فعالیت های اطلاعاتی برضد ایران

نقش تعيين‌كننده قدرت نرم
استفاده از كلمات، اعمال، و تصاوير تحريك‌كننده به عنوان بخشي از يك مبارزه دنباله‌دار براي ايجاد محيطي رواني در ايران بزرگترين منبع دست‌نخورده‌اي است كه آمريكا مي‌تواند از آن به عنوان اهرم فشار عليه جمهوري اسلامي استفاده كند. سياست‌گذاران آمريكا حين ارزيابي توانايي‌هاي ايران براي آسيب زدن به منافع آمريكا بيشتر بر قدرت سخت‌افزاري رژيم ايران توجه مي‌كنند، يعني به: تسليحات نامتعارف و توانايي‌هاي تروريستي ايران، آنگونه كه در نيروهاي قدس و حزب‌الله مي‌بينيم؛ توانايي‌هاي دريايي (قايق‌هاي كوچك، مين‌ها، و موشك‌هاي ضد كشتي)؛ و برنامه‌هاي موشكي/ راكتي و هسته‌اي اين كشور.
اين سياست‌گذاران نقشي كه قدرت نرم - بالاخص تبليغات و جنگ رواني - در دفاع و سياست خارجي ايران ايفاء مي‌كند را ناديده مي‌گيرند. آنها همچنين از آسيب‌پذيري‌هاي ايران نيز در اين حوزه چشم‌پوشي مي‌كنند؛ به هر حال كشوري كه فرهنگ‌ سياسي‌اش آميخته از سوءظن، شايعه‌پراكني، و تشريح تئوري‌هاي توطئه است، يقينا در مقابل عمليات‌هاي رواني و اطلاعاتي داراي آسيب‌پذيري زيادي خواهد بود.
با توجه به اتكاي تهران به فعاليت‌هاي اطلاعاتي براي ارعاب دشمنان و ارتقاي جايگاهش در ميان حاميان خارجي و داخلي، اين اغماض و سهل‌انگاري سياستگذاران آمريكايي - كه از فرضيات گوناگون در مورد اهميت بعد روانشناختي در سياست و استراتژي ناشي مي‌شود - بسيار نگران‌كننده و خطرناك است. آمريكا مداوما عمليات‌هاي اطلاعاتي و رواني انجام مي‌دهد تا از عمليات‌هاي نظامي‌اش پشتيباني كند، اما ايران برعكس، عمليات‌هاي نظامي (يعني نمايش قدرت و عمليات‌هاي تروريستي عواملش) انجام مي‌دهد تا از عمليات‌هاي جنگ رواني و اطلاعاتي‌اش پشتيباني كند.
تأكيد زياد تهران بر تبليغات و جنگ رواني آمريكا، همچنين سرمايه‌گذاري زيادي كه بر فعاليت‌هاي اينچنيني خود انجام مي‌دهد نشان مي‌دهند كه اين كشور اهميت زيادي براي ابزار اطلاعاتي قدرت ملي قائل است. اين مسأله در اعتقادي ريشه دارد (باوري كه تا حدودي از قران اخذ شده) كه بر اساس آن ابعاد روانشناختي و روحي نقش تعيين‌كننده‌اي در رقابت‌ها و مناقشات انساني ايفاء مي‌كنند. دو سلاحي كه رژيم ايران بيشترين ترس را از آنها دارد عبارتند از: اطلاعاتي كه تبليغات و ايدئولوژي رسمي حكومتي را به چالش مي‌كشد و همچنين محصولات فرهنگي كه جامعه ايران را فاسد مي‌كنند (كه به نظر اين رژيم بخشي از "تهاجم فرهنگي " خارجي هستند). دليل اين ترس كاملا واضح است. ايران از يك عمق جغرافياي قابل توجه بهره مي‌برد كه يك عامل بازدارنده قوي در مقابل تهاجمات خارجي است. مناطق هموار و پر جمعيت مركز كشور در احاطه حلقه‌اي از كوه‌هاي ستبر قرار گرفته و به آساني قابل دفاع هستند. اما در مقابل، هر كدام از شهروندان به طور بالقوه در برابر پيام‌هاي براندازانه‌اي قرار گرفته‌اند كه به وسيله اينترنت، راديو و تلويزيون‌هاي ماهواره‌اي وارد كشور مي‌شوند.
اين آسيب‌پذيري با حقيقت ديگري ادغام شده و تشديد مي‌گردد؛ اين حقيقت كه بسياري از ايرانيان خود را قسمتي از غرب مي‌دانند و به جنبه‌هاي مختلف فرهنگ عامه‌پسند غربي جذب شده‌اند، فرهنگي كه هم مورد اهانت و تحقير رژيم واقع مي‌شود و هم آن را مي‌ترساند. [آيت‌الله] علي خامنه‌اي، رهبر معظم ايران، در سال 2003 و طي يك سخنراني در تلويزيون دولتي ايران اظهار داشت كه دشمنان ايران نيازي به "توپ، تفنگ و اين قبيل چيزها " ندارند بلكه مي‌خواهند "آن ارزش‌هاي فرهنگي را ترويج كنند كه به فساد روح مي‌انجامند. " وي در ادامه افزود:
آنها بارها بدين مسأله اذعان كرده‌اند. من اخيرا در اخبار خواندم كه يك مقام ارشد يكي از مراكز سياسي مهم آمريكا گفت: "بايد براي آنها به جاي بمب دامن‌هاي كوتاه بفرستيم. " او راست مي‌گويد. اگر آنها بتوانند اميال جنسي را در هر كشوري برانگيزند، اگر اختلاط بي‌بندوبارانه زنانن و مردان را ترويج كنند، اگر جوانان را وادار به رفتاري نمايند كه از لحاظ غريزي بدان تمايل دارند، ديگر هيچ نيازي به توپ و تفنگ عليه آن ملت نخواهد بود.
اعتقاد تهران به بعد روانشناختي از دكترين "مقاومت " اين رژيم ناشي مي‌گردد، دكتريني كه مبارزات مسلحانه حماس و حزب‌الله عليه اسرائيل را نيز پي‌بندي مي‌كند. بر اساس اين دكترين آن كسي پيروز مي‌شود كه روحيه دشمنش را تخريب كند - البته نه با كسب قلمرو دشمن يا بنده شدن در ميادين جنگ (آنگونه كه مطابق ديدگاه سنتي است)، بلكه با مرعوب ساختن شهروندان دشمن، تخريب روحيه ارتش مقابل و انكار پيروزي‌هاي دشمن در ميدان نبرد.
اين باور رهيافت رژيم در برابر مخالفين داخلي را نيز شكل مي‌دهد. مازيار بهاري، گزارشگر نيوزويك، در تشريح چگونگي بازداشت و شكنجه توسط مقامات ايراني بعد از انتخابات رياست‌جمهوري 2009، به مطالبي اشاره نموده كه به خوبي فرضيه ما را تشريح مي‌كند:
يك بار با يكي از اعضاي سابق گروه‌هاي چريكي اسلامي كه هم‌اكنون وزير شده بود مصاحبه‌اي انجام دادم. وي مي‌گفت، مشكل پليس مخفي شاه در اين بود كه فكر مي‌كردند مي‌توانند از طريق فشار رواني اراده يك زنداني را بشكنند اما اين كارها اغلب باعث مي‌شد عزم و اراده زنداني تقويت گردد. بعد از انقلاب برادران ما بدين توانايي دست يافته‌اند كه روح يك مرد را بدون نياز به اعمال خشونت زياد به جسم وي بشكنند.
با توجه به همين عوامل مي‌توان بيان كرد كه چرا رژيم تهران تلاشي خستگي‌ناپذير انجام مي‌دهد تا حوادث را "تحريف " كند، دشمنان را با تمسخر و استهزاء تحقير كند، و نفوذ آمريكا را با استفاده از ديپلماسي عمومي و عمليات‌هاي رسانه‌اي به تحليل برد. رژيم ايران بنا بر همين عوامل ذكر شده ارگان‌هاي امنيتي، دانشگاه‌ها و عامه مردم را مداوما در معرض تلقينات فكري ايدئولوژيكي و مذهبي قرار مي‌دهد. از نظر رژيم اين كار باعث مي‌شود آنها در برابر تأثيرات فرهنگي تحميلي خارجي، پيام‌هاي سياسي براندازانه، و جنگ رواني آمريكا مصون شوند.
افسران ارشد ارتش آمريكا در عراق و افغانستان بنا بر تجربه ياد گرفتند كه عمليات‌هاي اطلاعاتي در منطقه خاورميانه از اهميتي اساسي برخوردار است اما بسياري از تصميم‌گيرندگان مستقر در واشنگتن توجه كافي بدين عوامل مبذول نمي‌دارند. به نظر افسران مستقر در عراق اين عمليات‌ها يكي از قويترين سلاح‌هاي مبارزه با شورش‌ها و تروريسم، و يكي از مهمترين ابزار مبارزه با نفوذ ايران در عراق و جاهاي ديگر هستند.
* آيا مي‌توان با استفاده از عمليات‌هاي اطلاعاتي انقلاب به راه انداخت و يا در جنگ‌ها پيروز شد؟
ايران با استناد به سابقه تاريخي خودش معتقد است كه عمليات‌هاي روانشناختي و تبليغات از اهميتي كليدي در جنبش‌هاي انقلابي و جنگ‌ها برخوردار هستند. در ايران زمان شاه، پخش گسترده نوار سخنراني‌هاي آيت‌الله روح‌الله خميني به موفقيت انقلاب و شناخته شدن وي به عنوان رهبر آن كمك زيادي رساند. در آن زمان تبليغات ماهرانه‌اي براي فرار سربازان از ارتش شاه و ارعاب بسياري از آنهايي كه به نظم قديمي وفادار مانده بودند، انجام مي‌گرفت.
در جنگ چريكي بلند مدت حزب‌الله عليه اسرائيل در جنوب لبنان (2000-1982)، اين گروه نيز يكسري عمليات‌هاي روانشناختي انجام داد كه در تحليل حمايت داخلي اسرائيلي‌ها از اشغال جنوب لبنان بسيار حائز اهميت بود و بالاخره باعث عقب‌نشيني ارتش اسرائيل در مي 2000 شد.
همين اواخر، فيلم‌هاي ويدئويي موبايل‌ها در مورد وحشي گري‌هاي نيروهاي امنيتي ايران عليه معترضين مخالف در جريانات بعد از انتخابات ژوئن از سوي ديگر در سال 2009، تصاوير مربوط به كشته شدن ندا آقا سلطان در تظاهرات 20 ژوئن و مراسم تدفين سهراب اعرابي، تأثير بسيار زيادي در عمليات رواني عليه جمهوري اسلامي داشته‌اند.
اين درس‌هاي مرتبط با اهميت حياتي عوامل روانشناختي تنها در مورد ايران مطرح نيستند. تعدادي از وقايع عمده در تاريخ نظامي آمريكا را مي‌توان به تغييرات چشمگير در محيط‌‌هاي روانشناختي بين‌المللي و داخلي نسبت داد.
براي مثال، در عمليات "تت " در اوايل سال 1968، تلفات نيروهاي آمريكايي و ويتنامي بسيار كمتر از نيروهاي ويئتنام جنوبي بود با اين حال تصاوير تلويزيوني اين عمليات كه در سايگون ضبط شده بود نقطه عطفي در حمايت‌هاي داخلي از جنگ ويتنام شد و افكار عمومي آمريكا را عليه اين جنگ تهييج كرد. به همين ترتيب تصاوير مربوط به زندان ابوغريب در آوريل 2004 باعث بروز يك عقب‌نشيني استراتژيك شد، مسأله‌اي كه آمريكا هنوز هم از تبعات آن خلاصي نيافته است.
بر عكس، موفقيت "موج جديد " [برنامه اوباما براي افزايش نيرو در عراق] بيشتر مرهون تأثير روانشناختي حضور مداوم نيروهاي ائتلاف در اكثر نقاط بغداد و حومه آن بود. اين حضور باعث شد ترس مردم براي همكاري با نيروهاي آمريكايي و نيروهاي امنيتي عراقي در مبارزه با القاعده بريزد. علاوه بر اين باعث شد همگان چنين بپندارند كه ديگر ورق بر ضد تروريست‌ها و نيروهاي شورشي برگشته است.
بنابراين ناديده گرفتن تبليغات ايران مي‌تواند اشتباه بزرگي باشد. واشنگتن بايد اين تلاش‌ها را جدي بگيرد، آنها را در محاسبات خود ملحوظ دارد و نقاط آسيب‌پذيري ايران و همچنين برتري‌هاي بارز آمريكا را در اين حوزه را كشف كند.

* موانع موجود در يك مبارزه اطلاعاتي مؤثر
در گذشته، واشنگتن ابزار اطلاعاتي قدرت ملي را با يك روش پيچيده‌اي به كار مي‌گرفت. اما عدم استفاده طولاني مدت اين توانايي را به تحليل برده است. علي‌رغم پيشرفت‌هاي بوجود آمده در اين حوزه بعد از 11 سپتامبر، دولت آمريكا هنوز با موانع عمده بوروكراتيكي، فرهنگي و سياسي روبرو است. مي‌توان گفت كه عوامل زير باعث توقف فعاليت‌هاي اطلاعاتي آمريكا شده‌اند: شكاكيت در مورد كارآيي آنها، اختلاف نظر در مورد چگونگي بكارگيري آنها، نگراني از كاهش اعتبار ديپلماسي عمومي آمريكا به سبب عمليات‌هاي پنهاني و مخفي، و يك فرآيند واسطه‌اي طاقت‌فرسا كه اغلب دچار كمبود هماهنگي، انعطاف‌پذيري و پاسخ‌دهي - سه پيش‌نياز موفقيت در اين حوزه - است.
راديو فردا و تلويزيون فارسي صداي آمريكا (VOA) داراي استانداردهاي حرفه‌اي پاييني هستند، از تكنيك‌هاي قديمي و منسوخ استفاده مي‌كنند و معمولا در مورد اخبار فوري واكنش كندي نشان مي‌دهند. با توجه به‌ اين مسائل دولت آمريكا بايد تمام توان خود را به كار گيرد تا با مردم ايران ارتباط برقرار كرده و مطمئن شود كه آنها به اخبار [مورد نظر آمريكا] سر وقت و دقيق دست مي‌يابند. به منظور برطرف شدن اين مسأله واشنگتن بايد به مقامات رسمي ابلاغ كند كه علاوه بر راديو فردا و صداي آمريكا به طور مداوم با ديگر شبكه‌ها براي مثال بي‌بي‌سي فارسي و وب‌بلاگ‌هاي فارسي كه نزد عامه ايرانيان از محبوبيت برخوردارند، مصاحبه كنند. آنها همچنين بايد با ايستگاه‌هاي عرب‌زبان كه براي مخاطبين در معرض تبليغات ايران برنامه پخش مي‌كنند، نيز مصاحبه انجام دهند.
مسأله ديگر رهيافت دولت آمريكا نسبت به ايرانيان است. اين رهيافت بيشتر بر اساس ادراكات آمريكايي و الزامات سياسي است تا واقعيت‌هاي سياسي و فرهنگي ايران و بنابراين نمي‌تواند به قدر كافي ادراكات ايراني‌ها را ملحوظ دارد. در نظر تهران رسانه‌هاي آمريكا، سازمان‌هاي غيرانتفاعي، دانشگاه‌ها، نخبگان فرهنگي و صنعت سرگرمي آمريكا بخشي از يك شبكه يكپارچه هستند كه توسط دولت آمريكا اداره مي‌شوند. بنابراين اغلب واشنگتن را مورد انتقاد قرار مي‌دهند. برنامه‌هاي اطلاعاتي آمريكا اين حقيقت را به ندرت مورد توجه قرار داده‌ و يا پيامدهاي آن را به طور مؤثري بررسي نمي‌كنند.
در نهايت دولت اوباما بايد بداند كه بهره بردن از ناآرامي‌هاي داخلي ايران و ديگر نقاط ضعف ايران نه تنها هم رديف با تلاش‌هاي صورت گرفته در مورد برنامه‌هاي هسته‌اي ايران هستند بلكه شايد عامل مهمي در موفقيت اين تلاش‌ها به شمار روند.
ترس از اينكه سياست‌هاي اطلاعاتي تهاجمي‌تر ممكن است خطري براي پيشبرد ديپلماسي به وجود آورند نادرست است. تهران از قبل بر اين باور بوده كه آمريكا از جنگ‌افزار رواني عليه جمهوري اسلامي استفاده مي‌كند، بنابراين واشنگتن با اعمال سياست‌هاي اطلاعاتي تهاجمي‌تر نه تنها چيز زيادي از دست نمي‌دهد بلكه به دستاوردهاي زيادي نائل مي‌شود.
اوباما با انجام اقداماتي در سه جبهه مي‌تواند بر موانع پيش روي برنامه مبارزه اطلاعاتي كارآمد غلبه كند، اين اقدامات عبارتند از:
1. برطرف كردن موانع بوروكراتيك براي همكاري‌هاي بهتر در ميان بخش‌هاي مختلف دولت؛
2. بسيج كردن تمام ادارات و بخش‌ها و همچنين تمام ابزار موجود در دولت - پنهاني و آشكار - براي پشتيباني از اين فعاليت‌ها؛
3. اجراي اقدامات لازم به منظور اطمينان از ايجاد ارتباط بين مردم ايران، مطلع بودن آنها از وقايع كشورشان[آنچنانكه واشنگتن مي‌خواهد] و همچنين شنيده شدن صداي آنها در خارج از كشور.
با توجه به اينكه گفته‌ها و اقدامات ايرانيان در نهايت دورنماي مخالفت داخلي و آينده ايران را تعيين خواهد كرد بنابراين مي‌توان گفت كه گام آخر، در طولاني مدت، از اهميت بيشتري برخوردار است. بنابراين بخش اعظمي از آنچه دولت آمريكا در اين مبارزه انجام مي‌دهد بايد بر تسهيل فعاليت‌هاي ارتباطاتي مخالفين متمركز باشد.
پيشنهادها: افزايش فشار آمريكا
همانگونه كه قبلا نيز اشاره شد، جمهوري اسلامي به احتمال زياد سياست‌هاي كنوني خود را تغيير نخواهد داد. مگر اينكه احساس كند براي متوقف كردن فشارهاي خارجي و داخلي - كه ممكن است تهديدي براي موجوديتش باشند - بايد با خواسته‌هاي خارجي در حوزه مسائل هسته‌اي موافقت كند. بدين ترتيب، بايد هدف مبارزه ارتباطاتي استراتژيك اين باشد كه از سوء‌ظن رژيم، نگراني‌هاي آن در مورد قدرت و تداوم مخالفت و اختلافات دروني‌ آن حداكثر بهره اخذ شود تا مقامات ارشد ايران قانع شوند كه سياست‌هاي داخلي و خارجي آنها عكس‌العملي شديد پديد آورده كه ممكن است موجوديت رژيم آنها را تهديد كند. در اين مبارزه و برنامه ارتباطاتي بايد اصول زير مورد توجه باشند:
ادامه مذاكرات با ادامه فشار عليه ايران
 سياست‌هاي دولت اوباما در مورد مذاكره، باعث شده تهران از تعادل خارج شود. اين مسأله موجب گرديده ديگر دشمني وجود نداشته باشد كه به خاطر مشكلات و مسائل كشور مورد سرزنش واقع شود و يا به عنوان تهديدي خصم‌آميز نمايانده شود كه نيازمند تمهيدات امنيتي داخلي باشد. به همين دليل واشنگتن بايد به سياست مذاكره ادامه دهد تا در همين حين مطمئن شود كه مخالفين فضايي براي تنفس مي‌يابند - يعني فضاي سياسي لازم براي تظاهرات و سازماندهي، دورنگه داشتن رژيم از حالت تعادل و ابقاي احتمال تغييرات دروني. اين تغييرات، در صورت وقوع، مي‌توانند عرصه سياست و روابط قدرت رادر منطقه خاورميانه به طور مثبتي دگرگون كنند.
آمريكا به منظور دستيابي بدين هدف بايد از حق مردم براي تظاهرات صلح‌آميز پشتيباني كند، و با صداي رسا به نقض حقوق بشر توسط تهران اعتراض كند. درهمين حين بايد مواظب باشد كه انتظارات غيرواقعي نيافريند و يا مخالفين را در نظر ايرانيان غيرمتعهد به اين مخالفت‌ها، بي‌اعتبار نسازد. واشنگتن بايد اعتراضات را با ظرافت هرچه تمام به اصول اخلاقي شيعه - مبارزه با استبداد و بي‌عدالتي - پيوند زند و به‌اين ترتيب با حمايت از حق مخالفين براي مقاومت در برابر جمهوري اسلامي، از زبان رژيم عليه خودش استفاده نمايد.
محدود ساختن بيشتر آزادي عمل ايران
 دولت آمريكا به منظور محدودتر ساختن حوزه آزادي عمل ايران مي‌تواند اقدمات زير را انجام دهد:
" تشديد نگراني‌هاي رژيم در مورد اتكا بر نيروهاي اطلاعاتي از طريق، مثلا، ارائه گزارش‌ نارضايتي در ميان نيروهاي رده پايين امنيتي در مورد نقش سركوبگرانه‌شان.
" محكوم كردن محاكمه‌‌ها.
" انتشار آگاهي و برنامه در مورد قربانيان برجسته رژيم.
" كمك بي‌صدا به گروه‌هاي تبعيدي ايراني كه ويدئوهاي اينترنتي در مورد خشونت نيروهاي امنيتي پخش مي‌كنند.

*تشديد بحران در داخل جمهوري اسلامي براي بازداشتن آنها از اتخاذ اقدامات مؤثر
 آمريكا براي افزايش تنش در داخل رژيم و نيروهاي امنيتي بايد گزارش‌هايي را به صورت گلچين شده منتشر كند كه اين ادعا را طرح كند كه چگونه سپاه پاسداران انقلاب اسلامي از ارتباطات خود بهره مي‌برد تا اقتصاد كشور را كنترل كند. اين اقدامات مي‌توانند باعث شوند كه نارضايتي در ميان نيروهاي امنيتي و نظامي كه از نظر اقتصادي امتيازات خاصي ندارند، افزايش يابد. علاوه بر اين، در صورت اعمال تحريم‌هاي جديد در مورد واردات محصولات نفتي پالايش شده، واشنگتن بايد برنامه‌اي اطلاعاتي آغاز كند تا به مردم ايران اعلام نمايد كه ايران مسؤول سختي‌هاي به وجود آمده است نه دولت آمريكا يا جامعه بين‌المللي.
اين مبارزه استراتژيك ارتباطاتي بايد به دقت تنظيم شود. دولت آمريكا بايد با توسل به اقداماتي چند در ميان چندين خواسته و الزام ظاهرا متضاد تعادل برقرار كند، اين اقدامات عبارتند از: اتخاذ موضعي متعهدانه و درگيرانه‌تر بدون تأييد ادعاهاي ايران در مورد دخالت خارجي، ياري‌رساني غيرمستقيم به اپوزسيون بدون تهييج سهوي آنها به اقدامات مبالغه‌آميز، و افزايش محتاطانه فشار بر روي ايران بدون اينكه باعث شود اين كشور واكنش شديد داخلي و يا خارجي نشان دهد.
*رهبري عمومي رئيس‌جمهور
اوباما نقشي اساسي در اين مبارزه اطلاعاتي خواهد داشت. اوباما مي‌تواند به مانند ديگر رؤساي جمهوري كه در دوران جنگ سرد فن خطابه را به كار مي‌گرفتند تا تأثير زيادي وارد كنند (براي مثال، سخنراني جان اف‌. كندي با عنوان "من يك برليني هستم " و يا سخنان احساساتي رونالد ريگان در مورد "در هم كوبيدن اين ديوار ") اين قدرت را داشته باشد كه از طريق كلمات و اسناد وقايع ايران را تغيير دهد.
*ارسال پيام‌هاي مناسب و مطابق با مخاطبين و موقعيت‌ها
در پيام‌هاي ارسالي از جانب اوباما و يا ديگر مقامات رسمي آمريكا بايد چندين اصل و تاكتيك مد نظر گرفته شود:
" بين رژيم و مردم ايران تمايز قائل شويد و منازعه بر سر سياست‌هاي ايران را به صورت منازعه‌اي بين تهران و جامعه بين‌المللي تعريف نماييد نه بين ايران و "غرب " - تعبيري كه مطابق روايت رژيم درباره "برخورد تمدن‌ها " است.
" به طعنه زدن‌ها و شماتت‌هاي احمدي‌نژاد و آيت‌الله خامنه‌اي با استهزاء و تحقير واكنش دهيد تا چهره رژيم تنزل يابد و ظاهر داراي اعتماد به نفسي كه رژيم سعي در جلوه دادن آن دارد فرو بريزد.
" از ادبيات رژيم عليه خودش استفاده كنيد. زماني كه [آيت‌الله] خامنه‌اي دم از شكستن دندان آمريكا، سيلي به صورتش و كبود شدن چشمش سخن مي‌گويد اوباما نيز مشخص سازد كه اين مردم ايران هستند كه دندان‌شان توسط رژيم مي‌شكند، بر صورتشان سيلي زده مي‌شود و چشمشان با ضربه حكومت كبود و متورم مي‌گردد.
" مقايسه‌هايي در مورد تلاش‌هاي شاه براي سركوب مخالفين در 1979-1978 و تلاش‌هاي كنوني جمهوري اسلامي انجام دهيد تا حس انقلاب را در مردم بيدار كنيد.
" تأكيد كنيد كه اقدامات و كلمات رژيم باعث شده آبرو و اعتبار ايران در جامعه بين‌المللي به شدت آسيب ببيند. بنابراين اين اقدامات و اظهارات توهيني به ملت ايران محسوب مي‌شوند.
" [ادعاي]فساد و عدم پاسخگويي رژيم را پر رنگ كنيد، يعني مسائلي كه باعث شده‌اند ده‌ها ميليارد دلار از خزانه دولت ناپديد شوند. قبل از انتخابات 2009، اين فساد و عدم پاسخگويي يكي از مهمترين دلايل نارضايتي مردم عليه حكومت بود.
" با تأكيد بيان كنيد كه چگونه در زمانه‌اي كه بسياري از ايرانيان براي امرار معاش دچار مشكل هستند رژيم پول مردم را خرج جنبش‌ها و سازمان‌هايي چون حماس و حزب‌الله مي‌كند، مسأله‌اي كه تنها باعث شده مشكلات و رنج‌هاي مردم منطقه افزايش يابد. همچنين بيان داريد كه اين نوع همكاري‌ها ايران را تبديل به يك دولت منفور كرده و مي تواند روزي كشور را به ورطه يك جنگ فاجعه‌بار بكشاند.
" از نزديكي احمدي‌نژاد و برنامه‌هاي هسته‌اي رژيم بهره ببريد تا بدين وسيله تلاش‌هاي حكومت براي ايجاد گزينه تسليحات هسته‌اي را غيرمشروع جلوه دهيد. اين گزينه را به عنوان يكي از بخش‌هاي اصلي تلاش تهران براي مقابله با خواسته‌هاي عمومي و باقي ماندن بر سر قدرت با استفاده از زور معرفي كنيد و اعلام داريد كه از نظر رژيم يك ايران هسته‌اي در مقابل فشارهاي بين‌المللي در حوزه حقوق بشر، آسيب‌پذيري كمتري خواهد داشت.
" به نگراني‌هايي چون خيانت آمريكا به اپوزسيون داخلي در ازاي انجام معامله‌اي هسته‌اي با رژيم پاسخ دهيد. توضيح دهيد كه حل و فصل منازعه هسته‌اي به سود مردم ايران خواهد بود زيرا باعث خواهد شد كشور بيشتر در جامعه بين‌المللي ادغام شود و در اين حين واشنگتن خواهد توانست با برقراري ارتباطات منظم و هر روزه رژيم را براي رعايت حقوق بشر مداوما تحت فشار قرار دهد.
" براي مخاطبين در عراق، حوزه خليج فارس، شرق درياي مديترانه و افغانستان مشخص سازيد كه مردم ايران اسلام و نوع حكومت ارائه شده از جانب رژيم را نمي‌خواهند. علاوه بر اين، خشم پديد آمده در ميان عراقي‌ها بعد از اشغال ميدان نفتي فكه توسط ايران، زمينه‌اي مناسب پديد آورده تا پيام‌هاي ضد تهران در عراق و يا ديگر جاهاي منطقه مخابره گردد.
" مداوما سؤال‌هايي در مورد ثبات، موجوديت بلندمدت و قابليت اعتماد به رژيم به عنوان يك حامي و شريك مطرح كنيد، تا در ميان گروههاي مقاومت اعراب و رژيم‌هاي منطقه و خارج از آن شك و ترديد ايجاد شود.
حتي يك روز هم نبايد سپري شود كه در آن مقامات رسمي آمريكايي مخاطبين ايراني و منطقه را با استفاده از اين اصول هدف قرار ندهند.
*بي‌اعتبارسازي روايت‌‌هاي تهران
تهران مداوما تلاش مي‌كند تا جمهوري اسلامي را به مانند يك قدرت در حال اوج‌گيري ترسيم نمايد. از طرف ديگر سعي دارد آمريكا را يك نيروي فرسوده معرفي كند كه سعي مي‌كند ايران و امت اسلامي را با دور نگه داشتن از تكنولوژي هسته‌اي و ديگر تكنولوژي‌هاي پيشرفته ضعيف نگه دارد؛ اما اين جنگ را باخته است. آمريكا بايد با پررنگ كردن ضعف‌هاي اساسي رژيم به مقابله با اين روايت بپردازد، ضعف‌هايي چون: نبود مشروعيت و حمايت مردمي، شكست رژيم در توسعه كارآمد بخش نفت و گاز كشور (با توجه به نبود سرمايه‌گذاري خارجي عظيم در اين بخش‌ها دورنماي توسعه بسيار غيرمحتمل به نظر مي‌رسد) و شكست رژيم براي متنوع‌سازي اقتصادي و يا ايجاد اشتغال معنادار براي 800000 جوان ايراني كه هر ساله از دانشگاه‌ها فارغ‌التحصيل مي‌شوند. واشنگتن بايد هميشه و با صداي بلند تأكيد كند كه اگر ايران نگراني‌هاي جامعه بين‌الملي را در مورد مسائل هسته‌اي‌اش برطرف كند، آمريكا نيز براي برطرف كردن نيازهاي تكنولوژيكي غيرنظامي ايراني‌ها آماده است.
*تسهيل فعاليت‌هاي بخش خصوصي
سازمان‌هاي خصوصي آمريكايي به برخي از بخش‌هاي ايران بسيار بيشتر از دولت آمريكا دسترسي دارند، اين سازمان‌ها اهدافي را دنبال مي‌كنند كه مي‌توانند در خدمت نيات دولت آمريكا قرار گيرند: آژانس‌هاي خبري مي‌خواهند اطلاعات را بيرون بياورند؛ دانشگاه‌ها مي‌خواهند وارد جريان ارتباط، معاوضه دانشجو و گفتمان متقابل شوند؛ و شركت‌هاي سرگرمي مي‌خواهند موسيقي و تصاويري را ارائه كنند كه مردم مي‌خواهند اما رژيم نمي‌خواهد. واشنگتن مي‌تواند كارهاي زيادي براي تشويق و افزايش اين فعاليت‌ها انجام دهد، براي مثال سفر دانشجويان، استادان و اعضاي بخش سرگرمي ايران را به آمريكا تسهيل كند. دولت همچنين بايد با بخش خصوصي به مشورت نشسته، موانع موجود را يافته و براي آنها راه‌حل ارائه كند، براي مثال راه‌هايي را بيابد كه از طريق آنها بتوان تحريم‌هاي آمريكا را به نوعي اعمال نمود كه ارتباطات بين مردم تسهيل گردد.
*ايجاد هماهنگي بين تمهيدات ديپلماتيكي، نظامي و اقتصادي
گفته مي‌شود كه 80 درصد ارتباطات استراتژيك را عمل و 20 درصد بقيه را كلمات تشكيل مي‌دهند. اگرچه عمل رساتر از كلمات است اما كلمات مي‌توانند تأثير اقدامات را تشديد و بيشتر كنند. بنابراين آمريكا بايد در ميان اظهارات و اقداماتش در قبال ايران هماهنگي پديد آورد. براي مثال بين تلاش‌هاي وزارت خزانه‌داري (يعني تلاش براي پررنگ كردن ريسكي كه معامله با ايران مي‌تواند براي اعتبار شركت‌ها پديد آورد ) و برنامه مبارزه استراتژيك ارتباطاتي - كه بر نقض حقوق بشر توسط تهران و نقش شركت‌هاي گوناگون ايراني در تروريسم سپاه پاسداران و فعاليت‌هاي هسته‌اي تأكيد مي‌كند - مي‌توان يك همكاري مثمرثمر بوجود آورد.
*مبارزه با فشارهاي ايران
سرانجام، برنامه ارتباطات استراتژيك آمريكا بايد به گونه‌اي باشد كه ايران نتواند از برنامه هسته‌اي كه به آرامي در حال پيشرفت است، از نيروهاي در حال رشد موشكي و يا از نيروهاي نظامي متعارف خود به عنوان اهرم فشار استفاده كند. بدين منظور دولت آمريكا بايد اصولي چند را رعايت كند.
" عدم مبالغه در مورد تهديدات ايران. مقامات آمريكايي نبايد در مورد توانايي‌هاي نظامي و دستاوردهاي تكنولوژيكي ايران در حوزه برنامه‌هاي هسته‌اي مبالغه كنند - اين امر تنها بر اعتبار تهديدات ايران مي‌افزايد و بدين ترتيب بر تأثير تبليغات آنها مي‌افزايد. بجاي اين كار بايد توانايي‌هاي ايران را زياد جدي نگيرد و البته در حين انجام اين كار هم نبايد به تلاش‌هاي آمريكا براي جلب توجه جامعه بين‌المللي به تهديدات ايران آسيب وارد كند.
" فاش‌سازي ادعاهاي نادرست. واشنگتن بايد ادعاهاي مبالغه‌آميز ايراني‌ها در مورد دلاوري‌هاي تكنولوژيكي اين كشور را فاش نمايد. براي مثال، مقامات آمريكايي مي‌توانند در ملأعام به افشاگري در مورد عكس‌هايي بپردازند كه تغيير داده شده‌اند و يا حقيقت را در مورد ويدئو‌هاي ساختي مانورهاي نظامي برملا سازند تا اعتبار سخنگويان دولتي ايران را كاهش دهند و باد حباب ادعاهاي تهران در مورد "قدرت برتر " بودن ايران را خالي نمايند.
" پررنگ كردن هزينه‌اي كه بايد توسط مردم ايران پرداخته شود. معمولا مقامات آمريكايي در مقابل آزمايش‌هاي موشكي، مانورهاي نظامي و اقدامات مناقشه‌آميز ايران به اظهار نگراني بسنده مي‌كنند. اما آنها بايد بيان دارند كه چگونه اين اقدامات مي‌تواند ايران را منزوي سازد و مدارك بيشتري براي مردم ايران ارائه كنند تا نشان دهند رژيم منابع ملي را در برنامه‌هايي حيف و ميل مي‌كند كه براي تهديد همسايه‌ها و بر قدرت ماندن زمامداران كنوني طراحي شده‌اند.
" اطمينان‌دادن و تحذير كردن. واشنگتن براي قانع كردن ايران به اينكه تسليحات هسته‌اي امنيتش را تقويت نكرده بلكه آن را به خطر خواهند انداخت، بايد متخصصين روابط عمومي، عمليات‌هاي اطلاعاتي و ديپلماسي عمومي را در فعاليت‌هاي منطقه‌اي‌اش وارد سازد. براي مثال،هيچگاه چنين متخصصيني با كارشناس‌هاي دفاع موشكي تبادل اطلاعات نكرده‌اند (تا تبليغات مبالغه‌آميز در مورد توانايي‌هاي نظامي ايران را خنثي سازند و يا به شهروندان كشورهاي متحد آمريكا در منطقه در مورد تمهيدات اتخاذ شده براي مقابله با تهديدات موشكي ايران اطلاعات دهند). اين وضعيت علي‌الخصوص بايد در مواردي كه آمريكا اميدوار است با حضور خود، همكاري‌هاي نظامي، انتقال تجهيزات نظامي و ايجاد يك سيستم دفاع موشكي منطقه‌اي به متحدين خود قوت قلب بخشيده و تهران را مرعوب كند، رعايت گردد. تمام اقدامات انجام شده در حوزه امنيتي بايد بر اساس تأثير روانشناختي آن در تهران و همچنين در خيابان‌ها وپايتخت‌هاي ديگر دول منطقه ارزيابي شود.
نتيجه‌گيري
غياب يك برنامه ارتباطات استراتژيك پيچيده و قوي كه مي‌تواند فشاري مضاعف وارد آورد هنوز هم يكي از كمبودهاي اصلي در برنامه‌هاي آمريكا در مقابل ايران محسوب مي‌شود. هيچ ضمانتي وجود ندارد كه چنين برنامه‌اي - در تبعيت از تمهيدات مختلف ديپلماتيكي، اقتصادي و نظامي - باعث خواهد شد تهران برنامه‌هاي غني‌سازي اورانيوم و يا ديگر سياست‌هاي مسأله‌انگيزش را متوقف سازد. آمريكا در استراتژي‌هاي مرتبط با بازداشتن تهران از توسعه تسليحات هسته‌اي، برحذر داشتن رژيم از سركوب خشونت‌آميز اپوزسيون داخلي ويا تسهيل فعاليت‌هاي اپوزسيون بايد از مؤلفه‌هاي قوي اطلاعاتي بهره ببرد، در غير اينصورت استراتژي مربوطه محكوم به شكست خواهد بود. به همين دليل آمريكا بايد توانايي‌هاي خود را در حوزه اطلاعاتي ارتقاء دهد، حوزه‌اي كه تاكنون كمترين ارزش را در تلاش‌هاي مرتبط با مذاكره با ايران، حمايت از اپوزسيون و مقابله با قدرت و نفوذ رژيم، به خود اختصاص داده بود.