آینده خاورمیانه؛ ایران شریک استراتژیک امریکا / مصاحبه اختصاصی حیدر جمال، رییس کمیته اسلامی روسیه با سایت ایران‌رو

تغییر رویکرد در استراتژی حاکمیت ایالات متحده امریکا نسبت به خاور‌میانه امروز جای تامل و بحث دارد. برنامه واشنگتن این است که با توجه به قدرت در حال افزایش مسلمانان شیعه، روی دوستی با تهران به عنوان منطقه بالقوه برای جانشینی مصر، ترکیه و عربستان سعودی در آینده شرط‌بندی کند. به این ترتیب، در آینده‌ای نه چندان دور، امریکا چاره‌ای جز دور انداختن اسراییل و عربستان سعودی که تبدیل به بار گران شده‌اند، نخواهد داشت.
اگر امریکا موفق به بستن پیمان با ایران و تبدیل این کشور به شریک استراتژیک خود در خاورمیانه شود، آنوقت امریکا با خیال راحت می‌تواند دو کشور مهم منطقه یعنی روسیه و چین را در مقابل دیدگان خود قرار دهد. چنانچه نگاهی دقیق به مبارزات امروز مسلمانان با قدرت‌های غربی و عناصر اصلی نظم جهانی بیاندازیم، متوجه صفوف قدرتمند شیعیان خواهیم شد. هر چند که جهادگران سلفی معمولان به عنوان طلایه‌داران اسلام در مبارزه با اندیشه‌های سکولار معرفی می‌شوند. مبارزات شیعیان که تا به امروز در چارچوب انقلاب اسلامی ایران محدود شده بود، در آینده‌ای نه چندان دور با ابعادی بسیار بزرگتر از سال ۱۹۷۹ شعله‌ور خواهد شد.ادامه….
اما دلیل وقوع چنین مساله‌ای چیست؟‌ دلایل خارجی و داخلی متعددی وجود دارند. یکی از دلایل، افزایش شمار مسلمانان شیعه است. در نگاه اول، شاید این‌طور به نظر برسد که این حرف هیچ پایه و اساسی ندارد. زیرا از میان کل جمعیت مسلمان در کره زمین، تنها ۲۰ درصد پیرو مذهب شیعه هستند. با این حال، مقایسه فعالیت‌ها و بالقوه‌های مسلمانان شیعه مذهب ما را به این نتیجه می‌رساند که در میان سنی مذهب‌ها، ده هزار نفر از میان صدها میلیون تن مسلمان به مقابله با جامعه جهانی می‌پردازند، در حالیکه، این آمار در میان شیعیان به گونه‌ای دیگر است. انقلاب اسلامی ایران عملا اندیشه مبارزه با حکومت را در اذهان مسلمانان برانگیخت. مسلمانان ایرانی با وجودی قرار گرفتن در محاصره و عملا با دست‌های خالی توانستند تانک‌های صدام حسین را نابود کنند. قیام شیعیان در عراق و حمایت‌های بعمل آمده از آنها نیز مهر تاییدی است بر این گفتار. به عبارتی، بیشتر مسلمانان شیعه مذهب دارای بالقوه مبارزه و فعالیت جهادگرانه هستند. به همین خاطر، وزنه جمعیت ۲۰ درصدی شیعیان سنگین‌تر از ۴ و نیم میلیون مسلمان سنی مذهب است.
این ناهماهنگی در میان دو خط مشی اصلی اسلام، سرمنشاء تاریخی دارد و به هیچ عنوان با تعقیب و گریز مسلمانان و مبارزه برای دستیابی به عدالت مرتبط نمی‌باشد. شیعیان در دین اسلام، گروه نه چندان بزرگی را تشکیل می‌دهند که کمی مهجور مانده و با اندیشه آخر الزمانی زندگی می‌کنند.
این باور در میان مسلمانان شیعه مذهب از همان اوایل تاریخ اسلام بنیان نهاده شده و از طریق اصل «تقلید» یعنی پیروی از مجتهد علوم دینی نسل به نسل جلو می‌رود. در مذهب شیعه، این اصل به صورت ایدئولوژی بنیان نهاده شده و از زمان امام جعفر صادق به شکل یک جریان دینی و سیاسی درآمده است. این مساله یکی از تفاوت‌های میان شیعیان با مسلمانان سنی مذهب است که طی قرون متمادی تحت حاکمیت سلاطین، امیران و روسای جمهور قرار داشته‌اند.
 
دوران حکومت عثمانی‌ها، بزرگترین ضربه روانی به جماعت سنی مذهب خاورمیانه وارد شد. پانصد سال خلافت عثمانی، حکومت دینی بروکراتیک را ترویج کرد و مسلمانان، عملا تا شروع جنگ جهانی اول با آن مبارزه می‌کردند. فرقه وهابیزم و مهدیون در سودان نمونه‌های بارزی از مقابله نیروهای این امت با سفلیانی است که تحت عنوان پیروان «اسلام» در مرزهای این کشور حضور داشتند. با این حال، حتی وهابیزم/ سلفی‌گری هم نتوانست پیروان زیادی گرد آورد. چرا که بسیاری الویت‌شان بر این است که از فضای مشکلات واقعی دین به فضای خاص طریقت صوفیانه پناه ببرند.
پدید آمدن مذهب شیعه و روحانیت شیعه مذهب بی‌شک ارتباط تنگاتنگ و عمیقی با تفکرات سنتی و در وهله اول این قبیل تفکرات در اروپای غربی دارد. امام خمینی در دوره تعقیب و گریز نه تنها به عنوان یک پناهنده سیاسی در فرانسه حضور داشت که حتی جریان مبارزه علیه شاه در ایران را از همان نقطه برنامه‌ریزی می‌کرد. به خاطر داریم که نظریه‌پرداز بزرگ انقلاب اسلامی یعنی دکتر علی شریعتی به بریتانیا مهاجرت کرد. رهبران دینی شیعیان عراق نیز از ترس صدام به بریتانیا پناه می‌بردند. با این حال حمایت‌های مخفیانه این کلوپ غربی سنت‌گرا تنها فاکتور نیست برای پایداری ایران نیست. آن هم در شرایطی که «شاهین‌های» امریکایی و اسراییلی در طول زندگی یک نسل، به دنبال محاصره و جنگ افروزی علیه جمهوری اسلامی ایران بودند.
 
با وجود تمامی حمایت‌های صورت گرفته از طرف کلوپ غرب، دیدگاه روحانیت عالی شیعیان با آنچه که ایشان در دستور کار روز خود قرار داده بود، تفاوت‌های اساسی دارد. این تفاوت دید، به خاطر اهمیت ایران از نظر ژئوپولتیکی است. امروز ایران تنها کشوری است که توانسته حکومت دینی را برقرار ساخته و زمام کشور را بر مبنای اصول سیاسی – دینی بدست بگیرد. این شرایط از یک طرف کنش و واکنش‌های نه چندان مناسبی در جامعه روحانیت و اشرافی غرب را به دنبال داشته و از طرف دیگر، موجبات نارضایتی کشورهای امیرنشین و بویژه کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس را فراهم آورده است.
تفاوت مهم دیگر شیعیان با سایر جوامع مسلمانان در این است که روحانیت شیعه بر آخرالزمان تاکید دارد: ظهور مهدی (عج) و مسیح (ع). این باور بخش جدایی‌ناپذیر جهان‌بینی شیعیان است که کلوپ غرب را با مشکل روبرو می‌سازد، زیرا ایشان بر اساس یک افسانه تبتی به خروج «امپراطور کالاچاکرا» اعتقاد دارند که اسلام را نابود ساخته و بشر را به قرن طلایی باز می‌گرداند.
 
امروز، کشورهای امیرنشین حاشیه خلیج‌فارس و سلسله هاشمیان در اردن متحد اصلی کلوپ غرب در عقاید سنت گرایانه به شمار می‌روند. زمانی، هاشمیان در عربستان نفوذ و قدرت داشتند، اما پس از راندن عبدالعزیز رهبر قبیله وهابیان در سال ۱۹۲۸ به مکه مکرمه، سلسله آل سعود در این کشور تاسیس شد. و به خاطر تعدد مشکلات، ارتباط با ایالات متحده امریکا را اولویت خود قرار دادند.
 
ایالات متحده امریکا با عنوان مخالف روحانیت سلطنت‌طلب در تاریخ وارد شد. از همان ابتدا، امریکا به دنبال لیبرالیسم، فضای لیبرال و دین لیبرال بود. امریکا این بازی را در سال ۱۹۴۵ برد و جایگاه خود را در این قاره تثبیت کرد. اما، در تمام مدت حضور امریکا و در این سال‌ها، مسلمانان در خواب عمیقی به سر می‌بردند و به همین خاطر اسلام نتوانست همچون یک عامل مستقل و یا مشکل برای واشنتگتن ظاهر شود. امریکا زمانی با مشکل روبرو شد که امت خفته اسلام بیدار شد و دنیای اشرافی اروپا یک مرتبه از بالا به پایین افتاده و به جای کنترل دنیای اسلام، تحت کنترل قرار گرفت. درست در همین زمان بود که اسلام برای امریکا ابتدا به شکل مشکل ژئوپولتیک (کنترل بر مخازن نفتی) و سپس یک مساله دینی – ایدئولوژیک درآمد.
امریکا، پس از چند تلاش ناموفق برای استفاده از عامل اسلام در جهت تامین منافع خویش، در اوایل سال‌های ۹۰ به این نتیجه رسید که تهدید حاصل از اسلام، می‌تواند به نفع وی تمام شود. یکی از نقاط مثبت این مساله، استفاده از نیروهای رادیکال اسلام به عنوان ابزاری علیه روسیه و چین بود. با این حال، تعامل دنیای اسلام و اروپا در آینده به عنصری منفی مبدل شد. امریکا با حمایت‌های مالی جریانات اسلام هراسی و احزاب ملی‌گرای ضد اسلامی، دایما به دنبال قطع ارتباط میان اسلام و اروپا بوده و در این مسیر، حتی از لابی اسراییل و دیاسپورهای یهودیان در کشورهای اتحادیه اروپا بهره‌برداری کرد. با این حال، نتیجه چندانی حاصل نگردید.
 
نهایتا، امریکا مجبور شد جبهه‌های بیشتری بسازد. مهمترین خط‌مشی مبارزه با دنیای اسلام بعد از یازده سپتامبر تشکیل شد. ضمن اینکه میزان تقابل میان امریکا و اروپا به صورت مشهودی افزایش یافت و تنش‌ها میان امریکا- چین و امریکا – روسیه به وضوع بیشتر شد. واشنگتن دو خط مشی برای مبارزه با دنیای اسلام تشکیل داد: از یک طرف، جمهوری اسلامی ایران و تلاش فراوان برای بی‌اعتبار ساختن حکومت این کشور، و از طرف دیگر تقویت جهادگران، از طالبان گرفته تا اسلام‌گرایان سومالی. اشتباه بزرگ در رویکرد استراتژیک امریکا که پیامدهای منفی ببار آورد، نابود کردن رژیم حکومت صدام حسین و همچنین، درگیر شدن در منطقه برای نابودی حکومت ضد اسلامی مبارک و قذافی و … بود. امریکا با این کار شرکای اصلی خود را از دست داد و در دنیای مسلمانان با عربستان سعودی که شریکی غیرقابل پیش‌بینی است، تنها ماند.
حکومت عربستان سعودی به عنوان یک متحد استراتژیک، از مشکلات عمده‌ای برخوردار است. حضور اپوزیسیون قوی که از طرف دولت طرد و به صحرا تبعید شده است، یکی از این مشکلات می‌باشد. مساله قابل توجه، اتحاد نیروهای شیعه و سنی در داخل این اپوزیسیون است. نکته دوم، وجود ذخایر انبوه نفت است که عربستان سعودی را به بازیکن جهانی تبدیل کرده. با این حال، آل سعود در میان خود دچار اختلاف و تفرقه شده و از طرفی مجبور به رقابت با حکومت‌های موافق بریتانیا از قبیل قطر، امارات و عمان هستند که دایما در حوزه دینی – سیاسی مشکل تراشی می‌کنند. در طرف دیگر، کشور یمن واقع در جنوب شبه جزیره عربستان قرار دارد که از مدت‌ها پیش صحنه مبارزات گسترده سفلیان مسلح با سیستم حکومت هستند و مساعدت دولت عربستان برای فرونشاندن اعتراضات شده است. در این شرایط، به پا خاستن شیعیان و مبارازت ایشان نیز می‌تواند روغن در آتش بریزد.
سعودی‌ها بحرین، منطقه کوچک اما مهم از نظر استراتژی را به تصرف درآوردند. جمعیت غالب شیعه در این منطقه ۸۲٪ جمعیت کل است. علاوه بر این، حمایت برخی سنی مذهبان از شیعیان این کشور نیز قابل تامل است. اتحادیه سیاسی شیعیان و سنی‌ها برای دول عربی که به دنبال تشکیل اتحادیه با قدرت‌های جهانی بوده‌اند، در حکم فاجعه‌ای بزرگ است.
«بیداری اسلامی» به تخریب و خونریزی در خاورمیانه انجامید. نفوذ امریکا در منطقه هیچگاه پس از سال ۱۹۴۵ اینطور افت نکرده بود. اکنون، اسراییل تبدیل به یک دولت منفور شده و در بن‌بست سیاسی به سر می‌برد. لابی‌های این کشور در اروپا عملا از بین رفته‌اند و بیانات نمایندگان سیاسی کشورهای بزرگ عضو اتحادیه اروپا به نشانه اعتراض نسبت به شهرک‌سازی یهودیان در ساحل غربی اردن، نمایانگر موقعیت نامناسب اسراییل است. آن بخش از جهادگران که تحت تاثیر رژیم سعودی و هدف بهره‌برداری امریکا بودند، کمتر از آنچه که انتظار می‌رفت، حرف شنوی دارند. عدم تمایل گروه‌های اسلامی روسیه برای به رسمیت شناختن ائتلاف جدید ملی اپوزیسیون بر این امر صحه می‌گذارد. در چنین فضایی، رقابت میان قطر و عربستان سعودی، برنامه‌های امریکا در جهت قدرت دادن به سلفی‌ها و به خدمت گرفتن آنها را با شکست روبرو می‌سازد.
 
اوباما با مشاهده وضعیت موجود، بلافاصله تصمیماتی برای تغییرات اساسی در رویکرد سیاست خارجی کشور نسبت به خاورمیانه اتخاذ کرد. هم پیمانان قدیمی امریکا از جمله اسراییل و عربستان سعودی اکنون تبدیل به بار گران شده‌اند، به همین خاطر امریکا مجبور است در آینده‌ای نزدیک خود را از شر آنان خلاص کند. سخنان حساسیت برانگیز هنری کیسنجر در گزارش نیروهای امنیتی امریکا درباره اینکه اسراییل تا سال ۲۰۲۵ دیگر وجود نخواهد داشت، فقط یک تحلیل نیست، بلکه تصمیمی است که باید به اجرا گذاشته شود.
امریکا امروز احتمال کنار آمدن با شیعیان در کشورهای حاشیه خلیج فارس را بر مبنای تجربیات حاصله از تعاملات خود با جامعه شیعیان عراق مطرح می‌کند. تمام جریانات در عراق به روی کار آمدن شیعیان در بغداد و تبدیل عراق به عامل اصلی تاثیر گذاری در منطقه درگیری‌های سابق انجامید. بدین ترتیب، روشن است که برای از هم گسستن بار گران، باید شکل و فرمت روابط با ایران را تغییر داد. بنابراین باید از چنگ و دندان نشان دادن بیهوده به برنامه هسته‌ای ایران صرف نظر کرده و تحریم‌ها را علیه این کشور بردارد تا بتواند بر تهران به عنوان قدرت اصلی در منطقه به جای مصر، ترکیه و عربستان سعودی حساب کند. جو سیاسی در داخل ترکیه به خاطر تلاش ناموفق و دخالت در امور سوریه به شکل خطرپذیر و ناپایدار درآمده است. مصر نیز به خاطر وجود چند دستگی در جامعه، به طور کلی از بازی خارج شده و عربستان سعودی امروز چندان مطلوب اوباما نیست.
مساله این است که با کنار رفتن آل سعود، عملا کنترل دو شهر مقدس یعنی مکه و مدینه به دست شیعیان می‌افتد. بنابراین، جریان به سمتی می‌رود که پرونده سلفی‌ها بسته شده و محافل سنت‌گرای اروپا و بویژه بریتانیا مورد حمایت قرار می‌گیرند. در خاورمیانه پیکربندی جدیدی از قدرت‌ها شکل می‌گیرد و نتیجتا، امریکا می‌تواند توجه خود را به مساله چین و روسیه معطوف کند.