهاى دستنشانده به بهانه صلح.
راهكارها : بيدارى ملتها، استقلال سياسى، وحدت ملتهاى مظلوم و ديپلماسى قوى در جهت رابطه با كشورهاى قدرتمند، افزايش قدرت در عرصههاى گوناگون، و شجاعت.
3. شاخصههاى ساختار اقتصادى ناعادلانه : چپاول و غارت منابع نفتى، معدنى و... به وسيله قدرتهاى بزرگ، خريد كالاهاى اوليه به قيمت ارزان و فروش كالاهاى توليدى با قيمت بالا، فروش اسلحه در قبال خريد نفت خام به كشورهاى نفتخيز، مصرفى بار آوردن كشورهاى ضعيف، و گسترش فرهنگ استفاده از كالاهاى خارجى.
راهكارها : تلاش هر چه بيشتر در جهت استقلال اقتصادى و عدم وابستگى، توليد كالاهاى اوليه و ضرورى و محصولات كشاورزى در داخل و برطرف كردن نياز داخلى، گسترش فرهنگ مصرف كالاهاى داخلى، بهرهگيرى از فناورى صنعت روز در اقتصاد، به كارگيرى نيروى انسانى و بها دادن به افكار نو و اختراعات جديد.
در الگوى توسعه اسلامى ـ ايرانى با بهرهگيرى از رهنمودهاى رهبر كبير انقلاب اسلامى در جهت تحقق عدالت و صلح حقيقى، بايد ساختارهاى توحيدى را در همه ابعاد جايگزين ساختارهاى استكبارى در نظام بينالملل نمود و ماهيت ضد انسانى روابط را به ماهيت انسانى تبديل ساخت و جامعه بشرى را در مسير تمدن و اعتلاى ارزشهاى انسانى و الهى سوق داد و سياست كلى هدايت را هميشه مدنظر داشت.
--------------------------------------------------------------------------------
پى نوشت ها
1 دانشآموخته حوزه علميه و كارشناس ارشد علوم سياسى، دانشگاه باقرالعلوم 7. دريافت: 25/3/88 ـ پذيرش: 19/5/88.
2 ـ اصغر افتخارى، مراحل بنيادين انديشه در مطالعات امنيتملى، ص 187.
3 ـ قربانعلى قربانزاده، روابط بينالملل از ديدگاه امام، ص 235.
4 ـ اصغر افتخارى، مراحل بنيادين انديشه در مطالعات امنيتملى، ص 187.
5 ـ محمدرضا باقرزاده، ضمانت اجراهاى صلح و امنيتبينالمللى (در ارتباط با كشورهاى در حال توسعه)، ص 68.
6 ـ همان، ص 238.
7 ـ همان، ص 104.
8 ـ امام خمينى، صحيفه نور، ج 11، ص 1.
9 ـ امام خمينى، صحيفه امام، ج 9، ص 72.
10 ـ همان، ص 461.
11 ـ سيدمحمّد ميرسندسى، گفتارهايى در انديشه اجتماعى امامخمينى با تأكيد بر عدالت و توسعه، ص 46و47.
12 ـ امام خمينى، صحيفه امام، ج 17، ص 258.
13 ـ همان، ج 3، ص 323.
14 ـ همان، ج 20، ص 77.
15 ـ همان، ص 87.
16 ـ همان، ص 77.
17 ـ اصغر افتخارى، مراحل بنيادين انديشه در مطالعات امنيتملى، ص 183.
18 ـ سيدمحمّد خامنهاى، على و صلح جهانى، ص 60.
19 ـ همان، ص 61.
20 ـ امام خمينى، صحيفه نور، ج 16، ص 286.
21 ـ همان، ص 287.
22 ـ قربانعلى قربانزاده، روابط بينالملل از ديدگاه امام، ص ص179.
23 ـ امام خمينى، صحيفه امام، ج 21، ص 79.
24 ـ همان، ج 12، ص 144.
25 ـ قربانعلى قربانزاده، روابط بينالملل از ديدگاه امام، ص 181.
26 ـ امام خمينى، صحيفه امام، ج 13، ص 302 و 303.
27 ـ همان، ج 18، ص 89.
28 ـ همان، ج 12، ص 25.
29 ـ محمدرضا باقرزاده، ضمانت اجراهاى صلح و امنيتبينالمللى (در ارتباط با كشورهاى در حال توسعه)، ص 69.
30 ـ همان، ص 76.
31 ـ امام خمينى، صحيفه امام، ج 15، ص 520.
32 ـ امام خمينى، صحيفه نور، ج 18، ص 237 و 238.
33 ـ امام خمينى، صحيفه امام، ج 19، ص 147.
34 ـ همان، ج 21، ص 52.
35 ـ همان، ص 427.
36 ـ همان، ج 1، ص 384.
37 ـ همان، ج 21، ص 155.
38 ـ همان، ج 17، ص 404.
39 ـ محمّدتقى نظرپور، ارزشها و توسعه، بررسى موردى قانوناساسى جمهورى اسلامى ايران، ص 233.
40 ـ امام خمينى، صحيفه امام، همان، ج 20، ص 339ـ340. منابعـ افتخارى، اصغر، مراحل بنيادين انديشه در مطالعات امنيتملى، تهران، پژوهشكده مطالعات راهبردى، 1381.ـ امام خمينى، صحيفه امام، تهران، مؤسسه نشر و تنظيم آثار امامخمينى، 1387.ـ امام خمينى، صحيفه نور، تهران، مركز مدارك فرهنگى انقلاباسلامى، 1372.ـ باقرزاده، محمدرضا، ضمانت اجراهاى صلح و امنيت بينالمللى(در ارتباط با كشورهاى در حال توسعه)، قم، مؤسسه آموزشى وپژوهشى امام خمينى، 1382.ـ خامنهاى، سيدمحمّد، على و صلح جهانى، تهران، دفتر نشرفرهنگ اسلامى، چ ششم، 1369.ـ قربانزاده، قربانعلى، روابط بينالملل از ديدگاه امام، تهران،پژوهشكده امام خمينى و انقلاب اسلامى، 1386.ـ ميرسندسى، سيدمحمّد، گفتارهايى در انديشه اجتماعى امامخمينى با تأكيد بر عدالت و توسعه، قزوين، دانشگاه امام خمينى،1381.ـ نظرپور، محمّدتقى، ارزشها و توسعه، بررسى موردى قانوناساسى جمهورى اسلامى ايران، تهران، پژوهشگاه فرهنگ وانديشه اسلامى، 1387.