موانعی که بختیار ایجاد کرد - سیری تاریخی در چگونگی ورود امامخمینی(ره) به ایران
ماجرای ورود امامخمینی به ایران و مشکلات و موانع توطئهآمیزی که در آن بحبوحه ايجاد شد و مانعتراشیهای ابلهانه و سخیف دولت بختیار برای جلوگیری از بازگشت رهبر کبیر انقلاب، یکی از بخشهاي جذاب و در عین حال بهتآور تاریخ انقلاب اسلامی است. رفتن شاه از ایران برای آماده کردن زمینۀ ورود امامخمینی نبود، بلکه برای آماده کردن شرایط جلوگیری از این کار و اجرا کردن بدترین نوع از انواع حکومت نظامی بود. امّا شجاعت، تیزبینی و قدرت تحلیل اعجابآور امام(ره)، همراه تلاشهای هوشمندانه و تأثیرگذار اعضای شورای انقلاب در تهران و مهمتر از آن حضور بیمانند مردم در صحنه، سبب شد بختیار، باوجود تلاشهای مذبوحانۀ خود، شکست بخورد و پا به فرار گذارد و با پیوند میان ارتش و ملّت، سرنگونی کامل دستگاه ظالم حکومت پهلوی با خشونت و خونریزی هرچه کمتر محقق گردد.
در مقالۀ پيشرو گوشههایی از مانعتراشیهای بختیار بر سر راه ورود امامخميني و اقدامات و موضعگیریهای امام(ره) و یارانش را مرور خواهید كرد.
تحصن براي اعتراض به سياستهاي دولتها، يكي از شيوههاي اعتراضي در ايران است كه سابقهاي ديرينه در تاريخ سياسي ايرانزمين دارد. اين شيوة اعتراض در ادبيات و رفتار سياسي اين كشور از جايگاه ويژهاي برخوردار بوده و بهويژه در تاريخ معاصر، كاركرد بسياري داشته است كه نمونة بارز آن را ميتوان در انقلاب مشروطة ايران يافت. در آن انقلاب، ابتدا مشروطهخواهان به رهبري آيات سيد محمد طباطبايي و سيد عبدالله بهبهاني، در حرم حضرت عبدالعظيم تحصن كردند و تا حدودي توانستند خواستههاي خود را پيش ببرند. مدتي بعد بر اثر بياعتنايي شاه و درباريان، تحصني بزرگتر در قم برپا شد كه البته تأثير بسزايي در پيروزي اين حركت داشت. با وقوع اين تحصن و به دنبال آن اعتراض مردم به خالي شدن تهران از روحانيان و بزرگان، دولت قاجار مجبور شد متحصنان را بازگرداند و به خواستههاي آنان تن دهد كه همين تسليم سرانجام به استقرار نظام مشروطه در كشور انجاميد. پس از آن نيز تحصن، به صورت يكي از شيوههاي مبارزاتي در فرهنگ سياسي ايران، جايگاه خود را حفظ كرد و بهويژه اهميت خود را در بحبوحة انقلاب اسلامي نماياند. فعالان و مبارزان مذهبي يكي از راههاي مبارزه با رژيم پهلوي را در برگزاري تحصن ميديدند كه از آن جمله ميتوان به تحصن مردم اصفهان در بيت آيتالله خادمي، تحصن مردم به رهبري روحانيان در بيمارستان شاهرضاي مشهد، تحصن روحانيان در كليساي سن مري پاريس و نيز تحصن دانشجويان عضو انجمنهاي اسلامي دانشجويان در اروپا در كليسايي در انگلستان اشاره كرد.
يكي از تحصنهاي تأثيرگذار در پيروزي انقلاب اسلامي، تحصن روحانيان در دانشگاه تهران بود كه در بهمن 1357 و در اعتراض به سياستهاي دولت بختيار در بستن فرودگاهها و مانع ايجاد كردن در راه بازگشت امامخمینی برگزار شد. در اين مقاله تلاش شده است تأثير اين موضوع بررسي و بازگو شود.
زمينههاي تحصن
امامخمینی(ره)، پس از فرار شاه اعلام نمود که به کشور برمیگردد و این نویدی برای نيروهاي انقلابي بود تا پس از سالها، حضور رهبرشان را در کشور مشاهده كنند. ايشان، پس از برگزاری باشکوه تظاهرات اربعین، در 30 دی، در پیامی خطاب به ملّت، حضور قطعی خود را در کشور رسماً اعلام کرد و با این اعلام، هراس و آشفتگی بر اردوی طرفداران شاه حاکم شد. رژیم و نيز حاميان خارجي آن، كوشيدند با توسل به انواع حيلهها، از عملی شدن این تصمیم جلوگیری كنند. ژنرال هايزر، كه در تهران، اوضاع را زير نظر داشت، دراينباره نامهاي به كاخ سفيد ارسال و قيد كرد: «اگر [امام] خميني جمعه، يعني تا پنج روز ديگر به كشور برگردد، همه چيز تمام است. لحظهاي كه او قدم به خاك ايران بگذارد رژيم شاهي پايان مييابد و زندگي افراد متعلق به آن نيز تمام ميشود و ارتش نيز از هم پاشيده خواهدشد».[1]
زبيگنو برژينسكي، مشاور امنيت ملّي كارتر و از مدافعان سرسخت «حمايت از شاه به هر نحو ممكن»،[2] دربارة بازگشت امام به كشور و پيامدهاي آن گفته است: «دورنماي بازگشت آيتالله خميني متضمن فاجعة عظيم كامل و بالقوهاي براي ماست و مراجعت او خروج بختيار را از صحنه تسريع خواهد كرد... . بهرئيسجمهور در يك يادداشت خصوصي و مفصل نوشتم كه اين احتمال وجود ندارد كه در ايران فقط حالت دوگانة سياه و سفيد در مقابل ما قرار بگيرد، بلكه با وخامت تدريجي مواجه هستيم كه در پايان براي ايالات متحده مصيبت بينالمللي به بار خواهد آورد. موقعيت ما در خليج فارس تضعيف خواهد شد، مقام ما را در سراسر جهان عرب متزلزل خواهد كرد. اسرائيليها بيشتر نگران امنيت و ازاينرو كمتر مايل به سازش خواهند شد. متحدانمان ما را بيتفاوت خواهند شمرد...».[3]
به خاطر اين احتمالات بود كه آنان ابتدا درصدد برآمدند با فرستادن نمایندگانی به نزد امامخميني، اوضاع را نامتشنج جلوه دهند و به این وسیله مانعی در راه بازگشت امام ایجاد كنند؛ به همين منظور نمايندگاني از دولتهاي امريكا و فرانسه با امام ديدار كردند كه در هر دو مورد، ايشان، با تيزبيني خاص، نقشههاي آنان را خنثي كرد.[4]
دومين راهكار مخالفان حضور امام در ايران، سياست مصالحه با ايشان بود تا از اين طريق با سياستبازي، از ورودشان به كشور جلوگيري كنند. در اين زمينه شاپور بختيار تلاش وافري از خود نشان ميداد. او، كه خروج شاه از ايران را موفقيتي براي خود محسوب ميكرد و ميپنداشت با اين كار، نيروهاي اپوزيسيون رژيم و حداقل جبهة ملّي، پشت سر وي خواهد ايستاد، در فكر آن بود كه با امام مصالحه كند؛ به همين منظور، ابتدا سيدجلالالدين تهراني، رئيس شوراي سلطنت،[5] را به پاريس اعزام كرد تا ضمن ديدار با امام، نظر ايشان را دربارة دولت بختيار جويا شود. خبرگزاري آسوشيتدپرس در 28 ديماه اين خبر را اينگونه مخابره كرد: «دولت جديد ايران نمايندهاي جهت ديدار با آيتالله خميني، خطرناكترين دشمن خود، براي صلح با وي به پاريس فرستاد».[6]
سيدجلالالدين تهراني، در 30 ديماه، از مسئولان دفتر امامخميني در نوفللوشاتو درخواست كرد تا با امام ديدار كند. اين موضوع به اطلاع امام رسيد و ايشان نيز اجابت درخواست وي را به استعفايش از عضويت شوراي سلطنت منوط كرد؛ زيرا شوراي سلطنت از نظر امام غيرقانوني بود. رهبر انقلاب حتي يك گام ديگر فراتر رفت و عنوان كرد كه بايد سيدجلالالدين تهراني شوراي سلطنت را غيرقانوني اعلام كند. بدين ترتيب در 1 بهمن، تهراني اينگونه استعفايش از شوراي سلطنت را اعلام كرد: «قبول رياست شوراي سلطنت ايران از طرف اينجانب فقط براي حفظ مصالح مملكت و امكان تأمين آرامش احتمالي آن بود، ولي شوراي سلطنت به جهت مسافرت من به پاريس، كه براي نيل به هدف اصلي بود، تشكيل نشد. در اين فاصله اوضاع داخلي ايران به سرعت تغيير يافت؛ بهطوريكه براي احترام به افكار عمومي و با توجه به فتواي حضرت آيتالله العظميخميني دامه بركاته مبني بر غيرقانوني بودن آن، شورا را غيرقانوني دانسته و كنارهگيري كردم. مصلحت در آن بود كه كنارهگيري كنم و كنارهگيري كردم».[7]
به اين گونه رئيس شوراي سلطنت، فقط ده روز پس از تشكيلش، آن را غيرقانوني اعلام كرد و بدينترتيب ضربهاي ديگر بر پيكر دولت بختيار وارد آمد. بختيار، پس از آن نيز به تلاشهايش ادامه داد و كوشيد از راههاي مختلف، ورود امام به كشور را به تأخير اندازد؛ ازهمينرو نامهای به امام خمینی(ره) نوشت و توسط مهندس مرزبان به دست ايشان رساند كه طي آن خواستار تعویق بازگشت ايشان به کشور شد. او حتی حسن نزیه را هم واسطة این کار کرد که البته موفقآميز نبود.[8] پس از آن بختيار، به قول خودش، به فكر آمدن خودش به پاريس افتاد و راه مذاكرة مستقيم با امام(ره) را در پيش گرفت و خواستار ملاقات با ايشان شد. ابراهيم يزدي دراين باره نوشته است: «در 26 ديماه بازرگان به من تلفن كرد و گفت: بختيار تماس گرفته و پيغام داده است كه آقا چه امري دارند؟ بروم يا بمانم. اين موضوع را با امام مطرح كردم. چيزي نگفتند، من هم پيگيري نكردم. 2 بهمنماه دوباره بازرگان مجدداً يادآور شد، به او گفتند: در تهران در شوراي انقلاب راجع به پيغام بختيار صحبت و موافقت شده است كه بختيار به پاريس بيايد. اگر آقا مسئله را بپذيرند، او مايل است همراه با برخي از وزراي خود بيايد. اين مطلب را به امام گفتم. ايشان فرمودند: پذيرش بختيار منوط به استعفاي او خواهد بود. آن هم حالا صلاح نيست. حالا بماند».[9]
حجتالاسلام والمسلمين علياكبر هاشمي رفسنجاني ــ از اعضاي شوراي انقلاب ــ دربارة مذاكرات شوراي انقلاب و بختيار گفته است: «مهندس بازرگان و جمعي از اعضاي شوراي انقلاب، از جمله خود من، با افراديكه بهعنوان نمايندگي از دولت بختيار ميآمدند مثل عباس اميرانتظام و احمد مدني، ديدار ميكرديم و ضمن رعايت سياست مذاكره با بختيار، مذاكره با چند نفر از امراي ارتش را نيز با هدف جلوگيري از خونريزي بيشتر و انتقال مسالمتآميز قدرت با جديت پيگيري ميكرديم. در جريان همين مذاكرات بود كه پيشنهاد استعفاي بختيار هم مطرح شد».[10]
ارتشبد قرهباغي، كه بهطور مرتب با بختيار ديدار، و در قضاياي مختلف با وي مشورت ميكرد، از قول بختيار نوشته است: «نمايندگان ايشان [امام خميني] در تهران به من پيشنهاد ميكنند كه من استعفا بكنم و اطمينان ميدهند كه مجدداً آيتالله خميني مرا به نخستوزيري منصوب نمايد».[11]
اين موضوع كه امامخميني، بختيار را خواهد پذيرفت، تعجب ياران ايشان را برانگيخت. آيتالله خامنهاي، كه آن روزها عضو شوراي انقلاب و از روحانيان متحصن در مسجد دانشگاه تهران بود، دربارة انعكاس اين خبر بين ياران امام و ديدگاههاي آنان و ردّ اين خبر از سوي امام نوشته است: «[وقتی] شهيد مطهري و بهشتي اصلاحات مورد نظر را در نامة بختيار بهعمل آوردند و آن را به سمع امام رسانده، موافقت امام را با سفر بختيار به پاريسگرفتند. آن نامه را در جلسهاي كه با حضور آيتالله منتظري و علماي قم تشكيل شده بود خواندند. برادراني كه در آن جلسه بودند از جمله آيتالله منتظري گفتند ’نه، امام قبول نكرده‘» و اين همان نظر ما بود؛ يعني ما هم فكر ميكرديم كه اين براي امام غير قابل قبول است. دوستان گفتند كه ما با پاريس تماس گرفتيم و امام قبول كردهاند. اما آقاي منتظري گفتند: ’من تا خودم با پاريس صحبت نكنم باور نخواهم كرد‘ بالاخره سر اين قضيه بگومگو شد كه آيا امام متن اصلاحشده را قبول ميكنند يا خير. همه معتقد بوديم كه اگر امام متن را قبول بكنند، كار عجيبي صورت گرفته است، اما ما تلفن كرده بوديم [و از قبول شدن آن از طرف امام] مطمئن بوديم. منتها چون دوستان حاضر در آن جلسه تصميم گرفتند خودشان مستقيماً با پاريس تماس بگيرند. به نظرم آقاي منتظري تلفن كرد به پاريس و گفت كه ’اين را ميگويم بنويسيد و خدمت امام بگوييد و جوابش را به من بدهيد‘ [و متن نامة بختيار را خواند] ما به مدرسة رفاه برگشتيم منتظر جواب بوديم. نيمهشب بود كه اعلامية امام مبني بر قبول نكردن نامة بختيار و رد عزيمت او به پاريس منتشر شد».
امام در 5 بهمن در پيامي به مردم و ضمن تشكر از حضور گرم و صميمي آنان براي استقبال از معظمله، با تأكيد بر غير قانوني بودن دولت بختيار هر گونه مذاكره با آن را رد و تكذيب كرد: «من از ملّت ايران خصوصاً اهالي شهرستانها و روستاهاي كشور كه متحمل زحمت شده و از نقاط دور و نزديك به تهران آمدهاند، تشكر ميكنم. اميدوارم تا با ميزبانان خود، اهالي محترم و آگاه تهران همگامي كرده و در راهپيمايي آنان شركت كنند؛ و مظالم دولت حيلهگر و غيرقانوني را افشا نمايند. از اينكه ايادي اجانب، فرودگاههاي سراسر ايران را به روي من بستهاند، بهناچار تصميم گرفتم كه روز يكشنبه 29 صفر به كشور برگشته و چون سربازي در كنار شما به مبارزه عليه استعمار و استبداد تا پيروزي نهايي ادامه دهم. مردم دلير ايران آگاهاند كه اين حركات مذبوحانه و غيرانساني از دولت غاصب و متظاهر به قانون اساسي، نميتواند راه ملّت را منحرف نمايد؛ دولتي كه برخلاف تمام موازين اسلامي و انساني كراراً مطالبي به دروغ به اينجانب نسبت داده است كه شديداً تكذيب ميكنم. من هرگز با دولتهاي غيرقانوني مذاكره نكرده و نميكنم».[12]
امام در همان روزها، در پيامي ديگر خطاب به روحانيان تهران و شهرستانها، فرمود: «آنچه ذكر شده است كه شاپور بختيار را به سمت نخستوزير من ميپذيرم دروغ است، بلكه تا استعفا ندهد او را نميپذيرم؛ چون او را قانوني نميدانم. حضرات آقايان به ملّت ابلاغ فرماييد كه توطئهاي در دست اجراست و از اين امور گول نخوريد. من با بختيار تفاهمي نكردهام و آنچه سابق گفته است كه گفتوگو بين او و من [بوده] دروغ محض است. ملّت بايد موضع خود را حفظ كنند و مراقب توطئهها باشند».[13]
به اين شكل تلاشهاي بختيار در اين زمينه نقش بر آب شد. او پس از ردشدن درخواست خود، از فعاليت دست برنداشت و اين بار كوشيد با فشار به ياران امام، موفق شود از حضور ايشان در كشور جلوگيري كند؛ بنابراين ابتدا از شوراي انقلاب خواست مدت دو ماه از مراجعت رهبر انقلاب به كشور جلوگيري كند كه با مخالفت امام با اين موضوع، عملاً آن احتمال هم منتفي شد.[14]
پس از آن بختيار به فكر اقدامي نظامي افتاد. يكي از اين راهكارها، انفجار هواپيماي امامخميني بود. ارتشبد فردوست ــ رئيس دفتر ويژة اطلاعات وقت ــ دراينباره گفته است: «از روزي كه بختيار نخستوزير شده بود، هر روز ساعت شش تا هشت بعدازظهر كميسيوني با حضور مقدم يا ثابتي ــ نمايندة ساواك ــ سپهبد جعفري ــ نمايندة شهرباني ــ سپهبد محققي ــ نمايندة ژاندارمري ــ سپهبد قرهباغي ــ رئيس ستاد ارتش ــ تيمسار بدرهاي ــ فرماندة نيروي زميني ــ ربيعي ــ فرماندة نيروي هوايي ــ و حبيب اللهي ــ فرماندة نيروي دريايي ــ تشكيل ميشد و در اين كميسيون از مسائل انتظامي و اطلاعاتي و امنيتي صحبت ميشد و بخش قابلتوجهي از اين جلسات مصروف طرح نقشه براي جلوگيري از ورود امام به كشور ميشد. در همين كميسيون، طرح انفجار هواپيماي حامل امام مطرح شد».[15]
راهكار ديگر بختيار براي جلوگيري از ورود امام به كشور، منحرف كردن مسير هواپيماي حامل ايشان و سپس دستگيريشان بود كه ربيعي، يكي از فرماندهان عاليرتبة ارتش، پيشنهاد كرده بود. بختيار، اين موضوع را با مقامات امريكا نيز در ميان نهاد و توانست حمايت كارتر را نيز بهدست آورد. برژينسكي ــ مشاور امنيت ملّي وقت كارتر ــ در اين زمينه گفته است: «تصميم بختيار براي دستگيري [امام] خميني در جلسهاي مطرح شد. من و براون از طرفداران اين طرح بوديم و استدلال ميكرديم حالا كه بختيار تصميم به اين كار گرفته است بايد از او حمايت كنيم، ولي ونس [كه اطلاعات خود در زمينة ايران را از سوليوان ميگرفت] از مخالفان جدي اين طرح بود و اين باعث اختلاف شديد ما با ونس شده بود. در 23 و 24 ژانويه، پس از چند جلسه، اين مسئله را با رئيسجمهور كارتر در ميان گذاشتيم. واكنش اولية كارتر در برابر برنامة بختيار فوقالعاده مثبت بود و وقتي در جريان موضوع قرار گرفت با خوشحالي گفت عالي است و سپس با تغييراتي، متن پيشنهادي من و براون را به تهران مخابره كرد».[16]
ولي بختيار، بهرغم طرح اوليهاش، جرأت نداشت به چنين اقدامي دست زند و به اين خاطر از اجرايي كردن آن خودداري كرد. علاوه بر آن راهکارهای دیگری هم مطرح بود که هر کدام بنا به عللی، عملی نشد.[17]
يكي ديگر از راهكارهاي بختيار براي جلوگيري از ورود امام به كشور، بستن فرودگاهها بود. آنان وقتي كه امام را براي بازگشت به كشور، بهرغم وجود خطرهاي بسيار، جدي ديدند، در اقدامي شتابزده، دستورالعمل اشغال نظامي فرودگاه مهرآباد و بستن فرودگاههاي سراسر كشور را به روي پروازهاي خارجي در 4 بهمنماه اعلام كردند و مدت سه روز تمامي پروازهاي خارجي را لغو نمودند و متعاقب آن تصميم بود كه روحانيون تصميم به تحصن در دانشگاه تهران گرفتند.
تحصن روحانيان
وقتی که بازگشت امام به کشور اعلام شد، روحانیان از سراسر کشور به تهران آمده بودند تا در مراسم استقبال از معظمله حضور داشته باشند. آنان، که اغلب در کمیته استقبال[18] از امام عضویت داشتند، در حال تدارک ديدن مقدمات بازگشت ايشان به كشور بودند که سیاست بختیار در بستن فرودگاهها به روی پروازهای خارجی براي جلوگيري از بازگشت امام(ره) مطرح گردید. روحانيان مبارز وقتي بسته شدن فرودگاهها و علاوه بر آن، سركوب مردم توسط نظاميان را ديدند، در مسجد دانشگاه تهران تحصن كردند. آيتالله خامنهاي ــ از روحانيان متحصن در مسجد دانشگاه تهران ــ دراينباره گفته است: «روزي كه قرار بود امام بيايند، ما به بهشت زهرا رفته بوديم، شهيد بهشتي در آنجا سخنراني كرد، بعد هم قطعنامهاي كه تهيه شده بود خوانديم و برگشتيم. وقتي برگشتيم، بحث بر سر اين مطلب بود كه قدم بعدي چه باشد. فكر تحصن در تهران بيارتباط با تجربة تحصن در مشهد نبود. درواقع، تجربة موفق تحصن بيمارستان مشهد [بود] كه [اينك] در تهران انجام ميگرفت، مدتي بحث بر سر محل تحصن بود. بعضي، مسجد امام در بازار را كه آن موقع موسوم به مسجد شاه بود، پيشنهاد كردند. برخي هم جاهاي ديگر را پيشنهاد كردند. دانشگاه هم ضمن پيشنهادها بود كه پيشنهاد بسيار جالب و از هر جهت مناسبي بود. بنابر اين شد كه صبح زود برادرها به دانشگاه بروند، اما از اين خوف داشتيم كه دانشگاه را ببندند. به همين دليل كسي فرستاديم كه با يكي از مسئولان دانشگاه ــ كه بعدها به نظرم رئيس دانشگاه شد ــ صحبت كند. تفاهم شد و البته مشكلات زيادي هم برايمان ايجاد كردند. مسجد دانشگاه خوشبختانه باز بود و ما فوراً وارد مسجد شديم و اتاقكهاي بالاي مسجد را ستادهاي كارمان كرديم».[19]
به گفتة علی اکبر ناطق نوری، تصمیم به تحصن در دانشگاه تهران، در کمیتة استقبال از امام اتخاذ و عملی شد.[20] بلافاصله پس از اتخاذ چنین تصمیمی، كميتة استقبال از امام، در پيامي سرّي، به عموم روحانيان اعلام كرد كه هر چه سريعتر خود را به دانشگاه تهران برسانند و براي اعتراض به جلوگيري از بازگشت امامخميني در مسجد دانشگاه تحصن كنند.[21] جمعی از اعضای کمیتة استقبال از امام، به مسجد دانشگاه تهران رفتند و آن مکان را برای تحصن درازمدت آماده، و وسایل مورد نیاز را به آن مکان منتقل کردند. آنان سپس برای تأمین امنیت شرکتکنندگان در تحصن، مأمورانی را در مقام محافظ گماشتند.[22]
پس از آن روحانيان به طرف دانشگاه رفتند. به گفتة سيد علي اصغر دستغيب، آنها قرار گذاشتند تا با فاصله از يكديگر و پراكنده وارد مسجد دانشگاه شوند براي اينكه مأموران رژيم حساس نشوند و از حضور آنان در دانشگاه تهران جلوگيري نكنند.[23] تعداد روحانيان اعتصابي، كه ابتدا چهل نفر بود، به صدها نفر رسيد و در روز دوم تحصن از مرز پانصد نفر گذشت. پس از ورود روحانیان به این تحصن، آقایان معادیخواه و سید هادی خامنهای، به سمت اعضای تبلیغات[24] این تحصن انتخاب شدند و آیتالله شیخ احمد جنتی هم، در مقام سخنگو،[25] در این زمینه اطلاعرساني كرد.
روحانيان متحصن، در 8 بهمنماه، با صدور اعلاميهاي خطاب به ملّت ايران اعلام كردند كه تا بازگشت امام به كشور به تحصن خود ادامه خواهند داد. در اين اعلاميه قيد شده بود: «حكومت غيرقانوني و غاصب بختيار در بيشرمي و اهانت به حيثيت ملّت ايران روي پيشينيان نوكرصفت خود را سفيد كرد. در روز جمعه، 6 بهمنماه، در تهران، تبريز، رشت، گرگان و... دست به كشتارهاي فجيع و وحشيانه زد و با بستن فرودگاههاي كشور به روي رهبر محبوب ملّت، آيتاللهالعظمي امامخميني ــ دامه ظله ــ احساسات پاك مردم شرافتمند ايران را، كه با قلبي لبريز از عشق و ديدگان پراشك و شوق در انتظار مقدم فرخندۀ رهبر عظيمالشأن خود بود[ند] سخت جريحهدار كرد و خشم ملّت ايران را كه ريشۀ او و اربابانش را خواهد سوزاند بيش از پيش برانگيخت. اينجانبان به عنوان اعتراض به اعمال ضد انساني دولت غيرقانوني بختيار از ساعت 9 روز 8 بهمنماه جاري تا بازگشت حضرت آيتاللهالعظمي امام خميني ــ دامه ظله ــ به وطن و آغوش پرمهر ملّت، در مسجد دانشگاه تهران تحصن اختيار ميكنيم و از اين محل مقدس در كنار برادران دانشجوي خود نداي حقطلبانۀ خود را به گوش جهانيان خواهيم رساند».[26]
روزنامۀ اطلاعات در گزارشي از تحصن روحانيان در دانشگاه تهران نوشت: «تعداد روحانيون متحصن در حال افزايش است و سخنگوي آنان [آيتالله احمد] جنتي است. حدود ساعت ده صبح امروز (8 بهمنماه)، نمايندۀ خلبانان اعتصابي هواپيمايي ملّي نيز به جمع روحانيون آمد و آمادگي خلبانان را براي پيوستن به اين تحصن اعلام كرد. گروههاي دانشجويي و نيز مردم دستهدسته درحالي كه شعارهايي چون: ’برادر مسلمان، تحصن، تحصن، دانشگاه، تحصن‘ سر ميدادند به جمع متحصنين ميپيوستند. ديگر شعارهاي افراد متحصن عبارت بودند از: ’نه قانون اساسي، نه سازش سياسي، تنها راه رهايي جنگ مسلحانه است‘».
اين روزنامه در ادامه، نام عدهای از روحانيان اعتصابي را اعلام كرد كه نام آيات مطهري، آذري قمي، محفوظي، طاهري، رباني، محمدعلي شرعي، فاضل موحدي، يوسف صانعي، حسين راستي، محمد مؤمن، خلخالي، توسلي، احمدي و حيدري در ميان آنان به چشم ميخورد.
با انتشار خبر تحصن علما و روحانيان در مسجد دانشگاه تهران، مردم تهران و نيز انقلابيوني كه از ساير شهرها براي استقبال از امام آمده بودند از این تحصن آگاه شدند و به صورت دستهجمعي، درحاليكه شعارهاي انقلابي سر ميدادند، به دانشگاه تهران رفتند. آنها، پس از شركت در جمع علماي متحصن و شعار دادن و عزاداري و سينهزني، از دانشگاه خارج ميشدند و باز دستۀ ديگر با شور و هيجان بيشتر وارد ميشدند. در اين دستهها و گروهها، زنان و مردان بسیاری از قشرهای مختلف، اعم از بازاري، دانشجو، كارگر، كارمند، كشاورز و روحاني حضور داشتند.
اقدام روحانيت انقلابي در تشكيل اين تجمع و تحصن در محل مسجد دانشگاه تهران ابتكاري بود كه دانشگاه را، كه در مركز شهر قرار داشت و از اهميت ويژهاي برخوردار بود، به مركز ستاد عمليات انقلاب مبدل کرده بود. اين اقدام در نوع خود اقدامي بهموقع و مناسب به شمار ميرفت.
آيات عظام قم و مدرسين عاليمقام مشهد و ديگر بزرگان ديني، طي تلگرافهايي، تحصن روحانيان را تبريك گفتند و آمادگي خود را براي هرگونه كمك به متحصنان اعلام کردند. ديگر مجامع، محافل و گروههايي كه حمايت خود را از متحصنان اعلام كردند عبارت بودند از: دانشگاهيان تبريز، سنديكاي مشترك كاركنان صنعت نفت، جامعه هيئت علمي دانشگاه علم و صنعت، هزاران نفر از محصلان علوم ديني، انجمن اسلامي معلمان، اعضاي هيئت علمي دانشگاه ملّي ايران، اعضاي هیئتمديره سنديكاي نويسندگان و خبرنگاران مطبوعات و... .
از جمله وقايع مرتبط با تحصن روحانيان در دانشگاه تهران، كشتار مردم در ميدان انقلاب (24 اسفند) بود. در اين واقعه بيش از يكصد نفر از مردم به شهادت رسيدند و حدود چهارصد نفر مجروح گردیدند، بعضي از اتوبوسهاي ژاندارمري و شركت واحد بر اثر خشم مردم به آتش كشيده شدند و ميدان 24 اسفند و خيابان 30 متري با خون پاك شهدا رنگين شد. امام خميني در پيامي به مناسبت اين كشتار و قتلعامهايي كه در همين زمان در تهران و شهرستانها انجام ميشد از مردم خواست تا پيروزي نهايي مقاوم و استوار در مقابل دژخيمان ايستادگي كنند. در قسمتي از پيام ایشان آمده است: «ملّت عزيز! دوستان من! نه به وعدههاي پوچ دولتهاي غيرقانوني اعتنا كنيد، و نه از هياهوي دژخيمان بهراسيد. نهضت مقدس را پيش رانيد و به آخر رسانيد، و دست اجانب و نوكرهاي از خدا بيخبرشان را از كشور عزيز قطع كنيد».
با توجه به وقايع رخداده دامنۀ تحصن نيز گسترش پيدا ميكرد؛ بهطوريكه در روز سوم تحصن، يعني 10 بهمن 1357، با پيوستن عدۀ بيشتري به اين تحصن، بيش از دوهزار نفر در مسجد دانشگاه تهران تجمع كردند که همچنان خواستار بازگشت فوري و بيقيدوشرط رهبر كبير انقلاب به ميهن بودند.
برای تحصن چندین روزه، به تدارکات گسترده نیاز بود؛ بهویژه آنکه روحانیان از سراسر کشور در آن حضور مییافتند. این دغدغه، بر اثر مساعی آیتالله سيد عبدالمجيد ایروانی، از ائمۀ جماعت بازار تهران، که مسئولیت تدارکات این تحصن را بر عهده گرفت، حل شد.[27] علاوه بر آن، اعضای کمیتۀ استقبال از امام هزینۀ علمای تحصن را تأمین میکردند.[28] مردم نیز بلافاصله پس از آگاهی از این اقدام روحانیت به کمک آنان شتافتند و مایحتاج ضروری را در اختیارشان قرار دادند. روزنامۀ کیهان در گزارشی از این اقدام با عنوان همبستگی مردم یاد نمود و قید کرد: تلاش مردم برای رساندن کمک به متحصنان توصیفناپذیر است. مردم گروهگروه با عجله، قبل از ساعات منع رفتوآمد، خودشان را به دانشگاه میرساندند و برای روحانیان متحصن غذا و مایحتاج ضروری میبردند. هر قدر زمان پیش میرفت بر تعداد متحصنان افزوده میشد. علاوه بر روحانیان، مردم و دانشجویان و دیگر قشرها دستهدسته به محل دانشگاه تهران هجوم میآوردند؛ بهگونهای که دانشگاه تهران به محل تجمع مبارزان انقلابی تبدیل شده بود.
تحصن روحانيان در دانشگاه تهران، از يكطرف، سبب شد فعالان نهضت اسلامي از مركزيتی واحد براي اخذ تصميم برخوردار گردند و از طرف ديگر با دانشجويان ارتباط پیدا کنند. بر اثر اين اقدام، دانشجويان، با حضور در جمع متحصنان و استماع بيانات روحانيان مبارز، در مبارزه با رژيم مصممتر گشتند.
روحانیان سراسر کشور و نیز مراجع عظام، با صدور اعلامیههایی، حمایت خود را از این تحصن اعلام کردند که از آن جمله میتوان به اعلامیۀ حمایت آیتالله العظمی گلپایگانی، میرزا جواد آقا تهرانی و... اشاره کرد.[29] جمعی از روحانیان مشهور شهرستانها نیز، با عزیمت به تهران، در آن تحصن حضور یافتند و از ادامۀ آن حمایت کردند که از آن جمله میتوان به حضور آیتالله دستغیب همراه هیئتی از علمای شیراز[30] و شهید آیتالله صدوقی یزدی اشاره کرد.[31]
برنامۀ روزانۀ تحصن را بيشتر آيتالله بهشتي تنظيم ميکرد. اين برنامه به اين قرار بود كه صبحها، پس از اقامۀ نماز و تعقيبات، راهپيمايي روحانيان و مردم حاضر در دانشگاه تهران، با شكوه خاص و همراه شعارهاي انقلابي، در محوطۀ دانشگاه انجام ميشد و سپس مجلس سخنراني در مسجد برگزار ميگردید. دستجات مردم به صورت منظم از در غربي وارد میشدند و پس از استماع سخنان سخنرانان، از در شرقي بيرون ميرفتند و در اين مجالس، افرادي چون شهيد بهشتي، آيتالله منتظري، شهيد مطهري و آيتالله خامنهاي و... سخنراني ميكردند. اين برنامه تا ظهر تداوم داشت. عصرها هم برنامۀ سخنراني و قرائت سرودههاي انقلابي در مسجد برگزار ميشد و شبها، بعد از نماز مغرب و عشا، كه به امامت يكي از اعاظم برگزار ميشد، برنامۀ سخنراني ادامه مييافت.[32] در اين زمينه بايد از شهيد بهشتي ياد كرد كه رهبري اين تحصن و سازماندهي سخنرانيها و برنامهها را بر عهده داشت. از ديگر سخنرانان اين تحصن ميتوان به آيات مكارم شيرازي، هاشمي رفسنجاني، مفتح و... اشاره كرد.
اين تحصن علاوه بر تهران در ديگر شهرهاي كشور نيز برگزار شد: از جمله در تبريز، اردبيل، گرگان، اصفهان و... كه به تأسي از تحصن روحانيان در تهران بود.[33]
در كنار اين تحصن، تكاپوهاي گستردۀ نیروهای انقلابي نیز در تصميم بختيار و عوامل طرفدار رژيم در باز كردن فرودگاهها سهم داشت. برگزاري گستردۀ تظاهرات و تجمعات سياسي در شهرها و حتي روستاهاي كشور و نيز عزم جدي و خللناپذير امام خميني از جملۀ اين تکاپوها بود. در اين زمینه، فرستادگان دولتهاي ايالات متحده امريكا و نيز فرانسه با نمايندگان امام(ره) ديدار كردند تا ايشان را از عزيمت به كشور منصرف نمايند كه البته با پاسخ منفي ایشان روبهرو شدند. مجموع اين تكاپوها و تلاشهاي مبارزان، سبب شد دولت بختيار عقبنشيني كند و شكست را بپذيرد. او در روز 9 بهمنماه، اعلام كرد كه فرودگاه مهرآباد در آن روز باز خواهد شد و هيچ ممانعتي در راه ورود امام به كشور وجود ندارد.
با آنكه بختيار اعلام كرد فرودگاهها باز است و پروازهاي خارجي ميتواند انجام شود، هراس از ناامني وجود داشت. كاركنان اعتصابي سازمان هواپيمايي ملّي ايران، در اطلاعيهاي، بعضي از اقدامات ايذايي انجامشده در فرودگاه مهرآباد، از جمله عيب و نقص پيدا كردن دستگاهها، را اعلام، و تعمدي بودن نقص فنّي در دستگاههاي فرودگاه بينالمللي مهرآباد را بیان كردند. شركت هواپيمايي فرانسه ــ ايرفرانس ــ نيز اعلام كرد كه به علت اين نقص فنّي در روز 11 بهمن، پرواز انجام نخواهد شد. در نتيجه، قرار شد پرواز انقلاب روز 12 بهمنماه به سوي ايران انجام شود.
طبق برنامهريزي كميتۀ استقبال از امام، مقرر شده بود رهبر انقلاب، بلافاصله پس از بازگشت به كشور، به دانشگاه تهران رود و با سخنراني در اجتماع روحانیان متحصن در دانشگاه تهران، پايان تحصن را اعلام نمايد، ولي در روز 12 بهمن 1357، وقتي اعلام شد امام به كشور بازميگردد روحانيان بسياري به فرودگاه مهرآباد رفتند تا با ایشان ديدار کنند و جزء استقبالکنندگان از معظم له باشند. بر اثر اين اقدام، اغلب روحانيان به مهرآباد رفتند، ولي بعضي از آنان در دانشگاه تهران ماندند و مقدمات ورود امام(ره) را فراهم ساختند. اما به علت اجتماع روحانيان در مهرآباد، اين برنامه منتفي شد. در پي اين امر، روحانيان متحصن در دانشگاه، با صدور اعلاميهاي، پايان تحصن خود را اعلام كردند: «با تشريففرمايي رهبر عاليقدر ــ امام خميني ــ تحصن روحانيت در مسجد دانشگاه تهران پايان ميپذيرد. متحصنان در پايان تحصن پيروزمندانۀ خود، لازم ميدانند از پذيرايي گرم و بيشائبۀ دانشجويان و استادان و دبيرخانۀ دانشگاه و همكاري و همبستگي قشرهاي مختلف مردم و شخصيتها و گروههاي علمي و اجتماعي صميمانه تشكر نمايند. در اين ساعت كه ما ساحت مقدس دانشگاه را ترك گفته و در مقابل در جنوبي دانشگاه در مسير حركت امام، به صفوف استقبالكنندگان ميپيونديم، يك بار ديگر اعلام ميداريم كه مبارزه و جهاد ما تا پيروزي نهايي بيامان ادامه دارد».[34]
به اين ترتيب يكي از تحصنهاي موفق روحانيان پايان يافت.
نتيجه:
تحصن روحانيان در اعتراض به رژيم پهلوي، به دلیل جلوگیری از ورود امام(ره)، به كشور، انجام شد و يكي از اقدامات تأثيرگذار این قشر بود. دولت بختيار، كه فكر ميكرد ميتواند با توسل به اقدامات ايذايي چون بستن فرودگاهها در راه بازگشت امام به كشور مانع ايجاد کند، به اين وسيله به قدرت فعالان مذهبي پي برد و فهميد كه نميتواند در راه عزم مردم ايران در بازگشت امام و تأسیس دولت اسلامي مانع ايجاد نمايد و از همین رو مجبور شد فرودگاهها را باز کند و از ورود رهبر کبیر انقلاب به ایران جلوگیری نکند.
علاوهبرآن، انتخاب دانشگاه تهران برای تحصن يكي ديگر از اقدامات هوشمندانه متحصنان بود كه سبب بيشتر شدن پيوند دانشجويان با روحانيان گرديد و آنان را بيشتر از پيش وارد نهضت اسلامي امام(ره) گرداند. حضور گستردۀ روحانيان در جمع دانشجويان، درحاليكه رژيم میکوشید آنان را از صف انقلاب جدا كند، تأثیر بسزایی در هماهنگي بيشتر روحانيان و دانشگاهيها داشت.
حضور جمع كثيري از روحانيان مبارز سراسر كشور در دانشگاه تهران، فرصت مناسبي بود تا مردم انقلابي، به آن مكان روند و از نزديك با علما ديدار کنند و بيانات انتقادي و افشاگرانۀ آنان عليه رژيم پهلوي را بشنوند. به عبارت ديگر، با اين تحصن، نیروهای انقلابي مركزيت مشخصی یافتند كه مردم با مراجعه به آن مستقيماً از تحولات روز آگاه میشدند. به اين دلايل است كه اين تحصن، از اقدامات مؤثر نیروهای انقلابي و بهویژه روحانيان بود.
پینوشتها
________________________________________
[1]ــ رابرت هايزر، مأموريت مخفي در ايران، ترجمۀ محمد حسين عادلي، تهران: رسا، 1365، ص 272
[2]ــ سياستمداران امريكا دربارۀ انقلاب اسلامي ايران دو نظر متفاوت داشتند: دستهاي كه برژينسكي در رأس آنها بود، به حمايت همهجانبه و به هر نحو ممكن از شاه معتقد بودند و دستهاي ديگر، كه بيشتر از طرف سوليوان، سفير امريكا در ايران، تغذيۀ اطلاعاتي ميشدند، بر تعامل با انقلابيون تأكيد میکردند.
[3]ــ زبيگنو برژينسكي، اسرار سقوط شاه و گروگانگيري، ترجمۀ حميد احمدي، تهران: جامی، 1362، صص 58 ــ 51
[4]ــ روحالله حسینیان، یک سال مبارزه برای سرنگونی رژیم شاه (بهمن 1356 تا بهمن1357)، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1385، ص 782؛ امام بعد از ورود به كشور بارها به اين نكته اشاره كرد كه آنها، قصد داشتند تا با اين ترفندها، اوضاع بههمريختۀ رژيم را سروسامان بدهند و بر بحران پيشآمده غلبه كنند و اصرار زيادشان مبني بر عدم مراجعتم به كشور، در همين نكته نهفته بود.
[5]ــ در مادۀ 38 متمم قانون اساسي، كه در 9 شهريور 1345 اصلاح شد، آمده بود: در صورت انتقال تاج و تخت، وليعهد وقتي شخصاً به بيستسالگي برسد (طبق سال شمسي محاسبه ميشود) وظايف شاه را انجام دهد. اگر وليعهد به اين سن نرسيده باشد، شهبانو ــ مادر وليعهد ــ سلطنت را بهدست ميگيرد، مگراينكه شخص ديگري بهوسيلۀ شاه به آن مقام نامزد شده باشد. نايبالسلطنه بايد شورايي مركب از نخستوزير، رؤساي مجلسين (شوراي ملّي و سنا)، رئيس ديوان عالي كشور و چهار شخصيت دانا و مشهور ديگر را ــ كه به وسيلۀ نايبالسلطنه انتخاب ميشوند ــ تشكيل دهد و طبق قانون اساسي، وظايف شاه در قانون اساسي را با تكيه بر شورا تا بيستسالگي وليعهد انجام دهد. در صورت مرگ يا استعفاي نايبالسلطنه، شورا به طور موقت وظايف نايبالسلطنه را انجام ميدهد تا زماني كه نايبالسلطنۀ ديگري توسط شورا منصوب شود. با استناد به اين قانون بود كه پس از خروج شاه از كشور، چون وليعهد به سن قانوني نرسيده بود، شوراي نيابت سلطنت با عضويت شاپور بختيار، محمد سجادي، جواد سعيد، جلالالدين تهراني، محمدعلي وارسته ــ وزير اسبق دارايي ــ عبدالله انتظام ــ مديرعامل شركت ملّي نفت ــ عليقلي اردلان ــ وزير دربار ــ دكتر عليآبادي ــ دادستان سابق ــ ارتشبد عباس قرهباغي و رياست جلالالدين تهراني تشكيل شده بود.
[6]ــ ابراهيم يزدي، آخرين تلاشها در آخرين روزها، تهران: قلم، 1363، ص 129
[7]ــ همان، 131
[8]ــ روحالله حسینیان، همان، ص 878
[9]ــ ابراهیم یزدی، همان، ص 137
[10]ــ اكبر هاشمي رفسنجاني، كارنامه و خاطرات سالهاي 1357 و 1358، انقلاب و پيروزي، زير نظر محسن هاشمي، به اهتمام عباس بشيري، تهران: معارف، 1383، صص 156 ــ 155
[11]ــ عباس قرهباغي ، اعترافات ژنرال، تهران: نشر ني، 1363، ص 295
[12]ــ صحيفه امام خميني، تهران: نشر عروج، 1378، ج 5، ص 528
[13]ــ همان، ص 536
[14]ــ روحالله حسینیان، همان، ص 786
[15]ــ حسين فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوي، ج1، تهران: موسسه اطلاعات، 1370، صص 608 ــ 607
[16]ــ سايروس ونس و زبيگينو برژينسكي، توطئه در ايران، ترجمۀ محمود مشرقي، تهران: كتاب هفته، 1362، ص 151
[17]ــ برای اطلاع بیشتر رک: روحالله حسینیان، همان، صص 789 ــ 785
[18]ــ بلافاصله پس از قطعي شدن تشريففرمايي امام(ره) كشور، انقلابيون و در رأس آنها بزرگاني چون شهيدان مطهري، بهشتي، طالقاني و.. به تشكيل كميتهاي موسوم به كميتۀ استقبال از امام دست زدند كه اين كميته داراي شاخههاي متعددي بود و هريك از شاخهها از جمله انتظامات، تداركات، روابط عمومي و... مراسم استقبال از امام را هدايت ميكردند. اين كميته، پس از ورود امامخمینی به كشور تا پيروزي انقلاب، مسئولیت محافظت از ایشان، تنظيم ملاقاتها و ديدارهايشان و... را بر عهده داشت. اکثر اعضاي آن پس از پيروزي انقلاب اسلامي در تشكيل نهادهاي انقلابي مشاركت داشتند و سپس از فعالان آن نهادها بودند.
[19]ــ پا به پاي آفتاب، تدوين: اميررضا ستوده، ج2، تهران: پنجره، 1375، ص 194
[20]ــ خاطرات حجتالاسلام و المسلمین علیاکبر ناطق نوری، تدوین: مرتضی میردار، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1382، ص 145
[21]ــ خاطرات حجت الاسلام سيد علي اصغر دستغيب، تهران: مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1378، ص 77
[22]ــ خاطرات محسن رفیقدوست، تدوین: داود قاسمپور، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1383، ص 137
[23]ــ خاطرات حجتالاسلام سيد علياصغر دستغیب، همان، ص 77
[24]ــ خاطرات حجت الاسلام و المسلمین علیاکبر ناطق نوری، همان، ص 145
[25]ــ خاطرات محسن رفیقدوست، همان، ص 120
[26]ــ اسناد انقلاب اسلامي، ج4، تهران: مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1373، ص 714
[27]ــ روحالله حسینیان، همان، ص 797
[28]ــ خاطرات محسن رفیقدوست، همان، ص137
[29]ــ برای اطلاع بیشتر رک: اسناد انقلاب اسلامی، ج 1و 2 و 3، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1374
[30]ــ روزنامه كيهان، 11/11/1357، ص 2
[31]ــ روحالله حسینیان، همان، ص 798
[32]ــ خاطرات حجتالاسلام سيد علياصغر دستغيب، همان، صص 78 ــ 77
[33]ــ روزنامه اطلاعات، 8/11/1357، ص 4
[34]ــ نشريه رسانه كميته استقبال از امام خميني، ش 2، ص4