جناب آقاي جرج بوش

سازمان اطلاعات و امنيت رژيم شاهنشاهي ايران كه با نام اختصاري «ساواك» شهرت داشت، شعبه‌اي از سازمان سياسي امريكا بود كه براي حفظ منافع گستردة غرب در ايران، فرياد آزاديخواهان را سركوب مي‌كرد.
پس از كودتاي امريكايي ـ انگليسي 28 مرداد سال 1332 كه منجر به سقوط دولت مصدق شد، امريكايي‌ها، در ايران به قدرت بلامنازعي تبديل شدند تا بتوانند چرخة فعاليت‌هاي منطقه‌اي را به نفع خود تغيير دهند.
جيمز بيل در خصوص نقش امريكايي‌ها در اين كودتا مي‌نويسد:
«عمليات مداخله‌گرانة امريكا در اوت 1953 [مرداد 1332]، واقعه مهمي در تاريخ روابط ايران و امريكا بود. اين عمليات مستقيم سرّي، زخم مزمني بر جاي گذاشت كه مدت 25 سال از آن خون مي‌چكيد و سرانجام به دنبال انقلاب 79 ـ 1978، رابطه امريكا و جمهوري اسلامي ايران را لوث كرد.
از ديدگاه ايران، روش امريكا براي مداخله در امور داخلي ايران، حداقل همانند خود تصميم مداخله، سزاوار سرزنش بود. ايراني‌ها سال‌ها سازمان سيا و انگليس را به اتهام هماهنگ كردن فعاليت‌هاي ايرانيان سلطنت‌طلب و توزيع پول بين تظاهركنندگان مزدور، به شدت محكوم مي‌كردند.
اين اقدامات سيا و انگليس در سخنراني‌ها و شعارهاي ضد امريكايي در انقلاب 9 ـ 1978 يادآوري شدند.1 »
همو در چند صفحة، بعد، دربارة شرح ماجرا مي‌نويسد:
«كرمليت روزولت با استفاده از نام مستعار «جيمز اف. لاچريج» در 6 ژوئيه 1953 از مرز عراق گذشته و وارد ايران شد. وي زماني كه در تهران در خفا به سر مي‌برد، كودتايي را هماهنگي كرد كه مصدق را سرنگون و شاه را جانشين او كرد. با وجودي كه «لوي هندرسون» سفير امريكا، در طول قسمت اعظم اين عمليات سرّي، در خارج از ايران باقي ماند، اما جريانات را با دقت با روزولت هماهنگ مي‌كرد. روزولت در ايران دو مأمور بسيار لايق سازمان سيا را در اختيار داشت كه هر دو با ظاهر ديپلماتيك، وابسته به سفارت بودند. يكي از آنها كه نقش مهمي در برنامه‌ريزي عمليات داشت، خيلي زود بعد از ورود روزولت كشور را ترك كرد و نفر دوم جانشين او شد.2 »
و ولاديمير كوزيچكين، مي‌نويسد:
«ساواك را ايالات متحده تأمين مالي و كنترل مي‌كرد. آنچه مي‌كرد. در جهت تقويت رژيم شاه و درهم شكستن مخالفان او و بخصوص جناح چپ بود. اضافه بر اينها، ساواك به يك دسته‌بندي سرويس‌هاي ويژه با نام رمز«ترايدنت» (نيز سه شاخه) ملحق شده بود. دو عضو ديگر آن، سيا و موساد، سرويس جاسوسي، اسرائيل بودند.3
و احسان نراقي كه از مشاورين مخصوص ساواك و محمدرضا پهلوي بود، پشت پردة آشكار اين همكاري را، چنين نقل كرده است:
«نظر به اينكه شاه با امريكا به توافق رسيد تا اطلاعات مربوط به ايران، از طريق ساواك، در اختيار آنان گذاشته شود، لذا تمامي اين‌گونه خبرها در مداري بسته، يعني سيا، ساواك و شاه طي طريق مي‌نمود كه در نتيجه مي‌توانست خطاهاي غيرقابل شناسايي را نيز شامل شود.4»
نعمت‌الله نصيري كه از سرسپردگان سازمان سيا بود، در جريان كودتاي 28 مرداد 1332 با درجة سرهنگي، مأمور رساندن نامة عزل دكتر محمد مصدق از نخست‌وزيري به او بود كه در اين جريان، بازداشت و با پيروزي كودتاگران، آزاد گرديد و به اتفاق افراد خود به منزل مصدق حمله كرد. در سال 1337 سرلشكر شد و دو سال بعد رئيس شهرباني گرديد و در جريان 15 خرداد 1342، فرماندار نظامي تهران شد و با اعدام انقلابي حسنعلي منصور كه تغيير نخست‌وزيري را به دنبال داشت، رياست ساواك را برعهده گرفت. آنچه باعث شد تا اتفاقات تاريخي اين شماره اشارة مختصري به ساواك و سيا داشته باشد، نامة تبريكي است از نعمت‌الله نصيري در سال 1354 به جرج‌ بوش5  كه هم‌اكنون فرزندش رئيس جمهور امريكاست و خود در 30 ژانويه 1976 رياست سازمان سيا را برعهده داشت.
اين نامه و پاسخ آن، به شرح زير است:
 
16 بهمن ماه /1354
جناب آقاي جرج بوش رئيس سازمان «سيا»
    با قلبي آكنده از مسرت انتصاب آن جناب را به سمت رياست آژانس مركزي اطلاعات تبريك مي‌گويم. اطمينان دارم با فضائل عاليه و خصايل قابل تحسيني كه آقاي كلبي در آخرين نامه‌اش به آن جناب نسبت داده‌اند، همكاري اطلاعاتي، عملياتي و آموزشي بين دو سرويس ما در مقياس وسيع‌تر از گذشته ادامه يافته و اين انتصاب در پيشبرد هد‌ف‌هاي مشترك مؤثر واقع خواهد شد. يك بار ديگر مراتب تبريكات و بهترين آرزوهاي خود و همكارانم را ابراز مي‌دارم.
دوستدار ـ ارتشبد نصيري

به‌عنوان : تيمسار ارتشبد نصيري آجودان اعليحضرت همايون شاهنشاه آريامهر
تيمسار نصيري گرام
    از پيام مورخ 16 بهمن ماه /54 آن جناب به مناسبت تأييد مديركلي اين جانب در «سيا» متشكرم. متقابلاً اميدوارم همكاريهاي نزديك كه از خصوصيات روابط دو سرويس در گذشته بوده است ادامه يابد. مخصوصاً كوشش‌هاي شخصي آن جناب را كه تأثير زيادي در توسعه همكاريهاي ما در مناطقي كه مشتركاً ذينفع هستيم داشته است تحسين مي‌نمايم.
دوستدار ـ جرج بوش
امضا


 
_________________

1ـ بيل، جيمز، عقاب و شير، ص 143.
2ـ همان، ص 149.
3ـ كوزيچكين، ولاديمير، كا گ ب در ايران، ترجمه اسماعيل زند و دكتر حسين ابوترابيان، ص 270.
4ـ نراقي، احسان از كاخ شاه تا زندان اوين، ترجمه سعيد آذري، ص 220
5- George Herbert Walker Bush