سياست ايالاتمتحده درباره حوزهي درياي مازندران:توصيههايي براي دولت بوش
چكيده
در حالي كه دولت بوش سرگرم ارزيابي سياستهايي است كه به بهترين نحو منافع ملي ايالاتمتحده را در كرانه درياي خزر تأمين كند، ميتواند از پيشنهادها و راهنماييهاي مشروحه زير بهره جسته و درسهايي كه فرايند سياست دولتهاي پيشين است را مدنظر قرار دهد. گرچه، ذخاير موجود حوضه درياي مازندران، ميتواند به تأمين امنيت انرژي آمريكا كمك شايان كند؛ اما اهميت منطقه فراتر از مسأله تأمين انرژي است. برقراري روابط گسترده با كشورهاي اين منطقه، ميتواند به گسترش روابط واشينگتن با جهان اسلام ياري رساند و رژيمهاي هواخواه ايالاتمتحده و جوامع باز را در منطقه ترغيب و دلگرم سازد.
كاخسفيد، به منظور پيشبرد هرچه بيشتر اين اهداف، بايد در گام نخست و پيش از دست يازيدن به هركاري، يك سياست منسجم و فراگير تدوين و به مورد اجرا گذارد.
واشينگتن، بايد همچنان به حمايت از راهحلهاي صلحآميز براي درگيريهاي منطقه ادامه دهد (در اين راستا، دولت بوش براي تلاشهايش در راستاي كمك به حل درگيري ناگورنو ـ قرهباغ، بايد مورد تمجيد قرار گيرد.) كاخسفيد، بايد به سياست همكاري با كرملين نيز ادامه داده و اجازه ندهد اين منطقه به عرصهاي براي رقابت روسيه و آمريكا مبدل شود. در همين زمان، ايالاتمتحده بايد به تعهد خود مبنيبر حمايت از استقلال كشورهاي حوزه درياي خزر پايبند بوده و در برابر تلاشهاي احتمالي روسيه در راستاي به خطر افكندن استقلال آنان، از خود مقاومت نشان دهد.
حوزه درياي خزر: پيشبرد منافع ملي ايالاتمتحده
بخشي از منافع ملي آمريكا، ميتواند از طريق تدوين موفقيتآميز سياستهاي كاخسفيد در حوزه درياي مازندران، از جمله كشورهاي كرانه درياي خزر شامل: ايران، روسيه، آذربايجان، قزاقستان و تركمنستان و همچنين كشورهاي همسايه آنها كه در طرح انتقال انرژي بستر دريا و تأمين امنيت منطقه مطرح هستند، (گرجستان، ارمنستـان، تـركيـه و ازبكستـان) فـراهـم شود. اين منافع عبارتست از:
1ـ تأمين پايداري و دوام ذخائر انرژي جهان و تنوعبخشيدن به عرضه انرژي در مناطقي فراتر از خليجفارس:
همانگونه كه رييسجمهور بوش عنوان كرده است: «مسأله تنوع در عرضه انرژي، نه تنها براي تأمين امنيت انرژي، بلكه در جهت تأمين امنيت ملي نيز از اهميت بسياري برخوردار است.»(2) اكتشافات درياي مازندران اگر بيشتر از درياي شمال نباشد، كمتر از آن نيست. منابع درياي خزر، در قلمرو كشورهايي قرار دارد كه داراي گرايشهاي غربي بوده و در حال حاضر عضو اوپك نيستند. سرازير كردن نفت درياي مازندران به بازارهاي جهاني، ميتواند از جنبه انحصاري اوپك بكاهد و اهرم بزرگتري براي اعمال قدرت در برابر سياستهاي عربستان سعودي و ديگر كشورهاي عضو اوپك ايجاد كند كه در نهايت، منجر به كاهش بهاي جهاني نفت خواهدشد؛
2ـ بهبود اقتصاد تركيه:
آنكارا در تلاش است كه با رخنه در حوزه درياي خزر و همكاري با كشورهاي اين منطقه ـ به ويژه در بخش انرژي ـ به منافع اقتصادي تازهاي دستيابد. اقتصاد تركيه ميتواند از طريق انتقال نفت و گاز حوضه درياي مازندران از قلمرو اين كشور و دستيابي به منابع انرژي آن، سودي سرشار به كف آورد؛
3ـ بهبود روابط با جهان اسلام:
واشينگتن، با بيشتر كشورهاي اسلامي داراي روابطي پيچيده است. فروپاشي اتحاد جماهير شوروي، فرصت فوقالعادهاي را در اين زمينه براي آمريكا فراهم ساخته است: پاگرفتن 6 كشور تازه كه اكثريت جمعيت آنها را مسلمانان تشكيل ميدهند و بيشتر آنان در تلاش براي برقراري ارتباط نزديك با غرب و افزايش همكاري با ايالاتمتحده هستند. ايالاتمتحده، از طريق برقراري روابط نزديك با كشورهاي مسلمان در قفقاز و آسياي مركزي، ميتواند اين پيام را به صراحت اعلام كند كه خواهان درگيري با جهان اسلام ـ به عنوان يك كليت ـ نيست. افزونبر اين، آمريكا ميتواند از طريق تقويت استقلال اين كشورهاي مسلمان ـ از آن جا كه بسياري از آنها پيشرفتهايي در زمينه برقراري مردم سالاري داشته و توانستهاند مرزي شفاف ميان مذهب و حكومت ترسيم نمايند ـ اين گرايش را در ميان ديگر كشورهاي جهان اسلام نيز تشويق كند؛
4ـ تأمين منافع اقتصادي ايالات متحده:
شركتهاي آمريكايي و چند مليتي مستقر در آمريكا، مبالغ چشمگيري در حوزه درياي خزر، به ويژه در بخش توسعه منابع انرژي، سرمايهگذاري كردهاند. روابط خوب سياسي با كشورهاي اين منطقه، ميتواند تكيهگاهي مهم براي سرمايهگذاران آمريكايي به شمار آيد و موجب افزايش چنين سرمايهگذاريهايي گردد. قوانين و مصوبات آمريكا درباره شفافيت عملكرد شركتها و اقدام براساس قانون، ميتواند الگوي بسيار خوبي براي كشورهايي كه اين شركتها در آنجا فعاليت ميكنند، باشد تا مقامات اين كشورها بتوانند چنين اصول و ارزشهايي را در كشورهاي خويش ترويج دهند؛
5ـ حمايت از استقلال كشورهاي منطقه قفقاز و آسياي مركزي با ترغيب آنها به برقراري مردمسالاري؛ و كمك به برقراري صلح، ثبات و تأمين آسايش مردم در منطقه:
پيدايش برخي از كشورهاي مستقل، دموكرات و ثروتمند با گرايش به سوي آمريكا، موجب تقويت امنيت ايالاتمتحده و از ميان برداشتن نقاط مشكلساز احتمالي در آينده كه ميتوانند باعث دردسر براي ما شوند، میشود.
چگونگي دستیابی به منافع ملي ايالاتمتحده در حوزه درياي مازندران
دولت كلينتون، به اهميت كشورهاي كرانه درياي خزر براي تأمين منافع ملي آمريكا پيبرد و از اين رو برخي سياستهاي اصلي دولت خود را با هدف تأمين اين منافع پيريزي كرد. هرچند، سياستهاي وي اغلب به زيان اهدافي كه براي دستيابي به آنها وضع شده بودند، تمام شد. به عنوان مثال، دولت پيشين، حمايت خود را از انتخاب مسير باكو ـ تفليس ـ جيهان به عنوان «خط لوله اصلي صادرات» نفت درياي خزر، به صراحت اعلام كرد. اين اقدام، در گام نخست به منظور تقويت استقلال كشورهاي منطقه صورت گرفت؛ اما متأسفانه، مانورهاي انجام گرفته در پيرامون خط لوله و رقابت آمريكا و روسيه در زمينه سياستهاي بخش انرژي، باعث پيچيدهتر شدن تلاشها براي حل منازعات منطقه قفقاز گرديد كه بروز بيثباتي در منطقه و به خطر افتادن استقلال پارهاي از كشورهاي حوزه درياي مازندران را به دنبال داشت. افزونبر آن كه واشينگتن، در سرمايهگذاري كافي براي حل و فصل درگيريهاي منطقهاي و ارائه روشهايي به منظور كاهش مخالفت روسيه با احداث خط لولهي پيشنهادي نيز با شكست روبهرو شد. اين، در حقيقت بدان علت بود که شيوهاي كه در آن زمان واشينگتن براي اعمال سياستهايش در پيش گرفت، با اهداف خط لوله باكو ـ تلفيس ـ جيهان كاملاً بيگانه و ناهماهنگ بود.
واشينگتن در بسياري از موارد در ايجاد هماهنگي ميان سياستهاي خود با شكست مواجه شد و در نتيجه پيامهايي متضاد فرستاد. به عنوان مثال، دولت كلينتون به صراحت اعلام كرد: گرچه براي برقراري ارتباط با كشورهاي منطقه به ويژه جمهوري آذربايجان، اهميت بسياري قائل است؛ اما در عمل، تلاش چنداني در جهت لغو يا مبارزه عليه تحريمهاي وضع شده از سوي كنگره ـ زير عنوان تحريمهاي 907 ـ درباره آذربايجان نكرد. گرايش باكو به سوي ايالاتمتحده، كاملاً آشكار است و با شهامت، سياستهاي آمريكا را در منطقه به اجرا ميگذارد؛ اما در عين حال، اين كشور از تحريمهاي وضع شده از سوي واشينگتن عليه خود در رنج ميباشد و اين حقيقتي است كه از نظر عامه مردم جمهوري آذربايجان پوشيده نميماند. چنين تناقضاتي، موجب سردرگمي و نااميدي كشورهاي كرانه درياي خزر ميشود، بهويژه از آن رو كه مردم اين كشورها اطلاعات چنداني در زمينه تحركات روند سياست خارجي ايالاتمتحده، نقش كنگره در تعيين اين سياستها و بازتاب رأيدهندگان داخلي بر آنها، ندارند. براي اطمينان خاطر مردم اين منطقه نيز مانند هر جاي ديگر، عمل به تعهدات سپرده شده ضروري است. اگر انتظاراتي درباره مداخله آمريكا ايجاد نشود، بهتر از آن است كـه بـراي دولتهاي منطقـه و ملـتهـا يـأس و نـااميـدي فراهم گردد.
پيشنهادها
1ـ افزايش تلاشهاي ديپلماتيك و تشويق سرمايهگذاري مالي در اين كشورها به منظور به جريان انداختن صدور منابع انرژي آن از طريق مسير شرق به غرب (باكو ـ تفليس ـ جيهان):
براي آن كه نفت درياي خزر بتواند كمك مؤثري به روند تنوع منابع انرژي جهان كند، بايد نفت منطقه از طريق مسيرهاي چندگانه، از جمله خط لولهي شرق به غرب، بهبازارهاي جهاني عرضه شود. خط لوله باكو ـ تفليس ـ جيهان تضمين ميكند كه بخش اعظم نفت درياي خزر از طريق كشورهاي غير عضو اوپك و كشورهايي كه منافع ناهمگوني با اين خطوط لوله ندارند (روسيه و ايران هر دو كشورهايي هستند كه ذخائر سرشار نفت و گاز دارند) به بازارهاي جهاني عرضه شود. همانگونه كه رييسجمهور بوش تأكيد كرد، «وابستگي شديد به يك منبع انرژي، بهويژه يك منبع خارجي، ما را در قبال تغييرات ناگهاني قيمت، بروز وقفه در عرضه محصول و در بدترين شرايط، تهديد و باجگيري، آسيبپذير ميسازد. گروه كاري رييسجمهور بوش، براي تأمين امنيت انرژي ـ كه توسط ديك چني، معاون وي اداره ميشود ـ توصيه كرده است كه ايالاتمتحده بايد تلاشهايش را براي توسعهي مسيرهاي صادرات نفت افزايش دهد؛ همچنين از رييسجمهور خواسته شده به وزيران بازرگاني، امورخارجه و انرژي دستور دهد كه از خط لوله نفتي باكو ـ تفليس ـ جيهان كه كارايي اقتصادي آن، اثباتشده است، حمايت كنند و با شركتها و كشورهايي كه ميتوانند شرايط لازم براي تحقق يافتن خط لوله ـ تفليس ـ جيهان را فراهم سازد، همكاري داشته باشند.(3)
احداث اين خط لوله، برخي از اهداف استراتژيك و كليدي ايالاتمتحده را تأمين ميسازد، كه در رأس آنها مسأله حفظ امنيت انرژي آمريكا قرار دارد، ضمن آن كه اين اقدام، استقلال سياسي كشورهاي كرانه درياي خزر را نيز تقويت ميكند. دولت آمريكا، بايد همچنان اين واقعيت را مدنظر قرار دهد كه خط لوله باكو ـ تفليس ـ جيهان تنها يك پروژه اقتصادي خصوصي نيست؛ بلكه دربرگيرندهي منافع ژئوپوليتيكي نيز هست؛
2ـ حمايت از ايجاد ترتيبات و زير ساختهايي كه براي انتقال گاز منطقهاي به جنوب قفقاز طراحي ميشود:
اخيراً ذخاير سرشار گازي تازهاي در حوضه درياي مازندران، به ويژه جمهوري آذربايجان، كشف شده است. واشينگتن بايد پس از كسب موافقت اين جمهوري، به منظور بهرهگيري از برخي منابع گاز درياي خزر جهت انتقال به كشورهاي جنوب قفقاز و به عنوان بخشي از توافق حل اختلاف ناگورنو ـ قرهباغ، از ساخت و احياي اين خطوط لوله نفتي حمايت كند. كاخسفيد، همچنين بايد بانك جهاني را تشويق نمايد كه منابعي را به اين پروژه اختصاص دهد و سرمايهگذاري كشورهاي ديگر را نيز تسهيل سازد. استفاده از منابع گاز محلي، ميتواند از طريق كاهش وابستگي كشورهاي منطقه به ايران و روسيه در راستاي تأمين برق و گرما، امنيت و ثبات منطقهاي را تقويت و آسيبپذيري اين كشورها را در برابر تحميل ديدگاههاي سياسي، از ميان بردارد؛
3ـ تلاش در راستاي بيان شفاف سياستهاي آمريكا در منطقه به روسيه، دادن توضيح درباره هدف برخي فعاليتهاي خاص (مانند اقدامات ايران) و تبيين اين مسأله كه حذف روسيه، هدف سياستهاي آمريكا نيست:
واشينگتن ميتواند سياستي جامع در پيش گيرد كه از تبديل شدن حوزه درياي خزر به عرصه رقابت آمريكا ـ روسيه، جلوگيري كرده و از تنشهاي موجود منطقه بكاهد. روابط كاخسفيد و كرملين در منطقه ميتواند از يك حالت «برد و باخت» به يك روند «برد و برد» براي هر دو طرف تبـديل گردد.
به عنوان مثال، ميتوان با تلاش در راستاي تشويق روسيه به مشاركت در پروژه خط لوله شرق به غرب، احتمال عملي شدن اين پروژه را افزايش داد و منافع اقتصادي نيز از اين طريق عايد روسيه ساخت. بايد به مسكو خاطرنشان كرد، خطوط لولهاي كه مانند باكو ـ تفليس ـ جيهان از تنگه بسفور نميگذرند، در حقيقت در خدمت تأمين منافع روسيه خواهند بود و از بروز ترافيك متراكم در مسيرها جلوگيري كرده و در نتيجه مانع از بروز چالش احتمالي در رژيم آمد و شد آزادانه كشتيها ميشوند. حفظ اين شيوه حقـوقي از ديـدگاه مسكـو، جـزو منـافع ملـي، حيـاتي آن بـه شمـار ميرود؛
4ـ تلاشهاي ديپلماتيك به مناسبت حل مسأله درگيريهايي كه حوزه درياي خزر را تحت تأثير قرار داده است، به ويژه چالش ناگورنو ـ قرهباغ:
پاول، وزير امور خارجه آمريكا، بايد براي كوششهايي كه در راستاي حل و فصل صلحآميز درگيري ناگورنو ـ قره باغ به عنوان يكي از نخستين ابتكارات سياست خارجي دولت جديد انجام داده است، مورد تحسين قرار گيرد. همانگونه كه پاول، وزير امورخارجه اشاره كرده است، «راهحل صلحآميز براي آينده منطقه جنوب قفقاز و تمامي حوزه درياي مازندران از اهميت بالايي برخوردار است.»(4) اين تلاشها بايد همچنان پيگرفته شود و در صورت امكان، با هماهنگي روسيه به انجام رسد؛
5ـ حمايت از ترتيبات امنيتي در منطقه درياي خزر، بهگونهاي كه روسيه آنها را در راستاي منافع خود بيابد و به جاي تضعيف، درصدد حفظ آنها برآيد:
واشينگتن، ميبايست به همراه روسيه، مسؤوليت رهبري ترتيبات امنيتي و تلاشهاي صلحآميز در منطقه را برعهده گيرد؛ به گونهاي كه مسكو دستكم احساس كند تا حدودي اندك سودمند افتاده است. بيشتر ناپايداري و بيثباتي كه منطقه از آن رنج ميبرد، فرايند اقدامات قدرتهاي رقيب ميباشد كه از آن ميان ميتوان به ايالاتمتحده، روسيه، ايران و تركيه اشاره نمود. در اوايل دهه 1990، عملكرد مسكو، موجبات تشديد بسياري از مناقشات منطقهاي و تبديل شدن آنها به يك جنگ تمامعيار را فراهم ساخت.
در مجموع، روسيه از لحاظ راهبردي پايينتر از ايالاتمتحده قرار دارد؛ اما در كرانههاي درياي خزر، مسكو از اهرم فشار قدرتمندي برخوردار است كه آمريكا يا نميتواند و يا نميخواهد چنان اعمال نفوذي داشته باشد.
ضمن آن كه انجام برخي اقدامات مانند استفاده از نيروي نظامي، براي روسيه هزينه كمتري دربر خواهد داشت تا آمريكا. اجراي برخي سياستها، همچون ايجاد مانع بر سر راه طرحهاي خطلوله آمريكا، براي روسيه هزينه كمتري دربر دارد.
امكانات مناسبي كه روسيه در كرانه درياي مازندران در اختيار دارد ـ مانند، ايجاد بيثباتي از سوي نيروهاي محلي يا حتي استفاده از نيروهاي نظامي ـ بايد در ارزيابيهاي آمريكا از اقدامات احتمالي روسيه در اين منطقه، مدنظر قرار گيرد. اقداماتي كه فرايند رقابت ميان روسيه و آمريكاست، ميتواند ثبات منطقه را برهم زند و در نتيجه، مغاير اهداف ايالاتمتحده باشد. تلاشهاي ايالاتمتحده براي كنارزدن روسيه در منطقه مساوي است با برهم زدن ثبات حوزه درياي مازندران. همكاري روسيه و آمريكا در گفتوگوهاي صلح ناگورنو ـ قرهباغ، به موفقيت اين مذاكرات كمك شاياني كرد؛
6ـ اجراي تعهدات آمريكا در قبال كشورهاي منطقه، به منظور كمك به آنان در جهت حفظ استقلال خود و به طور همزمان يافتن راههايي به منظور جلوگيري از اقدامات روسيه در راستاي واردساختن لطمه به منافع اين كشورها:
پاول، وزير امورخارجه آمريكا، در سخناني كه در زمان انتصابش به اين سمت عنوان كرد، با اشاره به تعهدات ايالاتمتحده در قبال استقلال جمهوري گرجستان، بر اين نكته تأكيد ورزيد. به علاوه، واشينگتن بايد مانع از سوءاستفاده مسكو از روند صلح ميان ارمنستان و آذربايجان به منظور اعمال فشار جهت صفآرايي مجدد نيروهاي بيشتر روسيه در قفقاز گردد. كاخسفيد، بايستي با هرگونه استفاده بلندمدت از نيروهاي روسيه به عنوان نيروهاي حافظ صلح در منطقه قفقاز، مخالفت كند. در مجموع، بايد از استقرار دائم هرگونه نيروي حافظ صلح خارجي با هر تركيبي در اين منطقه جلوگيري شود؛
7ـ تلاش جدي در راستاي تدوين يك سياست منسجم، شفاف و هماهنگ:
نمايندگان وزارت امورخارجه آمريكا، در نشستهاي كنگره، از جمهوري آذربايجان به عنوان يكي از 11 شالوده سياست ايالاتمتحده در منطقه درياي خزر يادكردهاند و اين در حالي است كه در همان زمان، كنگره آمريكا قوانيني را به تصويب رساند كه كمك مستقيم دولت به جمهوري آذربايجان را ممنوع ميساخت. يكي از مهمترين راههاي دستيابي قوه مجريه به هماهنگي و انسجام در سياستهاي اتخاذ شده در قبال منطقه، تلاش در زمينه لغو ماده 907 «قانون حمايت از آزادي» از سوي كنگره يا كوشش در محدوده قانوني براي تغيير آن، استثناء قائل شدن براي اجراي آن يا دورزدن اين قانون ميباشد.(5) روشن است که ماده 907، به زيان جمهوري آذربايجان بود ـ آذربايجان، كشوري است كه نشان ميدهد در سياست خارجي خود، به آمريكا گرايش دارد ـ. به علاوه، چنانچه به آذربايجانيها فرصت داده شود كه بيشتر در برنامههاي آموزشي ـ كه با كمك واشينگتن ترتيب داده ميشود ـ شركت جويند، امنيت تمامي منطقه (از جمله ارمنستان) بيشتر تأمين خواهدشد. ارسال پيامهاي متضاد و بروز نااميدي ناشي از نبود پشتيباني منسجم از سوي آمريكا، باعث بروز نخستين جرقههاي ضدآمريكايي در آسياي مرکزی و قفقاز گشته است. كاخسفيد بايد درصدد جلوگيري از گسترش اين روند برآيد، و با انجام تعهداتش در پيرامون استقلال اين كشورها، اعتبار و حيثيت خود را حفظ كند؛
8ـ تأكيد كمتر بر هويت مذهبي كشورها، در بررسي سياستها و همگرايي در كرانه درياي خزر:
مذهب، تنها يك چهره از هويت حوزه درياي مازندران است. نژاد، كشور، مؤلفههاي منطقهاي و غيره نيز از اهميت فوقالعادهاي برخوردار است. بيشتر كشورهاي منطقه كاملاً غيرمذهبي (سكولار) هستند و لزومي ندارد مذهب آنان، به عنوان دستاويز جدايي ميان اين كشورها و آمريكا به شمار آيد. در طول دهه گذشته، تأكيد بيش از اندازه سياستمداران آمريكايي بر عامل مسلمان بودن كشورها موجب ارزيابيهاي نادرست و انتخاب ضعيف سياستها شد. به عنوان مثال، تصور ايالاتمتحده مبنيبر اين كه روسيه به دليل ترس از اقدامات اسلامگراهايي كه مورد حمايت ايران هستند، در زمينه مهار تلاشهاي ايران براي دستيابي به سلاحهاي هستهاي با واشينگتن همكاري خواهد كرد، نادرست بود. بهعلاوه، آمريكا در پيشبيني سياستهاي ايران درباره منطقه جنوب قفقاز و چچن نيز دچار اشتباه شد. كاخسفيد تصور ميكرد تهران از اقدام مسلمانان اين مناطق حمايت خواهد كرد. ايالاتمتحده معمولاً بيش از اندازه براي مؤلفه مذهب اهميت قائل است و در اكثر موارد حركتهاي ملي را با انگيزههاي مذهبي مرتبط ميداند؛ به عنوان مثال، درگيري چچن به عنوان جنگ ميان سربازان «روس» و شورشيان «اسلامگرا» توصيف ميشد؛
9ـ تحولاتي كه احتمال دارد در ماههاي آينده در ايران به وقوع بپيوندند، ميتواند زمينه همكاري بيشتر براي گسترش روابط ميان تهران و واشينگتن را فراهم سازد:
كاخسفيد، در تلاشهايش براي تجديد همكاري با ايران، بايستي مراقب باشد منافع و يا استقلال كشورهايي مانند جمهوري آذربايجان و ازبكستان ـ كه با واشينگتن درخصوص سياستهاي آن در قبال ايران همكاري خوبي داشتهاند ـ در معرض خطر قرار نگيرد.
به ويژه واشينگتن، نبايستي با هدف جلب رضايت ايران، سياست خود درباره خطلوله نفتي را تغيير دهد. ضمن آن كه بايد دولتهاي اروپايي را از اتخاذ سياستهايي كه به منافع جمهوري آذربايجان و ازبكستان لطمه وارد ميسازد، بازدارد. به سبب تشویقهاي ايالاتمتحده، پارهاي از كشورهاي كرانه درياي خزر در برابر ايران ايستادهاند. به عنوان مثال؛ مانع از شركت ايران در برخي از پروژههاي انرژي گرديده، از قانون تحريمهاي ايران و ليبي حمايت و تلاشهاي ايران براي تكثير جنگافزارهاي كشتار گروهي را ناكام ساختهاند و اين كار به قيمت تيرگي روابط آنان با تهران بودهاست. اين كشورها بهرغم گرايش به سوي ايالاتمتحده و حمايت از سياستهاي واشينگتن در منطقه، دستكم پاداش مادي و ملموسي را از دولت دريافت نداشتهاند. آمريكا بايد براي توسعه همكاريهايش با جمهوري آذربايجان و ازبكستان، به تلاش جدي خود ادامه داده و در راستاي خنثيسازي اقدامات خرابكارانه ايران عليه اين كشورها، آنان را ياري رساند؛
10ـ اقدام در جهت مهار و كاهش آثار درگيري افغانستان كه در حال حاضر يكي از علتها و در آينده علت عمده احتمالي افزايش بيثباتي در كرانههاي درياي خزر و خاورميانه خواهد بود:
شرايط درگيري در افغانستان بهگونهاي است كه اين كشور را به كانون اقدامات تروريستي عليه اهداف آمريكا و همپيمانانش در منطقه و حتي فراتر از آن مبدل ساخته است. مسأله افغانستان، فرصت همكاري ميان ايالاتمتحده با ايران و روسيه را فراهم ميسازد؛ زيرا اهداف اصلي هر سه كشور يكسان است. اين آماج عبارتست از: مهار خطر طالبان، متوقف ساختن قاچاق موادمخدر، كاهش خطر سرايت درگيريها به ساير نقاط جهان، نابودي پايگاههاي عمليات تروريستي و جلوگيري از سيل آوارگان. ضمن آن كه 3 كشور به عنوان مبنايي براي ادامه همكاريها در آينده، ميتوانند به اقداماتي در راستاي بهبود اوضاع داخلي افغانستان مبادرت ورزند؛
11ـ درك مخالفت شديد تركيه با افزايش آمد و شد از تنگه بسفور و طراحي سياستهاي مناسب به منظور كاهش احتمال تصادف شناورها:
دولت بايد احتمال تبديل شدن تنگه بسفور به يك موضوع حساس در آينده را مدنظر قرار داده، در راستاي جلوگيري از تبديل شدن آن به يك عامل درگيري ميان كشورهاي منطقه، بكوشد.
در حال حاضر، مخالفت با انتقال نفت از اين تنگه در حال افزايش است؛ زيرا مخالفان معتقدند افزايش انتقال نفت از اين آبراه، موجب بروز تصادف خواهد شد؛ در نتيجه ميتواند زندگي عدهاي بيشماري از مردم استانبول را به خطر افكند و باعث آلودگي محيط زيست نيز گردد. انتقال حجم بالاي نفت درياي مازندران از مسير تركيه، سبب بالارفتن ترافيك در آن منطقه و سرانجام، احتمال فزوني تصادفها خواهدشد.
تركيه، از لحاظ قانوني نميتواند رفت و آمد در اين مسيرها را كنترل كرده و يا مانعي براي «رژيم حقوقي گذر آزاد شناورها» ـ كه براساس معاهده مونتروكس در سال 1936 برقرار شده است ـ را فراهم سازد. گروه كاري انرژي در دولت بوش، به اهميت اين موضوع پي برده و در گزارش خود اظهار داشت: «خطلوله باكو ـ تفليس ـ جيهان، خطرات دريايي ناشي از فراواني آمد و شد در آبراه بسفور را كاهش خواهد داد.» شركتهاي نفتي آموكو و شل، نيز اخيراً اعلام كردهاند به خطرات زيست محيطي و ايمني افزايش روند انتقال نفت از اين تنگه پيبردهاند و نميتوانند اين نگراني تركيه را ناديده انگارند. شركت شورون، نيز تلاشهاي بسياري در اين راستا به انجام رسانده و مقرراتي براساس قرارداد خود، وضع كرده كه ميزان ايمني نفتكشهايش را افزايش ميدهد. كوشش براي كاستن از عوامل تهديدكننده محيط زيست، بايد همچنان افزايش يابد؛
12ـ اصلاح برنامههاي تحميلي آمريكا براي دموكراتيزه كردن كشورهای منطقه خزر:
اين برنامهها، بايد به گونهاي اصلاح شود كه در آنها بر ايجاد زيربناهاي اجتماعي جوامع آزاد (مانند دسترسي گسترده به اينترنت، مطبوعات و قوه قضائيه كارآمد) تأكيد شود.ضمن آن كه رهبران محلي نيز الزاماً ميبايستي روند دموكراتيك شدن را رهنمون شوند. دموكراتيك شدن، يك روند بلندمدت است. انتخابات و نظارت بر روند آن، نبايد كانون اصلي كل سياست دموكراتيزاسيون بوده و تنها شاخص موفقيت به شمار آيد.
تأكيد بيش از اندازه بر مسأله نظارت بر انتخابات، سبب بدگماني افكارعمومي درباره آن گرديده است. روند دموكراتيك شدن، بايد متناسب با اهداف بلندمدت باشد. ايالاتمتحده، بايستي در روند دموكراتيك شدن، به عنوان يك دوست شناخته شود و هرجا كه امكان دارد، گامهاي مثبتي در اين زمينه بردارد.
از ديدگاه دولت پيشين، روند دموكراتيزاسيون به معناي طرح تقاضاهاي بيشتر از سوي آمريكا بود و در نتيجه، باعث ايجاد سردرگمي و دشمني ميان دولتهاي منطقه گرديد.افزونبر آن كه اعمال نظارت خارجي بر انتخابات، خشم همگاني گستردهاي را در آسياي مركزي و قفقاز برانگيخته است. برنامههاي جايگزين كه از حكومت قانون و ايجاد زيرساختها براي تبادل اطلاعات حمايت كند، بهتر ميتواند روند دموكراتيزاسيون را به پيش برد و كمتر باعث بروز خشم و نارضايي مردم كشورهاي منطقه شود؛
13ـ افزايش مبادلات مردم با مردم، بالاگرفتن فرصتهاي مناسب در جهت توسعه مبادلات حرفهاي و گسترش برنامههاي آموزشي تخصصي درباره هر يك از كشورهاي منطقه:
كاندوليزا رايس، مشاور امنيت ملي جورج دبليو بوش، در مقاله خود در نشريه فارين افیرز شماره ژانويه 2000، بيپرده اين پيشنهاد عالي را چنين مطرح كرد: ايالاتمتحده بايد فرصتهايي فراهم سازد كه مردم آمريكا و كشورهاي گوناگون منطقه، درباره کشور خود و كشورهاي يكديگر، اطلاعات بيشتري به دست آورند؛ فرصتهايي براي انجام همكاريها و مشاركتهاي آموزشي، فرهنگي، بازرگاني و...؛ تعاملات متقابل ميان شهروندان و جوامع مدني، به همراه روابط اقتصادي مستحكم، پايههاي اصلي برقراري روابط دوسويه مناسب ميان كشورها به شمار ميروند. اين اركان يا نقاط تماس، در هنگام بروز اختلاف ـ يعني زماني كه ارتباط ميان دولتها و يا برقراري روابط امنيتي امكانپذير نيست ـ بهعنوان مناسبات ذخيره و پشتيبان داراي اهميت حياتي است:
14ـ ايالاتمتحده بايد از تداوم توسعه مناطق بازرگاني محلي و ايالتي، همچنين همكاري فرامرزي كه بهرغم بسياري از موانع موجود بر سر راه ارتباط كشورها در سطح دولت با دولت رو به فزوني دارد، حمايت كرده و بخشي از تخصيص اعتبار خود را بر اين مسأله متمركز سازد:
نمونههاي چنين همكاري و تجارتي را ميتوان در روابط ميان ارمنستان و تركيه، جمهوري آذربايجان و ارمنستان (كه در گرجستان انجام ميشود)، و جمهوري آذربايجان و استانهاي آذري زبان ايران يافت. بستن چنين قراردادهاي اقتصادي و بازرگاني موجب برقراري صلح، تبادل آرا و همكاري كلي در منطقه ميگردد. ايالاتمتحده همچنين بايد با نگرشبر نمونههاي موفق پيشين، به سرمايهگذاري در اين مناطق ياري رسانده و در عين حال، از طريق ارائه كمكهاي فني و برگزاري كنفرانسها، همكاري ميان كشورهاي منطقه را افزايش دهد.
رهنمودهاي سياسي
واشينگتن بايد در ترسيم سياستش در منطقه، عوامل زير را مدنظر قرار دهد:
بياعتبار ساختن ايالاتمتحده در منطقه، كاري آسان و به دست آوردن مجدد اين اعتبار، امري دشوار است.
دولت بوش، بايد مراقب باشد تغييرات ناگهاني يا نمايشي در آن چه اساس سياستهاي دولت پيشين بوده است، ايجاد نكند. اگر كاخسفيد حمايت خود را از سياستهاي «اصلي» قطع كند، تنها اعتبار خود را خدشهدار خواهد ساخت و در نتيجه، ايجاد زمينه همكاري و روند مشاركت دوباره در آينده را بسيار دشوار خواهد يافت. دگرگونسازي سياستهاي اصلي، باعث سردرگمي منطقه خواهد شد، بهويژه از آن رو كه دولتهاي محلي براي همكاري با آمريكا، خطر احتمالي بزرگي را به جان خريدهاند. واشينگتن، قبل از آن كه هرگونه تغيير عمدهاي در سياستهايش در قبال منطقه درياي خزر ايجاد كند، بايد در نظر بگيرد كه چه ميزان از اعتبار ايالاتمتحده را بايد براي آن هزينه كند؟ اين اعتبار، بر نتيجه تلاشهاي آينده آمريكا در راستاي جلب حمايت و اعتماد منطقه نسبت به سياستهايش تأثيري چشمگير خواهد داشت. بلندپايگان سياسي كشورهاي حوزه درياي خزر، هنگامي از طريق مطبوعات آگاه شدند كه شخصيتها و نهادهاي مربوط به كرانههاي درياي مازندران در دولت آمريكا تغيير كردهاند، دچار نگراني گرديدند و براي آنان اين مسائل ناخوشايند بود. سران ايالاتمتحده قبل از انجام چنين تغييراتي ميتوانند به سادگي با ارائه توضيح مستقيم درباره تغييرات پيشنهادي به نمايندگان كشورهاي منطقه، از احتمال بروز چنين آسيبهايي در آينده، جلوگيري كنند؛
• واشينگتن، بايد همچنان در پيرامون نامها و عنوانهايي كه درمورد كشورهاي منطقه درياي خزر به كار ميبرد و همچنين در زمينه ساختار و نامهاي تقسيمات درون سازماني دولتي كه با اين كشورها مرتبط هستند، محتاط باشد. آمريكا نبايد نامهايي را به كار برد كه بر موقعيت منطقهاي قبلي اين كشورها بهعنوان بخشي از اتحاد جماهير شوروي، تاكيد دارد.
در اين اواخر، واشينگتن كشورهاي حوزه درياي خزر را با عنوان «كشورهاي تازه استقلال يافته (NIS)» و يا «اتحاد جماهير سابق» ميناميد، گويي استقلال آنها پس از گذشت 10 سال، قطعي نيست. بهعلاوه، در بسياري از ادارات دولتي ايالاتمتحده، اين كشورها در چارچوب اداراتي تقسيمبندي ميشوند كه عمدتاً مربوط به رسيدگي امور روسيه است و اين مسأله نشان ميدهد كه كاخسفيد روابط خود با اين كشورها را از طريق منشور مسكو شكل ميدهد.
دولت بوش، اقداماتي درخور تحسين براي ايجاد تغيير در تشكيلات ادارات مربوط به رسيدگي به امور كشورهاي درياي خزر در شوراي امنيت ملي به انجام رسانيد و آنها را در تقسيمبندي اين شورا در گروهي قرار داد كه تركيه را نيز شامل ميشود. اقدامات مشابهي در وزارت امور خارجه نيز به انجام رسيد كه فعاليت ادارات مربوط به اين منطقه بار ديگر تعريف گردد. ادارات مربوط به آسياي ميانه و قفقاز، بايد درون نهادهاي دولتي آمريكا كه مسئول بررسي روابط خارجي اين كشورها هستند، بهعنوان بخشي از يك تقسيمبندي واحد در نظر گرفته شوند. ضمن آن كه، ايالاتمتحده بايد عناوين «كشورهاي تازه استقلال يافته» و «اتحاد جماهير سابق»را در اداراتي كه هنوز اين عناوين در آنها بكار ميرود، با مضامين ديگر جايگزين سازد، برخي از اين جايگزينيها عبارتست از: آسياي ميانه و قفقاز، حوزه درياي مازندران، يا درياي سياه. واشينگتن همچنين ميتواند كشورهاي كرانه درياي خزر را به همراه ديگر كشورها در تقسيمبنديهاي كشورهاي اروپايي، اروپاي شرقي يا اوراسيا جاي دهد.
وقايع مهم آينده
1ـ تابستان 2001: افزايش احتمالي ناآراميهاي سياسي و اجتماعي در ايران. به طور كلي در ايران، فعاليت سياسي توده مردم در تابستان بيشتر است. احتمال دارد در نتيجه افزايش فعاليتهاي سياسي كه با انتخابات اخير رياست جمهوري هشتم ژوئن در ايران مرتبط است، درگيريهايي با مخالفان اصلاحات پديد آيد. بهعلاوه، رييسجمهور خاتمي نشان داده است كه علاقه ويژهاي به تحركات سياست خارجي ايران در قبال منطقه درياي خزر و روسيه دارد و با تمديد دوره رياست جمهوري وي، اين احتمال وجود دارد كه خاتمي در آيندهاي نزديك به پيشرفتهايي در زمينه سياستهاي اتخاذ شده در قبال اين منطقه دست يابد؛
2ـ تابستان و پائيز 2001 ـ همكاري روسيه و ايران در زمينههايي كه توانايي ايران را در دستيابي به جنگافزارهاي كشتار گروهي و ساخت موشك افزايش ميدهد، شدت خواهد گرفت.
در ماههاي اخير، هم روسيه و هم ايران، تعهد خود را به همكاري بيشتر در زمينه نظامي تكرار كردهاند. خاتمي، هنگام ديدار از مسكو (مارس 2001) گرايش شديد ايران به افزايش همكاري اين كشور با روسيه در زمينه توسعه موشكهاي بالستيك را گوشزد كرد. گسترش همكاري نظامي ميان روسيه و ايران، ممكن است واشينگتن را بر آن دارد اقدامات بيپرواتري به انجام رساند. اين امر ميتواند موجب افزايش تنش ميان مسكو و واشينگتن گردد و همكاري آمريكا و روسيه در حوزه درياي مازندران را به مخاطره افكند كه در نهايت به بيثباتي كلي آن منجر شود؛
3ـ تابستان و پائيز 2001: انجام اقداماتي در زمينه روند صلح مناقشه ناگورنو ـ قرهباغ: ايالاتمتحده در ماه آوريل، ميزبان اجلاس مهمي بود كه سازمان امنيت و همكاري اروپا نيز از آن حمايت ميكرد و در آن رييسان جمهور آذربايجان و ارمنستان حضور داشتند. بنا بر گزارشها اين نشست در پيرامون پيشبرد روند صلح ميان دو طرف بسيار موفق عمل كرده است. در پايان اين دور از مذاكرات، رؤساي مشترك گردهمايي اعلام كردند، همايش آينده در ماه ژوئن برگزار خواهد شد. هر چند، اين تاريخ احتمالاً به علت شكست در پيشرفت روند صلح، به تعويق افتاد؛ اميد بسياري به گفتوگوهاي اخير بسته شده بود. عدم موفقيت در دستيابي به يك توافق كارآمد، ميتواند موجب از سرگيري اختلاف ميان آذربايجان و ارمنستان و حتي آغاز جنگ مجدد ميان آنان گردد. كاخسفيد بايد به تلاشهاي خود در راستاي كمك به برقراري صلح در منطقه ادامه دهد و حتي به كوششهاي خود، شدت بخشد. موفقيت مذاكرات، منوط به افزايش كمك كشورهاي غربي و دخالت آنان در اجراي مفاد قرارداد صلح ميباشد كه از آن ميان ميتوان به تلاش جهت اسكان مجدد مهاجران و بازسازي راهها و ديگر اماكن زيربنايي اشاره نمود. ايالاتمتحده و مؤسساتي چون بانك جهاني، بايد آمادگي كامل داشته باشند كه در صورت دستيابي به توافق، براي تحكيم صلح در منطقه به سرعت وارد عمل شوند؛
4ـ تابستان 2001: از سرگيري احتمالي درگيريها ميان نيروهاي دولتي ازبكستان و قرقيزستان و نيروهاي شورشي مانند IMU. اين تحولات بايد به دقت مورد توجه قرار گيرند.
5ـ اگوست 2001 و پس از آن: قانون تحريمهاي ايران و ليبي ـ مصوب سال 1996 ـ براي تمديد اعتبار در كنگره به رأي گذاشته ميشود. انتظار نميرود در سال جاري، كنگره قانون تحريمهاي ايران و ليبي را لغو كند، به ويژه از آن رو كه تغيير چنداني در برنامههاي ايران براي دستيابي به سلاحهاي كشتار گروهی و حمايت اين كشور عليه اهداف آمريكا و همپيمانان آن به چشم نميخورد.
در حالي كه لغو تحريمهاي ايران بعيد مينمايد؛ ولي در صورت عدم تمديد قانون تحريمهاي ايران و ليبي، كشورهاي منطقه اينگونه برداشت خواهند كرد كه سياست ايالاتمتحده به صورت اساسي تغيير يافته است كه پيامدهاي مهمي بر ژرفاي روابط آمريكا با كشورهاي منطقه به صورت عام و بر سياستهاي آمريكا درباره خطوط نفتي به صورت خاص، خواهد داشت. اگر تغيير قانون تحريمها ضروري باشد، آمريكا بايد درباره پيامدهاي قانون جديد، با كشورهاي حوزه درياي خزر رايزني كند. سياستگذاران كشورهاي منطقه، نبايد از طريق مطبوعات يا سخنراني بلندپايگان آمريكا در برابر مردم، از اين دگرگونيها آگاه شوند.
گروه «سياست توسعه انرژي ملي» پيشنهادي را مطرح ساخته است مبني بر اينكه رييسجمهور بوش، هيأتي را به بررسي مجدد تحريمها به گمارد. برخي از پيشنهادهاي اين هيأت، در پيرامون تحريمهاي يادشده عليه ايران خواهد بود.
6ـ جمعبندي وقايع: چنانچه روسيه همچنان اعمال فشار (از طريق فرآيندهايي چون سيستم صدور رواديد، يا قطع عرضه برق) خود را تداوم بخشد؛ يا تعرضات خود نسبت به گرجستان را افزايش دهد و يا حمايت مستقيم و غيرمستقيم خود از نيروهاي جداييطلب در آبخازيا، اوستيا و آجاريا را افزايش دهد، دولت ايالاتمتحده ناگزير به واكنش خواهد شد. حتي اين احتمال وجود دارد كه روسيه از اين موضوع براي ارزيابي عملكرد دولت جديد آمريكا در راستاي حفاظت از استقلال كشورهاي اتحاد جماهير پيشين بهره گيرد؛ گروه پژوهشي برنامه مطالعات درياي خزر به دنبال كردن روند اين رويدادها و تحولات همچنان ادامه خواهد داد و از تداوم بحث درباره تحول و شكلگيري سياست كاخسفيد در قبال اين منطقه راهبردي استقبال ميكند. ما اميدواريم همكاري و تعاملات ميان سياستمداران و جوامع دانشگاهي افزايش يابد تا از اين راه موفقيت و كارايي سياستهاي آمريكا تضمين شود.
پينوشتها
1ـ ديدگاههاي مطرح شده در اين گفتار،تنها نظريات نويسنده است.
2-Remarks of President George Bush to the Capital City Partnership, St. Paul, Minnesota, May 17, 2001.
http://www.whitehouse.gov/news/releases/2001/05/2001/0517-2.html
3- National Energy Policy, Report of the National Energy Policy Development Group, May 2001.
4- Remarks by Secretary of State Powell, Key West Florida, April 3, 2001 U.S. Department of State, Office of the Spokesman.
5ـ ماده 907، مصوب سال 1992، ارائه كمك از سوي آمريكا به دولت آذربايجان را ممنوع ميسازد (به استثناي ياريهاي بشردوستانه و كمك براي انجام برنامههايي كه مربوط به تكثير سلاحهاي كشتارگروهی نبوده و تنها اهداف غيرنظامي را دنبال كند) مگر آن كه رييسجمهور به اين نتيجه برسد كه دولت آذربايجان اقداماتي روشن و آشكار براي متوقف ساختن استفاده از نيروي نظامي در راستاي محاصره يا تهاجم به ارمنستان و ناگورنو ـ قرهباغ به انجام رسانده است و اين مسأله را به كنگره گزارش دهد. بهرغم آن كه ارمنستان و جمهوري آذربايجان هر دو برسر منطقه ناگورنو ـ قرهباغ وارد جنگ شدهاند، اما اين ماده قانون، تحريمها را تنها عليه جمهوري آذربايجان وضع كرده است.
. Brenda Shaffer
دكتر برندا شفر، مدير تحقيقات برنامه مطالعات درياي خزر دانشكدة علوم حكومتي جان اف. كندي دانشگاه هاروارد است.