موقعیت هسته ای

سرانجام و با اندکی تغییر مفهومی، موافقتنامه پاریس در سعدآباد تهران منتشر شد. در تحلیل اینکه  کجا ایستاده ایم؟  باید بدون شتاب و با تامل به بررسی مجموعه شرایط نشست و البته از نقد منصفانه عملکرد طرفین مذاکره مدد جست. چه، بر خلاف تصور عام، ما هم اینک در نقطه آغاز و نه پایان آن هستیم.

الف) رویکرد تحلیلی:
روند طی شده در پرونده هسته ای به لحاظ ماهیت تعاملات دیپلماتیک نه صد در صد پیروزمندانه است که ریسه رویم و نه آنقدر که تدبیر و درایت عالی نظام را در کشف برخی دستاوردهای پنهان در کنج هیاهوها رصد نکنیم. باید دانست:

1- استراتژی نظام در عبور از بحران هسته ای، تعامل برای اثبات حقانیت کشور، ندادن بهانه به دشمنان جهت تنش زدایی در منطقه و نگهداشتن گام آخر فقط برای مرحله آخر بوده است. حفظ مدبرانه یک  دستاورد بزرگ در معرض هجوم  و طرح مدلی برای کنترل، تحلیل و تبدیل یک بحران مصنوعی امنیتی علیه کشورمان به یک بحران فنی و سپس اتمسفر صلح جویانه همکاری بین المللی سر فصل هایی است که مسوولین پرونده را جهت نمایی کرده است.

2- وافعیات موجود پیرامون پرونده و همچنین مقتضیات کار دیپلماتیک را باید در نظر گرفت. ریسک پذیری عنصر اصلی تعامل بین المللی است و مدیریت نظام با حداکثر استفاده از  خرد جمعی  در صدد به حداقل رساندن آن بوده است. تاخیر در ظهور توانمندی ضرر است، اما در بازی دیپلماسی ندادن چیزی که نتوان پس گرفت، منفعت است.
از سوی دیگر در فضای دیپلماسی بخش اعظم توفیق نه در امتیازات واقعی گرفته شده از حریف، بلکه در شکست حریف (و البته حریفان نا پیدا) در رسیدن به نقطه مطلوب اولیه جستجو می شود.

3- توافق اخیر شاید بهترین تصمیم در بدترین شرایط باشد. تصمیمی که دفاع مطلق یا نفی مطلق آن بیراهه رفتن است. اگر خوب به محاسبه بنشینیم، شاید بهره های بالقوه در حاشیه توافق اخیر کمتر از نبودن آن نباشد!

منافقینی که در اوت 2002 و با صحنه آرایی CNN آغازگر اتهام علیه کشورمان بودند، اکنون در یک متن بین المللی از سوی غرب همپای القاعده اند. اسرائیل و آمریکا که در طول دهه های گذشته حتی کتاب نیز در خصوص محل استقرار سلاح های اتمی ایران منتشر کرده بودند (مثلاٌ در سال 1994) اکنون بر اساس داوری یک مرجع فنی بین المللی در اثبات ادعاهای خود ناکام شده اند.
اگر غرب، دیروز سرمستانه مدعی بود که دست ما را در آژانس زیر سنگ قرار داده است، مجبور به اعتراف است که دست خود را در عراق زیر سنگ ایران دیده است و همانند اجلاس قبلی مادرید، حضور ایران را مکمل اجلاس شرم الشیخ می داند.
فضای منازعه با ایران به یک فضای محتمل و مشتاقانه همکاری تبدیل شده است. روسیه و چین از شرکای اصلی پروژه های هسته ای ما بارها یا در اثر فشار غرب عهد شکنی کردند یا به زیاده خواهی و تعلل پرداختند. حال آنکه اکنون از ورود قدرتهای دیگر به همکاری اتمی با ایران مضطربند و سخن از همکاریهای بزرگتر و استقبال از ساخت 6 نیروگاه دیگر نیز می زنند!
کلمه توقف از ادبیات مذاکرات ها، اروپا و آژانس رفت و به هر تقدیر داوطلبانه و اطمینان ساز و بدون الزام حقوقی بودن تعلیق رسمی شد. عباراتی که در حقوق بین المللی خلع سلاح بار مفهومی موثری دارند که در هنگامه خود به کار آمدنی هستند..
نیز اینکه آمریکا یک بلوک منفرد و منزوی شده و ایران را در جایگاه یک کشور منطقی و جذاب برای همکاری از کمند بهانه جویی خود رسته می بیند. و البته نکات دیگری که مجال گفتن آن نیست ولی برای تصمیم سازان و موثرترین در پرونده وقت تفکر بی وقفه در آن است!

ب) رویکرد انتقادی:
در مورد مفاد موافقتنامه اول و دوم سعدآباد (پاریس) ملاحظات به هم پیوسته ای لازم است. با این حکم اولیه که ما متعهد و اروپا عهد شکن بوده است.

1- تعهد بدون تبعیض به NPT یک بند عمومی موافقتنامه پاریس است. در بند دیگری هم موکداٌ ایران ملزم به رعایت مفاد کامل ماده 2 پیمان مذبور شده که تعهد به عدم انحراف از مسیر صلح آمیز است.
به یاد اگر بیاوریم، در موافقتنامه سال گذشته تهران که اتفاقاٌ به جای 3 سفیر، 3 وزیر آن را امضاء کرده بودند به رسمیت شناختن حق مسلم ایران برای استفاده صلح آمیز از انرژی هسته ای تعهد اولیه اروپا بود. سوال اینجاست: این تعهد چرا در نشست اخیر حذف شد و در برابر تاکید بر ماده 2 ان پی تی ذکر خیری از ماده 4 آن نشد؟!

2- همچنین در نشست سال گذشته تهران، وزرای اروپا متعهد شده بودند با ایران در عاری کردن منطقه از سلاحهای کشتار جمعی (با تاکید بر رژیم صهیونیستی) همکاری کنند. در متن موافقتنامه پاریس  تعهد محکم در مباحث امنیتی  قید شده و آقای روحانی هم همکاری امنیتی با اروپا را دستاورد بزرگی دانستند. سوال : چرا اروپا در توافق تکمیلی تهدید امنیتی اسرائیل برای منطقه را فاکتور گرفت؟ و این چه تعهد محکمی است که اصلی ترین عامل آشوب در منطقه و تهدید امنیتی ایران را نادیده گرفته است؟
مگر نه اینکه همین چند روز پیش البرادعی هم عدم پایبندی اسرائیل به خلع سلاح را مانع عمده صلح بین المللی خواند؟

3- تعهد ایران به اجرای پروتکل الحاقی تا زمان تصویب نهایی آن نقض صلاحیت قانونی مجلس شورای اسلامی و در حقیقت الزام نمایندگان به تایید آن است. مجلس هفتم اخیراٌ ثابت کرد که با تدبیر از مسوولین پرونده حمایت می کند و ماهم این بند را علی الظاهر باید به حساب امتیاز مجلس به مذاکره کنندگان بدانیم.
اما چه خوب است آنها و اروپائیان بدانند، اجرای پروتکل واگنی از قطار مذاکرات ایران است که اهرم اتصال آن در اختیار مجلس است و هر آن بازی اروپا ناجوانمردانه شد، دست مردان مجلس ما آن اهرم را برخواهد کشید!

4- در متن موافقتنامه اخیر آمده است که ایران داوطلبانه تعلیق را ادامه و توسعه می دهد. یعنی گسترش تعلیق غنی سازی به تعلیق فناوری هسته ای! تعمیم این تصمیم به فعالیتهای جاری و در حال انجام هسته ای که مورد نظارت و تایید آژانس هم هست ؛ انشاء الله که در میان نبوده است!

5- در مقابل تضمین عینی ایران به صلح آمیز بودن اقدامات هسته ای، اروپا به تضمین محکم در همکاری هسته ای و تکنولوژیکی و اقتصادی و همچنین تعهدات محکم در مسایل امنیتی وعده داده است. وقتی آژانس هم حرف همواره ما را در نداشتن رویکرد نظامی اتمی تایید کرده، گشاده دستی رفقای اروپایی در این همه تضمین و تعهد محکم احتمالاٌ چیزی جز هویج خوش قواره ای نخواهد بود.
ساده انگاری است وقتی اروپا پیوستن ترکیه لائیک به اتحادیه خود را موکول به تغییرات ساختاری و مهلتی ده ساله می کند، حکم پیوستن ایران اسلامی به متحد استراتژیک خود را چند ماهه امضا نمی کند. آقایان متوجه بازی فرصت سوزی اروپا باشند.

6- حمایت از مدیر کل برای پیوستن ایران به گروه کاری سوخت هسته ای خوب است، اما اگر پشت صحنه و به راحتی البرادعی را به عدم این درخواست مجبور کرد این حمایت به چه دردی می خورد؟ در مورد وعده بررسی کارشناسی پیوستن به WTO هم بهکذا و ...

7- طبق موافقتنامه اخیر سیر مذاکرات فراگیر تجاری ایران و اروپا که پیش از طرح این پرونده جریان داشت درست همزمان با تایید آژانس در خصوص تعلیقی که ایران پذیرفته باید آغاز شود و آن فرآیند ربطی به مذاکرات همه جانبه اخیر ندارد. به انتظار می نشینیم.

و اما در خصوص عملکرد مذاکره کنندگان،
نادیده گرفتن تلاش ها و فشارهای همه جانبه وارد بر مذاکره کنندگان کشورمان بی انصافی و مصداق بیرون گود نشستن و فرمان لنگ دادن است. اما قطعاٌ به معنای استغنای آنها از نقد مشفقانه هم نیست. نقدهایی شاید از این قبیل:
1- کار بزرگ، دل بزرگ و مردان بزرگ می خواهد. نمی شود به آب پرید و خیس نشد. بر آشفتن و غضب مسوولان ارشد پرونده هسته ای علیه رسانه ها و منتقدین بارها تکرار شده و زیبنده نیست.
2- مکرر در اظهارات اخیر مسوولین یاد شده آمده است که  برداشت ما از روح موافقتنامه  چنین است و یا  احساس می کنیم این بار اروپا جدی است  و ...
کوتاه و به امید تضمین های ناپیدا و ناگفتنی یادآور می شویم که تصمیم در فضای دیپلماسی فقط باید بر اساس استدلال و درک صریح باشد. نتیجه احساسی اندیشیدن و سخن گفتن غالباٌ آه آور است.
3- بی تردید کم توجهی و حتی بی اعتنایی به ضرورت توجیه نخبگان و افکار عمومی از دستاوردها و شوون دانش هسته ای و نقص یک مدل اطلاع رسانی از عمده ترین انتقادات وارد است. گرچه اخیراٌ به لطف تغییری، کمی از رویکرد فرمایشی کاسته شده است. وقتی اطلاعات ما در میان نامحرمان دست بدست می شود، دریغ آن از محارم و صاحبانش خسارت است.
4- دقت عزیزان مسوول پرونده که مناسبات رسانه ای زیادی دارند ضروری است. حداقل از این باب که هر که بیشتر کار می کند و حرف می زند، احتمالاٌ بیشتر خطا می کند!
هم تناقض و هم بیان ناقص حرفها آفت است. از تناقض ها می گذریم اما باید به سخنگوی محترم هیات ایرانی یادآور شد اروپا و غرب 25 سال نیست که به ایران بی اعتمادند (!!) بلکه اگر دیپلماتهای ما تاریخ را عمیق تر مطالعه کنند حداقل بیش از صد و اندی سال است که چشم طمع به این سرزمین دارند و ... بگذریم.
نهایتاٌ اینکه، موقعیت هسته ای  کشورمان در وضعیت فعلی هم تهدید و هم فرصت است. می توان با زیرکی فرصت را از دل تهدید آفرید به شرط اینکه از یک سوراخ برای بار دوم گزیده نشویم.