میهمان منتقد در حلقه روحانیان وروشنفکران

بیش از دو دهه از شهادت آیت الله بهشتى مى گذرد اما هنوز ناگفته ها و ناشنیده هاى «منظومه فکرى- سیاسى» این روحانى نوگرا بسیار است. شهید بهشتى که برخاسته از نسل نوگرایان حوزوى بود، خوانشى متفاوت از روشنفکرى و روحانیت داشت.

رویکرد او به اصلاح نظام روحانیت و روشنفکرى همچنان محل توجه و تأمل است.به منظور تحلیل و شناخت بیشتر ابعاد فکرى - سیاسى شهید بهشتى «گروه اندیشه ایران»

میز گردى با حضور دکتر محمد رضا بهشتى، استاد فلسفه دانشگاه تهران، و دکتر علیرضا بهشتى، استاد علوم سیاسى دانشگاه تربیت مدرس، ترتیب داد که تقدیم مى گردد.

مرحوم دکتر بهشتى از جمله روحانیون نواندیش بودکه در کنار برخى دیگر از روحانیان، گروه خاصى را در حوزه شکل مى دادند. نگاه ایشان به طور مشخص به پروژه روشنفکرى چه بود؟ آیا ایشان را مى توان یک روشنفکر دینى دانست؟
محمدرضا بهشتى: اگر واژه روشنفکرى دینى را اساساً واژه اى رسا بدانیم شاید اطلاق این واژه به شهید آیت الله بهشتى، اطلاق نابجایى نباشد. اما این سخن نیاز به توجه به دو نکته مقدماتى دارد. نکته اول اینکه همه مفاهیم، از جلمه مفهوم روشنفکرى دینى، تبار و سیر تاریخى دارد و باید منظور خود را از این مفهوم دقیقاً مشخص کنیم. نکته دیگر اینکه به نظر مى رسد مفهوم روشنفکرى دینى مفهومى است که صاحب درجات و سطوح و زمینه هاى متفاوت است. به اعتبار این دو نکته گنجاندن شهید بهشتى در ذیل این مفهوم، با رعایت دقت و احتیاط، بى وجه نیست. مفهوم روشنفکرى، سرنوشت شگفتى در جامعه ما داشته است و توجه به این سرگذشت و سرنوشت، بسیار ضرورى است.

خودشما فکر مى کنید مهم ترین مؤلفه هاى روشنفکرى درایران چیست؟
محمدرضا بهشتى: تصور مى کنم دست کم به چند ویژگى باید اشاره کرد. نخست اینکه روشنفکران، على الاصول آمادگى رویارویى، طرح و حتى پذیرش اندیشه ها و افکار نو را دارند. دیگر اینکه ایشان در طرح و عرضه این مبانى، الزاماً دغدغه رعایت مجموعه اى از مبانى تثبیت شده را ندارند. البته منظورم این نیست که قطعاً این دغدغه را ندارند و همگى به مبانى بى توجه هستند. مراد من این است که شأن روشنفکرانه ایشان الزاماً ایجاب و اقتضا نمى کند که حتماً آن مبانى را رعایت کنند. با التزام به چنین تعریف و مشخصاتى از مفهوم روشنفکر، در اطلاق این مفهوم به مرحوم بهشتى دچار مشکل خواهیم شد. ایشان آنگونه که از خلقیات شخصى و نیز از مجموعه آثار و افکار شان بر مى آید کسى است که اگر چه مجال طرح و عرضه اندیشه هاى نو را در ذهن مى دهد و آنها را جدى مى گیرد و برخورد سلبى یا تدافعى در برابر شان ندارد، اما مى کوشد براساس مجموعه اى از مبانى که به عنوان «حداقل هاى روشن» به آن رسیده است، جایگاه این مفاهیم نو را در ذهن خود در چارچوب دستگاه مختصات فکرى- اعتقادى اش تعیین کند. در واقع، ایشان در مقام ارزیابى، مفاهیم نو را از زاویه دید و چشم انداز مبانى فکرى- اعتقادى اش مورد بررسى قرار مى دهد.

به هر تقدیر، شما فکر مى کنید که مرحوم بهشتى در مجموع در حلقه روشنفکران دینى مى نشینند یا نه؟
محمدرضا بهشتى: مرحوم شهید بهشتى به اعتبار اینکه مجال ورود اندیشه هاى نو را در ذهن خود مى دهد روشنفکر است. بعضاً این اقبال به اندیشه هاى نو آنقدر عمیق و وسیع است که جاى شگفتى است. اما از طرف دیگر به اعتبار اینکه ایشان همواره بر حسب مبانى تثبیت شده و مشخصى حرکت مى کردند، قضاوت دیگرى باید در مورد ایشان داشت. ویژگى مرحوم شهید بهشتى، این بود که اندیشه اى جهت دار داشتند. نوع مسائلى که ایشان به آن مى پرداخت به گونه اى بود که با زندگى معمولى وعینى پیوند داشت. برخلاف برخى منتقدین که گرایش عملى در عرصه اندیشه را نقطه ضعف شهید بهشتى مى دانند من معتقدم اتفاقاً این نقطه قوت شخصیت ایشان است. ایشان در عرصه نظر محصور و محدود نبود. گنجاندن مباحث نظرى در چارچوب آکادمیک محض، شاید سود چندانى نصیب یک نظریه پرداز نکند. به گمان ایشان، اینگونه نیست که هر شاخه اى از دانش، فقط به اعتبار دانش بودن، مطلوب باشد. از ایشان نقل است که گفته اند از ابتدا به سمت دانشى حرکت کنید که هر چه در مسیر آن پیش مى روید گویى به سمت روشنایى حرکت مى کنید. بر این اساس مرحوم بهشتى صاحب اندیشه اى جهت دار بود.

مى خواهید بگویید ایشان یک عملگرا بود تا یک نظریه پرداز؟
محمدرضا بهشتى: مرحوم شهید بهشتى تا آنجا که خود را به مرحله نظر رسانده بود، همیشه به ثمره عملى و محصول عینى توجه داشت. همان طور که گفتم ایشان صاحب یک دستگاه فکرى جهت دار بود. به این اعتبار مى توان گفت که کار نظرى براى ایشان فقط یک تفنن نبود. خود من شخصاً هیچ کجا ندیدم که مرحوم شهید بهشتى در مقام انجام کار نظرى اهل تفنن باشد و لذا همواره متکى به اصول روشن و متعهد به نوعى الزام و التزام به مبانى تثبیت شده بود. هر چند این آمادگى را همواره در ایشان سراغ داشتیم که پرسش و نقد نسبت به این مبانى را هم جدى بگیرند. یعنى موضع ایشان موضع جدلى نبود.

با این اوصاف، ایشان را مى توان همچنان یک روشنفکر و روشنفکر دینى دانست؟
محمدرضا بهشتى: به نظر من این نوع روشنفکرى که آمیخته به تعهد والتزام به مبانى است، به شهید بهشتى قابل اطلاق است. اما مفاهیم دیگرى از روشنفکرى به معناى عام و روشنفکرى دینى به طور خاص که ظاهراً ویژگى هاى دیگرى دارد، برایشان قابل اطلاق نیست.
علیرضا بهشتى: اگر روشنفکر را کسى بدانیم که منتقد اجتماعى است و نگاه نقدى به جامعه پیرامونى خود دارد، طبیعتاً گام بعدى چنین فردى آن خواهد بود که به سمت اصلاح وضع موجود حرکت کند و به دنبال ایجاد تغییر در ساختارها و تفکر و نظام ارزشى جامعه باشد. چنین فردى براى انجام چنین پروژه اى ارزش هاى جارى در زمان خود رامورد سؤال و نقد قرار مى دهد. پس از این سؤال، مى کوشد تفسیر جایگزینى را به جاى خوانش رایج قرار دهد. اگر وجه امتیاز روشنفکران را این ویژگى بدانیم باید به گونه شناسى روشنفکران بپردازیم. روشنفکران دینى، تفسیر و خوانش جدید خود را براساس دین انجام مى دهند. طبیعى است که روشنفکران دینى متفاوت از روشنفکران دیندار هستند. روشنفکر دینى معتقد است که مى توان از دین خواست که به پرسش هاى جامعه پاسخ دهد. در واقع در دین، چنین توانایى را مى بیند، اما معتقد است که این توانایى، به شرط تفسیر تازه اى که البته مقید به مبانى صحیح است، ظهور پیدا مى کند. به این معنى مى توان مرحوم دکتر بهشتى را جزو روشنفکران دینى به شمار آورد.

یعنى شما معتقدید که در مرحوم بهشتى هم اصلاحگرى، هم روحیه انتقادى و هم عزم تفسیر تازه از دین وجود داشته است؟
علیرضا بهشتى: همین طور است. دکتربهشتى در وهله نخست با مشاهده پاره اى ناهنجارى ها به انتقاد از وضع موجود و عزم اصلاح روى مى آورد. براى اصلاحگرى به دین مراجعه مى کند چرا که دین را براى اصلاحگرى توانا مى داند.

مرحوم بهشتى براى تحقق اصلاحگرى دینى، راهکار و رویکرد خاصى هم پیشنهاد مى کنند؟
علیرضا بهشتى: به نظر مى رسد که در کار ایشان دو رکن وجود دارد.
رکن اول اینکه براى انجام اصلاح باید یک پروژه فکرى تعریف کرد و یک منظومه اندیشه اى شکل داد تا پروژه اصلاح حول محور این منظومه پیش برود. رکن دوم اینکه براساس آن اندیشه، باید افراد و نیروهایى را تربیت کرد و پرورش داد تا حاملان آن اندیشه باشند. به نظر من کل فعالیت سیاسى و فرهنگى دکتر بهشتى در مسیر این دو رکن بود. از طرف دیگر این دورکن، دقیقاً به دو حوزه عمل و نظر بر مى گردد و لذا به خوبى مى بینیم که تعامل این دو حوزه در نظر ایشان ضرورى جلوه مى کند.

مرحوم بهشتى آیا توانستند آن منظومه فکرى و اندیشه اى را سامان بدهند؟
علیرضا بهشتى: شاید یکى از وجوه امتیاز دکتر بهشتى بر معاصرین او- حتى بر برخى روحانیون نوگرایى که سعى داشتند تفسیر متفاوتى از دین ارائه کنند- این بود که ایشان توانست به یک منظومه منسجم فکرى دست یابد. ایشان فقط در پى آن نبود که در مقابل پرسشهایى که در برابرشان قرار داده مى شود، با یک نگاه تدافعى محض، به شکل پراکنده نکاتى را مطرح کند.
در منظومه فکرى ایشان هم درک تازه اى از نظام ارزشها وجود دارد، هم انسان شناسى وجود دارد، هم تلقى ویژه و تازه اى از خدا دارد و هم از همه ارکان نظرى تفسیرى تازه و هماهنگ دارد. نکته جالب در مورد ایشان اینست که شهید بهشتى نظرشان به خلاف برخى آثار متفکرین دینى ما فقط واکنش به پرسشهاى برآمده از مکاتبى مثل مارکسیسم نبود، بلکه اساساً یک دغدغه ایجابى و مستقل است و نهایتاً به بازبینى در زمینه شیوه برخورد با منابع دینى منجر مى شود. این طرح در مرکز تحقیقات علوم اسلامى مطرح شد و پروژه اى بزرگ بود که پس از انقلاب و پس از شهادت مرحوم دکتر بهشتى متأسفانه متوقف شد.
ایشان علاوه بر این ویژگى ها، از یک ویژگى اخلاقى هم برخوردار بود که بسیار مهم است. این ویژگى، شجاعت در سیاست و فرهنگ است. در عرصه فرهنگ، دکتر بهشتى بسیار شجاعانه به نقد مستدل آرا مى پرداخت و متقابلاً با شجاعت تمام، اندیشه هاى خود را در معرض نقد دیگران قرار مى داد.

مصداق هایى از این ویژگى اخلاقى علمى را به خاطر دارید؟
علیرضا بهشتى: مثلاً در اواخر دهه ۴۰ و اوایل دهه ۵۰ در عرصه اندیشه هاى اجتماعى نوعى تفکر ظهور پیدا مى کند و غلبه مى یابد که برداشت تازه اى از دین عرضه مى کند، اما در نهایت به ورطه التقاط در مى غلتد. مرحوم بهشتى ضمن اینکه با این جریان به لحاظ مبارزه با شاه همدلى دارد، اما با صراحت از دورى روشهاى فهم دینى و قرآنى این جریان از مبانى دینى سخن مى گوید. از طرف دیگر ایشان به همان اندازه نگاههاى آمیخته به تحجر را که در برخى نهادهاى دینى ترویج مى شد، مورد انتقاد قرار مى داد. جایى که به نقد جریان التقاط مى پرداخت، متهم به محافظه کارى مى شد و جایى که به نقد تحجر دینى مى پرداخت، حتى به خروج از تشیع متهم مى شد.

منظورم مصداقهایى مشخص تر از اینها بود.
علیرضا بهشتى: شاخص ترین نمونه این روحیه نوآورى شجاعانه، در گفتار بسیار مهم ایشان تحت عنوان «بهداشت و تنظیم خانواده» آمده است. این گفتار ها که به صورت کتاب در آمد به خودى خود مهم است، اما مهم تر از همه چیز روش شناسى این کتاب است. این کتاب حاصل چهار سخنرانى در انجمن اسلامى پزشکان است. پزشکان در بحث حضور و مشارکت دارند. در دو جلسه اول مرحوم بهشتى سخنرانى مى کند، در جلسه سوم مرحوم مطهرى و در جلسه چهارم مرحوم استاد جعفرى. مرحوم بهشتى در این سخنرانى با نهایت وسواس و دقت علمى در خصوص سقط جنین و جواز آن در مراحل خاص صحبت مى کنند. البته ایشان در همانجا ضمن آنکه از بحث خود دفاع مى کند، اما مى گوید هنوز به مرحله فتوا نرسیده ام.
محمدرضا بهشتى: یکى از مهم ترین ویژگیهاى فکرى مرحوم شهید بهشتى آن است که اندیشه ایشان از نوعى سازگارى درونى برخوردار است. معناى این سخن آن است که ایشان پس از طرح و عرضه یک فکر، لوازم و ملزومات آن فکر را تا انتها مورد بررسى قرار مى داد و همخوانى آن فکر با سایر بخش هاى اندیشه اش را همیشه مراعات مى کرد. ایشان لزوم سازگارى در اندیشه را در گفتارى تحت عنوان «برداشت یک بعدى از اسلام» مورد بررسى قرار مى دهد و لزوم همه سونگرى و جامعیت را متذکر مى شود. ایشان برخلاف برخى روحانیون نوگرا فقط در پى آن نبود که ایده و اندیشه نویى را مطرح کند و به سازگارى منظومه فکرى اش بى توجه باشد. این ویژگى شهید بهشتى بعدها در فرایند تدوین قانون اساسى اول قبل از بازنگرى به خوبى منعکس شد. اگر به قانون اساسى اول که مرحوم شهید بهشتى نقش مؤثرى در تدوین آن داشت، نگاه کنیم، پیوند انداموار همه اصول آن کاملاً مشهود است.
علیرضا بهشتى: البته در تأثیر اندیشه هاى شهید بهشتى در تدوین قانون اساسى اول باید به برخى محدودیتهاى ایشان هم توجه داشت. به هرحال ایشان با یک مجموعه همکار بودند که هر یک دیدگاه خاص خود را داشتند. مثلاً در خلال تدوین قانون اساسى، ایشان در حسینیه ارشاد سخنرانى کردند. در آن سخنرانى از ایشان درباره ریاست جمهورى زنان سؤال مى شود مرحوم بهشتى در پاسخ مى گویند ما با گنجاندن واژه «رجال سیاسى» قصدمان این بود که از صراحت بر مرد و مذکر بودن رئیس جمهور جلوگیرى شود. به عبارت دیگر، ایشان معتقد بودند براى آنکه در قانون اساسى رئیس جمهورى به مردان منحصر نشود، از کلمه رجال استفاده کرده است. مرحوم بهشتى در همان سخنرانى مى گویند اجازه بدهید فعلاً وضع به همین شکل باشد تا بعدها این واژه هم اصلاح شود. کاملاً پیداست که مرحوم بهشتى به دلیل آنکه در یک مجموعه کار مى کرد که طیفى از روحانیون، مجتهدین، حقوقدانان و روشنفکران در آن مجموعه بودند، به اعتبار محدودیتهاى آن جمع تلاش مى کردند تا نزدیک ترین موضع یا مخرج مشترک دیدگاهها را مطرح کنند. البته من نمى خواهم مدعى شوم که هرآنچه حسن در قانون اساسى است، ابداع مرحوم بهشتى بوده است و هرآنچه عیب در آن است، دامان مرحوم بهشتى از آن مبراست، ولى به هر تقدیر ایشان مى کوشید در میانه همه محدودیتهایى که داشت، دیدگاههاى نو، همه جانبه و مبتنى بر مبانى روشن دینى را عرضه کند.