منطقه گرایی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران

جایگاه منطقه گرایی در سیاست خارجی ایران چیست ؟ دیدگاه های غالب در ایران اساساً تمرکز بر منطقه گرایی به خصوص بر خاورمیانه عربی را به دلیل وجود ساخت متفاوت قدرت و سیاست و همچنین تفاوت های ساختاری فرهنگی – اجتماعی بین ایران و کشورهای منطقه امری مشکل و بدون فایده می بینند. نویسنده ضمن اینکه منطق چنین بحث­هایی را می پذیرد معتقد است که تقویت چنین طرزتفکری، سیاست خارجی ایران را منفعل کرده و به تبع جایگاه منطقه­ای و جهانی آن را در بلندمدت تضعیف می­کند. از نظرنویسنده منطقه خاورمیانه، بعد از حوادث 11 سپتامبر و تحولات بعد از بحران سال 2003 عراق، در حال انتقال به نظم جدید سیاسی – امنیتی است که درآن تمامی بازیگران مهم منطقه­ای در حال رقابت برای تثبیت " نقش های جدید " خود در منطقه هستند. ایران نیز به عنوان یک قدرت نوظهور منطقه­ای و جهانی برای تثبیت نقش خود نیاز به تقویت همکاری و گسترش تبادلات در سطح منطقه­ای، تعامل با ملت ها و ایجاد ائتلاف­های جدید در سطح دولت ها دارد. به عبارت دیگر، حضور فعال ایران در مسائل منطقه ای، ضمن تثبیت نقش­های سیاسی – امنیتی و اقتصادی ایران در منطقه، اهمیت استراتژیک ایران را در صحنه نظام بین الملل نیز افزایش می دهد.
برای تحقق این امر، نویسنده ضمن تأکید بر اهمیت تقویت منطقه گرایی در سیاست خارجی ایران، مفهوم ایجاد " تعادل " در رویکردهای مختلف جغرافیایی – ژئوپلتیک، تاریخی – تمدنی و سیاسی – امنیتی در جهت گیری­های سیاست خارجی ایران و همچنین تعادل در برقراری روابط با مناطق جغرافیایی و زیر سیستم های مختلف منطقه ای را مطرح می کند و معتقد است که نقطه تأمین منافع و امنیت ملی ایران درتوجه و لحاظ کردن همزمان به این رویکردها و مناطق ژئوپلتیک در سیاست­ خارجی ایران است. نویسنده ضمن بهره­گیری­ از نظریه­های انتقادی موجود سعی می کند تا با بازتعریف مؤلفه­های جدید قدرت ملی درسیاست خارجی ایران، منطق تمرکز و تقویت منطقه­گرایی در سیاست خارجی ایران را به آزمون بگذارد. ارائه چنین بحثی درحوزه سیاستگذاری خارجی ایران حائز اهمیت زیادی است. در طی دهه­های گذشته عدم تمرکز بر منطقه گرایی و منفعل بودن در حوزه­ی سیاست خارجی در سطح منطقه، زیان­های جبران ناپذیری برامنیت و منافع ملی ایران از جملهروی کارآمدن طالبان و جنگ داخلی درافغانستان و همچنین از دست دادن فرصت­های اقتصادی و سیاسی – امنیتی در منطقه و ظهور چالش­های جدید امنیتی از ناحیه قدرت های بزرگ خارجی را در پی داشته است. درمقابل تمرکز برمنطقه گرایی و گسترش تعاملات در قالب اتحادها و ائتلاف های سیاسی – امنیتی، فرهنگی و اقتصادی با ملت ها و دولت ها ی منطقه ضمن اینکه زمینه های فرصت سازی برای ایفای نقش و نفوذ اقتصادی و سیاسی – امنیتی ایران را درمنطقه فراهم می کند، از خطرات احتمالی امنیتی درآینده پیشگیری کرده و نهایتاٌ قدرت بازیگری ایران را در سطح روابط با قدرت های بزرگ به خصوص آمریکا افزایش می دهد.

1. چارچوب مفهومی – تاریخی و نظری منطقه گرایی در سیاست خارجی ایران

الف) چارچوب مفهومی – تاریخی
موقعیت تاریخی – تمدنی، ژئوپلتیک و سیاسی – امنیتی ایران درنظام امنیت منطقه ای و بین­المللی به گونه ای است که اتخاذ رویکردهای مختلفی را درعملیاتی کردن سیاست خارجی ایران اجتناب ناپذیر می سازد. سه رویکرد اصلی در منطقه گرایی سیاست خارجی ایران عبارتند از: رویکرد جغرافیایی و ژئوپلتیک؛ رویکرد فرهنگی – تاریخی و رویکرد ایدئولوژیک و سیاسی – امنیتی. در طول دهه های گذشته، سیاست خارجی ایران چالشی را در ایجاد تعادل بین این سه رویکرد داشته است که به نوعی می توان از آن به عنوان چالش های نظری تمرکز بر زیر سیستم­های مختلف منطقه ای در خاورمیانه عربی، آسیای مرکزی و قفقاز، خلیج فارس و آسیای جنوبی نام برد. همچنین چنین تضادی می تواند به عنوان چالش بین منطقه گرایی و جهان گرایی در جهت دهی روابط منطقه ای و سیاست خارجی ایران تعبیر گردد. بعضی از صاحبنظران مطالعات سیاست خارجی چالش اصلی سیاست خارجی ایران را ایجاد تعادل بین دو عنصر ژئوپلتیک و ایدئولوژی می دانند [1] که در طول تاریخ ایران وجود داشته و در زمان انقلاب اسلامی ایران به اوج خود رسیده است. با فروپاشی شوروی و ظهور کشورهای جدید در آسیای مرکزی و قفقاز در اوایل دهه 1990، بعضی دیگر از صاحبنظران صحبت از ضرورت تمرکز بر رویکرد تاریخی - تمدنی درجهت گیری سیاست خارجی ایران کردند. [2]
توجه به منطقه گرایی در سیاست خارجی ایران نقاط عطف متفاوتی داشته است. نخست، دردوران رژیم گذشته­ی ایران اعتقاد چندانی به تمرکزبرمنطقه گرایی وجود نداشت و لذا نقش سیاسی - امنیتی و حتی اقتصادی ایران در منطقه خاورمیانه، به خصوص خاورمیانه عربی به صورت حاشیه ای تعریف می شد. بر این اساس، ورود ایران به مسائل سیاسی و ایدئولوژیک خاورمیانه با محوریت صلح اعراب و اسراییل و اصولاً مسائل عربی و اسلامی، ایران را وارد موضوعاتی می کرد که از لحاظ منافع ملی و استراتژیک ربطی به ایران نداشت و تنها تنش­های غیر ضروری وارد سیاست خارجی ایران می کرد. از سوی دیگر در آن زمان شوروی قدرت مسلط بر آسیای مرکزی، قفقاز و افغانستان بود و لذا ایران توانایی عملیاتی کردن رویکرد فرهنگی – تاریخی در حوزه های تمدنی خود درسیاست خارجی نداشت. نهایتاً رژیم شاه اعتقادی به عملیاتی کردن نقش مذهب و ایدئولوژی درجهت گیری سیاست خارجی ایران نداشت. [3] بنابراین در آن زمان تمرکز اصلی در سیاست خارجی ایران بر رویکرد جغرافیایی و ژئوپلتیک بود. منطقه خلیج فارس نیز مرکز حضور فعال سیاسی – امنیتی و اقتصادی ایران به حساب می آمد.
دوم، بروز انقلاب اسلامی ایران است که به نوعی نقطه عطفی در تمرکز بر منطقه گرایی با تقویت رویکرد ایدئولوژیک در سیاست خارجی ایران به حساب می آید. ماهیت انقلاب اسلامی به گونه ای بود که تمرکز بر ایدئولوژی شیعی و به تبع اتصال ایران به مسائل جهان عرب و اسلام را اجتناب ناپذیر می­کرد. برخلاف گذشته، تمرکز بر مسائل منطقه ای نوعی قوت در سیاست خارجی ایران به حساب آمد. مسائل اصلی خاورمیانه از جمله صلح اعراب و اسراییل و مبارزه با استکبار و به تبع مبارزه با حکومت های عربی وابسته به قدرت های بزرگ، دو موضوعی بودند که جمهوری اسلامی ایران را مستقیماً به مسائل منطقه وصل می کرد. در این زمان نقش ایران از حالت حاشیه ای خارج و به عنوان فعال ترین بازیگر منطقه ای با شکل جدید مطرح گردید. البته همزمان با پایان جنگ ایران و عراق تمرکز بر رویکرد توسعه ای واقتصادی در سیاست خارجی ایران رفته رفته مطرح گردید.
سوم، فروپاشی شوروی است که نقطه عطف دیگری از لحاظ تمرکز بر رویکرد تمدنی – فرهنگی و تاریخی درسیاست خارجی ایران به حساب می آید. ظهور کشورهای تازه استقلال یافته در آسیای مرکزی و قفقاز که از لحاظ تمدنی – تاریخی و همچنین فرهنگ اسلامی به نوعی به ایران و خاورمیانه وصل می شدند، شرایطی فراهم کرد تا ایران نگاه به مناطق شمالی و شرقی را برای اولین بار دراولویت سیاست خارجی خود قرار بدهد. در سرتاسر دهه 1990 صاحبنظران مطالعات سیاست خارجی ایران مشغول بحث و بررسی راه های نزدیکی ایران با کشورهای این منطقه و به طور کلی ضرورت حضور فعال ایران در این مناطق بودند. تمرکز سیاست خارجی ایران بر این مناطق در این دوران دور جدیدی از رقابت های اقتصادی، سیاسی – امنیتی و فرهنگی را بین ایران و بازیگران منطقه ای و مهم دیگر همچون روسیه و ترکیه در مناطق آسیای مرکزی و قفقاز فراهم کرده و به همان اندازه نقش این بازیگران را در سیاست خارجی و منافع ملی ایران بازتعریف کرد. [4]
نهایتاً، نقطه عطف چهارم در منطقه گرایی مربوط به حوادث 11 سپتامبر و بحران عراق در سال 2003 می شود که به نوعی تمرکز بر رویکرد سیاسی – امنیتی را در سیاست خارجی ایران تقویت کرد. حضور نیروهای آمریکایی در عراق و خطرات ناشی از آن برای امنیت و منافع ملی ایران و همچنین شکل گیری نظم جدید سیاسی – امنیتی در عراق با تقویت نقش شیعیان و کردها در ساخت قدرت و سیاست این کشور، نیاز به تمرکز بر ائتلاف ها با احزاب سیاسی و دولت­های دوست در منطقه را اجتناب ناپذیر کرد. تحولات سیاسی – امنیتی عراق به نوعی بر نظم سیاسی - امنیتی موجود در جهان عرب و به خصوص منطقه خلیج فارس تأثیر گذاشته و حضور فعال ایران درمسائل منطقه­ا­­­ی را ضرورت بخشیده است. حضور فعال ایران درشرایط جدید برای " تثبیت نقش­های سیاسی – امنیتی " در دوران انتقالی خاورمیانه به نظم جدید صورت پذیرفت. [5] بنابراین تمرکز بر سه رویکرد جغرافیایی و ژئوپلتیک، تمدنی – تاریخی و سیاسی – امنیتی همواره زمینه های مفهومی ونظری ویژه­ای درسیاست خارجی ایران دارد.

ب. دیدگاه های نظری موجود در زمینه منطقه گرایی
دیدگاه­های مختلف انتقادی درایران معتقدند که اساساً ساخت قدرت، سیاست و فرهنگ درایران به گونه­ای است که هرگونه تمرکز بر منطقه­گرایی درحوزه­ی سیاست خارجی را به عنوان یک راهبرد ناموفق و بدون فایده مطرح می سازد. از مهمترین این دیدگاه­ها می توان به موارد زیر اشاره کرد:

نخست: عدم تحقق ائتلاف با کشورهای منطقه
نظریه "عدم امکان ائتلاف "معتقد است که اصولاً ساخت قدرت و سیاست درایران همچون ماهیت ایدئولوژیک نظام و همچنین اهداف سیاست خارجی جمهوری­اسلامی از جمله دفاع از مسلمانان و نهضت های آزادیبخش از یک سو و ماهیت و ویژگی های ساخت قدرت و سیاست در منطقه و جهان عرب از سوی دیگر به گونه­ای است که هر گونه زمینه­ی ائتلاف و همکاری در سطح منطقه­ و جهان عرب را ناممکن می سازد. از این دیدگاه " ایران به عنوان یک کشور شیعه بامحدوده­ی مرزی سنی نشین و با گذشته باستانی مبتنی بر ایرانیت و همین طور به عنوان یک کشور مبتکر و پیشرو اندیشه سیاسی، نسبت به همسایگان خود بسیار ممتاز است. " [6] همچنین ویژگی­های سیستم های اقتصادی و فرهنگی ایران با همسایگان شمالی و شرقی نیز متفاوت است واساساً این کشورها نمی توانند همدیگر را تکمیل کنند لذا ایران با این کشورها نمی تواند وارد ائتلاف و همگرایی شود. به واسطه­ی این تفاوت­های اساسی، " ایران چه از ناحیه­ی جنوب با اعراب، چه از ناحیه­ی شمال با ترک ها و چه از طرف شرق با هند و پاکستان نتوانسته ائتلاف کند و همیشه خاص مانده و رفتار کرده است. " [7]

دوم: نظریه جهانی گرایی واهمیت تکنولوژیک غرب
نظریه "جهان گرایی " که اساساً منتقد تقویت منطقه گرایی در سیاست خارجی ایران است معتقد است که ایران در روند جهانی شدن و توسعه در درجه اول نیازمند به گسترش وتوسعه روابط با مرکز تولید علم و ثروت جهان یعنی کشورهای غربی است. از این لحاظ ائتلاف های منطقه ای و ورود ایران به حوزه های سیاسی – امنیتی منطقه و مسائل حساس خاورمیانه از جمله مسئله اعراب و اسراییل، روابط ایران با غرب را وارد پیچیدگی های خاصی می کند که درنهایت روند توسعه در ایران را دچار اشکال می سازد. یکی از طرفداران این نظریه معتقد است که مهمترین موضوع نظری در سیاست خارجی ایران در منطقه قاعده­مند نبودن روابط ایران با جهان غرب است. [8] " جمهوری اسلامی ایران برای تسهیل در دستیابی به اهداف کلان خود از جمله توسعه اقتصادی و ایفای نقش فعال درمنطقه به برقراری رابطه­ی منطقی با قدرت های بزرگ به خصوص آمریکا نیازمند می باشد. " بر اساس این دیدگاه[9] همچنین منبع اصلی قدرت در سطح جهانی نزد غرب است و بسیاری از مشکلات ایران با همسایگان نیز ناشی از فقدان روابط قاعده­مند با غرب است. [10] این دیدگاه جهانی شدن را یک روند می­داند که به ناچار، تمامی کشورهای جهان از جمله ایران دیر یا زود باید با آن همراه شوند. [11]

سوم: تضاد فرهنگی و اجتماعی و تنها بودن ایران در منطقه
نهایتاً نظریه "شکاف فرهنگی – اجتماعی " است که معتقد به وجود شکاف های عمیق در ساختار فرهنگی – اجتماعی و تاریخی درمناسبات ایران و کشورهای همسایه عرب است که هر گونه زمینه­ی توسعه و تداوم همکاری­ها در حوزه های سیاسی – امنیتی و اقتصادی را دشوار می سازد. از این دیدگاه، ایران با هیچ­یک از کشورهای عربی روابط قابل اتکایی نداشته و دوران پس از انقلاب­اسلامی پرآشوب ترین روابط خارجی ایران با دنیای عرب بوده و هنوز بسیاری از بدبینی­ها و تصورات گذشته وجود دارد که مانع از همکاری و نزدیکی بین این دو طرف می شود. [12] همچنین از این دیدگاه ایران هم به لحاظ قومی، هم از حیث مذهبی و هم از لحاظ سیاسی با اعراب احساس بیگانگی می­کند و بحران مشروعیت و امنیت در دنیای عرب به این شکاف سیاسی – فرهنگی دامن زده است. در مقابل اعراب نیز به ایران حداقل به عنوان یک همسایه­ی نامطمئن و درمورد بعضی از دول­عربی به عنوان دشمن می نگرند. [13] بنابراین وجود چنین شکاف های ساختاری و فرهنگی مانع از نزدیکی دو طرف و تمرکز بر منطقه گرایی در سیاست خارجی می شود.
بی تردید نگاه بدبینانه به تقویت منطقه­گرایی در سیاست خارجی ایران با توجه به زمینه­های نظری توسعه یافتگی و شکاف­های اجتماعی – سیاسی و تاریخی و سابقه­ی بی­اعتمادی موجود بین دو طرف، دارای منطق صحیح و قانع کننده­ای می باشد. اما از نظر نویسنده تداوم و تقویت و عملیاتی کردن چنین خط فکری، منجر به منفعل کردن سیاست­ خارجی و نادیده­گرفتن نقش و مؤلفه­های ملی قدرت ایران در سطوح منطقه ای و جهانی می شود؛ امری که می­تواند دربلند مدت به از دست رفتن زمینه­های نفوذ، نقش و قدرت منطقه­ای ایران منجر شود.

2. مؤلفه های منطقه گرایی در سیاست خارجی ایران
همزمان با حوادث 11 سپتامبر و بخصوص تحولات سیاسی – امنیتی پس از بحران عراق درسال 2003، نقش و موقعیت بازیگری ایران درسطح منطقه افزایش یافته است. چنین وضعیتی نه تنها می تواند باعث توسعه­ی روابط با کشورهای منطقه شود؛ بلکه فرصتی مناسب برای حل مشکلات استراتژیک ایران با آمریکا می باشد. افزایش نقش منطقه­­ ای ایران نه صرفاً مبتنی برمؤلفه سنتی " ژئوپلتیک " خاص ایران است که این کشور را به عنوان مرکز زیرسیستم­های مختلف خاورمیانه بزرگ همچون آسیای­مرکزی و قفقاز، افغانستان و پاکستان، خلیج فارس، عراق و خاورمیانه عربی درنظر می گیرد و عمدتاً نگاهی فرهنگی – تاریخی و توسعه ای - اقتصادی به ضرورت منطقه گرایی درسیاست خارجی ایران دارد؛ بلکه با توجه به ورود مؤلفه­های جدید تأثیرگذار در سیاست خارجی ایران، عمدتاً با محوریت نگاه امنیتی – سیاسی و استراتژیک قرار دارد که مبتنی بر اهمیت یافتنتروریسم القاعده­ای و خطر گسترش تسلیحات جمعی و ژئوپلتیک هسته­ای در منطقه است که عمدتاً حائز اهمیت و ارزش بین­المللی بیشتری بعد از حوادث اخیر شده­اند. [14]
ترکیب سه رویکرد فرهنگی – تاریخی، توسعه ای – ژئوپلتیک و امنیتی – سیاسی و عملیاتی ­کردن آن­ها در سیاست خارجی با هدف افزایش نقش منطقه­ای ایران، منطق تمرکز منطقه گرایی در سیاست خارجی ایران را تقویت می کند. سه مؤلفه­ی تأثیر­گذار قدرت ملی در مورد تقویت منطقه گرایی در راهبرد سیاست خارجی ایران حائز اهمیت می باشند:

نخست: دولت ملی قوی
ایران یک دولت ملی (Nation-state) قوی دارد و این مؤلفه ویژگی و جایگاه خاصی به ایران درمنطقه می دهد. ایران بخش مهمی از تمدن خاورمیانه است که آن را به تمدن جهانی وصل می کند. سابقه حضور تاریخی – فرهنگی ایران در منطقه بی نظیر است. یکپارچگی ­ارضی، مصمم و مستقل بودن و تلاش دائم برای پیشرفت و توسعه بخشی از ویژگی­های مهم دولت ایرانی است. به دلیل وجود همین ویژگی­ها، دولت ایرانی توانسته درطول تاریخ گذشته و حال، استقلال خود را حفظ کند. همزمان ایران توانسته است ارتباطات تاریخی، فرهنگی و سیاسی خود را با ملت­ها و دولت­های منطقه به خصوص محیط اطراف خود حفظ کند و از این لحاظ نگاه بسیاری از ملت ها و دولت های منطقه­ از جمله، افغانستان، آذربایجان و عراق به ایران توأم با احترام است. حتی دولت های رقیب تاریخی ایران همچون ترکیه و روسیه نیز به دلیل این ویژگی ها به ایران توأم به احترام می نگرند.
در منطقه به استثناء ترکیه و روسیه، هیچ کشور دیگری چنین ویژگی را ندارد. برای نمونه دو همسایه شرقی ایران، افغانستان و پاکستان دارای چنین موقعیتی نیستند. در افغانستان هر چند به طور تاریخی ملت قوی و یکپارچه است، اما دولت ضعیف می­باشد و همین امر، سبب جنگ ها­ی طولانی داخلی در این کشور شده است. در مقابل درپاکستان، دولت قوی و ملت ضعیف است، یا در عراق یکپارچگی ملت و قدرت دولت با تحولات جدید مورد تردید جدی قرار گرفته است. در حوزه خلیج فارس نیز اساساً مشروعیت دولت­ها زیر سؤال جدی است و مفهومی به نام ملت دراین حوزه در مراحل آغازین شکل گیری خود قرار دارد. دراین میان ایران با دارا بودن یک دولت ملی قوی به راستی یک استثناء به حساب می آید. چنین مؤلفه­ای می تواند با تمرکز بر نگاه منطقه­گرایی در سیاست­ خارجی در خدمت گسترش تعاملات، ایجاد اتحادها وائتلاف­ها در سطح روابط ایران با دولت ها و ملت های منطقه ای قرار گیرد.

دوم: هویت ژئوپلتیک
منظورازهویت ژئوپلتیک این است که ایران به کدام یک از زیر سیستم های منطقه­ای در خاورمیانه تعلق دارد. ویژگی های ژئوپلتیک، سیاسی – امنیتی و تاریخی - فرهنگی ایران به گونه ای است که می تواند آن را به مناطق مختلف و زیر سیستم های مختلف هویتی – سیاسی در سطوح منطقه وصل کند. از این لحاظ ایران نقطه­ی اتصال مناطق آسیای مرکزی و قفقاز، آسیای جنوبی، خلیج فارس و جهان عرب است. هر کدام از این زیر سیستم­ها به نوعی پارادایم­هایی را از لحاظ سیاسی – امنیتی و توسعه در سیاست خارجی ایران مورد توجه قرار می دهند. اگر ایران به آسیای جنوبی و شرق متصل شود به نوعی به پارادایم ها­ی "امنیت "، "انرژی " و "توسعه " متصل می گردد. از لحاظ فرهنگی و تاریخی نیز چنین زیر سیستمی در مفهوم هویتی – ژئوپلتیک " آریانای بزرگ " قرار می گیرد که از تاجیکستان تا مالدیو درخط شمالی – جنوبی و از برمه تا ایران در خط شرقی - غربی آسیا ادامه می­یابد. ایران بخش مهمی از این هویت فرهنگی است. از طریق پاکستان و هند و سپس چین، ایران به امنیت انرژی در مناطق شرقی و آسیایی و از طریق افغانستان، به مسایل امنیتی این زیر سیستم متصل می شود. امروزه این دو مسئله بخش مهمی از امینت منطقه­ای و به تبع امنیت جهانی می باشند. همین هویت ژئوپلتیک ایران درمورد آسیای مرکزی و قفقاز و ترکیه و همچنین خلیج فارس، عراق و جهان عرب نیز صادق است که به ایران اهمیت ویژه­ای در تقویت منطقه­گرایی و اتصال به زیر سیستم های مختلف می­دهد. درواقع ایران می تواند نقطه اتصال اصلی در منطقه­­ی جغرافیایی و هویتی خاورمیانه بزرگ باشد.
تعیین هویت ژئوپلتیک، یکی از موضوعات مهم سیاست و حکومت در منطقه خاورمیانه است. در طول دهه های گذشته حکومت­های مختلف در درون منطقه­ از هویت ژئوپلتیک برای حفظ موقعیت قدرت و مشروعیت خود درنزد ملت­ها و در روابط با قدرت­های بزرگ استفاده کرده­اند. به عنوان نمونه، پاکستان همواره در تعیین هویت ژئوپلتیک خود دچار گرفتاری بوده است. در حالیکه ملت پاکستان، الیت فرهنگی و روشنفکران آن با نگاه توسعه­ای سعی در اتصال پاکستان به هویت فرهنگی – سیاسی آسیای جنوبی و انرژی و توسعه اقتصادی داشته­اند. در مقابل الیت اجرایی و حکومت های پاکستان سعی دارند خود را به هویت خاورمیانه­ای و جهان­ اسلام متصل کنند. [15] یکی از دلایل مهم این امر، مربوط به اهمیت یافتن پاکستان درنزد آمریکا با مسایلی از قبیل مبارزه با تروریسم القاعده­ای و جلوگیری از رشد اسلام­گرایی در این کشور و نهایتاً ایجاد امنیت برای تسلیحات اتمی پاکستان است. در طول دهه­های گذشته حکومت­های پاکستان از این طریق توانسته اند تا کمک های مالی میلیاردی از آمریکا دریافت کنند، منابعی که بیشتر صرف حفظ حکومت های پاکستان شده تا اینکه در جهت توسعه اقتصادی پاکستان به کار گرفته شوند. [16] مسئله تعیین هویت ژئوپلتیکی در مورد سایر کشورهای منطقه از جمله افغانستان، کشورهای­ آسیای مرکزی و قفقاز، ترکیه و عراق نیز وجود دارد.
در مورد ایران، مسئله­ی هویت ژئوپلتیک کمی متفاوت است. چون منطقه به نوعی بخشی از حوزه­ی تمدنی ایران بوده و ایران دارای نفوذ تاریخی – فرهنگی و سیاسی زیادی در منطقه است لذا اتصال به هر یک از این زیر سیستم­ها در شرایط خاص سیاسی – امنیتی و فرهنگی راحت­تر صورت می گیرد. بعضی از دیدگاه­های داخل ایران معتقد به تغییر در تمرکز منطقه­ای روابط خارجی ایران از غرب (خاورمیانه عربی) به شرق درهر دو امتداد آن یعنی شبه قاره هند و آسیای مرکزی می باشند که به نوعی راهگشای بن بست های سیاست خارجی ایران بعد ازتحولات جدید درمنطقه بعد از حوادث 11 سپتامبر و بحران 2003 عراق می باشد و می تواند جایگاه منطقه­ای و جهانی ایران را افزایش دهد. [17]
به اعتقاد نویسنده بهترین راه برای ایران ایجاد " تعادل " بین همه­ی این زیر سیستم­ها و ایفای نقش متصل کننده­ میان این مناطق می باشد. ایران ضمن اینکه با رویکردهای توسعه اقتصادی و گسترش روابط فرهنگی – تاریخی با همسایگان به هویت انرژی، امنیت و توسعه در آسیای جنوبی، افغانستان، آسیای مرکزی و قفقاز وصل می شود در عین حال باید به مسایل امنیتی – سیاسی در خاورمیانه عربی (عراق و خلیج فارس) متصل شود که دارای اهمیت فوق العاده­ای برای نظام جهانی و آمریکا می باشند. از این لحاظ، تمرکز بر منطقه گرایی در سیاست خارجی می تواند جایگاه منطقه­ای و جهانی ایران را به عنوان نقطه اتصال مهمترین تم ها و موضوعات منطقه ای افزایش دهد.

سوم: ایدئولوژی شیعی و قدرت ملی
این مؤلفه همواره در سیاست خارجی ایران از گذشته به نوعی مطرح بوده است. بعضی از دیدگاه­­ها معتقدند که حتی رژیم گذشته، علی­رغم عدم اعتقاد به استفاده از ابزار ایدئولوژیک در پیشبرد سیاست خارجی به نوعی از ابزار شیعی برای افزایش نفوذ درمنطقه استفاده کرده است. [18] اما بعد از بحران عراق درسال 2003 و همزمان با ورود عنصر شیعی در ساخت قدرت و سیاست خاورمیانه موضوع به کارگیری این مؤلفه درسیاست خارجی ایران به طور جدی مطرح شده و این امر منجر به افزایش نقش و نفوذ ایران در مسایل سیاسی – امنیتی منطقه از جمله حضور فعال و سرنوشت ساز درمسایل عراق، لبنان و به طور کلی خاور نزدیک شده است. مؤلفه­ی شیعی می تواند به عنوان یک مؤلفه­ی قدرت ملی ایران در چارچوب تقویت منطقه گرایی مورد استفاده قرار گیرد. البته زمانی ­که بتوان ازاین مؤلفه درخدمت منافع ملی کشور بهره گرفت نه صرفاً برای اهداف کوتاه مدت و گذرا و درشرایط ناامنی درمنطقه، بلکه برای تقویت این مؤلفه درسطح روابط دولت ها در منطقه که جمهوری­اسلامی ایران می تواند ازآن طریق، ضمن تأثیرگذاری بر مسایل سیاسی – امنیتی و افزایش نقش منطقه­ای، در روابط با آمریکا نیز از قدرت بازیگری برخوردار گردد.
بهره­برداری از عنصر شیعی درتنظیم سیاست خارجی ایران با عراق یک نمونه است. تقویت عنصر شیعی درساخت قدرت عراق؛ نقش مؤثری دررفع تهدیدات فوری امنیتی آمریکا در طی سال­های 2003 تا 2005 داشته است. [19]همچنین تقویت عنصر شیعی در ساخت قدرت عراق و تبدیل عراق به یک کشور دوست و متحد ایران در منطقه ضمن جلوگیری ازتهدیدات آینده می­تواند نقش مهمی در تقویت جایگاه ایران در ترتیبات سیاسی – امنیتی خلیج فارس و در روابط با آمریکا و سایر کشورهای حوزه جهان عرب داشته باشد. از این لحاظ تقویت این مؤلفه می تواند در چارچوب مسائل منطقه­ای، جایگاه منطقه­ای و جهانی ایران را افزایش دهد؛ اصلی که منطق تقویت منطقه گرایی درسیاست خارجی ایران را توجیه می کند.

3. ضرورت تقویت منطقه گرایی در سیاست خارجی ایران
ماهیت نظام بین الملل در دنیای امروز به گونه­ای است که به همان اندازه که دامنه­های نقش و نفوذ و منافع ملی قدرت ها در دنیا افزایش می یابد به همان اندازه نیز ضرورت گسترش تعامل و همکاری و نیاز به ائتلاف ها و تمرکز بر منطقه گرایی نیز گسترش می یابد. به عنوان نمونه حضور آمریکا درمناطق مختلف جهان زمانی اتفاق افتاد که منافع آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم به عنوان یک ابرقدرت در مناطق مختلف جهان گسترش یافت و به تبع نیاز به شناخت ملت­ها و ائتلاف با دولت­های جهان در مناطق مختلف یک امر اجتناب ناپذیر گردید. درسال 2009 نیز همزمان با شکست استراتژی بوش در ایجاد یک دنیای تک قطبی به رهبری آمریکا، دولت اوباما استراتژی جدید آمریکا را مبتنی بر ایجاد همکاری و ائتلا ف با دولت ها و ملت ها­ی دوست و رقیب برای حل مسائل جهانی و منطقه­ای و به عبارت دیگر تمرکز بر نوعی منطقه گرایی قرار داده است.
مثال دیگر، تقویت منطقه گرایی در سیاست خارجی ترکیه در قالب تفکر "عثمانی گرایی جدید " است. این استراتژی از اهرم­های مهم ترکیه در ایجاد تعادل با قدرت های بزرگ، آمریکا و اتحادیه اروپا و استفاده از ظرفیت­های هویت ژئوپلتیک این کشور درجهت افزایش بازیگری منطقه ای و جهانی این کشور می­باشد. حاکمان اسلام گرای ترکیه درحزب " عدالت و توسعه "[20]، دسترسی به اهداف استراتژیک سیاست خارجی ترکیه از جمله پیوستن به اتحادیه اروپا را منوط به تقویت نگاه به شرق و تکیه بر هویت شرقی – اسلامی و همچنین اتخاذ استراتژی های مستقل در روابط با آمریکا می دانند. از این دیدگاه، با تقویت و گسترش روابط با ایران، روسیه و کشورهای جهان عرب، و تکیه بر نقش میانجیگرانه در حل و فصل بحران های منطقه ای در عراق، لبنان و فلسطین، ترکیه قادر به افزایش نقش منطقه ای و جهانی خود خواهد بود. [21] بعضی از استراتژیست­های ترکیه حتی صحبت از افزایش " قدرت نرم " ترکیه در منطقه­ی خاورمیانه می کنند و موفقیت جدید ترکیه را در تقویت منطقه گرایی در سیاست خارجی این کشور در نظر می گیرند. [22]
ایران نیز به دلیل ژئوپلتیک حساس خود از جمله قرارگرفتن در بین بحران­های منطقه­ای عراق و افغانستان و همچنین ماهیت مسایل سیاسی – امنیتی که با آن­ها روبرو است، از جمله برنامه هسته­ای، به نوعی با مسایل نظام امنیت بین الملل درارتباط مستقیم است. گسترش نقش و دامنه­های منافع سیاسی- امنیتی و اقتصادی ایران درسطح منطقه­ای و جهانی با نیاز به تعامل و شناخت بیشتر از مناطق مختلف جهان به خصوص منطقه خاورمیانه و محیط اطراف ایران افزایش یافته است. حضور فعال ایران درمناطق مختلف جهان تا جایی­ که با اهداف اقتصادی و سیاسی – امنیتی و استراتژیک ایران هماهنگ باشد به نفع یک قدرت درحال رشد مانند ایران است. منطق روابط بین الملل در دنیا­ی امروز به گونه­ای است که وجود تعامل، ائتلاف و اتحاد را یک امر ضروری می سازد. دستیابی به چنین امری بدون یک سیاست خارجی فعال امکان پذیر نیست. از آنجا که مسایل ایران با مسایل جهانی در ارتباط هستند، تقویت منطقه گرایی و افزایش دامنه های نقش و نفوذ ایران می تواند درخدمت اهداف توسعه­ای و رفع تهدیدات امنیتی کشور قرارگیرد.
نکته مهم دیگر مفهوم "تعادل " بین " منطقه­گرایی " و " جهان­گرایی " (تمایل به غرب) در سیاست خارجی ایران است. ایران همواره با چالش انتخاب میان این دو مفهوم، درسیاست خارجی خود مواجه بوده است. تقویت منطقه گرایی به معنای افزایش تعاملات باکشورهای منطقه به خصوص همسایگان مسلمان و کشورهای جهان عرب بوده است. بعضی از دیدگاه­ها تقویت نگاه به شرق از جمله توسعه روابط با آسیای جنوبی، آسیای مرکزی وقفقاز و همچنین چین و روسیه و به طور کلی آسیا را نیز در چارچوب تقویت منطقه­گرایی درسیاست خارجی ایران درنظر می گیرند. دراین چارچوب دولت آقای احمدی نژاد حتی حضور فعال ایران درآمریکای جنوبی را نیز به نوعی تقویت نگاه به شرق و نوعی تمرکز بر منطقه گرایی درنظر می گیرد. [23] در مقابل منطقه گرایی دیدگاه جهان گرایی در سیاست خارجی ایران قرار دارد که اساساً ارتباط با غرب را یک ضرورت و محور یک سیاست خارجی عمل گرا درنظر می گیرد. از این دیدگاه غرب (آمریکا) تولید کننده اصلی ثروت و قدرت درجهان است و ایران به عنوان یک قدرت منطقه­ای و جهانی نوظهور نیاز به تعامل با آمریکا برای دستیابی به نقش های مهم سیاسی – امنیتی درمنطقه و درجهان و همچنین تکنولوژی و سرمایه­های غربی برای توسعه اقتصادی درحال رشد خود دارد.
اما از نظر نویسنده، ایجاد تعادل میان این دو رویکرد و با تمرکز بر منطقه­گرایی می تواند منافع و امنیت ملی ایران را بهتر تأمین کند. به عنوان یک واقعیت، اهمیت جهانی ایران وابسته به اهمیت مسائل منطقه ای است که ایران در آن یک بازیگر اصلی است. هر چند ایران قبل از حوادث 11 سپتامبر و در دوران جنگ سرد حائز اهمیت بود، اما افزایش نقش و نفوذ ایران بعد از حوادث 11 سپتامبر وبحران عراق درسال 2003 قابل مقایسه با دوران قبل نیست. افزایش اهمیت نقش ایران به دلیل قرارگرفتن ایران دریک محیط سیاسی – امنیتی است که برای نظام جهانی حائز اهمیت حیاتی است. مبارزه با تروریسم القاعده و جلوگیری از گسترش تسلیحات کشتار جمعی (WMD) و حل بحران­های منطقه­ای در افغانستان، عراق، لبنان و فلسطین، مسائلی هستند که در حال حاضر سرتیترهای اصلی امنیت بین الملل می باشند. [24] جمهوری اسلامی ایران درتمامی مسائل مهمی که مربوط به منطقه می باشند اثرگذار است. اساساً بازیگری بالای ایران در مسائل خاورمیانه و همچنین برنامه هسته­ای ایران و تصمیم به حفظ " چرخه­ی مستقل سوخت هسته ای " زمینه­­ی گفتگوهای استراتژیک ایران و آمریکا و مذاکرات احتمالی بین دو طرف از موضع برابر سیاسی در منطقه را فراهم کرده است.
بعضی از دیدگاه­ها درایران که می توان از آن به عنوان "منطقه گرایی سنتی " یاد کرد، معتقدند که حضور بیش از اندازه ایران در مسایل خاورمیانه به خصوص مسایل جهان عرب از جمله مسئله فلسطین و لبنان تنش زا بوده و هزینه­های جدی سیاسی در روابط ایران با کشورها­ی منطقه و جهان غرب به خصوص آمریکا دارد. لذا ایران نباید بیش از اندازه بر منطقه گرایی تأکید کند. محور دیدگاه فوق، تقویت رویکرد "توسعه ای " در سیاست خارجی، با تأکید بر ژئوپلتیک حساس ایران است که همزمان فرصت ها و چالش های زیادی را برای منافع ملی ایران به همراه می آورد. براین اساس بهتر است که ایران تنها حضور فعال در محیط فوری امنیتی خود در سطح همسایگان داشته باشد. در مقابل، " منطقه گرایی جدید " با رویکردی " سیاسی - امنیتی " قرار دارد که معتقد است ایران می بایستی، علاوه بر حضور فعال درمناطق فوری امنیتی خود، درمناطق غیر فوری امنیتی خود از جمله خاور نزدیک (لبنان - فلسطین) نیز حضوری فعال و تأثیر گذار داشته باشد و از دامنه­های نقش و نفوذ خود برای رفع تهدیدات امنیتی ناشی از آمریکا و اسراییل و همچنین حفظ منافع استراتژیک خود در منطقه و درارتباط با قدرت­های بزرگ استفاده کند. [25] به عبارت دیگر به نوعی بین توسعه­ی اقتصادی، امنیت و منافع ملی خود تعادل ایجاد کند.
از نظر نویسنده، تمرکز بر منطقه گرایی در سیاست خارجی ایران باید مبتنی برحفظ تعادل بین منطقه گرایی سنتی و منطقه گرایی جدید باشد. ایران به عنوان یک قدرت درحال ظهور جهانی (همانند ترکیه و هند) نیاز به یک سیاست خارجی فعال مبتنی بر ائتلاف­ها و اتحادها در مناطق مختلف جهان به خصوص منطقه خاورمیانه دارد. از سوی دیگر، یک قدرت مدعی منطقه ای و جهانی نیازمند توسعه­ی اقتصادی و تمرکز بر رویکرد­های همگرایانه با اقتصاد منطقه ای و جهانی است. بنابراین ویژگی یک سیاست خارجی فعال توجه همزمان به رویکرد­های امنیتی – سیاسی و توسعه ای در مناطق اطراف است. تردیدی نیست که از میان مناطق مهم اطراف ایران درخاورمیانه، منطقه خلیج­ فارس حائز اهمیت حیاتی برای توسعه، امنیت و منافع ملی ایران است و باید در رأس فعالیت­های سیاست خارجی ایران قرار گیرد. خلیج فارس راه اصلی ارتباطی ایران به جهان آزاد، صدورانرژی و واردات کالا و نهایتاً امنیت انرژی و نقطه اتصال به آسیای جنوبی و شرقی است. از سوی دیگر حضور فعال در مسائل سیاسی – امنیتی خلیج فارس، عراق و جهان عرب به ایران قدرت بازیگری بالا در مسائل منطقه ای و در روابط با قدرت های بزرگ می دهد.

نتیجه گیری
دراین پژوهش زمینه های مفهومی – تاریخی و نظری منطقه گرایی و دیدگاه های منتقدان به تقویت منطقه گرایی در سیاست خارجی ایران بحث گردید. وجوه مشترک تمامی دیدگاه های منتقد موجود در این زمینهعمدتاً برمحور ناهماهنگی موجود میان ایران و همسایگان در منطقه درزمینه­هایی همچون ساخت قدرت و سیاست، شکاف­های فرهنگی اجتماعی و مذهبی، سیستم های حکومتی متفاوت، ناهماهنگی درمیزان و توانایی­های توسعه­یافتگی، دیدگاه­های متفاوت درمورد تهدیدات امنیتی و ریشه­های ناامنی در سطح ملی و منطقه­ای و نهایتاً نوع روابط با قدرت­های بزرگ غربی به خصوص آمریکا و میزان حضور این کشور درمنطقه می­باشد. از نظر این دیدگاه­ها در طی دهه­های گذشته، طرز تفکر متفاوت در نزد جمهوری­اسلامی و کشورهای منطقه به خصوص جهان عرب به نوعی مانع جدی درتقویت منطقه­گرایی درسیاست خارجی ایران بوده و به دلیل ساختاری بودن این ویژگی­ها این مسئله در آینده نیز ادامه خواهد داشت.
منطق چنین بحث هایی درست است. اما تداوم تأثیرگذاری چنین طرز تفکری در حوزه­ی سیاستگذاری خارجی، سیاست خارجی ایران را منفعل و به تبع جایگاه منطقه ای و جهانی آن را ضعیف می کند. خاورمیانه بعد از حوادث 11 سپتامبر در حال گذاربه نظم جدید سیاسی – امنیتی است که در آن هریک از بازیگران مهم منطقه ای تلاش برای تثبیت نقش­های سیاسی – امنیتی و اقتصادی خود دارند. ایران نیز یک قدرت نوظهور منطقه­ای و جهانی است. مسائل ایران از جمله ژئوپلتیک حساس و برنامه­ی هسته­ای آن ضمن اینکه اهمیت ایران را در نظام منطقه ای و جهانی افزایش می دهند به همان اندازه بر تهدیدات و آسیب پذیری ملی و امنیتی ایران می افزاید. تثبیت دامنه­های نفوذ اقتصادی در منطقه برای تحقق اهداف چشم انداز20 ساله و همچنین پیشگیری از تهدیدات امنیتی آینده در منطقه نیازمند تمرکز بر منطقه گرایی و اتخاذ یک سیاست خارجی فعال است که همزمان رویکردهای " توسعه ای " و " سیاسی – امنیتی " را در خود لحاظ کند. تجربه نشان می دهد که هر قدرت درحال ظهور درجهان امروز به ناچار نگاه منطقه گرایی و حرکت به سوی اتحادها و ائتلاف ها را درسیاست خارجی خود الویت داده است. مؤلفه های قدرت ملی ایران از جمله، برخورداری از یک دولت ملی قوی، موقعیت ژئوپلتیک و عنصر ایدئولوژی به گونه ای است که به ایران نقش ممتازی در مسائل منطقه ای می دهد. ارزش استراتژیک ایران از طریق متصل شدن به مسائلی در منطقه خاورمیانه است که بعد از حوادث 11 سپتامبر با نظام امنیت بین الملل ارتباط مستقیم یافته­اند. تمرکز بر منطقه گرایی درسیاست خارجی ایران به نفع امنیت و منافع ملی ایران دربلند مدت می باشد.

پی نوشت:
[1] - R. K. Ramazani , " Ideology and Pragmatism in Iran's Foreign Policy " , The Middle East Journal 58 , No. 4, [Fall 2004, P. 550. [2 - بنگرید به چنگیز پهلوان، درجست و جوی ساختارهای نوین منطقه ای، مجله گفتگو، فروردین 73، ویژه ایرانی بودن، ص ص 29 و 32. 
[3]- Graham Fuller, The Center of the Universe: the Geopolitics of Iran , Westview Press: Oxford , 1991 , pp. 50 and 62. [4]-See Kayhan Barzegar , " Twelve Years after the Disintegration of the Soviet Union , " Discourse: An [Iranian Quarterly , Vol. 5, No. 1 , Summer 2003. [5 - کیهان برزگر، " تضاد نقش ها: بررسی ریشه های منازعه ایران و آمریکا بعد از حوادث 11 سپتامبر "، راهبرد، شماره 39، بهار 1385.
[6] - محمود سریع القلم، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران: بازبینی نظری و پارادایم ائتلاف، تهران، مرکز تحقیقات استراتژیک، 1379، ص 56.
[7] - همان.
[8] -See Hooman Peimani , Iran and the United States: The Rise of WEST Asian Grouping , Westport, CT: Praeger Publishers, 1999. [9] - سریع القلم، همان، ص 156.
[10] - همان، ص 33.
[11] - برای اطلاعات بیشتر دراین زمینه بنگرید به: محمود سریع القلم، " ایران و جهانی شدن "، تهران، مرکز تحقیقات استراتژیک، 1384.
[12] - Ahmad Naghibzadeh , " Rectification of Iran's Foreign Policy Shortcomings during Khatami's Presidency , "Discourse: An Iranian Quarterly, Vol. 3, No. 3, Winter 2002 , PP. 85-100. همچنین بنگرید به: احمد نقیب زاده، " بررسی جایگاه جمهوری اسلامی ایران در نظام منطقه ای " فصلنامه مطالعات خاورمیانه، سال سوم، شماره یک، زمستان 1375.
[13]- Ahmad Naghibzadeh , Op. cit. [14] - برای آگاهی از ریشه های افزایش نقش منطقه ای ایران، بنگرید به: کیهان برزگر، "ایران، خاورمیانه و امنیت بین الملل "، مجله سیاست خارجی، سال بیست و دوم، شماره 3، پاییز 1387، صص 655-654.
[15]- Husain Haqqani , "The Role of Islam in Pakistan's Future, " The Washington Quarterly , 28: 1 , Winter 2004 – 05 , PP. 88 and 91-92. [16]- Ibid. , PP. 93 – 94. [17] - سعید تائب، الزام در تغییر تمرکز جغرافیایی سیاست خارجی ایران، (چکیده مقالات نخستین همایش مطالعات منطقه ای)، دانشگاه تهران، اردیبهشت 1388.
[18] - گراهام فولر و رحیم فرانکه، شیعیان عرب، مسلمانان فراموش شده، ترجمه خدیجه تبریزی، تهران – قم: انتشارات مرکز شیعه شناسی، 1384، صص 172-171.
[19] - برای آگاهی بیشتراز اهداف و استراتژی های سیاست خارجی ایران در عراق، بنگرید به:
Kayhan Barzegar , "Iran's Foreign Policy in Post-Invasion Iraq , "Middle East Policy , Vol. Xv , No. H, Winter 2008. [20]- Justice and Development Party (AKP). [21]-Owen Matthews and Christopher Dickey , "Triumph of the Turks " Newsweek , DECEMBER 7 , 2009. [22]--Bulent Aras , " Turkey's Soft Power, " guardian. co. uk , 14 April 2009. [23]- Manochehr Mottaki, "Iran's Foreign Policy under President Ahmadinejad , " Discourse: An Iranian Quarterly, Vol. 8, No. 2,Winter 2009, pp. 7-8. [24] - کیهان برزگر، "ایران، خاورمیانه و امنیت بین الملل "، همان، ص654.
[25] - این طرز تفکر بیشتر در " شورای امنیت ملی ایران " رایج است که وظیفه اصلی حفظ امنیت جمهوری اسلامی ایران را بر عهده دارد. علی لاریجانی، دبیر سابق شورای امنیت ملی، از جمله طرفداران این مکتب فکری است. ایده ی ورود به مذاکرات مستقیم با آمریکا درمسایل سیاسی – امنیتی عراق، به نوعی برگرفته از این نوع طرز تفکر است که به طور اساسی خواهان حل مسایل اهبردی سیاسی – امنیتی ایران از راه تاکید بر نقش و اهمیت منطقه ای ایران است.