جنگ روانی آمریکا علیه ایران از نگاه یک کارشناس روس

مطلب حاضر دیدگاه یکی از تحلیل گران روسی است پیرامون تبلیغات و جنگ روانی برای آغاز حمله نظامی آمریکا به ایران در فروردین ماه سال جاری که با سر و صدای زیادی برپا شد. نگارنده کوشیده است تا دلایل آن جنگ روانی و پیامدهای آن را برای ایران و آمریکا بررسی کند. ارائه این مطلب به معنای موافقت با همه نکات آن نیست .

مقدمه
اوایل ماه آوریل واشنگتن بعد از درک این واقعیت که تهدیدات مستقیم مبنی بر توسل به زور نظامی علیه ایران به خاطر عدم گذشت این کشور در زمینه توسعه فناوری های هسته ای کارگر نیست با کمک متحدان خود یکی از نیرومندترین عملیات تبلیغاتی در خلیج فارس را به اجرا گذارد که به یاد آورنده روش های دوران جنگ سرد بود. یک درز اطلاعات ترتیب داده شد که گویا عملیات جنگی علیه ایران شب 6 آوریل شروع خواهد شد.
مطابق با همان “اطلاعات درز رفته” گویا قرار بود نیروی هوایی آمریکا طی 12 ساعت حد اقل 450 واحد مستقر در خاک ایران را بمباران کنند و بعد از مکث دو روزه بمباران ها را از سر گیرند و بعد از آن ظرف مدت دو ماه هر هفته بمباران ها راتکرارنمایند. برای اینکه این اطلاعات موثق جلوه کند طرح ضربات برای رسانه های گروهی به زبانی بیان می شود که پنتاگون آن را از همه نزدیک تر به زبان خاص گزارش های تحلیلی سازمان اطلاعات نظامی روسیه محسوب می کند. تمایلات آمریکایی با تفصیل زیادی تشریح شده بود. سئوال این است که هدف از این کار چه بود.

درز اطلاعات؛ یک روی سکه
تحلیل گران و کارشناسان هیچ شکی ندارند که پنتاگون در رابطه با ایران طرح های واقعی دارد. انتشار این طرح ها در رسانه های گروهی مختلف به صورت فرار اطلاعات روش پیش پا افتاده واشنگتن است که قطعا تازگی ندارد. با عنایت به اینکه ایران از استعداد واقعی مقاومت و از جمله مقاومت نظامی برخوردار است آمریکایی ها امیدوارند با همان ضربه اول نه تنها تاسیسات هسته ای بلکه زیربنای نفتی و گازی این کشور را از کار بیاندازند. با وجود اینکه ایران یکی از بزرگترین تولید کنندگان نفت و گاز جهان است در حال حاضر این کشور حدود 60 % نیازهای خود را به بنزین از محل واردات تامین می کند. آمریکایی ها با ویران کردن زیربنای نفتی و گازی ایران می توانستند به تولید داخلی بنزین پایان دهند و همزمان از طریق مسدود کردن تنگه هرمز به وسیله نیروهای نظامی خود از واردات این کالا جلوگیری کند. آمریکایی ها معتقدند که بعد از آن اقتصاد ایران فلج خواهد شد.
تصادفی نیست که مطابق با “درز اطلاعات از اعماق سازمان اطلاعات نظامی روسیه” قراربود روز 6 آوریل ایالات متحده در واقع محاصره آبهای خلیج فارس را به وسیله چهار گروه ضربتی ناوهای هواپیمابر خود برقرار کند. قرار بود بخش نفت و گاز بلکه نیروی دریایی ایران یعنی سه زیردریایی “کیلو” ساخت روسیه سیسنم های ضد هوایی و نیروی هوایی را نابود کرده و تنها ماهواره نظامی ایرانی که در مدار فعالیت می کند از کار انداخته شود.
این طرح دو هدف اساسی تبلیغاتی را دنبال می کرد. اولا می خواستند ایران را به “واکنش سریع” سیاسی در صحنه بین المللی تحریک کنند تا تمهیدات نظامی احتمالی برای واکنش به محاصره و ضربات آمریکایی را بررسی کنند و از این طریق جواب تنها سئوالی را دریافت کنند که جدا موجب نگرانی فرماندهی مرکزی ایالات متحده می شد. سئوال این بود که ایران 32 سیستم موشکی ضد هوایی تورـ ام ـ1 را که جدیدا از روسیه خریده کجا مستقر کرده و و قصد دارد چگونه از آنها استفاده کند.
طرح نه چندان زیرکانه دیگر این بود که مواضع روسیه در قبال ایران و واکنش روسیه به تمهیدات حقیقی نظامی را بررسی کنند. در این مورد شکی نیست زیرا استناد به فرار اطلاعات از " منابعی در نهاد اطلاعات نظامی روسیه " کاملا تحریک آمیز بود. آمریکایی ها فشار بر مسکو را در زمینه مساله ایران با تلاش های خود در زمینه مداخله گستاخانه در سیاست قیمتگذاری نفتی دولت روسیه و اعلام کمک مالی به سازمانهای اجتماعی و سیاسی روسیه (یعنی سازمانهای مخالف دولت) در آستانه انتخابات ریاست جمهوری روسیه را به لحاظ زمانی به خوبی هماهنگ کرده بودند.
البته آمریکایی ها به “6 آوریل” بسنده نکردند. همینطور به منظور بی ثبات کردن اوضاع داخلی ایران در رسانه گروهی غرب “فرار اطلاعات” ظاهر شد که به دنبال آن گروه های اطلاعاتی آمریکا و متحدانش برای کسب اطلاعات از سیسنم های نظامی روسی و از جمله برای گماشتن متخصصین و امرای ارتش ایران فعالیت خود را شروع کردند. گویا سازمان های سیا و موساد در چارچوب تلاشهای هماهنگ شده 6 ماه پیش ماموران خود را به همین منظور به ایران اعزام کرده بودند.

پاسخ ایرانی
ایرانیان بعد از دریافت این “اطلاعات” هیجان انگیز تصمیم گرفتند پیش دستی کنند. تاکتیک ایرانی واکنش نظامی و روان شناختی همه را غافلگیر کرد. روز 23 مارس در جریان یک عملیات برق آسا و بدون تیراندازی در آبهای سرزمینی ایران 15 تفنگدار دریایی بریتانیا به اسارت گرفته شدند. البته ایران از مدت ها پیش از حضور واحدهای گشتی نیروی دریایی بریتانیا که به طور غیرقانونی کشتی های ایرانی را در آبهای ایران متوقف می کردند شدیدا ناراضی بود ولی بریتانیا وانمود می کرد که تهران به این گونه تجاوزات عادت کرده است. ایران به منظور جلوگیری از تشدید اوضاع از اقدامات شدید خودداری می کرد. ولی 23 مارس تصمیم گرفتند به گونه دیگری رفتار کنند. در حالی که 15 تفنگدار دریایی انگلیسی در اسارت ایران بودند آمریکا و اسراییل نمی توانستند روی شرکت بریتانیا در عملیات جنگی علیه ایران حساب کنند. لندن از همان روزهای اول اسارت درروند مذاکرات با واشنگتن و تل اویو شرکت می کرد تا از اعمال جنگی علیه ایران جلوگیری به عمل آورد. ولی آمریکایی ها هم مجبور شدند در کل این وضعیت تجدید نظر کنند. پنتاگون بعد از این اقدام ناگهانی ایرانیان احتمالا به این نتیجه رسید که سازمانهای سیا و موساد قاطعیت و سطح آمادگی دفاعی ایران را درست ارزیابی نکرده بودند.
اطلاعاتی که از منابع مختلف دریافت شد حاکی از آن بود که تفنگداران دریایی بریتانیایی فقط به میزان 120 متر وارد آبهای سرزمینی ایران شده بودند. بدیهی است که ایران در نبودن سیسنم های نظارت فضایی نمی توانست این عملیات را آنقدر دقیق اجرا کند. انگلیسی ها معتقدند (و تاکنون این اندیشه را به ایالات متحده تلقین می کنند) که روسیه از روی ماهواره های نظامی خود این اطلاعات را دریافت کرده و در اختیار ایران گذاشته بود. متجاوزین بالقوه پیام روشنی دریافت کردند که با وجود اختلاف نظر بر سر پرونده هسته ای ایران مانند سابق مهمترین شریک راهبردی روسیه در منطقه و در جهان اسلام می باشد. بر همین اساس می توان امیدوار بود که در صورت تجاوز به تهران یا ظهور نشانه آشکار تدارک این تجاوز مسکو به ایران کمک نظامی فنی بکند.
ایران با اجرای عملیات متقابل در آبهای سرزمینی خود ایالات متحده اسراییل و بریتانیا را به بررسی مجدد مساله مصلحت بودن عملیات جنگی و فشار زورگویانه بر ایران و نیز به تجدید نظر درباره ابعاد تلفات احتمالی درصورت آغاز جنگ وادارکرد. ایران که طی یک اقدام انسان دوستانه انگلیسی ها را آزاد کرد موفقیت تاکتیکی خود را به عرصه تبلیغاتی منتقل کرد.
رئیس جمهور ایران به یک پیروزی زیبا و بسیار ارزنده بر ائتلاف ضد ایرانی دست یافت و آن پیروزی روان شناختی است. در نتیجه بریتانیا از عملیات گشتی در خلیج فارس دست کشید. رفتار تفنگداران بریتانیایی در اسارت ایرانی که سوگند نظامی آنها سازگار نبود و نیز تجاری کردن شرم آور تجربه آنها در اسارت لکه ننگ بر پیشانی تمام نیروهای مسلح (بریتانیا) شده است. مقامات بریتانیا ضربه سیاسی شدیدی خورده اند و افکار عمومی بیش از پیش با ادامه حضور نیروهای بریتانیایی در منطقه مخالفت می ورزد.
البته ایالات متحده برای مدت زیادی به پخش شایعات درباره عملیات جنگی اجتناب ناپذیر علیه ایران ادامه خواهد داد. ولی حادثه ای که برای دسته نیروهای ویژه بریتانیا در خلیج فارس اتفاق افتاد به احتمال قوی ائتلاف ضد ایرانی را به امتناع یا حد اقل خودداری از اجرای برنامه های برخورد مستقیم نظامی با ایران وادار خواهد کرد. ولی فقط تاکتیک و چگونگی اعمال فشار بر تهران تغییر خواهد کرد. مقامات ایران باید انتظار داشته باشند که آمریکا با شدت مضاعف سعی کند از طریق رشوه و عملیات تخریبی روانی پایه های ایران را از درون متزلزل کند.

سانتریفیوژ به عنوان استدلال
چندی پیش رئیس جمهور ایران اظهار داشت که ایران عضو کلوپ قدرت های هسته ای شد. غرب این اظهارات را به عنوان بلوف تلقی کرد. ولی احمدی نژاد بلوف نزد. ایران پنهان نمی کند که به سطح تکنولوژیکی غنی سازی اورانیم در ابعاد صنعتی رسیده است. ساخت داخلی است که از نظر کارآیی از سانتریفیوژهای P -2 بخش انرژی هسته ای ایران صاحب حداقل 3 هزار دستگاه سانتریفیوژ فعال کره شمالی بهتر هستند. ایران بر فناوری غنی سازی اورانیم تماما مسلط شده و قصد دارد همه عناصر چرخه کامل سوخت هسته ای را تولید کند.
رئیس جمهور ایران نه تنها جهانیان را با عمل انجام شده روبرو کرد بلکه بر موقعیت بین المللی ایران به عنوان قدرت هسته ای تاکید کرد که از اسراییل پاکستان هند و کره شمالی دست کمی ندارد. در واقع دو گزینه ادامه گسترش اوضاع پیرامون ایران باقی مانده است. جامعه جهانی می تواند حق ایران برای داشتن انرژی اتمی صلح آمیز را به رسمیت شناخته و همه تحریمات علیه این کشور را لغو کند که در این صورت برنامه هسته ای ایران زیر نظر آژانس بین المللی انرژی اتمی به عنوان ضامن سیاست هسته ای صلح آمیز گسترش خواهد یافت. در غیر این صورت تهران تحت فشار بیشتری قرار گرفته و ممکن است واقعا به همکاری با آژانس پایان داده و از قرارداد عدم خارج شود و به حال خود گذاشته شود.