سخنراني مقام معظم رهبري در مجمع عمومي سازمان ملل در شهريور 1366 با عنوان ادعانامه عليه امريكا

متن زير بخش پاياني سخنراني حضرت آيت الله خامنه اي است كه 27 سال پيش در آخرين روز شهريور 1366 در مجمع عمومي سازمان ملل ايراد گرديد .
تاريخ ملت ما در فصلي سياه، تلخ و خونين آميخته به انواع دشمنيها و كينه‌ورزيهاي رژيم امريكاست. بيست‌وپنچ سال حمايت از رژيم ديكتاتور و جلاد پهلوي، با آن همه جناياتي كه وي نسبت به ملت ما مرتكب شد. غارت اموال اين ملت با همدستي شاه، مقابله‌ي جدي با انقلاب در آخرين ماه‌هاي عمر رژيم شاه و تشويق وي به سركوب تظاهرات ميليوني مردم. كارشكني نسبت به انقلاب به وسائل گوناگون در اولين سالهاي پيروزي، تماس تحريك‌آميز سفارت امريكا در تهران با عناصر ضدانقلاب، كمك به كودتاچيان، كمك مستمر به عناصر تروريست و ضدانقلاب در خارج از كشور، بلوكه كردن نقدينه‌ها و اموال ايران و عدم تحويل اجناسي كه بهاي آن مدتها قبل دريافت شده است، عدم تحويل اموالي كه شاه از بيت‌المال برداشته و به نام خود در بانكهاي امريكا گذارده بود، تلاش براي محاصره‌ي اقتصادي و ايجاد جبهه‌ي متحد غرب عليه ملت ما، حمايت آشكار و مؤثر از عراق در جنگ عليه ما و بالأخره لشگركشي بي‌منطق قلدر مآبانه به خليج‌فارس و در خطر قرار دادن جدي امنيت و آرامش منطقه. اينها بخشي از ادعانامه‌ي ملت ما عليه رژيم ايالت متحده‌ي امريكاست. ادعا نامه‌اي كه مي‌تواند كليه‌ي ادعاهاي صلح‌طلبي و اظهارات سران اين رژيم در مورد حُسن نيّت نسبت به جمهوري اسلامي را - كه ظاهراً هدفي جز حل مشكلات داخلي‌شان ندارد - مورد ترديد جدي قرار دهد.
من لازم مي‌دانم مؤكداً بگويم، كه اين ادعانامه عليه سردمداران رژيم امريكاست، و نه عليه ملت امريكا؛كه خود در صورت اطلاع از آنچه دولتش با ملتي كرده پاي آن ادعانامه را امضا خواهد كرد. ملت ما نشان داده است كه به هدفهاي خود مؤمن و در راه آن تا سرحد نثار جان ايستاده است. چنين ملتي از امريكا و از هيچ قدرتي نمي‌ترسد، و به ياري خدا نشان خواهد داد كه پيروزي از آن حق و مؤمنان به حق است. آقاي رئيس، آقاي دبيركل، حضار محترم، اين بود سرگذشت انقلاب ما. انقلابي كه اگر موج اميدي گسترده ميان ملتهاي رنج ديده از سلطه‌ي استكبار جهاني پديد آورد، موج مخالفتي به همان گستردگي نيز ميان قطب‌هاي سلطه‌ي بين‌المللي ايجاد كرد. و اين مخالفتها هر چند جدي، عميق و متنوع بود، نتوانست نهالي را كه ريشه در اعماق داشت و روزبه‌روز استوارتر مي‌شد، از پا بياندازد؛ هر چند سنگ و زخم فراوان به آن زده شد.
اكنون همه‌ي دنيا ببيند و مي‌بيند كه ما به ر‌غم عنف سلطه‌ها زنده‌ايم و زنده خواهيم بود. سنت‌هاي الهي در تاريخ اين را حكم كرده و جز اين نخواهد بود، و اين زنده‌ترين و گوياترين پيام ماست. نظام سلطه همواره خواسته است عكس اين را ثابت كند، و اداره‌ي خود را براي ملت‌ها و كشورهاي جهان سوم سرنوشت‌ساز بداند؛ ما اين را تخطئه كرديم. شك نيست كه نظام سلطه حيات و استمرار جمهوري اسلامي را نمي‌خواست، ولي اراده‌ي ما غالب شد. پيام ما به همه‌ي ملت‌ها و دولتهايي كه مي‌خواهند مستقل و بي‌اعتنا به خواست و اراده‌ي سلطه‌هاي بزرگ جهاني بمانند، اين است كه از آنان نترسند، و به خود و ملت خود اعتماد كنند. انقلاب ما همچنين پيام بزرگ خود را نفي نظام سلطه در جهان مي‌داند. امروز عملاً جهان ميان قدرتهاي بزرگ و سلطه‌گر تقسيم شده است، و آنان خود را صاحب اختيار دنيا مي‌شمارند. به اعتبار ديگر جهان به دو بخش سلطه‌گر و سلطه‌پذير تقسيم شده است، و بخش اول خود را مالك سرنوشت بخش دوم مي‌داند. نظام سلطه عبارت از وجود همين روابط نابرابر ميان اين دو بخش از جهان است. نظام سلطه به ميل خود انقلابها را نفي و براي رژيمهاي انقلابي مشكل‌تراشي مي‌كند. نيكاراگوئه و كشورهاي انقلابي جنوب آفريقا چند مثال زنده‌ي اين حقيقتند. نظام سلطه علي‌رغم ملتها براي آنان تصميم مي‌گيرد.
فلسطين مظلوم نمونه‌ي كامل و افغانستان نمونه‌ي ديگر اين حقيقتند. نظام سلطه با مفاهيم به ميل خود بازي مي‌كند، و آن را بر طبق مصالح خود تغيير مي‌دهد؛ و همه‌ي امكانات خود را براي جا انداختن آن به كار مي‌برد. تروريسم و حقوق بشر نمونه‌هايي از مفاهيم دست‌كاري شده‌اند.
نظام سلطه حتي مستقيماً به كشورهاي مورد غضب خود حمله مي‌كند. نمونه‌هاي اخير آن حمله‌ي امريكا به ليبي و گراناداست. نظام سلطه براي همه‌ي دنيا و به عوض همه‌ي ملتها تصميم مي‌گيرد. نمونه‌ي ديروز آن هيروشيماست، و امروز هم رئيس جمهور امريكا به كار هولناك اسلاف خود افتخار مي‌كند؛ با اين استدلال كه اگر ما اين چند هزار را نمي‌كشتيم، بعداً ممكن بود بيشتر از آن در همه‌ي دنيا كشته شود، و بدين ترتيب دلسوزي قيّم مآبانه‌ امريكا نسبت به همه‌ي دنيا را به رخ مي‌كشد. نظام سلطه از رژيمهاي فاشيست و نژادپرست مانند اسرائيل و آفريقاي جنوبي حمايت مي‌كند، و آنان را چون دست مسلح و خونريزي به جان ملتهاي مظلوم مي‌اندازد. لبنان مسلمان - كه صبورانه و مقاوم در برابر تجاوزهاي خباثت‌آميز صهيونيست‌ها مي‌ايستد - نمونه‌ي بارز و كشورهاي خط مقدم جنوب آفريقا نمونه‌هاي ديگر آنند.
نظام سلطه به خود حق مي‌دهد كه سازمانهاي بين‌المللي را زير فشار قرار دهد؛ نمونه‌ي حاضر آن فشار امريكا بر شوراي امنيت و يونسكو است. نظام سلطه منافع سلطه‌گران را مطلق و موجب ناديده انگاشتن منافع ديگران مي‌شمارد؛ نمونه‌ي آن حضور تشنج‌زا و خطرآفرين ناوهاي امريكا در خليج‌فارس است؛ كه به استدلال حفظ منافع امريكا و بدون توجه به منافع كشورهاي منطقه انجام گرفته است. و خلاصه نظام سلطه تبليغات جهاني را در دست مي‌گيرد و به كمك آن همه‌ي حقايق را واژگونه و همه‌ي اين شيطنت‌ها را خدمت جلوه مي‌دهد، و راه مقابله با خود از سوي افكار عمومي عالم را مي‌بندد. پيام ما به همه‌ي ملت‌ها و دولت‌هاي جهان سوم و نيز به ملتهايي كه دولتهاي آنان خود به وجود آورندگان نظام سلطه‌اند اين است كه دنيا بيش از اين نبايد اين وضع ناهنجار را تحمل كند. بايد به قدرتها و دولتهاي بزرگ از سوي همه گفته شود در خانه‌هاي خودتان بنشينيد، و دنيا را به همه‌ي مردم دنيا بسپريد، شما قيّم آنها نيستيد. در سازمان ملل دو تبعيض ناروا هست؛ حق وِتوُ و عضويت دائم در شوراي امنيت؛ اين دو تبعيض بايد برداشته شود.
اين تنها چيزي است كه مي‌تواند سازمان ملل و شوراي امنيت را به راستي همان كانوني كند كه همه‌ي ملت‌ها به آن دل ببندند، و مسائل فيمابين خود را در آن حل كنند؛ و گر نه هميشه مثل امروز شوراي امنيت جايي خواهد بود براي صدور احكام بي‌اعتبار و دستورهاي بي‌عمل، و هميشه مثل امروز ملتها احساس خواهند كرد كه جايي براي حل مسائل بين‌المللي وجود ندارد، و خشونت تنها راه پيشبرد كارهاست. پيام ما به دولتهاي جهان سوم آن است كه تا نظام سلطه و وضع كنوني باقي است در راه اتحاد ميان خود بكوشند؛اين بهترين راه براي قوي شدن است. سلطه‌هاي جهاني جز قوّت و قدرت هيچ نمي‌فهمند، و در برابر زبان قدرتي كه آنان به كار مي‌گيرند با زبان قدرت بايد سخن گفت. بيداري ملتها و آگاهي يافتن آنان از ماهيت و نقش نظام سلطه بزرگترين پشتوانه‌ي دولتهاي جهان سوم و مايه‌ي قدرتي حقيقي در برابر سلطه‌گران است. رهبران اين دولتها هيچ بازوي قدرتمندي و نيز هيچ چاره‌اي جز فكر روشن و اراده‌ي نيرومند ملتهاي خود ندارند. اتحادي كه ما به كشورهاي جهان سوم پيشنهاد مي‌كنيم، اتحاد براي جنگيدن با قدرتهاي بزرگ نيست؛ اتحاد براي دفاع از خود و جلوگيري از تضييع حقوق حقه‌ي خود است. قدرتهاي سلطه‌گر بزرگترين عامل توجيه و نشر فسادند؛ فساد اخلاقي، فساد جنسي و فساد اعتقادي.
همه و همه در انگيزه‌هاي سياسي و اقتصادي و جاسوسي اين قدرتها پشتوانه‌ها و مروّجين عمده و اصلي خود را مي‌يابند. و چنين شده است كه امروز در دنياي سياه و تلخي - كه اين بار شامل خود ملتهاي متعلق به قدرتهاي بزرگ نيز مي‌شود - ارزشهاي اخلاقي برباد رفته، بنيان خانواده سست و لرزان، ديو الكليسم و اعتياد به مواد مخدر از هميشه مسلطتر و جاذبه‌ي معنويت و اخلاق از هميشه كمتر است. ما بايد در كشورهاي خود با فساد مبارزه‌اي جدي آغاز كنيم؛ بايد بنيان خانواده را محكم و نخستين و اصليترين پرورشگاه آدمي را كانون محبت، صفا، عاطفه و معنويت سازيم.
بايد حراست از حقوق و ارزشهاي زن را مورد تأكيد قرار داده، در معيارهاي كنوني آن - كه ساخته‌ي دست و پندار همين نظام سلطه است - تجديد نظر كنيم؛ و زن را جداً از وسيله‌اي براي التذاذ - كه فرهنگ سلطه‌ي غرب عملاً بر او تحميل كرده - رها سازيم. زن يك عالِم، يك سياستمدار، يك مدير، يك شخصيت برجسته و برتر از همه يك همسر و يك مادر آري، اما يك وسيله براي كامجويي و سرگرمي نه. اين است آنچه خواهد توانست به نيمي از بشريت هويت و شخصيت حقيقي‌اش را اعطاء كند؛ و خانواده را بنياني ماندگار و مقدس ببخشد. اينها پيامهاي انقلاب ماست؛ نه فقط به آنان كه گوش خود را آماده‌ي شنيدن نگه داشته‌اند، بلكه به همه‌ي آنان كه مي‌توانند حجاب‌هاي شنيدن را كنار زنند و به قضاوت عادلانه روي آورند.