«معماى ایران» یا آمریکا و سیا؟

«کنت پولاک» تحلیلگر سابق سازمان سیا، اخیراً کتابى تحت عنوان «معماى ایران» نوشته است که در آن به روابط بیست و پنج ساله ایران و آمریکا که مملو از تنش و بیگانگى دیپلماتیک بوده است، مى پردازد. پولاک، سابقه فعالیت در مؤسسه هوادار اسرائیل در واشنگتن به نام «مؤسسه مطالعه خاور نزدیک» دارد و کتابهاى قبلى وى به نام «توفان در حال پیرایش؛ حمله به عراق» چندماه پیش از تجاوز نظامى آمریکا به عراق در مقطع وسیعى به بازار ارائه شد و از لحاظى توجیه گر اصلى این نقض صلح جهانى بود که دبیر کل سازمان ملل متحد کوفى عنان آن را «غیرقانونى» اعلام کرده است، اگرچه پولاک در کتاب قطور خود کمترین توجهى به قوانین بین المللى نکرد و فقط در اواسط کتاب به طور گذرا به این نکته اکتفا نمود که متخصصین حقوق بین الملل (که از آنان نام نبرد) به او اطمینان خاطر داده اند که چنین حمله اى به معناى زیر پا گذاشتن مقررات بین المللى نخواهد بود.
البته از یک یهودى آمریکایى هوادار اسرائیل که هرگز در انتقاد از سیاستهاى سرکوبگرانه «آریل شارون» لب از لب باز نکرده است، نباید زیادتر از این هم انتظارى داشت. در یک جهان ایده آل، شاید که آقاى پولاک و افراد نظیر وى که مسؤولیت جنگ افروزى و قتل عام مردم بیگناه عراق را تا حدودى بر عهده دارند، به دادگاه کشیده مى شدند و بر آثارشان انگ ادبیات تنفر خورده مى شد. اما در عالم «جورج اورولى» که ایالات متحده آمریکا این روزها تبدیل شده است چه جاى تعجب دارد که پولاک یک روشنفکر ارزنده با دسترسى کامل به رسانه ها و شوهاى خبرى تلویزیونهاى آمریکا نگریسته مى شود، بى آنکه هرگز از او پرسیده شود، چرا پیش بینى مى کرد که جنگ عراق نسبتاً کم هزینه، با تلفات جزیى و با حمایت اکثریت عراقیان خواهد بود و دیگر آنکه تکلیف آن همه ادعاى وى راجع به سلاحهاى کشتار جمعى عراق چه مى شود؟البته آقاى پولاک زرنگ تر از آن است که پا به تله بدهد و در کتاب جدیدش گناهش را جمعى مى کند و از «محاسبات اشتباهمان» در مورد سلاحهاى صدام حسین سخن مى راند، اما کیست که واقعیت را نداند و با توجه به بازرسى از بیش از ۵۰۰مکان از سوى بازرسان سازمان مل متحد در آستانه جنگ، به نیات اصلى امپریالیستى این جنگ و توجیه گران آن پى نبرده باشد؟آنچه در مورد کتاب معماى ایران جالب است، این که نویسنده به سنت دیرینه تحلیلگران سیا که به راحتى پیش بینى سقوط نظام ما بعد انقلاب را مى کنند، پشت پا نمى زند و آن را ادامه مى دهد. شاید که این انتقام سازمان سیاست که هنوز از شوکه انقلاب اسلامى ایران بیرون نیامده باشد، به یاد مى آوریم انتقادات رئیس جمهورى اسبق، جیمى کارتر، از سازمان سیا زمانى که از او پرسیده شد چرا در ژانویه سال۱۹۷۸ رژیم شاهى را به یک جزیره ثبات تشبیه کرد. به عوض رویارویى با واقعیت هاى انقلاب، سامانه گرایى جمهورى اسلامى ایران و پیچیدگى هاى دولت سازى ربع قرن اخیر، تحلیلگران (سابق) سیا به تز سقوط چسبیده اند و پولاک در کتابش مدام عنوان مى کند که «ضربات ساعت» تغییر رژیم در ایران در جریان است. نظیر چنین پیش بینى ها را یک تحلیلگر دیگر سیا در اواسط سالهاى ۹۰ در مجله فارن افرز با استفاده از استعاره راکتور اتمى بیان داشت و ادعا کرد که در ایران «هیچ گونه میانه رویى» وجود ندارد و لزومى ندارد دولت آمریکا با روحانیون حاکم تهران وارد گفت وگو بشود چون که راکتور اتمى قدرتشان در حال ذوب شدن است و جمهورى اسلامى ایران در ورطه سقوط قرار دارد. متأسفانه گذشت سالها زمان، کمترین کمکى براى اصلاح این نظریات بدون صلاحیت تاریخى نکرده است و بهترین، یا بدترین، گواه آن نیز کتاب جدید پولاک است که در آن، هجویات همکارانش در سیا راجع به «بیگانه ترسى» ، «غلو گفتن» ، «خود بزرگ بینى ایرانیان» ، «احساساتى بودنشان» ، و حتى «نادانى فاحش بسیارى از سیاستگذارانش» را علناً تکرار مى کند (صفحات،۴۰۰ ،۴۰۱ ،۳۹۱ و غیره). چنین کلى گویى هاى انتزاعى و متعصبانه را در کتاب مأمور سابق دیگر سیا، «گراهام فولر» راجع به ژئوپولتیک ایران، چاپ سال،۱۹۹۱ مى توان دید که حاوى تمام نشانه هاى آنچه مرحوم «ادوارد سعید» به عنوان پارادایم اروپاى مرکزى (Eurocentrism) یا اورنتیالیسم (Orientalism) مى نامد، است. فولر ادعا مى کند که ایرانیان «در همه سطوح» فکر مى کنند که ایران «برتر است» و برترى طلب هستند و از سوى دیگر مى نویسد که «ایرانیان هرگز فکر نمى کنند که ارباب سرنوشتان هستند.» (صفحات،۳۱ ۱۷). در نقد این کلى گوییهاى مغرضانه و انتزاعى، همین بس که فولر ادعا مى کند هنگامى که شاه بیمارى سرطانش را از آمریکاییان مخفى کرد، این کار براساس تقیه بود! البته در قیاس با پولاک، که آشنایى جزیى با ایران دارد و کتابش بیشتر حالت یک تز دکترا را دارد تا یک اثر جامع و ارزشمند، امتیاز فولر این است که سیاست شناس ایران است و علناً از بى ارزشى ژئوپولتیک اسرائیل پس از جنگ سرد، سخن مى راند، موضوعى که ابداً باب مذاق نومحافظه کاران از قبیل «مارتین ایندیک» که در مؤسسه «بروکینگز» رئیس پولاک است، نیست. یک ایراد کتاب معماى ایران این است که پر از تضاد است و به طور مثال، نویسنده اش با اکراه به بعضى دستاوردهاى سیاست خارجى ایران در دوران خاتمى اذعان مى کند و وقتى در فصل آخر به بحث هسته اى مى پردازد، بیان مى کند که اگر ایران به بمب اتمى دست یابد، به سیاستهاى جسورانه گذشته خود بازمى گردد، و این در حالیست که در جاهاى دیگر کتاب، دولت ایران را متهم به چنین سیاستهایى، حمایت از تروریسم و غیره مى کند (صفحات،۳۸۱ ۳۸۴) بى آنکه به خودش زحمت بدهد و بپرسد که چرا در عین حال مى نویسد که «رهبرى کنونى هیچ تاریخ رفتار سرکشانه ندارد.» (صفحه۳۴۸). به طور کلى، کتاب معماى ایران نشان مى دهد که شناخت پولاک از سیاست حاکم ایران و برنامه هاى خارجى جمهورى اسلامى بسیار ضعیف است و او که فارسى بلد نیست، عمدتاً به آثار ایرانیانى تکیه کرده است که عمدتاً از زمان انقلاب تاکنون پاى به ایران نگذاشته اند. در بخشى از این کتاب، نویسنده، ایران را عامل اصلى انفجار در القبار عربستان سعودى در سال۱۹۹۶ شناسایى مى کند، بى آنکه به شواهد مخالف آن که از سوى مقامات سیاسى وامنیتى عربستان سعودى ارائه شده است، استناد کند. قضاوتهاى اینچنینى در راستاى نیات تهاجمى آمریکا و اسرائیل علیه ایران است. ایراد دیگر معماى ایران این است که سوءتعبیرى مهم راجع به معاهده عدم گسترش (سلاحهاى اتمى) یعنى ان پى تى دارد و پولاک ادعا مى کند که «ان پى تى به یک کشور اجازه مى دهد که هرگام در کلیه فرآیند غنى سازى اورانیوم و استخراج پلوتونیوم برداشته شود. تنها چیزى که ان پى تى مانع مى شود، سوار کردن مواد اتمى درون یک بمب است.» (صفحه۳۶۶). آقاى پولاک بدون اشاره به پروتکل اضافى و سیستم مونیتور کردن (vecification) آن در حقیقت کاریکاتورى از ان پى تى را، نظیر قلمزنان پیرو اسرائیل دیگر که این روزها در راهروهاى کنگره آمریکا زیاد یافت مى شوند، مثل «زاک چن» (Zak Chen)، در راستاى اهداف نظامى اسرائیل علیه تأسیسات هسته اى ایران ارائه مى دهد. بى اهمیت جلوه دادن ان پى تى و بازرسى هاى آن، نادیده گرفتن نقش پروتکل اضافى و تأکید بر اینکه یک روش بمب سازى ایران همانا «بمب سازى شفاف» و یا «علنى» است
از زاویه حقوق ان پى تى، در عین حال که بر فعالیت هاى مخفى سلاح سازى هسته اى ایران، اشاره مى شود، اجزاى اصلى شانتاژهاى ضدایران از سوى صاحبنظران و سیاستگذاران هوادار اسرائیلى در ایالات متحده آمریکا را تشکیل مى دهند. معماى آمریکا هم دقیقاً در اینجاست که چگونه و طى کدام روند تاریخى، سیاست آمریکا به دست چنین عناصرى تا حدودى تسخیر شده است و تا کى ادامه خواهد یافت؟البته این به معناى یکپارچه بودن افکار کلیه تحلیلگران سیا نیست و جالب آنکه اخیراً کتابى تحت عنوان «اشتباهات امپریال» توسط یک مقام ارشد سیا به چاپ رسیده است که شجاعانه سیاست هوادار اسرائیل، آمریکا و زیانهاى عمیق این سیاست براى منافع ملى آمریکا، را نقد مى کند و آماج حمله مفسران دست راستى مثل گویندگان تلویزیون فاکس، که یهودى ثروتمند به نامى «مورداک» آن را در اختیار دارد، نیز قرار گرفته است. اما چنین صداهاى انتقادى استثنا در قاعده هستند و آنچه به طور بارز در آمریکا حاکم است، صداهاى نومحافظه کاران دست راستى است که به نفع اسرائیل به قول یک ژنرال بازنشسته آمریکایى حتى حاضرند «منافع آمریکا را قربانى بکنند!» حقوق بین الملل و حقوق اعراب و مسلمانان که جاى خود. یکى از اینها، «ریچارد پرل» اخیراً کتابى نوشته است که در آن به فلسطینیها پیشنهاد مى کند «غرورتان را کنار بگذارید» و بپذیرید که بازگشت آوارگان غیرممکن است و بقا تنها از راه تمکین به اسرائیل امکانپذیر است. پرل و «مایکل لدین» سخن از «جنگ به جنگ» در خاورمیانه مى کنند و طرفدار رویارویى نظامى آمریکا با ایران هستند. در مقایسه، کنت پولاک را نظر بر آن است که چنین جنگى براى آمریکا هزینه زیاد دارد و او در عوض سناریوى کم هزینه تر حمله محدود به تأسیسات هسته اى را تجویز مى کند و در بخشى از کتاب که به این سناریو اختصاص یافته است، مى نویسد که این سناریو مزایاى زیادى دارد. در کنار آن،بخشى تکرارى راجع به «مبادله بزرگ» با ایران که قبلاً «گراهام آلیسون» نوشته است، ارائه مى دهد، به این منظور که نشان بدهد معرفت دیپلماسى را دارد، در حالى که کتاب وى نشان مى دهد به رغم ظاهر گمراه کننده، پولاک حداکثر در سطح یک شاگرد متوسط دیپلماسى است.