دولت موقت و تسخیر لانه جاسوسی آمریكا
چکیده: امام خمینی در 7 آبان 1358 ه.ش به قراردادهای استعماری بین ایران و آمریكا بهشدت اعتراض كردند؛ اما دولت موقت، بدون توجه به این اعتراض، در پی بهبود رابطه با آمریكا بود و بیشتر واهمهی خود را از خطر شوروی ابراز میداشت. حركتسازشكارانهی دولت موقت تا به آنجا پیش رفت كه مهندس بازرگان (نخست وزیر)،ابراهیم یزدی (وزیر خارجهی دولت موقت) و هیات همراه در 11 آبان 1358، در جشناستقلال الجزایر با برژینسكی ـ مشاور امنیت ملی كاخ سفید ـ ملاقات كرده و به مدتیك ساعت و نیم با او مذاكره كردند. برژینسكی فردی بود كه در زمان وقوع انقلاباسلامی بر خلاف سایروس ونس (وزیر خارجهی وقت آمریكا)، خواستار سركوبنظامی انقلاب و طرفدار كودتای نظامی برای پیشگیری از انقلاب ایران بود. جالب آنكهاین ملاقات به گفتهی برژینسكی نه به تقاضای او بلكه به تقاضای بازرگان صورتگرفت. بدون شك پذیرش شاه از سوی آمریكا و دیدار اعضای دولت موقت با مشاور امنیتملی رئیس جمهور آمریكا، دو عامل تسریع كنندهی تسخیر لانهی جاسوسی از سویدانشجویان مسلمان پیرو خط امام بود.
اعضای دولت موقت، ایستاده از راست: ... (وزیر صنایع)، مهندس تاج (وزیر نیرو)، اسد الله مبشری (وزیر دادگستری)، دكتر اسلامی (وزیر پست و تلگراف)، دكتر میناچی (وزیر ارشاد)، ابراهیم یزدی (وزیر امور خارجه)، دكتر سحابی (وزیر طرحها و برنامه های انقلاب)، دكتر شریعتمداری (وزیر علوم)، مهندس امیر انتظام (معاون اداری نخست وزیری)، صدر حاج سید جوادی (دادستان تهران)، مهندس مهدی بازرگان (نخست وزیر مؤقت)، داریوش فروهر (وزیر كار)، دكتر شكوهی (وزیر آموزش و پرورش)، یوسف طاهری (وزیر راه)، اردلان (وزیر دارائی)، مهندس صباغیان (وزیر كشور)، دكتر بنی اسدی (معاون نخست وزیر) ، سرتیپ ریاحی (وزیر جنگ) نشسته از راست: حكیمی (دفتر نخست وزیری)، دكتر ایزدی (وزیر كشاورزی)، مهندس رستگارپور (رئیس دفتر)، مهندس معینفر (وزیر نفت)، دكتر سامی (وزیر بهداری)
دولت موقت به نخستوزیری مهندس مهدی بازرگان و با حكم رسمی حضرتامام، در 15 بهمنماه سال 1357، یعنی 7 روز پیش از پیروزی انقلاب، آغاز به كار كرد.امام در حكم خود خطاب به بازرگان فرمودند:
«... به موجب اعتمادی كه به ایمان راسخ شما به مكتب مقدس اسلام و اطلاعیكه از سوابقتان در مبارزات اسلامی و ملی دارم، جنابعالی را بدون در نظر گرفتنروابط حزبی ]و[ وابستگی به گروهی خاص، مامور تشكیل دولت موقتمینمایم».
حكم حضرت امام نشانگر آن است كه نخست وزیری بازرگان، بدون توجه به علائقحزبی و شخصی ایشان و با تاكید بر سوابق مذهبی وی صورت گرفته است؛ اما عملكرد دولت موقت، از همان ابتدا، نتوانست نظر مردم و نیروهای انقلابی را به خود جلب كند.اعضای دولت موقت بیشتر از جناح لیبرال اعم از مذهبی (نهضت آزادی) یا غیر مذهبی(جبهه ملی) بودند. جناح لیبرال ـ كه بعدها اسناد افشا شدهی سفارت نشان داد آمریكاامید فراوانی به آنها بسته است ـ عامل اصلی مبارزه و انقلاب را استبداد داخلی و نهاستعمار خارجی میدانستند. و علاوه بر آن، اعتقاد به تغییر بنیادین در ساختار سیاسی ـاجتماعی كشور نداشته و تنها برخی اصلاحات را كافی میدانستند. بر همین اساس،دولت موقت تنها به تعویض مهرههای بالای رژیم سابق اكتفا مینمود و از تغییراتبنیادین بهویژه، از تجدید نظر در رابطهی امپریالیستی و نابرابر ایران با آمریكا، پرهیزمیكرد.
در دیدگاه جناح لیبرال، بدون رابطه با كشورهای سرمایهداری و امپریالیستی زندگیبرای كشورهای جهان سوم نظیر ایران میسر نیست. به همین خاطر از تیرگی روابط باآمریكا به شدت هراس داشتند و علیرغم نظر حضرت امام (كه بارها اعلام شده بود)؛سیاست خارجی دولت موقت، بر مبنای حفظ روابط اقتصادی، سیاسی و حتی نظامی باآمریكا قرار گرفت. این در حالی بود كه ملت ایران و رهبری عالیقدر آن، تمامگرفتاریهای خود را از استعمار و بهویژه آمریكا میدانست و منتظر اجرای طرحهایانقلابی در زمینههای مختلف و بهویژه سیاست خارجی و حذف روابط نابرابر،سودجویانه و استثمارگرانه با آمریكا و روی كار آمدن افراد انقلابی و اسلامی و نیز ایجادارتباط و حمایت از نهضتهای آزادیبخش جهان بود. اما دولت موقت در عمل درجهت خلاف این مسیر گام برمیداشت و آنچه اجرا میشد، نه طرحهای انقلابی، بلكهروش كند و غیر انقلابی «سیاست گام به گام» بود كه پیش از این نیز ناكارآمدی آن درمبارزه با رژیم ستمشاهی تجربه شده بود.
در بینش دولت موقت، مبارزه با آمریكا مفهوم نداشت تا جایی كه حتی پیروزیانقلاب اسلامی را نتیجهی مذاكرات با مقامات سفارت آمریكا میپنداشت.
دولت موقت دولتی نبود كه بتواند خود را با شرایط انقلاب تطبیق دهد و انتظاراتمردم را ـ كه در پی كارهای اساسی و تغییرات زیربنایی بودند ـ برآورده سازد. مهندسبازرگان كابینهی خود را به فولكس واگنی تشبیه كرده بود كه بر خلاف امام (ره)، كهبولدوزری پر قدرت است، توانایی انجام كارهای سریع و انقلابی را ندارد و نباید همچنین تقاضایی از آن داشت.
این عملكرد ضعیف و غیر انقلابی دولت موقت كه ضمن برخورد ضعیف با آمریكا وعوامل رژیم شاه، مواضع تندی را در برابر نهادهای انقلابی داشت، باعث شد تا آمریكادریچهای بزرگ برای نفوذ در پیكرهی انقلاب بیابد. بنابراین، تمامی توان خود را براینزدیك شدن به دولت موقت به كار گرفت. یكی از جاسوسان آمریكایی در این باره گفته:
«اگر این دولت (دولت موقت) دوام پیدا كند، روابط اقتصادی ـ سیاسی چنانخواهد بود كه یك موقعیت بهتر برای ما به دست خواهد آورد.»
دولت موقت كه از مشاركت سیاسی مردم برای حفظ انقلاب از طریق حضور دركمیتههای انقلاب، مشاركت اقتصادی مردم با شركت در جهاد سازندگی و نیزدادگاههای انقلاب، برای محاكمهی جنایتكاران با عنوان چوب لای چرخ دولتگذاشتن یاد میكرد، به شدت به این نهادهای انقلابی میتاخت و با كمال تعجب بایدگفت كه این دولت در برابر ضد انقلاب و دشمنان جمهوری اسلامی، سیاست مذاكره رادر پیش گرفته بود.
در حالی كه هر روز بر تعداد شهدای كردستان و تركمن صحرا افزوده میشد و ضدانقلاب پایگاههای خود را در این نواحی مستحكم میكرد، دولت موقت با فرستادن هیأت حسن نیت كه در عمل موجب وقتكشی و تجدید قوای ضد انقلاب میشد، آب به آسیاب ضد انقلاب میریخت و آمریكا نیز با استفاده از تساهل و تسامح دولت موقت، روز به روز، جای پای خود را محكمتر میكرد. در حالیكه نیروهای انقلابی درگیر در كردستان از دولت موقت تقاضای كمك میكردند، دولت موقت به جای كمكرسانی و اقدامات قاطعانه، رئیس ستاد ارتش، «شهید قرنی» را كه برای دفاع از تمامیت ارضی كشور و حفظ انقلاب زحمات زیادی كشیده بود، تعویض كرد و فردی راكه به فراماسونری شهرت داشت، به جای او منصوب كرد. «یونسی» كه تودهای بود،استاندار كردستان شد. «مدنی» كه بعدها به علت خیانت از كشور گریخت، استاندارخوزستان و «امیر انتظام» كه بعدها به جرم جاسوسی به حبس ابد محكوم شد،سخنگوی دولت موقت شد. با این همه، طرفداران انقلاب به احترام دستور امام (ره)مبنی بر حفظ وحدت نیروهای انقلابی در برابر اعمال دولت موقت، خار در چشم واستخوان در گلو، صبر پیشه كردند.
در چنین شرایطی، آمریكاییها به بهانهی مداوا و معالجهی شاه به وی پناه دادند واین كار كاسهی صبر ملت ایران را لبریز كرد. این در حالی بود كه دولت موقت در برابراین اقدام حتی فعالیت دیپلماتیك مؤثری انجام نداد.
امام خمینی در 7 آبان 1358 ه.ش به قراردادهای استعماری بین ایران و آمریكا بهشدت اعتراض كردند؛ اما دولت موقت، بدون توجه به این اعتراض، در پی بهبود رابطه با آمریكا بود و بیشتر واهمهی خود را از خطر شوروی ابراز میداشت. حركتسازشكارانهی دولت موقت تا به آنجا پیش رفت كه مهندس بازرگان (نخست وزیر)،ابراهیم یزدی (وزیر خارجهی دولت موقت) و هیات همراه در 11 آبان 1358، در جشناستقلال الجزایر با برژینسكی ـ مشاور امنیت ملی كاخ سفید ـ ملاقات كرده و به مدتیك ساعت و نیم با او مذاكره كردند. برژینسكی فردی بود كه در زمان وقوع انقلاباسلامی بر خلاف سایروس ونس (وزیر خارجهی وقت آمریكا)، خواستار سركوبنظامی انقلاب و طرفدار كودتای نظامی برای پیشگیری از انقلاب ایران بود. جالب آنكهاین ملاقات به گفتهی برژینسكی نه به تقاضای او بلكه به تقاضای بازرگان صورتگرفت.
بدون شك پذیرش شاه از سوی آمریكا و دیدار اعضای دولت موقت با مشاور امنیتملی رئیس جمهور آمریكا، دو عامل تسریع كنندهی تسخیر لانهی جاسوسی از سویدانشجویان مسلمان پیرو خط امام بود. ملاقات و مذاكره با آمریكا مترادف سازش بود وبنابراین، خشم نیروهای انقلابی را در ایران برانگیخت و آنان تصور كردند كه آمریكا بهدنبال تكرار كودتای 28 مرداد 1332 در ایران است. آنچه كه به نگرانیها دامن میزد،همزمانی پذیرش شاه در آمریكا و ملاقات الجزایر بود.
دولت موقت، در 14 آبان 1358، یعنی یك روز پس از اشغال سفارت آمریكا، استعفاداد و امام نیز در 15 آبان این استعفا را قبول كردند. مشخص بود كه اعضای نهضتآزادی و ملیگرا این اقدامات خارج از قاعده و قانون! را نمیپذیرفتند و آن را مداخله درامور دولت تلقی میكردند. بازرگان خود در این مورد میگوید:
«دولت موقت كه از نظر مسؤولیت اداری و سیاسی مملكت و حفظ حقوقنمایندگان و اتباع خارجی، طبق تعهدات بینالمللی، نمیتوانست مخالف اینعمل (تصرف سفارت آمریكا) نباشد، چون قبلاً تصمیم به استعفا گرفته بود،هیچگونه اعلامیه و اقدامی در این زمینه ابراز نكرد.»
البته بازرگان دربارهی گروگانگیری، در موضعگیری دیگری میگوید:
«این عمل بسیار زشت و خلافی است كه این دانشجویان انجام میدهند و همه بااین عمل مخالف هستند و عمل آنها ضد انقلاب، اسلام، امام و همه چیز است.افشاگریهای قبلی و حال و آیندهی دانشجویان مقداری از آن دروغ است.»
این اظهارات در حالی صورت میگرفت كه امام طی سخنانی، كه در بخش قبل آمد،قاطعانه از اقدام دانشجویان پشتیبانی كردند و حتی خواستار تداوم افشاگریهای آنانشدند.
مهندس بازرگان، در مواردی، از تعابیری بسیار تند بر ضد دانشجویان استفاده كرد واز جمله یكبار خطاب به آنان گفت:
«اسم خودشان را میگذارند خط امام. خط شیطانند... اینهایی كه میگویند ما باآمریكا راه كج رفتیم و راه سازش رفتیم، اینها ضد انقلابند. مامور همان شورویو آمریكا هستند كه میخواهند اختلاف بیندازند.»
از سوی دیگر، دكتر یزدی (وزیر امور خارجهی دولت موقت)، در روز بعد از حادثه،طی مصاحبهی مطبوعاتی میگوید:
«دولت جمهوری اسلامی، موظف به حفظ مال و جان اتباع خارجی است... بهعنوان دولت از وقوع چنین حادثهای ابراز تاسف میكنیم.»
البته دكتر یزدی با زیركی و با توجه به حمایت عموم مردم و حضرت امام از جریانتسخیر لانهی جاسوسی، سعی كرد خود را چندان در مقابل این جریان قرار ندهد وچنین اقدامی را حمایت از دولت خواند و گفت:
«چون آمریكاییها به پاسخ دولت دربارهی استرداد شاه پاسخ مثبت ندادهاند،دانشجویان اقدام به اشغال سفارت كردهاند.»
و حتی از مردم گله كرد كه:
«چرا وقتی شاه به آمریكا رفت، مردم اعتراض و تظاهرات نكردند؟»
ولی شكی نبود كه هدف وی از این اقدام، مصادره به مطلوب كردن این اقدام انقلابیو محدود ساختن اهداف عظیم آن به اعتراض به حضور شاه در آمریكا بود، حال آنكهاعتراض به جنایات آمریكا در ایران و افشای ماهیت وابستگان به آمریكا، اهدافمهمتری بود كه مورد توجه آقای دكتر یزدی قرار نداشت. جالب آنكه آقای دكتر یزدی،سالها بعد، نظرات واقعی خود را در مورد این واقعه ـ كه سالها آن را كتمان میكرد ـبیان نمود. وی 23 سال پس از این واقعه طی مصاحبهای گفت:
«یكی از اهداف گروگانگیری در ایران، استقرار هدفهای سیاسی در بازی قدرتدر داخل ایران بوده است، برای اینكه دولت موقت را ساقط كنند و در بازیسیاسی به نفع استقرار و سلطهی یك گروه استفاده كنند... كسانی كه این حادثه رابهوجود آوردند، به بیحاصلی كار خود پی بردهاند. آن زمان این افراد جوانبودند و پیچیدگیهای سیاسی را نمیدانستند و حالا كه تجربه و علم پیداكردهاند، بر اثر تجربه پی بردهاند، كاری كه كردند خلاف بوده و اكنون آن را نقدمیكنند.»
شاید بتوان بخش اول سخنان دكتر یزدی را تا حدی درست دانست، زیرا با توصیفیكه از عملكرد دولت موقت انجام دادیم، حذف آنان از قدرت در ایران موجب تداوم واحیای انقلاب شد؛ اما در مورد بیحاصلی اشغال سفارت قطعاً نمیتوان با ایشانموافقت كرد، زیرا شكست هیمنهی آمریكا در ایران و جهان، افشای اسناد سفارت،تداوم جریان انقلاب و بسیج مجدد مردم برای دفاع از دستاوردهای آن، حاكمیتنیروهای انقلابی و بسیاری مسایل دیگر ـ كه به جای خود مورد بحث قرار میگیرد ـ ازمهمترین دستاوردهای تسخیر لانهی جاسوسی بوده است.
اما دربارهی علت استعفای دولت موقت نیز، برخی نیروهای انقلابی این اقدام را یكترفند سیاسی میدانند و معتقدند با توجه به آنكه امام بارها استعفای دولت بازرگان را ردكرده بود، آنان بر این باور بودند كه این بار نیز چنین اتفاقی خواهد افتاد. دولت موقتمیتواند اینبار با گذاشتن شرط و شروطی از جمله آزادی جاسوسان آمریكایی و نیزرهایی از مداخلهی نیروهای انقلابی در امور كشور، دوباره به قدرت بازگردد. اما اینترفند با هوشیاری امام خنثی شد. چراكه بنا به گفتهی حجةالاسلام موسوی خوئینیها،امام از مصاحبهی «رئیس دولت موقت» و توضیحاتی كه وی در توجیه ملاقات خود با«برژینسكی» داده بود ناراحت به نظر میرسیدند.
مرحوم حاج سیداحمد خمینی در این باره میگوید:
«من در نخستوزیری، در اتاق بازرگان و دكتر سحابی بودم كه از قم تماسگرفتند و مرا كه به تهران آمده بودم، از آن طرف بیسیم خواستند. آقای صانعیگفت، امام استعفای بازرگان را پذیرفت. من به روی خودم نیاوردم. سحابی وبازرگان میگفتند، معلوم است كه امام استعفای ما را قبول نمیكنند، ولی ما بایدبرای پذیرش مجدد مسؤولیت شرط و شروط بگذاریم كه یكی از آنها، آزادیآمریكاییهاست. من سكوت كرده بودم. فقط از اتاق آنها بیرون آمدم. ما همهشاهد بودیم كه چگونه جمعی به دست و پا افتاده بودند، تا امام را متقاعد كنندكه استعفا را نپذیرد و نتیجتاً دولت موقت با تأیید مجدد و قوت بیشتری واردصحنه شود و كنترل اوضاع را به نفع جریانی كه مدتها برای آن سرمایهگذاریكرده بودند، دوباره به دست گیرند. اما امام هوشیارتر از آن بودند كه اینگونهحركتها در ایشان تأثیر كند.»
اما حجةالاسلام والمسلمین هاشمی رفسنجانی در این باره میگوید:
«بازرگان و دوستانش از مدتها قبل به این نتیجه رسیده بودند كه نمیتوانند كاركنند. آقای مهندس بازرگان كه به جلسات میآمد، هر وقت به مشكلی برخوردمیكرد و یا چیزی را كه میخواست تصویب نمیكردیم، میگفت: «خودتانبیایید اداره كنید.» یا فرض كنید اگر كسی از ما سخنرانی میكرد ـ بخصوصآیتالله خامنهای و شهید بهشتی كه گاهی انتقاد میكردند ـ ایشان سختعصبانی میشد و میگفت: «من كار نمیكنم و نمیتوانم كار كنم.» از این چیزهاهمیشه داشتیم. استعفای قبلی را به خاطر تصویب مسألهی ولایت فقیه درخبرگان داده بودند. بعد از ولایت فقیه هم اینها دیگر دلگرم نشدند كه كار كنند.تكلیف شده بود و ماندند... قبول دارم كه آنها خیلی به دولت نچسبیده بودند وهمیشه میگفتند به ما اجازه بدهید كنار برویم.
سؤال: در واقع قضیهی اشغال لانه، آقایان را وادار كرد؟
جواب: به نظرم بله. یعنی به جایی رسیدند كه دیدند دیگر نمیتوانند. بهانهی بهتری هم برای استعفا پیدا كرده بودند و شرایطی هم بود كه نمیتوانستند كاركنند.»
خود امام در جریان معرفی دولت شهید رجایی به مجلس، در سال بعد، اشارهیصریح به دولت موقت و عملكرد آن نمودند:
«از اول هم به حسب الزامی كه من تصور میكردم، دولت موقت را قرار دادم،خطا كردیم، از اول باید یك دولتی كه قاطع باشد و جوان باشد و بتواند مملكترا اداره كند نه یك دولتی كه نتواند، منتها آن وقت ما نداشتیم فردی را كه بتوانیمآشنا بتوانیم انتخاب كنیم. انتخاب شد و خطا شد.»
به هرحال دولت موقت تنها دو روز پس از اشغال لانهی جاسوسی و در اعتراض بهآن سقوط كرد. حتی ناظران خارجی نیز بر تأثیر مستقیم حمله به سفارت و اشغال آن، برسقوط دولت موقت اذعان دارند، چنانچه یكی از آنان میگوید:
«كسانی كه به قصد مخالفت و یا اعتراض نسبت به عملكرد و سیاست خارجی بازرگان دست به این اقدام بزرگ زده بودند، خیلی سریعتر و عمیقتر از آنچه كهخودشان انتظار داشتند، دست یافتند و دولت بازرگان بلافاصله كنارهگیری كرده و جوانان مبارز اسلامی اشغالكننده آنچه را كه مربوط به ارتباط مقامات ایرانیبا دولت آمریكا بود فاش ساختند، به شكلی كه بعد از آن بسیاری از افراد وابستهبه دولت موقت كشور را ترك كردند.»