تاثیر انتخابات ریاست جمهوری آمریکا بر ایران
انتخابات ریاست جمهوری آمریکا که 4 نوامبر (13 آبان) برگزار خواهد شد، بحث داغی را در رسانهها و مطبوعات جهان به راه انداخته است. موسسه مطالعاتی اندیشه در همین راستا، نشستی تخصصی را با حضور ابراهیم متقی، صادق زیبا کلام و هرمیداس باوند از اعضای هیات علمی دانشگاه تهران با عنوان تاثیر انتخابات ریاست جمهوری آمریکا بر سیاستهای داخلی و خارجی ایران برگزار کرد که بخشی از سخنان مهمانان این نشست به شرح زیر است.
صادق زیبا کلام:
اساسا نگاهی که در ایران وجود دارد، نگاهی سنتی از منظر تاریخی است به این معنی که انتخابات در آمریکا بیشتر صوری و تشریفاتی است و حاصل کار خیلی تفاوت نمیکند که دموکراتها یا جمهوریخواهان به قدرت برسند.
تصوری که طی دهها سال در ایران بوده اینگونه است که سیاستهای کلی، خط مشیها و راهبردی که آمریکا به عنوان ابرقدرت جهانی بویژه در عرصه خارجی باید اعمال کند، توسط نهادها، گروهها و جریاناتی تعیین میشود که ما چندان علم واشرافی به عملکرد آنها نداریم.
اگر سه شنبه 4 نوامبر (13 آبان) باراک اوبامای دموکرات در انتخابات پیروز شود یا مک کین جمهوریخواه سیاستها، خط مشیها و چه باید کردها تعیین و داده شده و هر کسی انتخاب شود، مجری آن راهبردها خواهد بود.
بیشتر مسوولان و رهبران سیاسی و مذهبی جمهوری اسلامی، طی ماهها و هفتههای گذشته وقتی مورد این پرسش قرار گرفته اند در سخنرانیها و مواضع خود اعلام کرده اند که خیلی مهم نیست در انتخابات جمهوریخواهان پیروز شوند یا دموکراتها، زیرا سیاستهای کاخ سفید همچنان ادامه پیدا خواهد کرد.
به عنوان مثال گفتهاند مخالفت با برنامه هستهای ما، حمایت از اسرائیل و اشغال عراق و افغانستان تداوم مییابد. یعنی سیاستهای کلان خارجی آمریکا کما بیش همان خواهد بود. من معتقدم جامعه سیاسی و نخبگان فکری ما بسیار ملهم و موثر از فرهنگ توهم توطئه هستند و به دنبال دست نامرئی، قدرتهای نامرئی و کسانی هستند که پشت صحنه نشسته و دارند برنامهریزی میکنند و ما آنها را نمیبینیم و فکر میکنیم رئیسجمهور قدرت دارد.
فقط در خصوص ریاستجمهوری آمریکا و نگاه به 2 جریان اصلی آمریکا نیست که این فرضیات دائی جان ناپلئونی و توهمات و توطئه آمده و مانند پرده ای مانع درک واقعیات شده است. گفتن اینکه اگر اوباما برسرکارآید یا مک کین تفاوتی نمیکند و اینها نمادی از قدرت هستند و سیاست در جای دیگری طراحی شده است.
این سخن همان اندازه خطاست که ما بگوبیم تفاوتی نمیکند که سال آینده آقای احمدینژاد رئیسجمهور شود یا خاتمی بیاید و انتخاب شود. اگر روزسه شنبه اوباما یا مک کین در انتخابات پیروز شوند، در مورد عراق سیاستها متفاوت خواهد بود. در مورد نوع تعامل با ایران تفاوت خواهد داشت. در سیاست خارجی آمریکا، تفاوتهای اساسی و بنیادینی میان دموکراتها و جمهوریخواهان وجود دارد.
دموکراتها به حقوق بشر وفاداری بیشتری نشان میدهند و رعایت میکنند. این سخن بیهوده است که بگوییم حقوق بشر لقلقه زبان است. جمهوریخواهان گرایش بیشتری به حل و فصل مسائل از طریق نظامی و دموکراتها گرایش کمتری به این راهکار دارند. ضرب المثلی وجود دارد که میگوید جنگها را جمهوریخواهان شروع میکنند و دموکراتها تمام میکنند.
نه تنها در عرصه سیاست خارجی بین آنها تفاوتهای بسیار مهمی وجود دارد، بلکه در عرصه داخلی نیزدر مورد مسائلی مانند سقط جنین و همجنسگرایی تفاوتهای زیادی به چشم میخورد. اگر مک کین پیروز شود، ادامه همان گذشته خواهد بود و تغییر خاصی در مورد ایران، عراق و خاورمیانه وجود نخواهد داشت.
شاهد همان سیاستی خواهیم بود که در چند سال گذشته دیدیم. اینکه ادامه چنین سیاستی منجر به رویارویی نظامی خواهد شد یا خیر، این مساله را بعید میدانم.
جمهوریخواهان درباره موضوع هستهای بسیار جدیتر برخورد میکنند و فشارهای بیشتری وارد میآورند تا تحریمها قویتر باشد. در مورد عراق نیز فشار وارد خواهند کرد که با توافق بلند مدت از این کشور خارج میشوند و در افغانستان تغییر و تحول خاصی به وجود نمیآید.
اگر اوباما پیروز شود، در 3 مورد شاهد تغییرو تحولاتی خواهیم بود که البته بنیادی نخواهد بود. یقین دارم دموکراتها سعی خواهند کرد نوعی مصالحه و رابطه را با ایران آغاز کنند. صرف نظر از اینکه چه کسی سال آینده درایران رئیسجمهور باشد، واکنش در قبال شاخه زیتونی که اوباما در دست خواهد گرفت، از سوی مقامات ایران خیلی جدی گرفته نمیشود.
بسیاری معتقدند برای حل و فصل جدی این دشمنی میان ایران و آمریکا، لازم است در آمریکا کسانی مانند بوش، ریگان و مککین حاکم باشند و در ایران نیز فردی مانند احمدینژاد که این جسارت و شهامت را داشته باشد بگوید باید با آمریکا رابطه برقرار کنیم و نترسد و دچار تزلزل نشود.
اگر جمهوری اسلامی ایران احساس کند حمله نظامی آمریکا جدی است و این موضوع از سوی کسانی یا قدرت هایی که برای ایران قابل اعتماد هستند مانند سوریه، ترکیه، آلمان و ایتالیا مورد تائید قرار گیرد و بگویند خطر جدی شما را تهدید میکند و غنی سازی را باید کنار بگذارید، فکر میکنم اگررهبران ایران برسند به نقطهای که احتمال حمله نظامی جدی است، تمهیداتی خواهند کرد که حمله صورت نگیرد.
داود هرمیداس باوند:
2 حزب آمریکا متصف به خصوصیاتی شدند که تا حدودی تجلی در سیاست خارجی به طوری نسبی پیدا میکند. برخلاف صحبتهای آقای زیبا کلام، دموکراتها معروفند که حزب جنگ هستند.
جنگ بینالملل که آمریکا وارد شد در زمان ویلسون بود که دموکراتها حاکم بودند، جنگ بینالملل دوم نیز روزولت بود که وی نیز دموکرات بود، در جنگ کره ترومن بود و در جنگ ویتنام کندی و جانسون بودند و بعکس جمهوریخواهان پس از آن به دنبال ایجاد صلح بودند و به طور تصادفی در دوران بوش مساله عراق و افغاستان پیش آمد، اما دموکراتها به حزب جنگ معروف بودند و جمهوریخواهان به حزب صلح.
در این انتخابات تابوی اینکه یک سیاهپوست و یک زن رئیسجمهور آمریکا شوند، شکسته شد. تغییر بسیار بزرگی است و نشان میدهد بینش و نگرش نسبت به مسائل داخلی و خارجی متفاوت خواهد بود. شعارهای انتخاباتی را در آمریکا نباید صددرصد جدی گرفت و تنها 30 درصد تجلی عملی پیدا خواهد کرد زیرا این شعارها بر اساس مقتضیات زمان است حزبی که حاکم نیست، اگر بیاید از سیاستهای حزب حاکم تعریف و تمجید کند، اصلا زمینه ای برای نتیجه آن انتخابات نیست.
در یک جامعه کثرتگرا مانند آمریکا، تصمیمگیری توسط یک فرد صورت نمیگیرد. رئیسجمهور باید ملاحظات کنگره را در نظر بگیرد و نظرات وزارت امور خارجه، شورای امنیت ملی، سیآیای، پنتاگون و بویژه گروههای فشاری که در سیاست خارجی آمریکا نوعی تنیدگی دارند را در نظر بگیرد.
اگر اوباما انتخاب شود، با توجه به اینکه پیام تغییر به ملت آمریکا داده بر آن است که خطمشی متفاوت از آنچه در سنت آمریکا بوده اتخاذ کند یعنی بتواند دریچه جدیدی در سیاست خارجی آمریکا باز کند.
در مساله عراق اوباما سعی میکند مسائل را به نحوی که امکان دارد تا حدودی با سیاست اعراب همسویی داشته باشد، در پیش گیرد و اگر بر این باور باشد که ایران نقش موثری در عراق دارد و من معتقدم آمریکاییها بر نقش ایران در عراق مبالغه میکنند، سعی میکند در این باره وارد یک دیالوگ سازنده با ایران شود.
مانند نظامهای سنتی نیستند که با یک خطمشی اشتباه تا آخر پیش میروند. اوباما سعی خواهد کرد درخصوص مساله عراق انعطافپذیری بیشتری نشان دهد ودرباره ایران سعی خواهد کرد مساله عراق، افغانستان را از مساله هستهای به شکل قاطعی جدا کند. یعنی با حل این مسائل زمینه مساعد شود برای حل و فصل مسائل در زمینه فناوری هستهای.
اگر مککین در مسائل عراق و دیگر مسائل تغییراتی را پذیرا شود، درمورد ایران سعی میکند بیشتر از حالت تهدید و احتمالا گزینه نظامیبه ظن غالب استفاده کند و آن را از سایه به متن انتقال دهد. اما اوباما سعی میکند از سختافزاری استفاده نکند و اگر به نتیجه نرسد از تحریمهای سنگین تر استفاده خواهد کرد.
اولین بازتاب ایجاد رابطه با آمریکا در عرصه اقتصادی است. ایجاد رابطه با آمریکا باعث میشود فضا برای جذب سرمایهگذاری و انتقال فناوری باز شود که این مساله بر زندگی سیاسی و اجتماعی تاثیر خواهد گذاشت.
ابراهیم متقی:
فضای موجود انتخاباتی در آمریکا شرایط ویژهای را نشان میدهد. چرخش جدی در فضای ادراکی آمریکا در حال شکلگیری است. وضعیت موجود کاملا تغییر یافته و یک کاندیدای سیاهپوست با تبارو پیشینه غیر آمریکایی و غیرمسیحی موقعیت خاصی پیدا کرده است. علت اصلی این وضعیت را باید شرایط نخبگی و ساختار قدرت در آمریکا دید. نگاه عمومی در آمریکای امروز بر تغییر الگوهای رفتاری گذشته قرار گرفته است.
نخبگان آمریکا این موضوع را مطرح میکنند که آیا تا چه زمان باید درگیر جدالهای ایدئولوژیک ذهنی و همچنین منازعات نظامی کم شدت در حوزههای منطقهای باشند و تا کی باید دشمنان بی شمار را فرا روی خود قرار دهند و ذهنیت امنیتی آمریکا را برای مقابله با آن بسیج کنند؟ فضای موجود را باید انعکاس روح نخبهگرایی جدید در آمریکا دانست.
نخبهگرایان جدید آمریکا نگاهشان این است که سیاستهای اقتصادی باید در فضای انقباضی قرار گیرد. سیاستهای امنیتی باید رویکرد تهاجمی و انبساطی خود را از دست بدهند و به گونهای تعدیل شوند.
در این شرایط و فضا اوباما الگوی تغییر سیاست را در دستور کار خود قرار میدهد. گفتمان انتخاباتی کاملا جدیدی است و میخواهد بگوید گفتگوی موجود نمیتواند در این فضا نیازهای موجود را پاسخ دهد، به همین دلیل است که حوزههای گستردهای ازهالیوود، حوزههای دانشگاهی و گروههای مختلفی از اقشار پایین جامعه به نوعی حمایتهای خود را از کاندیداتوری اوباما به انجام رساندند.
در این فضا اوباما بحثی که دارد این است که سیاست کلان آمریکا را باید تغییر دهد. رویکرد آمریکایی در فضای امپراتوری قرار نخواهد داشت. تفکر در ارتباط با شکلبندی قدرت در نظام بینالملل بر نشانههای تک قطبی تاکید نخواهد داشت.
فضای موجود بهگونهای است که آمریکا در شرایط چالش بیشمار قرار گرفته که این چالش انعکاس سیاست خارجی - تهاجمی و سیاست اقتصادی انبساطی بسیار گسترده است.
تمامی این نشانهها نشان میدهد نه تنها حوزههای اجتماعی آمریکا با توسعه نظامیگری ایالات متحده مخالف هستند بلکه حوزههای نخبگی هم نگاه و تاکیدشان بر این است: زیرا جنگ به منزله پیروزی نیست و پیروزی اولیه در جنگ و پیروزی در آن به منزله پیروزی نهایی و ساختاری محسوب نمیشود.
در این شرایط ذهنیت تغییر به مفهوم تغییر بنیادی نیست. به مفهوم متعادلسازی سیاستهای تهاجمی و مداخلهگرایانه در حوزههای پیرامونی است و به این مفهوم است که میتوان در دوره پر منازعه موجود شکل جدیدی از همکاریها را با دشمنان گذشته شکل داد. تمامی رئالیستها بر این اصل تاکید میکنند که دشمنان دیروز میتوانند دوستان جدیدی برای سیاستها و منافع جدید آمریکا باشند.
امروز چهره امنیتی خاورمیانه تغییر کرده است و بهگونهای اجتناب ناپذیر ایران در عراق میتواند به همان اندازه عربستان در مسائل سیاسی و اجتماعی عراق نقشآفرینی کند.
هزینههای نظامی، انسانی و اقتصادی که آمریکا متقبل شده، شرایطی را به وجود آورده که در راستای آن عراق محیط رقابت حوزههای بنیادگرای شیعی و سنی شده است. این مساله بسیاری از منافع اعتباری آمریکا را در سطح جهانی تحت تاثیر خود قرار داده است.
در هر سیکل جدید از رقابتهای انتخاباتی و به قدرت رسیدن نخبگان سیاسی آمریکا، تداوم و تغییر اجتنابناپذیر است. برخی گزینهها و الگوهای گذشته ادامه خواهد یافت و جلوههایی جدید از سیاست امنیتی، راهبردی و اقتصادی به کار گرفته خواهد شد.
امروز اقتصاد آمریکا نیازمند سیاستهای انقباضی است و اوباما آمادگی اجرای سیاستهای انقباضی در اقتصاد را خواهد داشت. نکته مورد توجه این است که بوش تاکید داشته از 15 نوامبر تغییر در سیاست خارجی خود را نسبت به ایران به مرحله اجرا خواهد گذاشت و این تغییر در فضای تعادلی خواهد بود.
آمریکاییها کاملا عملگرا هستند، به این معنا که فضای زمان و فضای ارتباطی خود با کشورها را تحتالشعاع موضوع منافع قرار میدهند. زمانی که موقعیت بازیگری مانند ایران تغییر یافته و ایران میتواند نیروی چالشگر، بحران ساز یا آسیبرسان برای منافع امنیتی آمریکا باشد، طبیعی است عقلانیت امنیتی آمریکا ایجاب میکند که این کشور الگویی را در پیش گیرد که زمینه برای متعادلسازی سطح ارتباطی آن کشور با منطقه خاورمیانه را فراهم کند. این امر براساس روح عملگرایی در ایران کاملا خود را نشان خواهد داد.
بحث این است که با وجود سیاستهای اعلامی ایران که ماهیت مبارزاتی و ستیزه جویانه دارد، سیاست عملی و واقعی ایران آمادگی لازم را برای جلوههایی از همکاری و هماهنگی خواهد داشت. این فضا در ارتباط با اصولگرایان به شکل عینیتری خود را نشان داده است.
در سالهای 1997 تا 2000 خانم آلبریت تلاشهای گستردهای را برای تغییر در سطح روابط ایران و آمریکا انجام داد، اما این فضا به دلیل محدودیتهای ابزاری و محدودیت در مقدورات گروههای اصلاحطلب حاصل نشد؛ اما امروز شرایط تغییر پیدا کرده است و برای اولین بار این بحث مطرح میشود که ایرانیها آمادگی ایجاد دفتر حفاظت از منافع آمریکا در تهران را دارند.
در زمانی که موج گستردهای که فشارهای سیاسی ایجاد میشود مجموعه دولت در برابر آن مقاومت میکند. امروز برای اولین بار در تاریخ انقلاب اسلامی، رئیسجمهوری ایران در زمان نطق رئیسجمهوری آمریکا در مجمع عمومی سازمان ملل حضور دارد.
طی چند سال گذشته چنین سطح ارتباطی مستقیم و غیرمستقیم ایجاد شد. نماد اجلاس ژنو را در نظر بگیرید که گروه 1+5 برای اولین بار جلسه خود را با نمایندگان آمریکا با ایران برگزار کرد.
تمامیاین مسائل نشان میدهد فضا در ایران و آمریکا برای تغییر در الگوی رفتاری وجود دارد. چه چیزی این تغییر را به وجود آورده است؟ نیاز متقابل آمریکا به عنوان قدرت جهانی و نیاز متقابل ایران به عنوان قدرت منطقهای بنابراین فضای موجود نشان میدهد اوباما به قدرت میرسد، اما معادله رفتاری اوباما هیچ گونه ارتباطی با فضای اصلاحطلبی درایران ندارد.
وجود ارتباط و تغییر در سیاست خارجی آمریکا به منزله تحول همه جانبه در روابط ایران و آمریکا محسوب نمیشود. فرآیندهای تغییر در سیاستهای امنیتی آمریکا بشدت مرحلهای است.
فضای موجود در چارچوب جلوههایی از تعارض نه تعارض همه جانبه، بلکه تعارضی که در آن جلوههایی از همکاری و منافع مشترک در آن نهفته است، ادامه خواهد یافت.
در این شرایط و فضا امکان متحولسازی فضای اجتماعی در ایران به گونهای که اصلاحطلبان در سال آینده شانسی برای به قدرت رسیدن داشته باشند، نخواهد داشت زیرا در فرآیندی که از 15 نوامبر احتمالا در دولت بوش استارت میخورد و اوباما آن را ادامه خواهد داد، مخاطبان آنها کسانی هستند که ابزارهای قدرت استراتژیک و امنیتی را در اختیار دارند.
طبعا اگر اصلاحطلبان به قدرت برسند، این ابزارها را در اختیار نخواهند داشت و در آن شرایط فضای برگشتپذیری میان روابط ایران و آمریکا ایجاد خواهد شد.