معمای هسته ای ایران برای آمریکا

بیش از دو دهه از تاریخ اختلافات جمهوری اسلامی ایران و آمریکا می گذرد، اما اختلافات دو کشور منحصر به زمان جمهوری اسلامی نیست.
عمده ترین اختلاف میان دو کشور مدتی پس از انتخاب محمد مصدق به نخست وزیری ایران در سال ۱۳۳۰ آغاز شد. مصدق، صنعت نفت را ملی کرد و شرکت ملی نفت ایران را ایجاد کرد. این حرکت در مرداد ۱۳۳۲ باعث کودتایی به رهبری آمریکا و انگلیس شد که با سرنگونی حکومت محمد مصدق ،محمدرضا پهلوی را ۲۵ سال بر ایران مسلط کرد. شاه مدتی پس از به قدرت رسیدن، به کنسرسیوم بین المللی شرکتهای نفتی آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان اجازه داد با اجرای طرح های نفتی ۵۰ درصد سود آن را نصیب خود کنند.
به رغم نزدیکی شاه با دولتهای اروپایی و آمریکا روشهای استبدادی وی در مورد اختلافات داخلی با سیاست مخوف امنیتی اش (ساواک)، موجب انقلابی در جامعه ایران به رهبری روحانیان شد.
با سرنگونی دولت حامی آمریکا، منافع آمریکا در منطقه تهدید شد و رهبران جدید ایران، دشمنان دولتهای آمریکایی شدند.
در طول دهه ۹۰، عراق تحت رهبری صدام حسین و حزب بعث، برای بدست آوردن مسیر جنجال برانگیز اروندرود (شط العرب) به ایران حمله کرد.
جنگ منجر به ویرانی ایران و عراق شد. از پایان جنگ در سال ۱۳۶۷، ایران و عراق روابط محدودی داشتند. علاوه بر عراق، ایران از سوی قدرتمندترین کشور منطقه یعنی اسرائیل و تنها دارنده سلاح هسته ای در خاورمیانه مورد تهدید قرار دارد. اسرائیل در سال ۱۹۸۱ به صورت غیرمنتظره به را کتور هسته ای «اسیرک» عراق حمله کرد تا مانع دستیابی این کشور به سلاح هسته ای شود. روشن است که اگر ایران در صدد دستیابی به سلاح هسته ای باشد، اسرائیل همان کار را با ایران نیز خواهد کرد.
علاوه بر نگرانیهای امنیتی، ایران با تغییرات سریع قدرت در مرزها مواجه است.
در سال ۲۰۰۱، آمریکا رهبری طالبان را در افغانستان سرنگون کرد.
در حالی که طالبان هنوز بر سر قدرت بود، ایران از مرزهای شرقی خود کمی هراس داشت و با کشوری سازمان دهی نشده و پیوسته در گیر و دار جنگ داخلی روبرو شد.با سرنگونی حکومت طالبان، ایران هم مرز با کشور تحت کنترل نیروهای متخاصم آمریکایی گردیده است. علاوه بر افغانستان، ایران با تهدیداتی از جانب عراق روبرو است. سقوط حزب بعث نگرانی برای تهران ایجاد نکرد، بلکه نگرانی تهران به خاطر جایگزینی آمریکاییها بجای بعثی هاست.
در حال حاضر نیروی اشغالگر آمریکا در مرز غربی ایران قرار دارد، به علاوه چنانچه اهداف آمریکا در عراق و افغانستان مشخص شود، رهبری ایران با آینده مخاطره آمیزی روبرو خواهد بود، چرا که ایران اکنون در محاصره کشورهای خصم است (به علت حضور آمریکا در عراق و افغانستان) این نگرانی های امنیتی باعث شده است که دولت ایران به فکر دستیابی به سلاحهای اتمی بیفتد. پیش از این، ایران توانائیهای موشکی خود را در حدی که بتواند هدف هایی را در داخل عراق، افغانستان و اسرائیل نشانه رود، تقویت کرده است.
با وجود این، حتی با چنین سلاح هسته ای نیز، ایران همچون تمام کشورهای دارنده سلاحهای اتمی، از توانائی های هسته ای اش به عنوان یک ابزار بازدارنده استفاده می کند نه به عنوان یک سلاح تهاجمی.
علاوه بر نگرانی ایران از حضور نیروهای آمریکایی در مرزهای غربی و شرقی، تهران نگران عملیات پنهان سازمان های جاسوسی آمریکاست که هدف تغییر رژیم اسلامی ایران را دنبال می کنند. جورج بوش رئیس جمهوری آمریکا، ایران را در کنار عراق و کره شمالی ذیل عنوان محور شرارت طبقه بندی کرده است. کاربرد چنین تعبیرهایی درباره ایران با انتخاب دولت بوش در سال ۲۰۰۰ آغاز شد که در آن آمریکایی ها مخالف جمهوری اسلامی و دوست اسرائیل به کاخ سفید راه یافتند.
این مقام ها، اغلب در زمره نو محافظه کاران قرار دارند و آشکارا می کوشند حکومت ایران را سرنگون کنند و در این کشور نفت خیز، یک دولت دوستدار آمریکا برپا کنند. تهران نگران است که حمایت آمریکا و انگلیس، موجب تقویت شورشیان ایرانی مستقر در عراق شود. در واقع، ایران در سال ۱۹۹۷ یک رشته حملات هوایی در خاک عراق انجام داد تا گروههای شورشی را تضعیف کند. در حال حاضر با توجه به حضور آمریکا و انگلیس، چنین روش آشکاری غیرممکن خواهد بود.
مآلا اینکه با حمله یک طرفه آمریکا به افغانستان و عراق که در مورد عراق آمریکا را مستقیما در مقابل سازمان ملل قرار داد، حرکت بعدی بوش درباره ایران مبهم به نظر می رسد.
با الگو گرفتن از این نمونه ها، ایران هم مثل کره شمالی می داند که باید تسلیحات هسته ای ایجاد کند تا احتمال حمله آمریکاکاهش یابد.
هر گونه تعرض به ایران از سوی دشمنان این کشور یعنی آمریکا و اسرائیل، ممکن است با واکنش تند ایران و استفاده از این کشور از سلاح های متعارف یا غیرمتعارف مواجه شود.
اما اگر دشمنان ایران بخواهند ضربات گسترده ای را آغاز کنند و تسلیحات هسته ای این کشور را منهدم کنند باید مطمئن شوند که چنین اقدامی از نظر میزان بازدارندگی آن می تواند مانع حملات انتقام جویانه ایران شود.
ناکامی در از میان بردن کامل توان تسلیحاتی یک کشور مسلح ممکن است به نتایج غیرقابل قبولی برای مهاجمان منجر شود. اگر کشوری چون آمریکا حمله را آغاز کند، ایران نمی تواند در مقابل یک حمله اتمی با آمریکا قرار گیرد، اما به راحتی می تواند در خاک عراق یا افغانستان به نیروهای آمریکایی حمله کند.
با این اوصاف، روشن است که سلاحهای هسته ای در حال گسترش، منافع ملی برای تهران به همراه دارد. در شرایطی که تهران به علت تعهدات بین المللی خود نمی تواند توان هسته ای اش را به صورت آشکار گسترش دهد به سوی تحقیقاتی در زمینه انرژی هسته ای صلح آمیز گرایش پیدا می کند و به آن روزی چشم می دوزد که بتواند به سرعت نخستین سلاح اتمی خود را بسازد و به اردوگاه کشورهای هسته ای بپیوندد.
چنین موقعیتی، ایران را در برابر تهدیدات خارجی از جمله تهدیدات رقبای دیرینه اش یعنی آمریکا و اسرائیل و همچنین دولتهای تازه شکل گرفته در کابل و بغداد محافظت می کند.
توجه به عکس العمل های آمریکا و اسرائیل به برنامه تکنولوژی هسته ای ایران حائز اهمیت است. چگونه این دو کشور می توانند قدرت خود را در منطقه حفظ کنند؟ آیا دولت بوش هنوز از پشتیبانی مردم آمریکا برای تبدیل کردن رجز خوانی های خود به اقدام عملی برای سرنگون کردن حکومت ایران، برخوردار است؟
آیا رژیم صهیونیستی حاضر است عواقب سیاسی و نظامی فاجعه بار تلاش خود را برای حفظ انحصار هسته ای اش در منطقه بپذیرد؟
در ماههای آینده، این سئوالات اهمیت بیشتری پیدا می کنند.