آمريكا ستيزي - عوامل و خصوصيات

اعداد و ارقام موجود تابلوهاي غم انگيزي را به تصوير مي كشند. تنها يك چهارم فرانسوي ها، سياست هاي ايالات متحده را تاييد مي كنند و دركشورهاي ژاپن و آلمان، وضعيت تنها كمي بهتر از اين است. اكثريت مردم در بسياري از كشورها مي گويند كه حضور نظامي شديد آمريكا عملاً‌ بر احتمال وقوع جنگ مي افزايد و اكثر افراد معتقدند كه تاثيرات جهاني آمريكا در حال گسترش است.
البته اين ارقام مربوط به نظر سنجي اخير در زمينه سيماي خدشه دار شده آمريكا در سطح جهان نمي باشد بلكه اين نتايج حاصل نظر سنجي است كه توسط نيوزويك در سال 1983 به عمل آمده است. ايالات متحده از ديرباز چنين وضعيتي داشته و با اين سيماي لكه دار شده خود دست و پنجه نرم مي كرده، بدون اينكه كمترين حمايتي از سوي متحدان نزديكش دريافت كرده باشد. اما اين بار به دلايل عديده،‌ شرايط فرق مي كند: امريكا ستيزي بيش از پيش شكل عميق تر و گسترده تري به خود ميگرد و اوضاع رفته رفته بدتر مي شود.
يك نظر سنجي توسط مركز تحقيقات پيو(Pew) در سال 2002 ميلادي كه 3800 نفر از 44 كشور را در بر مي گرفت نشان داد كه وجهه جهاني ايالات متحده خدشه دار شده است. اما بهار امسال بعد از جنگ عراق، مصاحبه با 1600 نفر از 20 كشور جهان و همچنين دولت خود گردان فلسطين به وضوح نشان داد كه عقايد موافق ايالات متحده افت پيدا كرده است.
درست چهار سال، طبق نظر سنجي وزارت امور خارجه، 78 درصد از آلماني ها اعلام كرده بودند كه ديدگاه موافقي با ايالات متحده دارند اما اين ميزان طبق بررسي كه در سال 2002 انجام داده ايم به رقم 61 درصد و در بهار امسال به رقم 45 درصد كاهش يافت. درفرانسه نيز روند مشابهي حاكم بوده است: ميزان موافقين بين سالهاي 1999 تا 2000 ، درسال گذشته و همچنين درنظر سنجي اخير به ترتيب 62، 63 و 43 درصد بوده است.
اما چيزي كه بسيار در خور توجه ميباشد چگونگي گسترش آمريكا ستيزي است. اين پديده تنها محدود به اروپاي غربي يا جهان اسلام نمي شود. درسال 2002، 52 درصد از مردم برزيل اعلام كردند كه نظر موافقي نسبت به سياستهاي ايالات متحده دارند، و درروسيه نيز ميزان نظرات مثبت نسبت به سياستهاي ايالات متحده ، ظرف سال قبل كاهش 25 درصدي را نشان داد(61 درصد به 36 درصد).
نظر مردم كشورهاي عضو اتحادية در مورد ميزان تهديد صلح جهاني توسط كشور هاي زير
اسرائيل    59/0
ايران    53/0
كرة شمالي    53/0
ايالات متحدة    53/0
عراق    52/0
افغانستان    50/0
پاكستان    48/0
سوريه    37/0
ليبي    36/0
عربستان سعودي    36/0
چين    30/0
هند    22/0
روسيه    21/0
سومالي    16/0

آيا ترس و نفرت از ايالات متحده در ماههاي اخير تشديد يافته است. سنجشي كه درميان كشورهاي عضو اتحاديه اروپا دراكتبرامسال انجام شد نشان داد كه تعداد افرادي كه ايالات متحده را به عنوان تهديدي براي صلح جهاني به شمار مي آورند با تعداد افرادي كه نگرش مشابهي نسبت به ايران دارند برابرند. حتي درانگلستان نيز كه متحد اصلي ايالات متحده مي باشد، 55درصد از مردم اين كشور را تهديدي براي صلح جهاني مي دانند و درچهار كشور فنلاند، اسپانيا، يونان و سوئد –ايالات متحده بزرگترين خطر براي صلح جهاني محسوب مي شود، حتي خطرناكتراز كشورهاي ايران و كره شمالي.
وجهه ايالات متحده درخاورميانه نيز مدتي است كه نااميد كننده شده است. بررسي به عمل آمده توسط وزارت خارجه اين كشور ثابت كرد كه چهارسال پيش، تنها 23 درصد از مردم اردن ديدگاه مثبت نسبت به ايالات متحده دارند. چيزي كه تغيير يافته ، اين است كه اين نظرات و ديدگاهها عمدتاً به سوي كشورهاي مسلمان كه از اين منطقه بسيار هم دورمي باشند گسترش يافته است. به عنوان مثال، تنها 15 درصد از مسلمانان اندونزي نگرش مثبتي به ايالات متحده دارند، كه اين ميزان درسال 2002 ، 61 درصد بوده است.
علاوه بر اين شواهد قابل ملاحظه اي وجود دارد كه مبني بر اينكه نگرشي كه مسلمانان نسبت به آمريكا دارند فراتر از نفرت صرف مي باشد. طبق بررسي امسال مركز تحقيقاتي پيو(P ew)، اكثر مردم در هفت تا از هشت كشوري كه غالب جمعيت آنها مسلمان مي باشند( 71د رصددرتركيه و 58 درصد درلبنان) معتقدند كه ايالات متحده ممكن است يك روزي كشورشان را تهديد كند، و مسلمان علاوه بر دولت آمريكا، به طور روز افزون بر مردم اين كشور نيز خصومت مي ورزد، درگذشته، همانطور كه بررسي مجله نيوزويك نيز نشان داد،  مردم اجازه نمي دادند كه نفرت و بيزاري آنها از دولت آمريكا بر ديد آنان نسبت به مردم اين كشور تاثير گذارد. گذشته از اين، درصد عظيمي از مردم كشورهاي مسلمان و تقريبا‌ً‌نيمي از مردم يا بيش از نيمي از آنان دركشورهايي چون برزيل و كره جنوبي –ابراز داشتند آنان ازاينكه نيروهاي نظامي عراق درجنگ با آمريكا مقاومت كمتري درمقابل نيروهاي اين كشور از خود نشان دادند احساس نا اميدي كردند.










ريشه هاي آمريكا ستيزي: سياست ها يا قدرت؟
ما براي پي بردن به عوامل اين آمريكا ستيزي، از افرادي كه نگرش منفي نسبت به ايالات متحده دارند، دليل خصومت آنان را جويا شديم، آيا دليل آن جرج بوش، رئيس جمهور اين كشور است يا رژيم آمريكا در كل؟ جاي تعجب نيست كه اكثريت قريب به اتفاق در بسياري از كشورها، رئيس جمهور اين كشور را مقصر دانستند و نه دولت آن. اما اين نتايج تمام داستان را بازگو نمي كنند. شكي نيست كه جرج بوش سپر بلاي احساسات ضد آمريكاي شده اما مشكل اصلي چيزي فراتر از خود رئيس جمهور است. دولت بوش تنها اين تنفر و بيزاري را برجسته تر كرد و خشم و عصبانيت نسبت به ايالات متحده را شدت بخشيد.
عموم مردم جمهان بر اين باورند كه ايالات متحده آمريكا تلاش چنداني براي حل مشكلات جهاني به خرج نمي دهد و درعوض از سياست هايي پشتيباني مي كند كه شكاف و اختلاف طبقاتي جهاني بين فقرا و ثروتمندان را زيادتر مي كنند. اين عقايد نيز قبل از جنگ عراق به روشني معلوم بود.
به همين صورت، مخالفت با حمايت شديد آمريكا از رژيم اسرائيل به مدتها قبل از دولت بوش بر مي گردد. اين امر براي مسلمانان اصول دين شده است كه ايالات متحده آمريكا به طورنا عادلانه اي در كشمكش بين اسرائيل و فلسطين اشغالي همواره جانب اسرائيل را گرفته است – حدود 99 درصد فلسطينيان و 94 درصد مراكشي هاو همچنين اكثر اروپاييها با اين ايده موافقند. تنها مخالفتي كه به اين ايده وجود دارد ازسوي آمريكايي ها ست كه اكثريت نسبي 47 درصدي ، سياست اين كشور را در زمينه مسئلة فلسطين و اسرائيل منصفانه مي دانند. حتي در اسرائيل نيز، تعداد افرادي كه سياست ايالات متحده را دراين باب غير منصفانه مي دانند بيشترند.
اما تنفر و بيزاري از قدرت آمريكا نيز تقريباً به همان اندازه سياست ها و رهبري اش، عقايد ضد آمريكايي را برمي انگيزد. مردم سراسر جهان مخصوصاً اروپاي غربي و خاورميانه نسبت به قدرت بي رقيب آمريكا سوء ظن دارند. اروپاييان غربي نه تنها به شدت با جنگ به مخالفت برخاستند بلكه آنان همچنين به دلايل آمريكا براي جنگ مشكوك بودند. اكثريت قريب به اتفاق در روسيه، فرانسه و آلمان قبل از آغاز جنگ گفتند كه انگيزة اصلي آمريكا از جنگ بدست گرفتن كنترل نفت عراق است. تركها نيز گفتند كه جنگ با هدفي متفاوت كه به همان اندازه شرورانه و موذيانه بود آغاز شد. از هر 10 نفر ، 6 نفر از آنان اين جنگ را بخشي از تهاجم گسترده آمريكا به ملتهاي مسلمان دانستند.









ارزش ها، مايه اختلاف
تفاوتهاي ارزشي زيادي بين آمريكايي ها و اروپاي غربي وجود دارد كه آن دو را از همديگر متمايز مي كند. آمريكايي فرد باوري و استقلال شخصي را بيش از اروپاييهاي غربي مي ستايند. دراروپاي غربي بيش از آمريكا از شبكه تامين اجتماعي به طور گسترده حمايت مي شود و شايد مذهب بيش از هر چيز ديگري، اختلافات ارزشي را بين دو سوي اقيانوس اطلس رقم مي زند. طبق بررسي مركز تحقيقاتي پيو، ايالات متحده آمريكا با تفاوت فاحشي با اروپاي غربي سكولار، مذهبي ترين ملت در ميان كشورهاي ثروتمند به شمار مي رود. اكثريت 58 درصدي از مردم ايالات متحده ايمان به خدا را شرط لازم براي صداقت و درستي مي دانند. اين درحالي است كه فقط يك سوم از آلماني ها و حتي تعداد كمتري از ايتالياييها ، انگلستاني ها و فرانسوي ها به اين عقيده موافقند.
اما اين موضوع اين است كه اين تفاوت ها چيزهاي تازه اي نيستند. اختلافات ارزشي درمقايسه با اوايل دهة 90 يعني زماني كه مركز تايمز ميرور(Times- Mirror  Center) سنجش معروف خود به نام “ نبض اروپا” (Pulse of Europe) را انجام داد به هيچ وجه فرقي نكرده است. علاوه بر اين، زماني كه ما از عموم مردم جهان پرسيديم آيا خشم و عصبانيت از ايالات متحده غالباً به واسطه تفاوت در سياست هاست يا ارزشها، اكثر پاسخگويان در سه كشور از چهار كشور اروپاي غربي به تفاوت در سياست ها به عنوان علت اختلاف اشاره كردند.
نگرش هاي مخالف نسبت به مسائل نظامي و امنيتي به ويژه به دنبال جنگ در عراق نيز يكي از دلايل عمدة تنش بين ايالات متحدة و اروپاي غربي است. آمريكايي ها احتمالاً‌ درمقايسه با اروپاي غربي به ضرورت استفاد ه از زور براي مقابله با تهديد هاي جهاني بيشتر معتقدند و آمريكايي ها همچنين با روش جلوگيري به طريق نظامي- استفاده از زور براي مقابله با كشورهايي كه احتمال تهديد از سوي آنان مي روند، بيشتر احساس راحتي مي كنند تا اروپاي غربي.
آمريكا ستيزي پاياني ندارد
با توجه به علت و ماهيت آمريكا ستيزي در اروپا جاهاي ديگر، تصور اينكه روزي از شدت اين پديده كاسته شود دشوار است. شايد يك رئيس جمهور جديد سبك انعطاف پذيري به عرصه سياست خارجي ايالات متحده ببخشد اما در هر حال نمي توان به تحولي اساسي اميد بست- رئيس جمهور بعدي هر كسي هم كه باشد، شكي نيست كه ايالات متحده به حمايت شديد از اسرائيل و جنگ تجاوز كارانه عليه تروريسم جهاني و به بيان كلي تر به دنبال كردن  منافع امنيتي و ديپلماتيك خود ادامه خواهد داد.
علاوه براين، پيوند هايي كه ايالات متحده را به اروپاي غربي و همچنين به متحدانش در سراسر جهان نزديك تر مي كند بسيار ضعيف تر از آن در دوران جنگ سرد است و در واقع ، جنگ بر ضد تروريسم نيز در مقايسه با جنگ سرد كه به نيرويي انسجام بخش تبديل شده بود كاري از پيش نمي برد. تفكرات ضد آمريكايي بويژه دركشورهايي چون كره جنوبي و تركيه نيز كه درطول دوران جنگ سرد از دوستان قابل اعتماد آمريكا بودند و هنوز هم از متحدان استراتژيكي اصلي اين كشور به شمار مي روند رايج است.
 گذشته از اينها، ايالات متحده آمريكا خود را به عنوان ملتي برتر مي يابد در زماني كه رسانه هاي گروهي و عموم جهانيان فشار زيادي بررهبران ملي تحميل كرده و بدينوسيله شرايطي جديد و غير قابل پيش بيني در امور بين المللي پديد مي آورند.
سال گذشته، گرهارد شرودر، صدر اعظم آلمان،‌ با ابراز مخالفت آشكار با حمله نظامي آمريكا به عراق موفقيت سياسي بزرگي كسب كرد. مخالفت شديد آلمان با جنگ و با شخص خود جرج بوش- مسلماً بر استراتژي شرودر تاثير گذاشت. به همين صورت زماني كه دولت تركيه درخواست بوش مبني براستفاده از خاك تركيه به عنوان ايستگاه و پايگاه نظامي را رد كرد در واقع تسليم خواسته ها و احساسات مردمي شده بود. اين در حالي است كه تصور سرپيچي دولت تركيه در مقابل خواسته هاي آمريكا در دوران جنگ سرد دشوار است.
به رغم خصومت هاي گسترده بر ضد ايالات متحده و بسياري از سياست هاي آن، آرمانهايي كه اين كشور از دير باز توسعه داده، محبوبيت گسترده اي يافته اند. آزادي بيان، انتخابات عادلانه و قوه قضائيه بيطرف و منصف غايتهايي هستند كه در تمام نقاط جهان شايان تمجيد و ستايش هستند. حتي پديدة جهاني شدن و تجارت جهاني نيز حمايت گسترده واقع شده اند. و عجيب اينكه، دليل اين امر مرتبط بودن اين آرمانها با آمريكا نه بلكه عدم ارتباط با آن مي باشد.
تعهد نسبت به آرمانهاي دمكراتيك
بسيار مهم است در كشوري زندگي بكني كه:
كشورهايي با جمعيت مسلمان و غير مسلمان نسبتاً يكسان    بدون حذف و كاستي گزارش شوند    انتخابات دو حزبي و صادقانه    به صراحت از دولت انتقاد كنند
آمريكاي لاتين    71    66    67
*آفريقا    71    73    63
اروپاي شرقي    57    60    60
كشورهايي با جمعيت مسلمان بيشتر
مالي    79    82    68
تركيه    83    75    68
بنگلادش    81    71    64
سنگال    71    87    53
لبنان    67    71    57
پاكستان    63    46    38
اندونزي    56    40    40
ازبكستان    42    42    44
اردن    32    28    35
كشورهايي با اكثريت جمعيت مسلمان
نيجريه    68    75    69
تانزانيا    56    62    42

اين آمار بر اساس كل جمعيت هاي بومي بدست آمده است. در بررسيهاي به عمل آمده از مسلمانان و غير مسلمانان كشورهايي كه اكثر جمعيت آنها چه مسلمان و چه غير مسلمان (لبنان، بنگلادش، نيجريه و تانزانيا)مي باشند تفاوت عمده ايي در پاسخهاي مطرح شده وجود نداشت.
*شامل كشورهاي آفريقايي، با جمعيتهاي مسلمان نسبتاً اندك مانند آنگولا، گانا، ساحل عاج، كنيا و آفريقاي جنوبي. مصر جزء اين نظر سنجي نبوده است.
اين يافته بر اساس نظر سنجي هايي است كه طي پرو ژه نگرش هاي جهاني مركز تحقيقاتي پيو(Pew)، به عمل آمده است. بخشي از اين بررسي ها در زمينه افكار عمومي در سراسر جهان، مي باشد. اين پروژه تا كنون دو گزارش عمده منتشر كرده است: “ جهان درسال 2002 (1380)به چه مي انديشد؟”- بر اساس 3800 مصاحبه در 44 كشور جهان و ديگري “چشم انداز جهان درحال تحول، ژوئن 2003(خرداد1382)” – براساس 1600 مصاحبه در 20 كشور و همچنين دولت خود گردان فلسطين. اين بررسي ها توسط سازماهاي بومي و به سرپرستي اعضاي مركز مطالعاتي پرينستون انجام گرفته است. نظر سنجي هاي مؤسسه گالوپ از سال 1974 تا 1975(1353تا 1352) از بررسي معروف به “ نيازمند يها و رضايت مندي هاي بشر” اقتباس شده كه در سال 1977(1355) توسط موسسات بين المللي گالوپ و كترينگ منتشر شده اند.