عوامل و اهداف تروریست نامیدن سپاه توسط آمریکا

در اواخر هفته گذشته روزنامه های آمریکایی از قراردادن نام سپاه پاسداران در فهرست تروریست ها توسط آمریکا خبر دادند. این موضوع که از چندی پیش همواره به صورت یک احتمال در روزنامه های این کشور مطرح می‌شد، باعث واکنش و بازتاب گسترده ای در بین کارشناسان آمریکا و رسانه های آن و حتی مقامات اروپایی شد. از این رو باید دید که این اقدام ریشه در چه مسائل و زمینه هایی داشته و آمریکائیها از این کار چه هدفی را دنبال می کنند؟
الف ) عوامل و ریشه های اقدام آمریکا
اقدام کاخ سفید در تروریست نامیدن سپاه به معنای اتهام زدن به ارتش رسمی یک کشور بوده که این گونه اتهام زدن نشان دهنده بسترها و زمینه های مهم و موثری است. این زمینه ها را می توان در موارد ذیل دسته بندی کرد:

1) نقش مهم و اساسی سپاه در کشور
سپاه پاسداران به عنوان تأثیرگذارترین نیروی انقلابی و مردمی از آغاز تأسیس خود تاکنون نقش های مهم و حیاتی را در سطوح مختلف کشور برعهده داشته و آنها را با موفقیت به انجام رسانده است:
1/1_ سطح دفاعی وامنیتی : شکل گیری سپاه پاسداران در زمانی بود که اوضاع امنیتی کشور به شدت تحت تحرک قومیت ها وشورش های مناطق مرزی خدشه دار شده وبیم حملات خارجی نیز فضایی از ناامنی را در کشور رقم زده بود. در چنین وضعیتی نیروهای سپاهی با فداکاری وتلاش گسترده توانستند هر یک از تحرکات قومی در مرزهای کشور را خنثی کرده وامنیت را برقرار سازند. تأمین امنیت کشور در چنین شرایطی سپاه را به نیرویی برتر و دارای تجربه تبدیل ساخت. در مرحله بعد دفاع در مقابل حملات عراق باعث قدرتمندی فوق العاده نیروهای سپاهی شده و تجربیات زیادی را در دفاع از کشور، خنثی سازی عملیات دشمن، حمله به مواضع آن، شناسایی ومقابله با عناصر نفوذی در داخل و منافقین، ساخت و چگونگی استفاده از تجهیزات نظامی پیشرفته و.... را نصیب آن نمود. این مساله یعنی سرعت شکل گیری یک نیروی نظامی گسترده و قدرتمند تنها به تعهدو ایمان نیروهای سپاهی مربوط می‌شد که باعث اقبال مردمی هم به آن نهاد شده بود. به طور کلی نقش اساسی سپاه در تأمین امنیت کشور و مقابله باضد انقلاب تا جائی بود که حضرت امام (ره) فرمودند: «اگر سپاه نبود کشور هم نبود.» شمردن آن اقدامات اساسی در اینجا نیازمند مجالی گسترده است اما می توان در یک نگاه کلی اقدامات زیر را به عنوان مهم ترین عملکرد سپاه در تأمین امنیت کشور برشمرد:

1/1/1_ حضور سپاه در دفع غائله گنبد و ترکمن صحرا در اسفند ماه 1357.
1/1/2_ جلوگیری از سقوط شهرهای سنندج، پاوه و نقده توسط ضد انقلاب در سال 1358.
1/1/3_ پاکسازی و آزادسازی کلیه شهرهای کردستان و آذربایجان غربی از ضد انقلاب.
1/1/4_ برقراری امنیت در مرزها و کنترل محورهای مواصلاتی شمالغرب و مردمی کردن امنیت در این منطقه و از بین بردن زمینه های فعالیت ضد انقلاب همانند از بین بردن زمینه های رشد و فعالیت ضد انقلاب در کردستان عراق .
1/1/5_ مقابله با غائله سیستان و بلوچستان و جلوگیری از سقوط شهر زاهدان در نیمه اول سال 1358.
1/1/6_ خنثی سازی فتنه گروهک خلق مسلمان در تبریز ، رفع فتنه خوانین قشقایی در استان فارس ،‌مقابله با بحران شهرهای خرمشهر و‌آبادان و رفع فتنه خلق عرب در سال 1358 ، خنثی سازی و انهدام گروهک فرقان ، دستگیری عناصر حزب توده و خنثی سازی فتنه کمونیست ها در شمال کشور در سال 1361.
1/1/7_ کشف کودتای نوژه و انهدام آن، خنثی سازی توطئه هواپیما ربائی، مقابله با اشرار و قاچاقچیان مواد مخدر در جنوب شرق و وادار به تسلیم نمودن برخی از قبایل شورشی.
1/1/8_ دفع تجاوز عراق در جنگ هشت ساله و دفاع از حاکمیت ملی ، ایجاد شبکه اطلاعاتی که مبنایی برای تشکیل وزارت اطلاعات شد و خنثی سازی جنگ روانی دشمن .
1/1/9_ جذب و سازماندهی نیروهای بسیجی که نقش اساسی در تأمین امنیت کشور داشته و فرهنگ مقاومت و عزم ملی را جهت دفاع از کشور ترویج می دهد( مجموعه مقالات نقش سپاه در دفاع و امنیت ملی کشور ، تهران، 1375 ، 310-308 )
براساس موارد ذکر شده باید گفت که سپاه در حال حاضر به یک نیروی قدرتمند در تأمین امنیت کشور تبدیل شده است که باعث ایجاد بازدارندگی در مقابل توطئه های خارجی و داخلی می شود. شناخت آمریکا و انگلیس از توان نیروهای سپاهی و توان اطلاعاتی آن باعث شده تا در کنار مرزهای کشور مراقب رفتار خود باشند. بهترین شاهد مثال این مساله عملکرد موفقیت آمیز سپاه در دستگیری نظامیان متجاوز انگلیس بود که اقدام قدرتمندانه آن باعث شد آمریکا به نیروهای خود در مجاورت مرزهای ایران هشدار داده تا رفتار خود را کنترل نمایند.
1/2_ سپاه حافظ انقلاب اسلامی: براساس آنچه در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران آمده است سپاه نقش اساسی را در پاسداری از انقلاب و حفظ دستاوردهای آن بر عهده دارد این وظیفه به این جهت به سپاه واگذار شده است که اولا فلسفه شکل گیری آن برای حفظ انقلاب اسلامی و پاسداری از آن بوده و ثانیاً نیروهای تشکیل دهنده آن خود از عوامل و مبارزین اصلی انقلاب اسلامی محسوب می شوند و تجربه و شناخت زیادی را در مورد چگونگی بسیج مردمی در دوران انقلاب و مبارزه با گروهکهای ضد انقلاب دارا می‌باشند. در واقع سپاه پاسداران از یک منظر محل تجمع نخبگان انقلابی و طراحان قیام ها و راهپیمایی های مردم در طول دوران انقلاب می باشد این موضوع سبب شده تا سپاه در میان اقشار مذهبی جامعه و توده های مردم دارای نفوذ زیادی باشد و همین مساله خود به خنثی سازی تحرکات ضد انقلاب و نفوذ سپاه در بین مردم کمک فراوانی می‌کند چه اینکه وجود نیروهای بسیجی که بدنه اصلی جامعه محسوب می شوند در این زمینه بیش از هر چیز دیگری تأثیرگذار می باشد.
1/3_ نفوذ منطقه ای سپاه: ‌تلاش نیروهای سپاه در حفظ امنیت ملی و دفاع از انقلاب اسلامی تنها مربوط به مرزهای کشور نبوده و فعالیت های آن در منطقه، رهگیری عوامل ضد انقلاب، ارتباط با گروهها و جنبش های اسلامی منطقه ، ارتباط با نخبگان و رهبران جنبش ها و هدایت و مدیریت برخی از این گروهها در مبارزه علیه ظلم ( که بر اساس قانون اساسی مبنی بر وظیفه جمهوری اسلامی در حمایت از ملت های ستم دیده صورت می‌گیرد) باعث شده است تا سپاه شناخت و تفوق زیادی بر اوضاع منطقه ای داشته باشد. این مساله سبب شده تا در مناسبات امنیتی ایران با کشورهای منطقه، سپاه پاسداران نقش مدیریتی داشته و طرح ها و برنامه های مربوطه را در راستای تأمین امنیت ملی هدایت نماید. در واقع تفوق و برتری نیروهای سپاه در جزایر ایرانی خلیج فارس باعث شده تا کل منطقه خلیج فارس را تحت نفوذ خود داشته و مانع از تحرکات احتمالی نیروهای بیگانه شوند به گونه ای که حضور ناوچه های سپاه در این منطقه در نوع خود ایجاد بازدارندگی می‌نماید . این نفوذ فزاینده باعث شده است تا معادلات قدرت در منطقه به نفع ایران تغییر یابد. در واقع نیروهای آمریکایی و انگلیسی که گمان می کردند با لشکرکشی به منطقه خلیج فارس و افغانستان می توانند در خلاناشی از عدم هژمون درمنطقه خود را قدرت بلامنازع قلمداد کنند اکنون متوجه شده اند که با وجود حضور پنج ساله آنها در این منطقه جمهوری اسلامی ایران با پشتیبانی توان سخت افزاری و نرم افزاری سپاه توانسته است به قدرت اول منطقه تبدیل شود به گونه ای که آمریکا جهت برون رفت از مشکلات خود نیازمند مذاکره و کمک گرفتن از ایران می باشد.
معکوس شدن معادله قدرت به نفع ایران باعث شده تا کاخ سفید دو روند همسو را در پیش بگیرد. بدین معنا که سعی دارد از یک سو با تجهیز رژیم صهیونیستی بر میزان قدرت این رژیم در مقابل ایران و نیروهای حزب الله بیفزاید و از سوی دیگر با تخریب قدرت ایران از طریق تخریب سپاه مانع از نفوذ منطقه ای سپاه و جمهوری اسلامی شود. در این راستا باید به قرارداد 30 میلیارد دلاری کمک نظامی آمریکا به رژیم صهیونیستی اشاره کرد که در روزهای اخیر منعقد شد. این قرارداد که اولمرت نخست وزیر رژیم صهیونیستی آن را به معنای تعهد آمریکا در ایجاد قدرت برتر برای این رژیم در منطقه دانست به خوبی نشان می دهد که کاخ سفید با آگاهی از قدرت فزاینده سپاه و جمهوری اسلامی در منطقه به دنبال معکوس کردن این روند به نفع خود می باشد. این روند قدرت یابی و خشم مقامات کاخ سفید از این مساله را رادیو فردا صراحتا اعلام کرد: «‌آمریکا نمی تواند گسترش روزافزون حوزه نفوذ سپاه را تحمل کند.» در واقع نفوذ منطقه ای سپاه سبب شده تا محیط دیپلماسی ایران در منطقه از بازیگری فعال جمهوری اسلامی برخوردار شود.
در حال حاضر به اعتراف رسانه ها و شخصیت های غربی ایران قدرت اول در منطقه محسوب می‌شود و این مهم سبب شده است تا مرزهای امنیتی کشور گسترش یافته و امنیت منطقه با امنیت جمهوری اسلامی پیوند خورد. در چنین شرایطی کشورهای منطقه می دانند که هرنوع تحرکی در جهت ضربه زدن به امنیت ایران باعث کاهش ضریب امنیت کشور خود خواهد شد و تنها برتری ایران در منطقه محیط امنی را فراهم می‌سازد. از این رو جمهوری اسلامی در حال حاضر به دنبال عملی ساختن گفتمان امنیت بومی و استفاده از نیروهای محلی به جای عوامل بیگانه جهت تامین امنیت منطقه می باشد.
1/4_ پیشرفت فنی و تکنولوژیکی: بیش از ربع قرن عملکرد سپاه در حوزه‌های نظامی و امنیتی و اقدامات اساسی آن در حوزه عمرانی کشور باعث شده تا امروزه از تکنولوژی پیشرفته و منحصر به فردی در زمینه نظامی و حتی عمرانی برخوردار باشد. در حال حاضر نیروی دریایی سپاه دارای شناورهایی با آخرین تکنولوژی روز دنیا است که از بالاترین سیستم هدایت ورهگیری برخوردار است و سامانه موشکی سپاه سراسر خلیج فارس، دریای عمان و حتی اقیانوس هند را نیز تحت کنترل خود دارد. سپاه به تکنولوژی دقیق ترین موشک جهان و انواع بالگرد دست یافته است به گونه ای که موشک فاتح 110 در سال 81 به عنوان دقیق ترین موشک زمین به زمین جهان به صورت کاملاً بومی تولید شد. از دیگر پیشرفت‌های مهم سپاه طراحی و ساخت بالگردهای 274 و 278 ، طراحی و ساخت سکوهای پرتاب موشک و سیستم های هدایت و کنترل انواع موشک، طراحی و ساخت پرنده‌های بدون سرنشین، وجود امکانات گسترده آزمایشگاهی و مخابرات، کارگاههای مونتاژ برق و الکترونیک و ... می‌باشد که ویژگی اصلی این پیشرفت‌ها بومی بودن آنها و عدم وابستگی به خارج می‌باشد (چهره‌های آفتاب، ضمیمه هفته نامه صبح صادق، مهر 1382)
از دیگر سو فعالیت و تجربه طولانی سپاه در فعالیت‌های عمرانی باعث شده تا مهم‌ترین طرح‌های سازندگی کشور را بر عهده داشته باشد. طرح و ساخت سد کرخه (به عنوان بزرگترین سد خاورمیانه) و سد گتوند، اجرای 55 کیلومتر تونل، احداث 1400 کیلومتر اتوبان و راههای فرعی، احداث 900 هزار مترمربع ابنیه، ساخت دهها پل بزرگ، انجام 75 هزار هکتار شبکه آبیاری و زهکشی، اجرای طرح بزرگترین بندر پتروشیمی جهان و بسیاری از پروژه‌های عظیم در پارس جنوبی ودیگر مناطق کشور از جمله فعالیت‌های عمرانی مهم سپاه است که حاکی از پیشرفت فنی و تکنولوژیکی در این زمینه می باشد. (چهره‌های آفتاب، ضمیمه هفته نامه صبح صادق، مهر 1382)
مجموعه توانمندیهای فوق در رابطه با سپاه باعث شده تا بیگانگان و آمریکا آن را به عنوان تکیه گاه اصلی نظام دانسته و درصدد تخریب آن جهت مقابله با انقلاب و جمهوری اسلامی برآیند. نباید فراموش کرد که میزان اطلاعات و شناخت آمریکاییها از توانمندیهای سپاه کم نبوده و تحلیل آنها از نقش و نفوذ سپاه در کشور و منطقه آنها را به مقابله با آن وا می‌دارد.
2) تصورات نادرست آمریکا از سپاه
شناخت آمریکاییها از توانمندیهای نرم افزاری و سخت افزاری سپاه باعث شده تا بانگاهی بدبینانه برخی از مسایل کاذب را هم به سپاه نسبت داده و تصور نادرستی از سپاه داشته باشند:
2/1- آگاهی آمریکا از نفوذ منطقه‌ای سپاه آنها را به این تصور باطل سوق می‌دهد که سپاه به عنوان یک نیروی مداخله‌گر و مداخله جو در منطقه نقش ایفا می‌کند و سعی دارد روندهای موجود را به نفع خود تغییر دهد بدین معنا که آمریکا گمان می کند سپاه بدون توجه به موازین حقوقی و قانونی در صدد تحریک مخالفان واشنگتن و ایجاد ناامنی در منطقه است.
2/2- آمریکاییها گمان می‌کنند سپاه نقش محوری و تصمیم‌گیر نهایی در موضوع هسته‌ای ایران بوده و مانع از حل مساله می شود. تصور باطل آنها بر این مبنا است که نیروهای سپاهی در پشت پرده به هدایت تیم هسته‌ای ایران پرداخته و با نفوذ در بین آنها مساله را به صورت رادیکال در می‌آورند که با دیدگاههای مقامات ایرانی متفاوت است.
2/3- آمریکاییها گمان می‌کنند که فضای سیاسی ایران توسط نیروهای سپاه محدود شده و سپاه مانع از فعالیت گروههای اصلاح طلب است. آنها بر این تصورند که سپاه به صورت پنهانی به انسداد فضای سیاسی ، فعالیت مطبوعات، احزاب و سازمانهای غیر دولتی پرداخته و مانع از به قدرت رسیدن اصلاح‌طلبان می‌شود.
مجموعه تصورات باطل باعث شده تا آمریکاییها خود را با مانعی بزرگ مواجه دیده و زمینه‌های ستیز با آن را دنبال نمایند.
3- مشکلات منطقه‌ای آمریکا
در حال حاضر آمریکاییها در منطقه یعنی عراق و افغانستان با مشکلات زیادی مواجه شده اند و هر روز بر میزان کشته‌های آنان افزوده می‌شود. این مشکلات باعث شده تا اوضاع برای آنها حیاتی شود. نومحافظه‌کاران طراح جنگ افغانستان و عراق در شرایط کنونی عدم موفقیت و برون رفت از این وضعیت را به معنای به حاشیه رانده شدن آنها در صحنه سیاسی آمریکا می‌دانند. در واقع عدم موفقیت نو محافظه کاران کاخ سفید در مهار طالبان در افغانستان، عدم همراهی پارلمان افغانستان با آمریکا ، وجود دولت ضعیف در افغانستان، سردرگمی کاخ سفید در عراق و کنترل اوضاع سیاسی توسط شیعیان، زمین‌گیر شدن ارتش آمریکا در عراق با وجود صرف هزینه‌های زیاد و کشته ‌های روزافزون ، کم شدن همکاری دولت‌های حامی آمریکا در عراق با واشنگتن و خروج نیروهای برخی از این کشورها از عراق، عدم توانایی کاخ سفید در ایجاد یک دولت الگومند - بر اساس خواسته‌های خود- در عراق و ... همگی از جمله زمینه‌هایی است که باعث شده تا آمریکا با شکست راهبردی در منطقه مواجه شود . در حال حاضر آمریکاییها نه تنها هیچ گونه راهبرد مشخصی جهت برون رفت از این مشکلات ندارند بلکه پشتوانه کارشناسی نو محافظه‌کاران و تیم جنگ طلب بوش هر روز بر اثر استعفای یکی از مقامات آنها ضعیف تر می‌شود. از سوی دیگر شکست رژیم صهیونیستی در مقابل حزب ا.... باعث شده تا علاوه بر راسخ شدن نیروهای اسلامی در منطقه، فشار مضاعفی بر دولت بوش وارد آمده و به نوعی هزینه‌های شکست رژیم صهیونیستی را هم متحمل بشود.
این شرایط به همراه نفوذ روز افزون ایران در منطقه، آمریکاییها را به این تحلیل رسانیده است که علت شکست آنها در منطقه نفوذ فزاینده ایران و نیروهای تاثیرگذار انقلاب اسلامی است که در این میان مقامات کاخ سفید این نیروی تاثیرگذار را سپاه پاسداران می‌دانند. در نظر آنها سپاه پاسداران صورت عینی شده ماهیت، آرمانها و اهداف انقلاب اسلامی و بازوی اصلی جمهوری اسلامی است که تنها با از بین بردن آن می‌توان در یک فرایندی معکوس به برچیدن زمینه‌های شکست آمریکا در منطقه همت گماشت. در واقع سران کاخ سفید به دنبال وارونه سازی تحولات و حرکت در مسیر یک راهبرد معکوس هستند که هدف آن مقابله با سپاه جهت تضعیف جمهوری اسلامی و در نهایت خنثی سازی زمینه های شکست آمریکا می باشد.
4- بازسازی دومینوی فشار بر ایران
آنچه مسلم است اینکه دولت آمریکا در حل برنامه هسته‌ای ایران مداخله جوئی‌ها و موانع زیادی را باعث شده و به عبارتی سعی می‌کند با مستمسک قرار دادن این موضوع فشارهای زیادی را بر ایران وارد نماید که الزاما به خاطر پافشاری ایران بر حقوق هسته‌ای خود نیست. در این راستا آمریکا با استفاده از اروپاییان و فشار بر آنها سعی می‌کند طرح‌های خود را عملی سازد. از این رو گروه 1+5 با بازیگری موثر کاخ سفید ابتدا برخی از شخصیت‌ها و دانشمندان هسته‌ای ایران را مورد تحریم سیاسی قرار داد و با تحریم صادرات برخی از کالاها به ایران و نیز تحریم بانکی ایران سعی نمود تا فشارهای زیادی را بر جمهوری اسلامی وارد سازد اما دیپلماسی ایران تا حد زیادی از این فشارها را کاسته و تحریم شخصیت‌ها و دانشمندان هسته ای کشور نیز چندان موفقیتی برای آمریکا به همراه نداشت.
بنابراین کاخ سفید خود را در این زمینه با شکست و عدم نتیجه خاصی مواجه می‌بیند. این مساله برای آمریکا که سعی دارد در یک دوره زمانی کوتاه مدت فشار زیادی را بر ایران وارد سازد تا از میزان انتقادات داخلی نسبت به دولت این کشور کاسته شود قابل تحمل نیست. از این رو سعی دارد تا از راه دیگری همچون تروریست نامیدن سپاه و تحت فشار قرار دادن جمهوری اسلامی، به ایران ضربه وارد کند.
نکته مهم در این زمینه اینکه شکست دومینوی فشار بر ایران وبازسازی آن باعث شده تا در بین مقامات کاخ سفید اختلافاتی در مورد نحوه برخورد با ایران بروز پیدا کند. در واقع به نوشته روزنامه نیویورک تایمز اقدام آمریکا در تروریست نامیدن سپاه با پشتیبانی رایس و در جهت آرام کردن جناح طرفدار اعمال فشار فزاینده بر ایران صورت می‌گیرد همچنین روزنامه گاردین ضمن اینکه این اقدام را بی‌نتیجه دانست در این باره می نویسد: «طرح چنین موضوعی بیشتر از رقابت‌های سیاسی داخلی هیات حاکم آمریکا متاثر است».
ب) هدف آمریکا از اتهام به سپاه
آیا اتهام آمریکا به سپاه که با واکنش منفی افکار عمومی آمریکا و برخی از رسانه های این کشور مواجه شد یک اقدام نمایشی و فاقد تاکتیک یا استراتژی خاصی است؟ و یا از یک حرکت حساب شده و با هدف و برنامه خاصی برخوردار می‌باشد؟ در این زمینه می‌توان سه سناریو را مطرح ساخت:
1- این اقدام در چارچوب جنگ روانی آمریکا قرار داشته و هدف آن فراتر از ایجاد ترس مقطعی و ضربه به روحیه نیروهای سپاهی می‌باشد بلکه آمریکا قصد دارد ابتدا با تبلیغات و رسانه‌ای کردن این موضوع آن را در سطح افکار عمومی نهادینه ساخته تا در مرحله بعد این اتهام را رسمیت بخشد و بتواند در مجامع حقوقی بین الملل به اقدام حقوقی علیه سپاه همچون مسدود کردن دارایی‌های آن، تحریم شرکت های طرف معامله با سپاه و تحریم شخصیت‌های سپاهی بپردازد. در واقع آمریکا در این مرحله سعی خواهد کرد نوعی اجماع جهانی را بر علیه سپاه بوجود آورد. 
2- اقدام مربوطه فاقد هدف و برنامه‌ای مشخص می‌باشد و در حد یک سناریوی برنامه‌ریزی شده نیست بلکه توسط لابی صهیونیستی به جهت وارد کردن یک فشار روانی بر جامعه ایران و نیروهای سپاهی انجام پذیرفته و مقطعی محسوب می شود.

3- هدف آمریکا از این اقدام آزمایش واکنش‌های جهانی نسبت به این مساله است تا از میزان حساسیت‌های جهانی نسبت به سپاه و میزان نفوذ آن در بین کشورها آگاهی یابد. این اقدام در این چارچوب به این جهت صورت می پذیرد تا آمریکا شناختی را نسبت به نوع واکنش‌ها در مقابل اقدامات احتمالی خود در آینده بر علیه ایران به دست آورد.

جمع‌بندی
رأی به صحیح بودن یک سناریو از میان سناریوهای فوق نیازمند نگاه به ریشه‌ها، عوامل و زمینه‌های اقدام آمریکا می‌باشد، به طور کلی هر چند می‌توان گفت که هر یک از فرضیات فوق دارای بخشی از واقعیت می باشند واقدام آمریکا هم یک جنگ روانی و هم با لابی‌گری صهیونیست‌ها و هم به جهت آزمایش کردن افکار عمومی صورت می‌پذیرد، لکن توجه به مساله نفوذ روز افزون سپاه در منطقه و خشم مقامات آمریکایی از این موضوع که مورد اشاره رسانه‌های آمریکایی نیز بود، واکنش اروپاییان مبنی بر عدم همراهی با این طرح ، اشاره روزنامه‌های گاردین و نیویورک تایمز به رقابت‌های سیاسی داخل آمریکا به عنوان علت این مساله و افشاگری روزنامه واشنگتن پست و نیویورک تایمز مبنی بر اینکه این اقدام بر اساس بخش نامه اجرایی صورت می‌گیرد که بوش دو هفته پس از حملات یازده سپتامبر صادر کرده است، همگی نشان می‌دهد که اتهام زدن آمریکا به سپاه پاسداران در چارچوب سناریوی اول قابل طرح است، بدین معنا که آمریکا سعی می‌کند ابتدا این مساله را رسانه‌ای و تبلیغاتی نموده و سپس همانگونه که گفته شد طرح‌های عملی خود را در مورد آن پیاده نماید و از این مساله باید گفت که هوشیاری دستگاه دیپلماسی ایران و برخورد مدبرانه همراه با قاطعیت بسیار ضروری است چرا که اقدام آمریکا اتهام علیه ارتش رسمی یک کشور می‌باشد.