نحوه شکل گیری و خاستگاه و اهداف حزب جمهورى اسلامى

حزب جمهورى اسلامى یکى از تشکلهاى مهمى بود که با رهبرى جمعى از روحانیون مبارز در ابتداى انقلاب تأسیس شد و نقش مهمى را در تشکل نیروهاى مختلف اسلامگرا و تحولات سالهاى اولیه انقلاب اسلامى ایفا کرد.

نحوۀ شکل‏گیرى حزب



هر چند که موجودیت این حزب یک هفته بعد از پیروزى انقلاب اسلامى یعنى 29‏بهمن‏57 اعلام گردید، اما به گفتۀ مؤسسین آن، مقدمات آن قبل از انقلاب فراهم آمد. دکتر بهشتى، دبیر کل این حزب، زمینۀ تشکیل این حزب را به انگیزه‏هاى این گروه از روحانیون از مدتها قبل مربوط مى‏داند و معتقد است از آنجا که تشکلهاى دیگر مانند نهضت آزادى، سازمان مجاهدین خلق و... نتوانستند آرمانهاى روحانیون انقلاب را رهبرى کنند به همین دلیل این گروه خود اقدام به تشکیل حزب مستقلى کردند. ایشان مثلاً در مورد نهضت آزادى مى‏گوید:


وقتى که نهضت آزادى تشکیل شد با خوشحالى از این خبر استقبال کردم و وقتى در اساسنامه از اسلام به عنوان یک مکتب و از نهضت آزادى به عنوان یک حزب اسلامى تمام عیار یاد نشده بود، به دوستان بنیانگذار نهضت آزادى انتقاد کردم و گفتم که این حزب مکتبى نیست اسمش را هم گذاشته‏اید نهضت آزادى، آزادى همۀ اسلام نیست آزادى از مسائل مهم بشرى است و از ارکان اسلام ولى همۀ اسلام نیست. دوستان گفتند براى اینکه ما خواستیم آنها که آلرژى دارند روى عنوان اسلام از این تشکیلات فرار نکند.1


دکتر بهشتى افزود:


ولى قصه فقط اسم نبود قصه این بود که مرامنامه نشان مى‏داد که یک عده مسلمان آمده‏اند یک حزب درست کرده‏اند اما در این تشکیلات سیاسى اسلام را به عنوان یک مکتب تمام عیار مطرح نکرده‏اند. در عین حال به این تشکیلات علاقمند بودم براى اینکه لااقل چهره‏هاى برجسته‏اى از مسلمانهاى متفکر و مبارز و فعال در این تشکیلات گرد آمده بودند اما به همین دلیل که از نظر مکتبى و مرامى ملتزم به اسلام نبوده‏اند از اینکه عضو آن بشوم، خوددارى کردم. در همان سالها بود که من به فکر یک مجموعه فعال براى شناخت ایدئولوژى اسلام در شکل یک مکتب تمام عیار افتادم و یک گروه تحقیقاتى براى بحث پیرامون حکومت در اسلام به وجود آمد که زیر ضربات رژیم متلاشى شد. به خارج رفتم. در پنج سالى که در آلمان بودم، اتحادیۀ دانشجویان مسلمان بر پایۀ اسلام با همکارى برادران و خواهرانى که آنجا بودند، به وجود آمد و در آخر این کار به چند تا از دوستان پیشنهاد شد که بیایند و یک هستۀ سیاسى تشکیلاتى را به وجود آورند که بتوانند آن افراد دانشجویانى را که آمادگى بیشترى دارند جذب کنند که عملى نشد.


     سال 49 که به ایران بازگشتم دنبال این بودم که تشکیلات سیاسى کاملى به وجود آید تا سال 50 که مسالۀ گروه مجاهدین خلق روشن شد و کشف شد از اینکه مجاهدین خلق یک سازمان سیاسى نظامى ـ اسلامى به نظر مى‏آمدند خیلى خوشحال شدم و تأیید مى‏کردم و آرزو مى‏کردم که بتوانم در داخل این جمع حضور پیدا کنم ولى معروف بودن من و اینکه یکى از چهره‏هایى بودم که براى پلیس شناخته شده بودم مانع از این شد که بتوانم رسماً در مجموعه اینها شرکت کنم. ولى بتدریج به نارساییها و کمبودهاى اساسى ایدئولوژى و سیاسى در کار مجاهدین پى بردم و وقتى در سال 54 آن بیانیۀ الحادى را دادند خیلى نگران شدم و در آن سال بود که به نظرم رسید باید در ایجاد یک سازمان سیاسى اسلامى تلاش کنم. بر این اساس تابستان سال‏1356 نخستین مقدمات تشکیلات اسلامى و مردمى به وسیله چند تن از معتقدان به لزوم چنین تشکلى فراهم شد.2 در تابستان 56 توسط گروهى 5 نفره طرح تشکل جدیدى ریخته شد اما اعلامیۀ محرم 57 امام مبنى بر اولویت ادامۀ مبارزات تا سرنگونى رژیم همه این تدابیر و پیش‏بینیها را تحت‏الشعاع قرار داد علاوه بر اینکه تشکیل حزب با مخالفت امام روبه رو شده بود امام از اول نسبت به حزب بدبینى خاصى داشتند و آن را موجب تفرقه مى‏دانستند.3


به گفتۀ هاشمى رفسنجانى (یکى دیگر از رهبران حزب):


وقتى که فضاى سیاسى ایران یک مقدار باز شد و تحرکهاى سیاسى ـ مردمى اسلامى و غیر دولتى عملى شد ما همفکرانمان را آماده کرده بودیم براى اجرا و شروع عملى کار (حزبى) کردن، کسى را خدمت امام فرستادیم امام آن موقع در نجف بودند و اواخر ایام اقامتشان در نجف بود. آن موقع ایشان موافقت نکردند، تعبیرى که بعداً من خودم شنیدم از امام درباره اینکه چرا با حزب موافقت نمى‏کنند این بود که مى‏گفتند حزب یک چیز تدریجى الحصولى است من نمى‏توانم چیزى را که هر زمانى بتواند وضعى داشته باشد که اکنون قابل پیش‏بینى نیستند، تأئید کنم. این امرى تدریجى است و من نمى‏توانم اینطور چیزى را تایید کنم شماها را مى‏توانم تأیید کنم چون مى‏دانم شما خوب کار مى‏کنید اما حزب بالاخره یک سازمانى مى‏شود یک سازمان وجود خاصى براى خودش پیدا مى‏کند و تداوم دارد ادوار بعد را من نمى‏دانم چه مى‏شود لذا تأیید نمى‏کردند.4 البته در ذهن ایشان این بود که روحانیت یک تشکل طبیعى است.5


اما به گفتۀ هاشمى:


با استدلال ایشان مبنى بر نیاز روحانیت به انسجام و تشکل به منظور ساختن کادرهاى مورد نیاز نظام و همچنین به دست گرفتن ابتکار عمل، در نهایت امام با پیشنهاد تأسیس حزب موافقت کردند و حتى مبلغ پنج میلیون تومان نیز در ابتداى حزب به منظور فعالیتهاى تبلیغى و فرهنگى کمک کردند. امام چون حزب را امرى تدریجى‏الحصول مى‏دانستند نمى‏توانستند آن را به‏طور مطلق تأیید کنند و بیشتر مؤسسان حزب را تأیید مى‏کردند.6


ایشان مکرر فرمودند:


من آنچه مى‏دانم اعتماد به شما پنج نفر از آقایان مؤسس حزبى است چون ایشان را از دیرگاه مى‏شناسم و تأییدى که از حزب مى‏کنم به اعتبار تأیید و اعتمادى است که نسبت به شما آقایان دارم.7


در این مورد در یکى از جزوات حزب آمده است که به هیچ وجه ادعا نمى‏شود که  امام فرمودند که این حزب را تشکیل بدهید این ضرورتى بود که مؤسسین خود احساس کردند. به گفتۀ بهشتى:


در ابتدا قرار بود یک مجموعه‏اى حدود 40 تا 50 نفرى از گروههاى مختلف اجتماعى اعلام موجودیت کنند که حدود یک سوم آن روحانیون و دو سوم آن از قشرهاى دیگر باشند، ولى عملاً دیدیم که به اشکال برخورد کردیم و متوقف شد تا اینکه شتاب انقلاب ما را از اعلام موجودیت حزب باز داشت.


     بعد از پیروزى انقلاب دیدیم اگر همین طرح را دنبال کنیم، مدتها طول مى‏کشد و با گرفتاریهایى که تجربه کرده بودیم که انقلاب برایمان پیش مى‏آورد ممکن بود که این کار عملى نشود. به خاطر این، تصمیم گرفتیم ما پنج نفر که در ماههاى آخر بیشتر روى این کار فعالیت مى‏کردیم یعنى بنده (شهید بهشتى)، آقاى خامنه‏اى، آقاى هاشمى رفسنجانى، دکتر باهنر و آقاى موسوى اردبیلى که ما چهار نفر بیشتر بودیم ولى چون آقاى موسوى در کارهاى عملى با ما همکارى داشتند با ایشان هم گفتیم به آقاى مهدوى کنى هم گفتیم که ایشان علاقه نشان ندادند و اعلام موجودیت توسط ما پنج نفر بود و صریحاً اعلام کردیم.8


چون ما پنج نفر را مردم مى‏شناختند مى‏توانست یک نقطه آغاز خوب مورد اعتمادى باشد. افراد دیگر اگر در آن موقع اعلام مى‏شدند ممکن بود که سؤالاتى پیش بیاید در آن موقع به خاطر شوراى انقلاب و کارهاى جارى کشور معمولاً اکثراً با هم بودیم این بود که مى‏توانستیم در کارها هماهنگى لازم را ایجاد کنیم. اعلام تأسیس حزب جمهورى در روز 30 بهمن 1357 از طریق جراید به اطلاع مردم رسید در این خبر آمده بود که حزب «به رهبرى عده‏اى از روحانیون معروف چون محمد جواد باهنر، سید محمد بهشتى، سید على خامنه‏اى، سید عبدالکریم موسوى و اکبر هاشمى رفسنجانى تأسیس شد».


چند روز بعد مرامنامه و اساسنامۀ مصوب حزب منتشر شد و مرامنامه حزب مشتمل بر دو بخش هدف و اصول خط مشى و اساسنامه آن مشتمل بر 44 ماده و پنج تبصره در نخستین کنگره حزب به تصویب رسید. در مرامنامه بر جنبه‏هاى اعتقادى به شدت تأکید شده بود بعدها در جزوات متعددى که حزب منتشر ساخت مواضع حزب در برابر مسائل مختلف داخلى و خارجى تشریح گردید.9 شوراى مرکزى حزب شامل 31 نفر بود که 24 نفر (آن) غیر روحانى بودند.10


در نخستین بیانیۀ رسمى حزب پس از مقدمه‏اى تفصیلى در باب شرایط و حساسیت نهضت و مشکلات عظیمى که در پیش است، علل شکست نهضتهاى پیش بررسى شده و آمده بود. «با این تشخیص و تحلیل تأسیس حزب جمهورى اسلامى را در جهت هدفهاى اعلام شده از سوى رهبر جنبش امام خمینى اعلام کرده و همه کسانى را که در این باور شریکند به همکارى فرا خوانده‏ایم.» سپس از داوطلبان خواسته شده بود تا به دفتر موقت حزب در ساختمان «کانون توحید» براى ثبت نام رجوع نمایند.


در این بیانیه برخى ممیزه‏هاى ایدئولوژیکى حزب نیز، مذکور و مشخص شده بود، ظاهراً فرض بر این قرار داشته که با توجه به علاقمندى قاطبۀ مردم و شرکت کنندگان در نهضت اسلامى ایران به شخص امام خمینى و دین اسلام گروه کثیرى در حزب مجتمع گردند. این فرض، کاملاً واقع بینانه بود و بزودى صحت خود را اثبات نمود.


مسأله مهم و زیرکانه «آوردن جمهورى اسلامى» در عنوان حزب بود. امرى که در‏واقع نشان دهندۀ تعیین خطوط آیندۀ نهضت و نظام نیز مى‏گردید و شکلهاى غربى آن را که منبع علاقه و مورد نظر گروهها و شخصیتهاى مستقل از خط امام بود، منزوى و منتفى مى‏ساخت.11


در این مورد بهشتى مى‏گوید: «حزب از همان اول که به وجود آمده یعنى همان وقت که زیربناى ایجاد حزب از مدتها قبل از پیروزى در حال شکل گرفتن بود ما به ایجاد جمهورى اسلامى مى‏اندیشیدیم اندیشه‏ام جمهورى اسلامى بود تغییر نام حکومت اسلامى به جمهورى اسلامى از ابتکارات حزب است.» به هر حال حزب جمهورى به‏منظور گسترش تفکر خاص روحانیون مذکور شکل گرفت به گفتۀ هاشمى رفسنجانى:


ما به دنبال یک تشکیلات جامع بودیم که مسلمانهایى که ادعا مى‏کنند مى‏خواهند با موازین اسلامى فقه موجود ما و معارف موجود ما که مورد عمل ماست در حوزه‏هاى زندگى بکنند ما اینها را در یک تشکیلات جمع بکنیم این ایده کلى ما بود و آن موقع هم فکر مى‏کردیم که افرادى هم هستند که افکار نیمه انحرافى دارند که آنها هم اگر وارد این تشکیلات بشوند قابل اصلاح هستند و در این مجموعه هدایت مى‏شوند لذا واقعاً جامع فکر مى‏کردیم و به فکر یک خط خاصى نبودیم که داخل مملکت به آن شکل بدهیم و در آن جریان حرکت بکنیم.12


خاستگاه اجتماعى و اهداف حزب



از نظر خاستگاه اجتماعى مى‏توان گفت که حزب جمهورى اسلامى در واقع دربرگیرندۀ نیروهاى سیاسى اجتماعى مختلفى همچون جمعى از روحانیون انقلابى، نیروهاى دانشگاهى طرفدار امام خمینى، جمعیتهاى مؤتلفه اسلامى، بازاریان مرتبط با نهضت امام در دوران مبارزه، بقایاى حزب ملل اسلامى و گروهها و هیأتهاى پراکنده مذهبى که علیه نظام پهلوى مبارزه مى‏کردند، بود. که به دلیل اعتماد همۀ آنان به مؤسسین حزب که پنج تن از روحانیون برجستۀ مورد تأیید امام خمینى بودند، در این حزب گرد آمدند.


به همین دلیل حزب در واقع مجموعه منسجم فکرى نبود بلکه طیفى از نیروهاى اسلامگرا را در خود جاى داده بود که همه آنها در حمایت از حفظ انقلاب و خط امام خمینى و تلاش براى استقرار قوانین اسلام پاى مى‏فشردند و به همین دلیل نیز بعد از اینکه دشمن مشترک فکرى آنها یعنى لیبرالها از صحنۀ قدرت کنار رفتند و بحرانهاى ناشى از تلاشهاى معارضین با انقلاب فروکش کرد، اختلاف بین آنها تشدید شد و به جریانهاى مختلفى تجزیه شدند و فعالیت حزب متوقف شد.


به هر حال، در دوران گذار و در سال اول انقلاب، هدف حزب جمهورى اسلامى، بسیج نیروهاى مؤمن به انقلاب اسلامى براى تحقق بخشیدن هر چه سریعتر و بهتر و گسترده‏تر به آرمانهاى این انقلاب و سازمان دادن به آنها بود. رهبران حزب عقیده داشتند مرحله پس از پیروزى مرحلۀ بسیار دشوار در حیات انقلاب است که مبارزه با ضد انقلاب، حراست از انقلاب و استقرار نظام اسلامى را شامل مى‏گردد و این کار جز با تشکیل و اتحاد همیشگى نیروهاى مؤمن به انقلاب امکانپذیر نبود. حزب از لحاظ خط‏مشى بر تداوم انقلاب و جلوگیرى از توقف آن در یک مرحله، التزام به حفظ اتحاد و همبستگى روزافزون همه نیروهاى مبارز مسلمان، خوددارى از وابستگى به گروههاى غیر معتقد به انقلاب و استفاده از همه شیوه‏هاى مبارزه و سازندگى براى رهایى از ضرورتهاى تمام مراحل انقلاب اسلامى تأکید داشت.


اهداف، اصول، خط‏مشى و مواضع حزب جمهورى اسلامى در اعلامیه تأسیس حزب و بعضاً نشریات ارگان آن حزب و مخصوصاً روزنامۀ جمهورى اسلامى ذکر شده است که بر اساس آن هدف اصلى حزب تشکیل نیروهاى مؤمن به انقلاب اسلامى بود.حزب جمهورى اسلامى عقیده داشت مرحلۀ پس از پیروزى انقلاب اسلامى، مرحله بسیار دشوار در حیات انقلاب اسلامى است. این مرحله شامل مبارزه با ضدانقلاب، حراست از انقلاب و استقرار نظام اسلامى است که این کار جز با تشکل و اتحاد همیشگى نیروهاى مؤمن به انقلاب اسلامى امکان نداشت. حزب براى تحقق این هدف  بسیار مهم موارد زیر را در اولویت قرار داد:


ـ افزایش آگاهى اسلامى مردم و سرعت بخشیدن به خودسازى انقلابى آنها؛ ـ پاکسازى کشور از آثار استبداد و استعمار؛ ـ برقرارى آزادیهاى سیاسى؛ ـ تحول در نظام ادارى و تبدیل آن به نظامى که در آن ایمان، صداقت و لیاقت معیار تصدى هر شغل باشد؛ ـ پایان دادن به سلطه اقتصادى بیگانگان؛‏ ریشه‏کن کردن فقر و محرومیت؛ ـ تحول در نظام آموزشى؛ ـ ایجاد ارتش با ایمان و مستقل؛ ـ از بین بردن همه ریشه‏ها و نهادهاى فساد و فحشا؛ ـ تنظیم سیاست خارجى بر اساس دو اصل اسلامى تولى و تبرى بر اساس رعایت استقلال کامل کشور در تمام وجوه، احترام به استقلال ملل دیگر، توسعه و تحکیم روابط برادرانه با همه مسلمانان جهان، داشتن روابط با ملل مبارز و تحت سلطه، کمک به محرومان و مستضعفان جهان.13


مطابق اهداف و اصول مزبور، خط مشى حزب عبارت بود از: تأکید بر تداوم انقلاب و جلوگیرى از توقف انقلاب در یک مرحله، التزام به حفظ اتحاد و همبستگى روزافزون همۀ نیروهاى مبارز مسلمان، خوددارى از وابستگى به گروههاى غیر معتقد به انقلاب و استفاده از همه شیوه‏هاى مبارزه و سازندگى براى رعایت ضرورتهاى تمامى مراحل انقلاب اسلامى.14


بر این اساس حزب مواضع خاصى دربارۀ مشروعیت حکومت، ولایت فقیه، نقش روحانیت، آزادیهاى مدنى، تخصص و تعهد و سیاست خارجى داشت که آن را از جریانهاى لیبرال و چپ متفاوت مى‏ساخت.


روزنامۀ جمهورى اسلامى، ارگان این حزب محسوب مى‏گردید که افشاگریهاى آن در سالهاى اول انقلاب نقش مهمى در حذف جریانهاى مخالف بویژه حزب توده، لیبرالها، دولت موقت و بنى‏صدر داشت.15


همچنین حزب با قدرت نفوذ بالا در نیروهاى مردمى (از طریق مساجد و روحانیت و بازار و حضور در نهادهاى انقلابى مثل سپاه، کمیته، دادگاهها، شوراى انقلاب و...) و همچنین برخوردارى از حمایت رهبر انقلاب و موفقیت در انتخابات و تصاحب اکثریت کرسیهاى مجلس خبرگان قانون اساسى و مجلس شوراى اسلامى و استفاده از حمایت همه جانبۀ دیگر گروههاى اسلامگرا مثل جامعۀ روحانیت مبارز، جامعۀ مدرسین، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامى و انجمنهاى اسلامى معلمان و رهبرى آیت‏اللّه‏ بهشتى، موفق شد نقش محورى را در تحولات دوران گذار ایفا کند.


یکى از نیروهاى مؤثر در حزب، جمعیت مؤتلفه اسلامى بود که نیز در اوایل دهۀ 40 از فعالان نهضت امام خمینى محسوب مى‏شدند و در آستانۀ پیروزى انقلاب، نقش زیادى در مساجد، هیأت، بازار و مراکز بسیج مردمى ایفا کردند. این گروه که جزء متحدان جامعۀ روحانیت مبارز تهران محسوب مى‏شدند، بعد از انقلاب به دلیل سوابق مبارزاتى و ارتباط با رهبران روحانى انقلاب و موقعیت خود در بازار و طبقه متوسط سنتى از نفوذ زیادى برخوردار بودند اما در سالهاى بعد از انقلاب فعالیت سیاسى خود را در قالب حزب جمهورى اسلامى ادامه دادند و فراکسیون قدرتمندى را که بعدها به‏عنوان جناح راست حزب مطرح شد، تشکیل دادند.16


یکى از اقدامات مهم حزب در این دوره تشکیل دوره‏هاى آموزش ویژه در تربیت و آموزش نیروهاى مجرب مورد نیاز انقلاب بود و توانست در مراکز و سازمانهاى مورد نیاز افراد کارآمدى را به کار گیرد و در نهایت موفق شد بر رقباى لیبرال خود پیشى گرفته و آنها را از صحنۀ سیاست کنار زند.


در این دوران حزب با تأکید بر نظریۀ ولایت فقیه، تأکید بر استفاده از نیروهاى متعهد و متخصص، دفاع از آزادیهاى مشروع، حمایت از مسلمانان جهان، و دفاع از مالکیت محدود اقتصادى و مبارزه با لیبرالیسم و التقاط به مبارزه با مخالفین فکرى خود پرداخت. اما همان‏طور که اشاره شد با از بین رفتن دشمن مشترک، اعضاى حزب در مورد مسائل و جهت‏گیریهاى اقتصادى، فرهنگى و سیاسى دچار اختلاف شدند و حزب ناچار به توقف فعالیتهاى خود شد و از درون حزب نیروهاى جدیدى سربرآوردند که بعدها به راست و چپ و میانه موسوم گردیدند. در صفحات بعد به آن خواهیم پرداخت.


 1 . جاسبی، عبدالله؛ تشکل فراگیر، مروری بر یک دهه فعالیت حزب جمهوری اسلامی؛ ج 1، ص 366.


2  . همان؛ ص 368.


3  . همان جا.


4  . همان؛ ص 370.


5  . همان؛ ص 372.


6  . همان؛ ص 373.


7  . همان؛ ص 374.


8. همان؛ ص 376.


9  . رضوی، مسعود؛ هاشمی و انقلاب؛ ص 169.


10  . جاسبی، عبدالله؛ تشکل فراگیر، مروری بر یک دهه فعالیت حزب جمهوری اسلامی؛ ج 1، ص 381.


  11. رضوی، مسعود؛ هاشمی و انقلاب؛ ص 166.


  12. جاسبی، عبدالله؛ تشکل فراگیر، مروری بر یک دهه فعالیت حزب جمهوری اسلامی؛ ج 1.


  13. کیهان؛ 2 اسفند 1357، ص 3.


 14 . همان جا.


15 . جمهوری اسلامی؛ 12 دی 1361 (سخنان دبیر کل وقت حزب، دکتر بهشتی).


16.  این جمعیت در سال 67 به عنوان یک تشکل مستقل، فعالیت مجدد خود را شروع کرد. (برای آشنایی با
سوابق آن به فصل سوم در بخش اول این پژوهش رجوع شود).