منشأ عظمت انقلاب اسلامي ايران
سئوال از "منشاء عظمت انقلاب اسلامي" از جمله پرسشهايي است كه ممکن است ذهن بسياري را به سوي خود جلب کند. عظمتي که تمام جهانيان به آن اعتراف کرده، بر اساس شواهد بسياري در سخنان و رفتارهاي دولتمردان، سياستمداران، جامعه شناسان و صاحب نظران گوناگون در علوم انساني وجود دارد، در برابر آن سر تعظيم فرود آوردهاند. به عنوان نمونه؛ پروفسور كارستن كولپه، خاورشناس غربى و ايران شناس نامدار، درباره انقلاب اسلامي چنين ميگويد: "انقلاب اسلامى و رهبر آن (امام) خمينى كه بسيارى از مسلمانان مقيم خارج جهان اسلام را در مسير بازيابى هويت اسلامى خويش قرار داد، بدون ترديد، آغازگر جنبش تجديد حيات اسلام است كه اثرگذارى فرا مليتى داشته است. بعد از پيروزى انقلاب ايران در سال1979، به طور كلى اوضاع سياسى به گونهاى شد كه از طرف گروههاى مختلف، اعم از زن و مرد مسلمان، شاگردان مدارس، دانشجويان، دست اندركاران آموزشهاى دينى، پليس، كارمندان، اعضاى جوامع مذهبى و كليسايى كاتوليكى و پروتستانى و همچنين احزاب سياسى، پيوسته تقاضاهايى را در رابطه معرفى جامع و كامل اسلام و انقلاب اسلامى مطرح مىكردند"(1). دکتر "فرانسيسکو اسکودرو بداته"، رئيس فدراسيون جوامع اسلامي اسپانيا در خصوص تاثيرگذاري انقلاب اسلامي چنين ميگويد: "امام خميني سبب حيات دوباره اسلام شد. انقلاب اسلامي ايران به رهبري امام خميني سبب بروز تحولات و دگرگونيهاي عظيم در جهان اسلام شد و وي چهره جديدي از اسلام را ارائه کرد. انقلاب ايران درس مبارزه عليه بيعدالتي و مقابله با حکومتهاي ديکتاتوري و غير انساني را آموخت"(2).
در پاسخ به پرسش صدر بحث يعني منشاء عظمت انقلاب اسلامي، ممکن است گزينهها و احتمالاتي به ذهن خطور کند که هر يک از آن ها قابل بررسي و تأمّل است. يک احتمال اين است که عظمت اين انقلاب، از برچيده شدن يک رژيم و روي کار آمدن رژيمي ديگر و جايگزين شدن دستگاه حاکمي به جاي دستگاه حاکم پيشين ناشي باشد. ترديدي نيست که اين احتمال نميتواند منشأ عظمت انقلابي شمرده شود که دنيا در برابر آن سر تعظيم فرود آورده است؛ چرا که جايگزين شدن يک قدرت به جاي قدرتي ديگر و يک حکومت به جاي حکومتي ديگر، همواره در طول تاريخ وجود داشته است و خواهد داشت و کتابهاي تاريخي نيز از ذکر اين انقلابها و تغيير حکومتها توسط حکومتهاي ديگر پر است.
مطالعه تاريخ اسلام نشان ميدهد که پس از پيامبر اکرم (ص)، افرادي زمام حکومت را به دست گرفتند و پس از آنان، سلسله بنياميه، سالها بر جامعه اسلامي فرمان راندند و به دنبال آنان، خاندان بنيعباس، صدها سال حکومت را در دست گرفتند. در تاريخ کشور ايران نيز سلسلههايي مانند صفويه، افشاريه، قاجاريه و سرانجام خاندان پهلوي جا به جا شدند و اين سلسلههاي پادشاهي با انقراض سلسلههاي قبل و از طريق از صحنه بيرون کردن سلسلههاي ديگر، يکي پس از ديگري زمام امور را در دست گرفتند؛ بدين جهت در تاريخ جوامع بشري از اين دگرگونيها فراوان ديده ميشود. پس سرّ عظمت انقلاب اسلامي ايران صرفاً در اين نيست که حکومتي جايگزين حکومت ديگري شده يا تغييراتي در نخبگان حاکم پديد آمده است.
احتمال ديگري که ممکن است در زمينه منشأ عظمت اين انقلاب به ذهن خطور کند، اين است که اين انقلاب، نه تنها سبب تغيير حکومت در کشور شد، بلکه برچيده شدن سلسلههايي از حاکمان را در پي داشت که مدت 2500 سال، از طريق رژيم سلطنتي بر کشور فرمان ميراندند. با پيروزي انقلاب، رژيم سلطنتي جاي خود را به رژيم ديگري به نام جمهوري داد. اين احتمال نيز نميتواند منشأ عظمت چنين انقلابي باشد؛ زيرا تغيير رژيم ديکتاتوري و سلطنتي به رژيم جمهوري در بسياري از انقلابهاي جهان نظير انقلاب کبير فرانسه و انقلاب اکتبر روسيه، تحقق پذيرفت؛ امّا هيچ يک از اين انقلابها نميتواند در شکوه و عظمت با انقلاب اسلامي ايران رقابت کند و اين امر نشان ميدهد که عظمت اين انقلاب، از امر ديگري ناشي شده است و تغيير رژيم سلطنتي به رژيم جمهوري، نميتواند علّت منحصر به فرد بودن اين انقلاب ميان انقلابهاي بزرگ جهان باشد.
هر چند در اين انقلاب، در مقايسه با برخي از انقلابهاي ديگر، خسارات کمتري متوجه مردم شد و تعداد کشتهها، مجروحان و آسيب ديدگان نيز بسيار کمتر بود، اما اين اختلاف نيز نميتواند يکي از نشانههاي منحصر به فرد بودن اين انقلاب در طول تاريخ باشد. براي تحليل و ارزيابي درست درباره منشأ عظمت انقلاب اسلامي، از دو ديدگاه ميتوان بدان توجه کرد:
1. ديدگاه کساني که نگرش الهي و اسلامي ندارند و حوادث تاريخي را صرفاً براساس عوامل مادّي تحليل ميکنند. طبق اين ديدگاه
جامعه شناسانه، تحقق اين انقلاب پديدهاي استثنايي برخلاف معادلههاي بين المللي بود که تحليلگران سياسي هرگز احتمال آن را نيز مطرح نميکردند. چنين انقلابي توانست به سرعت بر معادلههاي جهاني اثر گذاشته، تمام جهان را تحتالشعاع خود قرار دهد.
2. ديدگاه کساني که داراي بينش الهي هستند و خودشان در پيروزي انقلاب نقش داشتند و براي تحقق آن بسياري از سختيها را به جان خريدند. براساس اين ديدگاه، تلاش تمام انبيا، اوصيا، اوليا و مجاهدين الهي، در طول هزاران سال، براي برقراري حکومت الهي و حاکميت قانون عدل الهي در روي زمين، به وسيله اين انقلاب به نتيجه رسيد و همين امر، منشأ عظمت اين انقلاب است. جايگزيني حکومت الهي مبتني بر عدالت به جاي حکومتهاي مبتني بر ظلم، خودمحوري، خودگزيني و قدرت طلبي، اين انقلاب را به پديدهاي بيهمتا تبديل کرده است.
حکومت پيامبر اکرم (ص) در محدوده کوچکي از سرزمين حجاز، آن هم فقط حدود ده سال استقرار يافت. بعد از آن نيز علي (ع) که چند سالي در جهت استقرار حکومت عادلانه الهي کوشيد، به دليل مواجه شدن با چندين جنگ، فرصتي براي بازسازي جامعه و اداره آن بر اساس احکام و قوانين اسلامي، به صورت گسترده نيافت و پس از آن نيز کشورهاي اسلامي به دست ستمگران، نابخردان، خودمحوران و دنياپرستان افتاد. هر چند اينان نيز در اين جهات، مراتب گوناگوني داشتند، ويژگي مشترک تمام آنان اين بود که واقعاً در پي حکومت عدل الهي نبودند و اغلب منافع خود را پي ميگرفتند.
پس از قرنهاي متمادي از تلاشهاي انبيا و اولياي الهي و بعد از 14قرن از تلاشهاي مسلمانان در نقاط گوناگون جهان، در اين نقطه زمين، انقلابي به وقوع پيوست که اين تلاشها را به نتيجه رساند و حکومتي را به دست شخصي از تبار اهل بيت (ع) پديد آورد؛ بنابراين، تا آنجا که در توان داريم، بايد شکر اين نعمت را به جاي آوريم؛ گرچه هر قدر بکوشيم نميتوانيم چنان که در خور عظمت اين نعمت است، از آن قدرشناسي کنيم(3).
پينوشتها:
1- كتاب مشكل اسلام، كارستن كوپله، ص67
2- روزنامه جمهوري اسلامي ، 5/7/78
3- آيت الله مصباح يزدي، انقلاب اسلامي جهشي در تحولات سياسي تاريخ، انتشارات موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره)