سیاست آمریکا در قبال ایران در دریای خزر

پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و شکل‌گیری جمهوری‌های جدید در آسیای مرکزی و قفقاز، توجه قدرت‌های منطقه‌ای و فرامنطقه ای به حوزه دریای خزر به عنوان منبع عظیم انرژی جلب و زمینه برای رقابت قدرت‌های بزرگ در منطقه هموار شد، که در این زمینه برخی از صاحب‌نظران از محور ترکیه، اسرائیل، ایالات متحده آمریکا و جمهوری آذربایجان در مقابل محور روسیه، ایران و ارمنستان و گاهی ترکمنستان صحبت می‌کنند. ایران پس از شوروی دارای موقعیت ژئوپلیتیکی جدیدی در منطقه دریای خزر شد که موقعیت امنیتی آن را دست‌خوش تحول کرد و شرایط جدیدی را پیش روی مسئولین کشور قرار داد و از این رو این دریا به منزله یک ثروت ملی برای ایران بحساب می آید. ثروت‌های سرشاری که در این دریا وجود دارد، به عبارت دیگر ایران از جمله کشورهای منطقه است که بر پایه حضور طبیعی خود در منطقه دریای خزر سهم عمده‌ای را در بازرگانی و ژئوپلیتیک منطقه ای این دریا بر عهده دارد.
موقعیت جغرافیایی ممتاز ایران در منطقه ( به عنوان حائلی میان دو انبار انرژی سده حاضر؛ یعنی خزر و خلیج فارس) که ایالات متحده آمریکا می کوشد تا آن را به کنترل خود در آورد، به گونه عامل مهمی در می آید که بر روابط خارجی و منطقه ای این کشور اثر می گذارد.
مناسبات ایران و ایالات متحده آمریکا سال‌هاست که بر محور استراتژی " محاصره" و " فرار از محاصره" دور می زند. ایالات متحده در مدتی طولانی کوشیده است علاوه بر اجرای قانون داماتو برای محاصره اقتصادی ایران، از نظر ژئواستراتژیک نیز ایران را در محاصره قرار دهد. در راستای این هدف کوشید در بخش شمالی، از عبور لوله های نفت و گاز حوزه دریای خزر از راه ایران جلوگیری کند.
در فاصله سالهای 1993ـ2001، اوج مخالفتهای و فشارهای سیاسی - اقتصادی ایالات متحده آمریکا را می توان در سیاست مهار دو گانه و به دنبال آن تصویب قانون داماتو مشاهده کرد. براساس این قانون کلیه کشورها و شرکتهایی که بالای 40 میلیون دلار در صنعت نفت و گاز ایران سرمایه گذاری کنند، مورد مجازات قرار خواهند گرفت. بدین ترتیب دست شرکتهای نفتی آمریکایی و غیر آمریکایی جهت سرمایه گذاری در ایران برای انتقال نفت و گاز کشورهای حوزه خزر بسته شد.
نخبگان ابزاری کاخ سفید به دلیل تضاد منافع استراتژیکی و ژئوپلیتیکی با ایران قصد ندارند منافع سیاسی و استراتژیکی خود را فدای منافع اقتصادی کنند به همین دلیل اساس سیاست خارجی ایالات متحده آمریکادر حوزه خزر بر پایه فرضیه دشمن دائمی و همه چیز بدون ایران شکل گرفته بود. ایجاد زمینه برای اخراج ایران از کنسرسیوم نفت باکو، مخالفت صریح با عبور خط لوله از ایران، پیدایش گروه طالبان و حمایتهای مخفی باکو و شرکت یونیکال از طالبان، مخالفت با میانجیگری ایران در منازعات منطقه ای جهت مهار و انزوای این کشور، نشانه هایی بر تایید این مطلب است.
حضور و نفوذ ایالات متحده آمریکا در کنار مرزهای شمالی ایران خود به خود یک عامل منفی برای امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران محسوب می شود. مجموعه فعالیتهای سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا در حوزه خزر از جمله مهمترین آنها، یعنی تلاش جهت انزوای ژئوپلیتیکی ایران و عبور لوله های نفت و گاز از محور شرق به غرب و حضور مستقیم نظامی در حوزه خزر، که برای رسیدن به این هدف ایالات متحده آمریکا با جمهوری های تازه استقلال یافته همکاری گسترده دارد. تهدیدات امنیتی زیر را برای ایران به دنبال خواهد داشت:

1- گسترش ژئوپلیتیکی آسیای مرکزی و قفقاز به سوی محور شرق به غرب و کاهش ارزش ژئوپلیتیکی ایران؛ زیرا با توجه به مبانی و اصول ژئوپلیتیک می تواند موجب قدرتمندی دولتها شود و به آنان امکان دهد تا نقش اساسی و بارز در صحنه سیاسی جهان بازی کنند.

2- تسلط ایالات متحده آمریکا بر منابع نفت وگاز حوزه خزر، وابستگی آن کشور به اوپک و جمهوری اسلامی ایران را کاهش خواهد داد.

3- با عدم عبور لوله های نفت و گاز از سرزمین ارزان، کوتاه و امن ایران دستاوردهای زیر محو یا تقلیل خواهد یافت : الف) اتفاق نظر بیشتر و حل و فصل منازعات؛ ب- محدود شدن نفوذ طرفهای سوم؛ ج- کاهش هزینه های نظامی و به کارگیری آن هزینه ها برای توسعه پایدار؛ د) همکاریهای زیست محیطی و حفظ اکوسیستم دریای خزر؛ ه) تعیین رژیم حقوقی دریای خزر و حل مشکلات مرزی.

4- نادیده گرفتن ملاحظات اقتصادی و زیست محیطی، و عبور لوله های نفت وگاز کف دریای خزر فاجعه بار خواهدبود. مهمترین زیانهای زیست محیطی آلودگی نفتی دریای خزر به شرح ذیل است : الف) افزایش بیماریهای خونی، سرطان، سل، و انواع حساسیتها در شهرهای ساحلی؛ ب) نابودی آبزیان دریایی؛ج) ایجاد اختلاف بین کشورهای ساحلی برای اختصاص بودجه و مسئولیت پذیری جهت مهار فاجعه زیست محیطی.

5- حضور ایالات متحده آمریکا در حوزه دریای خزر زمینه را برای حضور شرکتهای تجاری وابسته به اسرائیل نیز در منطقه فراهم می سازد که می تواند در پوشش این شرکتها امنیت ملی ایران را نیز تهدید کنند.

6- حضور و ورود شرکتهای آمریکایی و متحدین آنها از جمله ترکیه و اسرائیل، فرهنگ مصرف گرایی و غربی را در کنار مرزهای مشترک ما رونق خواهد بخشید که خود تهدیدی برای ارزشها و هنجارهای انقلاب اسلامی است.

7- با توجه به حضور قومیتهای مختلف در دو سوی مرزهای شمالی جمهوری اسلامی ایران، حضور ایالات متحده آمریکا می تواند تهدیدی بالقوه برای بروز و ظهور بحرانهای قومیتی باشد.

رویا رویی مستقیم با نقش آفرینی ایران در منطقه خزر و آسیای مرکزی که به گونه ای آشکار و قاطع از سوی ایالات متحده آمریکا اعلام و پیگیری می شود، تکیه بر این اندیشه دارد که ایده درگیری ایران در امور خزر، منطقه ای که ایران در آن حضور جغرافیایی دارد مورد علاقه آن قدرت و متحدینش نیست. افزون بر این، ژئوپلیتیک آمریکایی منحرف ساختن صدور نفت و گاز آسیای مرکزی از مسیر طبیعی اش، بی گمان تنها از سوی ایده سود رساندن به ترکیه دیکته می شود و اینکه از این طریق بتوان به گونه ای کنترل بر خطوط لوله برقرار کرد تا این کنترل در آینده به عنوان اهرمی در خدمت سیاست های منطقه ای ایالات متحده و یاران منطقه ای او قرار گیرد.
انگیزه دیگر در این استراتژی، این گمان آمریکایی است که تامین کننده انرژی قرن بیست و یکم؛ یعنی خلیج فارس و دریای خزر، امکان بازی کردن نقش عمده ژئوپلیتیک جهانی قرن بیست و یکم را در اختیار ایران خواهد گذارد که باید از آن جلوگیری شود تا امنیت جهانی مورد تفسیر ویژه ایالات متحده ایالات متحده آمریکا حفظ شود. شایان توجه است که ایالات متحده آمریکا در راستای کوششهایش به منظور تحقق بخشیدن به نظام نوین جهانی خود و ایجاد کنترل بر این نظام، ایجاد کنترل بر منابع نفتی در این نظام در دو منطقه خلیج فارس و دریای خزر را در اولویت اول اهمیت قرار می دهد. در حالیکه ایالات متحده توانسته است در خلیج فارس حضور چشمگیری پیدا کند، می کوشد پای ناتو را به دریای خزر بکشاند و دست شرکت های نفتی و گازی آمریکایی را در اکتشاف و استخراج و صدور منابع کمیاب انرژی باز نگاه دارد و از این راه ادعای داشتن منافع واقعی در منطقه را مطرح نماید.
به هرحال سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا جهت جلوگیری از نفوذ ایران در منطقه را می توان در موارد ذیل بیان نمود:
1- تخریب چهره نظام ایران در نزد ملل منطقه.
2- جلوگیری از همکاریهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کشورهای آسیایی مرکزی و قفقاز با ایران.
3- تلاش برای ارائه مدل و الگوی مورد نظر ایالات متحده آمریکا برای کشورهای منطقه.
4- مخالفت با عبور خطوط لوله انتقال انرژی حوزه دریای خزر از ایران به بازارهای جهانی .
به طور کلی می توان سیاستهای ایالات متحده آمریکا در قبال ایران را به سه دوره تقسیم کرد. دوره اول که بین سالهای 1991 تا 1993 است که در این دوره توجه اصلی ایالات متحده آمریکا به روسیه بود. و برای منطقه آسیای مرکزی و قفقاز و خزر حساسیت زیادی قائل نبود ایران هم متقابلاً خواستار یک رفتار پیگیری مجدانه سیاست مهار ایران و تلاش برای محروم کردن آن از منافع و مزایای ژئوپلیتیکی و ژئواستراتژیکی، تحولات گسترده ای را در منطقه خزر به بار آورده است. ایالات متحده آمریکا با اجرای سیاست همه به جز ایران در منطقه خزر، فرصت های جغرافیایی علیه ایران را نادیده گرفته، در پی تثبیت مسیرهای دیگری برای انتقال از خزر برآمده است.
مرحله دوم از سال 1993 تا 1996 که در این دوره شرکتهای آمریکایی منابع بیشتری از انرژی دریای خزر را کشف می کنند و متقابلاً سه ویژگی در رفتار ایالات متحده آمریکا نسبت به ایران در این دوره بوجود می آید . ایالات متحده آمریکا سیاستش را از نظر فکری منسجم می کند و سیاست مهار دوجانبه به عنوان یک دستاورد فکری دولت کلینتون معرفی می شود. ایالات متحده آمریکا ضدیت با ایران را به صورت قانون در می آورد. علاوه بر تحریمهایی که دولت کلینتون اعمال کرده قانونی به نام ال. .اس. ای(L.A.S) در سال 1996 به تصویب کنگره ایالات متحده آمریکا رسید که یکی از عمده ترین اهداف آن متوجه روابط ایران با جمهوریهای منطقه در خصوص انرژی و سرمایه گذاری در منابع نفت ایران است.
جدای از منظم کردن فکر و قانون عملاً سیاستهای ضد ایرانی را بطور منسجم دنبال می کرد. بخصوص هشدار به روسیه در زمینه کاهش همکاریهای استراتژیک هسته ای و موشکی با ایران نیز در این دوره کمافی السابق ادامه داد و برای ایجاد نهادهای منطقه ای و تقویت آنها مثل اکو کوشش می کند و همزمان روابط دوستانه خود را بیشتر به مسائل نفت و گاز منطقه معطوف کرده و سیاست تمرکز بر روسیه را مقداری کم نموده و به همه جمهوریهای منطقه توجه می کند. در مقابل رفتار ایران در این چند سال برای جمهوریهای منطقه مشخص شده و نقش مثبت ایران برای منطقه غیرقابل انکار می شود، در هر صورت در این دوره لحن صحبتهای تغییر کرده ولی در زمینه استراتژیک کماکان انعطافی وجود ندارد. بدین معنی که گذشتن خطوط لوله انتقال انرژی از ایران که اقدامی استراتژیک است ایالات متحده آمریکا مخالفت خود را ادامه داده است.
در واقع ایالات متحده آمریکا با حضور در منطقه حساس و استراتژیک آسیای مرکزی و قفقاز، در قالب ناتو با قرار دادهای اقتصادی و سیاسی، قصد دارد بر این منطقه غنی مسلط شود و علاوه بر بهره گیری اقتصادی همزمان ایران، روسیه و چین را مهار کند. حضور ناوهای جنگی ایالات متحده آمریکا و ناتو در دریای خزر به بهانه های گوناگون از جمله حراست از لوله های نفت و گاز به طور مستقیم امنیت ملی ما را با خطر مواجه خواهد کرد.
پس می‌توان گفت یک پایه اساسی سیاست ایالات متحده آمریکا در منطقه خزر محروم کردن و دور نگه داشتن ایران از ایفای نقش در توسعه منابع نفت وگاز کشورهای همسایه بوده است. بدون تردید اگر ایالات متحده بتواند به سیاست انزوای ایران و محدودیت روسیه جامه عمل بپوشاند، خواهد توانست از طریق توسعه میادین نفت و گاز منطقه خزر سود کلانی به دست آورد. تحقق چنین امری باعث تنوع منابع تهیه انرژی ایالات متحده آمریکا و سایر کشورهای صنعتی خواهد شد و حتی امنیت انرژی آنها را تقویت خواهد کرد.