توهين به نام آزادي / بررسي عكسالعمل جهان غرب در برابر فتواي ارتداد سلمان رشدي

حکم تاریخی حضرت امام(ره) علیه سلمان رشدی، علاوه بر اینکه رسالت و مسئولیتي مذهبی از سوی بزرگترین رهبر جهان اسلام بود، نوعی مبارزهطلبی علیه دنیای استکبار نیز تلقی میشد. کشورهای غربی، بهویژه اروپائیان، به بهانۀ حمایت از آزادی قلم و دموکراسی مواضع تندی در برابر این فتوا اتخاذ کردند و حتی سفیران خود را از تهران فراخواندند، امّا همگی همانگونه که امام راحل(ره) پیشبینی کرده بود، با ذلت و سرشکستگی ناگزیر به ایران بازگشتند. بسیاری از کشورهای دیگر مانند چین و شوروی نیز براساس منافعی که در تقابل با بلوک غرب داشتند و نه از روی احترام به اسلام و مسلمانان، اقدام کشورهای غربی در حمایت از سلمان رشدی و ضدیت با امام خمینی(ره) را محکوم کردند. امّا بههرحال پیروز این مبارزۀ سخت و سرنوشتساز، مسلمانان بودند نه غربیها! و به گفتة بعضی از مطبوعات اين فتوا سبب تحقیر و تمسخر اروپا، پیروزی امام خمینی(ره) و قدرت یافتن اسلام گردید. مقالۀ پیشرو به یادآوری و تکمیل دانستههای شما کمک خواهد نمود.
 
وحشت غرب از قدرت رو به رشد اسلام باعث شد تا آنها تمام تلاش خود را براي تضعيف اين دين به كار ببرند. پيروزيهاي گستردة اسلام و پيشروي آن تا قلب اروپا، غربيان را به تأمل در دين اسلام و علل پيروزيهاي آن وادار نمود و سرانجام غرب به اين نتيجه رسيد كه غلبه بر اسلام فقط با ايجاد اختلافهاي دروني و تخريب چهرههاي شاخص اسلامي ممكن است. از طرف ديگر رنسانس علمي اروپا، جهان غرب را به سطحي از پيشرفت رساند كه جهان اسلام به علت اختلافهاي فرقهاي نتوانست به آن دست يابد. همين برتري علمي باعث شد تا آنها با ورود به جهان اسلام به استعمار آن اقدام كنند.
حضور گستردة غرب در كشورهاي اسلامي، در كنار واگذاري قدرت در اين كشورها به عوامل دستنشانده، جهان اسلام را به ركود كشاند و غرب تمام تلاش خود را براي مبارزه با دين اسلام به مثابة ديني متحجر و عقبمانده و در نتيجه تخريب آن آغاز نمود و سعي كرد با ارائة ديني واپسگرا، جهان اسلام را در عالمي از خرافات گرفتار نمايد.
غرب براي رسيدن به اهداف خود از عوامل بسياري استفاده كرد كه يكي از آنها نويسندگان بودند؛ نويسندگان بزرگي براي كمك در رسيدن به اين هدف به كار گرفته شدند تا با تخريب چهرة اسلام و پيامبر آن، اين دين را ديني متحجر و مخالف آزادي معرفي كنند. اقدامات اين نويسندگان، كه از زمان قرون وسطي شروع شده بود، در دوران معاصر بيشتر شد و مهمترين عاملي كه باعث تشديد آن گرديد، احياي دوبارة اسلام با انقلاب ايران بود.
انقلاب اسلامي ايران در كنار احياي دين و معرفي چهرة واقعي دين اسلام به جهانيان، سبب شد تا غرب با احساس خطر، تمام تلاش خود را براي مقابله با آن به كار گيرد. تبليغات گسترده، ايجاد آشوبهاي داخلي، تحميل جنگ خارجي نمونههايي از تلاش غرب براي مقابله با احياي اسلام بود. ولي زماني كه اين اقدامات نتوانست نتيجة مثبتي داشته باشد و انقلاب ايران پرتوانتر از قبل به راه خود ادامه داد، اين بار غرب مثل هميشه به تخريب چهرة اسلام روي آورد و در اقدامي هماهنگ نويسندهاي به نام سلمان رشدي با تأليف كتاب «آيات شيطاني» سعي كرد با توهين و افتراهايي به دين اسلام و پيامبر آن، غرب را در اين هدف ياري كند.
نوشتة پيشرو تحقيقي است دربارة دشمني جهان غرب با اسلام و توطئه كتاب «آيات شيطاني»، فتواي امام و بازتابهاي جهاني آن. در اين مقاله سعي شده است با اشاره به دشمني ديرين غرب با اسلام علل زمينههاي تأليف كتاب «آيات شيطاني» بيان شود و سپس فتواي امام و واكنشهاي جهان غرب نسبت به آن بررسي گردد تا نشان دهد كه چرا و چگونه اين حكم صادر شد و چه بازتابهايي در جهان داشت.
دشمني غرب با اسلام
اسلام، كه آخرين دين الهي است، توانست بسياري از خرافات و اعتقادات جاهلي را از بين ببرد و گروه كثيري را حول محور اسلام متحد نمايد. اين قدرت جديد به زودي در مقابل امپراتورهاي بزرگ زمان خود قرار گرفت و آنها را از ميان برداشت؛ بهگونهايكه در زمان اندكي بعد از رحلت پيامبر اكرم(ص)، اسلام با غلبه بر دو امپراتوري ساساني و روم، امپراتوري جديدي را بنيان نهاد كه قرنها دوام آورد. قدرت اسلام به زودي سبب مخالفت طرفداران اديان ديگر، بهويژه يهوديان و مسيحيان، با آن شد و بدينترتيب از همان قرنهاي اوليه كينهتوزيها و دشمنيهاي آنان با اسلام آغاز گرديد، كه يكي از نمونههاي آن مبارزة فردي يهودي به نام كعب بن¬اشرف با اسلام است كه اين دين و پيامبر خدا را مسخره ميكرد.[1]
به دنبال گسترش اسلام، مخالفت و دشمني طرفداران اديان مسيح و يهود با اين دين آسماني بيشتر شد كه ميتوان جنگهاي صليبي را ادامة همين دشمنيها دانست كه اولين جنگ مذهبي ميان اسلام و مسيحيت بود. در جنگهاي صليبي مسيحيان متعصب مرتكب جنايات فجيعي شدند و اين در حالي بود كه به اذعان نويسندگان مسيحي مسلمانان زماني كه پيروز شدند «افرادي شريف و با مروت بودند، درست همان جا كه در 88 سال پيش فرنگيان از درياي خون گذشتند، حتي يك خانه به يغما نرفت و به يك جاندار آسيب نرسيد. به امر صلاحالدين سربازان خيابانها و دروازهها را زير نظر گرفتند و از هر گونه دست اندازي احتمالي به جان و مال مردم جلوگيري به عمل آوردند».[2]
غرب در ادامة مبارزه عليه اسلام زماني كه نتوانست از طريق جنگ بر آنها غلبه كند، اين بار به فكر تخريب چهرة پيامبر اكرم(ص) افتاد؛ زيرا از جمله راههاي مؤثر ضربه بر يك دين و مكتب، تخريب چهره و شخصيت پيامبر و رهبر آن است. خداوند متعال نيز در آيات متعدد اين اقدام دشمنان اسلام و نيز آزار و توهين به پيامبر را موجب كفر، و شخص توهينكننده را ملعون و دور از رحمت الهي معرفي كرده است.[3] غرب نيز با درك اين موضوع حملات خود را به دين اسلام و پيامبر اكرم (ص) آغاز كرد تا بتواند با تخريب چهرة شخصيت اصلي آن يارانش را به شك و ترديد اندازد و از آن بهرهبرداري كند.
با همين هدف گاهي پيامبر اسلام اسقفي رومي معرفي ميشود كه چون نتوانست به مقام پاپي برسد، به عربستان فرار ميكند و در آنجا آئيني ناصواب بنيان مينهد[4] يا مورخي چون ژيبر دو نوژان طي حكايتي دربارة وفات پيامبر(ص) نقل ميكند: «وفات پيامبر اسلام از شدت مستي صورت گرفت و خوكها پيكر او را خوردند؛ ازهمينرو آشاميدن شراب و خوردن گوشت خوك در اسلام تحريم شده است».[5]
با نگاهي به اين افتراها و توهينهاي بياساس معلوم ميشود كه غرب چه اندازه از اسلام وحشت دارد و آن را هدف سختترين حملات قرار ميدهد و حتي به مردم عادي اين اجازه را نميدهد كه كمترين تفكر و تحقيقي دربارة اسلام داشته باشند. اين توهينها و افتراها، كه حتي از طرف شخصيتها و نويسندگان بزرگي چون چيو در كتاب «هلال و گل سرخ»، منتسكيو در كتاب «روحالقوانين» و بكينگام تكرار شده، به دنبال تلقين اين نظر است كه مسيحيت دين برتر، و اسلام ديني مهجور و عقبمانده است. در واقع غرب ميكوشيد با حذف موجوديت تاريخي و تمدن درخشان اسلام فقط خود را محور فرهنگ و تمدن معرفي كند و تأكيد نمايد كه غرب پرچمدار آزادي و عدالت در جهان است و در اين راه حتي نويسندگان و متفكران مطلع از دين اسلام نيز به كار گرفته شدند. يكي از اين متفكران ولتر، فيلسوف و نويسنده مشهور فرانسوي است كه نمايشنامهاي با عنوان محمد يا تعصب نوشت و درسال 1742.م آن را به نمايش گذاشت. اين نمايش، كه ماجراي زيد و زينب در صدر اسلام را بيان ميكرد، پيامبراكرم(ص) را هدف حملة انواع تهمتها و افتراها قرار ميدهد[6] و ميكوشد تا بينندگان عامي را با خود همراه كرده و عليه اسلام بسيج نمايد.
تلاشهاي مغرضانة غربيان براي نشان دادن چهرهاي مخدوش از اسلام چندان نتيجة مطلوبي براي آنها به ارمغان نياورد؛ زيرا بعدها از ميان همين مسيحيان افرادي پيدا شدند كه به شخصيت واقعي پيامبر(ص) اذعان كردند و اين خود اعتراف به شكست بود؛ شكستي كه پس از تلاش براي تحريف واقعيات صورت گرفت. يكي از افراد توماس كاريل بود كه درصدد برآمد ثابت كند محمد(ص) مردي بزرگ و خردمند بود و با آئينش، يعني اسلام، توانست اعراب را از ظلمات شرك و اوهام و خرافات برهاند. كارلايل با اذعان به تلاشهاي غربيان براي مخدوش كردن چهرة پيامبر(ص) نوشته است:
«يكي از بزرگترين ننگها براي هر فرد متمدن از مردم اين روزگار، آن است كه گوش به سخن كساني فرا دهند كه ميپندارند دين اسلام آئيني دروغين و محمد مردي نيرنگباز و دوچهره بوده است. اينك زمان آن فرا رسيده است كه ما با شيوع اين سخنان سبكسرانه و شرمآور مبارزه كنيم. رسالتي كه پيامبر اسلام آنرا ادا و ابلاغ كرد مدت دوازده قرن است كه چون چراغي تابنده پرتو ميافكند و حدود دويست ميليون بشر از همجنسان ما را كه آفريننده ايشان همان آفريدگار ما است روشن ميسازد. آيا كسي از شما ميپندارد رسالتي كه مردم بيشمار گذشته با آن زندگي كرده و با آن مردهاند، سراسر دروغ و نيرنگ بوده است؟... اي برادران آيا هرگز ديدهايد كه مردي دروغپرداز بتواند ديني شگفت پديد آرد؟ به خدا سوگند كه مرد نادرست نميتواند خانهاي از آجر بسازد؛ زيرا اگر وي به درستي از ويژگيهاي آهك و گچ و خاك و همانند اينها آگاه نباشد آنچه بنا ميكند خانه نيست، بلكه تپهاي از مصالح ساختماني و پشتهاي از مواد به هم ريخته است و درخور آن نيست كه دوازده قرن به پايههاي خود استوار ماند و صدها ميليون تن در آن بياسايند ...».[7]
اقدام كارلايل بعدها توسط محققاني چون جان ديون پورت در كتاب «عذر تقصير به پيشگاه محمد و قرآن»، پروفسور مونتگمري وات در كتاب «محمد، پيامبر و سياستمدار» و جرج جوداق در كتاب «امام علي نداي عدالت انساني»، ادامه پيدا كرد. اين نويسندگان با اذعان به عظمت اسلام و پيامبر، بر اعتقادات همكيشان خود در گذشته خط بطلان كشيدند؛ بهطوريكه مونتگمري وات دراينباره گفته است: «در قرن دوازدهم افكار دربارة اسلام و دخالت مسلمانان در جنگهاي صليبي، چنان ناروا تعبير شد كه اثر نامطلوبي در روحيه مردم گذاشت، درحاليكه دقت و توجه عملي توأم با شرافت و غيرت و امانت تحقيق، براي مطالعه و كسب اطلاعات كامل و صحيح دربارة دين محمد لازم است. از آن زمان تاكنون مخصوصاً در دو قرن اخير پيشرفتهاي بسياري حاصل شده است، ولي هنوز مقداري از داوريهاي غلط گذشته ادامه دارد».[8]
درواقع درك درست از آيين و دين اسلام توسط عدهاي از متفكران و روشنفكران غرب با مطالعة درست شروع شد. اما نتوانست كفايت لازم را در اين زمينه داشته باشد؛ زيرا هنوز داوريهاي نادرستي وجود داشت كه با رشد انديشة سرمايهداري و آغاز دوران استعمار دوباره از طرف خاورشناسان مغرض رواج پيدا كرد و گستردهتر شد. خاورشناسي چون هانري لامنس كه درصدد بود تا مقام ابوجهل، ابولهب، ابوسفيان، معاويه و يزيد را بالاتر از مقام پيامبر(ص)، علي(ع) و ياران وفادار او قرار دهد يا فردي چون گلد زيهر يهودي كه در كتاب «سخنرانيهايي دربارة اسلام» سعي كرده است پيامبر اكرم را پيامبر جنگ و پيكار معرفي كند[9] يا ديگر خاورشناساني كه ميكوشيدند دوباره چهرة اسلام را مخدوش سازند و دانش خود را در اختيار سرمايهداري غرب قرار دادند تا آنها راحتتر و بهتر و با شناختي دقيقتر جهان اسلام را استعمار كنند. البته اين مسير در عصر جديد به شيوهاي نو ادامه پيدا كرد.
در عصر جديد غرب ميكوشيد با ترويج قوميتگرايي و ملّيتگرايي، دور نمودن مسلمانان از ارزشهاي اسلامي، تهاجم فرهنگي و مقابله با فرهنگ اسلام و تجربه امت اسلامي جهان اسلام را تضعيف كند تا راحتتر بتواند سلطة استعماري خود را برقرار نمايد.
موج اين تهاجمات بعد از پيروزي انقلاب اسلامي گستردهتر شد؛ چون اسلام پويا، كه با پيروزي انقلاب اسلامي جاني تازه به خود گرفته و در مسير جديدي گام نهاده بود، از تحقق آمال و آرزوهاي آنها جلوگيري ميكرد و به همين علت تهاجمات شكل جديدي به خود گرفت و دوباره كتابها و نمايشنامهها و فيلمهاي جديدي عليه اسلام و پيامبر نوشته شد كه در ذيل به نمونههايي از آنها اشاره شده است.
در سال 1988.م رمان نجيب محفوظ مصري به نام «اولاد جارتنا» يا «بچههاي محل ما» جايزة ادبي نوبل را دريافت كرد. اين كتاب، كه پر از توهين به ساحت مقدس الهي و بنياد الهي است و الازهر آن را تحريم كرده بود، به دست فردي به نام محمد عبدالسلام به صورت سريالي تلويزيوني درآمد تا در مصر به نمايش درآيد.[10] همزمان با تحرير اين كتاب، قانوني در مجلس لردهاي انگلستان به تصويب رسيد كه براساس آن همة دانشآموزان مدارس دولتي اعم از مسلمان و مسيحي بايد در برنامههاي مذهبي صبحگاهي، كه ويژة تعليمات ديني مسيحي است، شركت ميكردند. اما اين قانون موجب اعتراضهاي گستردة مسلمانان شده و لغو گرديد.[11] پخش رقص دختران عرب همراه با نشان دادن سورههايي از قرآن كريم در تلويزيون آلمان و توزيع فيلم ويدئويي سورة بقره توسط سازمان سيا در بازارهاي مصر و همچنين تهيه و پخش سريال شالوم سلام توسط بيبيسي،[12] نمونههايي از فعاليتهاي ضد اسلامي غربيان است.
اين اقدامات غرب در تخريب اسلام با تدوين و نشر كتاب آيات شيطاني به اوج خود رسيد. ولي اينبار غرب بود كه در تارهاي تنيده شدة خود گرفتار شد؛ زيرا واكنش سريع و صريح امام راه را براي زيادهرويهاي آيندة غرب بست و به آنها فهماند كه ديگر زمان تهاجم سر آمده و ملت اسلام هوشيار است و اجازه نميدهد اعتقاداتش موضوع تمسخر قرار گيرد.
فتواي امام در آن زمان آب سردي بود كه بر پيكر خوابزدة جهان اسلام ريخته شد و آنها را از خواب غفلت بيدار كرد و غرب به ناگاه با موج عظيمي از اعتراضها روبهرو شد كه حتي در تصورش هم نميگنجيد.
 
انتشار كتاب آيات شيطاني و صدور حكم امام
كتاب آيات شيطاني در 4 مهر 1367.ش/ 26 سپتامبر 1988.م در لندن منتشر شد و مجله «العالم» چاپ لندن اولين نشريهاي بود كه در 22 اكتبر همين سال طي مقالهاي اين كتاب را بررسي كرد و پرده از محتواي كتاب برداشت و آن را رماني تبهكارانه كه به دنبال تمسخر اسلام و مقدسات آن بود، معرفي كرد.[13] اين در حالي بود كه روزنامة تايمز لندن در همان زمان ضمن معرفي كتاب رشدي، آن را شاهكار ادبي مانند يك تابلوي هنري زيبا معرفي كرد[14] و ساير كشورهاي غربي نيز با افزايش تعريفها و تمجيدها از كتاب، نويسندة آن را شخصي انقلابي معرفي كردند و حتي امريكا با دعوت از رشدي و همسرش براي مسافرت به اين كشور سلسله برنامههايي را براي تبليغ كتاب برنامهريزي كرد و همزمان ترجمههاي اين كتاب در بسياري از كشورهاي اروپايي و آسيايي چون پاكستان و بنگلادش پخش گرديد.
با آشكار شدن محتواي كتاب مسلمانان كشورهاي شبهقاره، يعني هند و پاكستان، اولين كشورهايي بودند كه به چاپ كتاب اعتراض كردند و دولتهاي اين كشورها هم فروش اين كتاب را ممنوع اعلام كردند. در همين زمان در خود انگلستان مسلمانان اين كشور در شهر برادفورد با اعتراض به چاپ كتاب، به آتشزدن آن اقدام كردند. بزرگترين اعتراض در هند و پاكستان صورت گرفت و مسلمانان اين دو كشور با تظاهرات در مقابل مركز فرهنگي امريكا در اسلامآباد، اين مركز را به آتش كشيدند. در اين تظاهرات اعتراضآميز پنج تن شهيد و بيش از صد نفر مجروح شدند. در هند نيز در تظاهراتي بيست تن زخمي شدند. به دنبال اين اقدام پليس در سركوب تظاهركنندگان نمايندگان مجلس شوراي ملّي پاكستان به نشانة اعتراض به دولت و درگيري آنها با مردم جلسه مجلس را ترك كردند.[15]
به دنبال اين اعتراضات و سركوبها در پاكستان و هند، افكار عمومي مسلمانان بيشتر متوجه اين كتاب و محتواي آن شد و امام خميني(ره) هم بعد از آگاهي از محتواي كتاب در يك تصميم بيسابقه حكم ارتداد سلمان رشدي و ناشران آگاه از محتواي كتاب را صادر كرد. فتواي امام به اين شرح است:
«بسمهتعالي
انالله و انااليه راجعون
به اطلاع مسلمانان غيور سراسر جهان ميرسانم مؤلف كتاب آيات شيطاني كه عليه اسلام و پيامبر و قرآن تنظيم و چاپ و منتشر شده است، همچنين ناشران مطلع از محتواي آن محكوم به اعدام ميباشند. از مسلمانان غيور ميخواهم تا در هر نقطه كه آنان را يافتند سريعاً آنها را اعدام نمايند تا ديگر كسي جرئت نكند به مقدسات مسلمين توهين نمايد و هركس در اين راه كشته شود شهيد است انشاءالله. ضمناً اگر كسي دسترسي به مؤلف كتاب دارد ولي خود قدرت اعدام آن را ندارد، او را به مردم معرفي نمايد تا به جزاي اعمالش برسد.
والسلام عليكم و رحمهالله و بركاته
روحالله الموسوي الخميني 25/11/67»
به دنبال اين حكم تاريخي و قاطع موج تازهاي عليه نويسندة كتاب و ناشران آن ايجاد شد. از يك طرف در ايران مردم در مقابل سفارت انگلستان تظاهرات كردند و دولت نيز يك روز را براي همدردي با شهداي هند و پاكستان عزاي عمومي اعلام كرد. با اين اقدام و با بسته شدن حوزههاي علميه موج اعتراضات و سوزاندن كتاب در كشور بالا گرفت و حتي بنياد 15 خرداد براي عامل اجراي حكم شرعي امام جايزهاي تعيين كرد و سپاه نيز با اعلام آمادگي براي اجراي فرمان امام وفاداري خود را به ارزشهاي اسلام و انقلاب ثابت كرد.[16] البته دولت در كنار اعلام عزاي عمومي ورود كلية كتابهاي منتشره توسط مؤسسه انگليسي پنگوئن و شعبات وابسته به آن از جمله وايكينگ، هاميش، هميلتون و ميش ژوزف را به ايران ممنوع، و دعوت مؤسسۀ پنگوئن به دومين نمايشگاه كتاب را لغو نمود.[17]
اين اقدام قاطع امام و همراهي دولت باعث شد تا اقليتهاي ديني نيز در كشور همراه مسلمانان به اين كتاب اعتراض نمايند. خليفة ارامنه آرداك مانوكيان و خاخام اورحيل داويدي مرجع ديني كليميان، خليفهگري آشوري و كلداني و كاتوليك آذربايجان و جامعه زرتشتيان ضمن محكوم كردن كتاب آن را توطئهاي صهيونيستي دانسته و ابراز انزجار كردند.[18]
حتي دولت جمهوري اسلامي با ارسال پيامي به پاپژان پل دوم رئيس كليساي كاتوليك از او درخواست نمود تا از انتشار كتاب جلوگيري نمايد و مجلس نيز با تعيين مهلت يك هفتهاي براي انگلستان از اين كشور خواست تا موضع خود را در اين زمينه رسماً اعلام نمايد و چون اين كشور اقدام به اين عمل نكرد، مجلس طرح قطع كامل روابط سياسي و ديپلماتيك با اين كشور را تصويب، و شوراي نگهبان آن را تأييد كرد.[19]
اين اقدامات امام و دولت جمهوري اسلامي باعث سردرگمي غرب و نااميدي نويسنده و ناشران كتاب شد؛ بهطوريكه ناشر انگليسي كتاب با انتشار اطلاعيهاي اعلام كرد: «ما و نويسنده، هيچيك قصد رنجاندن مسلمانان را نداشتهايم، ما از درد و رنجي كه كتاب مذكور موجب آن گرديده، خيلي متأسفيم. كتاب آيات شيطاني يك كتاب داستانسرايي شديداً خيالي توسط يكي از نويسندگان پيشرو دنياست و براساس اصل آزادي بيان كه يكي از پايههاي دموكراسي محسوب ميشود، استوار است».[20]
سلمان رشدي نيز با انتشار اطلاعيهاي سعي كرد از جو مخالفتها بكاهد و به عبارتي از كردة خود توبه نمايد. در اطلاعيه رشدي آمده است «من درك ميكنم كه مسلمانان در بسياري از نقاط به راستي از انتشار رمان من آزرده خاطر شدهاند و از اينكه انتشار اين كتاب احساسات پيروان راستين صادق اسلام را جريحهدار كرده متأسفم. رمان من يك عدول خيالي از اسلام است. نيت من هرگز حمله عليه اسلام نبوده است».[21]
رشدي با اطلاعية خود كوشيد هم فتواي امام را بياثر نمايد و هم با استفاده از اصل توبه راه شرعي را براي خود در فرار از مخالفتها باز نگاه دارد؛ بهويژه اينكه رسانهها روي اين موضوع مانور ميدادند؛ ولي اينبار نيز با هوشياري امام نتوانست به هدف خود برسد؛ چون دفتر امام با انتشار اطلاعيهاي اعلام كرد كه اگر رشدي زاهد زمان هم گردد، باز هم قتلش واجب است.
«بسمهتعالي
رسانههاي گروهي استعمار خارجي به دروغ به مسئولين نظام جمهوري اسلامي نسبت ميدهند كه اگر نويسنده كتاب آيات شيطاني توبه كند حكم اعدام دربارة او لغو ميگردد. حضرت امام خميني فرمودند اين موضوع صددرصد تكذيب ميگردد. سلمان رشدي اگر توبه كند و زاهد زمان هم گردد بر همة مسلمانان واجب است با جان و مال، تمامي هم خود را به كار گيرند تا او را به درك واصل گردانند. حضرت امام اضافه كردند كه اگر غيرمسلماني از مكان او مطلع گردد و قدرت آن را داشته باشد تا سريعتر از مسلمانان او را اعدام كند، بر همة مسلمانان واجب است آنچه را كه در قبال اين عمل ميخواهد به عنوان جايزه و مزد عمل به او بپردازند».[22]
تأكيد دوبارة امام بر واجبالقتل بودن رشدي باعث واكنشهاي بسياري در جهان شد و غربيها بار ديگر با بهانه قرار دادن اين اقدام حملات خود را به اسلام و ايران شدت بخشيدند.
 
عكسالعمل جهان غرب
سياست غرب در مواجهه با جهان اسلام، هميشه سياست تحقير تمدن اسلام و تلاش براي عقب نگه داشتن آن براي استثمار بهتر و بيشتر بوده است. در اين ميان از هر روشي براي اين منظور استفاده ميكردند كه يكي از آنها تلاش براي تخريب اسلام و پيامبر اكرم(ص)، رهبر اين دين بوده است. حمايت از رشدي و سرمايهگذاري براي چاپ و تبليغ كتاب «آيات شيطاني» او، كه در همين زمينه نوشته شده بود، نيز ميزان اهميت اين سياست را به خوبي مشخص ميكند. حمايت از رشدي و سرمايهگذاري براي او، حمايت از سياستي بود كه غرب سالها پيش آن را برنامهريزي كرده و مرحله به مرحله به اجرا گذاشته بود. در نتيجه حمايت از اين سياست واكنش سريع و تند جهان غرب را عليه فتواي امام ايجاب ميكرد و اگر واكنشي غير از اين نشان ميدادند جاي تعجب بود و اين واكنشها دور از انتظار هم نبود. امام نيز با همين هدف، يعني آشكار شدن سياست پنهاني غرب، كه بيشتر با اسلام بود، اين فتوا را صادر كرد تا ثابت كند جهان غرب براي تخريب اسلام و رسيدن به هدف خود از هيچ راه و روشي گريزان نيست و همانطور كه مشخص شد، امام به اين هدف خود رسيد و توانست نقاب دموكراسي و آزادي غرب را كنار زده و چهرة مخوف و استعماري آن را به جهان اسلام بنماياند.
به طور كلي كشورهاي غربي بعد از صدور فتواي امام چندين موضعگيري انجام دادند كه نشان آشفتگي و سراسيمگي غرب در مواجهه با اين مسئله بود. اولين واكنش غرب دراينباره ساده انگاشتن اين فتوا و سعي در كوچك و محدود كردن آن بود؛ يعني غرب سعي داشت با بياهميت قلمداد كردن اين مسئله اين امر را بيان كند كه فتواي امام حتي در داخل ايران توسط دولت حمايت نميشود و فقط نقطهنظر يك رهبر ديني است و ارزش چنداني ندارد. البته اين تبليغات بعد از اعلام عزاي عمومي و تعطيلي مجلس و حمايت دولت جمهوري اسلامي از امام ناكام ماند.
با ناكامي غرب در تبليغات اوليه، در قدم بعدي تلاش شد تا فتواي امام را يك نظر افراطي معرفي كنند كه با اسلام واقعي فاصله دارد و فقط نظر يك رهبر شيعي است و جهان سنت آن را قبول ندارد و از كارآيي آن بكاهند. اين تبليغات نيز با حمايت گستردة مسلمانان در كشورهاي مختلف اعم از شيعه و سني و حتي حمايت رهبران بزرگ اهل سنت از فتواي امام بينتيجه ماند. زمانيكه غرب نتوانست با سياست هميشگي خود، يعني ايجاد اختلاف و تفرقه بين مسلمانان، به هدف خود برسد، در مرحلة سوم كوشيد ضمن مخالف آزادي و تمدن قلمداد كردن اين فتوا و وارد آوردن فشار به ايران، مثل فراخواندن سفيران خود از ايران و اقدام سياسي جامعه اقتصادي اروپا و تحريم ايران، اين كشور را به پذيرش خواستههاي خود وادار كند، ولي ايران محكمتر از قبل در مقابل اين فشارها ايستادگي كرد و حتي يك قدم از خواستهها و اهداف خود پا پس نكشيد و حتي رابطة خود را با انگلستان قطع كرد. اين مسئله باعث عقبنشيني غرب شد؛ بهطوريكه وقتي مسئله قطع روابط ايران با انگلستان مطرح شد اين كشور با انتشار بيانيهاي سعي كرد «توجه نمايندگان مجلس شوراي اسلامي كه قرار است امروز در تهران در زمينه آتيه روابط دو كشور و قطع احتمالي اين رابطه بحث و اعلامنظر كنند را به اين نكته رسمي جلب كند كه نظر انگليس مطلقاً داير بر قطع رابطه با ايران نيست».[23] حتي وزير كشور انگلستان اعلام كرد حفاظت از جان سلمان رشدي به دستور دولت انگليس صورت نگرفته است، بلكه اقدام پليس اين كشور است.[24]
با عقبنشيني انگلستان ساير دولتهاي اروپايي نيز يك گام به عقب برداشتند و كوشيدند به منظور جلب رضايت ايران و وادار كردن او به پس گرفتن فتوي، سياست جديدي در پيش بگيرند. ولي درواقع هدف اين صحنهسازيها و اعترافات رشدي و ناشران كتاب اين بود كه با كاهش تب و تاب اعتراضات به كار خود ادامه دهند.
به منظور همين هدف بود كه همسو با انگلستان و نويسندگان و ناشران كتاب، در ساير كشورهاي اروپايي نيز اظهار تأسف و ندامت از رفتارهاي گذشته صورت گرفت. در آلمان غربي روزنامة دي والت خواستار حمايت قانوني از اسلام شد[25] و خانم تاچر هم «كتاب آيات شيطاني را توهينآميز خواند» جفري هاو هم اظهار نمود دولت انگلستان به اسلام احترام ميگذارد و خود را از آيات شيطاني جدا ميداند. حتي روزنامة ديلي تلگراف با مقصر عنوان كردن رشدي نوشت: «هرچه بر سر وي آيد تقصير خود اوست»[26] و گاردين نيز درخواست نمود تا دولت با نوعي عذرخواهي از قطع روابط سياسي بين دو كشور جلوگيري كنند.[27] ولي همة اين اقدامات مانع از تحقق اهداف غرب در رسيدن به خواستههايش نشد.
در اين ميان انگلستان، كه اقدام به چاپ و نشر كتاب «آيات شيطاني» كرده بود، در نوك پيكان حملات ايران و جهان اسلام قرار داشت. در خود انگلستان مسلمانان با تظاهرات گستردهاي در شهر برادفورد و ساير شهرها كتاب «آيات شيطاني» را به آتش كشيدند و از ناشران خواستند تا علاوه بر جمعآوري كتاب از مسلمانان عذرخواهي نمايند. اين تظاهرات چندين بار تكرار شد و بازتابهاي گستردهاي در مطبوعات محافل غربي داشت.[28] ولي دولت انگلستان واكنش تندي به فتواي امام نشان داد و با هماهنگي دوازده كشور عضو جامعة اقتصادي اروپا، شديدترين حملات تبليغي را عليه جمهوري اسلامي و امام خميني صورت داد. اين در حالي بود كه تأكيد امام بر اجراي فتوي، تظاهرات گستردة مسلمانان و تهديدهاي مسلمانان اين كشور مبني بر ترور رشدي و واكنش مثبت عدهاي از مؤسسات اسلامي مانند كميتة امور اسلامي انگليس به فتواي امام سبب شد تا انگلستان در دوراهي ترديد قرار بگيرد.
از يك طرف رشدي تبعة انگلستان بود و اين كشور خود را به حمايت از او ملزم ميديد و حمايت نكردن از رشدي به معناي كنار گذاشتن سياستي بود كه اين كشور ساليان سال در جهان اسلام اجرا كرده بود و از طرف ديگر نگراني از قطع كامل روابط با ايران، مانند آنچه در مورد امريكا روي داده بود، باعث ميشد سياستمداران اين كشور اقدام و اظهارنظر مشخصي دراينباره نكنند و حتي جفري هاو در مصاحبهاي با بيبيسي اعلام كرد: «دولت و مردم انگليس هيچگونه دلبستگي به كتاب مذكور ندارند؛ چرا كه اين كتاب نسبت به جامعة بريتانيا نيز انتقادگر و گستاخ بوده و آن را كشور پليس ناميده است. اين حملات و بينزاكتيها به اندازة توهينهاي آن نسبت به اسلام براي ما نيز ناخوشايند است. ما هيچگونه علاقهاي به اين كتاب نداريم و از آن حمايت نميكنيم. مردم انگليس در نوشتن و چاپ اين كتاب دخالت نداشتهاند. ما درك ميكنيم كه چرا مسلمين از مطالب توهينآميز كتاب آزرده شدهاند و به آنان احترام ميگذاريم».[29]
درواقع انگلستان در اين مقطع زماني تمام تلاش خود را براي جلوگيري از قطع روابطش با ايران به كار برد؛ بهطوريكه حتي از شوروي دراينباره درخواست كمك كرد.[30] اما ايران و رهبر انقلاب، كه به سياست اين شيطان پي برده بود، نسبت به اين مسئله كوتاه نيامدند و سرانجام با تصويب مجلس روابط ايران و انگلستان به طور كامل قطع شد.
در كنار انگلستان واكنش آلمان غربي، كه رابطة نسبتاً خوبي با ايران داشت، بسيار جالب بود. اين كشور، كه از كشورهاي مهم و تأثيرگذار در اروپاست، بعد از آغاز مسئلة رشدي نه تنها در كنار انگلستان قرار گرفت، بلكه حتي سفير خود را از ايران فرا خواند و با به دست گرفتن ابتكار عمل رهبري مخالفان را در برابر ايران به عهده گرفت و از جامعة اقتصادي اروپا درخواست كرد تا تحريمهاي بيشتري عليه ايران اعمال كنند. مجلس آلمان هم بهرغم آنكه فتواي امام را محكوم نمود، قراردادهاي اقتصادي خود را با ايران قطع نكرد؛[31] زيرا به اين نتيجه رسيده بود كه ايران با اقدامات سياسي و تحريمهاي اقتصادي تغيير عقيده نميدهد و فقط شركتهاي آلماني در اين ميان زيان ميبينند.
البته مطبوعات آلمان و گروههاي به اصطلاح مدافع حقوق بشر اين كشور، تهاجم و تبليغات گستردهاي را عليه ايران و اسلام به راه انداختند؛ بهطوريكه روزنامة ديوالت دراينباره نوشت: «صدور حكم مرگ رشدي نمايانگر جنگطلب بودن اسلام است و اين امر سپري در برابر تفاهم بيشتر مسيحيان با اسلام ميباشد». حتي بعضي از اين مطبوعات حكم امام را بازگشت به قرون وسطي اعلام كردند.[32] ولي بهرغم اين تبليغات ضد اسلامي مطبوعات و سكوت مراكز اسلامي آلمان، مسلمانان اين كشور با برگزاري تظاهرات گسترده به محكوم كردن رشدي و حمايت از فتواي امام اقدام كردند.
فرانسه نيز، كه خود را مهد تمدن و آزادي ميداند، بدون توجه به محتواي كتاب و توهينهايي كه اين كتاب به يك ميليارد مسلمان كرده و بهرغم تظاهرات گستردة مسلمانان اين كشور كه خواهان اجراي حكم امام بودند[33] و حمايت بزرگاني چون پروفسور منصور گونتي، امام جمعه و مدير مسجد بزرگ پاريس، از حكم امام، همراه ساير كشورهاي اروپايي عليه ايران جبههگيري كرد و سياست تندي را عليه ايران در پيش گرفت؛ بهطوريكه ميشل روكار، نخستوزير اين كشور، علت اتخاذ موضع تند عليه ايران را حمايت از آزادي و حقوق بشر اعلام كرد.[34]
بنگاه انتشاراتي كريستيان بورژوا هم در تيرماه 68 بهرغم اعتراضهاي گستردة مسلمانان كتاب «آيات شيطاني» را ترجمه و چاپ نمود. البته ترس فرانسه براي از دست دادن منافع اقتصادي مانعي جدي براي قطع كامل روابط و همسو شدن دولت اين كشور با مطبوعات كه واكنش و توهينهاي تندي عليه ايران و امام داشتند، بود و اين نشان ميداد كه غرب براي منافع خود حتي حاضر است از چيزي كه خود آن را به اصطلاح حقوق بشر و آزادي قلمداد ميكند دست بردارد و اين مسئله به خوبي سياست غرب را مشخص ميكند.
در اين ميان موضع امريكا كه خود را يكي از ابرقدرتهاي جهان ميدانست، تحت تأثير نوع رابطة ايران با شوروي بود و اين باعث ميشد تا لحن اين كشور لحن نسبتاً آرامي باشد. امريكا، كه يك وجهة منفي در ايران داشت، ضمن محكوم كردن فتواي امام آن را غير مسئولانه و تروريستي و توهين به جامعة متمدن توصيف نمود و آن را ناشي از اختلافات داخلي ايران و تلاش ايران براي حل اين مشكلات عنوان كرد.[35] ولي تظاهرات و مخالفتهاي مسلمانان با اين كتاب بهويژه پس از كشته شدن پنج پاكستاني كه در تظاهرات مقابل مركز فرهنگي آمريكا كشته شده بودند باعث شد تا اف بي آي با اعلام خطر خواستار اخراج دانشجويان ايراني از اين كشور شود.
البته تبليغات گستردة كتاب رشدي در امريكا، بهويژه با حضور رشدي، بر دامنة مخالفتها عليه اين كتاب افزود؛ بهويژه اينكه خوانندة معروف پاپكتاستيونس، كه مسلمان شده بود، از فتواي امام حمايت كرد و اين حمايت تأثير زيادي در سير اعتراضها عليه كتاب داشت، اما سرانجام كتاب رشدي در امريكا منتشر شد و اين كشور كوشيد خود را از جنجالهاي مربوط به اين كتاب دور نگه دارد تا در مواجهه با شوروي، كه سياست سكوت را در برابر مسئله پيش گرفته بود، ابتكار عمل را به دست داشته باشد.
ديگر كشورهاي غربي نيز سياستي مشابه سياست چند كشور يادشده  در پيش گرفتند؛ يعني بهرغم محكوميت فتواي امام براي حفظ روابط اقتصادي و ترس از صدمه ديدن اين روابط و همچنين اعتراض مسلمانان اين كشورها، سعي كردند موضعي متعادل در پيش بگيرند. از جمله دولت اسپانيا بهرغم محكوميت اوليه و حمايت تند مطبوعات عليه ايران، چاپ كتاب را به تعويق انداخت.[36]
ايتاليا نيز، كه با موج عظيم تظاهرات مسلمانان و حمايت مجامع اسلامي چون اتحاديه مسلمانان ايتاليا از فتواي امام روبهرو شد، موضعي كاملاً متعادل در برابر فتواي امام گرفت و فقط آن را نگرانكننده خواند.[37] البته بهرغم موضع متعادل دولت اين كشور، مجلس و مطبوعات و احزاب سياسي ايتاليا موضع تندي عليه ايران گرفتند و حتي انتشارات موندادوري اين كتاب را در ايتاليا منتشر نمود كه باعث خشم مسلمانان اين كشور شد؛ به طوريكه يك كتابفروشي در شهر پادوا به آتش كشيده شد و نمايشگاه كتاب جنوا نيز از به نمايش گذاشتن كتاب خودداري كرد.[38]
در ساير كشورهاي اروپايي بهرغم اعترضهاي احزاب مخالف و مقالههاي تندي كه در مطبوعات اين كشورها چاپ ميشد، تظاهرات گستردة مردم عليه رشدي و حمايت از فتواي امام نشان از ميزان نفوذ اسلام در جهان غرب داشت و اين امر باعث شد كه اين كشورها فقط موضعي اعتراضي در پيش گرفته يا هم صدا با جامعة اقتصادي اروپا سفراي خود را از ايران فراخوانند. عملي كه با شكست خفتبار همراه بود. چون مدتي نگذشت كه اين سفرا به ايران بازگشتند و اين امام و انقلاب بود كه پيروز ميدان مبارزه شد. روزنامه اونيتا دراينباره نوشت: «[امام] خميني آواز پيروزي ميخواند، اروپا تحقير شده، در مصاحبهاي آتشين [امام] خميني اروپا را به مسخره ميگيرد و دليل آن بازگشت سفراي كشورهاي اروپايي به تهران ميباشد كه حدود يك ماه پيش به دليل مسئله رشدي براي مشورت به كشورهاي خود فرا خوانده شدند. به عقيده [امام] خميني اين ديپلماتها خجالتزده و حقير و سركوب شده به ايران باز ميگردند».[39]
نكتة درخور توجه در واكنشهاي كشورهاي خارجي و غربي، واكنش كشورهاي كمونيستي از جمله شوروي است. اين كشورها كه اميد تازهاي براي بهبود روابط خود با ايران بهويژه بعد از پيام امام به گورباچف داشتند، تلاش نمودند تا دربارة مسئله رشدي سكوت در پيش بگيرند؛ بهطوريكه وزير خارجه شوروي دراينباره گفت: «موضع ما در رابطه با اسلام روشن است و آن اينكه معتقدين به اين مذهب در شوروي آزادي دارند كه مراسم مذهبي خود را به جاي آورند».[40]
اين كشور حتي اجازة انتشار اين كتاب را به علت توهين به احساسات ملّي و مذهبي يك ملت نداد و از كشورهاي غربي انتقاد كرد كه بدون هيچ دليلي رفتاري غيراصولي با ايران دارند. خبرگزاري تاس هم در اين زمينه گفت: «امام خميني بالاترين رهبر مذهبي در ايران، با توجه به تعليمات قرآن چارهاي جز محكوم كردن مردي كه به اسلام توهين كرده است، نداشت و اين محكوميت چيزي جز اعلام موضع يك رهبر مذهبي نبود. نميتوان از اين مسئله صرفنظر كرد كه در رسانههاي گروهي جهان اين مناقشه به صورت يك طرفه مطرح ميشود گويي كه ايران جهان غرب را به مبارزه طلبيده است».[41]
دولت چين هم طي عكسالعملي رسمي اظهار اميدواري كرد كه اين مسئله هرچه زودتر پايان پذيرد و گفت: «اين كشور بر اين باور است كه اعتقادات مذهبي و آداب و سنن و مذهب در جهان بايد محترم شمرده شود».[42] در هر حال كشورهاي بلوك شرق نه تنها عكسالعملي عليه اين مسئله نشان ندادند، بلكه كوشيدند با پيش گرفتن سكوت فقط منافع خود را در ايران حفظ كنند.
 
جمعبندي:
عكسالعمل كشورهاي مختلف جهان نسبت به فتواي امام به منظور تأمين منافع كشورشان بود. آنها، با قاطعيتي كه ايران در اين مسئله از خود نشان داد، كوشيدند براي آرام كردن اوضاع عكسالعملهاي مختلفي نشان بدهند تا در اين مقطع زماني منافع خود را حفظ كرده باشند.
فتواهاي امامخميني سبب شد غرب در دامي كه خود تنيده بود گرفتار شود؛ چون هوشياري امام(ره) و صدور حكم ارتداد سلمان رشدي و واجبالقتل بودن او نه تنها جهان اسلام را عليه رشدي بسيج كرد، بلكه باعث آگاهي مسلمانان از توطئههاي غرب شد و غرب كه در مقابل عمل انجامشده قرار گرفته بود، نتوانست عكسالعمل قاطعي در برابر آن نشان دهد و ابتدا كوشيد با محدود كردن آن به جهان تشيع و ايران، آن را عملي غير انساني و تحجرگرايانه معرفي كند تا از شدت اين عمل بكاهد، ولي حمايت قاطع جهان اسلام از فتواي امام(ره) از تحقق اين برنامه جلوگيري كرد و غرب عجولانه رابطة خود را با ايران قطع نمود و ايران را به تحريمهاي اقتصادي تهديد كرد. اين بار نيز ايران با قطع كامل روابط خود با انگلستان، كه حامي رشدي بود، قاطعيت خود را در اين زمينه نشان داد و رشدي و ناشر آن را مجبور كرد كه از مسلمانان عذرخواهي كند؛ هرچند اين عذرخواهي هم نتوانست اين سيل خروشان و خشم جهان اسلام را آرام نمايد.
 
پینوشتها

 
________________________________________
* كارشناس ارشد تاریخ اسلام.
[1]ــ رفيعالدين اسحق بن محمد همداني، سيرت رسولالله، با ويرايش جعفر مدرس صادقي، تهران: مركز، 1373، صص 317 ــ 316
[2]ــ رانيمان استيون، تاريخ جنگهاي صليبي، ترجمه منوچهر كاشف، تهران: علمي و فرهنگي، ج 2، ص 544
[3]ــ قرآن مجيد، سوره توبه آيه 61، احزاب آيه 57 و مجادله آيه 5
[4]ــ مهدي بازرگان، مسئله وحي، تهران: شركت سهامي انتشار، 1342، ص 19
[5]ــ همان، ص 19
[6]ــ جواد حريري، اسلام از نظر ولتر، مشهد: دانشگاه فردوسي، 1355، ص 26
[7]ــ مصطفي حسيني طباطبايي، حقارت سلمان رشدي، تهران: شركت سهامي انتشار، 1368، ص 18
[8]ــ مونتگمري وات، محمد پيامبر سياستمدار، ترجمه اسماعيل واليزاده، تهران: بينا، ص 289
[9]ــ طباطبايي، همان، ص 24
[10]ــ دسيسة آيات شيطاني و فتواي امام و عكسالعمل جهاني، تهران: سازمان تبليغات اسلامي، 1369، ص 26
[11]ــ مصاحبه با حجتالاسلام خسروشاهي، روزنامه اطلاعات 10/12/67
[12]ــ مجله العام، شماره 311، 30 بهمن 67
[13]ــ ابعاد توطئه و تبيين حكم امام، گزيده مقالات پيرامون توطئه آيات شيطاني و حكم امام، تهران: ستاد برگزاري سمينار تبيين حكم تاريخي امام، 1369، صص 25 ــ 24
[14]ــ همان، ص 16
[15]ــ كيهان، 25/11/67
[16]ــ تهران، خبرگزاري جمهوري اسلامي 25/11/67
[17]ــ همان، 26/11/67، روزنامههاي كيهان و اطلاعات، 27/11/67
[18]ــ همان، 26/11/67 و 29/11/67
[19]ــ كيهان، 10/12/67
[20]ــ دسيسه آيات شيطاني، ص 51
[21]ــ همان، صص 52 ــ 51
[22]ــ اطلاعيه دفتر امام به تاريخ 30/11/67 به نقل از عطاءالله مهاجراني، نقد توطئه آيات شيطاني، تهران: اطلاعات، 1368، ص 57
[23]ــ كيهان، 9/12/67
[24]ــ همان، 12/12/67
[25]ــ كيهان، 11/12/67
[26]ــ همان، 12/12/67
[27]ــ همان، 11/12/67
[28]ــ لندن، خبرگزاري جمهوري اسلامي، 8 و 16/11/67
[29]ــ لندن، خبرگزاري جمهوري اسلامي، 28/11/67
[30]ــ لندن، خبرگزاري رويترز، 5/12/67
[31]ــ بن، خبرگزاري جمهوري اسلامي، 4/12/67
[32]ــ همان، 6/12/67
[33]ــ پاريس، خبرگزاري جمهوري اسلامي، 7/12/67
[34]ــ همان، خبرگزاري رويترز، 28/11/67
[35]ــ تهران، خبرگزاري جمهوري اسلامي، 11/12/67
[36]ــ مادريد، خبرگزاري جمهوري اسلامي، 26/11/67 و 6/12/67
[37]ــ رم، همان، 29/11/67
[38]ــ ونيز، خبرگزاري آسوشيتدپرس، 5/12/67
[39]ــ دسيسه آيات شيطاني، ص 116
[40]ــ رويترز، خبرگزاري جمهوري اسلامي، 5/12/67
[41]ــ مسكو، خبرگزاري تاس، 5/12/67
[42]ــ تهران، خبرگزاري جمهوري اسلامي، 8/12/67