مصاف با ایران؛ پاداش بزرگ، مجازات شدید

در مطلبی که از پی می آید، دو کارشناس آمریکایی به نام های کنت پولاک، تحلیل گر سابق سیا و نویسنده کتاب معمای ایرانی و ری تکیه متخصص شورای روابط خارجی آمریکا، در مورد ضرورت مشارکت فعالانه آمریکا در برخورد غرب با برنامه هسته ای ایران صحبت می کنند. این دو معتقدند در داخل هیأت حاکمه ایران بین آنچه عمل گرایان- معتقد به سنگین بودن هزینه ادامه برنامه هسته ای و نیاز اقتصاد ایران به کمک خارجی- و به اصطلاح تندرویان- کسانی که معتقدند امنیت ایران مقدم بر جنبه های دیگر است- اختلاف وجود دارد و غرب باید با اعمال سیاست چماق و هویج، عمل گرایان را در موقعیت بهتری برای به کرسی نشاندن حرف خود قرار دهد. این مقاله که برای عرضه در ضمیمه دیپلماتیک همشهری تلخیص شده است، از شماره اخیر نشریه فارن افرز اقتباس شده است.

اکنون شاید بتوان سیاستی چندجانبه برای تشویق ایران برای رها کردن برنامه هسته ای خود تدوین کرد. آمریکا و متحدان آن باید دو مسیر کاملاً متفاوت را فراروی ایران قرار دهند. در یک مسیر، ایران موافقت می کند برنامه هسته ای خود را متوقف کند، نظام جامعه بازرسی را بپذیرد و به حمایت از تروریسم پایان دهد. در عوض، آمریکا تحریم را لغو می کند و ادعاهای ایران را در مورد دارایی های شاه، حل و فصل می کند.
در حالی که آمریکا تقلا می کند به بازسازی نابسامان عراق نظم دهد، بحران بزرگ امنیت ملی بعدی بر واشنگتن نازل شده است. بازرسان آژانس بین المللی انرژی اتمی کشف کرده اند ایران می کوشد به توانایی غنی سازی اورانیم و پلوتونیم دست یابد، یعنی فعالیت هایی که به آن اجازه می دهد مواد همجوشی پذیر برای ساخت سلاح های هسته ای تولید کند. افشاگری در مورد برنامه های وسیع پنهانی ایران حتی مرددترین دولت های اروپایی را متقاعد کرده است که هدف نهایی ایران دستیابی به تسلیحات هسته ای یا دست کم توانایی تولید آن است.
با این حال، هیچ شکی نیست که اگر آمریکا، خاورمیانه و احتمالاً بقیه جهان اگر مجبور نباشند با ایران دارای قدرت هسته ای مواجه شوند، وضعیت بهتری خواهند داشت. البته بخش دشوار کار این است که کاری کرد که تهران هرگز به این نقطه نرسد. به نظر می رسد ایران به یمن کمک های گسترده چینی ها، آلمانی ها، پاکستانی ها، روسها و شاید کره شمالی ها، پیشرفت چشمگیری در بسیاری جنبه های برنامه هسته ای خود کرده اند. حکومت ایران نشان داده است مایل است برای تحقق مهمترین اهداف خود، فداکاری های زیادی را تحمل کند.
با این حال اگر واشنگتن از آسیب پذیری های حکومت ایران بهره برداری کند، هنوز عللی بر این اعتقاد وجود دارد که بتوان مسیر تهران را تغییر داد. با وجودی که هیأت حاکمه تندرو ایران در برابر چالشگران اصلاح طلب، وحدت منظور چشمگیری از خود نشان داده است، در مورد برخی مسائل سیاست خارجی از جمله اهمیت تسلیحات هسته ای، به شدت دچار تفرقه است. در یک سوی طیف، سرسخت ترین تندرویان قرار دارند که ملاحظات اقتصادی و دیپلماتیک را کم اهمیت جلوه می دهند و نگرانی های امنیتی ایران را بر همه چیز مقدم می دارند. در سوی دیگر، عمل گرایان قرار دارند که معتقدند سامان دهی به اقتصاد ایران اولویت دارد و این امر برای اطمینان از بقای حکومت ایران و حفظ قدرت لازم است. در بین این دو اردوگاه، بسیاری از دلالان قدرت مهم ایران وجود دارند که ترجیح می دهند بین این دو را انتخاب نکنند.
این شکاف فرصتی برای آمریکا و متحدان آن در اروپا، آسیا برای تدوین راهبردی جدید برای بازداشتن ایران از ادامه برنامه هسته ای است. غرب باید از توان خود برای تقویت عمل گرایان ایرانی استفاده کند.
این افراد خواهان کم شدن سرعت، محدودیت یا حتی مسکوت گذاشتن برنامه هسته ای در ازای تجارت، کمک و سرمایه گذاری است که ایران به شدت به آن نیازمند است. تنها وقتی که هیأت حاکمه ایران بداند که گزینه ای روشن در پیش رو دارد- یا می توانند اقتصاد سالم داشته باشند یا تسلیحات هسته ای، نه هر دو- ممکن است از رویاهای هسته ای خود دست بردارد. با توجه به گسترش نگرانی در مورد بلندپروازی های هسته ای ایران، آمریکا و متحدان آن اکنون می توانند دقیقاً چنین ضرب الاجلی برای ایران تعیین کنند.
در گذشته، اختلاف نظر بین آمریکا و متحدان آن به تهران این امکان را داد که این گزینه دشوار را دور بزند. در خلال دهه ،۱۹۹۰ آمریکا راهبرد اجبار صرف را در مورد ایران در پیش گرفت که دربرگیرنده تحریم های قومی و برنامه پنهانی ضعیف بود. در عین حال، اروپایی ها حتی از تهدید به قطع روابط تجاری با تهران سر باز زدند. ایران اروپا را در برابر آمریکا قرار داد و با استفاده از دست و دلبازی های اروپا، تأثیر تحریم های آمریکا را کاهش داد و در این مدت پیشرفت قابل ملاحظه ای در برنامه هسته ای سری خود کرد.
اما حالا وضع فرق می کند. یک نتیجه خوشایند پیشرفت ناخوشایند برنامه هسته ای ایران آن است که تهران اکنون وقت چندانی برای فرار از ارائه پاسخ مبهم ندارد. افشای این که ایران در خلال دو سال گذشته به تولید مواد همجوشی پذیر نزدیک شده است، به ایجاد موضع واحد غربی کمک می کند. اکنون شاید بتوان سیاستی چندجانبه برای تشویق ایران برای رها کردن برنامه هسته ای خود تدوین کرد. آمریکا و متحدان آن باید دو مسیر کاملاً متفاوت را فراروی ایران قرار دهند. در یک مسیر، ایران موافقت می کند برنامه هسته ای خود را متوقف کند، نظام جامعه بازرسی را بپذیرد و به حمایت از تروریسم پایان دهد. در عوض، آمریکا تحریم را لغو می کند و ادعاهای ایران را در مورد دارایی های شاه، حل و فصل می کند. به علاوه غرب پیوستن ایران را به سازمان های اقتصادی بین المللی مانند سازمان تجارت جهانی، امکان روابط تجاری بیشتر و شاید اعطای کمک را به آن بررسی کند. آمریکا می تواند به تشکیل نوعی معماری امنیتی جدید در خلیج فارس کمک کند که در آن ایرانیان، اعراب و آمریکایی ها با همکاری هم بتوانند راههایی برای پرداختن به نگرانی های امنیتی پیدا کنند.
اما اگر ایران تصمیم گرفت مسیر فعلی را ادامه دهد، متحدان آمریکا باید به واشنگتن بپیوندند و دقیقاً تحریم هایی را به اجرا درآورند که اقتصاد متزلزل ایران را از هم خواهد پاشید.
در حالت آرمانی، ایرانی ها موافقت می کنند تا تمام اختلافات خود را با غرب در یک معامله بزرگ حل و فصل کنند. چنین توافق جامعی به نفع واشنگتن است چون سریع ترین راه حل و فصل مناقشات جاری و مطمئن ترین نقطه برای ایجاد رابطه ای جدید مبتنی بر همکاری است. در واقع در دوره رونالد ریگان، جورج اچ دبلیو بوش و بیل کلینتون، واشنگتن بارها چنین رویکردی را پیشنهاد کرد، اما نظریه پردازان محافظه کار در تهران بارها تلاش های هر کسی را که خواست پیشنهادهای مسالمت آمیز آمریکا را بپذیرد، ناکام گذاشتند.
حتی اگر با توجه به سیاست داخلی پیچیده ایران، معامله بزرگ غیرمحتمل به نظر برسد، سیاست واقعی چماق و هویج گزینه امکان پذیری است. در این حالت کشورهای غربی همان دو مسیر را در برابر ایران قرار خواهند داد اما این کار به مانند مفاد سیاست مشترکی خواهد بود، نه فقط به عنوان اهداف مذاکرات دوجانبه با تهران. مقامات آمریکا، کشورهای اروپایی و ژاپن- و نیز هر کشور دیگری که مایل به مشارکت باشد، از جمله چین و روسیه- صریحاً آنچه از تهران انتظار دارند، انجام دهد و آنچه را انجام ندهد، به طور صریح تعریف خواهند کرد.
چنین تلاشی آسان نیست. تعریف معیارهای اندازه گیری تبعیت ایران آسان نیست و احتمالاً کشورها بر سر مقدار پاداش یا تنبیه ایران در هر مرحله اختلاف نظر خواهند داشت. اما اگر چند سنجه انتقادی به کار گرفته شود، این رویکرد مؤثر خواهد بود.
اول آن که این راهبرد مستلزم آن است که هم پاداش و هم مجازات بالقوه قابل توجه باشد. تندرویان ایرانی به راحتی دست از برنامه هسته ای خود بر نخواهند داشت. هر چند که دولتمردان ایران به اندازه کیم جونگ ایل رهبر کره شمالی لجوج نیستند- که دانسته اجازه داد سه میلیون نفر بر اثر گرسنگی بمیرند، اما برنامه هسته ای آن حفظ شود- بی تردید حاضرند سختی چشمگیری را تحمل کنند، اما برنامه هسته ای را حفظ کنند.
دوم آن که تهران باید از امکان پاداش گیری جدی مطمئن باشد، نه فقط مجازات. واشنگتن باید در قبال دریافت امتیازات واقعی از ایران به آن امتیاز بدهد. مهم ترین دلیل برای این شرط آن است که اروپاییان برآن پافشاری می کنند. دیپلمات های اروپایی مکرراً گفته اند فقط در صورتی می توانند دولت هایشان را به اعمال تحریم جدی علیه ایران وادارند که آمریکا موافقت کند تبعیت واقعی را با مزایای اقتصادی واقعی پاداش دهد. افزون بر این، هویج ها باید به بزرگی چماق ها باشد. فقط چشم انداز دریافت پاداش قابل ملاحظه، به عمل گرایان در تهران این امکان را می دهد که براین موضع خود پافشاری کنند که تغییر موضع ایران در برنامه هسته ای، برای دریافت مزایای لازم برای بهبود اقتصاد کشور لازم است. میزان سرمایه گذاری و تجارت با اروپا و ژاپن برای حل مشکلات اقتصادی عمیق ایران کافی نبوده است. استدلال عمل گرایان فقط در صورتی متقاعد کننده خواهد شد که تبعیت ایران از مطالبات غرب به اقتصاد ایران کمک عملکرد بهتری از وضع موجود داشته باشد. اعطای امتیازات اقتصادی در حدی که برای حفظ وضع جاری کافی باشد، عقیده ایرانیان مردد را عوض نخواهد کرد. به مشوق های بسیار سخاوتمندانه تری نیاز است.
تجربه ناگوار تلاش برای مؤثر کردن تحریم های عراق در سال های دهه ،۱۹۹۰ گویای یک پیش شرط دیگر برای این رویکرد است که باید در قبال تهران رعایت شود. یکی از درس های عراق آن بود که هر چند که بسیاری دولت ها صدام حسین را به اعمال تحریم در صورت مخالفت با جامعه بین المللی تهدید کردند، تعداد اندکی از آنها به هنگام گردن فرازی صدام این کار را کردند. اعلام پیشاپیش تمام اقداماتی که تهران باید انجام دهد یا ندهد و نیز پاداش ها و مجازاتی که به همراه این اقدامات خواهد بود، بهترین راه برای جلوگیری از خلف وعده ایران و متحدان آمریکا مانند مورد عراق است.
نهایتاً آن که تمام مشوق ها باید به صورت تدریجی افزایش یابد تا گام های کوچک، مثبت یا منفی، به همان اندازه برای تهران دستاورد یا تحریم به همراه آورد. برای آن که ایرانیان حتی تصور دست کشیدن از بلندپروازی های هسته ای را به مغز خود راه دهند، باید از ابتدا شاهد دستاوردهای محسوس باشند و نیز بتوانند عاقبت بهتری را پیش بینی کنند. برعکس اگر تهران به طور نظام مند پیامدهای جدی فزاینده ای را به خاطر سرکشی خود متحمل نشود، احتمالاً تغییر مسیر نخواهد داد. بدون مجازات سریع و خودکار، ایران به گونه ای عمل خواهد کرد که در سال های دهه ۱۹۹۰ کرد، یعنی نفی وعده ها و هشدارهای غرب به عنوان شعار تو خالی در عین حال که برنامه هسته ای را ادامه می داد.
البته هیچ تضمینی نیست که چنین رویکردی، تهران را به پایان برنامه هسته ای یا حمایت آن از تروریسم تشویق کند. حتی اگر ایران این کارها را متوقف کند، این راهبرد کامل نیست. دست کم این امر مستلزم آن خواهد بود که واشنگتن مدتی طولانی با حکومتی که از آن بیزار است، زندگی کند. اما سیاست چماق و هویج، هیأت حاکمه ایران را مجبور خواهد کرد با گزینه ای روبه رو شود که همواره از آن گریخته است، یعنی مسکوت گذاشتن برنامه هسته ای یا روبه رویی با خطر فلج شدن اقتصاد. از آنجایی که مشکلات اقتصادی ایران از عوامل اساسی نارضایتی مردم از حکومت است، دلیل خوبی وجود دارد که اگر تهران مجبور به چنین انتخابی شود، با اکراه تن به گزینه نجات اقتصاد دهد و به دنبال راه های دیگری برای حفظ امنیت و پیگیری سیاست خارجی خود باشد. این رویکرد بهترین رویکرد موجود است چون بیشتر از سایر رویکردها امکان موفقیت دارد.
تهاجم به ایران اصلاً نباید گزینه باشد. واشنگتن نباید به همان صورت که با طالبان و حکومت صدام برخورد کرد، با برنامه هسته ای و از ایران و حمایت آن از تروریسم برخورد کند. آمریکا اکنون در گرماگرم بازسازی در افغانستان و عراق است و نیروهای بسیار محدودی برای تهاجم به کشوری دیگر در اختیار دارد. جغرافیای کوهستانی و جمعیت ملی گرا و پرشمار ایران احتمالاً هرگونه عملیات نظامی را علیه این کشور دشوار می کند. بازسازی پس از جنگ در ایران پیچیده تر و توان فرساتر از افغانستان و عراق خواهد بود.
به رغم نارضایتی های موجود در ایران و تمایل مردم به داشتن روابط بهتر با آمریکا، این تصور احمقانه است که واشنگتن بتواند مشکلات خود را با تهران بر سر برنامه هسته ای با کودتا یا برانگیختن مردم برای قیام و سرنگونی حکومت حل کند. به نظر می رسد جوانان ایرانی تصویر بهتری از نسل قبل از آمریکا دارند، اما این تفکر را نباید با تمایل به مداخله آمریکا در عرصه سیاست ایران اشتباه گرفت. ایرانیان در گذشته با شدت نسبت به این امر واکنش نشان داده اند. شاید بیشتر مردم ایران دولت دیگری بخواهند، اما تمایل چندانی برای انجام آنچه برای عوض کردن دولت فعلی لازم است، از خود نشان نمی دهند.
شاید بتوان تصور کرد این حکومت سرنگون می شود، اما دلایلی وجود ندارد که چنین تحولی در آینده نزدیک رخ دهد یا این که آمریکا بتواند کاری برای تسریع زوال آن انجام دهد. طرفداری از تغییر حکومت شاید متمم خوبی برای سیاست جدیدی در مورد ایران باشد، اما مشکلات آمریکا را با ایران بر سر برنامه هسته ای و حمایت آن از تروریسم حل نخواهد کرد.
در حال حاضر، هزینه ها، ابهامات و مخاطرات عملیات هوایی برای نابودی تأسیسات هسته ای ایران به قدری زیاد است که فقط به عنوان آخرین گزینه باید به آن اندیشید- که امید عده ای در دولت بوش است. از آنجایی که تهران توانسته است تأسیسات هسته ای عمده خود را پنهان کند، معلوم نیست حتی بمباران موفقیت آمیز تا چه اندازه توسعه برنامه هسته ای کشور را به عقب خواهد انداخت. صرف نظر از آسیبی که ببیند، ایران می تواند تلافی کند. این کشور تواناترین شبکه تروریستی جهان را در اختیار دارد. مهم تر از آن، عملیات نظامی ایران احتمالاً تهران را واخواهد داشت تا علیه نیروهای آمریکایی در عراق دست به اقدام پنهانی بزند.
ایران امروزه بر سر دوراهی است. ممکن است بلند پروازی های هسته ای خود را طبق شرایط تعیین شده در ان پی تی حفظ کند یا شاید از آستانه هسته ای بگذرد و امکان تولید بمب را به عنوان ابزار دیپلماسی انقلابی به رخ بکشد. شاید نقشی مثبت در بازسازی عراق باثبات ایفا کند یا شاید بازیگری جزم اندیش شود که اختلافات فرقه ای و قومی عراق را تشدید کند. تهران می تواند در عراق کار را از آنچه هست فراتر کند و به شورش دامن بزند. هنوز معلوم نیست اهداف مشخص ایران در عراق چیست، اما ممکن است این اهداف با اهداف آمریکا در تضاد باشد.
اکنون مسائل به رفتار واشنگتن، محیط امنیتی که در منطقه پدید می آید و توان واشنگتن و متحدان آن برای اجبار تهران به انتخاب بین بلندپروازی های هسته ای و سلامت اقتصادی بستگی دارد.
با توجه به شکنندگی اقتصادی و دینامیک متغیر قدرت در هیأت حاکمه ایران، راهبرد دربرگیرنده پاداش بزرگ و مجازات شدید از بخت معقولی برای بازداشتن ایران از برنامه های هسته ای برخوردار است، به خصوص اگر اروپایی ها و ژاپنی ها مایل به مشارکت کامل باشند. اگر واشنگتن از این فرصت استفاده نکند، به زودی در مقطعی می گوید ای کاش این کار را کرده بود.