تإثیر تحریم هاى اقتصادى امریكا بر امنیت ملى جمهورى اسلامى ایران

مقدمه اى در بیان علل ظهور شرایط تنازعى در روابط ایران و امریكا
از زمان پیروزى انقلاب اسلامى ایران در فوریه 1979, جنجال هاى متنوع و پردامنه اى در روابط ایران و امریكا شكل گرفته است. این جدال ها بر رویكردهاى متفاوت و حتى متضاد رهبران و مقامات عالیه دو كشور استوار مى باشد. نوع رفتار و اتهامات متقابل ایران و امریكا به گونه اى نمایان گردیده كه مبتنى بر رنجش عمیق سیاسى آنان مى باشد. چنین روندى از حوادث, بر توانمندى و مولفه هاى امنیت ملى جمهورى اسلامى ایران تإثیرات قابل توجهى برجاى گذاشته است.(1)
جدال هاى سیاسى یكى از اصلى ترین مولفه هاى كاهنده امنیت ملى محسوب مى گردند. این امر مى تواند در سطوح مختلفى ظاهر گردد. زمانى كه كشورها با تهدیدات ساختارى و كاركردى رو به رو مى شوند, انگاره هاى امنیتى در ادراك رهبران و مقامات عالیه آنان تقویت مى شود; زیرا آنان براى مقابله با تهدیدات, نیازمند ابزارهاى متنوعى خواهند بود.(2) تهیه و به كارگیرى این ابزارها طبعا با هزینه هاى فراگیرى براى كشورها همراه مى گردد. جدال هاى ایران و امریكا نیز با هزینه هاى متنوعى در حوزه منافع ملى و مزیت هاى ژئوپلتیكى همراه بوده است.
در روند چالش هاى متقابل ایران و ایالات متحده, امریكایى ها از الگوهاى گوناگونى براى محدود كردن اهداف سیاست خارجى جمهورى اسلامى ایران بهره گرفته اند. این امر بیان گر ((استراتژى جنگ كم شدتLow Intensive War Strategy )) علیه ایران مى باشد.
این استراتژى از نمادهاى سیاسى, اقتصادى, نظامى, عملیات پنهان, جنگ تبلیغاتى و حقوقى برخوردار بوده است. البته گروه ها و جناح هاى مختلفى در روند برنامه ریزى استراتژیك امریكا نقش داشته اند. هر یك از این مجموعه ها بر اجراى رویكردهاى خاصى تإكید دارند. بنابراین, در میان نخبگان امریكایى, جلوه هایى از اختلاف نظر در ارتباط با الگوهاى رفتارى آن كشور در برخورد با جمهورى اسلامى ایران به وجود آمده است. هر گروه بر استراتژى و رویكرد خاصى تإكید داشته است و آن را موثرترین راه براى تإمین حداكثر منافع ملى امریكا تلقى مى كند.
گروه هاى ((اسرائیل محور)) در سیاست خارجى امریكا, بر اعمال الگوى ((تحریم Sanction)) تإكید دارند. آنان از سال 1980 سطوح مختلفى از تحریم را علیه جمهورى اسلامى ایران اعمال كرده اند. البته گروه هاى دیگرى نیز وجود دارند كه به كارگیرى روش هاى محدود كننده را براى منافع و اهداف ملى امریكا مطلوب تلقى نمى كنند. اینان اعتقاد دارند كه تداوم سیاست تحریم منجر به ((واكنش هاى گریز از مركز)) در جمهورى اسلامى ایران خواهد شد(3) و در نتیجه, چنین الگویى نمى تواند منجر به تغییر در رفتار سیاسى كشورهاى انقلابى از جمله ایران گردد.
به كارگیرى هر گونه الگوى رفتارى توسط امریكا, بر اهداف, منافع و امنیت ملى سایر كشورها تإثیراتى بر جاى مى گذارد. این امر ناشى از جایگاه ساختارى ایالات متحده در نظام بین الملل مى باشد.
بنابراین, نقش بین المللى و الگوى رفتارى آن كشور مى تواند نتایج منفى یا مثبتى را بر امنیت ملى سایر كشورها; از جمله بر مولفه هایى همانند: ((اقتدار)), ((مشروعیت بین المللى)) و ((پایدارى منطقه اى)) بر جاى گذارد.
الگوهاى رفتار متقابل جمهورى اسلامى ایران در برخورد با ایالات متحده امریكا نیز داراى جلوه ها و نمادهایى از ((ستیزه جویى انقلابى)) بوده است. این امر نشان مى دهد كه رنجش انقلاب ایران از رفتارهاى سیاسى امریكا, عمیق و گسترده مى باشد.
((ریچارد كاتم)) اعتقاد دارد كه:
((در دوران انقلاب و شرایط تاریخى بعد از آن, شعار ((مرگ بر امریكاdeath to America)) به عنوان دومین شعار عمومى مورد حمایت مردم ایران بوده است. این عبارت, عمدتا بعد از شعار ((الله اكبرGod is great )) مورد استفاده قرار گرفته است)).(4)
بررسى رفتارهاى اقتصادى, سیاسى و عملیاتى امریكا علیه جمهورى اسلامى ایران, و همچنین به كارگیرى شعارها و عبارت هاى ضد امریكایى توسط ایران, بیان گر این امر است كه روابط ایران و امریكا در ((شرایط بحرانى)) قرار گرفته و این مسإله به مدت بیش از دو دهه تداوم یافته است. اصلى ترین ویژگى شرایط بحرانى را باید در بسیج منابع و امكانات كشورها و رویارویى آنان دانست.
در چنین وضعیتى, بخش عمده اى از فرصت ها, موقعیت هاى معطوف به ارتقاى منافع ملى و سودمندىهاى ناشى از همكارى متقابل واحدهاى سیاسى, نادیده انگاشته مى شود.در ازاى آن, شاهد ظهور شرایط و وضعیت هایى مى باشیم كه سطح رویارویى ها و وضعیت هاى مخاطرهآمیز را افزایش مى هد.(5)
جهت بررسى میزان تإثیرگذارى سیاست هاى خصمانه امریكا علیه منافع و امنیت ملى جمهورى اسلامى ایران, این امر را مفروض قرار داده ایم كه روابط و تعاملات دو كشور در ((شرایط بحرانى)) قرار دارد.
شكل گیرى جدال هاى متنوع و سینوسى در روابط دو جانبه و همچنین تداوم سیاست تحریم, به مفهوم نمادهایى از این روابط بحرانى محسوب مى گردد. براى تبیین نتایج حاصل از شرایط بحرانى در روابط كشورها, در صدد بر آمده ایم تا شرایط شكل گیرى بحران و نتایج حاصل از آن را براى كشورهاى جهان سوم تبیین كنیم.
در بخش بعدى مقاله, تإثیر بحران در روابط ایران و امریكا و سیاست هاى تحریم ایران را مورد بررسى قرار مى دهیم. فرضیه مقاله بر این امر تإكید دارد كه تحریم, منجر به كاهش و از بین رفتن فرصت هاى سیاسى و اقتصادى ایران براى ایفاى نقش ((قدرت منطقه اىRegional Power )) جمهورى اسلامى ایران درحوزه خلیج فارس گردیده است.
پیامد ظهور بحران در روابط خارجى كشورهاى جهان سوم
بحران در روابط كشورها و واحدهاى سیاسى عمدتا در شرایطى شكل مى گیرد كه تمام تلاش هاى دیپلماتیك و اقدامات مبتنى بر حسن نیت و اعتماد سازى به نتیجه موثر و سازنده اى نایل نگردیده باشند. به عبارت دیگر, در شرایط ظهور بحران, گام هایى كه مبتنى بر ((روش هاى صلح جویانه)) است ; تحت الشعاع اقدامات و ((روندهاى مخاطرهآمیز)) قرار مى گیرد.
ظهور بحرانCrisis) ) در روابط كشورها, بیان گر ((اراده معطوف به ستیزش و منازعهConflictual will )) مى باشد. در چنین شرایطى, اهداف سیاسى و مطالبات كشورها با یكدیگر سازش ندارد. هر یك از رهبران كشورها, مطلوبیت هایى را براى خود قایل مى باشد كه این امر منجر به ایجاد ذهنیتى مى شود كه رهبران سیاسى كشورها اقدامات خود را توجیه نموده و تلاش سایر واحدها براى نیل به هماهنگى رفتارى را انكار مى كنند.
زمانى كه ((بحران)) در روابط كشورها ایجاد مى شود, ((احساسات سیاسى)), جایگزین خرد سیاسى)) مى شود. گروه هاى اجتماعى در چارچوب ((اهداف سیاسى رهبران)) بسیج گشته و شكل خاصى از ((رویارویىconfrontation )) واحدهاى سیاسى ایجاد مى شود.
در برخى از مواقع, كشورها در صددند تا ((قدرت سیاسى)) واحدى كه با آن درگیر منازعه شده اند را تحت الشعاع اراده خود قرار دهند. در مقاطعى دیگر, سطح منازعه تشدید گردیده و رهبران سیاسى كشور متخاصم در صدد بر مىآیند تا ((اقتدار سیاسى Authority Political)) و ((مشروعیتlegitimacy )) كشور مورد مجادله را تحت تإثیر قرار دهند. در این شرایط, تهدیدات فراگیرى براى ((امنیت ملىSecurity National)) و ((ثبات سیاسىPolitical Stability )) ایجاد مى شود.(6)
اقداماتى از جمله; عملیات پنهانى, مداخله نظامى, نمایش قدرت, كودتا, جنگ تبلیغاتى, تحریم, محدودیت تجارى و تكنولوژیك در شرایطى انجام مى گیرد كه كشورها در صدد باشند تا ضریب امنیت ملى سایر واحدها را با محدودیت هایى رو به رو سازند. اقدامات یاد شده به عنوان نمادى از چالشگرىهاى سیاسى, اقتصادى و نظامى محسوب مى شوند.
قدرت هاى بزرگgreat powers از جایگاه موثرترى براى اعمال محدودیت هاى امنیت ملى براى سایر كشورها برخوردارند; زیرا آنان سطح فراگیرى از ابزارهاى قدرت ملى را در اختیار دارند. از سوى دیگر, مشروعیت بین المللى آنان براى اعمال محدودیت, فراتر از اقدام محدود كشورهاى جهان سوم است.(7)
كشورهاى جهان سوم در دهه 1970 در صدد بر آمدند تا اقدامات جمعى موثرى را براى مقابله با ایالات متحده امریكا و سایر كشورهاى صنعتى غرب اعمال نمایند. این امر در چارچوب تحریم نفتى 1973 نمایان گردید. در روند حادثه یاد شده, ((جیمز شلزینگر)) وزیر دفاع ایالات متحده امریكا تهدید نمود كه:
((اگر تحریم هاى انجام شده تداوم یابد و كشورهاى تولید كننده نفت نسبت به حساسیت هاى اقتصادى و تكنولوژیك كشورهاى صنعتى توجه نكنند; در آن شرایط, امریكا از تمامى ابزارهاى خود براى مقابله با تحریم نفتى استفاده خواهد كرد. این امر به منزله آن است كه تداوم تحریم و انجام اقدامات غیر مسوولانه جهان عرب, منجر به آن خواهد شد كه ایالات متحده از ابزارهاى نظامى براى عادى شدن شرایط استفاده كند. در این صورت, سربازان امریكایى چاه هاى نفت كشورهاى تحریم كننده را اشغال خواهند كرد.(8)
این مسإله نشان مى دهد كه هژمونى نظامى و توانمندى ابزارى قدرت هاى بزرگ, به گونه اى است كه در اقدمات بین المللى خود نسبت به ((جایگاه برابر)) سایر كشورها, توجهى نشان نمى دهند.
این امر به عنوان ((مبناى آنارشى)) در نظام بین الملل محسوب مى شود. كشورها على رغم این كه داراى حاكمیت مستقل و ((مشابهت كاركردى)) در سیستم جهانى مى باشند; اما همین امر در دراز مدت منجر به شرایطى مى شود كه روابط بین كشورها در ((وضعیت آنارشىAnarchy Situation قرار گیرد.
((كنت والتز)) كه از نئورئالیست هاى روابط بین الملل مى باشد, بر این امر تإكید دارد كه در دنیاى معاصر و حوزه هاى گسترش یافته روابط بین الملل, هنوز جلوه هایى از ((استعمار غربى)) در روابط بین قدرت هاى بزرگ و كشورهاى كوچك وجود دارد.
((والتز)), وضعیت آنارشى در حوزه كاركردى و رفتارى كشورها را به عنوان نمادى از ((استعمار)) و ((شرایط سلسله مراتبى)) در قدرت و عملكرد كشورهاى غربى مى داند, زیرا:
((زمانى كه قدرتمندترین واحدها قادر مى شوند تا سیستم, رهیافت هاى عملى و ارزش هاى خود را بر دیگران تحمیل نمایند, یا آنان را مجبور مى سازند تا در روندى غیر مستقیم از این واحدها تقلید نمایند, بیان گر آن است كه ((مشابهت هاى كاركردى)) واحدهاى سیاسى براساس مدل امنیتى غرب شكل گرفته است. در این شرایط, نظامى ایجاد مى شود كه فاقد برابرى در جلوه هاى قدرت ملى است.))
شكل گیرى سیستمى كه فاقد قدرت فائقه مركزى مشروع و فراگیر باشد, زمینه ساختارى براى اعمال محدودیت واحدهاى توانمند بر واحدها در حال توسعه را فراهم مى كند. این مسإله یكى از اصول و مبانى ((رهیافت قدرت محور)) در نظام بین الملل مى باشد.
بر اساس چنین نگرشى كشورهاى در حال توسعه فاقد توانمندى لازم و موثر براى مقابله با كشورهاى قدرتمند مى باشند. بنابر این, ضریب امنیت ملى آن ها كاملا ضربه پذیر بوده و در نهایت, زمینه مناسب و مساعد براى تثبیت الگوى رفتارى قدرت هاى بزرگ را فراهم مىآورد.
یكى از علل شكل گیرى چنین فرآیندى را باید اولویت بخشیدن كشورهاى جهان سوم به ابزارهاى نظامى دانست. آنان خرید ابزارهاى نظامى را به عنوان یكى از مولفه هاى قدرت ملى مورد محاسبه قرار مى دهند. به این ترتیب جهان سوم طى سال هاى بعد از دهه 1960, به عنوان یكى از اصلى ترین مراجع و مراكز خرید ابزارهاى نظامى تبدیل گردیده است.
مطالعاتى كه ((سیواردSivard )) به انجام رسانده, نشان مى دهد كه ضریب خرید نظامى كشورهاى جهان سوم, براى تإمین امنیت ملى آن ها افزایش قابل توجهى پیدا كرده است. در سال 1960, این كشورها سالیانه چهار میلیارد دلار اسلحه خریدارى كرده اند. اما تحول در محیط بین المللى به گونه اى انجام پذیرفت كه میزان خرید یاد شده براى سال 1983, به 35 میلیارد دلار رسید.(9)
هم اكنون نیز كشورهاى جهان سوم سالیانه در حدود 42 میلیارد دلار خرید نظامى انجام مى دهند كه بخش اعظم آن مربوط به واحدهاى صادر كننده نفت در خاورمیانه است. در چنین شرایطى, خرید تسلیحات, ضربه پذیرى امنیتى و رویارویى واحدها را افزایش داده است; به گونه اى كه نگرش بین المللى نسبت به این واحدها هر روز كاهش یافته و كشورهاى جهان سوم به عنوان مركز خشونت هاى منطقه اى و بین المللى تلقى مى شود. با نگاهى گذرا به مواضع مقامات عالیه امریكا و سایر قدرت هاى صنعتى غرب مى توان ذهنیت منفى آنان نسبت به واحدهاى در حال رشد را مورد مطالعه قرار داد. آنان از یك سو به عنوان اصلى ترین فروشندگان تسلیحات به جهان سوم تلقى مى گردند و از سوى دیگر, جهان سوم را به دلیل ((نمایش توخالى قدرت)) مورد نكوهش قرار مى دهند.
مشابهت كاركردى كشورها و واحدهاى سیاسى, منجر به شكل گیرى فرآیندى گردیده است كه آنان براى تإمین امنیت ملى خود, تلاش وافرى جهت نیل به ابزارهاى قدرت ملى داشته باشند. اصلى ترین ابزار مورد استفاده آنان را سازه هاى نظامى تشكیل مى دهد.
این سازه ها منجر به ظهور نمادهاى جدیدى از نظامى گرى, بحران و جنگ خواهد شد. در چنین فرآیندى, ضریب امنیت ملى كشورها كاهش یافته و قدرت هاى بزرگ صرفا به مدیریت بحران و انجام جدال هاى كم خطر و سودمند مبادرت مى نمایند.
به طور مثال امریكایى ها در روند جنگ دوم خلیج فارس, كم ترین هزینه نیروى انسانى را متقبل گردیدند; اما به بیش ترین سودمندى اقتصادى, استراتژیك و روانى نایل شدند; در حالى كه كشورهاى عراق, كویت, و عربستان سعودى به بیش ترین هزینه و كم ترین سودمندى دست یافتند. این امر, بیان گر كاركردهاى مشابه امنیت ملى در رویكرد كشورها مى باشد. اما نتیجه حاصل از آن, براى واحدهاى شمال و جنوب متفاوت مى باشد.
كشورهاى جنوب, بخش عمده اى از تولید ناخالص داخلى خود را صرف هزینه هاى دفاعى و امنیتى مى كنند; اما این مسإله براى آنان شرایط ناشى از عدم تهدید و امنیت را فراهم نمى كند. ((سیوارد)) اعتقاد دارد كه:
((اكثر كشورهاى جهان سوم عادت دارند تا به نمادهایى از نمایش قدرت مبادرت ورزند. آنان در مورد قدرت و توانمندىهاى خود اغراق مى كنند; اما همواره در ناامنى و اضطراب به سر مى برند. براى امنیت خود اسلحه تهیه مى كنند; اما این اسلحه به عنوان ابزارى براى عدم امنیت آنان و همسایگانشان محسوب مى شود. از زمان جنگ دوم جهانى به بعد, كشورهاى جهان سوم درلبه تیز بحران هاى منطقه اى, ستیزش هاى بین المللى و منازعات داخلى بوده اند, پیش از 90 در صد از جدال ها در واحدهاى در حال توسعه شكل گرفته است. از سوى دیگر, 119 مورد از جنگ هاى منطقه اى و بین المللى در این كشورها شكل گرفته است; در حالى كه صرفا 120 جنگ (طى سال هاى 1945 تا 1983) اتفاق افتاده است.))(10)
این مطلب, بیان گر معضلات امنیتى واحدهاى جهان سوم مى باشد. كشورهایى كه همواره با جدال منطقه اى, زندگى سپرى مى كنند و از سوى دیگر, قربانى مولفه هاى مربوط به فرادستى نظام بین الملل مى باشند, در چنین شرایطى, بحران هاى نظام سرمایه دارى در شكل هاى اقتصادى, سیاسى و نظامى به سایر كشورها منتقل مى شود.
بر اثر انتقال بحران, كشورهاى سرمایه دارى غرب به امنیت نسبى نایل مى گردند, مكانیسم انتقال بحران, در كشورهاى مختلف داراى ابعاد خاص خود مى باشد. در تعاملات ایران و ایالات متحده امریكا, شاهد نمادهایى از ((تحریمSanction )) و ((محدودیت هاى تجارى)) بوده ایم.
این روند طى سال هاى بعد از پیروزى انقلاب اسلامى ایران تداوم یافته است. در این ارتباط, جمهورى اسلامى ایران اقدامات متقابل و واكنشى را براى كاهش اثرات تحریم به كار گرفته است; اما نكته قابل توجه در این روند را باید در فرصت هاى از دست رفته مورد توجه قرار داد; زیرا طى این دوران, سایر كشورهاى سرمایه دارى از مزیت فراگیرترى در برخورد با جمهورى اسلامى ایران برخوردار بوده اند.
قرار داد شركت توتال, گاز پروم و پتروناس در شرایطى با وزارت نفت ایران منعقد گردید كه تحریم هاى امریكا علیه جمهورى اسلامى ایران اعمال گردیده بود. در این روند, اگر چه ایران موفق گردید تا كارایى این تحریم را كاهش دهد و شركت هاى دیگرى را وارد عرصه همكارىهاى تجارى كشور نماید; اما نتایج حاصل از قرار داد نشان داد كه بخش عمده اى از منافع اقتصادى ایران, نصیب واحدهاى فرادست در اقتصاد جهانى گردید.
روند تحریم هاى امریكا علیه جمهورى اسلامى ایران
بسیارى از تحلیل گران مسایل خاورمیانه بر این اعتقادند كه با ظهور انقلاب اسلامى ایران, مبانى رفتارى و فلسفى جدیدى شكل گرفت. این امر ریشه در سنت هاى جامعه ایران و اصول اسلام انقلابى دارد.
شكل گیرى چنین شرایطى را باید به عنوان اولین گام در تعارضات منطقه اى و بین المللى تلقى نمود; زیرا اصول و مبانى انقلاب ایران كه جلوه هاى عملى و اجرایى آن از سال 1979 نمایان گردید, با فلسفه سیاسى غرب در تعارض مى باشد. این مسإله منجر به ((تصاعد تدریجى بحران)) در روابط ایران و امریكا گردید.
امریكایى ها براى مهار فلسفه سیاسى انقلاب ایران و همچنین گسترش تدریجى اصول لیبرالى غرب در ساختار سیاسى و الگوهاى رفتارى انقلاب ایران از الگوى تحریم استفاده كرده اند. این امر از ماه هاى اولیه بعد از پیروزى انقلاب اسلامى آغاز گردیده است. در این روند, سطح تحریم به گونه تصاعدى افزایش یافت. در برخى از مقاطع زمانى, امریكایى ها از سایر ابزارهاى نظامى و سیاسى براى مقابله با جمهورى اسلامى ایران بهره گرفتند. در این روند و تا آخرین ماه هاى سال 2000, قواعد مربوط به تحریم, تداوم یافت. طبعا این امر, فشارهاى سیاسى و اقتصادى موثرى را بر جمهورى اسلامى ایران وارد آورده است. اصلى ترین مراحل و نمادهاى تحریم ایران توسط ایالات متحده امریكا به شرح ذیل است:
الف: تحریم ناشى از اشغال سفارت امریكا
سفارت ایالات متحده امریكا در نوامبر 1979 اشغال گردید. اشغال كنندگان را اعضاى انجمن اسلامى دانشگاه هاى ایران تشكیل مى دادند. به همین دلیل, آنان خود را دانشجویان پیرو خط امام تلقى مى كردند. این اقدام در مقابله با تصمیم دولت كارتر براى اعطاى ویزاى امریكا به شاه محسوب مى شد.
هیجانات انقلابى در ایران و سابقه امریكا در روند اجراى كودتاى 28 مرداد 1332 را باید به عنوان اصلى ترین دلایل واكنش نخبگان و جامعه ایران در قبال رفتار امریكا تلقى نمود. از نظر دانشجویان پیرو خط امام, پذیرش شاه در امریكا, یادآور دخالت غرب (انگلستان و امریكا) در موضوعات و مسایل داخلى ایران مى باشد. بنابر این, هشیارى انقلابى ایجاب مى كرد كه مقامات و دانشجویان اسلامى به مقابله مستقیم و پردامنه علیه منافع امریكا مبادرت نمایند.(11)
بى تردید اشغال سفارت امریكا را باید به عنوان مبناى جدیدى از روابط دو جانبه ایران و امریكا تلقى نمود. از این مقطع زمانى به بعد, امریكایى ها تلاش نمودند تا پتانسیل و توان اجرایى ایران براى تإثیر گذارى در سایر مناطق را كاهش دهند.
به طور كلى, قدرت هاى بزرگ به ویژه ایالات متحده امریكا از توان و پتانسیل لازم و موثر براى ((ایجاد تنشTension Making )) برخوردار هستند. بسیارى از پژوهش گران اعتقاد دارند كه جنگ تحمیلى عراق علیه جمهورى اسلامى ایران, به عنوان واكنش پر شدت امریكایى ها براى كاهش توانمندىهاى ملى و منطقه اى ایران محسوب مى شود; چرا كه اگر جمهورى اسلامى ایران با بحران هاى امنیت ملى روبه رو نمى شد, میزان فراگیرترى از ناامنى و تهدید را براى ایالات متحده امریكا ایجاد مى كرد.
ایالات متحده امریكا در واكنش به گروگان گیرى اعضاى سفارت خود در تهران, و همچنین در تلاش براى آزادى گروگان ها, تحریم هاى گسترده اى را در مقابل ایران آغاز نمود. اصلى ترین نمادهاى تحریم در این مقطع زمانى عبارت بودند از:
1 ـ الف: ممنوعیت واردات نفت از ایران توسط شركت هاى امریكایى;
2 ـ الف: ممنوعیت ارسال قطعات یدكى و ابزارهاى نظامى به جمهورى اسلامى ایران;
3 ـ الف: مسدود شدن تمامى دارایى هاى ایران در بانك هاى ایالات متحده.(12)
بعد از آزادى گروگان ها, جلوه هایى از تحریم اقتصادى و سیاسى امریكا علیه ایران تداوم یافت. در این دوران, تحریم هاى اعمال شده توسط امریكا نقش چندانى در آزادى گروگان ها ایفا نكرد; اما اقدام جانبى امریكا در جهت تشویق عراق براى حمله نظامى به ایران از جایگاه موثرى در اعمال فشار به ایران برخوردار بوده است.
در این شرایط, ایران با محدودیت هایى جدى براى تإمین اسلحه رو به رو گردیده بود. در نتیجه چنین وضعیتى, ایران ناچار گردید تا بخشى از ابزارهاى نظامى خود را از طریق بازار آزاد تسلیحات تإمین نماید.
ب: تحریم ناشى از انفجار پایگاه تفنگداران امریكایى در بیروت
موج دوم تحریم علیه جمهورى اسلامى ایران, در شرایطى آغاز گردید كه جنگ ایران و عراق وارد مرحله جدیدى شده بود و ایران توانسته بود فشارهاى اولیه عراق را خنثى كند. از سوى دیگر, جمهورى اسلامى ایران توانست با انجام عملیات بیت المقدس, تمامى حوزه هاى جغرافیایى و سرزمینى خود را آزاد نماید. در این مرحله, جمهورى اسلامى ایران از اعتماد به نفس بیش ترى برخوردار شد و در صدد بر آمد تامتجاوز را تعقیب و مجازات نماید.
انجام چنین اقدامى, بیان گر ذهنیت ایران نسبت به نهادها و سازمان هاى بین المللى بود. این امر با واكنش امریكا رو به رو شد. مقامات ایالات متحده, ادامه جنگ توسط ایران و استراتژى عملیاتى جدید جمهورى اسلامى ایران را مورد نكوهش قرار دادند; اما ایران نه تنها مواضع سیاسى و عرصه نظامى خود در مقابل عراق را مورد پیگیرى قرار مى داد; بلكه در حوادث و رویدادهاى خاورمیانه به ویژه لبنان, نقش موثر و تعیین كننده اى را ایفا مى نمود. این مسإله سطح رویارویى هاى سیاسى, عملیاتى و اقتصادى ایران و امریكا را به بالاترین میزان خود ارتقا داد.
در سال 1983 نیروهاى نظامى امریكا, در چارچوب واحدهاى موازنه گر و پاسدار صلح وارد بیروت گردیدند. این حركت, زمینه لازم براى انجام عملیات استشهادى علیه واحدهاى اسرائیلى و امریكایى را فراهم آورد.
در این رابطه, مقر تفنگداران دریایى امریكا در اكتبر 1983 منفجر گردید. این امر واكنش هاى جدى و پردامنه اى را علیه جمهورى اسلامى ایران فراهم آورد. اصلى ترین مقامات اجرایى امریكا, تهدیدات خود براى محدود سازى جمهورى اسلامى ایران را به مرحله اجرا گذاشتند. در این رابطه روندهایى از سنگر بندى و رویارویى در روابط دو كشور فراهم شد. افرادى همانند رونالدریگان, جورج شولتز, كاسپار واینبرگر و جورج آلن, اصلى ترین تهدیدات خود را ابراز نمودند. در این شرایط, تحریم هاى اعمال شد, علیه ایران به شرح ذیل بوده است:
1 ـ ب: اعمال تحریم در مورد ورود هر گونه مواد شیمیایى و یا كارخانجاتى كه مى توانست زمینه را براى تولید سلاح هاى شیمیایى فراهم آورد. این امر علاوه بر ایران, محدودیت هایى را براى عراق نیز فراهم مىآورد.
2 ـ ب: محدودیت هایى در مورد ورود ابزارهاى صنعتى كه داراى كاربرد دوگانه مى باشند; ایجاد شد. این مسإله علاوه بر امریكا, براى سایر كشورهاى توسعه یافته صنعتى غرب موسوم بهOECD نیز لازم الاجرا بود.
3 ـ ب: برخى از محدودیت هاى پولى, بانكى و ابزارى كه در سال 1979 اعمال گردیده بود تا سال 1983 و بعد از آن نیز تداوم یافت.




اصلى ترین دل مشغولى امریكا در این دوران موضوع ((صدور انقلاب)) از طرف ایران محسوب مى شد. چنین رویكردى در لبنان, آثار نگران كننده اى براى اهداف و منافع ایالات متحده به وجود آورد. در سال 1986, تهدیدات خشونتآمیزى براى محدود سازى حضور امریكا در لبنان شكل گرفت. گروه هاى اسلامى به این دلیل كه امریكایى ها را اصلى ترین گروه حمایت كننده اسرائیل تلقى مى كردند, براى مقابله غیر مستقیم علیه اسرائیل, برخى ازاهداف و منافع امریكا در خاورمیانه نیز تهدید مى شد.
در این شرایط, ایالات متحده امریكا از ایران در خواست نمود كه از نفوذ خود در میان رهبران گروه هاى شیعه در لبنان استفاده نماید تا زمینه آزاد سازى گروگان هاى غربى فراهم شود. از سوى دیگر, امریكایى ها در صدد بودند تا حمایت ایران از گروه هاى حزب الله و حماس پایان پذیرد.
طبیعى بود كه جمهورى اسلامى ایران نمى توانست تمایلات وخواسته هاى امریكا را پاسخ گو باشد; زیرا رویكردى كه توسط ایران ارائه مى شد, زمینه را براى ارائه مدل و نمونه اسلامى فراهم مىآورد. از سوى دیگر, در قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران تإكید شده بود كه واحدهاى اسلامى به عنوان مجموعه واحدى هستند. بنابراین, ایران حمایت از كشورهاى اسلامى را از رسالت خویش مى دانست به این ترتیب, اصلى ترین بخش از سیاست خارجى ایران در چارچوب ((معادله صدور انقلاب)) مفهوم پیدا مى كرد.
وجود چنین شرایطى, منجر به شكل گیرى فرآیندى گردید كه تضاد در روابط و حوزه منافع ملى ایران و امریكا به گونه تصاعدى افزایش یابد. این روند, زمینه رویارویى ایران و امریكا را در سال 1988 فراهم آورد. در این مرحله زمانى, دو كشور در شرایط رویارویى مستقیم قرار گرفتند. از زمانى كه نیروهاى غربى وارد حوزه خلیج فارس شدند و جدال با ایران را تشدید كردند, روند پذیرش قطعنامه 598 توسط جمهورى اسلامى ایران نیز تسریع گردید.
امریكایى ها نیز اقدامات خود در رویارویى با ایران را به عنوان جنگ اول خلیج فارس محسوب مى كنند; زیرا استراتژى عملیاتى آنان, بر مقابله پردامنه با ایران شكل گرفته بود. آنان جدال غیر مستقیمى را با ایران آغاز نمودند. در روند جدال هاى سال 1988, بیش از دو میلیارد دلار از تإسیسات نظامى و نفتى ایران, دچار خسارات جدى و جبران ناپذیرى شدند. دیوان عالى ایالات متحده اعتقاد دارد كه اقدامات امریكا در شرایط عملیاتى و ((شبه جنگىSemi War )) شكل گرفته است; بنابراین, دولت ایالات متحده نمى تواند هیچ گونه خسارتى را به جمهورى اسلامى ایران پرداخت نماید.
در روند ستیزهاى دهه 1980, سطح رویارویى هاى ایران و امریكا افزایش یافته و محدودیت هاى جدیدى فرا روى ایران قرار گرفت. در این روند بخش قابل توجهى ازاهداف ملى, و منافع ملى ایران خدشه دار شد. تإسیسات صنعتى و نظامى ایران مورد هدف واقع شدند. به این ترتیب, الگوى تحریم نتایج موثرى بر تداوم جدال هاى دو جانبه ایران و امریكا بر جاى گذاشته و سطح گسترده ترى از تإسیسات و منافع ملى ایران مورد تهاجم واحدهاى عملیاتى ایالات متحده قرار گرفت.
پایان جنگ ایران و عراق, براى امریكا و متحدین غربى آن كشور نوعى پیروزى محسوب مى گردید. پذیرش قطعنامه 598 به عنوان جلوه اى از پیروزى مرحله اى و تاكتیكى تلقى مى شد; زیرا امریكایى ها توانسته بودند با ایجاد ائتلاف ضد ایرانى در جنگ اول خیلج فارس, ایران را در انجام روندهاى جدید رفتار منطقه اى متقاعد نمایند.
این امر, عدم تفاهم و جدال هاى ایران و امریكا را پایان نداد; زیرا امریكایى ها الگوى ((قوم مدارى)) خود براى اعمال فشارهاى پردامنه علیه ایران را ادامه دادند. از سوى دیگر, ایران نیز نمادهاى رفتارى و ایدئولوژیك خود را حفظ نمود. این مسإله, بیان گر تداوم شرایط تعارضآمیز در روابط ایران و امریكا مى باشد. به این ترتیب, شرایط ساختارى و رویكردهاى امریكا, به عنوان زیر بناى رفتارهاى متقابل ایران تلقى مى شود. گراهام فولر بر این اعتقاد است كه:
((ایالات متحده, كشورى بسیار بزرگ است. كه كوچك ترین اعمالش, اثرات عمیقى بر جاى مى گذارد. امریكایى ها احساس مى كنند كه مى توانند از ضرورت حساسیت داشتن به اسلوب هاى عمل كرد دیگران صرف نظر كنند.... این دیدگاه طى سال هاى متمادى, سیاست هاى امریكا را دچار مشكلاتى كرده است.... (عملكرد) امریكایى ها نوعى فقدان تفاهم نسبت به جهان سوم و نواحى پیرامونى را به نمایش مى گذارد. ریشه مشكلات سیاست خارجى امریكا در این نواحى, مبتنى بر قوم مدارى عمیقا تثبیت شده مى باشد. این امر منجر به عجز امریكا از درك واقعى این كشورها شده است.))(13)
در دوران بعد از جنگ ایران و عراق, سطح تضادهاى ناشى از رفتار و ادراك ایدئولوژیك ایران نسبت به ایالات متحده كاهش یافته است; اما در شرایط جدید نیز الگوهاى مربوط به تحریم علیه ایران تداوم پیدا كرده است. علت این مسإله را باید در بقا و تداوم آرمان هاى جمهورى اسلامى ایران دانست. به ازاى چنین مولفه هایى, نمادهایى از تحریم علیه ایران همچنان اعمال مى گردد.
علت اصلى تداوم تحریم ها را باید ذكر نام ایران در لیست كشورهاى حامى تروریسم بین المللى دانست. این روند از ژانویه 1984 آغاز گردیده است. قوانین امریكا بر این امر تإكید دارد كه كشورهاى حامى تروریسم و یا واحدهایى كه حقوق بشر را رعایت نمى كنند, نباید از مزایاى دولت امریكا و یا حمایت هاى موثر نهادها و سازمان هاى بین المللى بر خوردار شوند.
بر این اساس, هر گونه فروش و انتقال ابزارهاى تسلیحاتى به ایران منع گردیده است. از سوى دیگر, زمامداران امریكایى باید با روندهایى كه به موجب آن, زمینه ارتقاى توان مالى و تجارى ایران را فراهم مىآورد, مخالفت نمایند. علل مخالفت امریكا با دریافت وام هاى مربوط به صندوق بین المللى پول و بانك جهانى را باید در ارتباط با قانون تحریم ایران و همچنین وجود نام ایران در لیست كشورهاى حامى تروریسم دانست. تداوم این نوع قوانین, منجر به تداوم اعمال تحریم علیه جمهورى اسلامى ایران مى گردد.
ج ـ تحریم هاى سال 1995 و 1996
در سال هاى واپسین دولت جورج بوش اول (93 ـ 1989), تلاش هایى انجام پذیرفت تا بر اساس آن, نام ایران از لیست كشورهاى تروریستى خارج شود. در سال هاى 1991 و 1992, ((جیمز بیكر)) و ((لورنس ایگل برگر)) ابتكاراتى را براى باز سازى روابط با ایران در پیش گرفتند; اما این روند از سال 1993 به بعد, دچار تغییرات و دگرگونى هاى قابل توجهى گردید.
در مارس 1993, ((مارتین ایندایك)) و ((آنتونى لیك)) تلاش هایى را براى اعمال محدودیت هاى مضاغف علیه ایران به كار گرفتند. آنان موفق گردیدند تا استراتژى جدید امریكا در برخورد با جمهورى اسلامى ایران را بر اساس مولفه هاى ((مهار Containmen)) تنظیم نمایند. اعمال سیاست مهار منجر به تشدید محدودیت هاى ایالات متحده علیه جمهورى اسلامى ایران گردید. این جریان, بیان گر سیاست هاى جدیدى بود كه بر اساس آن, محدودیت هاى اعمال شده علیه ایران تشدید مى شد. در این ارتباط, دستور العمل اجرایى كلینتون صادر گردید. در نتیجه چنین فرآیندى, باردیگر ایران و امریكا با رویارویى هاى چندگانه اى روبه رو شدند, قانون ((داماتو)) و همچنین قانون ((گیلمن)) ناظر بر اعمال تحریم ها علیه ایران بود.
قانون تشدید مجازات كشورهایى كه توسط امریكا تحریم مى شدند نیز در سال 1996 تصویب شد. این روند, فشارهاى چند جانبه و چند لایه اى را علیه ساخت اقتصادى و تكنولوژیك جمهورى اسلامى ایران اعمال مى كرد. این محدودیت ها در چارچوب قانون ضد تروریستى و مجازات تا حد اعدام به مرحله اجرا گذاشته مى شد.
به موجب قانون ضد تروریستى مصوبه 1996 كنگره امریكا, تحریم هاى ثانویه اى علیه كشورها و نهادهایى انجام مى گرفت كه از ایران حمایت تكنولوژیك و اقتصادى به عمل مىآورند. دولت و كنگره امریكا بر این اعتقاد بودند كه با قطع حمایت شركت هاى غربى از ایران و ایجاد محدودیت براى ارتقا و بهبود صنایع نفتى, دولت ایران دچار مشكلات اقتصادى شدیدى خواهد شد و بر اساس آن, زمینه تغییر در رفتار ایران فراهم مى شود.(14)
دولت هاى اروپایى و ژاپن از اعمال قوانین داخلى امریكا به عرصه بین المللى انتقاد كردند. به دلیل رقابت هاى ساختارى كه بین قدرت هاى بزرگ وجود دارد, پایه هاى موج جدید تحریم علیه ایران ناكارآمد باقى ماند; اما شكل دیگرى از توافق و همكارى بین قدرت هاى بزرگ علیه ایران تداوم یافت. تمامى واحدهاى اروپایى در انجام دیدارهاى دیپلماتیك با مقامات سیاسى ایران, تإكید داشتند كه باید مشكلات سیاسى ایران و امریكا پایان پذیرد. آنان فشارهاى بین المللى ایالات متحده را عامل اصلى در محدود ماندن روابط ایران با سایر كشورها تلقى مى كردند.
محدودیت هاى اعمال شده امریكا بر ایران, منجر به افزایش بدبینى هاى سیاسى نسبت به اهداف و رویكردهاى آن كشور در برخورد با روند توسعه اقتصادى و نوسازى ساخت هاى داخلى در ایران گردیده است. در چنین شرایطى, نگرش بیگانه ستیزى در ایران تقویت گردید. ساختارهاى داخلى ایران با تإكید بر نمادهایى از خصومت هاى امریكا, اهداف و سیاست هاى آن كشور را مورد نكوهش قرار مى دهند; زیرا در دوران هایى كه واحدهاى جهان سوم در صدد نوسازى ساخت هاى داخلى بر مىآیند و اراده معطوف به همكارى بین المللى را در سر لوحه رفتار سیاسى خود قرار مى دهند, نیازمند كسب حمایت هاى اقتصادى و تكنولوژیك بین المللى خواهند بود.

نتیجه گیرى
روندهایى كه منجر به تداوم تحریم اقتصادى و تكنولوژیك جمهورى اسلامى ایران گردید, براى اهداف و منافع ملى ایران و ایالات متحده, مخاطراتى را به وجود آورده است. در این روند, جدال هاى دو كشور در وضعیت پایان ناپذیرى تداوم یافت و بدبینى هاى متقابل به حداكثر خود ارتقا پیدا نمود. هر یك از دو كشور به دلیل جدال هاى ایجاد شده, به رفتارهاى واكنشى و الگوهاى انتقامى روى آوردند. ابتكارات محیطى و بین المللى براى كاهش مبادلات با شكل جدیدى از تعارض خنثى گردید.
در این روند مقامات امریكایى, لحن دوستانه ترى را طى ساله هاى 1997 به بعد اتخاذ نمودند. اما شواهد نشان مى دهد كه هنوز نمادهاى رفتار دوستانه در تعاملات دو كشور نهادینه نشده است; زیرا بسیارى از الگوهاى سیاسى و اقتصادى دو جانبه و چند جانبه با محدودیت هاى قانونى خنثى شده است.
امریكایى ها اعتقاد دارند كه معیار و الگوى رفتارى مشخصى كه بیان گر پایان و سیاست هاى رادیكال ایران در حمایت از گروه هاى انقلابى باشد, وجود ندارد. آنان بر تداوم حمایت هاى ایران از گروه هاى رادیكال اسلامى همانند: حزب الله, حماس و جهاد اسلامى تإكید دارند. بر این اساس, محدودیت هاى اعمال شده در سال هاى دهه 1980 و 1990 تداوم یافته است.
بدون خروج نام ایران از لیست كشورهاى حامى تروریسم, بازسازى روابط ایران و امریكا فراهم نخواهد شد. انجام این كار نیز براى دولت امریكا امرى دشوار به نظر مى رسد; چرا كه رئیس جمهور باید در برابر عواقب ناشى از تصمیمات خود در برابر كنگره, گروه هاى ذى نفوذ و مطبوعات امریكا پاسخ گو باشد.
امریكایى ها در دسامبر 1998, مبادرت به خروج نام ایران از لیست كشورهاى حامى باندهاى مواد مخدر نمودند. طى چند سال گذشته سازمان ملل متحد از ایران به عنوان كشورى كه مبارزه موثرى با تولید كنندگان و قاچاقچیان مواد مخدر به انجام رسانده, نام بردند. این حركت مى تواند به عنوان مقدمه اى براى خروج ایران از لیست كشورهاى حامى تروریسم تلقى گردد; اما از آن مقطع زمانى تا كنون هیچگونه اقدامى براى گریز از محدودیت هاى اعمال شده امریكا به وجود نیامده است.
طى دو سال گذشته, موج جدید تبلیغاتى در امریكا و در مورد تهیه و تولید ابزارهاى كشتار جمعى توسط جمهورى اسلامى ایران ایجاد شده است. طبعا چنین موج هایى زمینه عادى سازى روابط را كاهش مى دهد. در سال 1998, مجلس نمایندگان امریكا طرحى را براى اعمال محدودیت هاى تسلیحاتى در مورد ایران تصویب نمود كه با وتوى رئیس جمهور ایالات متحده رو به رو گردید. اما نمایندگان كنگره با ایجاد و اجماع بیش از 23 نمایندگان, توانستند دستور اجرایى شماره 13094 را تنظیم و رئیس جمهورى را در برابر كار انجام شده قرار دهند.
روندى كه كنگره و دولت امریكا در برخورد با ایران فرا روى خود قرار داده است, طبعا زمینه كاهش قدرت ساختارى و سازمانى در جمهورى اسلامى را فراهم مىآورد. این امر بر مولفه هاى امنیت ملى ایران و امریكا تإثیراتى را برجاى خواهد گذاشت: زیرا سطح اقتدار منطقه اى و قدرت ملى ایران را كاهش مى هد. چنین فرآیندى نمى تواند پیامدهاى مثبتى براى امنیت منطقه اى امریكا ایجاد كند; چرا كه كاهش قدرت ایران به مثابه افزایش قدرت منطقه اى امریكا در حوزه خلیج فارس محسوب نمى گردد. در بازى سیاست, تمامى معادلات, از قانون بازى با حاصل جمع جبرى صفرZero Sum Games پیروى نمى كنند.
اگر ایران تحت فشارهاى سیاسى و اقتصادى امریكا دچار وضعیت ناامنى گردد و یا این كه بخش هایى از اهداف و منافع ملى اش دچار ركود گردد, این امر براى سایر بازیگران به ویژه قدرت هاى بزرگ ایجاد امنیت نمى كند; زیرا محدودیت هاى فراگیر منجربه واكنش غیر قابل پیش بینى و به كارگیرى ابزارهاى غیر متعارف براى تحقق اهداف و تإمین مطالبات سیاسى مى گردد.
به همان گونه اى كه ((دولت قوىStrong state )) ایران در دوران محمد رضا شاه نتوانست اهداف و منافع دائمى را براى امریكا فراهم آورد, ایجاد ((دولت ضعیف Weak state)) در جمهورى اسلامى ایران نیز نمى تواند مطلوبیت هاى موثرى را در حوزه امنیت منطقه اى براى امریكا ایجاد كند.
در صورتى كه فشارهاى فرا روى ایران افزایش یابد, در آن صورت, محیط منطقه اى در وضعیت ((آنارشى)) قرار خواهد گرفت. در چنین شرایطى, مسإله امنیت ملى جمهورى اسلامى ایران همانند شرایط امنیتى منطقه, با ركود و بى ثباتى رو به رو خواهد شد. ((بارى بوزان)) بر این اعتقاد است كه:
((اگر چه كشورهاى ضعیف جهان سوم ممكن است در خدمت منافع كوتاه مدت اقتصادى, سیاسى و نظامى قدرت هاى بزرگ (شمال) باشند; ولى این دست آورد را باید با خطرى مقایسه كرد كه مناقشات جهان سوم متوجه امنیت شمال مى كند. بى ثباتى مداوم در جهان سوم نه تنها یك بار وجدانى براى شمال است; بلكه تهدیدى براى صلح در شمال به شمار مى رود... در چارچوب منطقه اى هم, كشورهاى ضعیف, هرگونه شكل گیرى شرایط امنیتى را به غایت دشورا مى سازد. و عملا شرایط ظهور بى ثباتى و تزلزل را تضمین مى كند.))(15)
بر اساس آن چه ((بوزان)) مورد تإكید قرار مى دهد, مى توان به این جمع بندى رسید كه ادامه تحریم هاى ایالات متحده منجر به ضعف تدریجى در ساختار امنیتى, اهداف و منافع ملى جمهوى اسلامى ایران مى گردد; اما چنین فرآیندى منجر به ایجاد ثبات منطقه اى, تعادل محیطى و همكارىهاى سازنده با سایر واحدهاى نظام بین المللى نخواهد شد. در این رابطه باید تإكید كرد, تا زمانى كه نام ایران در لیست كشورهاى حامى تروریسم قرار داشته باشد و به موجب آن, تحریم هاى اقتصادى و تكنولوژیك پر دامنه امریكا فرا روى ایران قرار داشته باشد, امكان هر گونه روندى كه منجر به اعتماد سازى و تنش زدایى متقابل باشد; با دشوارىهایى همراه خواهد بود.

پى نوشت ها:
James Bill , "power and religion in revolutionry Iran" , -1 The Middle East Journal , 36 , 1 , Winter 1982 , P.27.
Jona than M. Roberts , "Decision Making During -2 International Crises" , ( London : MacMillan Press , P. 51.
, (1988 Shauel Bakhash , "After The Gulf War I: Iran's home -3 front , "The world today , 1989 , March , P.47.
Richard Cottam , "Inside Revolutionary Iran" The -4 Middle East Journal 43,No.2 , spring 1989 , p.172.
Roberts , opcit , p.52.
-5 Hamilton Jordan , "Crisis : The last year of the -6 Carter presidency",(London : Michael Joseph , 1982),P.18.
Robert Rothstein , "the security Dilemma and the poverty -7 trap in the third world" ,(Boulder:west view,1985),P.35.
James schelzinger,"Threat to the west and our Respons ", -8 washington post , 25 october 1973 , Qouted by:.
B.A Robert son , South Asia and the Gulf complex , - London : McMillan,1986) , p.35.
) Ruth Leger Sivard , "World Military and Social -9 Expenditures , (Washington D.C: world prioities , P.26.
, (1986 Ibid , p.27.
-10 R.K.Ramazani , " Irans Foreign policy Contending -11 orientations", The Middle East Journal 43 , No.2, spring 1989 , p.205.
Shirin Hunter , "Iran and The world : Continuity in a -12 Revolutionary ecade , (Bloomington : Indiana Universitypress , 1990), P.64.
13 ـ گراهام فولر,(قبله عالم ژئوپلتیك ایران) ترجمه عباس مخبر, چاپ اول, (تهران: نشر مركز, 1373),ص 5 ـ 6.
M.Mozaffari , "changes in the Iranian Political -14 system After Ayatollah homeini , death , " political studies" , 159 , No.4 , December 1996 , p.616.
15 ـ ادوارد آزر و چونگ این مون, امنیت ملى در جهان سوم, (تهران: پژوهشكده مطالعات راهبردى, 1379), صص 63.