حمله‌ی آمريکا به ايران: رؤيا يا واقعيت؟

سخن نخست
رويدادهاي تروريستي 11 سپتامبر 2001، دگرگوني‌هاي بس مهمي را در عرصه نظام بين‌الملل پديدآورد. دولت آمريکا با بهره‌برداري از اين رخدادها و به بهانه مبارزه با تروريسم، کوشيد نظام بين‌المللي را در چارچوب نظم نوين جهاني به شيوه‌اي تازه به‌دست گيرد. از اين رو، بر رويکرد واشينگتن به ايران نيز شرايط نويني حاکم گرديد. محکوميت حوادث تروريستي 11 سپتامبر از سوي ايران، از سوي بسياري از ناظران و تحليل‌گران سياسي، به عنوان فرصتي جديد براي از سرگيري گفت‌وگو ميان دو طرف ارزيابي شد. ديدگاه مشترک تهران و واشينگتن در قبال گروه طالبان، شبکه القاعده و همچنين سرنوشت آينده افغانستان، باعث تقويت اين فرضيه شد که منافع اين دو کشور ايجاب مي‌کند، مذاکرات براي از سرگيري روابط را آغاز کنند.
اما، مخالفت ايران با حمله آمريکا به افغانستان و نپيوستن ايران به ائتلاف ضد تروريسم به رهبري کاخ‌سفيد، موجبات تشديد رويکرد دشمنانه آمريکا به ايران را فراهم ساخت. بر اين اساس، از آبان ماه 1380، دولت بوش براي اعمال فشار بر ايران، سناريوهاي پرشماري را مطرح کرد. فرار اعضاي شبکه القاعده به ايران، تلاش تهران براي ايجاد ناامني در افغانستان، ارسال سلاح براي حزب‌الله لبنان، ماجراي کشتي کارين، بهره‌برداري از واکنش مردم ايران در قبال باخت تيم ملي فوتبال به عنوان نشانه‌اي از نارضايي مردم از نظام جمهوري اسلامي، تلاش ايران براي کسب جنگ‌افزار کشتار جمعي و حمايت از تروريسم، از جمله مهم‌ترين اهرم‌هاي سياسي و تبليغاتي کاخ‌سفيد براي اعمال فشار بر ايران بود.
نقطه اوج رويکرد خصمانه آمريکا در قبال ايران، سخنراني جورج بوش در اجلاس سالانه کنگره ـ در 29 ژانويه 2002 ـ بود که از 3 کشور ايران، عراق و کره‌شمالي، به عنوان محور شرارت ياد کرد. پس از 29 ژانويه نيز شاهد تشديد روزافزون سياست دشمنانه آمريکا عليه ايران بوده‌ايم و تقريباً هر روز يکي از سران ايالات متحده به نحوي برضد ايران موضع‌گيري کرده‌اند. از خرداد ماه 1381، لحن کلام دولت‌مردان آمريکا در پيرامون جمهوري اسلامي، به‌گونه‌اي تغيير يافت که شديدتر از گذشته بود. بدين معنا که مقام‌هاي کاخ‌سفيد به طور تلويحي از احتمال رويارويي نظامي با ايران، به بهانه حمايت از تروريسم و تلاش براي تهيه جنگ‌افزار‌هاي کشتارجمعي سخن به ميان آوردند. بر اين اساس، در محافل سياسي و رسانه‌اي داخلي و جهاني اين احتمال به طور جدي مطرح گرديد که آمريکا قصد حمله به ايران را دارد. از اين رو در، اين نوشتار تلاش شده تا ضمن بررسي روند موضع‌گيري‌هاي اخير بلندپايگان آمريکايي در برابر ايران، نقش اسرائيل و لابي‌هاي آن در تحريک ايالات متحده عليه جمهوري اسلامي در اين مقطع زماني مورد توجه قرار گيرد و با اشاره به يکي از بهانه‌هاي احتمالي واشينگتن در حمله به ايران ـ يعني نيروگاه اتمي بوشهر ـ به نوعي جمع‌بندي منطقي و ارائه توصيه در راستاي حفظ هرچه بيشتر منافع ملي کشورمان دست‌يازيم.

بخش نخست؛ ارزيابي موضع‌گيري دولت آمريکا در قبال ايران
در خردادماه 1380
موضع‌گيري‌هاي سران آمريکا عليه ايران، اگرچه از بعد از سخنراني بوش در اجلاس سالانه کنگره اين کشور در 29 ژانويه شدت گرفته بود؛ اما از خرداد ماه 1381 در اظهارات آنان و تحليل رسانه‌هاي گروهي اين کشور، موضوع اقدام نظامي عليه ايران به طور آشکار و پنهان مطرح شد. عمده‌ترين محور بيانات مقام‌هاي آمريکايي درباره ايران، حمايت از تروريسم، تلاش براي تهيه تسليحات جمعي، ارسال جنگ‌افزار براي حزب‌الله لبنان و گروه‌هاي فلسطيني، فرار اعضاي القاعده به ايران و مخالفت جمهوري اسلامي با روند صلح خاورميانه بوده است. دولت‌مردان آمريکا، خواهان تغيير سياست ايران در اين دوران شده و هشدار داده‌اند که در غير اين صورت، با واکنش ايالات متحده مواجه خواهد شد. جورج بوش، در اول ژوئن (يازدهم خردادماه) سال جاري، طي سخناني در جمع دانشجويان دانشکده افسري وست پونيت، اعلام کرد:
«بايد هسته‌هاي ترور در بيش از 60 کشور، تقريباً يک سوم جهان ـ را کشف يا افشاء کنيم. ما بايد دامنه اين نبردرا به خانه دشمن بکشانيم؛ طرح‌هاي او را متلاشي و قبل از آن که بتواند کـاري انجـام دهـد، بـا تهـديـد آن مقابله کنيم».(1)
به عقيده صاحب‌نظران، سخنان بوش در وست پوينت، روشن‌ترين تعريف وي درباره‌ي نقش تازه آمريکا در جهان پس از حوادث 11 سپتامبر بوده است. وي گفت: ايالات متحده، نه تنها از يک نيروي نظامي يک‌سويه و پيش‌گيرانه، در هرزمان و هرجا که صلاح بداند، استفاده مي‌کند؛ بلکه ملت آمريکا نيز آناني را که در ترور و تجاوز دخالت دارند، به مجازات خواهدرساند و براي رسيدن به يک شفاعت اخلاقي در جهان ميان خير و شر، تلاش مي‌کند.
روزنامه واشينگتن پست، در تحليل سخنان بوش نوشت: «نظريه‌اي که بوش ـ در پاييز گذشته ـ به عنوان طرحي در راستاي ريشه‌کن کردن تروريسم و حکومت‌هاي حامي آن توصيف کرده‌بود، گوياي پيدايش ديدگاه‌هاي ديگري است که طي چند ماه گذشته درون آن‌چه يکي از مقام‌هاي ارشد دولت آمريکا از آن به عنوان چارچوب کلي امنيتي ياد کرد، قرار مي‌گيرد. اين استخوان‌بندي، بوش را در موقعيتي کاملاً متفاوت نسبت به دوسال پيش در زمان مبارزات انتخاباتي که از کلينتون به خاطر تلاش براي «پليس جهان» شدن انتقاد مي‌کرد، قرار مي‌دهد که بستگي بسياري به نظريات ديگران براي تعيين اولويت‌هاي آمريکا و هزينه کردن مبالغ هنگفت در دوره کمک‌هاي خارجي بدون داشتن منافع تقسيم براي آمريکا دارد».(2)
جورج دبليو بوش گفت: «هدف ملت‌ ما همواره گسترده‌تر از دفاع مردم ما بوده است». وي، رؤوس کلي سه هدف دولت آمريکا را بدين ترتيب بيان کرد و گفت: «هدف ايالات متحده بايد: 1ـ دفاع از صلح در برابر تهديدات تروريست‌ها و ديکتاتورها؛ 2ـ حفظ صلح با به وجود آوردن روابط خوب ميان قدرت‌هاي بزرگ؛ 3ـ گسترش صلح با تشويق جوامع آزاد در هريک از قاره‌ها باشد».
رييس‌جمهور آمريکا در اين سخنراني ضمن انتقاد و رد سياست بازدارندگي، سياست حمله پيش‌گيرانه را مطرح ساخت و اظهارداشت: «نظريه جنگ سرد درمورد بازدارندگي که هدف آن مهار متجاوزان با استفاده از ترس از حملات فراگير انتقام‌جويانه بود، براي شبکه‌هاي نامشخص تروريستي که هيچ‌ کشور يا تابعيتي براي دفاع از آن ندارند، هيچ معنايي ندارد». بر اين اساس، رييس‌جمهور آمريکا افزود: «اگر ما منتظر تهديدهايي شويم که کاملاً جامعه‌عمل بپوشند، مدت زمان زيادي منتظر شده‌ايم». هم از اين‌رو، وي تأکيد کرد: «نخواهيم پذيرفت که ديکتاتورها، جنگ‌افزارهاي ميکروبي، شيميايي و يا هسته‌اي را توسعه دهند». وي تصريح کرد: «براي حفاظت از مردم آمريکا در قبال تهديدهاي تروريستي، در صورت لزوم دست به اقدام نظامي پيش‌گيرانه خواهيم‌زد.(3)
هرچند، بوش صريحاً نامي از ايران نبرد، اما جمهوري اسلامي از سوي کاخ‌سفيد به حمايت و پناه‌دادن تروريست‌ها و همچنين تلاش براي کسب سلاح‌هاي کشتارجمعي متهم است. بنابراين، امکان اين که ايران هدف عمليات پيش‌گيرانه قرارگيرد، منتفي نيست. در اين باره، بخش فارسي راديو آزادي در 11 خردادماه سال جاري، يکي از دلايل جدي بودن تهديد آمريکا عليه ايران را ادامه حمايت‌هاي جمهوري اسلامي از مقاومت اسلامي لبنان و فلسطين ارزيابي کرد.(4)
رييس‌جمهوري ايالات متحده در سخنان ديگري در چهارم ژوئن (14خرداد)، هنگام بازديد از ستاد سازمان فوق‌سري امنيت ملي آمريکا در حومه شمالي واشينگتن، گامي فراتر نهاد و به کشورهايي که به گفته وي، خارج از قانون عمل مي‌کنند و همواره در پي کسب سلاح‌هاي کشتارجمعي هستند، هشدار داد و از آنها خواست هشدارهاي واشينگتن را جدي بگيرند. بوش، ضمن اشاره به کشورهايي که آنان را محور شرارت خواند، گفت: يکي از انتخاب‌هاي آمريکا طبيعتاً گزينه‌ نظامي خواهد بود» و سپس افزود:
«هنگامي که موضوع دفاع از آزادي‌ها مطرح مي‌شود، بهتر است کشورهايي که از آنها نام برده‌ام، آمريکا را جدي بگيرند. آنان بايد درباره راه‌هايي که ما براي دفاع از اين آزادي‌ها اتخاذ مي‌کنيم، نگران باشند. اين چيزي است که ما آن‌ را بسيار جدي مي‌گيريم و از کشورهاي يادشده انتظار داريم که شيوه خود را تغيير دهند».(5)
دونالد رامسفيلد، وزير دفاع ايالات متحده در نهم ژوئن (19 خردادماه)، در جمع نظاميان آمريکايي مستقر در پايگاهي واقع در شمال کويت، بر ادامه جنگ با تروريسم به منظور نابودي شبکه‌هاي تروريستي و حکومت‌هاي برخوردار از تسليحات کشتارجمعي تأکيد کرد و گفت: جنگ عليه تروريسم، تا زمان ريشه‌کن شدن شبکه‌هاي تروريستي ـ در هر جايي که هستند ـ ادامه خواهديافت؛ مگر اين که کشورهاي حامي تروريسم بفهمند که کمک به ترويست‌ها پذيرفتني نيست و نتايج زيان‌بار سنگيني به همراه خواهدداشت».
رامسفيلد، با تروريست خواندن کشورهاي برخوردار و يا گسترش‌دهنده جنگ‌افزارهاي کشتارجمعي، آنان را تهديدي براي جهان به شمار آورد که با باج‌خواهي و ارعاب، انسان‌هاي آزاده را به گروگان‌ مي‌گيرند. وي تأکيد کرد: «حکومت‌هاي تروريستي، از تسليحات کشتارجمعي برخوردارند و با گروه‌هاي تروريستي در جهان داراي روابطي تنگاتنگ هستند».(6)
به نظر مي‌رسد سخنان رامسفيلد به طور تلويحي خطاب به ايران است، که در 21 خردادماه از سوي جورج بوش، آشکارا و صريح‌تر نيز مورد اشاره قرار گرفته بود. رييس‌جمهور ايالات متحده در شهر کانزاس از توابع ايالت ميسوري گفت: «جنگ ما عليه تروريسم قابل پيش‌بيني نيست و ممکن است جست‌وجو براي دست‌گيري تروريست‌ها منجر به رويارويي ما با يکي از کشورهايي شود که جنگ‌افزارهاي کشتارجمعي در اختيار دارد و قطعاً اين کشور از اعضاي محور شرارت است». وي موکداً اظهار داشت: «تا زماني که اين کشورها به تروريست‌ها پناه مي‌دهند، ما چگونه مي‌توانيم تک تک تروريست‌ها را دستگير کنيم؟ کشورهاي پشتيبان تروريسم، از ما به دليل آزادي‌خواهي تنفر دارند. کشتن شهروندان بي‌دفاع، برخورد ناشايست با زنان در اين جوامع و ناسازگاري‌هاي مذهبي، همه و همه از ديدگاه‌ ما مطرود است».(7)

از سويي‌ ديگر، وزير دفاع آمريکا در يازدهم ژوئن (22 خردادماه) در پايگاه العديد قطر نيز اعلام کرد:
«اطلاعات به دست آمده گوي اين مطلب است که ايران به اعضاي شبکه القاعده ـ که از افغانستان گريخته‌اند ـ پناه داده است: بنابر همين اطلاعات، ايران تروريست‌ها را از طريق دمشق به دشت بقاع لبنان اعزام مي‌کند؛ ضمن اين، آمريکا مي‌داند که ايران سرگرم گسترش تسليحات هسته‌اي خود است».(8)
اين‌گونه ادعاها، موجبات تقويت اين گمان را فراهم مي‌ساخت که هدف عمده واشينگتن و تل‌آويو از متهم ساختن ايران، سوق دادن موضوع مطروحه به تحولات خاورميانه مي‌باشد. اين در حالي است که رامسفيلد، پيش از اين پيوسته فرار اعضاي شبکه القاعده به ايران را مطرح مي‌کرد و در همين حال به اين نکته نيز مي‌پرداخت که ممکن است به دور از چشم دولت و به طور پنهاني، صرفاً از خاک ايران گذر کرده باشند. اما اينک، ادعا مي‌کند که ايران، به شبکه القاعده پناه داده و آنان را به دره بقاع اعزام مي‌دارد. در اين چارچوب، سوريه نيز به همدستي با ايران متهم شد. درپي آن، در 24 خرداد، شبکه تلويزيوني سي. ان. ان در تکميل بيانات رامسفيلد و به نقل از يک مقام ارشد آمريکايي، اعلام کرد:
«گزارش‌هاي اطلاعاتي نشان مي‌دهد که ايران در هفته‌هاي گذشته، ارسال تسليحات را براي حزب‌الله لبنان افزايش داده و بيم آن مي‌رود که در چند روز آينده، شاهد حملاتي عليه اسرائيل باشيم».(9)
شبکه يادشده، سپس با هدف اعمال فشار بر سوريه افزود: دولت آمريکا، بسيار تمايل دارد که بداند دولت سوريه در جنگ با تروريسم، طرفدار کدام يک از دو جبهه است؟ در همين مقطع، عبدالله مهاجر و 6 عضو القاعده، به اتهام برنامه‌ريزي براي حمله به ناوگان آمريکا در تنگه جبل‌الطارق، در کشور مغرب دستگير شدند. اين رخداد، همزمان با سفر منطقه‌اي وزير دفاع آمريکا و تحرکات نظامي نيروهاي آمريکايي در خليج‌فارس بود. مجموعه اين تحرکات، گوي اين مطلب است که دولت آمريکا، زمينه آغاز مرحله دوم جنگ با ـ به اصطلاح تروريسم ـ را آماده مي‌کند. به همين دليل بود که رامسفيلد، از چند کشور کرانه‌هاي جنوبي خليج‌فارس ديدار و طي آن، از احتمال حملات تروريستي عليه نيروهاي آمريکايي مستقر در منطقه نيز خبر داد.
در سطح منطقه‌، پيرامون تحرکات نظامي آمريکا در منطقه، دو تحليل وجود دارد: برخي، هدف از تحرکات آمريکا را نشانه‌ي نزديک بودن حمله آمريکا به عراق و عده‌اي نيز حمله به ايران ارزيابي کرده‌اند. به دنبال آن، جيمز وولسي، رييس پيشين سازمان اطلاعات مرکزي آمريکا (CIA)، در 24 خرداد به طور علني از سرنگوني نظام جمهوري اسلامي سخن به ميان آورد که نشان‌دهنده روند رو به افزايش تشديد سياست آمريکا در قبال ايران است؛ وولسي در اين زمينه گفت:
«پس از سرنگوني رژيم صدام حسين، رييس‌جمهوري عراق، رهبران ايران و روسيه خواب راحت نخواهند داشت».(10)
در ادامه تلاش آمريکا براي برقراري ارتباط ميان ايران، حزب‌الله لبنان و شبکه القاعده؛ زالماي خليل‌زاد، فرستاده آمريکا به افغانستان، در 24 خرداد در گفت‌وگو با خبرنگاران در کابل، مقام‌هاي ايران را متهم کرد که به اعضاي القاعده اجازه مي‌دهند از طريق افغانستان وارد خاک ايران شوند. اين در حالي است که دکتر عبدالله، وزير امورخارجه افغانستان در گفت‌وگو با خبرنگاران، پيرامون ادعاي خليل‌زاد اظهار بي‌اطلاعي کرد و افزود: «اين اطلاعات باما در ميان گذاشته نشده است».(11)
با وجود اين، جورج بوش در 27 خرداد به مشاوران خود دستور داد که اصول و موازين طرح مربوط به حمله پيش‌گيرانه به کشورهايي که تهديدي برضد آمريکا به شمار مي‌روند، تهيه کنند.
براساس سياست پيش‌گيرانه دولت بوش ـ که با راه‌بردهاي نظامي مبتني‌بر حرکت‌هاي بازي شطرنج دوران جنگ سرد کاملاً متفاوت است ـ براي ممانعت از دست‌يابي اين کشورها به تسليحات کشتارهمگاني، به شيوه‌هاي گوناگون دست خواهدزد.
به گزارش نيويورک تايمز، مشاوران رييس‌جمهور آمريکا، در حال بررسي همه‌جانبه اين طرح هستند تا آمريکا قبل از عمليات نظامي، گزينه‌هاي ديگري نيز براي رويارويي با کشورهاي سرکش در اختيار داشته باشد. اين گزينه‌ها شامل عمليات مشترک با روسيه و ديگر قدرت‌هاي جهان است و اهداف احتمالي نيز کشورهايي هستند که گروه‌هاي تـروريستي در آنهـا پناه گرفته‌اند.(12)
اين سياست، همزمان با خروج ايالات متحده از معاهده «اي. بي. ام» اعلام شد. جورج بوش، پيش‌تر هدف آمريکا در خروج از پيمان سال 1972 را عدم تکثير موشک بالستيکي اعلام کرده بود؛ اما پاول و لفوويتز، معاون وزارت دفاع آمريکا، در اعلام کردند که هدف آمريکا، برخورد با حمله موشکي احتمالي کشورهايي چون کره‌شمالي و ايران است، تا از خود دفـاع کنـد و سپس افزودند:
«اينک، ما آزاديم در برابر تک‌هاي احتمالي کشورهايي چون ايران و کره‌شمالي ـ که با تلاش و جديت به دنبال دست‌يابي به جنگ‌افزارهاي کشتارجمعي و موشک‌هاي دوربرد هستند ـ پدافند مؤثر داشته باشيم. ما نبايد به خطرناک‌ترين رژيم‌هاي جهان اجازه دهيم که ما را با خطرناک‌ترين سلاح‌ها، تهديد کنند».(13)
رانال داري، وابسته‌ي ارشد مرکز مطالعات راه‌بردي و بين‌المللي در واشينگتن، در 18 ژوئن، طي مقاله‌اي با عنوان: «آمريکا از عراق حرف مي‌زند، به ايران فکر مي‌انديشد.»، نوشت: جورج بوش و ديک‌چني، معاون او، درباره عراق سخن مي‌گويند؛ اما در واقع سرگرم انديشه و تعمق در پيرامون ايران هستند. بدين معنا که آماده شدن براي حمله به عراق، در واقع نيرنگ زيرکانه‌اي‌ است و هدف عمده، ايجاد آمادگي براي تک به ايران مي‌باشد.
نگارنده، ايران را کشوري تروريستي خواند که داراي پرچم و سفارت‌خانه در سراسر جهان است و مي‌تواند با استفاده از پوشش ديپلماتيک، هر چيزي را که مناسب تشخيص مي‌دهد، تغيير دهد. از جمله، اطلاعات جاسوسي براي حملات تروريستي يا حتي تحويل کانتينرهاي کوچک سرشار از مواد خطرناکي که در لابراتوارهايي واقع در 38 مايلي جنوب شرقي تهران، توليد شده است».(14)
اين سخنان، بدان معنا است که ايران، خطرناک‌تر از عراق شمرده مي‌شود و در هر نقطه‌اي از جهان که بخواهد، مي‌تواند عمليات تروريستي انجام دهد. از اين رو، وي به دولت‌مردان آمريکا توصيه مي‌کند، همزمان با حمله به عراق، ايران را نيز هدف قرار دهند.
در نهايت، دونالد رامسفيلد، وزير دفاع آمريکا، در 23 ژوئن، در مصاحبه با خبرنگاران، در پاسخ بـه پرسش گـزارش‌گـر بخش فـارسي راديـو آمريکا گفت:
«اين درست است که ايران براي پاره‌اي از تروريست‌ها هنگام ترک افغانستان، پناه‌گاه بوده است. در همين حال، اين نيز درست است که ايران به تروريست‌ها و حاميان آنان اجازه ترانزيت از جنوب داده است. اين هم درست است که ايران با سوريه همکاري مي‌کند و با بردن نفرات و سلاح به دمشق، آنان را از راه بيروت به دره بقاع مي‌رساند و در واقع، ايران در فعاليت‌هاي تروريستي لبنان و اسرائيل نيز درگير است. همچنين اين نيز درست است که ايران سرگرم توليد تسليحات کشتارجمعي، موشک‌هاي دوربرد و حمل آنها است».(15)
در همين چارچوب، خبرگزاري آسوشيتدپرس از واشينگتن و به نقل از يک مقام آمريکايي گزارش داد: «ابوموسي زرقاوي تبعه اردن ـ متهم به همکاري در نقشه‌کشي براي بمب‌گذاري در يک هتل آمريکايي واقع در امان به منظور کشتن توريست‌هاي آمريکايي و اردني در جريان جشن‌هاي آغاز هزاره سوم ميلادي ـ مدتي در ايران بوده است. اين بدان معناست که وي، يکي از رهبران شبکه القاعده شمرده مي‌شود و ايران به او اجازه داده است که در اين کشور پناه گيرد».(16)
بخش دوم: اسرائيل عامل تحريک آمريکا براي حمله به ايران
اسرائيل، در طول دو دهه گذشته در تحريک آمريکا عليه ايران نقش عمده‌اي ايفا کرده و مخالف هرگونه بهبود روابط تهران و واشينگتن بوده‌است. در اين ميان، بسياري از کارشناسان آمريکايي نظير جيمز بيل، جفري کمپ، گراهام فولر، ريچارد مورفي، گري‌سيک و ديگران بر اين باورند که هرگونه تغيير در روابط جمهوري اسلامي و ايالات متحده، منوط به تغيير سياست اسرائيل در قبال ايران است. در واقع، اسرائيل همواره کوشيده است که ايران و آمريکا را رودرروي يکديگر قرار دهد. جفري کمپ از کارشناسان معروف آمريکايي در سال 2001، قبل از انتخابات رياست‌جمهوري اين کشور پيش‌بيني کرده بود که اگر روند مذاکرات خاورميانه با بن‌بست مواجه شود، دولت بوش در موقعيت دشواري قرار خواهدگرفت و در چنين شرايطي سياست ضد ايراني آمريکا تشديد خواهد شد. اين سخنان، گوياي ژرفاي رخنه محافل صهيونيستي در دولت ايالات متحده است که در جهت‌گيري خارجي واشينگتن در برابر ايران نقشي تعيين‌کننده‌ دارند.
از اين‌رو، همزمان شدن انتقال قدرت در ايالات متحده به جمهوري‌خواهان راست‌گراي تندرو و همچنين به قدرت رسيدن راست‌گرايان افراطي به رهبري آريل شارون در اسرائيل،  نشان داد که دوران دشوار تازه‌اي در مناسبات تهران ـ واشينگتن در پيش است.
شيطنت‌هاي اسرائيل درباره ايران و ناخرسندي شديد تل‌آويو از پشتيباني‌هاي تهران از گروه‌هاي مبارز فلسطيني که در چند سال گذشته ادامه داشته است؛ در واقع ستيز‌‌جويانه‌ترين دولت در اسرائيل يعني آريل شارون، توانسته است با بهره‌گيري از چرخش عمده در سياست خارجي آمريکا در فرداي رويداد 11 سپتامبر و تمرکز يافتن آن بر محور مبارزه با تروريسم، بيشترين تأثير را بر واشينگتن داشته باشد. اسرائيل، با اين ادعاي به اثبات نرسيده مبني‌بر اين که کشتي توقيف شده‌ي حامل سلاح‌، از سوي ايران براي مبارزان فلسطيني ارسال شده، توانست دولت بوش را عليه ايران تحريک کند. بر اين اساس، استراتژي آمريکايي ـ اسرائيلي «تهمت و تهديد» برضد ايران بسيار جدي به نظر مي‌رسد.
همان‌‌گونه که پرفسور جميز بيل، نويسنده نامدار آمريکايي اذعان دارد؛ کاخ‌سفيد، همچنان به تهران از پشت عينکي که اسرائيل برايش ساخته است، مي‌نگرد. حاميان اسرائيل در آمريکا، همواره سياست واشينگتن در پيرامون ايران را برپايه منافع اسرائيل پي‌ريزي کرده‌اند. به عبارت ديگر، مهم‌ترين مسأله امنيتي که سياست‌هاي آمريکا را به عنوان قدرت سلطه‌جوي جهاني در خاورميانه شکل مي‌دهد، گرداگرد منافع اسرائيل مي‌چرخد. بنابراين، داوري کاخ‌سفيد درباره رفتار ايران، عمدتاً براساس مخالفت ايران با روند صلح و حمايت از مردم فلسطين پايه‌‌گذاري شده است. بدين‌ بهانه، اسرائيل پس از رخدادهاي تروريستي 11 سپتامبر به ويژه سخنراني بوش در ـ 29 ژانويه 2002 ـ که از ايران به عنوان يکي از سه محور شرارت يادکرد، کوشيد که واشينگتن را به اقدام نظامي عليه تهران برانگيزاند. همچنين، در روابط ايران و روسيه؛ مناسبات ايران و اتحاديه اروپا نيز، اخلال کند.
بنيامين نتانياهو، نخست‌وزير پيشين اسرائيل، در 25 مه (4 خرداد) سال جاري در سفري به آلمان، خواستار حمله نظامي به ايران با دستاويز مبارزه با تروريسم شد. وي، طي سخناني در مؤسسه پژوهشي آسپن، در برلين گفت:
«جهان غرب بايد بدون سازش و با حمايت از سخنان جورج بوش، در تشديد مبارزه عليه تروريسم مشارکت کند. وي، در اين ارتباط خواستار استمرار حملات نظامي گسترده به فلسطين، عراق و ايران شد و افزود: تنها راه شکست تروريسم، نابودي ساختارهاي آن است. به گفته نتانياهو، فقط زماني مي‌توان با تروريست‌ها قاطعانه مبارزه کرد که ديکتاتورهاي حامي آنان را از بين ببريم؛ لذا هنگام آن فرا رسيده است که ما با پيش‌دستي از موقعيت خود استفاده کرد، آنان را از بين ببريم».(17)
وي که هدفش از اشاره به ديکتاتورهاي حامي تروريسم، ايران بود؛ کوشيد اروپاييان را به حمايت از سخنراني ستيزگرانه جورج بوش ـ در 29 ژانويه 2002 ـ برانگيزاند. در پي آن، رسانه‌هاي گروهي غرب ادعاي حمايت ايران از تروريسم را در سطحي گسترده مطرح کردند؛ نشريه ورلد تريبيون در 31 مه (10 خرداد) در اين راستا نوشت:
«ايران در حال آموزش‌ ستيزه‌گران فلسطيني براي به کاربردن موشک‌هاي ضد هواپيماست که از روي شانه شليک مي‌شود، محل اين کلاس‌ها لبنان و شاگردان آن اعضاي حزب‌الله، جبهه خلق براي آزادي فلسطين و فرماندهي کل حماس و فتح هستند که کار با موشک‌هاي زمين به هواي اس. اي 7 را مي‌‌آموزند تا بتوانند هواپيماهاي اسرائيلي را سرنگون سازند. به گفته‌ي منابع اطلاعاتي واشينگتن و تل‌آويو اين آموزش‌ها، گام نخست ايران براي دادن اين موشک‌ها به فلسطينيان است. ظاهراً، پاره‌اي هواخواهان ياسر عرفات نيز در اين کلاس‌ها شرکت جسته‌اند».(18)
در همين چارچوب، روزنامه آلماني دي‌ولث چاپ برلين نيز نوشت: «محل اين کلاس‌ها در دره بقاع نزديک مرز سوريه است و دست‌کم 20 تن فلسطيني در اين دوره آموزشي شرکت دارند».(19)
در ادامه اين روند، شائول موفز، رييس ستاد کل ارتش اسرائيل، در 4 ژوئن (14 خرداد) امسال، در مصاحبه با بخش فارسي راديو اسرائيل اعلام کرد: «حکومت ديني ايران، از طريق گروه حزب‌الله در لبنان، ترور عليه اسرائيل را هدايت مي‌کند و هم‌سو با آن مي‌کوشد قدرت‌ موشکي خود را از طريق موشک شهاب 3 تقويت و در همين حال در تلاش است به تسليحات کشتارجمعي نيز دست يابد».
بنا بر ادعاي موفز، اگر اين دو موضوع با هم ادغام شود؛ يعني از يک سو توان موشکي ايران و از سوي ديگر، توان هسته‌اي‌اش دست به دست هم بدهند، در صورت هدف‌گيري عليه اسرائيل، ممکن است خطر جدي براي موجوديت اين رژيم به شمار ‌آيد. موفز افزود: «اسرائيل تلاش‌هاي ايران براي به دست آوردن جنگ‌افزارهاي موشکي و سلاح‌هاي غيرمتعارف را از راه‌هاي بين‌المللي دنبال مي‌کند؛ به ويژه بر آمريکا فشار مي‌آورد که نفوذ خود را به کار بندد که ايران نتواند به اين توانمندي‌ها دست يابد». وي، در پايان سخنانش تصريح کرد: «چنانچه ما روزي به اين دستاورد نظامي برسيم که خطري واقعي موجوديت اسرائيل را تهديد مي‌کند، بايد دست به اقدام بزنيم. بديهي است، شيوه و نوع واکنش‌‌ها هرگز از طريق رسانه‌هاي همگاني اعلام نخواهد شد».(20)
بر اين اساس، شوراي عالي سياست‌گذاري اسرائيل در 4 ژوئن (14 خرداد)، ايران و سوريه را به دخالت‌هاي فزاينده در جنوب لبنان متهم نمود(21) در همين مقطع، از يک سو خاوير سولانا، مسؤول سياست خارجي اتحاديه اروپا، به منطقه خاورميانه سفر کرد و از سوي ديگر جورج تنت، رييس سازمان سيا، نيز عازم منطقه شد. هدف از اين سفرها، فراهم ساختن زمينه براي برگزاري کنفرانس صلح بود. در چنين شرايطي، آقاي محمدرضا خاتمي، نايب رييس‌ مجلس شوراي اسلامي، نيز روانه لبنان شد. رسانه‌هاي گروهي غربي و صهيونيستي هدف از سفر آقاي خاتمي را تلاش ايران براي اختلال در تلاش‌هاي اروپا و آمريکا براي برگزاري کنفرانس بين‌المللي صلح و خنثي‌کردن سفر جورج تنت ارزيابي و اعلام کردند، ايران مي‌کوشد مانع از برپايي چنين اجلاسي شود. در 5 ژوئن (15 خرداد)، بر اثر انفجار يک بمب در شمال اسرائيل، رژيم صهيونيستي تانک‌هاي خود را به شهر جنين گسيل داشت؛ همچنين، ياسر عرفات و تشکيلات خودگردان فلسطين را مسؤول اين انفجار دانست. گرچه، گروه جهاد اسلامي مسؤوليت اين بمب‌گذاري را بر عهده گرفت؛ اما سخنگوي تشکيلات خودگردان در رام‌الله، براي رهايي از فشارهاي آمريکا و اسرائيل ادعا کرد؛ عمليات شمال اسرائيل، با پشتيباني کشورهاي خارجي و با حمايت ويژه ايران سازمان‌دهي شده است. وي در اين زمينه افزود:
«ما مي‌دانيم که سازمان جهاد اسلامي از سوي ايران مورد حمايت مالي و عقيدتي قرار دارد و اين عمليات را ايران رهبري و طراحي کرده است؛ زيرا رمضان‌عبدالله در تهران به سر مي‌برد. ما اطلاعاتي در دست داريم که حاکيست، در زمينه اجراي اين عمليات و عمليات احتمالي آينده، مذاکراتي ميان رمضان عبدالله و مقام‌هاي ايراني به عمل آمده است».(22)
بخش فارسي راديو آمريکا، انفجار بمب در شمال اسرائيل را با هدف شکست مأموريت جورج تنت ارزيابي و اضافه کرد: اين انفجار، با هدف شکست مأموريت جورج تنت انجام شد که از سوي جهاد اسلامي طراحي گرديده است و رهبر اين گروه هم‌اينک در تهران است.
در واقع، يکي از اهداف عمده رژيم صهيونيستي در خطرناک جلوه‌دادن ايران ـ به عنوان کشوري که درصدد دستيابي به سلاح اتمي است ـ آن است که دسترسي اسرائيل به جنگ‌افزار هسته‌اي را توجيه کند. در اين چارچوب، اسرائيل اعلام کرد؛ 3 فروند زيردريايي خود را به موشک‌هاي کروز مجهز ساخته است که مي‌تواند کلاهک‌هاي هسته‌اي نيز حمل کنند. همچنين، روزنامه واشينگتن پست در 4 ژوئن (24 خرداد)، به نقل از تحليل‌گران نوشت، اقدام احتمالي مجهزکردن زيردريايي‌ها به کلاهک‌هاي هسته‌اي، حاکي از آن است که اسرائيل به طور فزاينده‌اي از تلاش‌هاي ايران و عراق براي پيشرفته‌سازي موشک‌هاي دوربرد با دقت بيشتر نگران است زيرا اين موشک‌ها مي‌توانند زرادخانه هسته‌اي اسرائيل را هدف قرار دهند.(23)
همزمان اسرائيل ادعا کرد، ايران سلاح در اختيار حزب‌الله قرار داده است. حزب‌الله نيز با دريافت اين تسليحات قصد حمله به اسرائيل را دارد. روزنامه نيويورک تايمز، در اين چارچوب روز 16 ژوئن (26 خرداد)، نوشت: «در گزارش‌هايي که آريل شارون به مسؤولان آمريکايي تسليم کرده، ادعا شده است که حزب‌الله لبنان، چند محموله جنگ‌افزارهاي جديد ايراني دريافت کرده است که شامل موشک‌هاي دوربرد نيز مي‌شود و احتمالاً توان هدف قراردادن در ژرفاي خاک رژيم صهيونيستي را دارد».
اين روزنامه افزود: «کاخ‌سفيد، از اين که مبارزان حزب‌الله، طرحي براي حمله‌اي گسترده به اسرائيل داشته باشند، نگران است. شواهد کنوني، از وجود عده بسياري از پاسداران انقلاب ايران در دره بقاع لبنان حکايت دارد». [البته اين ادعا بي‌درنگ تکذيب شد.] با اين حال، يک مسؤول بلندپايه آمريکايي ـ که خواست نامش فاش نشود ـ گفت: «سازمان اطلاعات اسرائيل طي دو هفته گذشته، چند محموله تسليحات ساخت ايران را که شامل موشک‌هاي دوربرد فجر نيز هست و از دمشق براي مبارزان حزب‌الله در لبنان ارسال شده بود، توقيف کرده است».(24)
لازم به يادآوري است که بنيامين نتانياهو، نخست‌وزير پيشين اسرائيل، در سفر به روسيه در 15 ژوئن (27 خرداد)، جمهوري اسلامي ايران را به استفاده از روش تروريسم متهم ساخته بود. وي، براي تحت تأثير قراردادن افکارعمومي مدعي شد که تروريست‌هاي اسلامي، در سرتاسر جهان از فيليپين و چچن گرفته تا لس‌آنجلس پراکنده شده‌اند. نتانياهو مي‌دانست که روسيه در تلاش است تا نيروهاي چچني را به عنوان گروه تروريستي به جهان معرفي کند. به همين دليل، با طرح مسأله چچن کوشيد رضايت رهبران روسيه را در چارچوب اهدافش جلب کند. وي سپس کوشيد مسأله تروريسم را به ايران مرتبط سازد؛ بدين معنا که: «عامل اصلي گسترش تروريسم، جوامعي هستند که عمليات انتحاري را تشويق و ترويج کرده و از کودکي آنان را آموزش مي‌دهند. عمليات انتحاري را عرفات نخست در خاک اسرائيل آزمود و سپس به سرتاسر جهان صادر ‌کرد. ما براي نخستين‌بار آن را در نيويورک ديديم و ممکن است پس از مدتي شاهد تکرار آن در مسکو نيز باشيم».(25)
درواقع، وي کوشيد دولت روسيه را با سياست‌هاي خود همسو سازد. به همين سبب، از يک‌سو بحث احتمالي تکرار رخدادهاي 11 سپتامبر در مسکو را مطرح کرد و از سوي ديگر، گفت: زمان خريد نفت روسيه به وسيله آمريکا فرا رسيده است؛ بدين ‌معنا که آمريکا بايد به جاي خريد نفت از عربستان سعودي، نفت موردنياز خود را از ديگر کشورها از جمله روسيه تهيه کند. اين‌گونه تحرکات حاکي است که آمريکا و اسرائيل، به هر طريق ممکن مي‌کوشند با دادن امتياز و چراغ‌سبز به روسيه، اين کشور را وادار به قطع همکاري با کشورهاي اسلامي از جمله ايران سازند.
بخش سوم: نيروگاه اتمي بوشهر بهانه احتمالي حمله آمريکا به ايران
ساخت نيروگاه بوشهر، از جمله مباحث مهمي شمرده شده که همواره مورد رويکرد محافل رسانه‌اي، دولت‌هاي اروپايي‌، آمريکا و اسرائيل بوده است. در چند سال گذشته، ايالات متحده و رژيم صهيونيستي، کوشيده‌اند به بهانه تلاش ايران براي دست‌يابي به تسليحات هسته‌اي، در روند تکميل اين نيروگاه‌ اختلال ايجاد کنند.
اسرائيل، بر اين باور است که با تکميل نيروگاه بوشهر، فرصت دست‌يابي به سلاح هسته‌اي نيز براي ايران فراهم خواهدشد و اين موضوع، امنيت اسرائيل را با خطر جدي مواجه خواهد کرد. از اين رو، از يک سو فشار بسياري به آمريکا وارد مي‌کند که واشينگتن، مسکو را وادار به قطع همکاري با ايران در اين زمينه سازد و از سوي ديگر، سران اسرائيل با سفر به روسيه، کوشيده‌اند مسکو را به قطع مناسبات با ايران در پيرامون ساخت نيروگاه يادشده ترغيب کنند.
در خردادماه امسال و به دنبال نصب رآکتورهاي نيروگاه بوشهر از سوي کارکنان روسي، واشينگتن و بيش از همه تل‌آويو، از خود حساسيت نشان دادند و حتي موضوع حمله نظامي به اين نيروگاه را مطرح ساختند. در ديدارهايي که مقام‌هاي آمريکايي و اسرائيلي با سران روسيه داشته‌اند، موضوع همکاري تهران ـ مسکو در اين‌باره نيز در صدر مباحث مطرح ميان آنان بوده‌است.
شکست تلاش‌هاي کاخ‌سفيد و تل‌آويو در متقاعد کردن کرملين مبني‌بر قطع مناسبات هسته‌اي مسکو ـ تهران، باعث گرديد که موضوع احتمال حمله به نيروگاه بوشهر نيز مطرح شود. روزنامه هاآرتس ـ چاپ اسرائيل ـ در 15 خرداد نوشت:
«پيش از آن که نيروگاه بوشهر همچون نيروگاه تموز عراق، به عنوان يک پايگاه خطر‌آفرين عليه اسرائيل جلوه‌گر شود، لازم است هواپيماهاي اسرائيلي دست به کار شوند و کار اين نيروگاه را بسازند».(26)
روزنامه کوريه انترناسيونال نيز روز 16 خرداد نوشت: «احتمال حمله هوايي آمريکا به نيروگاه اتمي غيرنظامي بوشهر واقع در جنوب ايران ـ که روس‌ها پس از عزيمت مهندسان آلماني در حال تکميل آن هستند ـ از مرحله يک نظريه ساده فراتر رفته است. گفته مي‌شود مسأله جبران مالي اين قضيه براي روسيه نيز به هنگام ديدار بوش با پوتين، مطرح شده است. نگراني تهران که دقيقاً پس از اين ديدار سعي کرد به سرعت، نشستي در سطح عالي با نمايندگان دولت روسيه داشته باشد، نشان مي‌دهد که ايرانيان مي‌خواهند استحکام روابط ممتاز خود با مسکو را محک بزنند».
به نوشته اين نشريه؛ طبق اطلاعات به دست آمده، دولت آمريکا در حال طراحي سناريويي شبيه حمله اسرائيل به نيروگاه اتمي عراق در اوت 1981 است. واشينگتن اطمينان دارد بازتاب سياسي چنين طرحي حتي در ميان کشورهاي اسلامي هم بسيار اندک خواهد بود مشروط‌بر آن که عده قربانيان آن ناچيز باشد. اما خبرنگار روزنامه يادشده ديدگاه متفاوتي دارد و معتقد است که چنين حمله‌اي، باعث برافروخته شدن شعله‌اي در ايران و در ميان ملت‌هاي مسلمان منطقه خواهدگرديد که خاموش کردن آن کاري آسان نخواهد بود.(27)
ولادي ميروالکوف، معاون کميته دفاع پارلمان روسيه، در 8 ژوئن (18 خرداد)، درباره تلاش کاخ‌سفيد براي حمله به ايران گفت:
«آمريکا، براي جنگ با ايران آماده شده است و براي منفي‌شدن افکارعمومي جهان برضد ايران، اين کشور را به محور شرارت متهم ساخته است. واشينگتن هم‌اينک زمينه را براي اقدامات بعدي آماده کرده است. پيش‌بيني مي‌شود نخست به عراق ـ به جرم داشتن سلاح‌هاي کشتار جمعي ـ و سپس به ايران ـ به اتهام دسترسي به فناوري توليد جنگ‌افزارهاي هسته‌اي حمله کند. اما اهداف خود را به بهانه مبارزه با تروريسم بين‌المللي و برقراري صلح همچنين پي‌گيري مي‌کند.(28)
بنيامين نتانياهو، نخست‌وزير پيشين اسرائيل، در سفر 13 ژوئن (23 خرداد) خود به مسکو، از ايران، سوريه، عراق و سومالي، به عنوان کشورهاي خطرناک و تندرو يادکرد که اگر به تسليحات هسته‌اي دست‌يابند، براي سراسر جهان تهديدآميز خواهندبود. از اين‌رو، وي از کشورهاي جهان دعوت کرد از پيشنهاد حمله اسرائيل عليه ايران و عراق حمايت کنند.(29) در سفر شارون به آمريکا نيز اعلام شد؛ وي مي‌کوشد رهبران کاخ‌سفيد را تشويق به اقدام نظامي عليه ايران سازد. بدين معنا که ايالات متحده، پيش از حمله به عراق، جمهوري اسلامي را مورد تاخت و تاز قرار خواهدداد. به همين دليل، رسانه‌هاي گروهي غربي، موضوع احتمال وقوع تک آمريکا به ايران را در سطحي گسترده مطرح ساختند. بخش فارسي راديو آزادي در 11 خردادماه اعلام کرد:
«با افزايش اتهام‌هاي واشينگتن عليه ايران، موضوع اقدام نظامي احتمالي آمريکا برضد ايران، به طور جدي مطرح شده است. در اين چارچوب، مهم‌ترين محور تبليغات رسانه‌هاي گروهي غربي، تأکيد بر دو نکته بوده است. احتمال حمله ايالات متحده به جمهوري اسلامي و تلاش ايران براي دست‌يابي به تسليحات اتمي در پوشش همکاري با روسيه».(30)
رسانه‌هاي همگاني غربي، اين‌گونه تبليغ کردند که دست‌يابي ايران به سلاح‌هاي کشتار جمعي از جمله اتمي براي جامعه بين‌المللي تهديدآميز خواهد بود. همچنين، ماهيت مناسبات روسيه با ايران نيز با منافع ملي آمريکا مغايرت دارد. در اين راستا، روزنامه نيويورک تايمز در 19 خرداد نوشت:
«در چند سال گذشته، کاخ‌سفيد و کرملين، در مواردي که مدت‌ها موجبات بروز اختلاف ميان آنها را فراهم ساخته بود، به تفاهم رسيدند. به استثناي اين که مسکو همچنان از جلوگيري انتقال فناوري هسته‌اي و تسليحاتي خود به ايران، هم‌چنان خودداري مي‌کند. حال آن که فناوري روسيه مي‌تواند دسترسي جمهوري اسلامي به سلاح‌ اتمي و سيستم پرتاب آن را آسان گرداند و در اين صورت، ايران خـواهد تـوانست اروپا، آمـريکا و حتـي روسيه را تهديد کند».(31)
در اين ميان، روزنامه مسکو تايمز در 27 خرداد به اين موضوع پرداخت که روسيه مي‌تواند از طريق همکاري با آمريکا، از بروز درگيري نظامي جلوگيري کند؛ مشروط بر آن که واشينگتن، خواسته‌هاي مسکو را تأمين سازد. اين روزنامه، به نقل از کارشناسان نوشت: «کرملين مي‌تواند نقشي کليدي در دکترين پدافندي نوين کاخ‌سفيد ـ که به طرح ضربه نخست بوش معروف شده است ـ ايفا کند. بدين معنا که مسکو، مي‌تواند با ارائه گزارش‌‌هاي مهم اطلاعاتي به عنوان واسطه‌اي ميان کشورهاي به اصطلاح سرکش و شرور از يک‌سو و آمريکا از سوي ديگر، رفتار کند و بدين‌ ترتيب، از بروز رويارويي و درگيري نظامي جلوگيري به عمل آورد».(32)
سرگئي مارکوف، تحليل‌گر سياسي مرتبط با کرملين در اين زمينه اظهارداشت: مسکو بايد با واشينگتن تا سطح همکاري‌هاي اطلاعاتي و حتي عمليات نظامي، اشتراک مساعي داشته باشد. ولي اين همکاري در صورتي امکان‌پذير است که ايالات متحده آنچه را که روسيه بدان نياز دارد، در اختيار کرملين بگذارد. مهم‌ترين نياز روسيه در مقطع کنوني، کمک واشينگتن به مسکو براي منزوي ساختن شورشيان چچني در عرصه بين‌المللي و ديگري لغو ممنوعيت غيررسمي فروش تسليحات روسي به کشورهاي عضو ناتو است. افزون‌بر اين، کاهش ديون روسيه و کمک به ورود آن کشور به سازمان تجارت جهاني نيز از ديگر نيازهاي مسکو به‌شمار مي‌روند.(33)
روزنامه القدس العربي، روز 27 ماه مي، در مقاله‌اي نوشت: «منابع اسرائيلي هشدار مي‌دهند، نيروي هسته‌اي ايران در خلال يک تا دو سال ديگر، به مرحله‌اي عملي خواهد رسيد و در آن هنگام اسرائيل با مشکلي روبه‌رو خواهدشد که پيش از بمباران رآکتور هسته‌اي عراق در سال 1981 با دست به گريبان بود».(34)
روزنامه کريستين ساينس مانيتور، در شماره روز 21 ژوئن خود در پيرامون پيشرفت عمليات ساخت و ساز نيروگاه اتمي بوشهر نوشت: «بنا بر ادعاي آمريکا، کارهاي نصب رآکتور اتمي يادشده نشان مي‌دهد که ايران در پوشش يک پروژه غيرنظامي، قصد دارد با کمک روسيه به فناوري ساخت جنگ‌افزارهاي اتمي و سيستم‌هاي ذي‌ربط دست‌يابد». به نوشته اين روزنامه؛ نگراني واشينگتن، نه از بابت مواد هسته‌اي مورد استفاده در بوشهر بلکه از سوي خطرات ناشي از جهان مرموز صادرات اتمي، نقش نامشخص سرويس‌هاي امنيتي ـ اغلب رشوه‌پذير ـ روسيه و ناتواني مالي کارشناسان هسته‌اي اين کشور، است و نيز احتمال اين که فناوري اتمي روسيه، باعث خلق و آفرينش يک گروه متشکل کارشناسان ايراني شود که بتوانند مستقلاً دانش خود را در جهت توليد تسليحات هسته‌اي به کار گيردند.
هرچند، از نظر دولت بوش، همکاري‌هاي تهران ـ مسکو در اين راستا همچنان ادامه دارد؛ اما اين بدان‌معنا نيست که دولت روسيه با جمهوري اسلامي در اين زمينه همکاري مي‌کند، بلکه نهادهاي اتمي موجود در نظام کنوني آن کشور، از هرگونه فرصتي براي رفع مشکلات مالي و فقر استفاده مي‌کنند. از اين رو، مقام‌هاي ايالات متحده بر اين باورند که پس از رويدادهاي 11 سپتامبر، فرصتي طلايي براي واشينگتن و مسکو پيش آمده است تا موافقت‌نامه‌هايي را امضا کنند که دست روسيه را براي اجراي کامل سياست‌هايش باز گذارد. پروژه بوشهر، تا آن‌جا پيش رفته است که نمي‌توان آن را متوقف ساخت؛ اما مي‌توان در روسيه انگيزه لازم را براي محدود کردن قدرت رآکتور اتمي و کنترل تحويل ميزان سوخت لازم به وجود آورد و در مقابل، ايران نيز بايد علناً متعهدشود که قصد استحاله زباله‌هاي اتمي رآکتور بوشهر را ندارد و با بازرسي‌هاي گسترده و سخت‌گيرانه‌تر سازمان بين‌المللي انرژي اتمي موافقت کند.(35)
اين در حالي است که تأسيسات هسته‌اي ايران به‌ويژه نيروگاه بوشهر، زير کنترل دقيق بازرسان آژانس بين‌المللي انرژي اتمي قراردارد. اما هدف دولت آمريکا اين بوده که وانمود کند بازرسي و نظارت کارشناسان آژانس بين‌المللي انرژي هسته‌اي، کافي نيست و بدين‌ترتيب مي‌کوشد روسيه و جمهوري اسلامي را وادار سازد در بازرسي‌هايي که از تأسيسات هسته‌اي ايران انجام مي‌گيرد، کارشناسان آمريکايي نيز حضور داشته باشند و روند پيشرفت اين تأسيسات را از نزديک تحت کنترل خود درآورند. به همين سبب بوده است که دولت ايالات متحده، محدوديت‌هاي مالي براي آژانس بين‌المللي انرژي اتمي فراهم ساخته است.
روزنامه اسرائيلي يديعوت آهارونوت، در شماره 21 ژوئن خود، در گزارشي 3 صفحه‌اي، به تشريح تصوير‌هاي ماهواره‌اي که از بخش کوره اتمي نيروگاه بوشهر گرفته شده بود، پرداخت و از پيشرفت بسيار در تکميل اين مجتمع خبرداد که بيشترين پيشرفت مربوط به کارگذاري تجهيزات سردکننده اصلي کوره است. اين روزنامه سپس، به نقل از مسؤولان امنيتي آمريکا و اسرائيل اعلام کرد که بعيد نيست در اين مجتمع بزرگ و پيچيده، حکومت اسلامي تجهيزات فراواني از جمله کارخانه غني‌سازي پلوتونيوم را که در ساخت بمب‌اتمي اهميت حياتي دارد، پنهان کرده باشد. از ديدگاه نويسنده‌ي مقاله، اگر اين کوره هسته‌اي به مرحله بهره‌برداري برسد، نابودي آن، خطر بزرگ زيست‌محيطي براي منطقه ايجاد خواهد کرد.(36)
در همين راستا، گروه مستقل بين‌المللي حفظ محيط زيست گرين پست، ظاهراً در پژوهش‌هايي که درباره برپايي کوره اتمي بوشهر و مشارکت روسيه در اين پروژه هسته‌اي به عمل آورد، ادعا کرد که مسکو، احتياط‌هاي لازم در قراردادهايي که درپيرامون اين پروژه با ايران به امضاء رسانيده، رعايت نکرده و هيچ بعيد نيست که جمهوري اسلامي، با استفاده از سهل‌انگاري روس‌ها از جمله با گرد‌آوري زباله‌هاي اتمي، بتواند بمب هسته‌اي بسازد.(37)
ماکيسم شينگاگين، مسؤول امور اتمي در سازمان مستقل بين‌المللي حفظ محيط زيست گرين‌پست، در مصاحبه با خبرگزاري آسوشيتد پرس در روز 31 خرداد، بعيد ندانست که ايران بتواند 5 سال پس از آغاز کار نخستين کوره‌ اتمي بوشهر، با گردآوري زباله‌هاي هسته‌اي از پلوتونيوم لازم براي ساخت 10 بمب اتمي برخوردار شود.(38)
شاخه روسي سازمان مدافع محيط زيست صلح سبز نيز در 31 خرداد، وزارت انرژي اتمي روسيه را متهم کرد که با ساخت نيروگاه هسته‌اي بوشهر، ايران را در ساخت جنگ‌افزارهاي هسته‌اي، تجهيز و ياري مي‌کند.
رييس بخش انرژي گروه صلح سبز روسيه در يک نشست خبري گفت: «وزارت انرژي اتمي روسيه اذعان کرد که تهران، سوخت هسته‌اي مصرف شده در اين نيروگاه را که ايران مي‌تواند از آن براي مجهز شدن به سلاح‌هاي هسته‌اي استفاده کند، به روسيه باز نخواهد گردانيد».(39) در ادامه اين خط تبليغاتي، روزنامه گاردين نيز در شماره 23 ژوئن، نوشت: «در قرارداد ساخت نيروگاه هسته‌اي بوشهر، هيچ تضميني وجود ندارد که ايران از اين نيروگاه براي ساخت تسليحات هسته‌اي سود نجويد».
در اسناد و مدارکي که روزنامه گاردين ادعا مي‌کند که از قرارداد ساخت نيروگاه بوشهر به دست آورده است، محدوديتي براي استفاده از اين نيروگاه منظور نگرديده است. بنا بر ادعاي روزنامه يادشده، در مدارکي که سازمان انرژي اتمي روسيه به کرملين ارائه کرد، آمده است؛ هدف از ساخت نيروگاه اتمي بوشهر در مذاکرات صورت گرفته روشن نشده است. از اين رو، نبود تضمين قطعي از سوي روسيه در بهره‌برداري نکردن ايران از اين نيروگاه براي ساخت سلاح‌هاي اتمي، دولت آمريکا را نگران کرده است. اين روزنامه در پايان به نقل از يکي از کارشناسان هسته‌اي آلماني ادعا کرد؛ اگر ايران اراده کند، ظرف چند هفته، به پلوتونيوم غني شده دست خواهد يافت.(40)
در پاسخ به اين ادعاهاي مطرح شده، والدي عبدف، معاون وزارت انرژي هسته‌اي روسيه در گفت‌وگوي 3 تيرماه خود با خبرگزاري اينترفاکس، اعلام کرد: سوخت اتمي مصرف شده در نيروگاه هسته‌اي بوشهر، به روسيه بازگردانده مي‌شود تا جايي که براي نگراني در اين باره که ممکن است تهران از اين سوخت براي توليد سلاح هسته‌اي استفاده کند، باقي نماند. اين مقام روسي، در تکذيب ادعاهاي مطرح شده از سوي گروه سازمان مدافع محيط زيست ـ صلح سبز ـ مبني‌بر اين که ضايعات نيروگاه بوشهر در ايران در دست‌ ايرانيان باقي مي‌ماند، اعلام کرد: شرط مربوط به بازگرداندن پس‌مانده‌هاي سوخت مصرفي در اين نيروگاه، در قرارداد ميان تهران ـ مسکو گنجانده شده است و روسيه نيز به اصول بين‌المللي انرژي هسته‌اي مبني‌بر انتقال سوخت مصرفي به کشور عرضه کننده آن، پايبند است و نمايندگان سازمان بين‌المللي انرژي هسته‌اي نيز در نشستي که در ماه مه برگزار شد، توافق‌نامه روسيه با ايران در اين زمينه را تأييد کردند.
اين مقام روسي در ادامه افزود: «سوخت مصرف شده در اين نيروگاه، پيش از آن که براي بازيافت يا انبار شدن دائم به منطقه کرانسويارسک ـ در غرب سيبري ـ منتقل شود، براي خنک شدن، به مدت 3 سال در ايران انبار مي‌شود». زيرا انتقال مواد سوختي تا گذراندن دوران انفجار، ميسر نيست.(41)
به نوشته روزنامه الشرق الاوسط، نگراني دولت آمريکا از اين بابت است که ايران از طرح غيرنظامي براي سرپوش گذاشتن بر فعاليت نيروگاه بوشهر استفاده ‌کند و با خريد رآکتور از روسيه به تدريج به فناوري پيشرفته روسيه نيز دست خواهديافت و همين امر نظام حاکم‌بر ايران را براي دست‌يابي به سلاح هسته‌اي و سيستم نقل و انتقال آن، کمک خواهد کرد. لذا پايان دادن به چنين روندي، استراتژي اساسي جنگ آمريکا عليه تروريسم محسوب مي‌شود. مسؤولان ايالات متحده مي‌گويند؛ تکنولوژي و ديگر امکانات از روسيه همچنان به طور محرمانه به ايران منتقل مي‌شود و ادامه اين روند ممکن است آثاري نامطلوب بر روابط واشينگتن ـ مسکو برجاي گذارد. جان بولتون، قائم مقام وزارت امورخارجه آمريکا در امور منع گسترش تسليحات اتمي، گفت: «سطح روابط کاخ‌سفيد ـ کرملين در آينده، به طور جدي به نحوه برخورد روس‌ها با قضيه انتقال فناوري هسته‌اي به ايران بستگي دارد». نشريه شرق‌الاوسط نيز مي‌نويسد: «صدور محرمانه جنگ‌افزارهاي اتمي و موشکي نقش دستگاه‌هاي امنيتي روسيه که مظنون به همکاري با آمريکاييان هستند و همچنين، ناکامي دانشمندان هسته‌اي روس که پس از فروپاشي شوروي پيشين دچار فقر مالي و مستمندي گرديده‌اند، خطرهاي جدي در اين راستا به وجود آورده است. در همين حال نگراني اصلي آمريکا از کاربرد نادرست مواد هسته‌اي در نيروگاه بوشهر نيست؛ بلکه آمريکاييان از آن بيم دارند که انتقال فناوري هسته‌اي روسيه، منجر به آموزش و پديدآمدن عده‌اي از متخصصان امور هسته‌اي در ايران شود. متخصصاني که بتوانند از اطلاعات تازه به دست آمده در زمينه مسائل اتمي براي توليد سلاح‌هاي هسته‌اي استفاده کنند».(42)
در اين ميان، اظهارات برخي مقام‌هاي روسي، به دستاويزي در راستاي تأييد ادعاهاي آمريکا و اسرائيل در زمينه همکاري‌هاي مسکو ـ تهران تبديل گرديده است. استناد به بيانات اين مقام‌ها براي مستند جلوه‌دادن مدعيات مطرح شده و متقاعد ساختن جامعه بين‌المللي مبني‌بر اين که ايران به دنبال توليد تسليحات هسته‌اي‌ است، شيوه‌اي کارآمد شمرده مي‌شود. اين که اين سران با چه انگيزه‌اي در تأييد ادعاهاي آمريکا و اسرائيل و عليه همکاري روسيه با ايران در زمينه نيروگاه بوشهر موضع‌گيري کرده‌اند؛ موضوعي درخور تأمل است. در خردادماه سال جاري، چندتن از کارشناسان اتمي روسيه براي نخستين‌بار و همسو با سياست تبليغاتي آمريکا و اسرائيل، در جهت مدعاهاي واشينگتن و تل‌آويو بر احتمال دست‌يابي ايران به جنگ‌افزارهاي هسته‌اي صحه گذاشته‌اند.
الشرق‌الاوسط در ادامه نوشت: «والنتين تيخونوف، يکي از کارشناسان دانشگاه علوم شوروي يادآور شده است که نسل تازه کارشناسان هستـه‌اي ممکن است در ايران به فعاليت بپردازند و کار خود را در امر توليد سلاح‌هاي اتمي متمرکز سازند. زيرا، کارشناسان جديد امور هسته‌اي روسيه، بـا شرايط دشواري روبه‌رو هستند و به شدت نيازمند درآمدي براي امرار معاش خود مي‌باشند».
تيخونوف، در سال 2001 کتابي با عنوان «نيروي انساني» نوشت که مضمون آن مربوط به پراکنده شدن دانشمندان اتمي روسيه در گوشه و کنار جهان و به‌ويژه ايران بود و از سوي مؤسسه کارنگي براي صلح، چاپ شد. وي، در اين کتاب يادآور شده‌است که اغلب اين کارشناسان، ميان فعاليت براي طرح نظامي و غيرنظامي تفاوت قائل نمي‌شوند و به نظر آنان، اين مسأله اساساً اهميتي ندارد. لذا، در چنين شرايطي سخن گفتن از ارزش‌هاي انساني و خطرهاي ناشي از فعاليت اين کارشناسان، کاري بس دشوار است؛ زيرا، ممکن است باعث بروز فاجعه شود.(43)
روزنامه يادشده در ادامه به نقل از يک مقام بلندپايه آمريکايي که خواست نامش فاش نشود، تصريح کرد: «روسيه به شيوه‌اي جدي، ايران را براي دست‌يابي به اتم کمک مي‌کند و برخي فناوري‌هاي اساسي مانند ترکيبات پيشرفته، تکنولوژي جداسازي اين مواد را (با استفاده از اشعه ليزر) که در ساخت بمب‌اتمي به کار مي‌رود، در اختيار ايران مي‌گذارد». اين مقام آمريکايي افزود: «با اين که برخي اطلاعات حساس در اين زمينه در اختيار روسيه قرار داده شده است؛ اما اين کشور فعاليت‌هاي خود درباره همکاري هسته‌اي با ايران را متوقف نکرده و حتي با درز خبرها در اين زمينه به خارج، به طور جدي مخالفت به عمل آورده و همين امر باعث شده است که ديگر منابع روسي نيز در اين راستا دست به پنهان کاري بزنند».(44)
يک نماينده پيشين وزارت انرژي آمريکا در امور منع گسترش سلاح‌هاي اتمي نيز معتقد است؛ تکنولوژي روسيه پايه و اساس برنامه هسته‌اي ايران است. زيرا، اين تنها فناوري است که ايران مي‌تواند به آساني به آن دسترسي پيدا کند. از نظر وي، خطر واقعي از سوي مراکز پژوهشي يا صنعتي کوچک روسيه است که دچار نوعي سرخوردگي و نااميدي شده‌‌اند. از اين رو، ممکن است تدابيري افراطي نظير صدور فاکتورهاي خيالي براي پنهان‌کردن معاملات، اتخاذ کنند. زيرا بيشتر مراکز هسته‌اي در روسيه تصميم گرفته‌اند که به دور از روابط و مسائل مشکل‌ساز فعاليت کنند. همچنين، تغييرات اخير در وزارت انرژي اتمي روسيه ممکن است به محدودتر شدن دايره انتقال تکنولوژي حساس به خارج انجامد.(45)
در پاسخ به چنين فشارهايي، مسکو در اول تيرماه اعلام کرد؛ مقررات تازه‌اي را براي مجازات عوامل تکثير تجهيزات موشکي و سلاح‌هاي کشتارجمعي در اين کشور به اجرا خواهد گذاشت. زيرا، دولت آمريکا معتقد است روسيه به مجازات‌هايي از قبيل بازداشت و يا جريمه نقدي کساني که بنا بر ادعاي واشينگتن در ارسال تجهيزات مربوط به تسليحات کشتار جمعي به ايران شرکت دارند، متوسل نمي‌شود. اما، وزارت امورخارجه روسيه در تکذيب ادعاي آمريکا، به قانوني اشاره کرد که در ژوئيه سال 2000 در اين کشور به تصويب رسيد. ولي، از نظر مقام‌هاي آمريکايي، اين قانون تاکنون به اجرا گذاشته نشده است. زيرا با وجود مدارک موجود که حاکي از ادامه ارسال موشک، سلاح‌هاي کشتارجمعي و فناوري‌هاي مربوط به ايران است، دولت روسيه تاکنون فرد يا شرکتي را براساس اين قانون، تحت تعقيب قرار نداده است.(46)
در هر حال، موارد مطرح شده گوياي اين واقعيت است که يکي از اهداف عمده کاخ‌سفيد، زير فشار گذاردن دولت روسيه است، اما در اين نکته ترديدي نيست که اسرائيل نيز تلاش مي‌کند دولت روسيه را به بهانه انتقال فناوري سلاح اتمي به ايران، تحت فشار قرار دهد و حتي با دادن امتيازات اقتصادي، در جهت رفع مشکلات اقتصادي روسيه، گام بردارد. به‌گونه‌اي که مسکو تشويق به قطع همکاري با ايران در زمينه نظامي و هسته‌اي شود. هم‌چنان ‌که پيش‌تر نيز اشاره شد، سفر بنيامين نتانياهو به روسيه نيز در همين چارچوب بوده است.
اما از سوي ديگر، اسرائيل در تلاش است تا آمريکا را متقاعد به حمله نظامي به نيروگاه هسته‌اي بوشهر سازد. تل‌آويو معتقد است که واشينگتن، قبل از حمله به عراق و پيش از راه‌اندازي نيروگاه بوشهر، بايد آن را مورد حمله قرار دهد و يا اين که مجوز حمله به نيروگاه بوشهر را به آن بدهد.
يکي از اهداف اسرائيل براي حمله به نيروگاه بوشهر ـ قبل از راه‌اندازي ـ اين است که اين اقدام بازتاب زيست‌محيطي نخواهد داشت. بدين معنا که پس از راه‌اندازي نيروگاه بوشهر، حمله به آن باعث پخش شدن تششعات هسته‌اي در منطقه خواهد شد. با توجه به پيامدهاي زيست‌محيطي آن، جامعه جهاني مانع از حمله به اين نيروگاه خواهد شد و يا اين که اقدام نظامي آمريکا را محکوم خواهد کرد. بنابر اين، اسرائيل تلاش مي‌کند نيروگاه بوشهر قبل از تکميل و راه‌اندازي، مورد حمله قرار گيرد و نابود شود. از اين رو، تل‌آويو معتقد است قبل از حمله به عراق، آمريکا بايد ايران را مورد حمله قرار دهد.

بخش چهارم: جمع‌بندي
بررسي گفتارها و عملکردهاي آمريکا و اسرائيل در پيرامون ايران، گوياي آن است که رفتار اين دو کشور، بيش از پيش ستيزجويانه گشته و آواي کوس جنگ از آن به گوش مي‌رسد. گو آن که جورج بوش، با محور شرارت خواندن ايران ـ در 29 ژانويه 2002 ـ براي اقدامات آينده خويش و آماده‌سازي افکارعمومي و در همين حال منطقي جلوه دادن واکنش‌هاي آمريکا، در صدد محک جامعه جهاني نيز برآمده است.
اگرچه، جامعه جهاني در برابر اظهارات بوش واکنش نشان داد و با گنجانيدن نام ايران در کنار عراق و کره‌شمالي، به مخالفت برخاست. اما، ناخرسندي جامعه جهاني، مانع از تداوم و تشديد سياست دشمنانه کاخ‌سفيد عليه جمهوري اسلامي نشد؛ وانگهي رويکرد آمريکا به ايران، روندي را مي‌پيمايد که بسياري از محافل سياسي و رسانه‌اي معتقدند ايالات متحده درصدد رويارويي با ايران است. ضمن اين که تل‌آويو نيز در ترغيب واشينگتن به اقدام نظامي عليه ايران، از هيچ‌ کوششي دريغ نورزيده است. جنب‌ و جوش‌هاي بين‌المللي آمريکا نيز مؤيد آن است که واشينگتن، به بهانه مبارزه با تروريسم و رويارويي با توليد و تکثير جنگ‌افزار‌هاي کشتارجمعي، درصدد است حمايت جامعه جهاني به‌ويژه اتحاديه اروپا و کشورهاي روسيه و چين را نيز کسب کند. همچنين، يکي از اهداف بوش در سفر دوره‌اي‌اش به کشورهاي اروپايي و روسيه، همين مطلب بوده است.
در بيانيه پاياني نشست 8 کشور صنعتي جهان که از سوي نخست‌وزير کانادا ـ به عنوان رييس‌ اجلاس ـ صادر گرديد؛ اعلام شد که سران گروه 8، توافق خود را درباره تنظيم 6 اصل عدم تکثير سلاح‌هاي کشتارجمعي اعلام کرده‌اند. هدف از اين کار ممانعت تروريست‌ها و يا کساني که به آنان پناه مي‌دهند، از دست‌يابي به تسليحات هسته‌اي، شيميايي، راديولوژي، ميکروبي و اجزاي تجهيزات و فناوري‌هاي وابسته است.(47)
مواردي که به آنها اشاره شد، دقيقاً در چارچوب اتهام‌هاي واشينگتن و تل‌آويو عليه ايران قرار دارند. برادشرمن، نماينده مجلس نمايندگان آمريکا، روز 30 خرداد اعلام کرد؛ دسترسي ايران به تسليحات اتمي که مي‌تواند به قاچاق آنها به آمريکا نيز انجامد، شهرهاي ايالات متحده را به خطر مي‌افکند. به باور وي؛ فراهم ساختن هزينه‌هاي مالي تهديد هسته‌اي عليه شهرهاي آمريکا از سوي آناني که دوست آمريکا هستند، عملي درست و شايسته نيست.(48) انتقاد شرمن، خطاب به دولت‌هاي اروپايي بود که به رغم تحريم‌هاي آمريکا، با جمهوري اسلامي به‌ويژه در زمينه نفت و گاز همکاري مي‌کنند. زيرا به اعتقاد او، شرکت‌هاي اروپايي که در ايران به سرمايه‌گذاري مي‌پردازند و يا نهادهاي مالي که سرمايه‌ در اختيار جمهوري اسلامي مي‌گذارند، اين امکان را فراهم مي‌سازند که تهران بتواند در زمينه دست‌يابي به سلاح‌هاي کشتارجمعي سرمايه‌گذاري کند.
بخش فارسي راديو آمريکا، در تأييد و تکميل سخنان برادشرمن اعلام کرد: «ايالات متحده معتقد است که ايران، عوامل ميکروبي، توليد و آنها را به جنگ‌افزار تبديل کرده‌است. چنين کشوري، با دادن سلاح‌هاي کشتارجمعي به تروريست‌ها، مي‌تواند ـ به گفته بوش ـ وسايلي در اختيار آنان بگذارد که با نفراتشان برابري داشته باشد. اما همان‌گونه که پرزيدنت بوش روشن ساخت، ايالات متحده اجازه نخواهدداد خطرناک‌ترين رژيم‌هاي جهان، با خطرناک‌ترين جنگ‌افزارهاي جهان، ما را مورد تهديد قرار دهد».(49)
ديک چني، معاون رييس‌جمهوري ايالات متحده، در 25 ژوئن سوگند يادکرد که آمريکا، همه اردوگاه‌هاي تروريستي را در سراسر جهان درهم خواهدکوبيد. وي همچنين افزود: تنها در نظر گرفتن تمهيداتي براي حفظ جان مردم و جلوگيري از آسيب ساختمان‌هاي اين کشور کافي نيست؛ زيرا با شيوه‌هاي پدافندي نمي‌توان در جنگ پيروز شد، بلکه بايد به سراغ دشمن رفت.(50)
سخناني که جورج بوش در اول ژوئن 2002، در دانشکده وست پوينت بيان کرد، در واقع شديداللحن‌ترين اظهاراتي بود که رييس‌جمهوري آمريکا پس از رويدادهاي 11 سپتامبر در زمينه جنگ ضد تروريستي تاکنون بر زبان رانده است. وي، در سخنراني 52 دقيقه‌اي‌اش، به طور ضمني، حمله به کشورهايي را مورد اشاره قرار داد که به عنوان دشمن آمريکا شناخته شده هستند. جورج دبليو بوش، اگرچه به طور خاص نام هيچ کشوري را بر زبان نياورد؛ اما در عوض بارها به رژيم غيردموکراتيک و حامي تروريسم پرداخت. وي، همچنين تأکيد کرد که هرگونه تلاش در زمينه فعاليت‌هاي تروريستي و احساسات ضدآمريکايي، بدون دخالت مستقيم آمريکا به شکست خواهدانجاميد.
روزنامه تايمز چاپ لندن، در تحليل سخنان بوش نوشت: «دولت ايالات متحده، به استقبال جنگي بالقوه رفته است. اين ادعاهاي ستيزه‌جويانه، در واقع نشان از شدت گرفتن جنگ بالقوه‌اي دارد که آمريکاييان از حوادث 11 سپتامبر بدين‌سو، از طريق انتشار بيانيه، برپايي نشست‌هاي مطبوعاتي و سخنراني‌هاي بلندپايگان اين کشور، در پيش گرفته‌اند».(51)
در چارچوب اين سياست، بازدارندگي و مهار، کارايي نخواهد داشت و تنها يک جنگ پيش‌گيرانه باعث نابودي تروريست‌ها و سلاح‌هاي کشتارجمعي خواهدشد. در اين زمينه بوش گفت: «برماست که جنگ را به زمين دشمن منتقل کنيم که پايه‌هايش به لرزه افتد. پيش از آن که آشکار شود، بايد بدترين تهديد را متوجه او سازيم. يگانه راهي که در اين جهان پرآشوب سلامت ما را تضمين مي‌سازد، عمل کردن است. ايالات متحده، بايد لانه‌هاي تروريسم را در بيش از 60 کشور کشف و با رژيم‌هاي پشتيبان آنان برخورد کند... و اين يعني به‌کارگيري سياست واردآوردن نخستين ضربه به تروريست، تروريسم و به کشورهايي که از آنها پذيرايي مي‌کنند؛ البته در زمان و مکاني که ايالات متحده برمي‌گزيند».(52)
دکترين نوين رييس‌جمهور آمريکا، از سوي شوراي امنيت ملي ايالات متحده به عنوان بخشي از نخستين راه‌برد امنيت ملي خود که پيش‌نويس آن براي انتشار در اوايل پاييز سال جاري تهيه شده، اختصاص يافته است. در واقع، اين سند بدون کنارگذاشتن خط‌مشي مهار و بازدارندگي، براي نخستين‌بار پيش‌دستي کردن و مداخله دفاعي را به عنوان گزينش‌هاي رسمي در جهت ضربه‌زدن به ملت‌ها يا گروه‌هاي متخاصمي که ظاهراً مصمم هستند از سلاح‌هاي کشتارجمعي عليه آمريکا استفاده کنند، بر سياست پيش‌روي خود افزوده است.
نکته درخور رويکرد اين است که براساس دکترين جديد، حملات هسته‌اي به صورت پيش‌گيرانه به عنوان آخرين حربه شمرده مي‌شود، به‌ويژه عليه تسليحات بيولوژيک که بهترين شيوه انهدام اين‌گونه جنگ‌افزارها، قراردادن پي‌گير آنها در معرض دماي شديد ناشي از يک انفجار هسته‌اي است.
باتوجه به آن‌چه مطرح شد، واشينگتن و تل‌آويو با تحرک بخشيدن به ديپلماسي خود، درصدد فضاسازي جهاني عليه ايران هستند. از اين‌رو، دولت آمريکا دو مسأله مبارزه با تروريسم و نابودي سلاح‌هاي کشتارجمعي را در عرصه جهاني در صدر کار خود قرار داده تا بدين وسيله بتواند ايران را زير‌فشار بگيرد.
برخي از تحليل‌گران بر اين باورند که آمريکا همزمان با عراق، به ايران نيز حمله خواهدکرد. روزنامه نشنال پست، چاپ کانادا، در شماره 17 ژوئن خود، در اين زمينه نوشت؛ در صورت حمله آمريکا به عراق، تأسيسات ايران نيز مورد حمله قرار خواهد گرفت تا دو کشور از تسليحات خطرناک و غيرقانوني محروم شوند. اما با توجه به نوع عمليات آمريکا در عراق، بعيد به نظر مي‌رسد کاخ‌سفيد بخواهد همزمان با عراق، ايران را نيز مورد حمله قراردهد. زيرا، هدف واشينگتن در عراق، سرنگوني رژيم صدام حسين است. هرچند، ممکن است اين نبرد به درازا کشيده شود. در ضمن، حمله احتمالي آمريکا عليه ايران، محدود به نابودي نيروگاه بوشهر نيست. هم‌چنان ‌که پيش‌تر نيز اشاره شد، آمريکاييان به اين واقعيت پي‌برده‌اند که حمله به ايران، بايد به گونه‌اي شديد و گسترده باشد که جمهوري اسلامي قادر به پاسخ‌گويي نباشد. از اين‌رو، صرف حمله احتمالي به يک نيروگاه، از توان‌مندي نظامي ايران در پاسخ‌گويي به عمليات آفندي ايالات متحده نخواهد کاست و متقابلاً ايران نيز اهداف آمريکا در منطقه را مورد حمله قرار خواهدداد. ضمن اين که وضعيت عراق و هزينه‌اي که آمريکا در حمله به اين کشور متحمل خواهدشد، هنوز آشکار نيست.
در حوزه خليج‌فارس، شرايط پيچيده‌اي حاکم است. شواهد و قرائن حاکي از آن است که پيروزي آمريکا در عراق، باعث تغييرات جدي در جغرافيا و دولت‌هاي عرب خواهدگرديد. از اين‌رو، جهان عرب در شرايط دشواري قراردارد و دولت‌هاي منطقه در زمينه سياسي و ديپلماتيک بسيار ضعيف و ناتوان به نظر مي‌رسند. در اين ميان، روابط عربستان سعودي ـ به عنوان بزرگ‌ترين و مهم‌ترين کشور عربي ـ با آمريکا با چالش‌هاي جدي دست به گريبان شده‌است. سعودي‌ها که زماني از هم‌پيمانان دلخواه واشينگتن شمرده مي‌شدند، زير فشارهاي شديد قراردارند. خانواده‌ قربانيان 11 سپتامبر، سران ارشد خانواده سلطنتي سعودي را به اتهام تأمين مالي شبکه القاعده، تحت پيگرد قانوني قرار داده‌اند.
اختلافات واشينگتن و رياض، باعث شد که کشور کوچک قطر، مورد توجه کرد قرارگيرد. جايي که آمريکاييان به شدت در حال پايان‌دادن به احداث ساختمان يک پايگاه هوايي بزرگ هستند. قطر، در ميان کشورهاي عربي، نوعي تکرو به‌شمار مي‌آيد و بي‌شک، مايل است در زمره‌ي دوستان واشينگتن در خاورميانه باشد. دولت قطر با ايجاد تسهيلات تازه براي نيروهاي آمريکايي درصدد است اين نيروها را در منطقه نگاه دارد. در حدود 3000 هزار تن نيروي نظامي آمريکايي در قطر بسر مي‌برند. در حال حاضر و به طور کلي، 20 هزار نيروي نظامي آمريکا در 4 کشور قطر، بحرين، عمان و کويت، مستقر هستند. افزون‌بر اين، در حدود 5 هزار تن نيروي آمريکايي در عربستان سعودي حضور دارند. ضمن اين که ميزان نيروي دريايي آمريکا در خليج‌فارس، در حال افزايش است.
در اين ميان، برخي معتقدند تا زماني که کشورهاي عربي از نتيجه جنگ اطمينان نداشته باشند، هيچ يک از آنها حاضر نيستند به طور علني به آمريکاييان پيشنهاد استفاده از پايگاه‌هاي هوايي‌شان را بدهند. اين واقعيت را نبايد ناديده انگاشت که بسياري از کشورهاي خاورميانه، مصمم هستند که با جناح برنده اين نبرد، هم‌گام باشند. اما، کويت، قطر و همچنين امارات‌متحده عربي از جمله بازيگراني هستند که با آمريکا ـ در حمله به ايران ـ همکاري خواهندداشت.
به لحاظ منطقه‌اي، عده‌اي بر اين باورند که در حمله احتمالي آمريکا عليه ايران، مسأله جزاير سه‌گانه را نبايد از نظر دورداشت. در چارچوب اين سناريو، ممکن است واشينگتن شرايط را به گونه‌اي فراهم سازد که عمليات نظامي عليه ايران، از طريق درگيري کوچک و محدود ميان نيروهاي ايران و امارات عربي، در منطقه ابوموسي آغاز و دامنه آن به ساير کشورها نيز کشيده شود. در چنين شرايطي، با توجه به قراردادهاي دوجانبه‌اي که ميان هر يک از کشورهاي عربي منطقه با واشينگتن بسته شده، آمريکا نيز در اين برخوردها مداخله خواهدکرد.
در مجموع، با نگرش‌بر آن‌چه مطرح شد، جامعه بين‌المللي با حمله آمريکا به ايران ـ به منظور براندازي نظامي جمهوري اسلامي ـ موافق نيست و آمريکاييان نيز به اين نکته واقف‌اند؛ اما در شرايطي که هدف آمريکا عمليات سريع، مؤثر و به منظور ضربه‌زدن بر توان‌مندي‌هاي ملي، اقتصادي و نظامي ايران باشد، امکان ايجاد هم‌گرايي در سطح منطقه‌اي و بين‌المللي از سوي ايالات متحده عليه ايران بسيار است. از اين رو، ميزان آسيب‌پذيري ايران نيز ـ با توجه به نوع و ميزان تجهيزاتي که آمريکا از آن برخوردار است ـ بالا خواهدبود. برهمين اساس، واشينگتن مي‌کوشد بيش از گذشته، به لحاظ سياسي و رواني ايران را درگير مسائل منطقه‌اي و بين‌المللي سازد.

پي‌نوشت
1ـ سايت اينترنت روزنامه واشينگتن پست، 2 ژوئن 2002
2ـ همان
3ـ خبرگزاري فرانسه، 15/3/1381
4ـ بخش فارسي راديو آزادي، 11/3/81
5ـ خبرگزاري فرانسه، 15/3/81
6ـ خبرگزاري فرانسه، 19/3/81
7ـ سايت اينترنت روزنامه الحيات، 22/3/81
8ـ سايت اينترنت روزنامه الحيات، 24/3/81
9ـ شبکه تلويزيوني سي. ان. ان، 24/3/81
10ـ روزنامه، حريت چاپ ترکيه، 24/3/81
11ـ خبرگزاري فرانسه، 24/3/81
12ـ روزنامه نيويورک تايمز 27/3/81
13ـ خبرگزاري جمهوري اسلامي، 25/3/81
14ـ خبرگزاري جمهوري اسلامي، 29/3/81
15ـ بخش فارسي راديو آمريکا، 1/4/81
16ـ همان.
17ـ روزنامه برلين سايتونگ، 4/3/81
18ـ نشريه ورلد تريبيون، 31 مه 2002
19ـ روزنامه دي ولت، 31 مه 2002
20ـ بخش فارسي رايو اسرائيل 14/3/81
21ـ بخش فارسي راديو اسرائيل، 14/3/81
22ـ بخش فارسي راديو آزادي، 15/3/81
23ـ پايگاه اينترنتي واشينگتن پست، 24/3/81
24ـ روزنامه نيويورک تايمز، 26/3/81
25ـ خبرگزاري جمهوري اسلامي، 28/3/81
26- روزنامه هاآرتس چاپ اسرائيل، 15/3/81
27ـ روزنامه کوريه انترناسيونال 6 ژوئن 2002
28ـ واحد مرکزي خبر 18/3/81
29ـ خبر برون‌مرزي صدا و سيما 23/3/81
30ـ بخش فارسي راديو آزادي 11/3/81
31ـ روزنامه نيويورک تايمز 19/3/81
32ـ سايت اينترنتي روزنامه مسکو تايمز 27/3/81
33ـ همان
34ـ روزنامه القدس العربي 27 مه 2002
35ـ سايت اينترنتي روزنامه کريستين ساينس مانيتور، چاپ آمريکا 31/3/81
36ـ بخش فارسي راديو اسرائيل 31/3/81
37ـ همان
38ـ خبرگزاري آسوشيتد پرس 31/3/81
39ـ خبرگزاري فرانسه 31/3/81
40ـ سايت اينترنت روزنامه گاردين 2/4/81
41ـ سايت اينترنت خبرگزاري اينترفاکس 3/4/81
42ـ سايت اينترنت روزنامه الشرق‌الاوسط چاپ لندن 1/4/81
43ـ همان
44ـ همان
45ـ همان
46ـ پايگاه اينترنتي ميدل‌ايست نيوزلاين 1/4/81
47ـ خبرگزاري جمهوري اسلامي، 8/4/81
48ـ بخش فارسي راديو آمريکا، 30/3/81
49ـ همان
50ـ پايگاه اينترنت روزنامه واشينگتن پست 25 ژوئن 2002
51ـ پايگاه اينترنت روزنامه واشينگتن پست 25 ژوئن 2002
52ـ روزنامه الحيات ـ چاپ انگليس 7 ژوئن 2002